صحابه از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==جایگاه [[صحابه]] از منظر [[اهل سنت]] == | == جایگاه [[صحابه]] از منظر [[اهل سنت]] == | ||
آنچه با عنوان [[اجماع]] اهل سنت یا [[اجماع امت]] مشهور و پذیرفته شده، این است که تمام کسانی که مصداق آن تعریف مشهور درباره صحابه هستند، [[عادل]] و [[اهل]] بهشتاند. | آنچه با عنوان [[اجماع]] اهل سنت یا [[اجماع امت]] مشهور و پذیرفته شده، این است که تمام کسانی که مصداق آن تعریف مشهور درباره صحابه هستند، [[عادل]] و [[اهل]] بهشتاند. | ||
پرداختن به این بحث، از حوصله این نوشتار خارج است، ولی به طور خلاصه [[شناخت]] صحیح [[اندیشه]] اهل سنت درباره صحابه و [[قانون]] [[عدالت صحابه]] مبتنی بر [[فهم]] صحیح سه واژه صحابه، اجماع امت و [[عدالت]]، و سپس د [[دلایل]] این اندیشه و قانون است. | پرداختن به این بحث، از حوصله این نوشتار خارج است، ولی به طور خلاصه [[شناخت]] صحیح [[اندیشه]] اهل سنت درباره صحابه و [[قانون]] [[عدالت صحابه]] مبتنی بر [[فهم]] صحیح سه واژه صحابه، اجماع امت و [[عدالت]]، و سپس د [[دلایل]] این اندیشه و قانون است. | ||
با توجه به مباحث پیشین، درباره معنا و مفهوم صحابه از بحث نخست صرف نظر و در اینجا تنها به دو نکته اشاره میکنیم: | با توجه به مباحث پیشین، درباره معنا و مفهوم صحابه از بحث نخست صرف نظر و در اینجا تنها به دو نکته اشاره میکنیم: | ||
==صحابه== | == صحابه == | ||
پیش از این ملاحظه شد که افراد قابل توجهی از [[تابعین]] و علمای دیگر اهل سنت، معنای صحابه را، آن معنای موسّعی که [[ابن حجر]] به مشهور نسبت میداد، نمیدانستند. بنابراین، [[حکم]] عدالت از منظر آن افراد شامل همه صحابه نمیشود؛ زیرا در [[حقیقت]] از این منظر آن افراد صحابه نیستند.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۹.</ref> | پیش از این ملاحظه شد که افراد قابل توجهی از [[تابعین]] و علمای دیگر اهل سنت، معنای صحابه را، آن معنای موسّعی که [[ابن حجر]] به مشهور نسبت میداد، نمیدانستند. بنابراین، [[حکم]] عدالت از منظر آن افراد شامل همه صحابه نمیشود؛ زیرا در [[حقیقت]] از این منظر آن افراد صحابه نیستند.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۹.</ref> | ||
==اجماع امت== | == اجماع امت == | ||
اجماع امت که مدعای آنان است، در این مسئله حاصل نیست. حتی اگر تعریف صحابه را آنگونه بپنداریم که ابن حجر بیان کرده و به [[قریب]] به [[اتفاق]] اهل سنت نسبت داده است و همچنین [[امت]] را اهل سنتاند بدانیم؛ زیرا افراد و [[مذاهب]] دیگر در این موضوع نظرات دیگری دارند. نخستین کسانی که این قانون را به شدت رد کردهاند، خود صحابه هستند. [[عایشه]] [[معاویه]] را [[فاجر]] و جابر و [[ام سلمه]] [[بیعت]] با او را بیعت با [[ظلمه]] دانستهاند و علی{{ع}}، عمر، [[ابن مسعود]]، [[ابن عمر]]، [[عثمان]]، [[زبیر]]، عایشه و برخی دیگر از صحابه، [[ابوهریره]] را [[تکذیب]] کردهاند. [[ابن عبدالبر]] برای ابطال [[حدیث]] {{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ}}، ۳۵ [[روایت]] نقل کرده است که صحابه یکدیگر را تکذیب میکردهاند. [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] اهل سنت، به [[تواتر]] این مطلب را رساندهاند که کار صحابه از تکذیب یکدیگر گذشته و به [[لعن]] و [[سبّ]] و حتی [[تکفیر]] و [[قتل]] یکدیگر رسیده است. برای اینکه [[قانون]] [[عدالت]] و [[تقدس]] [[صحابه]] مخدوش نشود، تنها راهی که برای علمای [[اهل سنت]] باقی مانده این است که بگویند تمامی این گزارشها ساختگی است و [[میراث علمی]] ما [[ارزش]] [[اعتماد]] به آنها را ندارد یا اینکه مشاجرات صحابه به ما ربطی ندارد و نباید در آنها دخالت کرد بنابراین، معلوم نیست آیا آیاتی که اهل سنت مدعیاند در تقدس تمام صحابه نازل شده و نیز [[روایات]] [[رسول خدا]]{{صل}} که [[امت]] را از هرگونه تعرض به صحابه بر [[حذر]] داشته، به گوش این صحابه رسیده است یا خیر؟ شاید تنها امت پس از صحابه به عمل کردن این [[آیات]] و روایات [[تکلیف]] شدهاند! | اجماع امت که مدعای آنان است، در این مسئله حاصل نیست. حتی اگر تعریف صحابه را آنگونه بپنداریم که ابن حجر بیان کرده و به [[قریب]] به [[اتفاق]] اهل سنت نسبت داده است و همچنین [[امت]] را اهل سنتاند بدانیم؛ زیرا افراد و [[مذاهب]] دیگر در این موضوع نظرات دیگری دارند. نخستین کسانی که این قانون را به شدت رد کردهاند، خود صحابه هستند. [[عایشه]] [[معاویه]] را [[فاجر]] و جابر و [[ام سلمه]] [[بیعت]] با او را بیعت با [[ظلمه]] دانستهاند و علی {{ع}}، عمر، [[ابن مسعود]]، [[ابن عمر]]، [[عثمان]]، [[زبیر]]، عایشه و برخی دیگر از صحابه، [[ابوهریره]] را [[تکذیب]] کردهاند. [[ابن عبدالبر]] برای ابطال [[حدیث]] {{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ}}، ۳۵ [[روایت]] نقل کرده است که صحابه یکدیگر را تکذیب میکردهاند. [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] اهل سنت، به [[تواتر]] این مطلب را رساندهاند که کار صحابه از تکذیب یکدیگر گذشته و به [[لعن]] و [[سبّ]] و حتی [[تکفیر]] و [[قتل]] یکدیگر رسیده است. برای اینکه [[قانون]] [[عدالت]] و [[تقدس]] [[صحابه]] مخدوش نشود، تنها راهی که برای علمای [[اهل سنت]] باقی مانده این است که بگویند تمامی این گزارشها ساختگی است و [[میراث علمی]] ما [[ارزش]] [[اعتماد]] به آنها را ندارد یا اینکه مشاجرات صحابه به ما ربطی ندارد و نباید در آنها دخالت کرد بنابراین، معلوم نیست آیا آیاتی که اهل سنت مدعیاند در تقدس تمام صحابه نازل شده و نیز [[روایات]] [[رسول خدا]] {{صل}} که [[امت]] را از هرگونه تعرض به صحابه بر [[حذر]] داشته، به گوش این صحابه رسیده است یا خیر؟ شاید تنها امت پس از صحابه به عمل کردن این [[آیات]] و روایات [[تکلیف]] شدهاند! | ||
مازَری در شرح البرهان گوید: منظور ما از [[عدالت صحابه]]، تمام کسانی نیست که یک [[روز]] یا یک لحظه [[پیامبر]] را دیدهاند، بلکه منظور کسانی هستند که ملازم [[حضرت]] بوده و او را گرامی داشته و یاریاش رسانده و از آن نوری که بر او نازل شده، [[پیروی]] کردهاند. آنان [[رستگاران]] هستند. [[ابوحنیفه]]، تمام صحابه را [[عادل]] دانسته است، به جز چند نفر از جمله [[ابوهریره]]، [[سمرة بن جندب]] و [[انس بن مالک]]. [[شافعی]] نیز [[اعتقاد]] داشت که [[شهادت]] چند نفر از صحابه مقبول نیست و آنان عبارتاند از: [[معاویه]]، [[عمرو بن عاص]]، [[مغیره]] و [[زیاد بن ابیه]]. | مازَری در شرح البرهان گوید: منظور ما از [[عدالت صحابه]]، تمام کسانی نیست که یک [[روز]] یا یک لحظه [[پیامبر]] را دیدهاند، بلکه منظور کسانی هستند که ملازم [[حضرت]] بوده و او را گرامی داشته و یاریاش رسانده و از آن نوری که بر او نازل شده، [[پیروی]] کردهاند. آنان [[رستگاران]] هستند. [[ابوحنیفه]]، تمام صحابه را [[عادل]] دانسته است، به جز چند نفر از جمله [[ابوهریره]]، [[سمرة بن جندب]] و [[انس بن مالک]]. [[شافعی]] نیز [[اعتقاد]] داشت که [[شهادت]] چند نفر از صحابه مقبول نیست و آنان عبارتاند از: [[معاویه]]، [[عمرو بن عاص]]، [[مغیره]] و [[زیاد بن ابیه]]. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
همچنین شمول قانون عدالت تمام صحابه، درباره کسانی که وارد [[فتنهها]] از [[زمان]] [[مقتل]] [[عثمان]] به بعد شدهاند، اختلافی است. برخی بر اساس توجیه [[اجتهاد]] صحابه، آنان را باز هم عادل و برخی [[فاسق]] و مستحق خلود در [[جهنم]] دانستهاند و گروهی با تعابیر مختلف، به تفحص [[اثبات]] بقای عدالت نظر دادهاند. از اینرو، [[عراقی]] [[اجماع امت]] را بر عدالت کل صحابه صحیح ندانسته است. [[ابن عماد حنبلی]] ذیل [[شأن]] ورود [[حدیث]] [[محشر]] که به [[صراحت]]، بر قانون عدالت کل صحابه خط بطلان کشیده است، میگوید: این مطلب درباره افرادی چون [[حکم بن ابیالعاص]]، [[ولید بن عقبه]]، [[مروان]] و مانند اینها وارد شده است. [[تفتازانی]]، مازری و شوکانی و از معاصران، [[علامه]] شیخ [[صالح]] [[مقبلی]] (م. اوایل [[قرن دوازدهم]])، [[شیخ محمد عبده]] و شیخ [[رشید رضا]]، بر [[عدالت]] جمیع [[رأی]] ندادهاند. [[محمود ابوریّه]] نیز این [[قانون]] را به عنوان نظر [[غالب]] صحیح دانسته است؛ چراکه [[قرآن]] به [[صراحت]] وجود [[منافقان]] را در میان [[صحابه]] [[تأیید]] کرده است. روشن است تمام این مطالب با توجه به [[تفسیر]] [[امت]] به [[اهل سنت]] بود و نظر [[مخالفان]] آنان در این بحث مورد توجه نبوده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۹.</ref> | همچنین شمول قانون عدالت تمام صحابه، درباره کسانی که وارد [[فتنهها]] از [[زمان]] [[مقتل]] [[عثمان]] به بعد شدهاند، اختلافی است. برخی بر اساس توجیه [[اجتهاد]] صحابه، آنان را باز هم عادل و برخی [[فاسق]] و مستحق خلود در [[جهنم]] دانستهاند و گروهی با تعابیر مختلف، به تفحص [[اثبات]] بقای عدالت نظر دادهاند. از اینرو، [[عراقی]] [[اجماع امت]] را بر عدالت کل صحابه صحیح ندانسته است. [[ابن عماد حنبلی]] ذیل [[شأن]] ورود [[حدیث]] [[محشر]] که به [[صراحت]]، بر قانون عدالت کل صحابه خط بطلان کشیده است، میگوید: این مطلب درباره افرادی چون [[حکم بن ابیالعاص]]، [[ولید بن عقبه]]، [[مروان]] و مانند اینها وارد شده است. [[تفتازانی]]، مازری و شوکانی و از معاصران، [[علامه]] شیخ [[صالح]] [[مقبلی]] (م. اوایل [[قرن دوازدهم]])، [[شیخ محمد عبده]] و شیخ [[رشید رضا]]، بر [[عدالت]] جمیع [[رأی]] ندادهاند. [[محمود ابوریّه]] نیز این [[قانون]] را به عنوان نظر [[غالب]] صحیح دانسته است؛ چراکه [[قرآن]] به [[صراحت]] وجود [[منافقان]] را در میان [[صحابه]] [[تأیید]] کرده است. روشن است تمام این مطالب با توجه به [[تفسیر]] [[امت]] به [[اهل سنت]] بود و نظر [[مخالفان]] آنان در این بحث مورد توجه نبوده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۹.</ref> | ||
==مفهوم عدالت== | == مفهوم عدالت == | ||
برای عدالت شش معنا بیان شده است. از این معانی، منظور اهل سنت از [[عدالت صحابه]]، [[عصمت]] آنان نبوده و چنین برداشتی صحیح نیست و هیچیک از علمای اهل سنت چنین ادعایی را برای تعریف عدالت نکرده است؛ زیرا صرفنظر از آیاتی که صحابه را چند دسته کرده که یکی از آنان منافقانی هستند که در [[جهنم]] تا ابد خواهند بود، اولاً [[منابع اهل سنت]]، بسیاری از [[گناهان بزرگ]] و کوچک برخی از صحابه را [[روایت]] کردهاند. ثانیاً با فرض عصمت صحابه، معنا نداشت اهل سنت از پرداختن به عیبهای صحابه منع کنند. از اینرو، در تفسیر {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}}<ref>«و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref> گفتهاند شرط [[وجوب]] ورود به [[بهشت]] برای [[تابعین]]، [[تبعیت]] از صحابه در [[افعال]] خوب و نیکوی آنان و [[پرهیز]] از [[اعمال بد]] و [[زشت]] آنان است یا اینکه آنان را به [[نیکی]] یاد کنند و از هر آنچه [[بدی]] آنان است، سخن نگویند. بنابراین، معنای عدالت باید همان باشد که [[محدثان]] درباره [[راویان]] منظور کردهاند که حاصلش این است: [[انسان]] [[مسلمان]] بالغ [[عاقل]] که [[واجبات]] را انجام میدهد و از [[فسق]] و امور [[غیر طبیعی]] و غیر عادی [[سلامت]] باشد و بر [[گناه]] - چه [[صغیره]] و چه [[کبیره]] - [[اصرار]] نداشته باشد. | برای عدالت شش معنا بیان شده است. از این معانی، منظور اهل سنت از [[عدالت صحابه]]، [[عصمت]] آنان نبوده و چنین برداشتی صحیح نیست و هیچیک از علمای اهل سنت چنین ادعایی را برای تعریف عدالت نکرده است؛ زیرا صرفنظر از آیاتی که صحابه را چند دسته کرده که یکی از آنان منافقانی هستند که در [[جهنم]] تا ابد خواهند بود، اولاً [[منابع اهل سنت]]، بسیاری از [[گناهان بزرگ]] و کوچک برخی از صحابه را [[روایت]] کردهاند. ثانیاً با فرض عصمت صحابه، معنا نداشت اهل سنت از پرداختن به عیبهای صحابه منع کنند. از اینرو، در تفسیر {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}}<ref>«و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref> گفتهاند شرط [[وجوب]] ورود به [[بهشت]] برای [[تابعین]]، [[تبعیت]] از صحابه در [[افعال]] خوب و نیکوی آنان و [[پرهیز]] از [[اعمال بد]] و [[زشت]] آنان است یا اینکه آنان را به [[نیکی]] یاد کنند و از هر آنچه [[بدی]] آنان است، سخن نگویند. بنابراین، معنای عدالت باید همان باشد که [[محدثان]] درباره [[راویان]] منظور کردهاند که حاصلش این است: [[انسان]] [[مسلمان]] بالغ [[عاقل]] که [[واجبات]] را انجام میدهد و از [[فسق]] و امور [[غیر طبیعی]] و غیر عادی [[سلامت]] باشد و بر [[گناه]] - چه [[صغیره]] و چه [[کبیره]] - [[اصرار]] نداشته باشد. | ||
با این حال، معاملهای که [[اهل سنت]]، در عمل با [[صحابه]] دارند، چیزی کمتر از [[عصمت]] نیست. برای نمونه، [[ابن حجر]] ذیل مدخل [[مروان بن حکم]] میگوید: چنانچه [[صحابی]] بودن او ثابت شود، دیگر طعنها در او اثری ندارد. ابوریه پس از این سخن ابنحجر گوید: گویا صحابی بودن، همان [[نبوت]] است یا صحابی [[معصوم]] است که چنین میگوید. عبارت [[تفتازانی]] نیز به نوعی عصمت برای برخی از صحابه اشاره دارد. وی در توجیه مشاجرات و [[منازعات]] صحابه تا حد [[ظلم]] و [[فسق]] به دلیل [[حسد]] و [[کینه]] و [[ریاستطلبی]] و میل به [[لذات]] و [[شهوات]] گوید: زیرا چنین نیست که هر صحابی معصوم باشد و هر که [[پیامبر]] را دیده، به نیککرداری مشهور باشد. وقتی آنان کسی را که به [[عدالت صحابه]] [[اعتقاد]] نداشته باشد و بر صحابه [[طعن]] وارد کند، [[کافر]] و [[زندیق]] و غیره میدانند، آیا اعتقاد به عدالت صحابه را در حدّ اعتقاد به [[خدا]] و [[رسول]] و [[معاد]] قرار ندادهاند؟!<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۱.</ref> | با این حال، معاملهای که [[اهل سنت]]، در عمل با [[صحابه]] دارند، چیزی کمتر از [[عصمت]] نیست. برای نمونه، [[ابن حجر]] ذیل مدخل [[مروان بن حکم]] میگوید: چنانچه [[صحابی]] بودن او ثابت شود، دیگر طعنها در او اثری ندارد. ابوریه پس از این سخن ابنحجر گوید: گویا صحابی بودن، همان [[نبوت]] است یا صحابی [[معصوم]] است که چنین میگوید. عبارت [[تفتازانی]] نیز به نوعی عصمت برای برخی از صحابه اشاره دارد. وی در توجیه مشاجرات و [[منازعات]] صحابه تا حد [[ظلم]] و [[فسق]] به دلیل [[حسد]] و [[کینه]] و [[ریاستطلبی]] و میل به [[لذات]] و [[شهوات]] گوید: زیرا چنین نیست که هر صحابی معصوم باشد و هر که [[پیامبر]] را دیده، به نیککرداری مشهور باشد. وقتی آنان کسی را که به [[عدالت صحابه]] [[اعتقاد]] نداشته باشد و بر صحابه [[طعن]] وارد کند، [[کافر]] و [[زندیق]] و غیره میدانند، آیا اعتقاد به عدالت صحابه را در حدّ اعتقاد به [[خدا]] و [[رسول]] و [[معاد]] قرار ندادهاند؟!<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۱.</ref> | ||
==[[دلایل]] [[عدالت]] همه صحابه== | == [[دلایل]] [[عدالت]] همه صحابه == | ||
اهل سنت برای [[اثبات]] این [[قانون]] به برخی از [[آیات]] و [[روایات]] [[استدلال]] کردهاند. | اهل سنت برای [[اثبات]] این [[قانون]] به برخی از [[آیات]] و [[روایات]] [[استدلال]] کردهاند. | ||
===آیات=== | === آیات === | ||
اهل سنت معتقدند که [[خداوند]] بر اساس آیات ذیل به [[طهارت]] و [[پاکی]] صحابه و ورود تمامی آنان به [[بهشت]] صریحاً [[شهادت]] داده است. این آیات را میتوان به دو دسته [[عام و خاص]] تقسیم کرد. آیات عام، آیاتی است که ظاهرش تمام صحابه را در بر میگیرد و آیات خاص، آیاتی است که ویژگی خاصی برای برخی از [[اصحاب]] ذکر کرده است. دسته اول آیات ذیل است: | اهل سنت معتقدند که [[خداوند]] بر اساس آیات ذیل به [[طهارت]] و [[پاکی]] صحابه و ورود تمامی آنان به [[بهشت]] صریحاً [[شهادت]] داده است. این آیات را میتوان به دو دسته [[عام و خاص]] تقسیم کرد. آیات عام، آیاتی است که ظاهرش تمام صحابه را در بر میگیرد و آیات خاص، آیاتی است که ویژگی خاصی برای برخی از [[اصحاب]] ذکر کرده است. دسته اول آیات ذیل است: | ||
#{{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>؛ | #{{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>؛ | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
تفصیل کیفیت [[استدلال]] با این [[آیات]] برای [[عدالت]] همه [[صحابه]]، از حوصله این نوشتار خارج است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۱.</ref> | تفصیل کیفیت [[استدلال]] با این [[آیات]] برای [[عدالت]] همه [[صحابه]]، از حوصله این نوشتار خارج است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۱.</ref> | ||
===[[روایات]]=== | === [[روایات]] === | ||
مشهورترین روایاتی که [[اهل سنت]] برای [[قانون]] [[عدالت صحابه]] به آنها استناد کردهاند، عبارتاند از: | مشهورترین روایاتی که [[اهل سنت]] برای [[قانون]] [[عدالت صحابه]] به آنها استناد کردهاند، عبارتاند از: | ||
#{{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ}}. این [[روایت]]، هم از نظر سند و هم متن [[تضعیف]] شده است، از جهت سند بسیاری از علمای اهل سنت آن را رد کردهاند، از جمله: [[احمد بن حنبل]]، [[مزنی]] [[شاگرد]] خاص [[شافعی]]، بزار، [[ابن عدی]]، [[دارقطنی]]، [[ابن حزم]]، [[بیهقی]]، [[ابن عبدالبر]]، [[ابن عساکر]]، [[ابن جوزی]]، [[ذهبی]]، [[ابن قیم جوزیه]]، [[زین الدین عراقی]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، [[شوکانی]]، [[سخاوی]]، و [[سیوطی]]. از نظر متن، ذیل بحث [[اجماع امت]] گذشت که ابن عبدالبر در چند صفحه به رد این [[حدیث]] پرداخته است و گوید: اگر [[هدایت]] در گرو [[اقتدا]] به هریک از صحابه میبود، معنا نداشت آنها نظرات یکدیگر را تخطئه کنند. این موضوع با [[عقل]] نیز نمیسازد. چگونه میتواند دو مطلب [[ضد]] هم [[ثواب]] و هدایت باشد؟! این مسئلهای است که فرد [[عاقل]] آن را تجویز نمیکند تا چه رسد به عالم. | #{{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ}}. این [[روایت]]، هم از نظر سند و هم متن [[تضعیف]] شده است، از جهت سند بسیاری از علمای اهل سنت آن را رد کردهاند، از جمله: [[احمد بن حنبل]]، [[مزنی]] [[شاگرد]] خاص [[شافعی]]، بزار، [[ابن عدی]]، [[دارقطنی]]، [[ابن حزم]]، [[بیهقی]]، [[ابن عبدالبر]]، [[ابن عساکر]]، [[ابن جوزی]]، [[ذهبی]]، [[ابن قیم جوزیه]]، [[زین الدین عراقی]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، [[شوکانی]]، [[سخاوی]]، و [[سیوطی]]. از نظر متن، ذیل بحث [[اجماع امت]] گذشت که ابن عبدالبر در چند صفحه به رد این [[حدیث]] پرداخته است و گوید: اگر [[هدایت]] در گرو [[اقتدا]] به هریک از صحابه میبود، معنا نداشت آنها نظرات یکدیگر را تخطئه کنند. این موضوع با [[عقل]] نیز نمیسازد. چگونه میتواند دو مطلب [[ضد]] هم [[ثواب]] و هدایت باشد؟! این مسئلهای است که فرد [[عاقل]] آن را تجویز نمیکند تا چه رسد به عالم. | ||
#{{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي فَوَاَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَ لَا نَصِيفَهُ}}. این فرمایش [[رسول خدا]]{{صل}} زمانی بیان شده است که [[خالد بن ولید]] به [[عبدالرحمان بن عوف]] بیادبی کرد. از اینرو، در [[نقد]] این [[روایت]] گفتهاند که [[پیامبر]] با این سخن، تعریف خاصی از [[صحابه]] ارائه داده است؛ چراکه [[خالد بن ولید]] را از شمار [[اصحاب]] خود خارج کرده، با اینکه خالد اندکی پیش از [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورده بود. از اینرو، مصداق روایت عموم صحابه نیست، بلکه افراد خاصی از [[سابقین]] صحابه است. | #{{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي فَوَاَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَ لَا نَصِيفَهُ}}. این فرمایش [[رسول خدا]] {{صل}} زمانی بیان شده است که [[خالد بن ولید]] به [[عبدالرحمان بن عوف]] بیادبی کرد. از اینرو، در [[نقد]] این [[روایت]] گفتهاند که [[پیامبر]] با این سخن، تعریف خاصی از [[صحابه]] ارائه داده است؛ چراکه [[خالد بن ولید]] را از شمار [[اصحاب]] خود خارج کرده، با اینکه خالد اندکی پیش از [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورده بود. از اینرو، مصداق روایت عموم صحابه نیست، بلکه افراد خاصی از [[سابقین]] صحابه است. | ||
#{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ أَصْحَابِي عَلَى الثَّقَلَيْنِ سِوَى النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ}}. [[ابوحاتم رازی]]، ابوزرعه، [[نسائی]] و [[ذهبی]] این روایت را از [[روایات]] ساختگی دانستهاند. صرف نظر از سند، به [[یقین]] عمومیت هم ندارد؛ زیرا همانطور که در روایت ذیل خواهد آمد، ابنعبدالبر به حضور افرادی از صحابه اعتراف کرده که [[منافق]]، [[فاسق]]، سارق، زانی و [[مرتکب کبیره]] بودهاند و چگونه [[خداوند]] این افراد را میتواند بر [[ثقلین]] مقدم نماید؟! از نشانههای ساختگی بودن این روایت این است که در ادامه، اسامی [[خلفا]] را به ترتیب [[خلافت]] چنین آورده است: {{متن حدیث| و اختار من أصحابي أبا بكر و عمر و عثمان و عليا}}. | #{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ أَصْحَابِي عَلَى الثَّقَلَيْنِ سِوَى النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ}}. [[ابوحاتم رازی]]، ابوزرعه، [[نسائی]] و [[ذهبی]] این روایت را از [[روایات]] ساختگی دانستهاند. صرف نظر از سند، به [[یقین]] عمومیت هم ندارد؛ زیرا همانطور که در روایت ذیل خواهد آمد، ابنعبدالبر به حضور افرادی از صحابه اعتراف کرده که [[منافق]]، [[فاسق]]، سارق، زانی و [[مرتکب کبیره]] بودهاند و چگونه [[خداوند]] این افراد را میتواند بر [[ثقلین]] مقدم نماید؟! از نشانههای ساختگی بودن این روایت این است که در ادامه، اسامی [[خلفا]] را به ترتیب [[خلافت]] چنین آورده است: {{متن حدیث| و اختار من أصحابي أبا بكر و عمر و عثمان و عليا}}. | ||
#{{متن حدیث| خَيْرُ الناسِ قَرْني ثمَّ الَّذِين يَلُونَهُمْ}}. [[ابن عبدالبر]] گوید: این سخن هرچند بر عموم دلالت دارد، منظور خصوص فضلای اصحاب است؛ زیرا در یک قرن انسانهای [[فاضل]] و [[مفضول]] جمع میشود و در قرن آن [[حضرت]]، در کنار سابقین از [[مهاجران]] و [[انصار]]، [[منافقان]] که [[تظاهر]] به [[ایمان]] میکردند و گروهی که [[گناهان کبیره]] انجام دادند و بر آنان یا برخی از آنان حدود جاری شد و شرابخوار و دزد و زانی بودند، وجود داشت و به خالد که در قرن آن حضرت بود خطاب میکند: {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي}} و بار دیگر به خالد که به [[عمار]] توهین کرده بود، فرمود: {{متن حدیث| لَا تَسُبَّ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ}}. با وجود این افراد، توجیه [[سخن پیامبر]] به اعتبار این است که گروهی اسلام را وقتی [[غریب]] بود [[یاری]] کردند و از [[بذل جان]] و [[مال]] دریغ ننمودند و اسلام را که همه [[تکذیب]] میکردند اینان تصدیقش نمودند. این توجیهی برخلاف معنای ظاهری قرن است که سالهای پس از [[پیامبر]] را نیز دربرمیگیرد و همین قرن نخست، مشحون از حادثههای تلخ و بسیار فاجعهآمیز برای [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، مانند [[قتل عثمان]]، [[شهادت امیر مؤمنان]] و [[فاجعه کربلا]] و [[واقعه حره]] و [[تخریب]] [[کعبه]] و دهها [[جنایت]] دیگر است و [[عمر بن عبدالعزیز]] میگفت: اگر تمام [[امتها]] انسانهای [[خبیث]] خود را بیاورند، [[حجاج بن یوسف]] بر تمام آنان [[غلبه]] خواهد کرد. صرفنظر از این، توجیه یاد شده به [[شهادت]] [[تاریخ]]، تمام [[صحابه]] را دربرنمیگیرد. بنابراین، [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} ناظر به تمام صحابه نیست و [[عدالت]] تمام صحابه را ثابت نمیکند.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۲.</ref> | #{{متن حدیث| خَيْرُ الناسِ قَرْني ثمَّ الَّذِين يَلُونَهُمْ}}. [[ابن عبدالبر]] گوید: این سخن هرچند بر عموم دلالت دارد، منظور خصوص فضلای اصحاب است؛ زیرا در یک قرن انسانهای [[فاضل]] و [[مفضول]] جمع میشود و در قرن آن [[حضرت]]، در کنار سابقین از [[مهاجران]] و [[انصار]]، [[منافقان]] که [[تظاهر]] به [[ایمان]] میکردند و گروهی که [[گناهان کبیره]] انجام دادند و بر آنان یا برخی از آنان حدود جاری شد و شرابخوار و دزد و زانی بودند، وجود داشت و به خالد که در قرن آن حضرت بود خطاب میکند: {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي}} و بار دیگر به خالد که به [[عمار]] توهین کرده بود، فرمود: {{متن حدیث| لَا تَسُبَّ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ}}. با وجود این افراد، توجیه [[سخن پیامبر]] به اعتبار این است که گروهی اسلام را وقتی [[غریب]] بود [[یاری]] کردند و از [[بذل جان]] و [[مال]] دریغ ننمودند و اسلام را که همه [[تکذیب]] میکردند اینان تصدیقش نمودند. این توجیهی برخلاف معنای ظاهری قرن است که سالهای پس از [[پیامبر]] را نیز دربرمیگیرد و همین قرن نخست، مشحون از حادثههای تلخ و بسیار فاجعهآمیز برای [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، مانند [[قتل عثمان]]، [[شهادت امیر مؤمنان]] و [[فاجعه کربلا]] و [[واقعه حره]] و [[تخریب]] [[کعبه]] و دهها [[جنایت]] دیگر است و [[عمر بن عبدالعزیز]] میگفت: اگر تمام [[امتها]] انسانهای [[خبیث]] خود را بیاورند، [[حجاج بن یوسف]] بر تمام آنان [[غلبه]] خواهد کرد. صرفنظر از این، توجیه یاد شده به [[شهادت]] [[تاریخ]]، تمام [[صحابه]] را دربرنمیگیرد. بنابراین، [[کلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} ناظر به تمام صحابه نیست و [[عدالت]] تمام صحابه را ثابت نمیکند.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۲.</ref> | ||
نتیجه [[حکم]] به [[عدالت صحابه]]، [[احکام]] ذیل است: | نتیجه [[حکم]] به [[عدالت صحابه]]، [[احکام]] ذیل است: | ||
#روایاتشان مقبول است و نباید از عدالتشان تفحّص کرد؛ زیرا آنان حاملان شریعتاند و چنانچه در روایاتشان توقف شود، [[شریعت]] به [[زمان پیامبر]] منحصر خواهد شد. | # روایاتشان مقبول است و نباید از عدالتشان تفحّص کرد؛ زیرا آنان حاملان شریعتاند و چنانچه در روایاتشان توقف شود، [[شریعت]] به [[زمان پیامبر]] منحصر خواهد شد. | ||
# تخطئه و [[تضعیف]] آنان جایز نیست و هیچ کس [[حق]] بازگو کردن عیبهای ایشان را ندارد. [[احمد بن حنبل]] گوید: کسی که چنین کند، باید [[تأدیب]] شود و اگر [[توبه]] نکرد، باید آنقدر در [[حبس]] بماند تا بمیرد. ابوزرعه گفته است: چنین شخصی [[زندیق]] و [[کافر]] و بدون تردید از [[دین]] خارج است، و آنگونه که مالک گفته است، هیچ حقی از [[غنایم]] [[مسلمانان]] نخواهد داشت و نباید در [[خوردن و آشامیدن]] او مشارکت نمود و جنازهاش در مقابر مسلمانان [[دفن]] شود! | # تخطئه و [[تضعیف]] آنان جایز نیست و هیچ کس [[حق]] بازگو کردن عیبهای ایشان را ندارد. [[احمد بن حنبل]] گوید: کسی که چنین کند، باید [[تأدیب]] شود و اگر [[توبه]] نکرد، باید آنقدر در [[حبس]] بماند تا بمیرد. ابوزرعه گفته است: چنین شخصی [[زندیق]] و [[کافر]] و بدون تردید از [[دین]] خارج است، و آنگونه که مالک گفته است، هیچ حقی از [[غنایم]] [[مسلمانان]] نخواهد داشت و نباید در [[خوردن و آشامیدن]] او مشارکت نمود و جنازهاش در مقابر مسلمانان [[دفن]] شود! | ||
این همه [[اصرار]] و [[افراط]] غالیانه برخی از اهل سنت بر عدالت و [[طهارت]] صحابه، بدان دلیل است که گفتهاند صحابه واسطه میان ما و [[قرآن]] و رسول خدا{{صل}} هستند. آنان بر حقاند و کسی که بر صحابه [[نقص]] و [[عیبجویی]] روا دارد، میخواهد واسط و [[شهود]] ما، و در نتیجه قرآن و رسول خدا{{صل}} را ابطال کند و اینچنین افرادی که زنادقهاند، خود سزاوار ابطالاند. چنین برخورد [[خشن]] و افراطی با [[مخالفان]] نظریه عدالت همه [[صحابه]]، به تعبیر مرحوم [[هاشم]] معروف الحسنی، نوعی [[فتنهانگیزی]] و آشوبگری است و [[حکم]] به [[تکفیر]] بسیاری از [[مسلمین]] خواهد بود که [[آیات]] و [[روایات نبوی]]، این کلیت را [[تأیید]] نمیکند و [[عمل صحابه]]، به ویژه [[خلفا]] و نظر بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] خلاف آن [[شهادت]] میدهد. فتوای تکفیر [[اهل]] [[قبله]]، نظر [[اجتهادی]] بیش از چند نفر از اهل سنت نیست و نظر بسیاری از بزرگان اهل سنت برخلاف آن است. برای نمونه، شیخالاسلام تقی الدین سبکی، در پاسخ به استفتایی درباره تکفیر اهل قبله پاسخ داده است: بدان ای [[برادر]]! تکفیر [[مؤمنان]] بسیار سخت است و هر آنکه [[ایمان]] در قلبش باشد، تکفیر گروههایی را که [[شهادتین]] میگویند، امری بسیار [[عظیم]] میداند؛ چراکه تکفیر، امری هولناک و بسیار خطرناک است. آنگاه در [[عظمت]] و خطر تکفیر مطالب زیادی بیان کرده است. [[ابن حزم]] نیز گوید: گروهی چنین نظر دادهاند که هیچ [[مسلمانی]] به سبب [[اعتقادات]] و فتواهایش [[کافر]] و [[فاسق]] نمیشود؛ زیرا هر که در این دو [[اجتهاد]] کرده باشد و پندارد که بر [[حق]] است، مأجور است. اگر به صواب رفته دو [[پاداش]] و اگر به [[خطا]] رفته یک پاداش به او داده خواهد شد. این نظر ابنابیلیلی، [[ابوحنیفه]]، [[شافعی]]، [[سفیان]] ثوری، [[داود بن علی]] و هر [[صحابی پیامبر]] است که در این مسئله سخنی گفته است و در این موضوع هیچ [[اختلاف]] نظری نیست. [[ابوالحسن اشعری]] نیز هنگام [[وفات]]، تمام [[اصحاب خاص]] خود را جمع کرد و به آنان گفت: [[شاهد]] باشید که من هیچیک از گروههای [[مسلمان]] را کافر نمیدانم. [[علامه شرفالدین]]، نظر تعداد دیگری از [[عالمان]] بزرگ اهل سنت و نیز برخی از صحابه، مانند [[ابوبکر]] و عمر و [[تابعین]] مانند [[ابن شهاب زهری]] و ابنسیرین و [[عمر بن عبدالعزیز]] را درباره اهل قبله آورده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۳.</ref> | این همه [[اصرار]] و [[افراط]] غالیانه برخی از اهل سنت بر عدالت و [[طهارت]] صحابه، بدان دلیل است که گفتهاند صحابه واسطه میان ما و [[قرآن]] و رسول خدا {{صل}} هستند. آنان بر حقاند و کسی که بر صحابه [[نقص]] و [[عیبجویی]] روا دارد، میخواهد واسط و [[شهود]] ما، و در نتیجه قرآن و رسول خدا {{صل}} را ابطال کند و اینچنین افرادی که زنادقهاند، خود سزاوار ابطالاند. چنین برخورد [[خشن]] و افراطی با [[مخالفان]] نظریه عدالت همه [[صحابه]]، به تعبیر مرحوم [[هاشم]] معروف الحسنی، نوعی [[فتنهانگیزی]] و آشوبگری است و [[حکم]] به [[تکفیر]] بسیاری از [[مسلمین]] خواهد بود که [[آیات]] و [[روایات نبوی]]، این کلیت را [[تأیید]] نمیکند و [[عمل صحابه]]، به ویژه [[خلفا]] و نظر بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] خلاف آن [[شهادت]] میدهد. فتوای تکفیر [[اهل]] [[قبله]]، نظر [[اجتهادی]] بیش از چند نفر از اهل سنت نیست و نظر بسیاری از بزرگان اهل سنت برخلاف آن است. برای نمونه، شیخالاسلام تقی الدین سبکی، در پاسخ به استفتایی درباره تکفیر اهل قبله پاسخ داده است: بدان ای [[برادر]]! تکفیر [[مؤمنان]] بسیار سخت است و هر آنکه [[ایمان]] در قلبش باشد، تکفیر گروههایی را که [[شهادتین]] میگویند، امری بسیار [[عظیم]] میداند؛ چراکه تکفیر، امری هولناک و بسیار خطرناک است. آنگاه در [[عظمت]] و خطر تکفیر مطالب زیادی بیان کرده است. [[ابن حزم]] نیز گوید: گروهی چنین نظر دادهاند که هیچ [[مسلمانی]] به سبب [[اعتقادات]] و فتواهایش [[کافر]] و [[فاسق]] نمیشود؛ زیرا هر که در این دو [[اجتهاد]] کرده باشد و پندارد که بر [[حق]] است، مأجور است. اگر به صواب رفته دو [[پاداش]] و اگر به [[خطا]] رفته یک پاداش به او داده خواهد شد. این نظر ابنابیلیلی، [[ابوحنیفه]]، [[شافعی]]، [[سفیان]] ثوری، [[داود بن علی]] و هر [[صحابی پیامبر]] است که در این مسئله سخنی گفته است و در این موضوع هیچ [[اختلاف]] نظری نیست. [[ابوالحسن اشعری]] نیز هنگام [[وفات]]، تمام [[اصحاب خاص]] خود را جمع کرد و به آنان گفت: [[شاهد]] باشید که من هیچیک از گروههای [[مسلمان]] را کافر نمیدانم. [[علامه شرفالدین]]، نظر تعداد دیگری از [[عالمان]] بزرگ اهل سنت و نیز برخی از صحابه، مانند [[ابوبکر]] و عمر و [[تابعین]] مانند [[ابن شهاب زهری]] و ابنسیرین و [[عمر بن عبدالعزیز]] را درباره اهل قبله آورده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۵
جایگاه صحابه از منظر اهل سنت
آنچه با عنوان اجماع اهل سنت یا اجماع امت مشهور و پذیرفته شده، این است که تمام کسانی که مصداق آن تعریف مشهور درباره صحابه هستند، عادل و اهل بهشتاند. پرداختن به این بحث، از حوصله این نوشتار خارج است، ولی به طور خلاصه شناخت صحیح اندیشه اهل سنت درباره صحابه و قانون عدالت صحابه مبتنی بر فهم صحیح سه واژه صحابه، اجماع امت و عدالت، و سپس د دلایل این اندیشه و قانون است. با توجه به مباحث پیشین، درباره معنا و مفهوم صحابه از بحث نخست صرف نظر و در اینجا تنها به دو نکته اشاره میکنیم:
صحابه
پیش از این ملاحظه شد که افراد قابل توجهی از تابعین و علمای دیگر اهل سنت، معنای صحابه را، آن معنای موسّعی که ابن حجر به مشهور نسبت میداد، نمیدانستند. بنابراین، حکم عدالت از منظر آن افراد شامل همه صحابه نمیشود؛ زیرا در حقیقت از این منظر آن افراد صحابه نیستند.[۱]
اجماع امت
اجماع امت که مدعای آنان است، در این مسئله حاصل نیست. حتی اگر تعریف صحابه را آنگونه بپنداریم که ابن حجر بیان کرده و به قریب به اتفاق اهل سنت نسبت داده است و همچنین امت را اهل سنتاند بدانیم؛ زیرا افراد و مذاهب دیگر در این موضوع نظرات دیگری دارند. نخستین کسانی که این قانون را به شدت رد کردهاند، خود صحابه هستند. عایشه معاویه را فاجر و جابر و ام سلمه بیعت با او را بیعت با ظلمه دانستهاند و علی (ع)، عمر، ابن مسعود، ابن عمر، عثمان، زبیر، عایشه و برخی دیگر از صحابه، ابوهریره را تکذیب کردهاند. ابن عبدالبر برای ابطال حدیث «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ»، ۳۵ روایت نقل کرده است که صحابه یکدیگر را تکذیب میکردهاند. منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت، به تواتر این مطلب را رساندهاند که کار صحابه از تکذیب یکدیگر گذشته و به لعن و سبّ و حتی تکفیر و قتل یکدیگر رسیده است. برای اینکه قانون عدالت و تقدس صحابه مخدوش نشود، تنها راهی که برای علمای اهل سنت باقی مانده این است که بگویند تمامی این گزارشها ساختگی است و میراث علمی ما ارزش اعتماد به آنها را ندارد یا اینکه مشاجرات صحابه به ما ربطی ندارد و نباید در آنها دخالت کرد بنابراین، معلوم نیست آیا آیاتی که اهل سنت مدعیاند در تقدس تمام صحابه نازل شده و نیز روایات رسول خدا (ص) که امت را از هرگونه تعرض به صحابه بر حذر داشته، به گوش این صحابه رسیده است یا خیر؟ شاید تنها امت پس از صحابه به عمل کردن این آیات و روایات تکلیف شدهاند!
مازَری در شرح البرهان گوید: منظور ما از عدالت صحابه، تمام کسانی نیست که یک روز یا یک لحظه پیامبر را دیدهاند، بلکه منظور کسانی هستند که ملازم حضرت بوده و او را گرامی داشته و یاریاش رسانده و از آن نوری که بر او نازل شده، پیروی کردهاند. آنان رستگاران هستند. ابوحنیفه، تمام صحابه را عادل دانسته است، به جز چند نفر از جمله ابوهریره، سمرة بن جندب و انس بن مالک. شافعی نیز اعتقاد داشت که شهادت چند نفر از صحابه مقبول نیست و آنان عبارتاند از: معاویه، عمرو بن عاص، مغیره و زیاد بن ابیه.
همچنین شمول قانون عدالت تمام صحابه، درباره کسانی که وارد فتنهها از زمان مقتل عثمان به بعد شدهاند، اختلافی است. برخی بر اساس توجیه اجتهاد صحابه، آنان را باز هم عادل و برخی فاسق و مستحق خلود در جهنم دانستهاند و گروهی با تعابیر مختلف، به تفحص اثبات بقای عدالت نظر دادهاند. از اینرو، عراقی اجماع امت را بر عدالت کل صحابه صحیح ندانسته است. ابن عماد حنبلی ذیل شأن ورود حدیث محشر که به صراحت، بر قانون عدالت کل صحابه خط بطلان کشیده است، میگوید: این مطلب درباره افرادی چون حکم بن ابیالعاص، ولید بن عقبه، مروان و مانند اینها وارد شده است. تفتازانی، مازری و شوکانی و از معاصران، علامه شیخ صالح مقبلی (م. اوایل قرن دوازدهم)، شیخ محمد عبده و شیخ رشید رضا، بر عدالت جمیع رأی ندادهاند. محمود ابوریّه نیز این قانون را به عنوان نظر غالب صحیح دانسته است؛ چراکه قرآن به صراحت وجود منافقان را در میان صحابه تأیید کرده است. روشن است تمام این مطالب با توجه به تفسیر امت به اهل سنت بود و نظر مخالفان آنان در این بحث مورد توجه نبوده است.[۲]
مفهوم عدالت
برای عدالت شش معنا بیان شده است. از این معانی، منظور اهل سنت از عدالت صحابه، عصمت آنان نبوده و چنین برداشتی صحیح نیست و هیچیک از علمای اهل سنت چنین ادعایی را برای تعریف عدالت نکرده است؛ زیرا صرفنظر از آیاتی که صحابه را چند دسته کرده که یکی از آنان منافقانی هستند که در جهنم تا ابد خواهند بود، اولاً منابع اهل سنت، بسیاری از گناهان بزرگ و کوچک برخی از صحابه را روایت کردهاند. ثانیاً با فرض عصمت صحابه، معنا نداشت اهل سنت از پرداختن به عیبهای صحابه منع کنند. از اینرو، در تفسیر ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ﴾[۳] گفتهاند شرط وجوب ورود به بهشت برای تابعین، تبعیت از صحابه در افعال خوب و نیکوی آنان و پرهیز از اعمال بد و زشت آنان است یا اینکه آنان را به نیکی یاد کنند و از هر آنچه بدی آنان است، سخن نگویند. بنابراین، معنای عدالت باید همان باشد که محدثان درباره راویان منظور کردهاند که حاصلش این است: انسان مسلمان بالغ عاقل که واجبات را انجام میدهد و از فسق و امور غیر طبیعی و غیر عادی سلامت باشد و بر گناه - چه صغیره و چه کبیره - اصرار نداشته باشد.
با این حال، معاملهای که اهل سنت، در عمل با صحابه دارند، چیزی کمتر از عصمت نیست. برای نمونه، ابن حجر ذیل مدخل مروان بن حکم میگوید: چنانچه صحابی بودن او ثابت شود، دیگر طعنها در او اثری ندارد. ابوریه پس از این سخن ابنحجر گوید: گویا صحابی بودن، همان نبوت است یا صحابی معصوم است که چنین میگوید. عبارت تفتازانی نیز به نوعی عصمت برای برخی از صحابه اشاره دارد. وی در توجیه مشاجرات و منازعات صحابه تا حد ظلم و فسق به دلیل حسد و کینه و ریاستطلبی و میل به لذات و شهوات گوید: زیرا چنین نیست که هر صحابی معصوم باشد و هر که پیامبر را دیده، به نیککرداری مشهور باشد. وقتی آنان کسی را که به عدالت صحابه اعتقاد نداشته باشد و بر صحابه طعن وارد کند، کافر و زندیق و غیره میدانند، آیا اعتقاد به عدالت صحابه را در حدّ اعتقاد به خدا و رسول و معاد قرار ندادهاند؟![۴]
دلایل عدالت همه صحابه
اهل سنت برای اثبات این قانون به برخی از آیات و روایات استدلال کردهاند.
آیات
اهل سنت معتقدند که خداوند بر اساس آیات ذیل به طهارت و پاکی صحابه و ورود تمامی آنان به بهشت صریحاً شهادت داده است. این آیات را میتوان به دو دسته عام و خاص تقسیم کرد. آیات عام، آیاتی است که ظاهرش تمام صحابه را در بر میگیرد و آیات خاص، آیاتی است که ویژگی خاصی برای برخی از اصحاب ذکر کرده است. دسته اول آیات ذیل است:
- ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾[۵]؛
- ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۶]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۷]؛
- ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾[۸].
دسته دوم آیات عبارتاند از:
- ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ﴾[۹]؛
- ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۰]؛
- ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۱۱]؛
- ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۱۲]؛
- ﴿لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۳].
تفصیل کیفیت استدلال با این آیات برای عدالت همه صحابه، از حوصله این نوشتار خارج است.[۱۴]
روایات
مشهورترین روایاتی که اهل سنت برای قانون عدالت صحابه به آنها استناد کردهاند، عبارتاند از:
- «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ». این روایت، هم از نظر سند و هم متن تضعیف شده است، از جهت سند بسیاری از علمای اهل سنت آن را رد کردهاند، از جمله: احمد بن حنبل، مزنی شاگرد خاص شافعی، بزار، ابن عدی، دارقطنی، ابن حزم، بیهقی، ابن عبدالبر، ابن عساکر، ابن جوزی، ذهبی، ابن قیم جوزیه، زین الدین عراقی، ابن حجر عسقلانی، شوکانی، سخاوی، و سیوطی. از نظر متن، ذیل بحث اجماع امت گذشت که ابن عبدالبر در چند صفحه به رد این حدیث پرداخته است و گوید: اگر هدایت در گرو اقتدا به هریک از صحابه میبود، معنا نداشت آنها نظرات یکدیگر را تخطئه کنند. این موضوع با عقل نیز نمیسازد. چگونه میتواند دو مطلب ضد هم ثواب و هدایت باشد؟! این مسئلهای است که فرد عاقل آن را تجویز نمیکند تا چه رسد به عالم.
- «لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي فَوَاَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَ لَا نَصِيفَهُ». این فرمایش رسول خدا (ص) زمانی بیان شده است که خالد بن ولید به عبدالرحمان بن عوف بیادبی کرد. از اینرو، در نقد این روایت گفتهاند که پیامبر با این سخن، تعریف خاصی از صحابه ارائه داده است؛ چراکه خالد بن ولید را از شمار اصحاب خود خارج کرده، با اینکه خالد اندکی پیش از فتح مکه اسلام آورده بود. از اینرو، مصداق روایت عموم صحابه نیست، بلکه افراد خاصی از سابقین صحابه است.
- «إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ أَصْحَابِي عَلَى الثَّقَلَيْنِ سِوَى النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ». ابوحاتم رازی، ابوزرعه، نسائی و ذهبی این روایت را از روایات ساختگی دانستهاند. صرف نظر از سند، به یقین عمومیت هم ندارد؛ زیرا همانطور که در روایت ذیل خواهد آمد، ابنعبدالبر به حضور افرادی از صحابه اعتراف کرده که منافق، فاسق، سارق، زانی و مرتکب کبیره بودهاند و چگونه خداوند این افراد را میتواند بر ثقلین مقدم نماید؟! از نشانههای ساختگی بودن این روایت این است که در ادامه، اسامی خلفا را به ترتیب خلافت چنین آورده است: « و اختار من أصحابي أبا بكر و عمر و عثمان و عليا».
- « خَيْرُ الناسِ قَرْني ثمَّ الَّذِين يَلُونَهُمْ». ابن عبدالبر گوید: این سخن هرچند بر عموم دلالت دارد، منظور خصوص فضلای اصحاب است؛ زیرا در یک قرن انسانهای فاضل و مفضول جمع میشود و در قرن آن حضرت، در کنار سابقین از مهاجران و انصار، منافقان که تظاهر به ایمان میکردند و گروهی که گناهان کبیره انجام دادند و بر آنان یا برخی از آنان حدود جاری شد و شرابخوار و دزد و زانی بودند، وجود داشت و به خالد که در قرن آن حضرت بود خطاب میکند: «لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِي» و بار دیگر به خالد که به عمار توهین کرده بود، فرمود: « لَا تَسُبَّ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ». با وجود این افراد، توجیه سخن پیامبر به اعتبار این است که گروهی اسلام را وقتی غریب بود یاری کردند و از بذل جان و مال دریغ ننمودند و اسلام را که همه تکذیب میکردند اینان تصدیقش نمودند. این توجیهی برخلاف معنای ظاهری قرن است که سالهای پس از پیامبر را نیز دربرمیگیرد و همین قرن نخست، مشحون از حادثههای تلخ و بسیار فاجعهآمیز برای اهل سنت و شیعه، مانند قتل عثمان، شهادت امیر مؤمنان و فاجعه کربلا و واقعه حره و تخریب کعبه و دهها جنایت دیگر است و عمر بن عبدالعزیز میگفت: اگر تمام امتها انسانهای خبیث خود را بیاورند، حجاج بن یوسف بر تمام آنان غلبه خواهد کرد. صرفنظر از این، توجیه یاد شده به شهادت تاریخ، تمام صحابه را دربرنمیگیرد. بنابراین، کلام رسول خدا (ص) ناظر به تمام صحابه نیست و عدالت تمام صحابه را ثابت نمیکند.[۱۵]
نتیجه حکم به عدالت صحابه، احکام ذیل است:
- روایاتشان مقبول است و نباید از عدالتشان تفحّص کرد؛ زیرا آنان حاملان شریعتاند و چنانچه در روایاتشان توقف شود، شریعت به زمان پیامبر منحصر خواهد شد.
- تخطئه و تضعیف آنان جایز نیست و هیچ کس حق بازگو کردن عیبهای ایشان را ندارد. احمد بن حنبل گوید: کسی که چنین کند، باید تأدیب شود و اگر توبه نکرد، باید آنقدر در حبس بماند تا بمیرد. ابوزرعه گفته است: چنین شخصی زندیق و کافر و بدون تردید از دین خارج است، و آنگونه که مالک گفته است، هیچ حقی از غنایم مسلمانان نخواهد داشت و نباید در خوردن و آشامیدن او مشارکت نمود و جنازهاش در مقابر مسلمانان دفن شود!
این همه اصرار و افراط غالیانه برخی از اهل سنت بر عدالت و طهارت صحابه، بدان دلیل است که گفتهاند صحابه واسطه میان ما و قرآن و رسول خدا (ص) هستند. آنان بر حقاند و کسی که بر صحابه نقص و عیبجویی روا دارد، میخواهد واسط و شهود ما، و در نتیجه قرآن و رسول خدا (ص) را ابطال کند و اینچنین افرادی که زنادقهاند، خود سزاوار ابطالاند. چنین برخورد خشن و افراطی با مخالفان نظریه عدالت همه صحابه، به تعبیر مرحوم هاشم معروف الحسنی، نوعی فتنهانگیزی و آشوبگری است و حکم به تکفیر بسیاری از مسلمین خواهد بود که آیات و روایات نبوی، این کلیت را تأیید نمیکند و عمل صحابه، به ویژه خلفا و نظر بسیاری از بزرگان اهل سنت خلاف آن شهادت میدهد. فتوای تکفیر اهل قبله، نظر اجتهادی بیش از چند نفر از اهل سنت نیست و نظر بسیاری از بزرگان اهل سنت برخلاف آن است. برای نمونه، شیخالاسلام تقی الدین سبکی، در پاسخ به استفتایی درباره تکفیر اهل قبله پاسخ داده است: بدان ای برادر! تکفیر مؤمنان بسیار سخت است و هر آنکه ایمان در قلبش باشد، تکفیر گروههایی را که شهادتین میگویند، امری بسیار عظیم میداند؛ چراکه تکفیر، امری هولناک و بسیار خطرناک است. آنگاه در عظمت و خطر تکفیر مطالب زیادی بیان کرده است. ابن حزم نیز گوید: گروهی چنین نظر دادهاند که هیچ مسلمانی به سبب اعتقادات و فتواهایش کافر و فاسق نمیشود؛ زیرا هر که در این دو اجتهاد کرده باشد و پندارد که بر حق است، مأجور است. اگر به صواب رفته دو پاداش و اگر به خطا رفته یک پاداش به او داده خواهد شد. این نظر ابنابیلیلی، ابوحنیفه، شافعی، سفیان ثوری، داود بن علی و هر صحابی پیامبر است که در این مسئله سخنی گفته است و در این موضوع هیچ اختلاف نظری نیست. ابوالحسن اشعری نیز هنگام وفات، تمام اصحاب خاص خود را جمع کرد و به آنان گفت: شاهد باشید که من هیچیک از گروههای مسلمان را کافر نمیدانم. علامه شرفالدین، نظر تعداد دیگری از عالمان بزرگ اهل سنت و نیز برخی از صحابه، مانند ابوبکر و عمر و تابعین مانند ابن شهاب زهری و ابنسیرین و عمر بن عبدالعزیز را درباره اهل قبله آورده است.[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۹.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۹.
- ↑ «و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۱۱.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود میبینی که بخشش و خشنودییی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهرههایشان از اثر سجود، نمایان است» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت» سوره فتح، آیه ۱۸.
- ↑ «و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ «و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.
- ↑ «در میان شما آنکه پیش از پیروزی (مکّه)، هزینه و جنگ کرده است (با کسان دیگر) برابر نیست؛ آنان از کسانی که پس از آن پیروزی، هزینه و جنگ کردهاند بلند پایهترند و خداوند به همه نوید پاداش نیک داده است و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره حدید، آیه ۱۰.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۱۱.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۱۲.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «دانش صحابهنگاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص ۱۳.