تربیت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
[[رده:تربیت]] | [[رده:تربیت]] | ||
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۳
ساحتهای تربیت
انسان دارای ساختهای وجودی مختلفی است و به تناسب آنها تربیت نیز ساحتهای مختلفی پیدا میکند. امام در این زمینه به ساحتهایی اشاره میکنند که در کتب تربیتی موجود از بعضی از آنها یاد نشده است.
تربیت الهی
تربیت الهی تربیتی است که برنامه آن از سوی خداوند و توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و محتوای آن وحی الهی است و اگر انسان مطابق آنچه از سوی خداوند و توسط انبیاء ابلاغ شده رشد یابد، تربیت الهی شده است[۱]. در این ساحت انسان که ظرفیت بالقوه برای دستیابی به مراتب فوق طبیعی دارد به آن مراتب دست مییابد[۲]. امام گاهی از تربیت الهی به «تربیت الوهیت» یاد میکند و مراد از «تربیت الوهیت» این است که انسان موجودی الهی شود و خداوند را در هر حال احساس کند و به مقامات عالی معنوی برسد[۳][۴]
تربیت معنوی
تربیت معنوی عبارت است از اینکه انسان به سعادت این دنیا اکتفا نکند؛ بلکه به گونهای رفتار نماید که سعادت اخروی را نیز تحصیل کند. تربیت معنوی، تربیت بشر به وحی الهی و به تربیت انبیاء است و تربیت به وحی و انبیاء این است که انسان در زندگی دنیوی برنامهای را اجرا کند و اعمال و رفتارهایی را انجام دهد که سعادت اخروی وی تأمین گردد[۵]. امام تربیت معنوی را در برابر تربیت اخلاقی بهکار میبرد و آن را مرتبه بالاتر از تربیت اخلاقی میداند[۶]. از کلمات امام بهدست میآید که مراد ایشان از تربیت معنوی و روحی یک معناست و هر دو در مقابل تربیت علمی هستند[۷]. در این که آیا مراد حضرت امام از تربیت معنوی معنایی غیر از همان تربیت الهی است؟ به نظر میرسد این دو در واقع از نظر ایشان یکی باشند و فقط از نظر تعبیر و نیز نوع توضیحی که برای هریک به کار میبرند کمی متفاوت است. تربیت دینی میتواند معنایی اعم از این دو تعبیر داشته باشد و شامل این دو نیز بشود.[۸]
تربیت دینی
تربیت دینی هرگاه به تنهایی به کار رود همان تربیت اسلامی است[۹] و شامل تربیت معنوی، روحی و اخلاقی نیز میشود. اما اگر در کنار تربیت اخلاقی بهکار رود شامل تربیت اخلاقی نمیشود و تنها شامل بُعد معنوی و روحی میشود[۱۰]. در کلمات امام در صورت کاربرد اول در برابر تربیت غیر اسلامی به کار رود و در صورت دوم گاهی در برابر تربیت مادی[۱۱] و گاهی در برابر تربیت فاسد و تربیت غیر صحیح بهکار میرود[۱۲][۱۳]
تربیت انسانی
در کلمات امام گاهی تعبیر به «تربیت انسانی»[۱۴] شده؛ اما منظور از آن همان تربیت اسلامی است[۱۵] و گاهی هم از آن به «تربیت انسانی- اسلامی»[۱۶] تعبیر کردهاند.[۱۷]
تربیت اخلاقی
تربیت اخلاقی[۱۸] یکی از ساحتهای تربیت است که در مرتبه پایینتر از تربیت معنوی قرار دارد[۱۹] و مراد از آن همان تهذیب نفس و رعایت مسائل اخلاقی اسلام است[۲۰] و حضرت امام گاهی از آن به «تربیت نفسانی» نیز تعبیر کردهاند[۲۱][۲۲]
تربیت اجتماعی
در کلمات حضرت امام به واژه «تربیت اجتماعی» تصریح نشده است؛ اما در مواردی در کنار تصریح به ساحتهای تربیت معنوی و اخلاقی به محتوای تربیت اجتماعی اشاره کردهاند و مراد ایشان از آن تعامل و معاشرت صحیح و مطلوب انسان با دیگران است[۲۳][۲۴]
تربیت سیاسی
در کلمات امام به «تربیت سیاسی» تصریح[۲۵] و بر اهمیت آن تأکید شده است و حتی برای کودکان در مدارس آن را مورد توجه قرار دادهاند. مراد ایشان از تربیت سیاسی آشنایی با مسائل سیاسی و حکومت و حضور در صحنههای سیاسی است. از نظر ایشان سیاست اسلامی عبارت است از مملکتداری به طرز صحیح و عاقلانه و موافق با ضوابط مورد تأیید اسلام[۲۶][۲۷]
تربیت عقلانی
تربیت عقلانی[۲۸] عبارت از به فعلیت رساندن قوه عقلی در انسان است[۲۹][۳۰]
تربیت علمی
تربیت علمی یا تعلیم و تربیت علمی[۳۱] در برابر تربیت معنوی و اخلاقی است و مراد از آن آموزش و بالا بردن معلومات افراد[۳۲] و تقویت جنبه بحث آزاد و نقد و بررسی در انسان است[۳۳] و گاهی حضرت امام از آن به «آموزش علمی»[۳۴] تعبیر کردهاند.[۳۵]
تربیت مادی
تربیت مادی در سخنان امام دو کاربرد دارد که یکی جنبه منفی دارد[۳۶] و آن پرورشی است که نتیجهاش انحراف از مسیر درست اسلامی است و گاهی از آن به تربیت فاسد[۳۷]تربیت انگلی[۳۸]، تربیت انحرافی[۳۹]، تربیت شیطانی[۴۰]، تربیت طاغوتی[۴۱] یاد میشود. کاربرد دیگری که جنبه منفی ندارد مراد از آن جنبه آموزش استفاده صحیح از مادیات در دنیا است[۴۲] و گاهی از آن به تربیت جسمی[۴۳]، تربیت طبیعی[۴۴]، تربیت زمینی[۴۵]، تربیت دنیایی[۴۶]، تعبیر کردهاند.[۴۷]
مراحل تربیت
حضرت امام به مراحل تربیت توجه ویژهای نشان داده است و به صورت مشخص آنها را بیان کرده است. از نظر ایشان امر تربیت از قبل از تولد آغاز و تا پس از مرگ ادامه دارد و در این فاصله به مراحل و دورههایی چون انتخاب همسر، انعقاد نطفه، بارداری، کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری و کهنسالی، و دوره برزخ و پس از آن اشاره و تأکید میکند که در دین اسلام برای همه این دورهها احکام و دستورالعملهای ویژهای وجود دارد[۴۸]. در دوره انتخاب همسر تأکید میکند که باید هر یک از زن و شوهر که پدر و مادر آینده هستند شرایطی را داشته باشند. شوهر باید واجد شرایطی چون بداخلاق نبودن، فاسق نبودن و شرابخوار نبودن[۴۹] باشد و مادر نیز از ویژگیهایی چون ولد زنا نبودن، عفیف بودن، عزیز بودن در میان خانواده، مهربان بودن[۵۰] برخوردار باشد. در هنگام انعقاد نطفه نیز زن و شوهر باید نکاتی را رعایت و از برخی رفتارها پرهیز نمایند[۵۱].
حضرت امام در مقطع بعد از تولد بر «مرحله کودکی» تأکید بیشتری دارند و معتقدند انسان از همان بدو کودکی باید تحت تربیت مربی قرار گیرد[۵۲] و در هر زمانی موافق با شرایط و اقتضائات آن زمان تربیت شود[۵۳]. نوزادان که به دنیا میآیند قابلیت کسب ملکات صالحه و رذیله را دارند و به تدریج این ملکات در آنان تحقق مییابد[۵۴]. کودکان ظرفیت ویژهای برای پرورش صحیح دارند، آنان جدیدالعهد به ملکوت هستند و از کدورتها و آلودگیهای طبیعت به دورند[۵۵]. از وقتی وارد محیط تعلیم میشوند نفوس ساده، بیآلایش داشته و آماده برای قبول هر تربیتی هستند[۵۶]. آنان موجوداتی نورانیاند و میباید نورانیت آنها شکوفا گردد[۵۷]. حضرت امام از تهذیب نفس نونهالان سخن به میان میآورد و بر نقش مشترک والدین و معلمان در مهذب ساختن کودکان تأکید کرده، توصیه میکند که والدین باید نونهالان مهذب تحویل معلمان دهند و معلمان آنان را بیشتر تهذیب نمایند[۵۸]. همچنین ایشان بر تربیت سیاسی کودکان در کنار تربیت علمی آنان تأکید و معلمان را به تعلیم مسائل سیاسی به کودکان ترغیب میکنند[۵۹]. از نظر حضرت امام دوره نوجوانی که دوره مدرسه به حساب میآید مهمتر از دوره دانشگاه است؛ چراکه رشد عقلی آنان در این دوره شکل میگیرد[۶۰].
دوره جوانی بسیار مورد توجه حضرت امام قرار گرفته و به ویژه بر تهذیب نفس در این دوره تأکید ورزیده و معتقدند دوره جوانی دوره تهذیب نفس است و اگر انسان در این دوره مهذب نشد، مهذب شدن در دوره پیری و کهنسالی بسیار مشکل است[۶۱]. وی برای روشنتر کردن این موضوع در کلمات متعدد به مقایسه دوره جوانی و پیری میپردازد و ویژگیهای انسان در این دوره را بر میشمارد. درباره ویژگیهای جوانی معتقدند: قوای فکری و روحی، قدرت بر عبادت و حال و آمادگی برای عبادت در جوانی قوت دارد[۶۲]. جوانها به ملکوت نزدیکتر هستند[۶۳]. نفوس آنان صیقلی است و چندان آلودگی پیدا نکرده است[۶۴]. جوان روح انعطافپذیر و لطیفی دارد و ریشههای فساد در او ضعیف است[۶۵] و برای آنان توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریعتر است[۶۶]. ایشان در توصیف پیران و دوره پیری معتقداند: در این دوره انسان قادر به عبادت نیست، نمیتواند به راحتی تحصیل کند و مطالب علمی را درک کند و افکار قوی و مستقیمی ندارد[۶۷]. در این دوره ضعف و نقاهت بر انسان غلبه میکند و مانع انجام فعالیت مؤثر در انسان میشود[۶۸]. ریشههای اخلاق فاسد در انسان قویتر میشود. در این سن افراد از ملکوت اعلی دورتر و اذهانشان کدرتر[۶۹]، هواهای نفسانی و جاهطلبی و مالدوستی و خود بزرگبینی افزونتر[۷۰] و ارادهها ضعیفتر[۷۱] و نسیان و فراموشی در آنان بیشتر میگردد[۷۲]؛ از این رو، حضرت امام جوانان را ترغیب میکنند که دوره جوانی را غنیمت بشمارند و برای جامعهشان مؤثر باشند[۷۳]، تهذیب نفس کنند[۷۴]، تمام قوای خود را صرف شهوات نکنند[۷۵] و قدر نعمت جوانی را بدانند و آن را هدر ندهند[۷۶][۷۷]
عوامل تربیت
حضرت امام در خلال آثارشان از عوامل متعدد تربیتی یاد کردهاند:
خداوند
خداوند متعال، اولین معلم و مربی انسان است و او را از ظلمتها بیرون میبرد و به نور رهنمون میسازد[۷۸]. در قرآن ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ﴾[۷۹] آمده و نه اقْرَأْ بِاسْمِ اللَّهِ و یا اقْرَأْ بِاسْمِ الناس بلکه فرمود: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ﴾ یعنی رب رسول و آنکه رسول را تربیت کرده است. خداوندی که مربی به تمام معنا در عالم طبیعت و عالم ماورای طبیعت است[۸۰][۸۱]
انبیاء
انبیاء آمدهاند تا انسان را به همه ابعادش تربیت کنند. انبیاء هم جنبه دنیایی انسان را تربیت میکنند و هم جنبههای معنوی و اخروی وی را و این مسئولیت از غیر انبیاء برنمیآید[۸۲]؛ زیرا غیر انبیاء (علمای طبیعت) به هر مرتبهای که بر سند ادراکاتشان در حد خصوصیات طبیعت است و قادر به تربیت بعد مافوق طبیعی انسان نیستند و خداوند انبیاء را فرستاد تا قابلیت انسان برای دستیابی به مراتب فوق طبیعت را فعلیت بخشد و انسان را به تربیت الهی نائل گردانند[۸۳]. در حقیقت انبیاء آمدهاند تا بعد معنوی انسان را تربیت کنند و انسان تربیت معنوی شود[۸۴]. خداوند متعال انبیاء را تعلیم و تربیت کرده و آنها را برای تربیت و تعلیم عامه مردم فرستاد[۸۵][۸۶]
قرآن
قرآن، کتاب انسانسازی است[۸۷] و به همه مراتبی که برای انسان است نظر دارد[۸۸]. قرآن آمده است تا انسان را که بالقوه همه مراتب را دارد، انسان کند[۸۹]. انسان را به تمام ابعاد تربیت کند[۹۰]. قرآن کتاب طب، فقه، فلسفه یا علوم دیگر نیست بلکه کتاب آدمسازی است. حتی اگر از سایر علوم بحث کند نظر به جنبه الوهیت آن دارد[۹۱]. از طریق قرآن میتوان حرکت معنوی داشت و به تربیت انسانی رسید[۹۲]. قرآن غنیترین کتاب عالم در تعلیم و تربیت[۹۳]، و کتاب اصلاح جامعه است[۹۴]. کتاب معرفت و نامه محبوب است[۹۵] و برای قرائت کننده آن آثار دلپذیری دارد و تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت میکند[۹۶][۹۷]
ایام الله
ایام الله، انسانساز است و قضایایی که در ایام الله رخ داده است برای انسان آموزنده و بیدار کننده است[۹۸][۹۹]
خانواده
محیط خانه مبدأ اصلی و بالاترین محل تربیت کودک است و اگر کودک در این محیط خوب تربیت شود تا آخر به همین تربیت صحیح باقی میماند. از این رو، باید کوشش شود تا محیط خانه محیط سالم[۱۰۰]، محبتآمیز و اسلامی باشد[۱۰۱]. پدران و مادران الگوی عملی فرزندان هستند[۱۰۲] و نسبت به تربیت فرزندان از همه مؤثرترند و از این رو باید بر رفت و آمدهای فرزندانشان مراقبت کنند، آنان را زیر نظر بگیرند و با اساتید و معلمانشان در تماس باشند و به کمک هم در تربیت فرزندانشان نقش ایفا کنند[۱۰۳]. پدر و مادر، الگوی فرزند در خوبی و بدی بوده و رفتار و گفتار آنان در مرئای فرزند است، اگر پدر و مادر فرد صالح باشند فرزندان نیز صالح میشوند و اگر آنان غیر صالح و دروغگو باشند فرزندان نیز غیر صالح و دروغگو میشوند[۱۰۴]. اخلاق خوب پدر و مادر با یکدیگر و تفاهم آنها در کودک تأثیرگذار است، کودک وقتی دید پدر و مادر کارهای اسلامی میکنند با هم اخلاق خوبی دارند و با هم سازش و تفاهم دارند، خوب بار میآید[۱۰۵][۱۰۶]
نقش ویژه مادر
از نظر حضرت امام، خدمت مادر به جامعه از خدمت همه بالاتر است[۱۰۷]. شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه و تحویل آن به جامعه است[۱۰۸] دامن مادر اولین مدرسه[۱۰۹] و بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود[۱۱۰] و نخستین مرتبه تربیت از دامن مادر شروع میشود[۱۱۱]. مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند و مادر منحرف، بچه را منحرف بار میآورد[۱۱۲]. یک مادر ممکن است بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات دهد و ممکن است بد تربیت کند و موجب هلاکت یک امت شود[۱۱۳]. اگر مادرها، مادرهای با فضیلت باشند؛ اولادی با فضیلت تحویل میدهند[۱۱۴]. امام نقش مادر را در مقایسه با نقش پدر، معلم و دوستان بالاتر میداند و معتقد است آنقدر که بچهها تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر، معلم و استاد نیستند[۱۱۵]. بچه در دامن مادر بیشتر از هرکس، بیشتر از معلم و دوستانی که بعدها پیدا میکند و بیشتر از اجتماع قابلیت و پذیرش تربیت را دارد[۱۱۶]. حضرت امام در وجه بیشتر این تأثیر معتقدند: علاقهای که بچهها به مادر دارند به هیچ کس ندارند[۱۱۷]. علاقه بچه به مادر از همه علائق بیشتر است و هیچ علاقهای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست[۱۱۸]. دلبستگی فرزندان به مادران از هر کس دیگری بیشتر است[۱۱۹].
بچه در دامن مادر که هست همه آرزوهایی که دارد در مادر خلاصه میشود و همه چیز را در مادر میبیند[۱۲۰]، آن چیزی که از مادر میشنود در قلبش ثابت میماند[۱۲۱]. آن چیزی بچه در کودکی از مادر میبیند و یا میشنود در قلبش نقش میبندد تا آخر همراهش هست[۱۲۲]. از ابعاد مهم تأثیرگذاری مادر در کودک تأمین نیازهای عاطفی او است. کودک نیاز به عاطفه مادری دارد و غیر مادر نمیتواند این نیاز مهم را تأمین کند. از این رو، جدایی کودک از مادر پیامدهای تربیتی منفی به دنبال دارد، حضرت امام در این زمینه معتقد است بچه لطیف و ظریف محتاج به محبت مادر است، اگر تحت تربیت مادر نباشد و به اجنبی سپرده شود و محبت مادر را نچشد عقده پیدا خواهد کرد و این عقدهها، منشأ همه مفاسد است؛ دزدیها، آدمکشیها و خیانتها از این عقدهها پیدا میشود[۱۲۳][۱۲۴]
معلم
یکی از عوامل مهم تربیتی، معلم است[۱۲۵]، معلمی مقام والایی است که بالاتر از آن نیست و خداوند متعال از آن تعظیم کرده است[۱۲۶]. شغل معلمی شریفترین شغلهاست؛ چراکه شغل انسانسازی است[۱۲۷]. نقش معلم در جامعه نقش انبیاء یعنی تربیت است[۱۲۸]. وظیفه مهم تربیت کودکان و جوانها بر عهده معلمین است و نجات کشور در آینده در گرو تربیت صحیح این جوانهاست[۱۲۹]. بنابراین کلید سعادت یک مملکت به دست معلم است[۱۳۰]. معلم نقش برجستهای در تربیت صحیح یا ناصحیح جوان دارد، معلم است که میتواند انسانها را مهذب و متعهد بار آورد و یا آنان را انگل و وابسته پرورش دهد. همه سعادتها و شقاوتها انگیزهاش از مدرسههاست و کلیدش دست معلمین است[۱۳۱]. کودکانی که در اختیار معلمین هستند لایق این هستند که یک انسان کامل و یا یک شیطان بشوند و در پرتو تربیت معلمین است که کودک میتواند ره به انسانیت ببرد یا ره به حیوانیت[۱۳۲]. رسالت معلم در تربیت دینی این است که کودکان را از ابتدا خداخواه و متوجه به خداوند بار آورد، عبودیت و پیوند با خداوند را در آنان تزریق و تربیت الهی را در آنان ایجاد کند[۱۳۳][۱۳۴]
دوستان و همنشینان
دوست عامل تأثیرگذار تربیتی است[۱۳۵] و تأثیر معاشرت با دوستان در صلاح یا فساد انسان اجتنابناپذیر است. مجالس گناه انسان را از یاد خدا غافل میکند و موجب سلب توفیق از انسان میگردد. امام به فرزندش سید احمد توصیه میکند که دوستان خود را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و کسانی که به حسب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و مجالشان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کند[۱۳۶][۱۳۷]
وراثت
از جمله عوامل مهم و شناخته شده در تربیت وراثت است. در اینکه آیا وراثت صرفاً در حوزه صفات ظاهری و جسمانی است و یا فراتر از آن صفات باطنی و اخلاقی را نیز شامل میشود، میان صاحبنظران اختلاف دیدگاه وجود دارد. از نظر حضرت امام صفات و کرائم اخلاقی نیز به ارث برده میشود و از همین رو در هنگام ازدواج فرزندشان سید احمد با خانم طباطبایی، عروس خود را به برخورداری از کرائم اخلاقی موروثه از پدر و اجداد پدری و مادر و اجداد مادری ایشان، توصیف میکنند[۱۳۸]. امام همچنین معتقد به وراثت روحانی یا باطنی هستند و مصداق این وراثت را وراثت علماء از انبیاء معرفی میکنند و حدیث شریف «الْعُلَمَاء وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» را دلیل واضح و صریح بر این وراثت میدانند[۱۳۹]. امام نه تنها صفات اخلاقی بلکه به گونهای اعمال و رفتارها را نیز مشمول وراثت میداند و معتقد است چنانکه یکی از پدر و مادر، اخلاقش فاسد و اعمالش غیر انسانی باشد؛ این شرایط به واسطه وراثتی که هست در فرزند آنان نیز اثرگذار خواهد بود[۱۴۰][۱۴۱]
معارف و علوم
مطالعه علوم مختلف و ممارست با کتب و آراء دخالت تمام و عظیمی در اختلاف ارواح دارد[۱۴۲]. معارف الهی یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است و فلسفه وجودی آنها تبدیل انسان ناقص به انسان کامل است[۱۴۳][۱۴۴]
فرهنگ
فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای یک ملت است و کسانی که با فرهنگ ناصالح تربیت شوند موجب فساد در آینده میشوند[۱۴۵]. امام از فرهنگ استعماری و غربی به فرهنگ انگلیسی یادی کند و معتقد است فرهنگ انگلیسی، جوانهای ما را انگل بار میآورد[۱۴۶] و به جای تربیت صحیح تربیت انگلیسی میکند[۱۴۷][۱۴۸]
مدرسه
مدرسه عامل تربیت است و بر کودکان تأثیر تام دارد[۱۴۹]. مدارس باید تربیتکننده باشند و خروجی آنها افرادی مستقل و غیر وابسته، متکی به نفس، معتقد به مبانی اخلاقی و اسلامی باشند[۱۵۰][۱۵۱]
دانشگاه
نقش دانشگاه در هر کشوری ساختن انسانهاست[۱۵۲]. دانشگاه مرکز تربیت و ساختن انسان[۱۵۳] و مبدأ همه تحولات و منشأ سعادت یا شقاوت یک جامعه است[۱۵۴]. از دانشگاه سرنوشت یک ملت تعیین میشود، دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه بد و غیر اسلامی آن را به عقب میزند[۱۵۵]. از دانشگاهها باید انسانهایی مستقل، مقاوم، متکی به نفس، و معتقد به مبانی اخلاقی و اسلامی بیرون بیاید[۱۵۶][۱۵۷]
رسانهها
امام از تلویزیون به دانشگاه عمومی و یک دستگاه تربیتی که باید تمام ملت را تربیت کند، یاد میکند و معتقد است تلویزیون باید دستگاهی باشد که بعد از چند سال مردم را آگاه، مبارز، متفکر، مستقل و آزادمنش بار آورد و از غربزدگی خارج و به استقلال برساند[۱۵۸]. رادیو و تلویزیون یک دستگاه آموزشی است[۱۵۹]. به کمک رادیو و تلویزیون بهتر از هر چیز دیگر میتوان یک ملت را پرورش داد،؛ چراکه همه افراد اعم از باسواد و بیسواد، شهری و روستایی از این رسانه استفاده میکنند[۱۶۰]. امام از سینما نیز به عنوان یک دستگاه آموزشی یاد میکند[۱۶۱] و بیان میدارد اگر سینما به دست انسانهای صحیح بیفتد آموزنده خواهد بود[۱۶۲]؛ صدا و سیما دستگاهی است که با صحت آن بسیاری از مردم در داخل و خارج صحیح شوند و با فساد آم، فاسد میشوند[۱۶۳][۱۶۴]
تغذیه
تغذیه عاملی است که بر انسان تأثیرگذار است[۱۶۵] و این تأثیر در نطفه آشکار میشود؛ زیرا غذاها از نظر لطافت و کیفی و نیز صفابخشی و کدورتبخشی متفاوتاند و این تفاوت در نطفه مشخص میگردد و زمینهساز سعادت یا شقاوت انسان میگردد[۱۶۶][۱۶۷]
موانع تربیت
برای تربیت موانعی وجود دارد که حرکت پیشرونده تربیت را کند و در مواردی متوقف میکند. در دیدگاه حضرت امام به موانع متعددی در زمینه تعلیم و تربیت اشاره شده است:
حب نفس، خودبینی و خودخواهی
حب نفس، رأس همه خطاها[۱۶۸] و منشأ همه گرفتاریها[۱۶۹] و اساس همه فسادها، جنگها، ظلمها، تعدیها، تجاوزها[۱۷۰]، عامل هلاکت انسان و سرچشمه مفاسد[۱۷۱] است. خودبینی ارث شیطان و منشأ همه فسادهای فردی، حکومتی[۱۷۲]، سرچشمه همه ظلمتها[۱۷۳]، حجاب برای انسان[۱۷۴] و اصل اصول فتنه است[۱۷۵]. خودخواهی و منیت نوعی بیماری[۱۷۶] و منشأ همه ظلمتها[۱۷۷] و ارث شیطان[۱۷۸] است. انانیت و منیت انسان عامل حجاب او است[۱۷۹] و اگر این انانیت و منیت از میان برداشته شود همه نگرانیهایش تمام میشود[۱۸۰]. بنابراین، حب مذموم خود انسان است و همه مخالفتها با خدا و همه معصیتها و خیانتها و جنایتها از حب «خود» است که این حب منشأ حب دنیا و زخارف آن، مقام و جاه و مال آن است[۱۸۱]. وابستگی به خود منشأ همه وابستگیهای انسان است[۱۸۲][۱۸۳]
حب دنیا
حب دنیا اساس شقاوتها، بدبختیها، هلاکتها و رأس همه خطاها است[۱۸۴]. باید از آن دوری کرد، حتی اگر حلالش باشد؛ زیرا به ناچار انسان را به دنبال حرام میکشاند[۱۸۵]. البته باید توجه داشت مراد از دنیای مذموم دنیایی است که در درون انسان است[۱۸۶] و در حقیقت وابستگی و تعلق انسان به آن مذموم است[۱۸۷]؛ زیرا دنیا به معنای عالم طبیعت و ملک نه تنها مورد نکوهش نیست بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او و مهبط ملائکه و جایگاه تربیت انبیاء و اولیاء(ع) است و حب آن اگر ناشی از حب به خداوند باشد مطلوب و موجب کمال اوست[۱۸۸][۱۸۹]
نفس اماره
نفس اماره به عنوان عامل شیطان[۱۹۰]انسان را به بدی فرا میخواند و او را به انکار مقامات معنوی و سلوک إلی الله و به تبع آن دشمنی و ضدیت با خداوند میکشاند[۱۹۱]. نفس اماره انسان را مورد خدعه قرار میدهد و چه بسا به اسم خداوند و خدمت به خلق خدا، او را از خداوند باز دارد و به سوی خود و آمال خود سوق دهد[۱۹۲][۱۹۳]
شیطان
شیطان از طرق زیادی انسان را مغرور میکند[۱۹۴]. وسوسه، شک و تردید را در قلب انسان میاندازد[۱۹۵]، انسان را به یأس میکشاند[۱۹۶]، فریب میدهد و چه بسا به اسم خداوند و به اسم خدمت به خلق خدا، وی را از خدا باز داشته به سوی خواستههای خود سوق دهد، پیران را به بهانه پیر شدن و فرصت از دست رفتن و مأیوس کردن فریب میدهد و جوانان را با گناه کردن و اعتماد به فرصت کافی برای توبه داشتن و ارحم الراحمین بودن خداوند میفریبد[۱۹۷]. انسان را به انکار مقامات معنوی وامیدارد و روح شوق دستیابی به کمالات انسانی و مقامات معنوی را در او میمیراند[۱۹۸]. ایمان را از انسان میگیرد[۱۹۹] و او را از فطرت توحیدی منحرف میکند[۲۰۰] و خودبینی را در انسان به ارث میگذارد[۲۰۱][۲۰۲]
همنشینی با اهل معصیت
همنشینی با اهل معصیت و شرکت در مجالس آنها سبب میشود انسان تحت تأثیر منفی حالات و اعمال آنها قرار گیرد و همانند آنها گردد[۲۰۳][۲۰۴]
طاغوت
حاکمیت رژیم طاغوت یکی از موانع بیرونی تربیت است که نمونهای از آن قبل از انقلاب اسلامی بر جامعه اسلامی ما حکومت میکرد. رژیم طاغوتی، جوانهای جامعه و بلکه همه ملت اعم از زن و مرد را به فساد و تباهی کشانید[۲۰۵][۲۰۶]
وابستگی فکری
وابستگی فکری سرآغاز وابستگی در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و وابستگی در همه چیز است؛ از این رو میبایست مغزهای جوانان را از وابستگی فکری پاک و مغز اسلامی انسانی را جایگزین آنها نمود[۲۰۷][۲۰۸]
علم غیر الهی
چنانچه علم غیر الهی و با انگیزه انحرافی حاصل گردد، نه تنها انسان را به سعادت رهنمون نمیسازد؛ بلکه خود، مانعی برای تربیت و هدایت انسان و دور کننده وی از صراط مستقیم است[۲۰۹]. بلکه علم توحید و عرفان هم چنانچه برای انباشت اصطلاحات باشد و خودش موضوعیت یابد؛ سالک را از مقصد دور میکند[۲۱۰] و نه تنها از حجابهای او نمیکاهد که حجابهای کوچک او را به حجابهای بزرگتر تبدیل میکند[۲۱۱] و هرچه این علوم بیشتر شوند حجابها غلیظتر و افزونتر میگردد[۲۱۲][۲۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶ – ۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۴۳۶.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۸ - ۴۹۷ و ۵۰۱.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۹۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۸۲.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۶۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۲.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۸، ص۹۲؛ ج۱۰، ص۳۶؛ ج۱۶، ص۴۹۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷ و ۴۹۵؛ ج۱۳، ص۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۷۶.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۱؛ ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۶ - ۴۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵ - ۴۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۵۰۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۶۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۴۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۸ - ۴۶۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۴، ص۳۱؛ ج۶، ص۲۰۱؛ ج۷، ص۲۸۸، ۴۱۳؛ ج۹، ص۴۵۷.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۱۹۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۹۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۴۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۹؛ ج۱۴، ص۱۵۳؛ ج۲۱، ص۴۵؛ آداب الصلوة، ص۳۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۹؛ ج۱۳، ص۵۰۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۲۲؛ ج۸، ص۳۰۰؛ ج۱۶، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۴۰؛ ج۱۸، ص۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۴۲۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۶ ص۲۸۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۷.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۱.
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲ – ۴۲۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۳۲ – ۳۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶ – ۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱ - ۲۴۰؛ ج۶، ص۲۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۶۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۴۳۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۵، ص۵۰۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۴۶.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۸۵.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ آداب الصلوة، ص۱۵۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۷، ص۵ – ۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۶ - ۲۸۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۹۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۱۸۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۹۰ و ۳۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۸۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۳۶۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۳ و ۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۱۱۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۱۳۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۵؛ ج۹، ص۱۳۶ و ۲۹۳؛ ج۸، ص۹۱ و ۳۵۵.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۷.
- ↑ الطلب و الاراده، ص۸۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۷؛ ج۸، ص۹۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۲۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۳۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۹.
- ↑ الطلب و الاراده، ص۸۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۲ - ۲۱۱.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۴۲۱ – ۴۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۰.
- ↑ انوار الهدایة، ج۱، ص۸۴؛ الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۶.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۵۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۹۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۱۷؛ ج۱۲، ص۲۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۶۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۶۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۱۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۰۶ - ۲۰۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۱۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۶۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۲.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۴ و ۲۱۱ – ۲۱۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۹ - ۸؛ ج۱۶، ص۴۵۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۸.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۶۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۳۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۵۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۵۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۰۹ - ۲۰۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۵۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۰۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۱.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۴.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۳۶۳؛ صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴۸.
- ↑ صحیفه امام، ص۳۹۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۱۸۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۲۱؛ ج۱۸، ص۱۴.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۵۰۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۲۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۷، ص۵۳۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۳۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۵.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۳۷۶.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۶۸ و ۵۳۱.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۲۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۵۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۹.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۶.