جامعیت اسلام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
# '''دیدگاه حداقلی''': [[سکولاریسم]]، [[معتقد]] است [[دین]] تنها در امور فردی "ارتباط [[خدا]] و [[انسان]]" حضور دارد نه در [[امور اجتماعی]] بر این اساس علاوه بر [[علوم تجربی]]، [[علوم انسانی]] هم از [[شئون]] [[دنیایی]] به حساب می‌آیند. [[مدیریت]] [[امور دنیوی]] کاملاً هدفی [[دنیوی]] است و [[پیامبر]] به خود [[حق]] نمی‌دهد که برای آن تصمیم‌گیری یا در آن مداخله کند. [[دین]]، نه در پی [[شناخت]] [[امور سیاسی]] است و نه [[افکار]] آنها و نه به آنها امر می‌کند و نه از آنها [[نهی]]. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] مطلوب نیست<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۹.</ref>.
# '''دیدگاه حداقلی''': [[سکولاریسم]]، [[معتقد]] است [[دین]] تنها در امور فردی "ارتباط [[خدا]] و [[انسان]]" حضور دارد نه در [[امور اجتماعی]] بر این اساس علاوه بر [[علوم تجربی]]، [[علوم انسانی]] هم از [[شئون]] [[دنیایی]] به حساب می‌آیند. [[مدیریت]] [[امور دنیوی]] کاملاً هدفی [[دنیوی]] است و [[پیامبر]] به خود [[حق]] نمی‌دهد که برای آن تصمیم‌گیری یا در آن مداخله کند. [[دین]]، نه در پی [[شناخت]] [[امور سیاسی]] است و نه [[افکار]] آنها و نه به آنها امر می‌کند و نه از آنها [[نهی]]. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] مطلوب نیست<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۹.</ref>.


== ادلۀ [[سکولاریسم]] و نقد آن ==
== ادلۀ سکولاریسم و نقد آن ==
{{اصلی|سکولاریسم}}
این [[تفکر]] دلایلی برای خود ارائه می‌‌کند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:
این [[تفکر]] دلایلی برای خود ارائه می‌‌کند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:


'''[[دلیل]] اول''': ذاتیاتِ امور قابل‌ تغییر نیستند و دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه [[دین]] نمی‌تواند در [[امور اجتماعی]] دخالت کند و اگر به دنبال اسلامی‌سازی [[سیاست]] است بدان معناست که دیگر [[سیاست]] نباشد. هر چیز که از پیش خود ذات و ماهیتی داشته باشد دیگر نمی‌تواند ذاتاً [[دینی]] شود؛ چراکه یک چیز دو ذات نمی‌تواند داشته باشد لذا علمِ [[جامعه‌شناسی]] ذاتاً [[دینی]] نمی‌توان داشت و همچنین [[حکومت]] و [[فقه]] و [[اخلاق]] ذاتاً [[دینی]] نمی‌تواند داشت.
'''دلیل اول''': ذاتیاتِ امور قابل‌ [[تغییر]] نیستند و دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه دین نمی‌تواند در [[امور اجتماعی]] دخالت کند و اگر به دنبال [[اسلامی]]‌سازی [[سیاست]] است بدان معناست که دیگر سیاست نباشد. هر چیز که از پیش خود ذات و ماهیتی داشته باشد دیگر نمی‌تواند ذاتاً [[دینی]] شود؛ چراکه یک چیز دو ذات نمی‌تواند داشته باشد لذا علمِ [[جامعه‌شناسی]] ذاتاً دینی نمی‌توان داشت و همچنین [[حکومت]] و [[فقه]] و [[اخلاق]] ذاتاً دینی نمی‌تواند داشت.


'''نقد [[دلیل]] اول''':  
'''نقد دلیل اول''':  
# بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات [[حقیقی]] دارد نه امور اعتباری. [[حکومت]] و [[فقه]] و [[اقتصاد]] و... امور اعتباری‌اند پس [[تشبیه]] این امور به آن مغالطه است.  
# بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات [[حقیقی]] دارد نه امور اعتباری. حکومت و فقه و [[اقتصاد]] و... امور اعتباری‌اند پس [[تشبیه]] این امور به آن مغالطه است.  
# [[دین]] در [[باب]] [[سیاست]] و [[اقتصاد]] و... تعالیمی دارد. آیا [[دستورات]] [[دین]] نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.
# دین در باب سیاست و اقتصاد و... تعالیمی دارد. آیا [[دستورات]] دین نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.


'''[[دلیل]] دوم''': [[هدف]] [[دین]]، تأمین [[سعادت اخروی]] است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به [[آخرت]] است و اموری همچون [[سیاست]]، [[حقوق]] و... به مسائل [[دنیایی]] مربوط است. [[دین]] فقط مزاحمت‌های [[دنیا]] را نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند.
'''دلیل دوم''': [[هدف]] دین، [[تأمین سعادت]] [[اخروی]] است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به [[آخرت]] است و اموری همچون سیاست، [[حقوق]] و... به مسائل [[دنیایی]] مربوط است. دین فقط مزاحمت‌های [[دنیا]] را نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند.


'''نقد [[دلیل]] دوم''':  
'''نقد دلیل دوم''':  
# لازمۀ اصالت داشتن [[حیات اخروی]]، این نیست که [[دین]] نباید به [[امور دنیوی]] [[مردم]] بپردازد، مسائل دنیایی‌ای که نوع نگرش به آنها در تحقق یا عدم [[سعادت اخروی]] مؤثر است باید در گسترۀ [[دین]] تعریف شود.  
# لازمۀ اصالت داشتن [[حیات اخروی]]، این نیست که دین نباید به امور دنیوی [[مردم]] بپردازد، مسائل دنیایی‌ای که نوع نگرش به آنها در تحقق یا عدم سعادت اخروی مؤثر است باید در گسترۀ دین تعریف شود.  
# سکولارها مدعی‌اند "[[دین]] مزاحمت‌های [[دنیا]] را تنها نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند" پس باید بدانند [[بیان]] عمل صحیح [[اجتماعی]] نیز کنار زدن مزاحمت‌های [[دنیایی]] به حساب می‌آید.
# سکولارها مدعی‌اند «دین مزاحمت‌های دنیا را تنها نسبت به سعادت اخروی برطرف می‌کند» پس باید بدانند بیان عمل صحیح [[اجتماعی]] نیز کنار زدن مزاحمت‌های دنیایی به حساب می‌آید.


'''[[دلیل]] سوم''': مناسبات و [[امور اجتماعی]] [[بشر]] همواره در حال تغییر و تحول است و [[دین]]، همواره درون ‌مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و [[راهنمایی]] [[دین]] در مناسبات و [[امور اجتماعی]]، ممکن نیست. سکولارها معتقدند "دوران [[حاکمیت]] [[کلیسا]]، [[علم]] و [[آزادی]] [[فکر]]، در قفس بود و دیگر نباید به [[دین]] اجازۀ دخالت در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] داد تا تجربه‌های تلخ [[تاریخ]] تکرار شود".
'''دلیل سوم''': مناسبات و امور اجتماعی [[بشر]] همواره در حال تغییر و [[تحول]] است و دین، همواره درون ‌مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و [[راهنمایی]] دین در مناسبات و امور اجتماعی، ممکن نیست. سکولارها معتقدند «دوران [[حاکمیت]] [[کلیسا]]، [[علم]] و [[آزادی فکر]]، در قفس بود و دیگر نباید به [[دین]] اجازۀ دخالت در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] داد تا تجربه‌های تلخ [[تاریخ]] تکرار شود».


'''نقد [[دلیل]] سوم''':
'''[[نقد]] دلیل سوم''':
# اولاً برخی تغییرات [[اجتماعی]]، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند. مثلاً قراردادهای بیع و اجاره هم در گذشته بوده و هم امروز که امروزه قالبی پیچیده و متفاوت یافته است.  
# اولاً برخی تغییرات اجتماعی، بنیادین نیست و تنها [[تغییر]] در شکل و قالب هستند. مثلاً قراردادهای [[بیع]] و [[اجاره]] هم در گذشته بوده و هم امروز که امروزه قالبی پیچیده و متفاوت یافته است.  
# ثانیاً در [[فقه]] و [[شریعت اسلامی]]، عناصری مانند [[اجتهاد]]، باعث انعطاف بخشی از [[تعلیم]] با [[مقتضیات زمان]] شده است و همچنین باید دانست که [[دین اسلام]] با [[مسیحیت]] تفاوت‌های عمده‌ای دارد<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۸۰.</ref>.
# ثانیاً در [[فقه]] و [[شریعت اسلامی]]، عناصری مانند [[اجتهاد]]، باعث انعطاف بخشی از [[تعلیم]] با [[مقتضیات زمان]] شده است و همچنین باید دانست که [[دین اسلام]] با [[مسیحیت]] تفاوت‌های عمده‌ای دارد<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۸۰.</ref>.


همچنین [[سکولاریسم]]، [[معتقد]] است بر اساس [[حقیقت توحید]]، مالکیت مطلق از آنِ [[خداوند]] است و [[انسان]]، [[فقر]] محض است و همۀ [[شئون]] [[زندگی]] ‌اش باید بر اساس [[رضایت الهی]] باشد و محدود کردن [[دین]] به امور فردی، خلاف [[توحید]] و مانع از رسیدن به [[سعادت]] است وقتی [[هدف]] رسیدن به [[قرب الهی]] است چگونه می‌توان بخش عظیمی از [[افعال]] اختیاری مؤثر در [[سعادت]] را به خودِ [[انسان]] واگذار کرد؟ [[عقل]] هم باید با روش‌شناسی مطلوب و در راستای اهداف [[دین]] به حل امور بپردازد و در [[آیات]] کثیری از [[قرآن]] و [[روایات]] فراوانی از [[معصومین]] {{ع}} به [[تبیین]] و ارائۀ دستورها در حوزۀ مسائل [[اجتماعی]] پرداخته شده است. مثل: [[سیاست]] داخلی و خارجی، شرایط [[حاکم]]، [[حقوق]] [[اقتصادی]]، [[حقوق]] متقابل [[رهبر]] و [[مردم]]، همچنین [[پیامبر]] {{صل}} و [[حضرت امیر]] {{ع}} [[تشکیل حکومت]] دادند و این بر خلاف ادعای سکولارها است که [[دین]] را محدود به امور فردی می‌‌دانند و ادعایشان با [[متون دینی]] سازگار نیست<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۸۵.</ref>.
همچنین [[سکولاریسم]]، [[معتقد]] است بر اساس [[حقیقت توحید]]، [[مالکیت]] مطلق از آنِ [[خداوند]] است و [[انسان]]، [[فقر]] محض است و همۀ [[شئون زندگی]] ‌اش باید بر اساس [[رضایت الهی]] باشد و محدود کردن دین به [[امور فردی]]، خلاف [[توحید]] و مانع از رسیدن به [[سعادت]] است وقتی [[هدف]] رسیدن به [[قرب الهی]] است چگونه می‌توان بخش عظیمی از [[افعال]] اختیاری مؤثر در سعادت را به خودِ انسان واگذار کرد؟ [[عقل]] هم باید با روش‌شناسی مطلوب و در راستای [[اهداف دین]] به حل امور بپردازد و در [[آیات]] کثیری از [[قرآن]] و [[روایات]] فراوانی از [[معصومین]]{{ع}} به تبیین و ارائۀ [[دستورها]] در حوزۀ مسائل اجتماعی پرداخته شده است. مثل: [[سیاست داخلی]] و خارجی، [[شرایط حاکم]]، [[حقوق اقتصادی]]، [[حقوق متقابل]] [[رهبر]] و [[مردم]]، همچنین [[پیامبر]]{{صل}} و [[حضرت امیر]]{{ع}} [[تشکیل حکومت]] دادند و این بر خلاف ادعای سکولارها است که دین را محدود به امور فردی می‌‌دانند و ادعایشان با [[متون دینی]] سازگار نیست<ref>ر.ک: صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی، ص۱۸۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۰۲

جامعیت دین اسلام

تعالیم اسلام مجموعه‌ای است جامع و کامل از اعتقادات، اخلاقیات و احکام که به گونه ای منسجم و به هم پیوسته به وسیلۀ امین وحی در اختیار پیامبر اکرم (ص) قرار گرفته است[۱]. این تعالیم و قوانین از نخستین روزهای زندگی، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات دنیوی ادامه دارد و قرآن همۀ اصولی را که بشر در زمینۀ عقاید، اخلاق و احکام عملی به آنها نیاز دارد فراروی او قرار داده است[۲]؛ زیرا اسلام دین حق و آخرین دینی است که بشریت با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد[۳]، در حالی که در برخی شرایع، مانند مسیحیت دو محدودۀ جداگانه در شئون زندگی انسان ترسیم می‌شود که در یک بخش دین و کلیسا حضور دارد و در بخش دیگر دولت و قوانین بشری حکومت می‌کنند[۴].

جامعیت لازمۀ خاتمیت

باید توجه داشت جامعیت اسلام از لوازم خاتمیت اسلام است، جامعیتی ناظر به همۀ جوامع تا روز قیامت؛ برخلاف ادیان پیشین که به دلیل خاتم نبودن، جامعیت آنها مختص به جامعه‌ای خاص، جغرافیایی محدود یا زمانی مشخص بوده است؛ زیرا بر اساس حکمت الهی هر دینی در هر زمانی باید با توجه به ظرفیت انسان‌های همان زمان از جامعیت برخوردار باشد و معنا ندارد خالق حکیم، هدفی ارزشمند برای آفرینش انسان در نظر بگیرد و از سوی دیگر برای تحقق هدف، تکالیف فراعقلی لازم را در اختیارش قرار ندهد[۵]. بدین‌سان، مراد از جامعیت دین اسلام، توجه آن به همۀ زوایای مادی و معنوی زندگی انسان و برآوردن نیازهای اوست[۶].

آیین اسلام از یک سو با وضع قوانین اجتماعی، راه سعادت جامعۀ انسانی را باز نموده و از سوی دیگر با پا‌فشاری بر فضائل اخلاقی در پی کمال افراد انسانی است[۷].

شیعه و جامعیت اسلام

طبق نظر مشهور شیعه هر آنچه در سعادت حقیقی انسان مؤثر است از طریق منابع مطلوب "عادی و فرا عادی" بیان شده است. برخی باورها و ارزش‌ها از طریق آیات محکم و روایات معتبر و برخی دیگر از طریق عقل کشف می‌شود. علاوه بر حجیت ذاتی عقل، حتی اعتبار خود کتاب و سنت از طریق آن حاصل می‌شود، عقل از منابع حجت در کنار قرآن و سنت است[۸] و لازم نیست همۀ امور مربوط به سعادت انسان در متون دینی موجود باشد بلکه ممکن است به عقل بشر واگذار شده باشد مانند نظام‌سازی در حوزۀ سیاست و اقتصاد و... که عقل می‌تواند با اصول کلی دین به تبیین آنها بپردازد[۹].

دلائل جامعیت اسلام

دلایل اثبات جامعیت اسلام عبارت‌اند از:

  1. عقل: نسبت هر گونه نقص به اسلام اولاً خلاف عقل و قاعدۀ لطف است؛ زیرا خداوند حکیم، انسان را برای سعادت حقیقی آفریده و باید هر آنچه برای هدایت او لازم است برایش بفرستد و ثانیأ با خاتمیت پیامبر (ص) سازگار نیست؛ زیرا اگر دین اسلام جامع همۀ امور مربوط به هدایت انسان نباشد یعنی هدایت لازم در اختیار انسان قرار نگرفته باشد این نقص غرض الهی و خلاف حکمت است و ثالثاً نظریۀ تقصیر پیامبر (ص) در تبلیغ دین را تقویت می‌کند[۱۰].
  2. قرآن کریم: قرآن تصریح می‌کند این کتاب آسمانی به همۀ نیازهای انسان پاسخ می‌دهد و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق می‌کند و مردمی را که ایمان می‌آورند هدایت می‌‌کند[۱۱]. قرآن، دین اسلام را جهانی و جاودانه می‌خواند[۱۲]؛ زیرا دینی جهانی و جاودانه است که توان پاسخگویی به همۀ مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد[۱۳].[۱۴] قرآن کریم، "تبیان" نسبت به همۀ امور است و از آنجا که قرآن کریم، کتاب هدایت است، منظور از ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ هر امری که به هدایت مردم مربوط می‌شود و در نتیجه هیچ شأنی از شئون گوناگون زندگی بشر بدون برنامه رها نشده است. مراد از جامعیت اسلام این نیست که همۀ امور باید مستقیماً از طریق قرآن کشف شود بلکه راه‌هایی که قرآن معرفی می‌کند مثل کلام و سنت پیامبر و امامان معصوم، بخشی از همین "تبیان" است. قرآن، همۀ امور مربوط به دین را بیان کرده که یا نص به آنها شده و یا به سنت احاله کرده است. آیۀ ۳۸ سورۀ انعام نیز چنین می‌فرماید: قرآن برای هدایت مردم از بیان هیچ‌چیز فروگذار نکرده است آیات متعددی در قرآن با استفاده از واژگانی چون ﴿النَّاسِ، ﴿الْعَالَمِينَ، ﴿كَافَّةً و ﴿جَمِيعً بر عمومیت دعوت پیامبر اسلام تصریح دارد[۱۵] و معارف و احکام شریعت اسلام در همۀ حوزه‌های هدایتی عالی‌ترین معارف و احکام است به ‌گونه‌ای که کامل‌تر از آن قابل فرض نیست[۱۶] بر این اساس قرآن می‌فرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.[۱۷]
  3. روایات معصومین (ع): روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی می‌دهند، بسیارند از جمله:
    1. امام باقر (ع) فرمودند: «خداوند هر آنچه را امت به آن نیازمند است در کتاب خود یا سنت رسولش بیان کرده است»[۱۸].
    2. امام علی (ع) فرمودند: «بدانید که قرآن، دانش آینده و حدیثِ گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان می‌کند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان می‌دهد»[۱۹].
    3. امام صادق (ع) فرمودند: «خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده است»[۲۰].[۲۱]
    4. پیامبر اکرم در خطابۀ حجةالوداع به مردم فرمودند: «هر آنچه که شما را به خدا نزدیک و از جهنم دور می‌کند شما را به آن امر کردم»[۲۲].[۲۳]

ملاک‌های جامعیت دین

ملاک‌های جامعیت دین عبارت‌اند از:

  1. سازگاری و همراهی با فطرت: همراهی کامل آموزه‌های اسلامی با فطرت و طبیعت انسان و جامعۀ انسانی از ملاک ‌های جامعیت دین اسلام است. انسان به نیروی فطرت خویش و از آن رو که دین اسلام با او اتمام حجت کرده است، می‌تواند حق را از باطل بازشناسد[۲۴].
  2. آسانی و انعطاف ‌پذیری: آموزه‌های اسلامی ناتوانی‌ها و کاستی‌های انسان را نادیده نگرفته‌اند و با نظر به آنها تدوین یافته ‌اند به گونه ‌ای که هیچگاه او را به عسر و حرج نیندازند.
  3. توجه به نیازهای مادی و معنوی: اسلام به نیازهای دنیوی و اخروی انسان توأمان می‌نگرد و هیچ یک را فدای دیگری نمی‌کند و بلکه دنیا را مقدمۀ آخرت می‌داند و درخواست‌های معنوی و مادی انسان را به جای خود نیکو می‌شمارد[۲۵].
  4. ماندگاری و جاودانگی و تازگی: تعالیم اسلام کهنگی نمی‌‌پذیرند و با گذشت زمان از تازگی‌ نمی‌ افتند و نظر به زمانی ویژه ندارند و ویژگی آینده‌ نگری و دوراندیشی دارند[۲۶].
  5. سازگاری درونی: قوانین و مقررات و بایدها و نبایدهای هر آیینی آنگاه جامعیت می‌پذیرند که از سازگاری درونی نصیب برند و با یکدیگر در ستیزه نباشند. تعالیم اسلامی به گونه کامل از این ویژگی بهره‌مندند[۲۷].
  6. خِرَد محوری: آموزه‌های اسلامی، همگی با خرد انسان همراه و همسازند و عقل آدمی بر آنها مُهر تأیید می‌گذارد. البته قلمرو این ملاک تا آنجا است که عقل بتواند مصالح و مفاسد را بازشناسد[۲۸].
  7. اصل اجتهاد: وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین می‌کند. اجتهاد مستمر به معنای استنباط احکام جزئی از قواعد کلی متن دین است[۲۹].

دیدگاه‌ها در باب جامعیت اسلام

دیدگاه‌ها در باب جامعیت اسلام عبارت‌اند از:

  1. دیدگاه برگزیده: دین اسلام هم بیانگر امور اخروی مؤثر در کمال انسان است و هم امور دنیوی که در سعادت اخروی مؤثر است و چون زندگی دنیا مقدمۀ زندگی آخرت است هر امر دنیوی که برای تحقق سعادت اخروی لازم است باید در قلمرو اسلام باشد، از این‌رو جنبه‌های ارزشیِ امور دنیایی باید در محدودۀ معارف اسلامی باشد و معارف اسلام هم به دو بخش "هست‌ها و نیست‌ها" و "بایدها و نبایدها" تقسیم می‌شود، بنابراین اسلام باید بیانگر هر باور و ارزشی باشد که در سعادت نهایی انسان نقش دارد و در کمال حقیقی روح مؤثر واقع می‌شود[۳۰].
  2. دیدگاه حداکثری: برخی، جامعیت دین اسلام را به معنای آمدن همۀ علوم "طبیعی و..." در قرآن می‌دانند یعنی حداقل ریشه‌های دستاوردهای علمی و فنی در قرآن وجود دارد. یکی از مهم‌ترین مستمسک ‌های این دیدگاه آیۀ ۸۹ سورۀ نحل است. در پاسخ به این دیدگاه گفته شده است: مراد از جامعیت اسلام، جامعیت در امور مربوط به اصول معارف و فروع ناظر به هدایت است. زیرا:
    1. وجه ضرورت دین، ابلاغ معارف مورد نیاز برای رسیدن به سعادت است، جامعیت قرآن هم باید بر همین اساس، تعریف شود. البته جنبۀ ارزشی اموری مثل: صنایع، کشاورزی، خوراک و پوشاک و... در سعادت انسان تأثیر دارد، پس علوم تجربی نباید به دستاوردهایی منجر شوند که موجب ظلم به مردم و مانع از تحقق کمال انسان می‌شود. ولی بیان جزئیات این علوم ارتباطی با سعادت حقیقی انسان ندارد.
    2. خداوند برای رفع نیازهای مادی انسان‌ها، عقل و تجربه و... را قرار داده است و بروز خطا در این امور مشکلی در سعادت اخروی به وجود نمی‌آورد.
    3. چون قرآن کتاب هدایت است، مراد از "بیان همۀ امور" بیان اموری که برای رسیدن به سعادت مورد نیاز است، برای مثال وقتی می‌گویند "در این داروخانه همه چیز وجود دارد" در عرف عقلا مراد همۀ داروهاست نه همۀ امور مربوط به انسان، حتی ساعت دیواری. یکی از دلایل این برداشت آیاتی است که قرآن را کتاب هدایت معرفی کرده است مانند: ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۳۱] و دلیل دیگر اینکه در قرآن کریم نه اصول و نه فروع بسیاری از علوم موجود نیامده است. قرآن وقتی ادعای کمال می‌کند و می‌گوید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۳۲] از این جهت است که بر کرسی تشریع نشسته نه کرسی تکوین.
    4. بنا به فرمودۀ قرآن هر‌تر و خشک حتی دانه در کتاب مبین آمده است که با تأمل در معنای "کتاب مبین" می‌توان گفت عدم شأنیت دین نسبت به امور دنیایی به معنای نفی دخالت هنجاری دین در این امور نیست، از آنجاکه نوع به‌ کارگیری برخی از امور دنیوی ممکن است در تعارض با هنجارهای دینی باشد، دین به بیان این هنجارها می‌پردازد. مثلاً کسب دانش هسته‌ای از شئون دین نیست اما بر اساس اصل "نفی ضرر و ظلمدین ساخت هر سلاح کشتار جمعی را مجاز نمی‌داند[۳۳].
  3. دیدگاه حداقلی: سکولاریسم، معتقد است دین تنها در امور فردی "ارتباط خدا و انسان" حضور دارد نه در امور اجتماعی بر این اساس علاوه بر علوم تجربی، علوم انسانی هم از شئون دنیایی به حساب می‌آیند. مدیریت امور دنیوی کاملاً هدفی دنیوی است و پیامبر به خود حق نمی‌دهد که برای آن تصمیم‌گیری یا در آن مداخله کند. دین، نه در پی شناخت امور سیاسی است و نه افکار آنها و نه به آنها امر می‌کند و نه از آنها نهی. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت دین در امور دنیوی مطلوب نیست[۳۴].

ادلۀ سکولاریسم و نقد آن

این تفکر دلایلی برای خود ارائه می‌‌کند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:

دلیل اول: ذاتیاتِ امور قابل‌ تغییر نیستند و دخالت دین در امور دنیوی به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه دین نمی‌تواند در امور اجتماعی دخالت کند و اگر به دنبال اسلامی‌سازی سیاست است بدان معناست که دیگر سیاست نباشد. هر چیز که از پیش خود ذات و ماهیتی داشته باشد دیگر نمی‌تواند ذاتاً دینی شود؛ چراکه یک چیز دو ذات نمی‌تواند داشته باشد لذا علمِ جامعه‌شناسی ذاتاً دینی نمی‌توان داشت و همچنین حکومت و فقه و اخلاق ذاتاً دینی نمی‌تواند داشت.

نقد دلیل اول:

  1. بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات حقیقی دارد نه امور اعتباری. حکومت و فقه و اقتصاد و... امور اعتباری‌اند پس تشبیه این امور به آن مغالطه است.
  2. دین در باب سیاست و اقتصاد و... تعالیمی دارد. آیا دستورات دین نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.

دلیل دوم: هدف دین، تأمین سعادت اخروی است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به آخرت است و اموری همچون سیاست، حقوق و... به مسائل دنیایی مربوط است. دین فقط مزاحمت‌های دنیا را نسبت به سعادت اخروی برطرف می‌کند.

نقد دلیل دوم:

  1. لازمۀ اصالت داشتن حیات اخروی، این نیست که دین نباید به امور دنیوی مردم بپردازد، مسائل دنیایی‌ای که نوع نگرش به آنها در تحقق یا عدم سعادت اخروی مؤثر است باید در گسترۀ دین تعریف شود.
  2. سکولارها مدعی‌اند «دین مزاحمت‌های دنیا را تنها نسبت به سعادت اخروی برطرف می‌کند» پس باید بدانند بیان عمل صحیح اجتماعی نیز کنار زدن مزاحمت‌های دنیایی به حساب می‌آید.

دلیل سوم: مناسبات و امور اجتماعی بشر همواره در حال تغییر و تحول است و دین، همواره درون ‌مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و راهنمایی دین در مناسبات و امور اجتماعی، ممکن نیست. سکولارها معتقدند «دوران حاکمیت کلیسا، علم و آزادی فکر، در قفس بود و دیگر نباید به دین اجازۀ دخالت در امور سیاسی و اجتماعی داد تا تجربه‌های تلخ تاریخ تکرار شود».

نقد دلیل سوم:

  1. اولاً برخی تغییرات اجتماعی، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند. مثلاً قراردادهای بیع و اجاره هم در گذشته بوده و هم امروز که امروزه قالبی پیچیده و متفاوت یافته است.
  2. ثانیاً در فقه و شریعت اسلامی، عناصری مانند اجتهاد، باعث انعطاف بخشی از تعلیم با مقتضیات زمان شده است و همچنین باید دانست که دین اسلام با مسیحیت تفاوت‌های عمده‌ای دارد[۳۵].

همچنین سکولاریسم، معتقد است بر اساس حقیقت توحید، مالکیت مطلق از آنِ خداوند است و انسان، فقر محض است و همۀ شئون زندگی ‌اش باید بر اساس رضایت الهی باشد و محدود کردن دین به امور فردی، خلاف توحید و مانع از رسیدن به سعادت است وقتی هدف رسیدن به قرب الهی است چگونه می‌توان بخش عظیمی از افعال اختیاری مؤثر در سعادت را به خودِ انسان واگذار کرد؟ عقل هم باید با روش‌شناسی مطلوب و در راستای اهداف دین به حل امور بپردازد و در آیات کثیری از قرآن و روایات فراوانی از معصومین(ع) به تبیین و ارائۀ دستورها در حوزۀ مسائل اجتماعی پرداخته شده است. مثل: سیاست داخلی و خارجی، شرایط حاکم، حقوق اقتصادی، حقوق متقابل رهبر و مردم، همچنین پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) تشکیل حکومت دادند و این بر خلاف ادعای سکولارها است که دین را محدود به امور فردی می‌‌دانند و ادعایشان با متون دینی سازگار نیست[۳۶].

منابع

پانویس

  1. سورۀ آل عمران، آیۀ ۷.
  2. ر.ک: مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۸۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۳.
  3. ر.ک: تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۹۰؛ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  4. ر.ک: ویژگی‌های کلی اسلام، ص‌۱۷۴.
  5. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  6. ر.ک: عقائد الشیعة الإمامیه‌، ص ۵۶۳.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
  8. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  9. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.
  10. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۶.
  11. ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست می‌شمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
  12. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  13. ر.ک: کشف المراد، ص۳۸۶ ـ ۳۸۷.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
  15. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۳.
  16. ر.ک: جامعیت و کمال دین، ص‌۵۵.
  17. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  18. «ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا أنزله فی کتابه و بینه لرسوله (ص)»؛ نور الثقلین‌، ج۳، ص۷۴.
  19. «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُم‏»؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۵۸.
  20. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۱، ص۷۷.
  21. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۶.
  22. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ- وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ»؛ وسائل الشیعه، ج‌۱۷، ص‌۴۵.
  23. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  24. ر.ک: آموزش دین‌، ص ۱۳ـ ۱۱.
  25. ر.ک: ولایت فقیه، ص ۲۱ـ ۵.
  26. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۶.
  27. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
  28. ر.ک: دین‌شناسی‌، ص۱۷۱ـ ۱۷۲.
  29. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
  30. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  31. «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
  32. «امروز دين شما را به كمال رسانيدم» سوره مائده، آیه ۳.
  33. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.
  34. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۹.
  35. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۸۰.
  36. ر.ک: صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی، ص۱۸۵.