عصمت امام در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۷: خط ۲۷:


نکته مهم این روایت آن است که می‌توان گفت واژه «معصوم» در اینجا به [[عصمت از اشتباه]] نیز گسترش یافته است؛ زیرا امام {{ع}} واژگانی همچون «[[امن]]» را، هم درباره لغزش‌ها و هم اشتباهات به کار برده است، که در [[حقیقت]] بیانی دیگر از همان مفهوم معصوم است که در چند کلمه پیش، آن را به کار برد: {{متن حدیث|وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۹۵-۲۰۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۸۲</ref>
نکته مهم این روایت آن است که می‌توان گفت واژه «معصوم» در اینجا به [[عصمت از اشتباه]] نیز گسترش یافته است؛ زیرا امام {{ع}} واژگانی همچون «[[امن]]» را، هم درباره لغزش‌ها و هم اشتباهات به کار برده است، که در [[حقیقت]] بیانی دیگر از همان مفهوم معصوم است که در چند کلمه پیش، آن را به کار برد: {{متن حدیث|وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۹۵-۲۰۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۸۲</ref>
==عصمت و [[پاکی]] امام{{ع}}==
در [[اعتقاد شیعیان]]، امام کوچک‌ترین [[ظلم]] و فسقی انجام نمی‌دهد و حتی ترک اُولی و بلکه [[فکر گناه]] هم نمی‌کند و چنین مقامی، البته باید [[خدادادی]] و تفضلی باشد و اکتسابی نیست. این [[مقام عصمت]] کبراست که هیچ‌کس در عالم، از ابتدا تا انتها، دارای آن نیست مگر [[چهارده معصوم]]{{عم}}.
«عصمت» در لغت به معنای منع، نگهداری و [[حفاظت]] به کار رفته است. جوهری در [[صحاح]] اللغه می‌نویسد:
عصمت به معنای منع است. «[[عصمة]] الطعام» یعنی [[غذا]] از [[گرسنگی]] او جلوگیری کرد. عصمت به معنای [[حفظ]] است، «اعتصمت باللّه»، یعنی زمانی که کسی به [[لطف خداوند]] از [[گناه]] خودداری کند<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶.</ref>.
ابن منظور در لسان‌العرب می‌نویسد:
عصمت در [[کلام عرب]] به معنای منع و بازداشتن است و اینکه [[خداوند]] به بنده‌اش عصمت عطا کرده است، به این معناست که او را از چیزهایی که او را نابود می‌کند، حفظ کند.
در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. عصمت یعنی حفظ کردن.
عصمت یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند.
همچنین «عصمة الطعام» یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳ و ۴۰۴.</ref>.
سایر لغت‌شناسان نیز همین سخنان را تکرار کرده‌اند<ref>نک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۹۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۳۷.</ref>.
واژه «عصمت»، به همین معنا در [[قرآن]] هم به کار رفته است، چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
[[عصمت]] در [[روایات]] و [[احادیث]] هم به همان معنای لغوی [[تفسیر]] شده است. [[شیخ صدوق]] و به تبع او، [[علامه مجلسی]] نقل کرده‌اند که شخصی به نام [[حسین اشقر]]، از معاصران [[هشام بن حکم]]، درباره چرایی [[عصمت امام]] از او سؤال کرد و گفت:
{{عربی|قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِكُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۱۳۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۹۴.</ref>.
عصمت از دیدگاه [[دانشمندان شیعه]] به معنای مصونیت عده‌ای خاص از [[بندگان]] [[خداوند]] از [[گناه]]، [[اشتباه]]، [[سهو]] و [[نسیان]] است، و سرمنشأ این مصونیت و عصمت نیز [[لطف]] و توفیقی [[الهی]] است. در نتیجه، فرد [[معصوم]]، در عین حال که [[قدرت]] بر انجام گناه و [[خطا]] را دارد، از ارتکاب آن خودداری می‌کند. [[شیخ مفید]] در این‌باره می‌گوید:
عصمت لطفی الهی است که شامل حال [[مکلف]] می‌شود و او را از [[معصیت]] بازمی‌دارد و از [[ترک اطاعت]] مانع می‌گردد، با اینکه [[قادر]] به انجام هر دو است<ref>{{عربی|العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما}}. نک: عکبری، محمد بن محمد (شیخ مفید)، تصحیح إعتقادات الإمامیه، ص۱۲۸، پاورقی.</ref>.
[[سید مرتضی]] نیز در تعریف عصمت می‌گوید:
عصمت آنچه است که با وجودش انجام کار [[قبیح]] و ترک عمل [[واجب]]، برای مکلف ممتنع می‌شود، به طوری که اگر نباشد، امکان آن دو ممکن است؛ چراکه انجام این دو ذاتاً امکان‌پذیر است.
[[عصمت]] آنچه است که [[خدا]] در [[حق]] بنده‌اش انجام می‌دهد، و از اینجا دانسته می‌شود که با وجود عصمت، شخص [[معصوم]] [[اقدام]] به [[معصیت]] نمی‌کند، البته با این قید که وجود عصمت در او باعث [[سلب اختیار]] از او نیست<ref>سید مرتضی، علی بن حسین (علم الهدی)، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] نیز بیان می‌کند که منظور از عصمت، وجود امری است در معصوم که باعث [[حفظ]] او از آنچه جایز نیست (مثل [[خطا]] و معصیت) می‌شود<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۴ (کلام فی عصمة الأنبیاء).</ref>و<ref>نک: حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی‌عشر، شرح فاضل مقداد، ص۸۹؛ مظفر، محمدرضا، عقائد الإمامیه، ص۵۴؛ از این تعریفات دو نکته به دست می‌آید: الف. عصمت ملکه‌ای است نفسانی که منشأ الهی دارد و لطفی الهی است که خدا به هر که بخواهد اعطا می‌کند؛ ب. معصوم به انجام ندادن گناه مجبور نیست، بلکه بر انجام گناه قدرت دارد.</ref>.
[[ادله]] بر عصمت بسیار است که [[علمای ربانی]] در کتاب‌هایشان از آن بحث نموده‌اند، مانند [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳؛ از آیات دیگری که دلالت بر عصمت می‌کند، آیه ۵۹ سوره نساء است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ فخر رازی، از عالمان بزرگ اهل سنت، در ذیل این آیه می‌نویسد: «کسی که خدا اطاعت او را لازم دانسته است، حتماً باید معصوم باشد؛ زیرا اگر چنین نباشد، طبعاً مرتکب اشتباه می‌شود، و چون خداوند اطاعت از او را واجب داشته است، پس باید از خطای او نیز پیروی کرد، و این، نوعی تضاد در حکم الهی ایجاد می‌کند؛ زیرا از یک سو انجام آن عمل ممنوع است و از سوی دیگر، پیروی از اولی‌الامر واجب است و این یعنی اجتماع امر و نهی. بنابراین از یک طرف می‌بینیم خداوند اطاعت فرمان اولی‌الامر را بدون هیچ قید و شرطی لازم دانست و از طرف دیگر، اگر اولی‌الامر مصون از خطا نباشند، چنین فرمانی صحیح نیست. پس اولوالامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده است، حتماً باید معصوم باشند» (فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۱۰، ص۱۱۳). آیات دیگری نیز هست که به بیان دیگر ابعاد و کیفیت عصمت انبیا و امامان معصوم{{عم}} می‌پردازند، که در ادامه به نام سوره‌ها و شماره آیات آن بسنده می‌کنیم: سوره نساء، آیه ۶۵؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۲؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره نجم، آیه ۳-۴؛ سوره زمر، آیه ۳۷؛ سوره یس، آیه ۶۲؛ سوره ص، آیه ۴۵-۴۷ و ۸۲؛ سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref> و [[روایات]]<ref>نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، «باب لزوم عصمتهم و عصمة الإمام{{ع}}».</ref> که هر [[پلیدی]] و ناپسندی را از [[اهل بیت]]{{عم}} [[نفی]] نموده است تا چه رسد به [[گناه]] و حتی [[فکر گناه]]<ref>یکی از بزرگان اهل سنت دربارۀ امام علی{{ع}} گفته است: {{عربی|و كانت حركاته و سكناته جميعها للّه و في اللّه لا يقضي بها حقّ أحد و كان لا يأخذ و لا يعطي إلّا بالحقّ و العدل}}؛ «هر حرکت و هر سکونی در آن بزرگوار همه برای خدا و در راه خدا بود و فقط برای حق و عدالت می‌گرفت و می‌داد». نک: حسینی مرعشی، نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۸، ص۶۳۳.</ref>.
از نظر [[عقلی]] هم محال است [[خداوند]] زمام [[امور دنیا]] و [[آخرت]] و تمام [[مخلوقات]] و موجودات را در [[اختیار]] کسی بگذارد که [[عصمت]] نداشته باشد و احتمال هرگونه خطایی از او برود<ref>انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۱۱۲.</ref>.
[[امام]] در [[مقام]] [[محبت الهی]] در حد اعلا و نهایی است، چه [[شناخت]] او به [[خداوند]] از دیگران کامل‌تر است. [[محبت]] معلول شناخت است و در شدت و [[ضعف]]، تابع آن است و هیچ محبی [[معصیت]] محبوبش را، هرچند معصیتی کوچک، مرتکب نمی‌شود؛ بلکه تا حد توان در جلب رضای او می‌کوشد. چنان‌که [[حضرت رضا]]{{ع}} می‌فرماید:
{{متن حدیث|تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ‌ هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعٌ‌
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ‌ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ أَحَبَّ مُطِيعٌ‌}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۹۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۴.</ref>
[[ترجمه]]: تو [[نافرمانی خدا]] می‌کنی در حالی که [[اظهار محبت]] او می‌کنی. به [[جان]] تو [[سوگند]]، این عمل و [[رفتار]] در میان کردارها نوظهور است. اگر محبتت صادقانه بود، [[خدا]] را [[اطاعت]] کرده بودی؛ زیرا هر [[محب]] و [[دوستداری]]، [[مطیع]] و [[فرمان‌بردار]] [[محبوب]] خود است.
از این‌رو محال است آنکه در مقام کامل محبت به خداست، همچون امام، عملی خلاف [[رضای الهی]] و [[خشنودی پروردگار متعال]] انجام دهد<ref>برای دیگر استدلال‌ها نک: جمعی از نویسندگان، مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا{{ع}}، ص۲۶۷.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} این بی‌همتایی و بی‌بدیلی را در کلامش نشان داده و با تعابیر مختلف به آن اشاره فرموده است:
{{متن حدیث|ثُمَّ أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ}}؛ خداوند با قرار دادن [[امامت]] در [[خواص]] و [[پاکان]] از [[نسل]] او وی را گرامی داشت.
{{متن حدیث|الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ‌}}؛ امام از [[گناهان]] [[پاک]] است و از [[عیوب]] مبرّا.
{{متن حدیث|و الإمام... معدن القدس و الطهارة و العلم و العبادة}}؛ امام [[معدن]] [[قداست]]، [[پاکیزگی]]، [[عبادت]]، [[علم]] و [[بندگی]] است.
{{متن حدیث|و هو معصوم مؤيد موفق مسدد قد أمن الخطايا و الزلل و العثار يخصه الله عز و جل بذلك ليكون حجته على عباده و شاهده على خلقه، و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم}}<ref>ازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، الإیضاح، ص۶۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۹۶.</ref>؛ [[امام]] [[معصوم]] و تأییدشده خداست و ایمن از [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[لغزش]]. [[خدا]] او را به این ویژگی‌ها اختصاص داد تا [[حجت]] بر [[بندگان]] و [[شاهد]] بر [[مردم]] باشد. این فضل و [[کرامت]] خداست که به هر که بخواهد می‌دهد و خدا را فضل و [[رحمت]] بی‌منتهاست.
از نگاه [[امام رضا]]{{ع}} امام در تمام [[شئون]] وجودی، معصوم و به دور از هرگونه خطاست. او در هر [[کردار]] و گفتار و پندارش و حتی تبسمش، معصوم و به دور از [[سهو]] و لغزش می‌باشد. از این‌روست که [[رفتار]] و گفتار او برای دیگران حجت است و او [[اسوه]] کامل برای همگان معرفی می‌شود، اگرچه مردم از خفایای امور و اغراض [[حکیمانه]] [[اعمال]] او [[آگاه]] نباشند. [[ابن بابویه]] از محمد بن داوود [[روایت]] کرده است:
من و برادرم در [[محضر امام]] [[رضا]]{{ع}} بودیم که به ایشان خبر دادند [[محمد بن جعفر]] (عموی ایشان) از [[دنیا]] [[رحلت]] کرده است.
[[راوی]] گوید: من و برادرم با ایشان راهی [[خانه]] [[عموی امام رضا]]{{ع}} شدیم. چون رسیدیم دیدیم محمد بن جعفر از دنیا رفته است و چانه‌اش را بسته‌اند و [[اسحاق بن جعفر]] و پسرانش و جماعتی از [[آل ابوطالب]] بر بالینش [[گریه]] می‌کنند. امام{{ع}} بالای سر او نشست و به صورتش نظر کرد و تبسمی نمود و خارج شد. این عمل امام رضا{{ع}}، حاضران مجلس را خوش نیامد و [[تبسم]] امام{{ع}} را بی‌جا انگاشتند؛ زیرا آن‌که فوت کرده بود، عموی آن حضرت بود.
راوی گفت: به امام رضا{{ع}} گفتم: قربانت شوم، تبسم شما حضار مجلس را خوش نیامد. امام{{ع}} فرمود تبسم من از آن رو بود که محمد بن جعفر خوب می‌شود و اسحاق بن جعفر که اکنون بر بالین وی می‌گرید می‌میرد و محمد بن جعفر بر او خواهد گریست. راوی گفت: محمد بن جعفر خوب شد و [[اسحاق]] مرد. (بنابراین، تبسم امام{{ع}} از روی [[شادی]] و خوشحال شدن در [[مرگ]] کسی نبوده است، بلکه [[تبسم]] و لبخند کنایه‌آمیز حضرت به این معنا بود که او از خفایای امور مطلع است)<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۳۱؛ بحرانی، سید هاشم، مدینة المعاجز، ج۷، ص۵۵.</ref>.
یکی دیگر از [[ادله عصمت]] از نظر [[امام رضا]]{{ع}} [[آیات شریفه قرآن]] [[کریم]] است. ایشان در این‌باره به سخن [[الهی]] تکیه می‌کرد و بر اساس آن، به تبیین موضوع [[امامت]] می‌پرداخت. یکی از [[آیات]] کلیدی در این‌باره [[آیه مبارکه]] زیر است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
با توجه به این [[آیه]] کسی که [[ستم]] کند و در زندگی‌اش جفاپیشه باشد، [[شایسته]] [[امام]] شدن نیست و [[جامه]] فاخر امامت بر تن او برازنده و زیبنده نیست. از این‌روست که امام رضا{{ع}} در [[مقام]] نتیجه‌گیری از این آیه می‌فرماید:
این آیه، امامت هر [[ستمکار]] و جفاپیشه‌ای را تا [[قیامت]] [[باطل]] کرده است و امامت فقط به کسانی اختصاص می‌یابد که [[برگزیدگان الهی]] باشند و [[خداوند]] اینان را برای این مقام [[انتخاب]] کرده باشد.
از بیان امام رضا{{ع}} این [[حقیقت]] نیز دریافت می‌شود که نه تنها هیچ رابطه‌ای بالاتر از پیوند [[اعتقادی]] و مکتبی نیست، بلکه [[ارتباط]] با مردان [[خدا]] و [[اولیای الهی]] نیز تنها از همین طریق است، بنابراین هیچ‌کس نمی‌تواند ادعای ارتباط با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} را کند، مگر به [[ایمان]] و [[عمل صالح]]. در [[روایات]] نیز به این موضوع تصریح شده است، چنان‌که امام رضا{{ع}} می‌فرماید:
هر که گنهکاری را [[دوست]] داشته باشد، خود او نیز [[گنهکار]] است و کسی که [[انسان]] [[مطیع]] و [[فرمان‌برداری]] را [[دوست]] بدارد، در [[حقیقت]]، خود او نیز [[مطیع خدا]] به شمار می‌آید. آن‌که ظالمی را [[یاری]] رساند، خود [[ظالم]] است و فردی که عدالت‌پیشه‌ای را [[خوار]] سازد و تحقیرش نماید، [[ستمکار]] و ظالم است.
میان [[خداوند]] با هیچ‌کس پیوند و رابطه [[خویشاوندی]] نیست و فردی به [[ولایت]] و [[دوستی]] [[خداوند متعال]] راه نمی‌یابد، مگر به [[طاعت]] و [[بندگی]]. از این‌روست که [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرزندان عبدالمطلب]] فرمود: فردای [[قیامت]] [[کارها]] و اعمالتان را پیش من آورید نه نسب‌های قومی و روابط خویشاوندی‌تان را<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۶۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷، ص۲۴۱.</ref>.
[[بدیهی]] است که [[ظلم]]<ref>در کتب لغت، ظلم به این معنا آمده است: {{عربی|الظُّلْمُ، بالضمِّ: التَّصَرُّفُ في مُلْكِ الغَيْرِ وَ مُجاوَزَةِ الْحَدِّ}}. نک: زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۱۵؛ نحاس، احمد بن محمد، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص۲۵۳.</ref> و [[ستم]] انواع مختلف دارد و [[آیه کریمه]] هرگونه ظلم و ستمی را مانع رسیدن ستمکار و ظالم به [[مقام امامت]] می‌داند. در واقع، منظور از «ظلم» در این [[آیه شریفه]] فقط ستم‌کردن به دیگران نیست، بلکه به معنای کلمه است و نقطه مقابل [[عدالت]] (گذاردن هرچیز در جای خود) است.
بنابراین ظلم آن است که شخص کار یا چیزی را در غیر جایگاهش قرار وسیع دهد و از آن‌رو که مقام امامت و [[رهبری]] ظاهری و [[باطنی]] [[مردم]] [[مقام]] فوق‌العاده پرمسئولیت و بزرگی است، لحظه‌ای [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] سبب می‌گردد که [[لیاقت]] این مقام از فرد سلب گردد و او [[شایستگی]] این [[منصب]] را از دست بدهد.
از این‌رو [[امامان معصوم]]{{عم}} در [[اثبات]] اینکه [[خلافت]] [[بلا]] فصل پیامبر{{صل}} مختص [[امام علی]]{{ع}} است و این جایگاه، منحصر به آن حضرت است، به [[آیه]] مورد بحث [[استدلال]] می‌نمودند<ref>عبدالله بن مسعود از پیامبر{{صل}} نقل می‌کند که پروردگار به ابراهیم{{ع}} فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} [«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴]. ابراهیم{{ع}} شادمان گشت و گفت: پروردگارا! آیا از فرزندان من کسی هست که مثل من امام شود؟ خداوند به او وحی کرد: ای ابراهیم، من عهد امامت را به افراد ظالم (از ذریه‌ات) نخواهم داد. در این هنگام ابراهیم{{ع}} گفت: پروردگارا، چه کسانی از ذریه من ظالم‌اند؟ فرمود: {{عربی|مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي}}؛ هر که به جای سجده بر من، بر بتی سجده کند. ابراهیم{{ع}} گفت: خداوندا، من و فرزندانم را از پرستش بت‌ها دور بدار. پروردگارا این بتان (و بت‌پرستان) بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند (سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۳۶). پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى عَلِيٍّ لَمْ يَسْجُدْ أَحَدُنَا لِصَنَمٍ قَطُّ فَاتَّخَذَنِي اللَّهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَ عَلِيّاً وَصِيّاً}}؛ «پس دعای ابراهیم شامل من و علی گردید، چون هیچ‌یک از ما هرگز بر بتی سجده نکرده است. از این‌رو خدا مرا «نبی» انتخاب کرد و علی را «وصی نبی» برگزید: نک: اسدی حلی، یحیی بن حسن (ابن بطریق)، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۵۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۳۷۹؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۷۹.</ref>. آنان در [[استدلال]] خود بیان می‌کردند که دیگران در [[دوران جاهلیت]] [[بت‌پرست]] بودند و در برابر بتان به خاک می‌افتادند و برای [[خدا]] [[شریک]] قائل بودند، اما تنها کسی که لحظه‌ای در تمام عمرش در مقابل بتی [[سجده]] نکرد و رسم و [[آیین]] [[جاهلیان]] را نپذیرفت، [[امام علی]]{{ع}} بود، و چه [[ظلم]] و ستمی از این بالاتر که [[انسان]] به جای [[پرستش]] [[خالق]] و [[پروردگار]] متعالش، در برابر بتی که خود از چوب و سنگ تراشیده است، سر فرود آورد و آن را پرستش نماید! جناب [[لقمان]] به فرزندش گفت: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref><ref>نک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه.</ref>.<ref>[[سید ابوالقاسم حسینی زیدی|حسینی زیدی]] و [[علی خیاط|خیاط]]، [[جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (کتاب)|جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا]] ص ۵۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۹

بحث از عصمت امام در معارف و سیره امام رضا(ع) از جمله موضوعاتی است که در مجامع روایی امامیه قابل دستیابی است. سیری در تاریخ امامیه نشان می‌دهد که بحث از مصونیت امامان از ارتکاب انواع گناهان و تاکید بر طهارت آنان در دوران ائمه قبل تا قبل از عصر امامین باقرین (ع) نیز وجود داشته و علاوه بر آیات قرآن کریم در این خصوص، در دوران امام باقر و امام صادق(ع) نیز به صورتی ویژه مورد تصریح و تاکید قرار گرفت و ابعاد و زوایای آن نیز روشن‌تر شد و تا آنجا پیش رفت که این مساله در عصر امام رضا (ع) نیز به تثبیت رسید. آن حضرت ضمن تاکید بر عصمت ائمه، به گستره عصمت آنان از گناه، اشتباه و عیوب اشاره کرده و بر موهبتی و الهی بودن آن تاکید می‌نماید.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغت‌نویسان معروف زبان عربی است[۱]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۲].[۳]

معنای اصطلاحی

«عصمت» صفتی درونی و شرطی است لازم برای اعطای مقام امامت از طرف حق تعالی به امام[۴]

از منظر امامیه عصمت، لطفی از الطاف الهی است که فارغ از هرگونه اجبار، انسان معصوم را به طاعت خدا نزدیک و از معصیت‌ها دور می‌کند. به عبارت دیگر عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا می‌‌دارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از مکلف با وجود آن ممتنع بوده و فرد با وجود قدرت بر ارتکاب معصیت، انگیزه‌ای بر انجام آن ندارد[۵].

ماهیت عصمت امام و گستره آن

بحث از عصمت در عصر امام رضا (ع) چنان به تثبیت رسید که آن حضرت در بیانات خود ضمن تاکید بر عصمت ائمه، به گستره عصمت آنان از گناه، اشتباه و عیوب اشاره کرده و بر موهبتی و الهی بودن آن تاکید نموده است:

  1. امام رضا (ع) در یکی از بیانات خود، ویژگی‌هایی همچون برتری در علم، تقوا، شجاعت و عبادت و نیز مطهَّر بودن را از اوصاف امام شمرد[۶].
  2. عبدالعزیز بن مسلم نقل می‌کند که همراه با امام رضا (ع) در مرو بودیم. روزی وارد مسجد شدم و دیدم مردم جمع شده‌اند و به بحث درباره مسئله امامت مشغول‌اند، نزد امام رضا (ع) رفتم و ایشان را باخبر کردم. امام (ع) با تأکید بر اینکه منزلت و جایگاه امام چنان رفیع است که هرگز به عقل‌های مردم نمی‌رسد، فرمودند: ... خداوند مقام امامت را در مرتبه سوم، پس از مقام نبوت و دوستی خود، به ابراهیم خلیل الله اختصاص داد... و در کلام خود فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۷]... [و] فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸]. پس حق تعالی به سبب این آیه امامت هر ظالم و ستمکاری را تا روز قیامت باطل کرد و امام را از برگزیدگان خود قرار داد.... امام، از گناهان پاک و از عیوب مبرا و مخصوص به علم الهی است.... او معصوم، تأییدشده، توفیق داده شده و محکم شده است و از اشتباهات و گمراهی‌ها و لغزش‌ها در امان است و خداوند او را به این امور مختص ساخته است تا حجت او بر بندگان باشد[۹].

بر اساس این روایت، امام (ع) چنان منزلتی دارد که عقول مردم قادر به درک آن نیست. امام (ع)، نه تنها از گناه معصوم است، بلکه از همه عیب‌ها و اشتباهات[۱۰] نیز مصون است.

نکته مهم این روایت آن است که می‌توان گفت واژه «معصوم» در اینجا به عصمت از اشتباه نیز گسترش یافته است؛ زیرا امام (ع) واژگانی همچون «امن» را، هم درباره لغزش‌ها و هم اشتباهات به کار برده است، که در حقیقت بیانی دیگر از همان مفهوم معصوم است که در چند کلمه پیش، آن را به کار برد: «وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ»[۱۱].[۱۲]

عصمت و پاکی امام(ع)

در اعتقاد شیعیان، امام کوچک‌ترین ظلم و فسقی انجام نمی‌دهد و حتی ترک اُولی و بلکه فکر گناه هم نمی‌کند و چنین مقامی، البته باید خدادادی و تفضلی باشد و اکتسابی نیست. این مقام عصمت کبراست که هیچ‌کس در عالم، از ابتدا تا انتها، دارای آن نیست مگر چهارده معصوم(ع). «عصمت» در لغت به معنای منع، نگهداری و حفاظت به کار رفته است. جوهری در صحاح اللغه می‌نویسد: عصمت به معنای منع است. «عصمة الطعام» یعنی غذا از گرسنگی او جلوگیری کرد. عصمت به معنای حفظ است، «اعتصمت باللّه»، یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند[۱۳].

ابن منظور در لسان‌العرب می‌نویسد: عصمت در کلام عرب به معنای منع و بازداشتن است و اینکه خداوند به بنده‌اش عصمت عطا کرده است، به این معناست که او را از چیزهایی که او را نابود می‌کند، حفظ کند. در قرآن آمده است: ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ[۱۴]. عصمت یعنی حفظ کردن. عصمت یعنی زمانی که کسی به لطف خداوند از گناه خودداری کند. همچنین «عصمة الطعام» یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد[۱۵]. سایر لغت‌شناسان نیز همین سخنان را تکرار کرده‌اند[۱۶]. واژه «عصمت»، به همین معنا در قرآن هم به کار رفته است، چنان‌که می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۷].

عصمت در روایات و احادیث هم به همان معنای لغوی تفسیر شده است. شیخ صدوق و به تبع او، علامه مجلسی نقل کرده‌اند که شخصی به نام حسین اشقر، از معاصران هشام بن حکم، درباره چرایی عصمت امام از او سؤال کرد و گفت: قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِكُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ[۱۸]. عصمت از دیدگاه دانشمندان شیعه به معنای مصونیت عده‌ای خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است، و سرمنشأ این مصونیت و عصمت نیز لطف و توفیقی الهی است. در نتیجه، فرد معصوم، در عین حال که قدرت بر انجام گناه و خطا را دارد، از ارتکاب آن خودداری می‌کند. شیخ مفید در این‌باره می‌گوید: عصمت لطفی الهی است که شامل حال مکلف می‌شود و او را از معصیت بازمی‌دارد و از ترک اطاعت مانع می‌گردد، با اینکه قادر به انجام هر دو است[۱۹]. سید مرتضی نیز در تعریف عصمت می‌گوید: عصمت آنچه است که با وجودش انجام کار قبیح و ترک عمل واجب، برای مکلف ممتنع می‌شود، به طوری که اگر نباشد، امکان آن دو ممکن است؛ چراکه انجام این دو ذاتاً امکان‌پذیر است. عصمت آنچه است که خدا در حق بنده‌اش انجام می‌دهد، و از اینجا دانسته می‌شود که با وجود عصمت، شخص معصوم اقدام به معصیت نمی‌کند، البته با این قید که وجود عصمت در او باعث سلب اختیار از او نیست[۲۰].

علامه طباطبایی نیز بیان می‌کند که منظور از عصمت، وجود امری است در معصوم که باعث حفظ او از آنچه جایز نیست (مثل خطا و معصیت) می‌شود[۲۱]و[۲۲]. ادله بر عصمت بسیار است که علمای ربانی در کتاب‌هایشان از آن بحث نموده‌اند، مانند آیه تطهیر[۲۳] و روایات[۲۴] که هر پلیدی و ناپسندی را از اهل بیت(ع) نفی نموده است تا چه رسد به گناه و حتی فکر گناه[۲۵].

از نظر عقلی هم محال است خداوند زمام امور دنیا و آخرت و تمام مخلوقات و موجودات را در اختیار کسی بگذارد که عصمت نداشته باشد و احتمال هرگونه خطایی از او برود[۲۶]. امام در مقام محبت الهی در حد اعلا و نهایی است، چه شناخت او به خداوند از دیگران کامل‌تر است. محبت معلول شناخت است و در شدت و ضعف، تابع آن است و هیچ محبی معصیت محبوبش را، هرچند معصیتی کوچک، مرتکب نمی‌شود؛ بلکه تا حد توان در جلب رضای او می‌کوشد. چنان‌که حضرت رضا(ع) می‌فرماید: «تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ‌ هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعٌ‌ لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ‌ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ أَحَبَّ مُطِيعٌ‌»[۲۷] ترجمه: تو نافرمانی خدا می‌کنی در حالی که اظهار محبت او می‌کنی. به جان تو سوگند، این عمل و رفتار در میان کردارها نوظهور است. اگر محبتت صادقانه بود، خدا را اطاعت کرده بودی؛ زیرا هر محب و دوستداری، مطیع و فرمان‌بردار محبوب خود است. از این‌رو محال است آنکه در مقام کامل محبت به خداست، همچون امام، عملی خلاف رضای الهی و خشنودی پروردگار متعال انجام دهد[۲۸]. امام رضا(ع) این بی‌همتایی و بی‌بدیلی را در کلامش نشان داده و با تعابیر مختلف به آن اشاره فرموده است: «ثُمَّ أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ»؛ خداوند با قرار دادن امامت در خواص و پاکان از نسل او وی را گرامی داشت.

«الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ‌»؛ امام از گناهان پاک است و از عیوب مبرّا. «و الإمام... معدن القدس و الطهارة و العلم و العبادة»؛ امام معدن قداست، پاکیزگی، عبادت، علم و بندگی است. «و هو معصوم مؤيد موفق مسدد قد أمن الخطايا و الزلل و العثار يخصه الله عز و جل بذلك ليكون حجته على عباده و شاهده على خلقه، و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم»[۲۹]؛ امام معصوم و تأییدشده خداست و ایمن از خطا و اشتباه و لغزش. خدا او را به این ویژگی‌ها اختصاص داد تا حجت بر بندگان و شاهد بر مردم باشد. این فضل و کرامت خداست که به هر که بخواهد می‌دهد و خدا را فضل و رحمت بی‌منتهاست. از نگاه امام رضا(ع) امام در تمام شئون وجودی، معصوم و به دور از هرگونه خطاست. او در هر کردار و گفتار و پندارش و حتی تبسمش، معصوم و به دور از سهو و لغزش می‌باشد. از این‌روست که رفتار و گفتار او برای دیگران حجت است و او اسوه کامل برای همگان معرفی می‌شود، اگرچه مردم از خفایای امور و اغراض حکیمانه اعمال او آگاه نباشند. ابن بابویه از محمد بن داوود روایت کرده است: من و برادرم در محضر امام رضا(ع) بودیم که به ایشان خبر دادند محمد بن جعفر (عموی ایشان) از دنیا رحلت کرده است.

راوی گوید: من و برادرم با ایشان راهی خانه عموی امام رضا(ع) شدیم. چون رسیدیم دیدیم محمد بن جعفر از دنیا رفته است و چانه‌اش را بسته‌اند و اسحاق بن جعفر و پسرانش و جماعتی از آل ابوطالب بر بالینش گریه می‌کنند. امام(ع) بالای سر او نشست و به صورتش نظر کرد و تبسمی نمود و خارج شد. این عمل امام رضا(ع)، حاضران مجلس را خوش نیامد و تبسم امام(ع) را بی‌جا انگاشتند؛ زیرا آن‌که فوت کرده بود، عموی آن حضرت بود. راوی گفت: به امام رضا(ع) گفتم: قربانت شوم، تبسم شما حضار مجلس را خوش نیامد. امام(ع) فرمود تبسم من از آن رو بود که محمد بن جعفر خوب می‌شود و اسحاق بن جعفر که اکنون بر بالین وی می‌گرید می‌میرد و محمد بن جعفر بر او خواهد گریست. راوی گفت: محمد بن جعفر خوب شد و اسحاق مرد. (بنابراین، تبسم امام(ع) از روی شادی و خوشحال شدن در مرگ کسی نبوده است، بلکه تبسم و لبخند کنایه‌آمیز حضرت به این معنا بود که او از خفایای امور مطلع است)[۳۰]. یکی دیگر از ادله عصمت از نظر امام رضا(ع) آیات شریفه قرآن کریم است. ایشان در این‌باره به سخن الهی تکیه می‌کرد و بر اساس آن، به تبیین موضوع امامت می‌پرداخت. یکی از آیات کلیدی در این‌باره آیه مبارکه زیر است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۱]. با توجه به این آیه کسی که ستم کند و در زندگی‌اش جفاپیشه باشد، شایسته امام شدن نیست و جامه فاخر امامت بر تن او برازنده و زیبنده نیست. از این‌روست که امام رضا(ع) در مقام نتیجه‌گیری از این آیه می‌فرماید: این آیه، امامت هر ستمکار و جفاپیشه‌ای را تا قیامت باطل کرده است و امامت فقط به کسانی اختصاص می‌یابد که برگزیدگان الهی باشند و خداوند اینان را برای این مقام انتخاب کرده باشد.

از بیان امام رضا(ع) این حقیقت نیز دریافت می‌شود که نه تنها هیچ رابطه‌ای بالاتر از پیوند اعتقادی و مکتبی نیست، بلکه ارتباط با مردان خدا و اولیای الهی نیز تنها از همین طریق است، بنابراین هیچ‌کس نمی‌تواند ادعای ارتباط با پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) را کند، مگر به ایمان و عمل صالح. در روایات نیز به این موضوع تصریح شده است، چنان‌که امام رضا(ع) می‌فرماید: هر که گنهکاری را دوست داشته باشد، خود او نیز گنهکار است و کسی که انسان مطیع و فرمان‌برداری را دوست بدارد، در حقیقت، خود او نیز مطیع خدا به شمار می‌آید. آن‌که ظالمی را یاری رساند، خود ظالم است و فردی که عدالت‌پیشه‌ای را خوار سازد و تحقیرش نماید، ستمکار و ظالم است. میان خداوند با هیچ‌کس پیوند و رابطه خویشاوندی نیست و فردی به ولایت و دوستی خداوند متعال راه نمی‌یابد، مگر به طاعت و بندگی. از این‌روست که پیامبر(ص) به فرزندان عبدالمطلب فرمود: فردای قیامت کارها و اعمالتان را پیش من آورید نه نسب‌های قومی و روابط خویشاوندی‌تان را[۳۲]. بدیهی است که ظلم[۳۳] و ستم انواع مختلف دارد و آیه کریمه هرگونه ظلم و ستمی را مانع رسیدن ستمکار و ظالم به مقام امامت می‌داند. در واقع، منظور از «ظلم» در این آیه شریفه فقط ستم‌کردن به دیگران نیست، بلکه به معنای کلمه است و نقطه مقابل عدالت (گذاردن هرچیز در جای خود) است.

بنابراین ظلم آن است که شخص کار یا چیزی را در غیر جایگاهش قرار وسیع دهد و از آن‌رو که مقام امامت و رهبری ظاهری و باطنی مردم مقام فوق‌العاده پرمسئولیت و بزرگی است، لحظه‌ای نافرمانی و سرپیچی سبب می‌گردد که لیاقت این مقام از فرد سلب گردد و او شایستگی این منصب را از دست بدهد. از این‌رو امامان معصوم(ع) در اثبات اینکه خلافت بلا فصل پیامبر(ص) مختص امام علی(ع) است و این جایگاه، منحصر به آن حضرت است، به آیه مورد بحث استدلال می‌نمودند[۳۴]. آنان در استدلال خود بیان می‌کردند که دیگران در دوران جاهلیت بت‌پرست بودند و در برابر بتان به خاک می‌افتادند و برای خدا شریک قائل بودند، اما تنها کسی که لحظه‌ای در تمام عمرش در مقابل بتی سجده نکرد و رسم و آیین جاهلیان را نپذیرفت، امام علی(ع) بود، و چه ظلم و ستمی از این بالاتر که انسان به جای پرستش خالق و پروردگار متعالش، در برابر بتی که خود از چوب و سنگ تراشیده است، سر فرود آورد و آن را پرستش نماید! جناب لقمان به فرزندش گفت: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۳۵][۳۶].[۳۷]

منابع

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" می‌گوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. می‌گوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
  2. زبیدی می‌گوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
  3. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  4. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۳-۸۵.
  5. "العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما"، ر.ک: مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷. "إعلم أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی، فیختار العبد عنده الإمتناع من فعل القبیح، فیقال علی هذا: إن الله عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبیح"؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶. "العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة، مع قدرته علی ذلک"، علامه حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ‌ ص۸۹. از نظر خواجه نصیر طوسی و علامه حلّی و دیگر اندیشمندان شیعه، عصمت، منافی قدرت نیست، بلکه معصوم قادر به انجام معصیت است. "من فسرها بأنها ملکة نفسانیة لا یصدر عن صاحبها معها المعاصی. وآخرون قالوا: العصمة لطف یفعله الله تعالی بصاحبها لا یکون له معه داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، وأسباب هذا اللطف أمور أربعة: أحدها: أن یکون لنفسه أو لبدنه خاصیة تقتضی ملکة مانعة من الفجور وهذه الملکة مغایرة للفعل. الثانی: أن یحصل له علم بمثالب المعاصی ومناقب الطاعات. الثالث: تأکید هذه العلوم بتتابع الوحی والإلهام من الله تعالی». الرابع: مؤاخذته علی ترک الأولی بحیث یعلم أنه لا یترک مهملا بل یضیق علیه الأمر فی غیر الواجب من الأمور الحسنة. فإذا اجتمعت هذه الأمور کان الانسان معصوما"؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵.
  6. «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ يلد [يُولَدُ] مَخْتُوناً وَ يَكُونُ مُطَهَّراً»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۹۲.
  7. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  8. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  9. «إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ (ع) بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا... الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ... وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ وَ خَصَّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ...»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۹۵-۲۰۰.
  10. گفتنی است در روایت یاد شده واژه «خطایا» به کار رفته است. در صفحات پیشین «خطیئة» را به معنای گناه غیر عمدی دانستیم؛ اما چنان که بیان شد به لحاظ لغوی استعمال آن در «اشتباه» نیز صحیح است.
  11. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۹۵-۲۰۰.
  12. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۸۲
  13. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶.
  14. «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
  15. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳ و ۴۰۴.
  16. نک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۹۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۳۷.
  17. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  18. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۱۳۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۹۴.
  19. العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما. نک: عکبری، محمد بن محمد (شیخ مفید)، تصحیح إعتقادات الإمامیه، ص۱۲۸، پاورقی.
  20. سید مرتضی، علی بن حسین (علم الهدی)، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۷۷.
  21. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۴ (کلام فی عصمة الأنبیاء).
  22. نک: حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی‌عشر، شرح فاضل مقداد، ص۸۹؛ مظفر، محمدرضا، عقائد الإمامیه، ص۵۴؛ از این تعریفات دو نکته به دست می‌آید: الف. عصمت ملکه‌ای است نفسانی که منشأ الهی دارد و لطفی الهی است که خدا به هر که بخواهد اعطا می‌کند؛ ب. معصوم به انجام ندادن گناه مجبور نیست، بلکه بر انجام گناه قدرت دارد.
  23. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳؛ از آیات دیگری که دلالت بر عصمت می‌کند، آیه ۵۹ سوره نساء است: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ فخر رازی، از عالمان بزرگ اهل سنت، در ذیل این آیه می‌نویسد: «کسی که خدا اطاعت او را لازم دانسته است، حتماً باید معصوم باشد؛ زیرا اگر چنین نباشد، طبعاً مرتکب اشتباه می‌شود، و چون خداوند اطاعت از او را واجب داشته است، پس باید از خطای او نیز پیروی کرد، و این، نوعی تضاد در حکم الهی ایجاد می‌کند؛ زیرا از یک سو انجام آن عمل ممنوع است و از سوی دیگر، پیروی از اولی‌الامر واجب است و این یعنی اجتماع امر و نهی. بنابراین از یک طرف می‌بینیم خداوند اطاعت فرمان اولی‌الامر را بدون هیچ قید و شرطی لازم دانست و از طرف دیگر، اگر اولی‌الامر مصون از خطا نباشند، چنین فرمانی صحیح نیست. پس اولوالامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده است، حتماً باید معصوم باشند» (فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۱۰، ص۱۱۳). آیات دیگری نیز هست که به بیان دیگر ابعاد و کیفیت عصمت انبیا و امامان معصوم(ع) می‌پردازند، که در ادامه به نام سوره‌ها و شماره آیات آن بسنده می‌کنیم: سوره نساء، آیه ۶۵؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۲؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره نجم، آیه ۳-۴؛ سوره زمر، آیه ۳۷؛ سوره یس، آیه ۶۲؛ سوره ص، آیه ۴۵-۴۷ و ۸۲؛ سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  24. نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، «باب لزوم عصمتهم و عصمة الإمام(ع)».
  25. یکی از بزرگان اهل سنت دربارۀ امام علی(ع) گفته است: و كانت حركاته و سكناته جميعها للّه و في اللّه لا يقضي بها حقّ أحد و كان لا يأخذ و لا يعطي إلّا بالحقّ و العدل؛ «هر حرکت و هر سکونی در آن بزرگوار همه برای خدا و در راه خدا بود و فقط برای حق و عدالت می‌گرفت و می‌داد». نک: حسینی مرعشی، نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۸، ص۶۳۳.
  26. انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۱۱۲.
  27. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۹۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۴.
  28. برای دیگر استدلال‌ها نک: جمعی از نویسندگان، مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا(ع)، ص۲۶۷.
  29. ازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، الإیضاح، ص۶۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۶.
  30. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۳۱؛ بحرانی، سید هاشم، مدینة المعاجز، ج۷، ص۵۵.
  31. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  32. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۶۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷، ص۲۴۱.
  33. در کتب لغت، ظلم به این معنا آمده است: الظُّلْمُ، بالضمِّ: التَّصَرُّفُ في مُلْكِ الغَيْرِ وَ مُجاوَزَةِ الْحَدِّ. نک: زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۱۵؛ نحاس، احمد بن محمد، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص۲۵۳.
  34. عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) نقل می‌کند که پروردگار به ابراهیم(ع) فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴]. ابراهیم(ع) شادمان گشت و گفت: پروردگارا! آیا از فرزندان من کسی هست که مثل من امام شود؟ خداوند به او وحی کرد: ای ابراهیم، من عهد امامت را به افراد ظالم (از ذریه‌ات) نخواهم داد. در این هنگام ابراهیم(ع) گفت: پروردگارا، چه کسانی از ذریه من ظالم‌اند؟ فرمود: مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي؛ هر که به جای سجده بر من، بر بتی سجده کند. ابراهیم(ع) گفت: خداوندا، من و فرزندانم را از پرستش بت‌ها دور بدار. پروردگارا این بتان (و بت‌پرستان) بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند (سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۳۶). پیامبر(ص) فرمود: «فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى عَلِيٍّ لَمْ يَسْجُدْ أَحَدُنَا لِصَنَمٍ قَطُّ فَاتَّخَذَنِي اللَّهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَ عَلِيّاً وَصِيّاً»؛ «پس دعای ابراهیم شامل من و علی گردید، چون هیچ‌یک از ما هرگز بر بتی سجده نکرده است. از این‌رو خدا مرا «نبی» انتخاب کرد و علی را «وصی نبی» برگزید: نک: اسدی حلی، یحیی بن حسن (ابن بطریق)، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۵۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۳۷۹؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۷۹.
  35. «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  36. نک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه.
  37. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۵۱.