←شیعیان کوفه در دوران خلافت امیرالمؤمنین{{ع}}
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[شیعیان کوفه]] در [[زمان]] [[حکومت معاویه]]== | |||
[[معاویه]] پس از [[صلح]] با [[امام حسن]]{{ع}}<ref>سالی را که امام حسن{{ع}} مجبور به صلح با معاویه شد، سنیها عام الجماعه یعنی سال وحدت میخوانند! در اصطلاح آنها چون در این سال جامعه اسلامی به این ترتیب یکپارچه شد و دودستگی از میان رفت با خشنودی عالم الجماعه نامیده شده است. چه اجتماع و جماعتی و به چه قیمتی؟!</ref> طی نامهای به عاملان خود در سراسر قلمرو حکومتش نوشت که هر کس چیزی در [[فضیلت]] [[ابوتراب]]<ref>معاویه، امیرالمؤمنین{{ع}} را در میان آن همه القاب و کنیههایش ابوتراب (پدر خاک) یاد میکرد که در نظر معاویه نام خوبی نبود، در حالی که در روایت است هیچ یک از اسامی و کنیهها و القاب امیرالمؤمنین{{ع}} نزد آن حضرت از «ابوتراب» محبوبتر نبود؛ زیرا پیغمبر اکرم{{صل}} این کنیه را به او داده بود.</ref> و [[اهل بیت]] او نقل کند از [[ذمه]] من بری خواهد بود؛ یعنی مهدورالدم و خونش بیارزش است. در پی این دستور، خطبا و گویندگان بر هر منبری [[اقدام]] به [[لعن]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[بیزاری جستن]] از آن [[حضرت]] کردند و هر صفت [[زشتی]] را به او و [[اهل]] بیتش نسبت میدادند. بیش از همه، [[اهل کوفه]] در معرض خطرات ناشی از [[تهدید]] معاویه بودند؛ زیرا [[شیعیان حضرت علی]]{{ع}} بیش از هر جای دیگر در [[کوفه]] بودند. | |||
معاویه برای تأمین این منظور، پس از [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[زیاد بن سمیه]]<ref>سمیه: نام مادر زیاد و زنی بدنام بود. وقتی زیاد متولد شد، چهار نفر ادعای پدری او را کردند. به همین جهت چون پدرش شناخته نشد، او را «زیاد بن ابیه» خواندند و گاهی هم به نام مادرش «زیاد بن سمیه» خوانده میشد.</ref> را به [[حکومت کوفه]] گماشت. زیاد که [[شیعیان]] را خوب میشناخت<ref>از آنجا که زیاد بن ابیه در حکومت امیرالمؤمنین{{ع}} جز والیان آن حضرت بود و در طی آن مدت از خود لیاقتهایی بروز داده بود، با سران اصحاب امیرالمؤمنین{{ع}} آشنایی و دوستی داشت و همه را به خوبی میشناخت. به گفته یعقوبی میان زیاد و حجر بن عدی سابقه دوستی بود (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۷).</ref>، آنها را یکی بعد از دیگری تعقیب کرد و به [[قتل]] رسانید و یا تحت نظر قرار داد. [[شدت عمل]] وی با [[شیعیان]] تا بدان جا رسید که بعضی را بر تنههای [[نخل]] به دار آویخت یا دست و پای آنها را قطع کرد؛ به طوری که آنها را از [[عراق]] پراکنده ساخت و شخص معروفی از آنها باقی نماند. کار به جایی رسید که اگر شخصی از [[شیعیان امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کوفه]] میخواست رازی را به کسی بگوید از [[خادم]] و [[غلام]] خود نیز در [[هراس]] بود؛ به ناچار، آن فرد را درون [[خانه]] میآورد و پس از گرفتن [[عهد]] و [[پیمان]] محکمی از او [[راز]] را به وی میگفت یا [[حدیثی]] را برایش نقل میکرد!<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۷.</ref>. | |||
[[معاویه]] در عوض سفارش کرده بود که [[احادیث]] بسیاری در [[فضایل]] و [[مناقب]] [[عثمان]]، [[جعل]] و پخش شود<ref>بدیهی است با توجه به خصایص معاویه جعل احادیث در منقبت عثمان به دلیل بزرگداشت شخص او نبود؛ زیرا در ایام محاصره عثمان، معاویه در یاری او به عمد کوتاهی کرد؛ به گونهای که عثمان طی نامهای به او پرخاش کرد و گفت عدم یاری دادن او به دلیل آرزوی خلافت معاویه است. به نظر میرسد از دید معاویه، تبلیغ فضایل عثمان (حتی به طور جعلی) مشروعیت حکومت او را که وی خونخواه عثمان قلمداد میشد در پی داشت و از طرفی چون عثمان از بنی امیه بود، بزرگداشت او طبیعتاً در میان عوام باعث محبوبیت حاکمان اموی میشد.</ref>. به دستور وی نام جاعلان [[حدیث]] را در [[دیوان]] مینوشتند و مورد [[تقرب]] قرار میدادند و در مقابل، نام شیعیان را از دفتر و دیوان، قلم میگرفتند و عطا و روزی آنان را قطع میکردند. | |||
معاویه در اوایل دستیابی به [[خلافت]] دستور داده بود که برای خانوادههای مشهور [[شیعه کوفه]] هدایایی ببرند؛ به [[امید]] آنکه، مخصوصاً کودکانشان را به خود متمایل سازد. از جمله روزی حلوایی زعفرانی برای ابوالااسود دئلی<ref>ابوالاسود دئلی از اصحاب خاص و برگزیده امیرالمؤمنین علی{{ع}} بود. هموست که با راهنمایی آن حضرت علم نحو زبان عربی را تدوین نمود.</ref> - از [[اصحاب خاص امیرالمؤمنین]]{{ع}} - فرستاد. [[ابوالاسود]] [[حلوا]] را کناری گذاشت. دختر بچه او انگشتی چند به آن زد و خورد. ابوالاسود گفت: دختر میدانی چه کردی؟ این حلوا را [[معاویه]] فرستاده است تا با خوردن آن، [[دل]] ما از [[مال]] [[حرام]] سیاه شود و [[محبت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آن برطرف گردد. | |||
دختر بچه که این نکته را شنید، گفت: [[پدر]]! هنوز حلوا جذب معده من نشده است؛ پاهایم را بگیر و مرا وارونه کن تا حال تهوع پیدا کنم و ذرات حلوا از شکمم بیرون آید تا جذب [[خون]] من نشود. ابوالاسود چنین کرد؛ وقتی حال دختر به جا آمد این دو [[بیت]] را خطاب به معاویه سرود: | |||
{{عربی|أبا لشهد المزعفر يا ابن [[هند]] *** نبيع عليك أحسابا و دينا | |||
[[معاذ]] [[اللّه]] كيف يكون هذا *** و مولانا أمير المؤمنينا}} | |||
یعنی: ای پسر هند آیا با حلوای زعفرانی، میخواهی [[فضایل]] و [[دین]] خود را به تو بفروشیم؟ [[پناه]] بر [[خدا]]! چگونه این کار عملی خواهد شد، در حالی که [[سرور]] ما امیرالمؤمنین{{ع}} است<ref>الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰.</ref>. | |||
فشار بر [[شیعیان]] همچنان ادامه داشت تا اینکه [[امام حسن]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید. پس از آن، [[بلا]] و [[فتنه]] و [[سختگیری]] نسبت به شیعیان چنان شدت یافت که هیچ کس بر [[جان]] خود ایمن نبود و ناگزیر در اطراف پراکنده شدند. این [[بلاها]] و [[مصائب]] بعد از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} بیشتر شد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۳، ص۵۹۵. ابن ابی الحدید در ادامه مینویسد: عبدالملک مروان، کار را بر شیعه سختتر گرفت و حجاج بن یوسف ثقفی را بر آنها والی کرد. بر اثر این کار و از بیم حجاج، افراد ظاهر الصلاح به او نزدیک شدند و از امیرالمؤمنین{{ع}} اظهار برائت نموده و نسبت به دشمنان آن حضرت ابراز دوستی کردند. روایات بسیاری در فضیلت عثمان و نکوهش حضرت علی{{ع}} جعل کردند و پراکنده ساختند تا جایی که مردی که میگویند جد اصمعی (شاعر معروف زمان هارون الرشید) به نام عبدالملک بن قریب بود، روزی از پای منبر حجاج برخاست و فریاد زد: ای امیر! خانواده من مرا عاق کردهاند و نامم را «علی» گذاشتهاند. من مردی تهیدست و مستمند، نیازمند مرحمت امیر هستم، حجاج خندید و گفت: به خاطر این کار لطیف که به آن توسل جستی تو را والی فلان جا کردم!</ref>. به [[اعتقاد]] برخی از [[دانشمندان]] معاصر، سختترین [[زمان]] برای [[شیعه در تاریخ]] [[تشیع]] همان زمان [[حکومت]] بیست ساله [[معاویه]] بود که [[شیعه]] هیچگونه مصونیتی نداشت؛ زیرا اغلب [[شیعیان]]، اشخاص شناخته شدهای بودند. | |||
دو تن از [[پیشوایان شیعه]] ([[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}) که معاصر با معاویه بودند، کمترین وسیلهای برای بازگردانیدن اوضاع ناگوار در [[اختیار]] نداشتند؛ حتی [[امام سوم]] شیعه که در شش ماه اول [[سلطنت]] [[یزید]] [[قیام]] کرد و با همه [[یاران]] و [[فرزندان]] خود به [[شهادت]] رسید، در مدت ده سال که در [[خلافت]] معاویه میزیست تمکن این [[اقدام]] را نیز نداشت<ref>شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص۴۶.</ref>. | |||
موقعیت به گونهای بود که برخی شیوخ قبائل [[کوفه]] از [[جاسوسان]] معاویه شدند و خبرها را در باب کوچکترین حرکت یا [[مخالفت]] مردان [[قبیله]] خود گزارش میدادند. آنگاه مأموران دولتی سر میرسیدند و کسانی را که خلاف معاویه چیزی گفته، یا حرکتی کرده بودند، دستگیر میکردند و نفس [[مخالفان]] را میبریدند. این بیست سالی که معاویه حکومت کرد (در واقع) شرمآورترین و دشوارترین دوران [[تاریخی]] بود که بر [[امت اسلام]] گذشت<ref>زندگی تحلیلی پیشوایان ما (ائمه دوازدهگانه{{عم}})، عادل ادیب، ترجمه اسدالله مبشری، ص۱۱۵.</ref>. | |||
معاویه بنابر یکی از بندهای [[قرارداد صلح]] با [[امام حسن]]{{ع}} ملزم بود که احدی از [[شیعیان امیرالمؤمنین]]{{ع}} را تعقیب نکند و برای آنان مصونیت قائل شود، اما او این بند را نیز مانند سایر مواد [[قرارداد صلح]] رعایت نکرد و برخی از سران [[شیعه]] مانند [[صعصعة بن صوحان عبدی]] را که از [[اصحاب خاص امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} بود در همان بدو ورود به [[کوفه]] [[تبعید]] کرد. | |||
به احتمال زیاد، یکی از اهداف او در [[سب]] و [[لعن]] بر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} - که این هم برخلاف قرارداد صلح بود - [[برانگیختن]] عکس العمل [[شیعیان]] با [[اخلاص]] آن [[حضرت]] در [[دفاع]] از او و ابراز [[مخالفت]] علنی با [[معاویه]] بوده است تا بدین وسیله دستاویزی برای برخورد با شیعیان برجسته که دارای [[خویشان]] و [[قبایل]] مهمی هم بودند، بیابد و آنهایی را که میتوانستند عامل [[انقلاب]] و [[هیجان]] در [[مردم]] و نهایتاً [[تزلزل]] حکومتش باشند، از میان بردارد. وضعیت [[شیعیان در کوفه]] به ویژه [[یاران خاص]] و برگزیده امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[سلطه]] معاویه بر عالم [[اسلام]]، نیازمند بررسی جامعی است که در این کتاب نمیگنجد. تنها در این رابطه، [[جنبش]] [[حجر بن عدی]] و [[یاران]] او که میرفت تا در کوفه به قیامی علیه [[بنی امیه]] تبدیل شود، مختصراً و به [[اجمال]] بیان میشود و برخورد [[کوفیان]] با این [[قیام]] مورد بررسی قرار میگیرد.<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۳۲۰.</ref> | |||
==[[شیعیان کوفه]] در دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | ==[[شیعیان کوفه]] در دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}}== |