اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اخلاص در قرآن]] - [[اخلاص در حدیث]] - [[اخلاص در فقه اسلامی]] - [[اخلاص در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاص در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاص در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاص در معارف و سیره حسینی]] - [[اخلاص در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاص در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاص در عبادت]] - [[اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اخلاص| عنوان مدخل  = اخلاص| مداخل مرتبط = [[اخلاص در قرآن]] - [[اخلاص در حدیث]] - [[اخلاص در فقه اسلامی]] - [[اخلاص در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاص در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاص در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاص در معارف و سیره حسینی]] - [[اخلاص در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاص در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاص در عبادت]] - [[اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
[[اخلاص]] به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۲۶.</ref> یا [[اعتقاد]] [[خالص]] به یکتایی [[خداوند]]<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۱۸۶.</ref> است. برخی اخلاص در [[اطاعت]] را ترک [[ریا]] معنا کرده‌اند.<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۰۳۷.</ref> در اصطلاح [[اخلاقی]] به معنای پالایش [[نیت]] از همه شوائب<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.</ref> و [[پاک]] کردن [[دل]] از آلودگیهای تیرهکننده<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲-۱۲۳.</ref> است.
[[اخلاص]] به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۲۶.</ref> یا [[اعتقاد]] [[خالص]] به یکتایی [[خداوند]]<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۱۸۶.</ref> است. برخی اخلاص در [[اطاعت]] را ترک [[ریا]] معنا کرده‌اند.<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۰۳۷.</ref> در اصطلاح [[اخلاقی]] به معنای پالایش [[نیت]] از همه شوائب<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.</ref> و [[پاک]] کردن [[دل]] از آلودگیهای تیرهکننده<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲-۱۲۳.</ref> است.

نسخهٔ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۸

معنای لغوی و اصطلاحی

اخلاص به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی[۱] یا اعتقاد خالص به یکتایی خداوند[۲] است. برخی اخلاص در اطاعت را ترک ریا معنا کرده‌اند.[۳] در اصطلاح اخلاقی به معنای پالایش نیت از همه شوائب[۴] و پاک کردن دل از آلودگیهای تیرهکننده[۵] است.

در اصطلاح عرفانی، افزون بر معنای یادشده، آن را پیراستگی عمل از هر گونه آمیختگی شمرده‌اند.[۶] امام خمینی نیز در اصطلاح عرفانی، اخلاص را تصفیه عمل از هر گونه آمیختگی با غیر حق می‌داند[۷]؛ به گونه‌ای‌که انسان باطن خود را از هر چه جز خداست، پاک کند.[۸]

ازجمله واژگان اشتقاقی «اخلاص»، «مُخلِص» و «مُخلَص» است. مخلِص کسی است که عمل او تنها برای تقرب به خداوند باشد[۹] و مخلَص کسی است که خداوند او را برگزیده و برای خود پاک گردانیده باشد.[۱۰] ازجمله واژگان مرتبط با اخلاص، «ریا» ست که ضد اخلاص است و به معنای نیکو جلوه‌دادن خود، به هدف طلب جاه و منزلت نزد مردم است.[۱۱]

پیشینه

در کتاب مقدس واژه اخلاص به معنای ضد ریا و مکر به‌کار رفته[۱۲] و به اخلاص در عبادت امر شده است.[۱۳]

قرآن کریم نیز واژه‌هایی همچون خالص،أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۱۴] مخلِص قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي[۱۵] و مخلَص فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ[۱۶] را به کار برده و دین خالص را به خداوند اختصاص داده أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۱۷] و به عبادت مخلصانه امر کرده است.[۱۸] همچنین برخی بندگان خداوند ازجمله مخلَصین شمرده شده‌اند.وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۹] در روایات نیز به وجوب اخلاص در عبادت[۲۰] و حرام بودن ریا بابی اختصاص یافته است.[۲۱]

اهل معرفت در آثار خود، به زوایای مختلف اخلاص پرداخته‌اند و آن را از اصول تصوف شمرده‌اند.[۲۲] از نخستین آثار در این موضوع، کتاب‌های «رسایل جنید» و «اللمع فی التصوف».[۲۳] اثر ابونصر سراج و «قوت القلوب»[۲۴] اثر ابوطالب مکی است. در قرن‌های بعد نیز توجه به این مسئله در آثار علمای عرفان ادامه یافته و اخلاص یکی از مقامات و منازل سلوک معرفی شده است.[۲۵] علمای اخلاق نیز به این مسئله پرداخته‌اند و اخلاص را یکی از شرایط صحت یا کمال اعمال و عبادات دانسته‌اند.[۲۶] فقیهان اخلاص و قصد قربت را از شرایط عبادت[۲۷] و ریا را سبب بطلان عبادت[۲۸] می‌دانند، چه ریای محض باشد و چه ریای مخلوط با قصد قربت.[۲۹]

امام خمینی در کتاب‌های اخلاقی و عرفانی خود به تعریف اخلاص، [۳۰] حقیقت اخلاص، [۳۱] مراتب اخلاص[۳۲] و درجات آن پرداخته است. ایشان در کتب فقهی خود، مانند تحریر الوسیله[۳۳] از اخلاص در نیت سخن گفته و آن را شرط درستی عبادت دانسته و عمل بدون آن را باطل شمرده است.

حقیقت اخلاص

علمای اخلاق، حقیقت اخلاص را خالص‌ساختن قصد و نیت از غیر خداوند می‌دانند[۳۴] که محل آن قلب است[۳۵]؛ یعنی انسان قلبش را به حق‌تعالی اختصاص دهد، تا آنجا که کسی غیر از حق، در حرم دل او راه نیابد و کاری به غیر رضای خدا نکند.[۳۶] این اخلاص تنها درباره کسی قابل تصور است که محب خدا باشد و تمام اندیشه او غرق در امور آخرت باشد؛ به گونه‌ای‌که در دل او جایی برای دوستی دنیا باقی نمانده باشد.[۳۷] نزد اهل معرفت نیز اخلاص به معنای مشاهده نکردن عمل خود، طالب پاداش نبودن برای آن[۳۸] و از قیود غیریت و انانیت خارج شدن[۳۹] است.

امام خمینی حقیقت اخلاص را تصفیه عمل از هر آمیختگی و تصفیه سرّ از رؤیت غیر حق تعالی در جمیع اعمال ظاهری و باطنی می‌داند[۴۰] و باور دارد تا زمانی که بنده از قیود انانیت و غیریت و از رسوم عبودیت و کثرتی که میان عابد و معبود است، خارج نشود، به اخلاص حقیقی راه نمی‌یابد[۴۱]؛ بدین معنا که هدف او در کسب کمالات و صفات پسندیده، اغراض دنیوی و مادی نباشد، بلکه وی طالب کمالات الهی باشد؛ البته این در آغاز سلوک است؛ وگرنه عارف کامل فوق این مطالب است و قلب او هر آنچه را محبوب بر آن وارد کند، می‌پذیرد.[۴۲] نیز از آنجاکه در غالب نیت‌ها نوعی آمیختگی به غیر حق موجود است و در کمتر نیتی اخلاص حقیقی وجود دارد، خلوص مطلق از بلندترین درجات اولیای کامل به شمار می‌آید.[۴۳]

اهمیت و فضیلت

در آموزه‌های اسلامی، اخلاص اهمیت و فضیلت ویژه‌ای دارد. در قرآن کریم گرویدن به دین[۴۴] و دعوت به ایمان از روی اخلاص قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۴۵] مورد توجه قرار گرفته است.

در برخی روایات نیز اخلاص سرّی از اسرار الهی و از ویژگی‌های بندگانی شمرده شده است که خدا آنها را دوست دارد[۴۶] و اختلاف مقامات مؤمنان در اختلاف درجات اخلاص‌شان است.[۴۷] همچنین اخلاص باارزش‌ترین مقامی است که انسان به آن می‌رسد.[۴۸] علمای اخلاق نیز اخلاص را مقدمه نیکی‌ها، [۴۹] سبب سعادت در دنیا و آخرت و خلاصی از وسوسه‌های شیطان می‌دانند.[۵۰]

امام خمینی اخلاص را بااهمیت‌ترین آداب عبادات می‌داند[۵۱]؛ چنان‌که در برخی روایات ارزش ضربت امام‌علی(ع) در جنگ احزاب برابر عبادت جن و انس شمرده شده است.[۵۲] ایشان این امر را مربوط به مرتبه اخلاص حضرت می‌داند.[۵۳] امام خمینی خالص کردن نیت از تمام مراتب شرک و ریا و مراقبت از نیت خالص و باقی‌ماندن بر آن را از امور بسیار دشواری می‌داند که برخی مراتب آن تنها برای برخی اولیای الهی میسر است؛ زیرا انسان تا آخر عمر خود از شر شیطان و نفس ایمن نیست و گاه به کمترین مناسبتی عمل خالص خود را با ریا باطل می‌کند و از آنجاکه نیت، تابع ملکات نفسانی است و شاکله وجودی اوست، هرگاه در باطن وی حب جاه و مقام و امثال آن ریشه داشته باشد، محرک او در عمل، رسیدن به همان جاه و مقام است و تا زمانی که برای تحصیل معارف نیز اقدام می‌کند، برای خود و نفسانیت خویش است.[۵۴]

اقسام و درجات

در قرآن کریم[۵۵] و روایات[۵۶] از دو گروه مخلِصین و مخلَصین یاد شده است؛ مخلِصین افرادی‌اند که در مرحله خودسازی به تکامل لازم نرسیده‌اند، اما مخلَصین افرادی هستند که در جهاد با نفس و پیمودن مراحل معرفت و ایمان از نفوذ وسوسه‌های شیاطین مصونیت پیدا می‌کنند [۵۷]؛ چنان‌که برخی روایات، نیت و اخلاص را در عبادت‌کنندگان مختلف دانسته‌اند و عبادت تجار را از روی رغبت به بهشت و عبادت بردگان را از روی ترس از جهنم و عبادت آزادگان را برای شکر از خداوند شمرده است.[۵۸] علمای اخلاق، اخلاص را دارای درجاتی می‌دانند. پایین‌ترین درجه آن این است که شخص عمل را برای رسیدن به ثواب و خلاصی از عقاب انجام دهد و بالاترین مرتبه آن این است که در انجام عمل، قصد دریافت عوض دنیوی و اخروی نداشته باشد و تنها نظر او رضای پروردگار باشد.[۵۹]

برخی از عارفان اخلاص را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: اخلاص، و خلوصِ در اخلاص؛ اما دسته اول، خود بر چهار قسم است:

اما دسته دوم، یعنی خلوص در اخلاص آن است که سالک، عمل خود را نبیند، بلکه همه اعمال خود را متعلق به خدای متعال بداند.[۶۰]

برخی معتقدند اخلاص سه درجه دارد:

  • ندیدن عمل و نطلبیدن پاداش برای آن؛
  • شرمساری از خود عمل؛
  • خالص‌کردن عمل به خلاصی از عمل.[۶۱]

امام خمینی برای اخلاص سه درجه بر می‌شمرد: اخلاص در عمل، اخلاص در صفت و اخلاص در ذات.[۶۲] اخلاص عملی، خالص کردن اعمال از هر آمیختگی است و این اعم از اعمال قلبی یا جوارحی است.[۶۳] اخلاص صفتی، اخلاص از صفات و ملکات نفسانی است؛ مانند اینکه ملکات نیکو را برای ظاهرکردن نزد دیگران کسب کند.[۶۴] ایشان اخلاص ذاتی را خالص‌شدن هویت و جوهر انسان در همه شئون غیبی و ظاهری می‌داند.[۶۵]

امام خمینی برای اخلاص عملی مراتبی بر می‌شمارد:

به باور ایشان، تعبیر به مخلَصین در آیه إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۶۸] - که اخلاص را به خود بنده اسناد داده است، نه به عمل وی - مرتبه‌ای بالاتر از اخلاص در عمل است که ممکن است اشاره به اخلاص صفتی و ذاتی باشد؛ بدین معنا که بنده، ذات و صفات خود را از شائبه‌های غیر الهی پاک کند.[۶۹]

در برخی روایات کمال توحید، اخلاص و کمال اخلاص، نفی صفات از ذات باری‌تعالی خوانده شده است.[۷۰] بعضی مراد از روایت را نفی صفات زاید بر ذات[۷۱] و بعضی مراد از آن را نفی ثبوت صفتی که از مقولات و کیفیات باشد، دانسته‌اند که از خداوند نفی شده است.[۷۲] به نظر امام خمینی، معنای دقیق‌تر روایت، مشاهده‌نکردن تجلیات اسمائی است؛ به این معنا که سالک هنگامی که به مرتبه توحید فعلی رسید، اسمای مختلف بر او تجلی می‌کند و وقتی از این مرحله بالاتر رفت، تجلیات اسمائی را نیز مشاهده نمی‌کند و تنها تجلی ذاتی را می‌بیند. از این جهت کمال توحید در عدم مشاهده اسمای الهی است[۷۳]؛ زیرا صفات حق‌تعالی نیز یک جهت غیریت و کثرت نسبت به ذات دارند و این توجه به کثرت اسمائی نیز به نوعی دورشدن از حقیقت توحید است.[۷۴] سالک با انصراف از کثرت اسمائی و فنای در صفات، به تجلی ذاتی می‌رسد و کثرت اسما و صفات محو می‌شود و وی تنها حق‌تعالی را مشاهده می‌کند و این کمال اخلاص در توحید است.[۷۵]

رابطه اخلاص و عمل

برخی روایات نیت مؤمن را برتر از عملش، بلکه برتر از خود عمل شمرده است؛ زیرا شاکله عمل، نیت آن است.[۷۶] علمای اخلاق نیت را حالت و صفتی برای قلب می‌دانند که سبب برانگیخته‌شدن بر عمل[۷۷] و مقدمه آن به شمار می‌آید. به همین جهت، نیت خالص آن است که تنها باعث و سبب انجام کار باشد و شریکی در این سبب وجود نداشته باشد.[۷۸] برخی نه‌تنها نیت را روح و حقیقت عمل می‌دانند، بلکه آن را غرض اصلی عمل به شمار می‌آورند و تاثیر در قلب را متوقف بر آن می‌شمارند.[۷۹] برخی دیگر افضل‌بودن نیت در عمل را به این می‌دانند که مؤمن طاعات و اعمال را به بهترین وجه و مستمر انجام دهد.[۸۰]

امام خمینی ارزش عمل را به خلوص در نیت آن می‌داند و معتقد است کمال و نقص عمل تابع کمال و نقص نیت است؛ زیرا نیت، صورت کامل و جنبه ملکوتی عمل را می‌سازد[۸۱]؛ وگرنه صورت ظاهری عمل افراد عادی با اولیای الهی فرقی ندارد؛ مانند گرسنگی و روزه افراد عادی با گرسنگی خاندان عصمت(ع) که چند روز غذای خود را اطعام کردند و خداوند در مدح آنان آیهوَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۸۲]، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۸۳] نازل کرد.[۸۴] همچنین از آنجاکه صورت شیء از حقیقت آن جدا نیست، برخی روایات عمل را همان نیت شمرده‌اند که این به اعتبار فنای عمل در نیت، فنای ملک در ملکوت و فنای مظهر در ظاهر است؛ زیرا تمام عمل همان نیت است و عمل از خود استقلالی ندارد.[۸۵]

نشانه‌ها و آثار

قرآن کریم نشانه مُخلَصان را دوری از اغوای شیطان بیان می‌کند.قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۸۶]، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۸۷] در روایات نیز نشانه‌هایی برای اخلاص ذکر شده است؛ ازجمله سلامت دل، رساندن خیر به دیگران و خودداری از بدی‌ها[۸۸]؛ چنان‌که یکی از نشانه‌های اخلاص این است که شخص دوست نداشته باشد بر عملی که برای خدا انجام داده است، ستایش شود.[۸۹] امام خمینی همانند دیگر علمای اخلاق، [۹۰] با توجه به روایات، نشانه اخلاص را آن می‌داند که در صورت اطلاع مردم از آن عمل، نشاطی در قلب حاصل نشود.[۹۱] ایشان همچنین باور دارد اخلاص را می‌توان از آثار آن شناخت؛ چنان‌که آثار اخلاص در تحصیل علم، حصول حکمت در قلب و زبان است و اگر این امر حاصل نشد، روشن می‌شود عمل برای هوای نفس و شیطان بوده است.[۹۲] نیز از نشانه‌های درجات بالای اخلاص این است که بنده را از وسوسه شیطان در امان نگه می‌دارد و در این صورت طمع شیطان از وی قطع می‌شود.[۹۳]

در برخی روایات آمده است که اگر کسی خود را چهل روز برای خداوند خالص گرداند، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند[۹۴]؛ همچنین از آثار آن تقرّب شخص مخلِص به خدا، [۹۵] امدادهای الهی در زندگی فرد مخلص[۹۶] و پیروزی و موفقیت در کارهاست.[۹۷] علمای اخلاق نیز اخلاص را ازجمله مقامات مقربان می‌دانند که لقای پروردگار وابسته به آن است.[۹۸]

امام خمینی بر این باور است که اخلاص موجب اطمینان نفس، قوت ایمان و پیروزی بر دشمن است[۹۹] و هر چه اخلاص در عمل بیشتر باشد، روح و ملکوت عمل کامل‌تر و نورانی‌تر خواهد بود[۱۰۰]؛ همچنین نزدیک‌شدن به خداوند، [۱۰۱] قرار گرفتن در پناه حق و کوتاه‌شدن دست تصرف شیطان از دیگر ثمرهای اخلاص است و هر چه اخلاص شخص قوی‌تر شود، حقیقت استعاذه در او بیشتر محقق می‌شود و از تصرف شیطان در امان می‌ماند [۱۰۲]؛ تا آنجا که دیگر وسوسه شیطان در او اثر ندارد و این همان مرتبه مخلَصین و مقام بقای بعد از فناست[۱۰۳] که در قرآن کریمإِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۰۴] از آن یاد شده است. چنین افرادی از دسترس وسوسه‌های شیطانی دور شده‌اند و از مراتب شرک مبرّا گشته‌اند و می‌توانند به حقیقتدست یابند و طبق برخی آیات سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ[۱۰۵]، إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ[۱۰۶] حق‌تعالی را آن‌گونه که هست، وصف کنند.[۱۰۷] ایشان اخلاص در تحصیل علم را امری ضروری می‌داند؛ زیرا بدون آن علم فایده‌ای ندارد، بلکه اگر تحصیل علم برای هوای نفس و کسب مقام و مسند باشد، وزر و وبال صاحب آن است.[۱۰۸]

راه‌های تحصیل

در روایات، راه‌های گوناگونی برای به دست آوردن اخلاص بیان شده است؛ مانند قطع طمع از غیر خدا، [۱۰۹] حصول علم و یقین،[۱۱۰] کم‌کردن آرزوها[۱۱۱] و پرهیز از گناه و هوای نفس.[۱۱۲] علمای اخلاق نیز راه‌های تحصیل اخلاص را قطع طمع از دنیا و اقبال به آخرت، قطع نفس از لذایذ و مشتهیات غیر ضروری[۱۱۳] و مجاهده با نفس در ترک ریا و نیت‌های غیر الهی[۱۱۴] می‌دانند.

امام خمینی راه‌های تحصیل اخلاص و پاکسازی اعمال از همه مراتب شرک و ریا را منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن می‌داند[۱۱۵] و باور دارد انسان باید با تذکر و تکرار، قلب را با اخلاص آشنا کند تا اخلاص در قلب جایگزین شود[۱۱۶]؛ البته این کار گاهی به جدیت و ریاضت نیاز دارد تا بتواند بر نفس که مبدا معاصی قلبی و باطنی است، غالب آید و این با رهایی از انانیت و دنیاطلبی امکان دارد.[۱۱۷]

موانع و آفات

در برخی روایات غلبه هوای نفس[۱۱۸] و آرزوهای بلند[۱۱۹] از آفات اخلاص دانسته شده است. علمای اخلاق آفات اخلاص را ریا، [۱۲۰]شرک[۱۲۱] و عجب[۱۲۲] شمرده‌اند. امام خمینی حب دنیا و حب جاه و مقام را از آفات اخلاص می‌شمارد؛ زیرا وقتی این امور در قلب انسان باشد و برای انسان ملکه شود، حصول اخلاص برای شخص ممکن نخواهد شد و انجام عمل با انگیزه‌های دنیوی خواهد بود[۱۲۳]؛ همچنین ایشان شرک، عجب و ریا را ازجمله موانع اخلاص می‌داند[۱۲۴] و از نگاه فقهی تصریح می‌کند ریا موجب بطلان عمل می‌شود.[۱۲۵] ایشان در زمینه اخلاص پس از عمل، به روایتی از امام‌ باقر(ع) اشاره می‌کند که باقی‌ ماندن بر عمل و مراعات آن، سخت‌تر از خود عمل است و چه‌بسا ذکر عمل پس از انجام پنهانی آن موجب محو ثواب پنهانی آن و ذکر مجدد آن نیز موجب محو اصل عمل شود.[۱۲۶] ایشان همچنین بر این باور است که اظهار عمل برای دیگران از آفات اخلاص است و از این جهت انسان نباید مطمئن باشد عملی که برای خدا انجام داده است، از شر آفات نفس و شیطان ایمن است، بلکه پیوسته باید مراقب نفس خود باشد تا عمل مخلصانه‌اش با ریای پس از انجام عمل ضایع نشود.[۱۲۷]

اخلاص امام خمینی

اخلاص یکی از صفات برجسته امام خمینی است. ایشان در کارهای خود انگیزه‌ای جز طلب رضای خداوند و اطاعت او نداشت[۱۲۸] چنان‌که قدمی برای جاه و مقام و مرجعیت برنداشت.[۱۲۹] ایشان حقیقت اخلاص را در خود پیاده کرده بود و حب و بغض و سخن و سکوت ایشان برای خداوند و تحصیل رضای او بود[۱۳۰] و در سفارش‌های اخلاقی[۱۳۱] و حکومتی، [۱۳۲] بلکه در آرای فقهی خود نیز به این ویژگی توجه می‌کرد، تا آنجا که در مسئله نزاع میان چند امام‌جماعت، به‌رغم بقای شرط عدالت، احتیاط را در آن دانست که پشت سر هیچ‌کدام از آنان نماز خوانده نشود[۱۳۳].[۱۳۴]

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۲۶.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۴/۱۸۶.
  3. جوهری، الصحاح، ۳/۱۰۳۷.
  4. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.
  5. جرجانی، کتاب التعریفات، ۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲-۱۲۳.
  6. انصاری، منازل السائرین، ۶۲.
  7. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.
  8. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.
  9. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۴.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۲/۱۶۵.
  11. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶.
  12. بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۳۴۵.
  13. کتاب مقدس، یوشع، ب‌۲۴، ۱۴؛ رساله پولس رسول به کولسیان، ب۳، ۲۲.
  14. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  15. «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.
  16. «پس بدی‌های کارهایی که کردند به آنان رسید و به زودی به ستمگران ایشان بدی‌های کارهایی که کردند خواهد رسید و آنان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستند» سوره زمر، آیه ۵۱.
  17. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  18. اعراف، ۲۹.
  19. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  20. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۵۹.
  21. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۶۴.
  22. سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.
  23. سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۶.
  24. امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۶۷-۲۷۸.
  25. انصاری، منازل السائرین، ۶۲؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۸۱.
  26. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۴-۶۱۵.
  27. سید مرتضی، رسائل، ۲/۳۴۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۲/۷-۸.
  28. کرکی، جامع المقاصد، ۲/۲۲۶.
  29. شهید ثانی، رسائل، ۱۴۴.
  30. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.
  31. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰-۱۶۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.
  32. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.
  33. امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۰.
  34. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۸.
  35. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۳.
  36. مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۵۱.
  37. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲-۱۸۵.
  38. کاشانی، شرح منازل السائرین، ۳۰۲-۳۰۵.
  39. ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۹۷.
  40. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.
  41. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸-۳۲۹.
  42. امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.
  43. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.
  44. نساء، ۱۴۶.
  45. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  46. مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹.
  47. ورام، تنبیه الخواطر، ۲/۱۱۹-۱۲۰.
  48. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۸.
  49. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲.
  50. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۲۷-۱۲۸.
  51. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.
  52. احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۸۶.
  53. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۳-۱۲۴.
  54. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۱.
  55. هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب می‌دارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵؛ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا، «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  56. صدوق، الامالی، ۵۲۵؛ صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱.
  57. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۹/۶۱.
  58. نهج البلاغه، ح۲۲۹، ۵۵۲.
  59. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۹.
  60. تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲.
  61. انصاری، منازل السائرین، ۶۲-۶۳.
  62. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.
  63. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.
  64. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷.
  65. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۲.
  66. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.
  67. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳-۱۷۴.
  68. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  69. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳ و ۲۲۱-۲۲۲.
  70. نهج البلاغه، خ۱، ۹.
  71. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲۶.
  72. سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۹۱.
  73. امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.
  74. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.
  75. امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.
  76. کلینی، الکافی، ۲/۱۶ و ۸۴-۸۵.
  77. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۱-۱۱۲.
  78. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۰۶-۱۰۸.
  79. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۸.
  80. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۱۰-۱۱۱.
  81. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  82. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  83. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  84. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  85. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.
  86. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.
  87. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  88. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۱.
  89. نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۰.
  90. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۸۹؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۷.
  91. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
  92. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.
  93. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.
  94. صدوق، عیون اخبار، ۲/۶۹.
  95. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.
  96. مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹-۲۵۰.
  97. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.
  98. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۲.
  99. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.
  100. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶.
  101. امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۲.
  102. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۴.
  103. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۲-۱۶۳.
  104. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  105. «پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره صافات، آیه ۱۵۹.
  106. «مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۱۶۰.
  107. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.
  108. امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۹.
  109. نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۱.
  110. لیثی واسطی، عیون الحکم، ۲۳، ۲۰۹.
  111. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.
  112. مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۱۳.
  113. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۵.
  114. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۹۰؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۹-۲۲۰.
  115. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.
  116. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۴.
  117. امام خمینی، حدیث جنود، ۴۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.
  118. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۰۶.
  119. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.
  120. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۳.
  121. خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۲۱-۲۲.
  122. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۶.
  123. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۰.
  124. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷، ۴۰ و ۵۰.
  125. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۵؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰.
  126. کلینی، الکافی، ۲/۲۹۶-۲۹۷.
  127. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۰.
  128. تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۲.
  129. امینی، برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ۵/۱۴۲-۱۴۳.
  130. تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۶.
  131. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۲، ۸۴، ۱۶۱ و ۳۹۴.
  132. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۳۴، ۴۱۲ و ۱۹/۴۸۴.
  133. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۶۱.
  134. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «اخلاص»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۵۱۲ - ۵۱۸.