گستره و قلمرو آزادی سیاسی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ' به '') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | | تصویر = 110062.jpg | ||
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = ؟ | | مدخل اصلی = ؟ |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۲۳
گستره و قلمرو آزادی سیاسی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
گستره و قلمرو آزادی سیاسی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
- «حق انتخاب، امری کاملاً پذیرفته شده است و کمتر کسی است که آن را انکار کند. آدمی تنها به این دلیل، آدمی است که انتخاب میکند. تفاوت انسان با بقیه طبیعت، اعم از جماد و نبات و حیوان، در این است که چیزهای دیگر محکوم به قانون علیتاند و دقیقاً از نوعی چارچوب از پیش تعیین شده علت و معلول تبعیت میکنند؛ اما انسان آزاد است که آنچه را میخواهد برگزیند. این خواست یا اراده همان چیزی است که آدمیان را از اشیای دیگر حق یا ناحق را انتخاب کنند. هیچ شایستگی یا امتیازی به انتخاب آنچه به حق و درست است، تعلق نمیگیرد، مگر امکان انتخاب ناحق و نادرست نیز وجود داشته باشد. مخلوقاتی که به حکم هرگونه علت موجبه تا ابد محکوم به انتخاب چیزی باشند که خوب و راست و زیباست، نمیتوانند مدعی هیچ گونه امتیازی به دلیل این کار شوند؛ زیرا نتیجه هر قدر هم شریف و والا باشد، عمل خود به خود، صورت گرفته است؛ بنابراین کل مفهوم شایستگی اخلاقی، کل مفهوم استحقاق اخلاقی، کل مفهوم نتیجه شده از این امر واقع که ما آن را ستایش با نکوهش میکنیم و بر این عقیدهایم که باید آدمیان را چون این گونه یا آن گونه عمل کردهاند تحسین یا تقبیح کرد، همه بر این پیش فرض استوار است که انسان قادر است، آزادانه انتخاب کند و لذا نفرت از پدرسالاری و پدرمآبی در عرصه سیاست از این باب است[۱].
این حق را میتوان در دو ساحت، پیگیری کرد: حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن.
“جان پلامناتز”[۲] درباره حق انتخاب آزاد و تأثیر آن در واگذاری اعمال قدرت به دیگران، مینویسد: در مناطقی که رویّههای اساسی انتخابات برای تعیین سمتی (حاکمیت و اقتدار سیاسی) وجود دارد، مشروط به اینکه انتخابات، واقعاً آزاد باشد، هر کس در انتخابات شرکت میکند، به اقتدار انتخاب شونده رضایت میدهد. شهروندی که در انتخابات رأی میدهد، به اهمیت عملی که اقدام میکند، واقف است، مشروط به اینکه انتخابات “آزاد” باشد و آزادانه اقدام به کاری کند که اقتدار را به فرد یا گروهی که فاقد آن است، بدهد[۳].
انسان به همان مقدار که میتواند انتخابگر باشد، باید ممکن باشد تا زمینه انتخاب شدن او نیز فراهم آید. در ادامه برخی مسائل این بحث و ارتباط آن را با آزادی سیاسی بررسی میکنیم.(...)
- حق نظارت[۴]. یکی از حقوقی که در تعیین قلمرو آزادی سیاسی مورد تأیید و تأکید قرار گرفته و میگیرد، حق نظارت است. نظارت، فعالیتی است که بایدها را با هستها، مطلوبها را با موجودها و پیشبینیها را با عملکردها مقایسه میکند و نتیجه این مقایسه تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران سازمان قرار میگیرد[۵]. تعریفی که در حقوق اساسی آمده است، رویکردی اجراییتر دارد. نظارت، بررسی و ممیزی و ارزشیابی کارهای انجام شده یا در حین انجام و انطباق آنها با تصمیمهای اتخاذشده و همچنین با قانون و مقررات در جهت جلوگیری از انحراف اجرایی[۶] میباشد؛ به هر حال در فرایند نظارت، ارزیابی همیشگی برای تطبیق رفتار و عملکرد افراد با معیارهای هر نظام وجود دارد. این نکته دقیق در تجربیات عقلی بشری نیز قابل ردیابی است. جان استورات میل، مینویسد: تنها محرکی که میتواند دستگاه دولت را وادار کند که خواب نرود و فعالیت خود را بهتر و عالیتر کند، منتقد و ناظری است که همان هوش و کاردانی اهل این دستگاه را داشته باشد، ولی از خارج دستگاه، مواظب آن باشد، در امور اساسی کشور بتواند رأی صحیح و نظر صائب داشته باشد و هیئتی داشته باشیم که منشأ اصلاح و بهبود امور شوند[۷].(...)
- حق آزادی بیان: یکی از حقوق کلیدی در آزادی سیاسی که با چالشهای مختلف نیز روبهرو بوده و میباشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین میخوانیم: البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد و “بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار میکند[۸]، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی میافتد، با بیان است که میان حق و باطل، تفکیک میشود و میان روشنی و تاریکی، تفاوت گذاشته میشود، آنسان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار میشود، مانند آنکه میان آیات قرآن و آشکارگری حق ارتباط برقرار میگردد. راغب در مفردات مینویسد بیان، کشف و آشکارسازی از امری است که اعم از نطق است[۹]؛ همچنین در کتب تفسیری آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و فهم نیز میگردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده میگوید، شناخته گردد و آنچه به او میگویند، فهم شود: النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له[۱۰]. محمدجواد مغنیه، بر این باور است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، کلام است: المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان. وی سپس بر این امر تأکید میکند که ابزار بیان، زبان است که انعطاف پذیرترین عضو انسانی است، بیشترین حرکت و بالاترین سرعت را دارد و خستگی نمیشناسد: أداته و هو اللسان أطوع أعضاء الإنسان للإنسان، و أكثرها حركة، و أعظمها سرعة، و لا يعرف التعب و الملل، و لا توجد هذه الصفة في سائر الأعضاء[۱۱].
آزادی بیان به این معناست که افراد گذشته از داشتن عقیده، دارای آزادی در ابراز و بیان آن هم باشند[۱۲]. در آزادی بیان نوعی ابراز و اظهار آزادانه باور بدون ترس از دولت وجود دارد، لذا آن را به آزادی اظهار اندیشه، اعم از نظریهها، شناختها، ارزشها و عقاید از راههای گوناگون؛ مانند گفتار، نوشتار، تصویر، مطبوعات و... تعبیر میکنند[۱۳].
آزادی بیان یکی از اقسام آزادیهای حقوقی است که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار میگیرد. بدین معنا که افراد گذشته از اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر، درباره آن تبلیغ کنند[۱۴]. با این تعریفها، روشن میگردد آزادی بیان با جامعه، سیاست و امور قدرتمندان ارتباط دارد؛ لذا این نوع آزادی از آنجا که به تبیین مسائل اجتماعی و سیاسی و نقد آنها میپردازد و صاحبان قدرت را به چالش میکشد، پس درگیری آن با قدرت سیاسی و قدرتمندان، بسیار است و به همین دلیل، یکی از آشکارترین مصداقهای آزادی سیاسی است که امروزه بیش از دیگر حقوق مربوط به آزادی سیاسی، مورد توجه است و مکتبهای مختلف را به پرسش میگیرد.
آزادیهای مدنی و سیاسی، امروزه از اهمیت والا برخوردارند، امری که در اندیشه و ادبیات قرآنی و اسلامی نیز مورد پذیرش قرار گرفته است و با توجه به دایره شمول و تأثیرگذاری، آزادی بیان در این میان، برجستگی بیشتری دارد که با چالشهای علمی و ریزبینیهای دقیق از سوی اندیشوران همراه بوده است.(...)
- حق تشکیل احزاب و اجتماعات: یکی از دیگر حقوقی که در قلمرو آزادی سیاسی در جامعه اسلامی، وجود دارد، حق تشکیل احزاب و اجتماعات است که گاه از آن به حق آزادی تجمع یا آزادی انجمنها نام برده میشود، این حق به معنی وسیع کلمه زیر عنوان آزادی بیان قرار میگیرد که با توجه به اهمیت آن، جداگانه بررسی میشود، زیرا کمتر زمانی حزب یا تجمعی بدون اظهار نظر و بیان شکل میگیرد، اجتماعها غالباً با بیان دیدگاههای مخالف یا موافق همراه است. این حق یکی از حقوقی است که در ماده ۲۰ بیانیه حقوق بشر[۱۵] نیز مصوب ۱۹۴۸ بر آن تأکید شده است[۱۶]، همچنین در “میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی”[۱۷] ماده ۲۱ مصوب ۱۹۶۶، حق اجتماع صلح آمیز، به رسمیت شناخته شده و اینکه عملی کردن این حق، هیچ محدودیتی ندارد، مگر آنچه طبق قانون، مقرر شده و در یک جامعه مردمسالار به مصلحت امنیت ملی یا نظم عمومی یا برای پشتیبانی از سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادیهای دیگران ضروری باشد[۱۸].
در تعریف حزب، به گروه سازمان یافته شهروندان اشاره میشود که دارای نظریههای سیاسی مشترک بوده و به مثابه یک واحد سیاسی، با عمل خود میکوشند بر حکومت تسلط یابند. هدف اصلی حزب آن است که عقاید و سیاستهای خود را در سطح سیاسی رواج دهد. “مک آیور” بر این اعتقاد است که حزب، گروهی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول و سیاستهاست که از راههای قانونی میکوشد حکومت را به دست گیرد[۱۹]. به تعبیر ماکس وبر، فعالیت حزبی، به نوعی، تداوم اشکال قدیم فعالیتهای سیاسی جمعی است، او حزب سیاسی را “جمعیتی فعال در جهت کسب قدرت اجتماعی میداند”[۲۰]؛ همچنین موریس دوورژه بر این باور است که حزب، گروه اجتماعی نظیر شهر و دهکده نیست، بلکه مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور است که به وسیله سازمانهای هماهنگ کننده به هم پیوستهاند، سازمان حزبی، نهادی است که مهمترین وظیفهاش تلاش برای کسب قدرت است، در عین آنکه هدف مشترک دارند[۲۱]. به بیان دیگر میتوان باور داشت احزاب، جریانهایی هستند در جستوجوی یافتن برنامهها، سیاستها و خطمشیهای تازه برای بیان آرمانهای شهروندان و تحقق این آرمانها[۲۲]. با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت حزب، سازمانی است با تشکیلات و انسجام سیاسی بین گروهی معین، با اهداف و منافع مشترک که در پی کسب قدرت هستند و کارکردهایی چون بسیج عمومی و سیاسی تودهها، جامعهپذیری با آموزش سیاسی شهروندان، کادرسازی با پرورش نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، کاهش تضادهای خشن، مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به رقابتهای اجتماعی در قالب فعالیتهای حزبی دارد[۲۳].(...)
- حق نقد و انتقاد: یکی از جلوهها و حقوق اساسی در آزادی سیاسی، حق نقد و انتقاد است که بیشتر حضور آن در عرصه سیاسی، تصمیمگیریها و تصمیمسازیهاست. در مفهوم انتقاد، نوعی جداسازی ناخالصیها وجود دارد[۲۴]. نقد، هنگامی است که درهمها به دقت نگریسته شوند تا سره و ناسره از هم جدا شود. “نقد کلام”، به معنای آشکار کردن، عیبها و نیکیهای آن است[۲۵]. در لغت هنگامی که واژه “نقد” به کار میرود: نقدت الدراهم و انتقدتها: إذا خرجت منها الزيف؛ به معنای جداکردن ناخالصیها از درهمهاست[۲۶]. باری همه این نقدها، جداسازیها و آشکارگری عیبها و کاستیها به ویژه در عرصه سیاسی، هنگامی انجام میشود که فضایی باز و مطلوب در جامعه به وجود آید. در غیر این صورت، جامعهای که دچار حکومت استبدادی و اعمال قدرت نامشروع گردد، اجازه هرگونه نقد از شهروندان گرفته میشود و امری به نام نقد معنا ندارد؛ زیرا یکی از ویژگی مستبدان، نقدناپذیری و پندار کمال است. با این پندار نه تنها کسی حق نقد ندارد، بلکه منتقد و صاحب نظر در بند میشود و خفه.»[۲۷]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ عزت الله فولادوند، کانت، روشنگری و جامعه مدنی، ص۵۵.
- ↑ Jovan Plamenac..
- ↑ محمد سلامی، نظریههای اختیارگرایانه در تبیین و توجیه الزام سیاسی ص۱۵۶.
- ↑ یادآوری این نکته لازم است که با توجه به اهمیت نظارت در جامعه اسلامی، این امر از “حق” فراتر رفته و تبدیل به “تکلیف” نیز شده است، اما در این قسمت، “حق” بودن آن برجسته شده است.
- ↑ ر.ک: رضا دلاوری، نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن، ص۷۶.
- ↑ ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ص۳۵۲.
- ↑ جان استورات میل، در آزادی، ص۲۶۲.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.
- ↑ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ص۲۰۴.
- ↑ ر.ک: محمدجعفر لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوقی، ص۲۷.
- ↑ رمون پولی، حقیقتها و آزادی، ص۹.
- ↑ علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۹۸۵.
- ↑ The Universal Declaration of Human Rights (UDHR)..
- ↑ http://www.un.org/en/documents/udhr/..
- ↑ International Covenant on Civil and Political Rights..
- ↑ nited Nations; "UN Treaty Collection: International Covenant on Civil and Political Rights"; ۶ March ۲۰۱۲..
- ↑ عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۳۴۳.
- ↑ ماکس وبر، دین قدرت و جامعه، ص۲۲۲.
- ↑ موریس دوورژه، احزاب سیاسی، ص۱۸.
- ↑ حسینعلی نوذری، احزاب سیاسی و نظامهای حزبی، ص۵۱.
- ↑ ر.ک: حسینعلی نوذری، احزاب سیاسی و نظامهای حزبی، ص۹۰.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ص۲۹۸.
- ↑ لویس معلوف، المنجد فی اللغه، ص۳۸۷.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۵۱.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۱۴۲-۱۷۷.