معجزه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۳: خط ۴۳:
==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره شرط [[اعجاز]] [[پیامبر]]==
==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره شرط [[اعجاز]] [[پیامبر]]==
*[[ابن قبه رازی]] اصلحیت را شرط [[اعجاز]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref> و اظهار [[معجزه]] ایشان را بنا بر [[دستور]] خدواند [[متعال]] و [[اراده]] او بیان می‌نماید<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>. وی بر پایه همین دو اصل می‌گوید: [[خدای تعالی]] حکایت حال [[مشرکان]] نموده که از پیامبرش درخواست کردند به [[آسمان]] رود و پاره‌ای از آن را بر سرشان بیندازد یا آنکه کتابی برایشان فرو آورد تا کتاب را قرائت کنند و کارهای دیگری که [[آیات شریفه قرآن]] به آنها اشاره کرده است، اما آن [[حضرت]] چنان نکرد. [[مشرکان]] از [[پیامبر خدا]] درخواست کردند [[قصی بن کلاب]]<ref>قصی بن کلاب از اجداد پیامبر بوده است: ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب. درباره او ر.ک: ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۶. </ref> را زنده کند یا آنکه کوه‌های تهامه را از ایشان دور گرداند، اما [[رسول خدا]] هیچ یک از خواسته‌های آنان را [[اجابت]] نکرد، اگرچه در مواقعی دیگر معجزاتی برای آنان اقامه فرمود<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۳۵.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] اصلحیت را شرط [[اعجاز]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref> و اظهار [[معجزه]] ایشان را بنا بر [[دستور]] خدواند [[متعال]] و [[اراده]] او بیان می‌نماید<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>. وی بر پایه همین دو اصل می‌گوید: [[خدای تعالی]] حکایت حال [[مشرکان]] نموده که از پیامبرش درخواست کردند به [[آسمان]] رود و پاره‌ای از آن را بر سرشان بیندازد یا آنکه کتابی برایشان فرو آورد تا کتاب را قرائت کنند و کارهای دیگری که [[آیات شریفه قرآن]] به آنها اشاره کرده است، اما آن [[حضرت]] چنان نکرد. [[مشرکان]] از [[پیامبر خدا]] درخواست کردند [[قصی بن کلاب]]<ref>قصی بن کلاب از اجداد پیامبر بوده است: ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب. درباره او ر.ک: ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۶. </ref> را زنده کند یا آنکه کوه‌های تهامه را از ایشان دور گرداند، اما [[رسول خدا]] هیچ یک از خواسته‌های آنان را [[اجابت]] نکرد، اگرچه در مواقعی دیگر معجزاتی برای آنان اقامه فرمود<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۳۵.</ref>.
==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره [[امکان معجزه]] [[امام]]==
*[[متکلمان]] [[اهل سنت]] به طور معمول امور [[خارق‌العاده]] را برای غیر [[نبی]] [[کرامت]] می‌نامند<ref>در این باره ر.ک: مسعود بن عمر تفتازانی، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی‌المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الأدلة، ج۲، ص۴۸۴.</ref>، با اینکه برخی از آنان [[معجزه]] و [[کرامت]] را با نقض [[عادت]] متساوی دانسته‌اند<ref>عبدالقاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۴۱.</ref>. اما [[متکلمان امامیه]] به طور غالب از لفظ [[معجزه]] بهره می‌گیرند <ref>سید مرتضی، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. [[ابن قبه رازی]] نیز از همین لفظ استفاده کرده است<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲۔۶۳.</ref>. به هر حال در این باره نظرهای مختلفی بیان شده که اظهار امر [[خارق‌العاده]] به [[دست]] غیر [[نبی]] امکان دارد یا نه؟<ref>دراین باره ر.ک: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۱؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۷۲؛ همو، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة، ص۲۹۰ و ۵۳۶؛ أبو الثناء، تمهید القواعد التوحید، ص۹۱؛ قاضی عضدالدین ایجی، المواقف، ص۳۷۰.</ref>.
*در میان [[امامیه]]، [[ابن قبه رازی]]<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref> و دیگر [[متکلمان]]<ref>درباره متکلمان قبل از ابن قبه رازی ر.ک: عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۵. درباره متکلمان بعد از ابن قبه رازی ر.ک: سیدمرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۳۲، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ همو، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدید الدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref> امکان [[ظهور]] [[معجزه]] را را برای غیر [[نبی]] [[امام]] جایز دانسته‌اند و آن را در کنار [[نصّ]] معیاری برای [[تعیین امام]] شمرده‌اند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] معیار اصلی [[نصب امام]] را [[نصّ]] می‌داند<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۰-۶۱؛ همو، نقض الاشهاد، ص۱۰۹، ۱۱۵ و ۱۲۱.</ref>، اما برخی [[متکلمان]] [[معجزه]] را ملاک می‌شناسند<ref>سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] [[معجزه]] [[امام]] را با شرایط [[معجزه]] [[نبی]] می‌پذیرد. او شرط اصلحیت را از شروط اساسی اظهار [[معجزه]] [[امام]] می‌داند و [[معتقد]] است [[امام]] بدون [[اذن]] و [[اراده الهی]] [[حق]] اقامه امر [[خارق‌العاده]] را ندارد. وی بیان می‌کند [[خداوند]] زمانی به [[امام]] اجازه اظهار [[معجزه]] می‌دهد که آن را برای [[خلق]] [[صلاح]] بداند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>. [[ابن قبه رازی]] با اینکه [[معتقد]] است [[معجزه]] از نشان‌های [[امامت]] می‌تواند باشد و حتی [[آخرین امام]]، در صورت طولانی شدن [[غیبت]]، موقع [[ظهور]] ممکن است معجزه‌ای بنماید که بر [[امامت]] او دلالت داشته باشد<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>، برای [[اثبات امامت]] [[امامان]] دیگر هیچ‌گاه به معاجز و [[دلایل]] اشاره نمی‌کند. [[شیوه]] او براساس [[اثبات]] [[نصّ]] بر [[امامت]] هر [[امام]] و پیدایی [[علم]] آنان به [[حلال و حرام]] است<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹، ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۰.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.


==معجزه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==
==معجزه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث معجزه است. "معجزه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معجزه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از توان انسان‌های عادی.
  2. معجزه را نمی‌توان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
  3. معجزه همواره با ادعای نبوت و نیز تحدی همراه است.
  4. معجزه با امر خواسته شده از مدعی نبوت مطابقت دارد[۴][۵].

تفاوت معجزه و کرامت

معجزه و قانون علیت

قرآن؛ معجزه جاوید

  1. فصاحت و بلاغت: بنابر شواهد تاریخی، مردمان عرب عصر جاهلی بسیار فصیح و بلیغ بوده‌اند و اشعار باقی مانده از آن روزگار گواهی روشن بر این حقیقت است. شاعران نامی عرب، اشعار خویش را در محافل و مجامع ادبی آن عصر عرضه می‌کردند و برترین آنها برگزیده و بر در کعبه آویخته می‌شد. الفاظ قرآن کریم همان است که در دسترس همگان بود؛ با این حال، کسی از فصیحان بزرگ عرب نتوانست با این کتاب آسمانی هماوردی کند یا خدشه‌ای در آن بیابد. قرآن خود بدین حقیقت اشارت برده و آن را گونه‌ای اعجاز دانسته است[۲۱].
  2. هدایت و تربیت: معارف و تعالیم قرآن توفیق یافت از مردمانی جاهل و دور از تمدن و صفات انسانی، ملتی پارسا، پاکباز و متمدن بسازد. دانشمندان نامداری در سایه آموزه‌های قرآن پرورش یافتند و عرفا و حکمای برجسته‌ای میان مسلمانان ظهور کردند.
  3. نظم و معانی قرآن: واژگان قرآنی، بسان اعداد ریاضی در جای ویژه خویش قرار یافته‌اند. همراه این نظم و سامان لفظی، گستره بی‌همتایی از معانی بلند در قرآن خودنمایی می‌کند و مفاهیم آسمانی، منظم و هماهنگ کنار هم آمده‌اند[۲۲].
  4. اعجاز ادبی و هنری: قرآن کریم، سرشار از صنایع ادبی و هنرهای بلاغی است. هر چه زمان پیش می‌رود، ساحت ادبی و هنری قرآن بیش از پیش آشکار می‌گردد و ادیبان و مفسران بر اعجاز آیات قرآنی در این باره بیش‌تر آگاهی می‌یابند. در دامان بلاغت معنوی و ظرافت ادبی و هنری قرآن، فنون و دانش‌هایی همانند معانی و بیان و صرف و نحو زاده شد. تنها برای سوره فاتحه، هفتاد ویژگی بلاغی برشمرده‌اند که ده ویژگی تنها از آنِ آیه‌ ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۲۳] است[۲۴].
  5. مصونیت از تحریف: همه کتاب‌های آسمانی جز قرآن، دچار تحریف گشته‌اند و تنها قرآن است که از هر گونه‌ تغییر و تحریف در امان مانده است. قرآن، خود، از این حقیقت به اشارت و صراحت یاد کرده است[۲۵]. از آن رو که قرآن از تحریف دور مانده است، معیاری است برای ارزیابی دیگر کتب آسمانی.
  6. اعجاز در قانون‌گذاری: قوانین قرآن به گونه‌ای شگفت با فطرت انسان سازگار است[۲۶]. قرآن، برنامه‌های کلان زندگی مادی و معنوی انسان را ترسیم کرده است که هر یک از این برنامه‌ها، منشأ برنامه‌های فرعی دیگر است. دانشمندان علوم دینی تنها از آیه ۹۰ سوره نحل، شصت و نُه قانون بیرون کشیده‌اند[۲۷][۲۸].

دیدگاه ابن قبه رازی در باره معجزه

معاجز پیامبر اسلام(ص) و قرآن

دیدگاه ابن قبه رازی درباره شرط اعجاز پیامبر

معجزه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

معنای لغوی

قرآن و لغت معجزه

حقیقت اعجاز

  • معجزه، بر این نکته دلالت می‌‌کند که وقتی پیامبر از جنبه علم و معرفت، اتصال با جهان دیگر را ادعا می‌‌کند، از جنبه قدرت هم بایستی نشانه‌ای از آن جهان بیاورد.
  • متکلمین از این، به معجزه تعبیر کرده‌اند؛ برای اینکه یکی از لوازم آیت بودن این است که مردمِ دیگر از آوردن مثل آن ناتوان و عاجزند و پیامبران هم مردم را به صورت تعجیز مخاطب قرار می‌‌دادند. بر این اساس، نام این عمل را معجزه گذاشتند، یعنی عملی که ناتوانی دیگران را آشکار می‌‌سازد؛ ولی معنای معجزه به ناتوانی، تا حدودی نارساست؛ زیرا اگر بر این نکته باشیم که هر چیزی که دیگران در مقابل آن ناتوان باشند، معجزه نام گیرد، مطلب با اشکال مواجه می‌‌شود، مثلاً شما قرآن را معجزه می‌‌دانید، به دلیل اینکه کسی مثل آن را نیاورده است. در هر رشته دیگر نیز که یک نفر متخصص باشد، دیگران نمی‌توانند آثاری مثل او خلق کنند. پس، این کلمه نارساست و باید معجزه و ناتوانی دیگران، این جهت را که کار از مرز قدرت بشری خارج است، برساند.
  • پس معجزه کار و اثری است که از پیغمبری به عنوان "تحدی" آورده شود و نشانه‌ای باشد از اینکه قدرتی ماورای بشری در ایجاد آن دخالت دارد و این عمل، فراتر از قدرت بشر است[۴۹].

تعریف‌های معجزه

  1. بعضی مانند مادی‌مسلکان و نیز آنان که قصد نفی معجزه را دارند، ممکن است معجزه را این طور تعریف کنند که معجزه، یعنی آنچه بدون علت روی می‌‌دهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد، دلیل بر هیچ امری نخواهد بود.
  2. ممکن است گروهی دیگر معتقد باشند که معجزه پیدایش چیزی بدون علت و نیز استثنای در قانون علیت نیست، بلکه معجزه به این معناست که به جای علت واقعی یک رویداد، علت دیگری جانشین آن می‌‌گردد. در حقیقت، در معجزه اصل علیت نفی نشده، بلکه جانشین علت دیگر گردیده است؛ مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان، آمیزش دو انسان است؛ حالا چنانچه این علت جای خود را به علت دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است؛ زیرا در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست. این نظام، نظامی قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطه‌ای حقیقی و واقعی و تخلف‌ناپذیر است.
  3. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه آن نیست که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، معجزه نام دارد. به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد.
  • معجزه بدین‌گونه توجیه می‌‌گردد: علل واقعی اشیا و پدیده‌ها برای بشر که می‌خواهد با علم و تجربه به حقیقت روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها خداوند بر علت‌های واقعی اشیا و پدیده‌ها آگاه است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌‌کند و آن را رابطه علیت می‌‌پندارد.
  • بر این اساس، معجزه به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط علمی و معلولی ناشناخته برای بشر است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمی‌گردد، اما علت‌های ناشناخته جایگزین علت‌های تجربی و مألوف شده است[۵۰].

چهار نظریه درباره معجزه

معجزه فعل خدا یا پیامبر

  • این بحث از قدیم میان علمای اسلام مطرح بوده که آیا معجزه فعل مستقیم خداست، یا فعل پیغمبر و به اذن خدا.
  • عده‌ای نظریه اول را پذیرفته‌اند و آن را کار خدایی دانسته‌اند. این عده در حقیقت نوعی تقسیم کار میان خدا و غیر خدا را قائل هستند و گفته‌اند: کارهای کوچک کارهای بنده است و کارهای بزرگ کار خداست.

اینها مدعی هستند که اگر کسی بخواهد چنین کار بزرگی (معجزه) را به یک بنده نسبت بدهد، مشرک است؛ چون کار خدا را به بنده نسبت داده است.

  • دسته دوم می‌‌گویند: معجزه کار پیغمبران است؛ هم قرآن بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات عقلی آن را ایجاب می‌‌کند.
  • آنها به آیات قرآن استناد می‌‌کنند و می‌‌گویند که قرآن هرچند خودش معجزات را به شخص پیغمبر نسبت می‌‌دهد؛ همواره بر این نکته تکیه می‌‌کند که معجزه با اذن الهی صورت می‌‌پذیرد؛ ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[۵۴][۵۵].

فرق معجزه و کرامت

  • معجزه، یعنی بیّنه و آیت الهی که برای اثبات مأموریتی الهی صورت می‌‌گیرد و مقرون به تحدی است. *بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما کرامت امری خارق‌العاده است که صرفاً اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ می‌‌دهد و حتی می‌‌توان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نمی‌باشد.
  • معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید می‌‌کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست[۵۶][۵۷].

منابع

  1. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی
  2. فرهنگ شیعه
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
  4. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مقائیس اللغة، ۴/ ۲۳۲.
  2. نبوت‌، ۱۰۰.
  3. فرهنگ شیعه، ص 416.
  4. کشف المراد، ۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن‌، ۳۳؛ نبوت‌، ۱۰۳؛ الالهیات‌، ۲/ ۶۷- ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۳۲.
  5. فرهنگ شیعه، ص 416.
  6. فرهنگ شیعه، ص 417.
  7. شرح اشارات‌، ۳/ ۴۱۷.
  8. غایة المرام‌، ۳۳۲ به نقل از معجزه‌شناسی‌، ۲۲.
  9. المغنی‌، ۱۵/ ۲۷۴.
  10. فرهنگ شیعه، ص 417.
  11. راهنماشناسی‌، ۲۱۱.
  12. ﴿وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه‌، ۱۶/ ۳۱۶ و ۱۰/ ۲۹۳.
  13. فرهنگ شیعه، ص 417-418.
  14. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ؛ سوره مؤمن، آیه ۷۸؛ ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ؛ سوره بقره، آیه ۱۰۲؛ ﴿ وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  15. نبوت/ ۱۳۸.
  16. فرهنگ شیعه، ص 417-418.
  17. المیزان‌، ۱/ ۸۲.
  18. مدخل التفسیر، ۲۵؛ تفسیر نمونه‌، ۱۳/ ۱۸۲؛ براهین اثبات خدا، ۲۵۴.
  19. آشنایی با قرآن‌، ۲/ ۲۰۹؛ الالهیات‌، ۳/ ۷۶؛ معجزه در قلمرو عقل و دین‌، ۱۳۰.
  20. فرهنگ شیعه، ص 418.
  21. ﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ سوره بقره، آیه ۲۴؛ وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۰۱؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۱۰۰- ۷۲.
  22. ر.ک: تفسیر بیان السعادة، ۱/ ۴۵؛ المیزان‌، ۱/ ۲۳۴.
  23. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  24. وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۱۰.
  25. ﴿ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ؛ سوره نساء، آیه ۴۶؛ ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ سوره بقره، آیه ۷۵، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ؛ آیه ۱۵۹ و ....
  26. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ سوره روم، آیه ۳۰.
  27. وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۳۵.
  28. فرهنگ شیعه، ص 420.
  29. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  30. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  31. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
  32. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  33. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  34. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۴.
  35. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
  36. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
  37. سید مرتضی، جوابات المسائل الطرابلسیات، ص۲۰۷.
  38. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
  39. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۴-۱۳۵.
  40. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  41. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
  42. قصی بن کلاب از اجداد پیامبر بوده است: ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب. درباره او ر.ک: ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۶.
  43. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
  44. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۵.
  45. حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.
  46. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۵-۱۷۶.
  47. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶.
  48. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶.
  49. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶-۱۷۷.
  50. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۷.
  51. «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  52. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۸.
  53. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۸-۱۷۹.
  54. «هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.
  55. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۹.
  56. مطهری، نبوت، ص۱۴۳ - ۱۰۰؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ همو، ولاءها و ولایت‌ها، ص۸۳.
  57. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰.