ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی صفحه با '{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...') برچسب: جایگزین شد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==چیستی [[ایمان]]== | |||
*[[ایمان]] در لغت به معنای ایجاد [[اطمینان]] و [[آرامش]] در [[قلب]] خویش یا دیگری است<ref>کتاب العین: ص ۵۶.</ref>. [[تصدیق]] کردن خبر کسی بر اثر [[اطمینان]] یافتن از صحت و عدم [[کذب]] آن و از بین رفتن [[ترس]]، [[اضطراب]] و [[وحشت]] از دیگر معانی کاربردی آن است. دستیابی [[انسان]] به [[آرامش]] و [[اطمینان]] با [[اعتقاد]] به [[خدا]] و [[تصدیق]] او احتمالا سبب استفاده از "[[امن]]" برای مفهوم [[ایمان]] بوده است<ref>ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۷.</ref>. | |||
*اما در اصطلاح به سه معنا به کار رفته است: | |||
#در اصطلاح عام به معنای آن است که [[اعتقاد]] [[آدمی]] در [[دل]] او جای گیرد و در آن [[شک و تردید]] وجود نداشته باشد و از گذر آن به نوعی [[امنیت]] و [[آرامش]] درونی برسد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۶-۱۴۷. </ref>. به عبارت دیگر [[ایمان]] به معنای ایجاد [[اطمینان]] و [[آرامش]] در [[قلب]] خویش یا دیگری است<ref>ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۷؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۵۵۸.</ref>. | |||
# [[ایمان]] در اصطلاح [[دینی]] عبارت است از گرایشهای درونی [[انسان]] که [[معنوی]] و فوق حیوانی است و بر پایه [[اعتقاد]] و [[اندیشه]] [[استوار]] است. بنابراین، خاستگاه [[ایمان]]، راه یافتن یا [[گرایش]] درونی به یک مفهوم است. قوام و دوام [[ایمان]] ـ بر خلاف [[علم]] ـ به میل [[قلبی]] و [[اختیار]] است و از این رو میتوان آن را "عمل [[قلبی]] اختیاری" دانست<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۶-۱۴۸.</ref>. | |||
#در اصطلاحی رایج در [[روایات]] [[شیعی]]، [[ایمان]] به معنای [[عقیده]] به [[امامت]] و [[ولایت امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{ع}} است و [[مؤمن]] به معنای [[شیعه]] به کار میرود و در [[روایات]] بسیاری، آیاتی از [[قرآن]] که به [[ایمان]] اشاره دارد، به [[ایمان به امامت]] [[اهل بیت]]{{ع}} [[تفسیر]] و [[تأویل]] شده و [[ایمان واقعی]] مرادف [[ولایت]] [[عترت]] به شمار رفته است. حتی در اصطلاح [[فقهی]] اشتراط [[ایمان]] در برخی موارد (مثل [[مجتهد]]، [[قاضی]]، ذابح در [[قربانی]] و...) به معنای شرط [[شیعه]] بودن است. با این تحلیل، همۀ آنان که مؤمنند مسلمانند، امّا هرکس [[مسلمان]] باشد، لزوما [[مؤمن]] نیست. از آنجا که [[مودّت اهل بیت]]، [[فرمان الهی]] است و [[اطاعت]] از [[امامان]]، [[واجب]] خدایی است و [[امامت ائمه]]{{ع}}، براساس [[نصب]] و [[وصیّت]] و امر [[رسول خدا]]{{صل}} است، پس [[مؤمن]] واقعی نیز کسی است که [[مطیع]] امر [[خدا]] و [[رسول]] و پیرو [[امامان شیعه]] باشد. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|حُبُّنَا إِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کُفْرٌ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} نیز در مورد آیۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref> [[روایت]] میکند [[پیامبر]]{{صل}} به [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمود: «آیا میدانی این [[آیه]] دربارۀ چه کسانی نازل شده است؟ دربارۀ هرکس که به من [[ایمان]] آورد و [[تصدیق]] کند و تو را [[دوست]] بدارد و [[خاندان]] تو را پس از تو [[دوست]] بدارد و در برابر تو و [[امامان]] پس از تو [[تسلیم]] [[امر]] باشد»<ref>{{متن حدیث|فِی قَوْلِهِ تَعَالَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ{{ع}}تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِیمَنْ صَدَّقَ بِی وَ آمَنَ بِی وَ أَحَبَّکَ وَ عِتْرَتَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ سَلَّمَ لَکَ الْأَمْرَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِک}}؛ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷ ح ۳۶.</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴.</ref> | |||
*البته معانی دیگری نیز برای [[ایمان]] وجود دارد مانند: [[باور]] و [[عقیده]] و به تعبیر [[حضرت علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|الإیمان معرفة بالقلب و إقرار باللّسان و عمل بالأرکان}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷. </ref> و یا اینکه گاهی [[ایمان]] در مقابل [[اسلام]] به کار رفته است و [[اسلام]] را مرحلۀ [[اقرار]] به [[معتقدات]] و [[ایمان]] را مرحلۀ عمل همراه با [[عقیده]] میدانند: {{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار [[بلا]] عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴. </ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴. </ref> | |||
==چیستی [[مؤمن]]== | |||
*بسته به تعاریفی که [[متکلمان]] از [[ایمان]] کردهاند، "[[مؤمن]]" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور [[شیعه]]، [[مؤمن]] کسی است که به [[توحید]] و لوازم آن ـ [[نبوت]]، [[معاد]]، [[امامت]] و همه آن چیزی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آورده است ـ [[باور]] داشته و با زبان بدان [[اقرار]] کند. در نظرگاه [[قرآنی]]، [[باور]] و [[یقین]] به [[تنهایی]] کافی نیست؛ همان گونه که [[اقرار زبانی]] به [[تنهایی]] کافی نیست. | |||
*در [[کلام]] و [[فقه]] [[شیعه]]، [[اعتقاد به امامت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} از ارکان [[ایمان]] است و بدون آن، [[ایمان]] مصداق نمییابد هر چند [[اسلام]] تحقق مییابد. در عرف [[مردم]]، کسی را [[مؤمن]] گویند که اهل [[تعبد]] و [[عبادت]] است و به [[واجبات]] و [[مستحبات]] [[دینی]] پایبندی میکند. | |||
*[[قرآن کریم]] از [[ایمان]] و اهل [[ایمان]] بسیار سخن گفته است. در برخی [[آیات]] [[مؤمن]] [[راستین]] کسی است که به [[خدا]] و [[رسول]] [[ایمان]] دارد و اهل [[شک و تردید]] نیست و با [[مال]] و [[جان]] در [[راه خدا]] [[جهاد]] میکند. [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} نیز از [[ایمان]] و [[مؤمن]] بسیار یاد کردهاند. برخی از این [[روایات]] سیمای [[مؤمن]] آرمانی را ترسیم میکنند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۴.</ref>. | |||
==[[ایمان در قرآن]]== | |||
*مشتقات "[[امن]]" نزدیک به ۹۰۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته است. آیاتی را که به موضوع [[ایمان]] پرداخته است، میتوان در چند گروه دستهبندی کرد: | |||
#برخی از آنها [[ضرورت]] [[ایمان]] و نقش آن را در [[حیات دنیوی]] و [[اخروی]] [[یادآوری]] میکند: {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیدهاند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند» سوره نساء، آیه ۱۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.</ref>. | |||
#دستهای دیگر ویژگیهای [[مؤمنان]] را بازگو کرده است: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ...}}<ref>«بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند ...» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ ۹</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>. | |||
#شماری به پیامدهای [[بیایمانی]] پرداخته است: {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ}}<ref>«و اما کسانی را که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدار رستخیز را دروغ شمردند در عذاب حاضر میگردانند» سوره روم، آیه ۱۶.</ref>. | |||
#در گروهی از [[آیات]] نیز میتوان مقوّمات [[ایمان]]: {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا}}<ref>«جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمیآیند و هیچ ستم نمیبینند» سوره مریم، آیه ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا}}<ref>«و هر کس که کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم یا کاستی نمیهراسد» سوره طه، آیه ۱۱۲.</ref>؛ [[متعلقات ایمان]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ}}<ref>«ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید» سوره نساء، آیه ۱۳۶.</ref>؛ [[آثار ایمان]]: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«پس آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره حج، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي}}<ref>«و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به بوستانهایی در آورده میشوند» سوره ابراهیم، آیه ۲۳.</ref> و موانع [[ایمان]]: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> را بازیافت. | |||
*در چند جا نیز [[ایمان]] بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به [[دلبستگی]] [[کافران]] به [[عقاید]] [[باطل]] خویش اشاره دارد. در این موارد از تعبیر [[ایمان]] به [[باطل]] بهرهگیری شده است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ}}<ref>و آنان که به باطل ایمان آورده و به خداوند کفر ورزیدهاند» سوره عنکبوت، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«آیا باز هم آنان به باطل ایمان میآورند» سوره نحل، آیه ۷۲.</ref>. همچنین گاهی در [[قرآن]] از [[اسلام]] به [[ایمان]] تعبیر شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.</ref>.<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۸۹.</ref> | |||
==[[روابط]] معنایی [[ایمان]]== | |||
*پیوندهای نسبتاً تنگاتنگی بین مفهوم [[ایمان]] و پارهای مفاهیم بنیادی دیگر در [[قرآن]]، موجب شده [[فهم]] معنای آن بدون بررسی این [[روابط]] امکانپذیر نباشد. برخی از این موارد عبارتاند از: | |||
# [[ایمان]] و [[شناخت]]: صورت [[ذهنی]] یک شیء نزد فرد را [[علم]] مینامند که به دو گونۀ تصور و [[تصدیق]] است. هرگاه صورت [[ذهنی]] چیزی در [[عقل]] با اعتراف و [[اذعان]] و [[حکم]] به آن همراه باشد، گونه دوم [[علم]] پدید آمده است. بر پایه همین تعریف، برخی [[معتقد]] شدهاند میان [[تصدیق]] و [[ایمان]] تفاوت وجود دارد و در [[صورت]] [[همراهی]] [[تصدیق]] با [[التزام عملی]]، [[ایمان]] حاصل میشود. با این [[بیان]]، [[تصدیق]] با ضد [[ایمان]] نیز قابل جمع خواهد بود: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>، در این [[آیه]] تبیّن [[هدایت]] به معنای شناختن [[حقیقت]] و پی بردن به [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} با [[کفر]] و [[امتناع]] از [[پذیرش]] [[دین خدا]] جمع شده است. در نظرگاه [[اسلامی]]، [[علم]] [[روشنایی]] میبخشد و [[توانایی]] میآفریند و [[ایمان]]، [[عشق]] میآورد و [[امید]] میدهد. [[علم]] ابزار میسازد و [[ایمان]]، مقصد میآفریند. [[علم]] سرعت میدهد و [[ایمان]] جهت را مینماید. میان [[علم]] و [[ایمان]]، تضادی نیست و بلکه مکمل و همراه و [[یار]] یکدیگرند. [[علم]] و [[ایمان]] از نیازهای بنیادی انساناند و هیچ یک بر جای دیگری نمیتواند بنشیند. در [[تاریخ]] [[انسان]]، جدایی [[علم]] و [[ایمان]] زیانهای هنگفتی به بار آورده است.[[ایمان]] در پرتو [[علم]]، [[قدر]] مییابد و از [[خرافه]] و [[خیال]] پردازی و گزافه و [[تحجر]] و تصلب در [[امان]] میماند. [[علم]] نیز بدون [[ایمان]] تیغ دست زنگی مست میشود و ابزار [[هوا و هوس]] و بزهکاری و تبهکاری. بدینسان، [[علم]] و [[ایمان]] در [[آیین اسلام]] جداییناپذیرند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۸-۱۴۹.</ref>. | |||
# [[ایمان]] و [[یقین]]: [[یقین]] نوعی [[تصدیق]] و [[اعتقاد جزمی]] است که احتمال [[کذب]] در آن نمیرود. با استناد به آیاتی که میان اهل [[ایمان]] و [[یقین]] تمایز نهاده است، میتوان به دوگانگی [[ایمان]] و [[یقین]] نیز [[حکم]] کرد: {{متن قرآن|إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«بیگمان در آسمانها و زمین برای مؤمنان نشانههایی است و در آفرینش شما و جنبندگانی که (خداوند روی زمین) میپراکند نشانههایی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۳ ـ ۴</ref>. [[مؤمنان]] در [[آیه]] کسانی هستند که با استفاده از [[آیات]] و نشانههای آفاقی، [[خدا]] و پیامبرش را [[تصدیق]] میکنند؛ ولی [[اهل یقین]] با [[تدبر]] و [[تفکر]] در [[آفرینش]] خودشان و دیگر جانداران روی [[زمین]] به [[یقین]] میرسند. در مورد کاربرد "ایقان" به جای "[[ایمان]]" در [[آیه]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}}<ref>«و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴.</ref> گفته شده [[تقوا]] با [[ایمان]] صرف کامل نمیشود، بلکه باید همراه [[یقین]] باشد تا هیچگونه [[فراموشی]] در پی نیاید. [[اهل یقین]] در این معنا، اصطلاحی است [[قرآنی]] که بر کمال [[ایمان]] دلالت دارد، افزون بر این، مفهوم [[ایمان]] با معنای لغوی [[یقین]] نیز تفاوت دارد که از [[آیه]] ۱۴ [[سوره نمل]] این تفاوت به خوبی روشن است. در این [[آیه]] آمده است گروهی با وجود [[یقین]] به نشانههای [[الهی]] آنها را از روی [[ظلم]] و [[سرکشی]] [[انکار]] کردند: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>.<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۲.</ref> | |||
# [[ایمان]] و عمل: در بسیاری از [[آیات قرآن]]، هرگاه سخن از [[ایمان]] به میان آمده اشارهای به [[همراهی]] آن با [[عمل صالح]] شده است: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ}}<ref>«و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ}}<ref>«و امّا پاداش آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ}}<ref>«کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست» سوره رعد، آیه ۲۹.</ref>، با توجه به عطف [[عمل صالح]] بر [[ایمان]] و [[لزوم]] تغایر معطوف با معطوف علیه، به نظر میرسد [[ایمان]] غیر از عمل باشد.[[ایمان]] غیر از عمل است و نشانۀ [[صدق]] و [[حقانیت]] [[ایمان]] بوده، [[ایمان]] به مثابه پایه و [[عمل صالح]] به عنوان بنایی برای ورود به [[بهشت]] و برخورداری از [[اجر]] و فوز [[الهی]] است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایهها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۳ ـ ۴</ref>.<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۳.</ref> | |||
# [[ایمان]] و [[شرک]]: گرچه [[ایمان]] مستلزم [[تصدیق]] [[خداوند متعال]] و [[نبوت]] فرستادگان و [[کتابهای آسمانی]] و دیگر ارکان [[دینی]] است و با [[شرک]] [[سازگاری]] ندارد؛ اما در برخی از [[آیات]] نشانههایی از جمع میان [[ایمان]] و نوعی [[شرک]] یافت میشود: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>. این [[شرک]] که از آن به «[[شرک]] خفیّ» تعبیر میشود هم ممکن است در عمل به [[صورت]] [[نافرمانی]] ظاهر شود و هم در [[فکر]] و [[عقیده]] به [[صورت]] [[شک و تردید]] در برخی از [[صفات الهی]]، بر این اساس همچنانکه [[ایمان]] از نظر بسیاری دارای مراتب و درجاتی است، [[شرک]] نیز مراتبی دارد. مفهوم [[شفا بودن قرآن]] نیز ناظر به برطرف کردن شکها و شبهههایی است که [[اعتقادات]] [[مؤمنان]] را [[هدف]] قرار داده است، بنابراین گرچه برخی از [[درجات ایمان]] به هیچ وجه با برخی از مراتب [[شرک]] قابل جمع نیست، با این حال برخی از [[مراتب ایمان]] به گونهای آمیخته به نوعی از [[شرک خفی]] است<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۴.</ref>. | |||
# [[ایمان]] و [[اختیار]]: [[قرآن]] در [[آیات]] متعدد از [[اختیار انسان]] در [[پذیرش]] و عدم [[پذیرش]] [[ایمان]] [[سخن]] گفته است: {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ}}<ref>« پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا}}<ref>«بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>. تصویر [[قرآن]] از [[ایمان]] به گونهای است که آن را با خواست و ارادۀ خود [[انسان]] پیوند میدهد. در برخی [[آیات]] [[اختیار]] یکی از ملاکهای [[ارزش]] گذاری، [[ایمان]] دانسته شده و [[ایمان]] از روی اکراه یا [[اجبار]] بیارزش تلقی شده است: {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>. در این [[آیه]] [[خداوند]] [[ایمان]] را امری اختیاری میداند که اکراهی بر آن وجود ندارد و خود او نیز [[بندگان]] را بر این امر [[اجبار]] نمیکند، بر همین اساس [[خداوند]] در جایی دیگر تنها بازگویی [[حق]] را از [[پیامبر]] میخواهد؛ تا هر که خواست، [[ایمان]] بیاورد و هرکه نخواست، [[کفر]] بورزد: {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>. از دیگر آیاتی که در این زمینه میتوان به آنها استناد کرد، آیاتی است که اکراه در [[دین]] را نفی کرده: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و به اختیاری بودن [[ایمان]] تصریح میکند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«بیگمان این یک پند است و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» سوره مزمل، آیه ۱۹.</ref>؛ که همگی نشان از وجود شرط [[اختیار]] برای [[ایمان]] دارد و اصولا چون [[اعتقاد]] و [[ایمان]] از [[امور قلبی]] است [[آدمیان]] توان ایجاد آن را با [[اجبار]] و اکراه ندارند<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۵.</ref>. | |||
# [[ایمان]] و [[اسلام]]: [[اسلام در قرآن]] به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای [[شریعت]] [[حضرت محمد]]{{صل}}: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}}<ref>«بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref>؛ گاه به معنای [[تسلیم شدن]] در برابر [[دستورات الهی]] است که در این صورت از [[مراتب ایمان]] است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ}}<ref>«و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۴.</ref>؛ گاه [[ایمان]] مرتبهای بالاتر از [[اسلام]] به شمار رفته: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> و گاهی [[اسلام]] به مثابه درجهای [[برتر]] از [[ایمان]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ}}<ref>«و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۴.</ref>، در مواردی نیز نوعی ترادف میان دو مفهوم [[ایمان]] و [[اسلام]] برقرار است: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۳.</ref> | |||
==رابطه [[اسلام]] و ایمان== | |||
*ایمان و [[اسلام]] به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا ایمان در لغت به معنای [[تصدیق]] است و [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]]، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو [[اختلاف]] وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از: | |||
#برخی قائلند [[اسلام]] و ایمان یکی است، [[ادله]] ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از: | |||
## [[اسلام]] و ایمان هر دو در [[شرع اسلام]]، اسم برای کسانی قرار داده شدهاند که [[شایسته]] مدحاند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این [[دلیل]] درست نیست، زیرا صرف برای [[مدح]] بودن دو واژه [[دلیل]] بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب [[مدح]]، امور متعددی میتواند باشد<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.</ref>. | |||
##بر اساس آیۀ {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵ ـ ۳۶</ref> اگر ایمان و [[اسلام]] به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری صحیح نبود. در این مورد نیز باید گفت: [[آیه]] و [[استدلال]] مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و [[اسلام]] را ثابت نمیکند بلکه حداکثر اجتماع [[اسلام]] و ایمان در برخی موارد [[اثبات]] میشود<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.</ref>. | |||
#عدۀ دیگری قائلند [[اسلام]] و ایمان با هم تغایر دارند: [[اسلام]] اعم از ایمان است و هر مؤمنی [[مسلمان]] است ولی هر [[مسلمانی]] [[مؤمن]] نیست. ادلۀ این گروه نیز عبارت است از: | |||
##لفظ ایمان از [[تصدیق]] آنچه [[خداوند]] از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و [[اسلام]] از [[تسلیم]] و [[انقیاد]]، متعلق [[تصدیق]] با [[اخبار]] [[سازگاری]] دارد و [[تسلیم]] با [[امر و نهی]]. | |||
##آیۀ {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> دال بر تغایر است. | |||
##آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»<ref>سوره احزاب، آیه: ۳۵.</ref>. | |||
## [[روایات]]: [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref>. | |||
#گروهی هم میگویند: ایمان و [[اسلام واقعی]] یکی است امّا [[اسلام ظاهری]] با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در [[حقیقت]] و واقع [[اسلام]] و ایمان یکی است. به [[دلیل]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.</ref> | |||
#برخی هم برای [[اسلام]] و ایمان مراتبی قائل شده اند: | |||
##نخستین مرتبۀ [[اسلام]]، [[پذیرش]] ظاهر [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] با ذکر [[شهادتین]] است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار میگیرد که [[اعتقاد قلبی]] اجمالی به [[شهادتین]] و عمل به بیشتر [[احکام اسلام]] است. | |||
##مرتبه دوم [[اسلام]] پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[قلبی]] در برابر بیشتر [[اعتقادات]] به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه [[اسلام]] است و آن [[اعتقاد]] تفصیلی به تمام حقایق [[دینی]] است. | |||
##پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم [[اسلام]] است که سایر [[قوای حیوانی]] [[تسلیم]] میشود و [[انسان]] به جایگاهی میرسد که چنان [[خدا]] را [[عبادت]] میکند، گویا او را میبیند. به دنبال این مرتبۀ [[اسلام]]، مرتب، سوم ایمان قرار دارد، چنانکه [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ}}<ref>«بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ۳</ref>. | |||
##بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم [[اسلام]] قرار دارد که [[عنایت]] و [[موهبت الهی]] این [[حقیقت]] را به او نشان میدهد که [[مالکیت]] فقط برای [[مال]] خداست و بعد از آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و [[افعال]] [[بنده]] [[مؤمن]] است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.</ref> | |||
نسخهٔ ۲۱ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۶
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ایمان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
چیستی ایمان
- ایمان در لغت به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است[۱]. تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن و از بین رفتن ترس، اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است. دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالا سبب استفاده از "امن" برای مفهوم ایمان بوده است[۲].
- اما در اصطلاح به سه معنا به کار رفته است:
- در اصطلاح عام به معنای آن است که اعتقاد آدمی در دل او جای گیرد و در آن شک و تردید وجود نداشته باشد و از گذر آن به نوعی امنیت و آرامش درونی برسد[۳]. به عبارت دیگر ایمان به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است[۴].
- ایمان در اصطلاح دینی عبارت است از گرایشهای درونی انسان که معنوی و فوق حیوانی است و بر پایه اعتقاد و اندیشه استوار است. بنابراین، خاستگاه ایمان، راه یافتن یا گرایش درونی به یک مفهوم است. قوام و دوام ایمان ـ بر خلاف علم ـ به میل قلبی و اختیار است و از این رو میتوان آن را "عمل قلبی اختیاری" دانست[۵].
- در اصطلاحی رایج در روایات شیعی، ایمان به معنای عقیده به امامت و ولایت امیر المؤمنین(ع) و ائمه(ع) است و مؤمن به معنای شیعه به کار میرود و در روایات بسیاری، آیاتی از قرآن که به ایمان اشاره دارد، به ایمان به امامت اهل بیت(ع) تفسیر و تأویل شده و ایمان واقعی مرادف ولایت عترت به شمار رفته است. حتی در اصطلاح فقهی اشتراط ایمان در برخی موارد (مثل مجتهد، قاضی، ذابح در قربانی و...) به معنای شرط شیعه بودن است. با این تحلیل، همۀ آنان که مؤمنند مسلمانند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست. از آنجا که مودّت اهل بیت، فرمان الهی است و اطاعت از امامان، واجب خدایی است و امامت ائمه(ع)، براساس نصب و وصیّت و امر رسول خدا(ص) است، پس مؤمن واقعی نیز کسی است که مطیع امر خدا و رسول و پیرو امامان شیعه باشد. امام باقر(ع) میفرماید: «حُبُّنَا إِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کُفْرٌ»[۶]. امام صادق(ع) نیز در مورد آیۀ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۷] روایت میکند پیامبر(ص) به حضرت امیر(ع) فرمود: «آیا میدانی این آیه دربارۀ چه کسانی نازل شده است؟ دربارۀ هرکس که به من ایمان آورد و تصدیق کند و تو را دوست بدارد و خاندان تو را پس از تو دوست بدارد و در برابر تو و امامان پس از تو تسلیم امر باشد»[۸].[۹]
- البته معانی دیگری نیز برای ایمان وجود دارد مانند: باور و عقیده و به تعبیر حضرت علی(ع): «الإیمان معرفة بالقلب و إقرار باللّسان و عمل بالأرکان»[۱۰] و یا اینکه گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند: «الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل»[۱۱].[۱۲]
چیستی مؤمن
- بسته به تعاریفی که متکلمان از ایمان کردهاند، "مؤمن" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور شیعه، مؤمن کسی است که به توحید و لوازم آن ـ نبوت، معاد، امامت و همه آن چیزی که پیامبر اسلام(ص) آورده است ـ باور داشته و با زبان بدان اقرار کند. در نظرگاه قرآنی، باور و یقین به تنهایی کافی نیست؛ همان گونه که اقرار زبانی به تنهایی کافی نیست.
- در کلام و فقه شیعه، اعتقاد به امامت امامان معصوم(ع) از ارکان ایمان است و بدون آن، ایمان مصداق نمییابد هر چند اسلام تحقق مییابد. در عرف مردم، کسی را مؤمن گویند که اهل تعبد و عبادت است و به واجبات و مستحبات دینی پایبندی میکند.
- قرآن کریم از ایمان و اهل ایمان بسیار سخن گفته است. در برخی آیات مؤمن راستین کسی است که به خدا و رسول ایمان دارد و اهل شک و تردید نیست و با مال و جان در راه خدا جهاد میکند. روایات بزرگان معصوم(ع) نیز از ایمان و مؤمن بسیار یاد کردهاند. برخی از این روایات سیمای مؤمن آرمانی را ترسیم میکنند[۱۳].
ایمان در قرآن
- مشتقات "امن" نزدیک به ۹۰۰ بار در قرآن به کار رفته است. آیاتی را که به موضوع ایمان پرداخته است، میتوان در چند گروه دستهبندی کرد:
- برخی از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوی و اخروی یادآوری میکند: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۴]؛ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[۱۵].
- دستهای دیگر ویژگیهای مؤمنان را بازگو کرده است: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ...﴾[۱۶]؛ ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا﴾[۱۷].
- شماری به پیامدهای بیایمانی پرداخته است: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ﴾[۱۸].
- در گروهی از آیات نیز میتوان مقوّمات ایمان: ﴿إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا﴾[۱۹]؛ ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا﴾[۲۰]؛ متعلقات ایمان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ﴾[۲۱]؛ آثار ایمان: ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۲۲]؛ ﴿وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي﴾[۲۳] و موانع ایمان: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۴] را بازیافت.
- در چند جا نیز ایمان بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به دلبستگی کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد. در این موارد از تعبیر ایمان به باطل بهرهگیری شده است: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ﴾[۲۵]؛ ﴿أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ﴾[۲۶]. همچنین گاهی در قرآن از اسلام به ایمان تعبیر شده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۲۷].[۲۸]
روابط معنایی ایمان
- پیوندهای نسبتاً تنگاتنگی بین مفهوم ایمان و پارهای مفاهیم بنیادی دیگر در قرآن، موجب شده فهم معنای آن بدون بررسی این روابط امکانپذیر نباشد. برخی از این موارد عبارتاند از:
- ایمان و شناخت: صورت ذهنی یک شیء نزد فرد را علم مینامند که به دو گونۀ تصور و تصدیق است. هرگاه صورت ذهنی چیزی در عقل با اعتراف و اذعان و حکم به آن همراه باشد، گونه دوم علم پدید آمده است. بر پایه همین تعریف، برخی معتقد شدهاند میان تصدیق و ایمان تفاوت وجود دارد و در صورت همراهی تصدیق با التزام عملی، ایمان حاصل میشود. با این بیان، تصدیق با ضد ایمان نیز قابل جمع خواهد بود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى﴾[۲۹]، در این آیه تبیّن هدایت به معنای شناختن حقیقت و پی بردن به نبوت حضرت محمد(ص) با کفر و امتناع از پذیرش دین خدا جمع شده است. در نظرگاه اسلامی، علم روشنایی میبخشد و توانایی میآفریند و ایمان، عشق میآورد و امید میدهد. علم ابزار میسازد و ایمان، مقصد میآفریند. علم سرعت میدهد و ایمان جهت را مینماید. میان علم و ایمان، تضادی نیست و بلکه مکمل و همراه و یار یکدیگرند. علم و ایمان از نیازهای بنیادی انساناند و هیچ یک بر جای دیگری نمیتواند بنشیند. در تاریخ انسان، جدایی علم و ایمان زیانهای هنگفتی به بار آورده است.ایمان در پرتو علم، قدر مییابد و از خرافه و خیال پردازی و گزافه و تحجر و تصلب در امان میماند. علم نیز بدون ایمان تیغ دست زنگی مست میشود و ابزار هوا و هوس و بزهکاری و تبهکاری. بدینسان، علم و ایمان در آیین اسلام جداییناپذیرند[۳۰].
- ایمان و یقین: یقین نوعی تصدیق و اعتقاد جزمی است که احتمال کذب در آن نمیرود. با استناد به آیاتی که میان اهل ایمان و یقین تمایز نهاده است، میتوان به دوگانگی ایمان و یقین نیز حکم کرد: ﴿إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۳۱]. مؤمنان در آیه کسانی هستند که با استفاده از آیات و نشانههای آفاقی، خدا و پیامبرش را تصدیق میکنند؛ ولی اهل یقین با تدبر و تفکر در آفرینش خودشان و دیگر جانداران روی زمین به یقین میرسند. در مورد کاربرد "ایقان" به جای "ایمان" در آیه: ﴿وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾[۳۲] گفته شده تقوا با ایمان صرف کامل نمیشود، بلکه باید همراه یقین باشد تا هیچگونه فراموشی در پی نیاید. اهل یقین در این معنا، اصطلاحی است قرآنی که بر کمال ایمان دلالت دارد، افزون بر این، مفهوم ایمان با معنای لغوی یقین نیز تفاوت دارد که از آیه ۱۴ سوره نمل این تفاوت به خوبی روشن است. در این آیه آمده است گروهی با وجود یقین به نشانههای الهی آنها را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا﴾[۳۳].[۳۴]
- ایمان و عمل: در بسیاری از آیات قرآن، هرگاه سخن از ایمان به میان آمده اشارهای به همراهی آن با عمل صالح شده است: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ﴾[۳۵]، ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ﴾[۳۶]، ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾[۳۷]، با توجه به عطف عمل صالح بر ایمان و لزوم تغایر معطوف با معطوف علیه، به نظر میرسد ایمان غیر از عمل باشد.ایمان غیر از عمل است و نشانۀ صدق و حقانیت ایمان بوده، ایمان به مثابه پایه و عمل صالح به عنوان بنایی برای ورود به بهشت و برخورداری از اجر و فوز الهی است: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۳۸].[۳۹]
- ایمان و شرک: گرچه ایمان مستلزم تصدیق خداوند متعال و نبوت فرستادگان و کتابهای آسمانی و دیگر ارکان دینی است و با شرک سازگاری ندارد؛ اما در برخی از آیات نشانههایی از جمع میان ایمان و نوعی شرک یافت میشود: ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾[۴۰]. این شرک که از آن به «شرک خفیّ» تعبیر میشود هم ممکن است در عمل به صورت نافرمانی ظاهر شود و هم در فکر و عقیده به صورت شک و تردید در برخی از صفات الهی، بر این اساس همچنانکه ایمان از نظر بسیاری دارای مراتب و درجاتی است، شرک نیز مراتبی دارد. مفهوم شفا بودن قرآن نیز ناظر به برطرف کردن شکها و شبهههایی است که اعتقادات مؤمنان را هدف قرار داده است، بنابراین گرچه برخی از درجات ایمان به هیچ وجه با برخی از مراتب شرک قابل جمع نیست، با این حال برخی از مراتب ایمان به گونهای آمیخته به نوعی از شرک خفی است[۴۱].
- ایمان و اختیار: قرآن در آیات متعدد از اختیار انسان در پذیرش و عدم پذیرش ایمان سخن گفته است: ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ﴾[۴۲]، ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۴۳]، ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا﴾[۴۴]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۴۵]. تصویر قرآن از ایمان به گونهای است که آن را با خواست و ارادۀ خود انسان پیوند میدهد. در برخی آیات اختیار یکی از ملاکهای ارزش گذاری، ایمان دانسته شده و ایمان از روی اکراه یا اجبار بیارزش تلقی شده است: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۴۶]. در این آیه خداوند ایمان را امری اختیاری میداند که اکراهی بر آن وجود ندارد و خود او نیز بندگان را بر این امر اجبار نمیکند، بر همین اساس خداوند در جایی دیگر تنها بازگویی حق را از پیامبر میخواهد؛ تا هر که خواست، ایمان بیاورد و هرکه نخواست، کفر بورزد: ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۴۷]. از دیگر آیاتی که در این زمینه میتوان به آنها استناد کرد، آیاتی است که اکراه در دین را نفی کرده: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۴۸] و به اختیاری بودن ایمان تصریح میکند: ﴿إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۴۹]؛ که همگی نشان از وجود شرط اختیار برای ایمان دارد و اصولا چون اعتقاد و ایمان از امور قلبی است آدمیان توان ایجاد آن را با اجبار و اکراه ندارند[۵۰].
- ایمان و اسلام: اسلام در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای شریعت حضرت محمد(ص): ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾[۵۱]؛ گاه به معنای تسلیم شدن در برابر دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است: ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾[۵۲]؛ گاه ایمان مرتبهای بالاتر از اسلام به شمار رفته: ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾[۵۳] و گاهی اسلام به مثابه درجهای برتر از ایمان به کار رفته است: ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾[۵۴]، در مواردی نیز نوعی ترادف میان دو مفهوم ایمان و اسلام برقرار است: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۵۵].[۵۶]
رابطه اسلام و ایمان
- ایمان و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا ایمان در لغت به معنای تصدیق است و اسلام به معنای انقیاد و خشوع، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو اختلاف وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از:
- برخی قائلند اسلام و ایمان یکی است، ادله ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از:
- اسلام و ایمان هر دو در شرع اسلام، اسم برای کسانی قرار داده شدهاند که شایسته مدحاند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این دلیل درست نیست، زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب مدح، امور متعددی میتواند باشد[۵۷].
- بر اساس آیۀ ﴿فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۵۸] اگر ایمان و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری صحیح نبود. در این مورد نیز باید گفت: آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر اجتماع اسلام و ایمان در برخی موارد اثبات میشود[۵۹].
- عدۀ دیگری قائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست. ادلۀ این گروه نیز عبارت است از:
- لفظ ایمان از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی.
- آیۀ ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا﴾[۶۰] دال بر تغایر است.
- آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»[۶۱].
- روایات: امام صادق(ع) میفرماید: «الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ»[۶۲].
- گروهی هم میگویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع اسلام و ایمان یکی است. به دلیل آیه: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۶۳].[۶۴]
- برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
- نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار میگیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
- مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
- پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم میشود و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدا را عبادت میکند، گویا او را میبیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾[۶۵].
- بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط برای مال خداست و بعد از آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾[۶۶].[۶۷]
منابع
- روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵
- جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- فرهنگ شیعه
- دانشنامه نهج البلاغه ج۱
- عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱
- مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۲
- خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲
پانویس
- ↑ کتاب العین: ص ۵۶.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۷؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۵۵۸.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۶-۱۴۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.
- ↑ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ «فِی قَوْلِهِ تَعَالَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِیمَنْ صَدَّقَ بِی وَ آمَنَ بِی وَ أَحَبَّکَ وَ عِتْرَتَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ سَلَّمَ لَکَ الْأَمْرَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِک»؛ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷ ح ۳۶.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷.
- ↑ اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۴.
- ↑ «اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیدهاند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند» سوره نساء، آیه ۱۷۳.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند ...» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ ۹
- ↑ «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ «و اما کسانی را که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدار رستخیز را دروغ شمردند در عذاب حاضر میگردانند» سوره روم، آیه ۱۶.
- ↑ «جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمیآیند و هیچ ستم نمیبینند» سوره مریم، آیه ۶۰.
- ↑ «و هر کس که کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم یا کاستی نمیهراسد» سوره طه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید» سوره نساء، آیه ۱۳۶.
- ↑ «پس آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره حج، آیه ۵۰.
- ↑ «و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به بوستانهایی در آورده میشوند» سوره ابراهیم، آیه ۲۳.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ و آنان که به باطل ایمان آورده و به خداوند کفر ورزیدهاند» سوره عنکبوت، آیه ۵۲.
- ↑ «آیا باز هم آنان به باطل ایمان میآورند» سوره نحل، آیه ۷۲.
- ↑ «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۸۹.
- ↑ «به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد» سوره محمد، آیه ۳۲.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۴۸-۱۴۹.
- ↑ «بیگمان در آسمانها و زمین برای مؤمنان نشانههایی است و در آفرینش شما و جنبندگانی که (خداوند روی زمین) میپراکند نشانههایی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۳ ـ ۴
- ↑ «و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴.
- ↑ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۲.
- ↑ «و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۲۵.
- ↑ «و امّا پاداش آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۵۷.
- ↑ «کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست» سوره رعد، آیه ۲۹.
- ↑ «کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایهها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۳ ـ ۴
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۳.
- ↑ «و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۴.
- ↑ « پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «بیگمان این یک پند است و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» سوره مزمل، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۵.
- ↑ «بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن» سوره احزاب، آیه ۳۵.
- ↑ «و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۴.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ «و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۴.
- ↑ «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص ۱۹۳.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.
- ↑ «آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵ ـ ۳۶
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.
- ↑ سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ سوره احزاب، آیه: ۳۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۲۵.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ۳
- ↑ «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۸.