بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*واژه سیاست بهمعنای "رامکردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیشرو دارد" به معنا شده است. در فرهنگهای [[علوم]] [[سیاسی]]، از سیاست معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کردهاند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] میافزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم سیاست بودهایم، اما سیاست در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، سیاست عالیترین [[دانشها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] میتواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیکبختی]] را نخواهند دید. | *واژه [[سیاست]] بهمعنای "رامکردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیشرو دارد" به معنا شده است. در فرهنگهای [[علوم]] [[سیاسی]]، از [[سیاست]] معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کردهاند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] میافزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم [[سیاست]] بودهایم، اما [[سیاست]] در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، [[سیاست]] عالیترین [[دانشها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] میتواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیکبختی]] را نخواهند دید. | ||
*در [[اسلام]] معنای حقیقی سیاست عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسانها]] در مسیر حیات معقول، سیاست با این دید در پویشهای انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمامداری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی سیاست [[اسلامی]] را [[تبیین]] میکند. در منظر [[امام]]، سیاست و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای است برای احقاق [[حق]]. از اینرو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بیارزش تلقی میکند و آنرا بیارزشتر از [[آب]] بینی بز<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>، استخوان خوک در دست جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶</ref> و برگ جویدهای در دهان ملخ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴</ref> و کفشی کهنه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳</ref> میداند. در [[نظام سیاسی]] [[امام]]، [[حکومت]] و سیاست آنگاه [[ارزش]] دارد که در سایه آن بتوان [[حق]] از دست رفتهای را زنده یا باطلی را دفع کرد. در عین حال [[حکومت]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] امری ضروری است، حتی وجود [[حاکم]] [[فاجر]] را بهتر را نبود آن و ایجاد [[هرجومرج]] در [[جامعه]] میداند. | *در [[اسلام]] معنای حقیقی [[سیاست]] عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسانها]] در مسیر حیات معقول، [[سیاست]] با این دید در پویشهای انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمامداری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی [[سیاست]] [[اسلامی]] را [[تبیین]] میکند. در منظر [[امام]]، [[سیاست]] و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای است برای احقاق [[حق]]. از اینرو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بیارزش تلقی میکند و آنرا بیارزشتر از [[آب]] بینی بز<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>، استخوان خوک در دست جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶</ref> و برگ جویدهای در دهان ملخ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴</ref> و کفشی کهنه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳</ref> میداند. در [[نظام سیاسی]] [[امام]]، [[حکومت]] و [[سیاست]] آنگاه [[ارزش]] دارد که در سایه آن بتوان [[حق]] از دست رفتهای را زنده یا باطلی را دفع کرد. در عین حال [[حکومت]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] امری ضروری است، حتی وجود [[حاکم]] [[فاجر]] را بهتر را نبود آن و ایجاد [[هرجومرج]] در [[جامعه]] میداند. | ||
*نگاهی به [[سخنان امام]] {{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را بهعنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن میسازد، چنانکه فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. | *نگاهی به [[سخنان امام]]{{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را بهعنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن میسازد، چنانکه فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. | ||
==[[اصول سیاسی امام علی]] {{ع}}== | ==[[اصول سیاسی امام علی]]{{ع}}== | ||
*نگاهی به [[سخنان امام]] در [[نهج البلاغه]]، مبانی بینش [[سیاسی]] ایشان را [[آشکار]] میکند. مواردی چون: | *نگاهی به [[سخنان امام]] در [[نهج البلاغه]]، مبانی [[بینش]] [[سیاسی]] ایشان را [[آشکار]] میکند. مواردی چون: | ||
#'''پایبندی به [[قرآن]] و [[سنت]]''' که از آن بهعنوان [[حق]] [[جامعه]] بر گردن [[حاکم]] یاد میکند و میفرماید: حقی که شما بر گردن من دارید عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[قیام]] به [[حق]] و برپاداشتن [[سنت]] اوست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹؛ نیز نیک: خطبه ۱۰۵</ref>. در این بینش [[سیاسی]] عمل کردن به [[قرآن]]، موجب [[رستگاری]] و سعادتمندی و عمل نکردن به آن موجب تیرهبختی است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. از اینرو [[امام]] {{ع}} هنگامی که زمان امور را بهدست گرفت بر مبنای [[آگاهی]] منحصر به فردی که از [[قرآن کریم]] و [[سنت]] و [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} داشت، نسبت به [[اجرای احکام]] و سنتهای تعطیل شده [[الهی]]، [[اقدام]] کرد. | #'''پایبندی به [[قرآن]] و [[سنت]]''' که از آن بهعنوان [[حق]] [[جامعه]] بر گردن [[حاکم]] یاد میکند و میفرماید: حقی که شما بر گردن من دارید عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[قیام]] به [[حق]] و برپاداشتن [[سنت]] اوست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹؛ نیز نیک: خطبه ۱۰۵</ref>. در این [[بینش]] [[سیاسی]] عمل کردن به [[قرآن]]، موجب [[رستگاری]] و سعادتمندی و عمل نکردن به آن موجب تیرهبختی است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. از اینرو [[امام]]{{ع}} هنگامی که زمان امور را بهدست گرفت بر مبنای [[آگاهی]] منحصر به فردی که از [[قرآن کریم]] و [[سنت]] و [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} داشت، نسبت به [[اجرای احکام]] و سنتهای تعطیل شده [[الهی]]، [[اقدام]] کرد. | ||
#'''[[عدالت سیاسی]]:''' [[امام]] {{ع}} [[عدالت]] و اجرای آنرا بهعنوان یکی از اصلیترین اصول [[سیاسی]] در نظر داشت؛ مسئولیتی که بر مبنای پیمانی [[الهی]] بر عهده [[دانشمندان]] گذاشته شده است<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. از اینرو [[امام]] در روزهای آغازین [[حکومت]] خود بر این مسئله پای فشرد، چنانکه فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این املاک کابین [[همسران]] و بهای کنیزکان هم شده باشد، آنرا به [[بیت المال]] برمیگردانم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵</ref>. [[عدالت]] در [[سیره سیاسی]] [[امام]]، [[حافظ]] [[نظم]] و [[امنیت]] در [[جامعه]] است، از اینرو هرگز نمیتوان آنرا نادیده انگاشت. [[امام]] نیز در نخستین روزهای [[حکومت]] دست به [[اصلاحات]] گسترده در امور زد. | #'''[[عدالت سیاسی]]:''' [[امام]]{{ع}} [[عدالت]] و اجرای آنرا بهعنوان یکی از اصلیترین اصول [[سیاسی]] در نظر داشت؛ مسئولیتی که بر مبنای پیمانی [[الهی]] بر عهده [[دانشمندان]] گذاشته شده است<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. از اینرو [[امام]] در روزهای آغازین [[حکومت]] خود بر این مسئله پای فشرد، چنانکه فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این املاک کابین [[همسران]] و بهای کنیزکان هم شده باشد، آنرا به [[بیت المال]] برمیگردانم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵</ref>. [[عدالت]] در [[سیره سیاسی]] [[امام]]، [[حافظ]] [[نظم]] و [[امنیت]] در [[جامعه]] است، از اینرو هرگز نمیتوان آنرا نادیده انگاشت. [[امام]] نیز در نخستین روزهای [[حکومت]] دست به [[اصلاحات]] گسترده در امور زد. | ||
#'''[[آزادی سیاسی]]:''' [[اندیشه]] [[سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} [[مردمان]] را در تعیین [[سرنوشت]] خود آزاد میانگارد. از اینرو گرچه [[مردمان]] بهسوی [[مردمان]] ایشان [[هجوم]] میآورند و ایشان را به [[خلافت]] برمیگزینند، اما [[حق]] کسانی را که با ایشان [[بیعت]] نکردند، حفظ و خود ایشان جانشان را ضمانت میکند. در نگاه [[سیاسی]] [[امام]]، [[مشروعیت]] [[خلافت]] در [[بیعت]] آزادانه [[مردم]] معنا مییابد. از اینرو [[حکومت حق]] توده [[مردم]] است و حقی نیست که [[خداوند]] آن را به یکی از افراد [[بشر]] عطا کرده باشد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۷</ref>. در بینش [[سیاسی]] [[امام]]، [[انتقاد]] از دستگاه [[حکومت حق]] [[مردم]] است. از اینرو برای ایجاد این [[فرهنگ]] با [[چاپلوسی]] و [[تملق]] که همیشه در کنار دستگاه [[قدرت]] وجود دارد، به [[مبارزه]] برخاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. | #'''[[آزادی سیاسی]]:''' [[اندیشه]] [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} [[مردمان]] را در تعیین [[سرنوشت]] خود آزاد میانگارد. از اینرو گرچه [[مردمان]] بهسوی [[مردمان]] ایشان [[هجوم]] میآورند و ایشان را به [[خلافت]] برمیگزینند، اما [[حق]] کسانی را که با ایشان [[بیعت]] نکردند، حفظ و خود ایشان جانشان را ضمانت میکند. در نگاه [[سیاسی]] [[امام]]، [[مشروعیت]] [[خلافت]] در [[بیعت]] آزادانه [[مردم]] معنا مییابد. از اینرو [[حکومت حق]] توده [[مردم]] است و حقی نیست که [[خداوند]] آن را به یکی از افراد [[بشر]] عطا کرده باشد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۷</ref>. در [[بینش]] [[سیاسی]] [[امام]]، [[انتقاد]] از دستگاه [[حکومت حق]] [[مردم]] است. از اینرو برای ایجاد این [[فرهنگ]] با [[چاپلوسی]] و [[تملق]] که همیشه در کنار دستگاه [[قدرت]] وجود دارد، به [[مبارزه]] برخاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. | ||
#'''برخورد با [[مخالفان]] [[سیاسی]]:''' بینش [[سیاسی]] [[امام]] [[مدارا]] با [[مخالفان]] [[سیاسی]] را که اصلی تردیدناپذیر در [[جوامع]] مختلف است، میپذیرد و حفظ [[حقوق]] | #'''برخورد با [[مخالفان]] [[سیاسی]]:''' [[بینش]] [[سیاسی]] [[امام]] [[مدارا]] با [[مخالفان]] [[سیاسی]] را که اصلی تردیدناپذیر در [[جوامع]] مختلف است، میپذیرد و حفظ [[حقوق]] آنها را تا زمانیکه [[نظم]] و [[امنیت]] [[جامعه]] را از بین نبردهاند، امری [[واجب]] تلقی میکند. نمونه این امر در [[فتنه]] [[خوارج]] پیش آمد. [[امام]] در [[کلامی]] فرمود: "برای آنان زمانیکه [[نظم]] را بر هم نزنند، سه [[حق]] مفروض است: حضور در [[مسجد]]، پرداخت فیء و [[آزادی]] در [[جامعه]]". | ||
#'''[[نقش مردم در ساختار سیاسی]]:''' [[امام]] {{ع}} برای [[مردم]] نقشی ویژه و محوری قائل است، بهگونهای که فقدان آن، امر [[حکومت]] را با خطر مواجه میکند. این نقش متقابل در [[کلام]] زیر نمود عینی پیدا میکند. فرمود: رعیت [[اصلاح]] نمیشود مگر | #'''[[نقش مردم در ساختار سیاسی]]:''' [[امام]]{{ع}} برای [[مردم]] نقشی ویژه و محوری قائل است، بهگونهای که فقدان آن، امر [[حکومت]] را با خطر مواجه میکند. این نقش متقابل در [[کلام]] زیر نمود عینی پیدا میکند. فرمود: رعیت [[اصلاح]] نمیشود مگر اینکه زماندار [[اصلاح]] شود و زمامدار [[اصلاح]] نمیشود مگر اینکه رعیت [[درستکار]] باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. در [[منطق]] [[امام]]، [[انتخاب مردم]] زمینه تحقیق [[حکومت]] است و بدون آن [[حکومت]] ممکن نخواهد شد. از اینرو [[بیعت]] [[اکثریت]] [[مردم]] یک اثر طبیعی و تکوینی داشت و آن حصول [[قدرت]] متمرکز و مردمی برای [[امام]] بود که در پرتو آن [[حکومت]] را به دست گرفت. از اینرو [[نقش مردم]] را از چند جهت میتوان در سخنان ایشان مورد نظر قرارداد: نقش ایجادی که با [[بیعت]] [[مردم]] بهوجود میآید<ref>خطبههای ۳ و ۲۲۰</ref>؛ ۲- نقش ابقایی که با [[طاعت]] و مشارکت [[مردم]] در امور فراهم میآید؛ ۳- نقش اصلاحی که با [[نصیحت]]، [[مشورت]] و [[خیرخواهی]] [[مردمان]] در [[حکومت]] پدید میآید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۷ و ۲۱۶ و نامه ۵۳ و ۵۷</ref>. از اینرو [[امام]]{{ع}} به زمامداران در ارتباط با [[مردم]] اموری را سفارش میکند که عبارتاند از: [[فروتنی]] در برابر [[مردم]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۶</ref>، پرهیز از امتیازخواهی<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، ارتباط رودررو با [[مردم]]<ref>همان؛ نیز نامه ۶۷</ref>، دوری از تشریفات در مواجهه با [[مردم]]<ref>همان؛ نیز حکمت ۳۷</ref>، نزدیکی به سطح [[زندگی]] پایینترین [[مردم]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹ و نامه ۴۵</ref>، [[محبت]] به [[مردم]]<ref>نامل ۵۳</ref>، جلب [[رضایت]] [[مردم]]<ref>همان</ref>، [[صداقت]] با [[مردم]]<ref>همان</ref>، [[خیرخواهی]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵</ref>، عفو و گذشت نسبت به [[مردم]]<ref>همان، نامه ۲۹</ref> و عیبپوشی<ref>پیشین</ref>. | ||
#'''[[تبیین]] روش و [[سیره سیاسی]] [[کارگزاران]]:''' [[انتخاب]] [[کارگزاران]] و سفارشهای [[امام]] به | #'''[[تبیین]] روش و [[سیره سیاسی]] [[کارگزاران]]:''' [[انتخاب]] [[کارگزاران]] و سفارشهای [[امام]] به آنها در مواجهه با [[خدا]]، خویشتن و [[مردم]]، وجود سه محور را در [[اندیشه]] [[سیاسی]] [[امام]] مطرح میکند: محور نخست، فرد در آستانه [[مسئولیت]]؛ محور دوم، ویژگیهای فردی؛ محور سوم، ویژگیهای حکومتی. | ||
==[[تبیین]] ویژگیهای فرد در آستانه پذیرش [[مسئولیت]]== | ==[[تبیین]] ویژگیهای فرد در آستانه پذیرش [[مسئولیت]]== | ||
*فرد در آغاز پذیرش [[مسئولیت]] با دشواریهای فراوان روبهروست. در عین حال، [[حاکم]] معاداندیش میداند که اگر کوچکترین خطایی از او سر زند، در پیشگاه [[الهی]] [[محاسبه]] میشود و اگر جبران آنرا نتواند، در عرصه [[حاکمیت]] [[الهی]] باید پاسخگو باشد. از اینرو [[مسئول]] تا پای [[جان]] باید در ادای [[مسئولیت]] خویش [[ایستادگی]] کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۷؛ نیز نک: نامه ۵۹</ref>. زمامدار با عمل خویش باید [[خدا]] را به [[دل]] و دست و زبان خود [[یاری]] دهد، زیرا [[خداوند]] [[یاری]] [[یاوران]] خویش و بزرگداشت ارج گزارانش را خود بر عهده گرفته است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. حکومتی امانتی است از طرف [[خداوند]] که باید آنرا پاس داشت. [[امام]] [[مسئول]] را از تمسّک به ابراز [[زر و زور]] و [[تزویر]] بازمیدارد، زیرا این سه عامل شیوه [[مستکبران]] در [[حکومت]] است. از اینرو به یکی از [[کارگزاران]] فرمود: کاری که بر عهده توست، طعمهای نیست که به چنگ آورده باشی، بلکه بر گردنت امانتی است. آنکه تو را بدان کار گمارده، نگهبانی [[امانت]] را نیز بر عهدهات گذارده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵</ref>. بنابراین باید فرد [[مسئول]] از پیش در امر [[خودسازی]] کوشیده و [[توفیق]] یافته باشد تا در [[انجام وظیفه]] نلغزد و گرفتار لغزشهای ناشی از [[قدرت]] نشود. | *فرد در آغاز پذیرش [[مسئولیت]] با دشواریهای فراوان روبهروست. در عین حال، [[حاکم]] معاداندیش میداند که اگر کوچکترین خطایی از او سر زند، در پیشگاه [[الهی]] [[محاسبه]] میشود و اگر جبران آنرا نتواند، در عرصه [[حاکمیت]] [[الهی]] باید پاسخگو باشد. از اینرو [[مسئول]] تا پای [[جان]] باید در ادای [[مسئولیت]] خویش [[ایستادگی]] کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۷؛ نیز نک: نامه ۵۹</ref>. زمامدار با عمل خویش باید [[خدا]] را به [[دل]] و دست و زبان خود [[یاری]] دهد، زیرا [[خداوند]] [[یاری]] [[یاوران]] خویش و بزرگداشت ارج گزارانش را خود بر عهده گرفته است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. حکومتی امانتی است از طرف [[خداوند]] که باید آنرا پاس داشت. [[امام]] [[مسئول]] را از تمسّک به ابراز [[زر و زور]] و [[تزویر]] بازمیدارد، زیرا این سه عامل شیوه [[مستکبران]] در [[حکومت]] است. از اینرو به یکی از [[کارگزاران]] فرمود: کاری که بر عهده توست، طعمهای نیست که به چنگ آورده باشی، بلکه بر گردنت امانتی است. آنکه تو را بدان کار گمارده، نگهبانی [[امانت]] را نیز بر عهدهات گذارده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵</ref>. بنابراین باید فرد [[مسئول]] از پیش در امر [[خودسازی]] کوشیده و [[توفیق]] یافته باشد تا در [[انجام وظیفه]] نلغزد و گرفتار لغزشهای ناشی از [[قدرت]] نشود. | ||
==[[تبیین]] ویژگیهای فرد [[کارگزار]]== | ==[[تبیین]] ویژگیهای فرد [[کارگزار]]== | ||
#تقواپیشگی و [[خودسازی]]؛ | #[[تقواپیشگی]] و [[خودسازی]]؛ | ||
#[[یاری]] و [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]]؛ | #[[یاری]] و [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]]؛ | ||
#پرهیز از [[تزویر]]، [[فریب]] و [[دروغ]]؛ | #پرهیز از [[تزویر]]، [[فریب]] و [[دروغ]]؛ | ||
# | #[[پندپذیری]]؛ | ||
#رأفت نسبت به | #[[رأفت]] نسبت به [[مردم]]؛ | ||
#دوری از [[استکبار]]؛ | #دوری از [[استکبار]]؛ | ||
#[[انصاف]] در امور؛ | #[[انصاف]] در امور؛ | ||
#بهرهمندی از عقلا و [[دانشمندان]]؛ | #بهرهمندی از عقلا و [[دانشمندان]]؛ | ||
#پرهیز از [[خودپسندی]]؛ | #پرهیز از [[خودپسندی]]؛ | ||
#[[سادهزیستی]] و پرهیز از رفاهطلبی<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵</ref>. | #[[سادهزیستی]] و پرهیز از [[رفاهطلبی]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵</ref>. | ||
==[[تبیین]] ویژگیهای [[سیاسی]]== | ==[[تبیین]] ویژگیهای [[سیاسی]]== | ||
#عفو و اغماض از خطای [[مردم]]. | #عفو و اغماض از خطای [[مردم]]. | ||
#ملاک، [[برتری]] امور، چنانکه فرمود: باید از کارها آن را بیشتر [[دوست]] بداری که نه از [[حق]] بگذرد و نه فروماند و [[عدالت]] را فراگیرتر بود و رعیت را دلپذیرتر. | #ملاک، [[برتری]] امور، چنانکه فرمود: باید از [[کارها]] آن را بیشتر [[دوست]] بداری که نه از [[حق]] بگذرد و نه فروماند و [[عدالت]] را فراگیرتر بود و رعیت را دلپذیرتر. | ||
#[[اولویت]] با حقمداران باشد. | #[[اولویت]] با حقمداران باشد. | ||
#[[کینه]] [[مردم]] را برنینگیزد. | #[[کینه]] [[مردم]] را برنینگیزد. | ||
#[[گمان]] نیکو را در [[مردم]] بهوجود آورد. | #[[گمان]] [[نیکو]] را در [[مردم]] بهوجود آورد. | ||
#دوری از عیبجویان. | #دوری از عیبجویان. | ||
#[[بلندهمتی]]، مدد از [[خدا]] و [[صبر]] در راه موفقیت. | #[[بلندهمتی]]، مدد از [[خدا]] و [[صبر]] در راه موفقیت. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
#[[حاکم]] [[برتر]] از [[قانون]] نیست، چنانکه میفرماید: اگر [[مردم]] بر تو [[گمان]] [[ستم]] بردند، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانیشان در آر؛ که بدین [[رفتار]] خود را با [[عدالت]]، [[خوی]] داده باشی و با رعیت [[مدارا]] کرده و با عذری که میآوری به آنچه میخواهی رسیده و آنان را به راه [[حق]] درآوردهای. | #[[حاکم]] [[برتر]] از [[قانون]] نیست، چنانکه میفرماید: اگر [[مردم]] بر تو [[گمان]] [[ستم]] بردند، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانیشان در آر؛ که بدین [[رفتار]] خود را با [[عدالت]]، [[خوی]] داده باشی و با رعیت [[مدارا]] کرده و با عذری که میآوری به آنچه میخواهی رسیده و آنان را به راه [[حق]] درآوردهای. | ||
#پرهیز زمامدار از ریختن [[خون]] افراد بدون مجوز شرعی. | #پرهیز زمامدار از ریختن [[خون]] افراد بدون مجوز شرعی. | ||
#پرهیز از منّتگذاری بر [[جامعه]]، بزرگنمایی اعمال و [[وعده]] [[دروغ]]. | #پرهیز از منّتگذاری بر [[جامعه]]، بزرگنمایی [[اعمال]] و [[وعده]] [[دروغ]]. | ||
#[[تلاش]] برای [[کشف]] [[حقیقت]] و عدم لجاجت. | #[[تلاش]] برای [[کشف]] [[حقیقت]] و عدم لجاجت. | ||
#[[حاکم]] خود را به بیخبری نزند. | #[[حاکم]] خود را به بیخبری نزند. | ||
#از [[غرور]] بپرهیزد و زبان را مهار کند. | #از [[غرور]] بپرهیزد و زبان را مهار کند. | ||
*'''پاسخگویی [[حاکم]] در برابر [[مردم]] نتایج ارزشمند دارد:''' | *'''پاسخگویی [[حاکم]] در برابر [[مردم]] نتایج ارزشمند دارد:''' | ||
#اگر [[بدگمانی]] و اتهام خلاف بود، واقعیت احراز و از بروز پدیده [[بدگمانی]] و اتهام جلوگیری میشود. | #اگر [[بدگمانی]] و [[اتهام]] خلاف بود، واقعیت احراز و از بروز پدیده [[بدگمانی]] و [[اتهام]] جلوگیری میشود. | ||
#کوشش [[حاکم]] برای رفع | #کوشش [[حاکم]] برای رفع [[اتهام]]، خود، نوعی [[خودسازی]] و [[مقدمه]] قرار گرفتن در جذبه کمال است. | ||
#این [[تلاش]] به [[مردم]] [[آرامش]] میبخشد و آنان را از [[اضطراب]] میرهاند و باعث وجود مهر و [[محبت]] [[مردم]] نسبت به [[حاکم]] میشود. | #این [[تلاش]] به [[مردم]] [[آرامش]] میبخشد و آنان را از [[اضطراب]] میرهاند و باعث وجود مهر و [[محبت]] [[مردم]] نسبت به [[حاکم]] میشود. | ||
#بیان [[دلیل]] و رفع | #بیان [[دلیل]] و رفع [[اتهام]]، خود، [[بهترین]] [[دلیل]] [[برائت]] [[حاکم]] از [[خطا]] و [[انحراف]] است و به [[حاکم]] این امکان را میدهد که با [[قدرت]] بیشتر به [[اداره]] [[جامعه]] بپردازد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 473- 477.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |