ختم نبوت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت') |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
* [[خاتمیت]] در نظر [[مسلمانان]]، یک امر قطعی است و به همین [[دلیل]] [[مسلمانان]] در این امر [[شبهه]] ای نداشتند؛ مگر در نیمه دوم قرن ۱۳ ق. که فرقهای بر اساس [[استعمار]]، با نام [[بهائیه]] و [[بابیه]] مدعی نبوتی دیگر شد و بعد از آن، [[غلام احمد قادیانی]] وابسته کمپانی شرقی [[انگلیس]] در [[هند]] نیز [[خاتمیت]] را منکر شد هر چند [[مسلمانان]] هیچ اعتنایی به او نکردند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۲. </ref>. | * [[خاتمیت]] در نظر [[مسلمانان]]، یک امر قطعی است و به همین [[دلیل]] [[مسلمانان]] در این امر [[شبهه]] ای نداشتند؛ مگر در نیمه دوم قرن ۱۳ ق. که فرقهای بر اساس [[استعمار]]، با نام [[بهائیه]] و [[بابیه]] مدعی نبوتی دیگر شد و بعد از آن، [[غلام احمد قادیانی]] وابسته کمپانی شرقی [[انگلیس]] در [[هند]] نیز [[خاتمیت]] را منکر شد هر چند [[مسلمانان]] هیچ اعتنایی به او نکردند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۲. </ref>. | ||
* [[ختم نبوت]] به معنای ختم [[شریعت]] نیز هست، زیرا [[نبوت]] عبارت است از [[وحی]] اصول و [[فروع دین]] بر شخص [[نبی]] و این عبارت دیگری از این مطلب است که [[شریعت اسلام]] بر [[پیامبر خاتم]] [[وحی]] شده است، بنابراین معنا ندارد [[نبوت]] ختم شده باشد، اما [[شریعت]] آن اعم از اصول و [[فروع دین]] ختم نشده باشد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>. همچنین [[خاتم النبیین]] به معنای [[خاتم رسولان]] نیز هست، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با [[ختم نبوت]]، [[رسالت]] نیز ختم میشود<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۸۳ - ۲۹۲. </ref> و از طرفی نمیتوان رسولی را فرض کرد که [[نبی]] نباشد زیرا معنا ندارد کسی [[مسئول]] [[ابلاغ]] [[دین]] باشد در حالی که [[شریعت]] به او [[وحی]] نشده است؛ حتی [[پیامبران]] قبل از [[حضرت نوح]] نیز، آنچه برای [[هدایت مردم]] [[نیاز]] داشتند، به آنان [[وحی]] میشد، بنابراین پس از [[پیامبر اکرم]]، به کسی [[وحی]] نخواهد شد و [[شریعت]] دیگری هم برای [[بشر]] نخواهد آمد و هیچکس، [[مأموریت]] [[ابلاغ شریعت]] جدیدی را نخواهد داشت<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>. البته نباید از این نکته [[غفلت]] کرد که ختم [[رسالت پیامبر]]{{صل}} به این معنی نیست که [[عمل به دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}} که بر مبنی [[شرع اسلام]] است به پایان رسیده، بلکه مراد این است که [[شریعت]] [[پیامبر]]{{صل}} همانطوری که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، بدون هیچ کم و [[کاستی]] تا [[قیامت]] ادمه دارد و قابلیت اضافه شدن [[حکم]] [[جدید]] [[شرعی]] را ندارد<ref>مجمعالبیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵. </ref>. | * [[ختم نبوت]] به معنای ختم [[شریعت]] نیز هست، زیرا [[نبوت]] عبارت است از [[وحی]] اصول و [[فروع دین]] بر شخص [[نبی]] و این عبارت دیگری از این مطلب است که [[شریعت اسلام]] بر [[پیامبر خاتم]] [[وحی]] شده است، بنابراین معنا ندارد [[نبوت]] ختم شده باشد، اما [[شریعت]] آن اعم از اصول و [[فروع دین]] ختم نشده باشد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>. همچنین [[خاتم النبیین]] به معنای [[خاتم رسولان]] نیز هست، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با [[ختم نبوت]]، [[رسالت]] نیز ختم میشود<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۸۳ - ۲۹۲. </ref> و از طرفی نمیتوان رسولی را فرض کرد که [[نبی]] نباشد زیرا معنا ندارد کسی [[مسئول]] [[ابلاغ]] [[دین]] باشد در حالی که [[شریعت]] به او [[وحی]] نشده است؛ حتی [[پیامبران]] قبل از [[حضرت نوح]] نیز، آنچه برای [[هدایت مردم]] [[نیاز]] داشتند، به آنان [[وحی]] میشد، بنابراین پس از [[پیامبر اکرم]]، به کسی [[وحی]] نخواهد شد و [[شریعت]] دیگری هم برای [[بشر]] نخواهد آمد و هیچکس، [[مأموریت]] [[ابلاغ شریعت]] جدیدی را نخواهد داشت<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>. البته نباید از این نکته [[غفلت]] کرد که ختم [[رسالت پیامبر]]{{صل}} به این معنی نیست که [[عمل به دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}} که بر مبنی [[شرع اسلام]] است به پایان رسیده، بلکه مراد این است که [[شریعت]] [[پیامبر]]{{صل}} همانطوری که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، بدون هیچ کم و [[کاستی]] تا [[قیامت]] ادمه دارد و قابلیت اضافه شدن [[حکم]] [[جدید]] [[شرعی]] را ندارد<ref>مجمعالبیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵. </ref>. | ||
==[[راز ختم نبوت]]، [[جهانی بودن اسلام|جهانی]] و [[جاودانه بودن اسلام]]== | ==[[راز ختم نبوت]]، [[جهانی بودن اسلام|جهانی]] و [[جاودانه بودن اسلام]]== |
نسخهٔ ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۰
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ختم نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ختم نبوت یا خاتمیت به معنای پایانبخشی سلسله انبیا و شریعت تا روز قیامت است به طوری که انکار ختم نبوت به معنای نفی ضروری دین شمرده میشود و پیامبر اسلام(ص) را خاتمالنبیین میگویند. خاتمیت نبوت به معنای خاتمیت شریعت اسلام در میان شرایع آسمانی و خاتمیت قرآن در میان کتابهای آسمانی نیز هست. فلسفه ختم نبوت را باید در جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی اسلام و بلوغ مخاطبین آن و راهکارهایی که اسلام برای آینده قرار داده است جستجو کرد.
چیستی ختم نبوت
- ختم در لغت به معانی پایان است و آنچه که پایان دهندۀ چیزی باشد را خاتم میگویند[۱]. در اصطلاح دینی، خاتمیت به این معناست که پس از اسلام، نبوت پیامبران تمام میشود و پیامبر اسلام پایاندهندۀ سلسله پیامبران آسمانی است و پس از او کسی به پیامبری نمیآید.
- خاتمیت در نظر مسلمانان، یک امر قطعی است و به همین دلیل مسلمانان در این امر شبهه ای نداشتند؛ مگر در نیمه دوم قرن ۱۳ ق. که فرقهای بر اساس استعمار، با نام بهائیه و بابیه مدعی نبوتی دیگر شد و بعد از آن، غلام احمد قادیانی وابسته کمپانی شرقی انگلیس در هند نیز خاتمیت را منکر شد هر چند مسلمانان هیچ اعتنایی به او نکردند[۲].
- ختم نبوت به معنای ختم شریعت نیز هست، زیرا نبوت عبارت است از وحی اصول و فروع دین بر شخص نبی و این عبارت دیگری از این مطلب است که شریعت اسلام بر پیامبر خاتم وحی شده است، بنابراین معنا ندارد نبوت ختم شده باشد، اما شریعت آن اعم از اصول و فروع دین ختم نشده باشد[۳]. همچنین خاتم النبیین به معنای خاتم رسولان نیز هست، زیرا نبوت، شرط مقدم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز ختم میشود[۴] و از طرفی نمیتوان رسولی را فرض کرد که نبی نباشد زیرا معنا ندارد کسی مسئول ابلاغ دین باشد در حالی که شریعت به او وحی نشده است؛ حتی پیامبران قبل از حضرت نوح نیز، آنچه برای هدایت مردم نیاز داشتند، به آنان وحی میشد، بنابراین پس از پیامبر اکرم، به کسی وحی نخواهد شد و شریعت دیگری هم برای بشر نخواهد آمد و هیچکس، مأموریت ابلاغ شریعت جدیدی را نخواهد داشت[۵]. البته نباید از این نکته غفلت کرد که ختم رسالت پیامبر(ص) به این معنی نیست که عمل به دستورات پیامبر(ص) که بر مبنی شرع اسلام است به پایان رسیده، بلکه مراد این است که شریعت پیامبر(ص) همانطوری که بر پیامبر(ص) نازل شد، بدون هیچ کم و کاستی تا قیامت ادمه دارد و قابلیت اضافه شدن حکم جدید شرعی را ندارد[۶].
راز ختم نبوت، جهانی و جاودانه بودن اسلام
- دلیل اینکه رسالت پیامبر بدون هیچگونه تغییر و تبدلی تا قیامت جاری است این است که دین و شریعتی که توسط رسالت پیامبر اسلام پایه گذاری شده است، یک دین جهانی و جاودانه و جهانی است، به این دلیل که مخاطب قرآن مخاطب جهانی است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[۷]، ﴿يَا بَنِي آدَمَ﴾[۸] جهانی بودن شریعت اسلام، به معنای تحت پوشش قرار دادن تمام موجودات عالم است، چنانکه آیۀ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۹] صراحت در این معنا دارد، در این آیه کلمۀ «لِلْعَالَمِينَ» دلالت برای بر تمام عالم اعم از انسانها و غیر انسانها میکند[۱۰]. همچنین این شریعت مقدس علاوه بر جهانی بودن دارای صفت جاودانگی است، زیرا احکامش تا قیامت پابرجاست به نحوی که هیچگونه باطلی نمیتواند در آن رسوخ کرده و او را از مسیر حق و حقیقت منحرف کند چنانکه آیۀ ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱۱] بیانگر همین مطلب است. همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «حلال محمد برای همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او تا روز قیامت حرام است، حلال و حرام دیگری نخواهد آمد»[۱۲]. در روایت مشهور دیگری به نام حدیث منزلت چنین آمده است که پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ای علی تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد»[۱۳] البته امامان معصوم وظیفه اساسی در مقام تبیین و روشنسازی شریعت پیامبر خاتم خواهند داشت.
- وحی الهی بر دو نوع تقسیم میشود: وحی الهی تشریعی و وحی غیر تشریعی. با پایان یافتن سلسله نبوت، وحی الهی تشریعی به پایان رسید، اما وحی غیر تشریعی که توسط امامان معصوم تبیین و تشریح میشود پابرجا و برقرار است چنانکه خداوند متعال در سوره قدر میفرماید: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ﴾[۱۴].[۱۵]
دلایل ختم نبوت
- ادلۀ عقلی:
- کمال و جامعیت اسلام: علمای اسلام معتقدند؛ اسلام کاملترین و جامعترین دین آسمانی است به گونهای که برای هدایت انسانها تا روز قیامت برنامه دارد و انسانها تا آن روز (قیامت) به شریعت تازه ای نیاز ندارند و این مطلب به معنای ختم نبوت نیز هست. تجدید شرایع پیش از اسلام به این دلیل بود که نقص شریعت پیشین از میان برود و نیازهای جدید مردم برآورده شود؛ اما با ظهور اسلام و نزول قرآن، تمام کاستیها از بین رفته و همۀ نیازهای مردم جهان به وسیلۀ قرآن و اسلام تأمین شده بود، چراکه احکام اسلام نظر به همۀ دورههای زندگی فردی و اجتماعی انسان دارند و با پیشرفت جوامع انسانی، نیازمندی انسان به آیین اسلام از میان نمیرود و اسلام با کاستی و نارسایی روبهرو نمیشود و نیاز به قوانین دینی جدید و پیامبری دیگر ندارد[۱۶].
- بلوغ عقلی: بشر در روزگار پیامبر اسلام(ص) به چنان مرحلهای از بلوغ عقلی و فکری رسیده بود که با مدد عقل و تعالیم اسلام میتواند پذیرای قانون جامعی همچون اسلام شود. رسالت پیامبر اسلام از نوع قانون است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و متعادل[۱۷].
- دلیل قرآنی:
- مشهورترین آیه قرآن کریم دربارۀ خاتمیت پیامبر اسلام آیه، ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۸] است. عده ای در دلالت این آیه به ختم نبوت پیامبر اسلام اشکال کردهاند که واژه خاتم به معنای انگشتر نیز آمده است و شاید در این آیه منظور همین باشد که معنای خاتم النبیین، زینتبخش پیامبران است و نه پایانبخش آن[۱۹]. منتها در پاسخ گفته شده است: در گذشته این امر مرسوم بوده وقتی میخواستند درِ نامه یا ظرف یا خانهای را ببندند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذاشتند و روی آن مهری میزدند، در اصطلاح آن زمان مُهری را که برای چنین کاری استفاده میکردند را "خاتَم" میگفتند و معمولا چنین عملی توسط انگشتر اتفاق میافتاد. خاتم گرچه در آن روز به انگشتر تزیینی نیز اطلاق میشد، ولی ریشۀ اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی میگفتند که با آن نامهها را مهر میکردند؛ به علاوه، ماده (ختم) در قرآن مجید در هشت مورد به کار رفته و در همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: ﴿الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۰]، ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۱]. این آیه علاوه بر اینکه خاتم بود پیامبر اسلام را به صراحت بیان میکند، اثبات کنندۀ این مطلب است که خاتمیت جزء ضروریات و قطعیات اعتقادی اسلام است، به شکلی که انکارش نفی ضروری دین شمرده میشود[۲۲].
- آیاتی که به صورت التزامی دلالت بر خاتمیت پیامبر(ص) میکنند:
- ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۲۳]. لازمه این آیه خاتمیت پیامبر(ص) و شریعت آن است چراکه آیه کمال و جامعیت شریعت اسلام را متذکر میشود و لازمۀ پایان شریعت، ختم نبوت نیز هست[۲۴].
- ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[۲۵] ظاهر ﴿مَنْ بَلَغَ﴾ مطلق و بدون محدودیت زمانی است که به معنای عدم ظهور پیامبر(ص) و شریعت دیگر نیز هست[۲۶].
- ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۲۷]، آیه صراحت در این نکته دارد که با نزول قرآن وحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد؛ لازمۀ این بیان یعنی ختم شریعت و ختم نبوت پیامبر اسلام[۲۸]. چنانکه برخی از فلاسفه معتقدند خاتمیت به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش پیامبر اسلام است[۲۹].[۳۰]
- ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۳۱]، این آیه، قرآن را عظیم شمرده و هرنوع معارضه با آن را را باطل میداند؛ بنابراین با توجه به باطل بودن هر گونه معارضه با قرآن چنین به دست میآید که هر شریعتی غیر از اسلام باطل و لازمهاش ختم شریعت و ختم نبوت پیامبر(ص) است[۳۲].
- ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۳۳]، در این آیه چون هیچگونه قیدی در آیه ذکر نشده، بنابراین هدایتش شامل تمام افراد میشود. اصولاً همۀ آیاتی که بر عمومیت نبوت پیامبر(ص) و شریعت اسلام دلالت میکنند ظهور در خاتمیت پیامبر(ص) هم دارد[۳۴].
- دلیل روایی:
- در بسیاری از روایات معصومین نسبت به خاتمیت اسلام و پیامبر اسلام تأکید شده است؛ چنانکه امام صادق(ع) در روایتی فرمودند «خداوند با پیامبر(ص) شما به پیامبری پایان بخشید، پس بعد از او هرگز پیامبری نخواهد آمد. و با کتاب شما، نزول آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین قرآن نخواهد شد»[۳۵].[۳۶]
- در روایتی پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ای علی تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، الا اینکه بعد از من دیگر هیچ پیامبری نخواهد آمد»[۳۷]. البته برای اثبات ختم نبوت روایات متعددی از جمله حدیث منزلت، غدیر خم و... نیز وجود دارد[۳۸].
- اجماع: اجماع علمای اسلام بر این نظر است که بعد از پیامبر اسلام نبوت و شریعت دینی خاتمه پیدا کرده است[۳۹].
- همچنین باید توجه داشت ارسال نامه از سوی پیامبر(ص) برای سران کشورهای ایران، روم، حبشه و یمن، دلیل بر ختم نبوت است؛ زیرا اگر اسلام ناقص و برای قوم و یا قبیله ای بود، جایی برای دعوت سایر اقوام به اسلام وجود نداشت[۴۰].
شناخت و ویژگیهای خاتمیت پیامبر(ص)
- خاتمالنبیین بودن پیامبر(ص) علاوه بر اینکه در معانی: خاتمیت نبوت در میان انبیاء و رسولان الهی؛ خاتمیت قرآن در میان کتابهای آسمانی و خاتمیت شریعت اسلام در میان شرایع آسمانی، خلاصه میشود، در بردارندۀ معنای عمیق دیگری نیز هست به طوری که برخی از بزرگان، خاتمیت را مقامی اعطایی از جانب حضرت حق و بالاترین مرتبۀ وجودی انسان پس از گذراندن مراحل ایمان، عبادت، زهد، معرفت، ولایت، رسالت و اولوالعزم بودن دانسته اند[۴۱].[۴۲] چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «نبوت، مثل آخرین خشت یک عمارت است که با آمدن آن، کار عمارت به پایان میرسد». این مطلب نشان دهندۀ عظمت ختم نبوت پیامبر(ص) است، چراکه منظور این است که این ختم، در بردارندۀ تمام احکام انسانی و اسلامی است و این عظمت یعنی پایان تمام احکام انسانی و اسلامی نشان دهندۀ عظمت روحی پیامبر اسلام است، مؤید این مطلب آیۀ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۴۳] است که به تحقیق عظمت روحی پیامبر(ص) را نشان میدهد چرا که او را واسطۀ فیض تمام مخلوقات میداند[۴۴].
- همین امر سبب شد عده ای در بیان ویژگیهای خاتمیت قائل شدند برترین علمها در اختیار خاتم است و در دایره ممکنات، دانش هیچ موجودی به علم وی نمیرسد، زیرا تنها اوست که به همه مقامات و مراتب و به تمام کمالات رسیده است و چون ختم نبوت و قرآن شریف از سوی خداوند است، به همین دلیل کاملتر و شریفتر از آن قابل تصور نیست[۴۵].
- ویژگی دیگری که برای خاتم النبیین لحاظ شده، وسعت این صفت است، چنانکه این وسعت را میتوان در مقایسه با کلمۀ "أب" با واژۀ خاتم النبیین به وضوح مشاهده کرد؛ در این روایت: «أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[۴۶] کلمه "أب" کنایه از احاطۀ وجودی آن دو معصوم بر امت خویش است، اما صفت خاتم نه تنها بر امت خویش، بلکه بر همۀ انسانها حتی بر تمام انبیای الهی نیز احاطه دارد چنانکه در روایتی فرمودند «من، پیامبر بودم در حالی که آدم هنوز در میان آب و گل بود»[۴۷].[۴۸]
پاسخ به دو شبهه
تجربۀ دینی در تعارض با خاتمیت
- برخی از روشنفکرانِ دینی معاصر، وحی را نوعی تجربۀ دینی میدانند و برای رشد اندیشۀ بشر معتقدند ختم نبوت به معنای بینیازی انسانها از فرستادن رسولان الهی است، زیرا بشر در کودکی اش تحت فرمان غریزهاش بود و بر همین اساس، وحی که خود نوعی غریزه محسوب میشد، نازل شد و انسانها را به سمت سعادت هدایت میکرد، ولی کم کم بعد از رشد عقلی انسانها، تشخیص راه درست و غلط توسط عقل انجام میگرفت و بر همین اساس وحی و نبوت کارایی خود را از دست داده و باید به پایان میرسید. به عبارتی این عده معتقدند پیامبر اسلام میان جهان کهنه و نو ایستاده و اسلام که ظهورش ولادت عقل برهانی است، بشر را از دورۀ کودکی (یعنی سلطه غرایز) به مرحله بلوغ و بزرگسالی (یعنی تحت فرمان عقل) رسانده است؛ این عده بر اساس این نظریۀ نتیجه گرفتند تعیین زمان ختم رهبری پیامبر(ص) به معنای فارغ التحصیل شدن انسان از مکتب وحی است و بشر بر اساس اجتهاد در تعلیمات وحیانی میتواند به سمت کمال حرکت کند[۴۹].
- چنین برداشتی نه تنها ختم نبوت پیامبر(ص) را زیر سوال میبرد بلکه سبب شد امامت بعد از نبوت که مکمل نبوت نیز هست، دچار خدشه شود؛ زیرا بنابر توجیه خاتمیت از طریق بلوغ عقلی، اینچنین به نظر میآید که به امامت و وجود امام معصوم بعد از پیامبر(ص) هم نیازی نباشد؛ زیرا عقل مسلمانان و حداقل عقل نخبگان آنان میتواند جایگزین مناسبی برای اصل امامت باشد. به عبارتی میتوان این شبهه را اینگونه مطرح کرد: وقتی مردم به حدی از رشد و بلوغ فکری و عقلی رسیدهاند که میتوانند برنامه هدایت و سعادت خود را یکجا تحویل بگیرند و در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه کنند، دیگر چه نیازی به مرجع تفسیر دین (امامت) بعد از نبوت دارند[۵۰].
- منتها باید دانست این نظریه با اشکلات متعددی مواجه است از جمله:
- وحی، هدایتی فراتر از حس و عقل است و نمیتوان آن را از سنخ غریزه دانست؛ این سخن به منزلۀ، بینیازیِ مطلقِ انسان از دین است؛
- این دیدگاه دچار تناقض است، زیرا از سویی وحی را نوعی تجربه باطنی در دوره کودکی میدانند و از طرفی، مبنای اجتهاد مجتهد، برای رشد و ترقی اسلام را بر پایۀ وحی و نبوت.
- این نظریۀ به این معناست که وحی و تجربۀ دینی در دوران بلوغ و میانسالی بشر به پایان میرسد، در حالی که این عده معتقدند وحی و تجربۀ دینی برای همیشه ماندگار است[۵۱].
- مقصود از بلوغ عقلی مسلمین، بعد از ختم نبوت به معنی تخصص در دینشناسی آنان نیست بلکه مقصود استعداد آنان در نگهداری کتاب آسمانی از آفت تحریف و حفظ و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی است[۵۲]. به عبارتی میتوان گفت بلوغ عقلی بشر یکی از ارکان ختم نبوت است به این معنی که انسان میتواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود و مشغول نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن باشد. دقیقا به دلیل همین مطلب است که با پایان یافتن نبوت تشریعی، نبوت تبلیغی نیز به پایان رسید، زیرا بشر زمانی محتاج به وحی تبلیغی است که درجۀ عقل و علم و تمدن او در حدی که عهدهدار امر دینداری از قبیل: دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد نباشد؛ اما بعد از ظهور علم و عقل وقتی انسان میتواند به تمام این موارد دسترسی پیدا کند، نبوت تبلیغی اثرش را از دست میدهد و وجود آن لزومی ندارد[۵۳].
- بنابراین میتوان گفت بلوغ عقلی انسانها نه تنها به معنی ختم نبوت پیامبر(ص) نیست، بلکه موجب بی نیازی مسلمین از امام معصوم هم نمیشود، زیرا چنین بلوغی فقط میتواند یکی از ارکان ختم نبوت باشد به این معنی که انسان میتواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود و مشغول نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن باشد. دقیقا بهخاطر همین مطلب است که با پایان یافتن نبوت تشریعی نبوت تبلیغی نیز به پایان رسید، زیرا بشر زمانی محتاج به وحی تبلیغی است که درجۀ عقل و علم و تمدن او در حدی که عهدهدار امر دینداری از قبیل؛ دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد نباشد؛ اما بعد از ظهور علم و عقل و به عبارت دیگر، رشد و بلوغ عقلی انسانها، نبوت تبلیغی اثرش را از دست داده و دیگر وجودش لزومی ندارد[۵۴].
نیاز به شریعت جدید
- با وجود دگرگونیهای چشمگیری که در دنیا اتفاق افتاده، ختم نبوت به معنی ختم شریعت نمیتواند صحیح باشد چراکه این تفاوتها و دگرگونیها در جهان، شریعت جدیدی را میطلبد.
- در پاسخ گفته شده است: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر قوانین بنیادی یعنی حاصل شدن شریعت جدید را دارد، در حد توان انسانهای عادی نیست[۵۵]. اما بر اساس معیارهای ظاهری راز خاتمیت نبوت و شریعت اسلامی را میتوان در این چند بند خلاصه کرد.
- مصونیت اسلام از چالش تحریف با تضمین خداوند: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۵۶]
- تواناییِ بشر برای گرفتن دین کامل در دورۀ رسالت پیامبر(ص)
- قدرت علمای امت در استخراج و تبلیغ حکم الهی با شناخت اصول کلی اسلام و درک شرایط زمان و مکان؛ چنانکه در شریعت اسلام برای وضع مقررات، اصول و قواعدی پیشبینی شده است که جزئیات آن در مباحث فقهی، بحث اختیارات حکومت و حاکم اسلامی وجود دارد.
- با توجه به این اقسام در مییابیم با از میان رفتن علل تجدید نبوت و شریعت، مردمان جهان به تکرار شریعت جدید نیازی ندارند[۵۷].
منابع
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی
- سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم
- سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی
- فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۲.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۲۶.
- ↑ «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
- ↑ ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ـ ۴۲
- ↑ «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُهُ»؛ کافی، ج۱، ص۵۸.
- ↑ «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»؛ کافی، ۸، ص۱۰۷.
- ↑ «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند» سوره قدر، آیه ۴.
- ↑ ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۵، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ «امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم و از آنچه انجام میدادند دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند» سوره یس، آیه ۶۵.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹.
- ↑ «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم،» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ «آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ ـ ۲۹۲.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶
- ↑ «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ «إِنَ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ خَتَمَ بِنَبِیِّکُمُ النَّبِیِّینَ فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِکِتَابِکُمُ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً»؛ کافی، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ ـ ۲۶۴.
- ↑ «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»؛ کافی، ج ۸، ص ۱۰۷.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
- ↑ ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۱۲۷.
- ↑ نک: انسان کامل، ص ۹۳.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم،
- ↑ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
- ↑ کمال الدین، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ أَوْ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد»؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸؛ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۰.
- ↑ ر.ک: حجتالله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ – ۵۳۸.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲؛ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۳ - ۱۴۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲-۱۱۳.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.