حجر الاسود در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[حجرالاسود]]، مرکّب از "حَجَر" به معنای سنگ و "[[اسود]]" ـ از ماده "س ـ و ـ د" ـ به معنای سیاه است | [[حجرالاسود]]، مرکّب از "حَجَر" به معنای سنگ و "[[اسود]]" ـ از ماده "س ـ و ـ د" ـ به معنای سیاه است<ref>مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۱۴ «سود»؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۶۵ «حجر».</ref>. سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطههای قرمز و خطهای زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح [[زمین]]، بر رکن شرقی [[کعبه]] قرار دارد. قطر آن نزدیک ۳۰ سانتیمتر <ref>المیزان، ج ۳، ص ۳۶۰؛ دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.</ref> و وزنش دو کیلوگرم است<ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.</ref>. از آن به "الحجر"<ref>لسان العرب، ج ۳، ص ۵۶؛ لغتنامه، ج ۵، ص ۷۶۸۴، «حجر».</ref> و به جهت قرار گرفتن در رکن شرقی، به "رکن"<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵ و ۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۳.</ref> و "الرکن الاسود"<ref>صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۹۶، ۳۹۴؛ معجمالبلدان، ج ۲، ص ۲۲۳.</ref> نیز یاد شده است<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۷۱.</ref>. | ||
==[[تاریخ]] حجرالاسود== | ==[[تاریخ]] [[حجرالاسود]]== | ||
برپایه برخی گزارشها <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۶.</ref> | برپایه برخی گزارشها<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۶.</ref> ابتدا [[حضرت آدم]] {{ع}} این سنگ را به [[دستور خداوند]] در ساخت کعبه به کار گرفته؛ اما به گفته مشهور <ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۲.</ref> در [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وی یا [[جبرئیل]] <ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵.</ref> آنرا بر [[دیوار کعبه]] کار گذاشته است. | ||
در [[انگیزه]] این کار [[اختلاف]] است؛ برخی کاری طبیعی دانسته<ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۶.</ref> و بعضی معتقدند [[ابراهیم]] {{ع}} هر سنگی را که در جای کنونی حجرالاسود مینهاد بر زمین میافتاد؛ اما حجرالاسود در آن مکان جای گرفت<ref>روض الجنان، ج ۲، ص ۱۶۸.</ref> و به [[باور]] گروهی، ابراهیم {{ع}} برای مشخص کردن شروع [[طواف]] این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد <ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۳.</ref> و بر اساس روایاتی از [[اهل بیت]] {{عم}} حجرالاسود در مکان فعلی [[نصب]] شد، زیرا [[خدا]] از [[انسانها]] در این مکان [[پیمان]] گرفته است <ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۳.</ref> | در [[انگیزه]] این کار [[اختلاف]] است؛ برخی کاری طبیعی دانسته<ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۶.</ref> و بعضی معتقدند [[ابراهیم]] {{ع}} هر سنگی را که در جای کنونی حجرالاسود مینهاد بر زمین میافتاد؛ اما حجرالاسود در آن مکان جای گرفت<ref>روض الجنان، ج ۲، ص ۱۶۸.</ref> و به [[باور]] گروهی، ابراهیم {{ع}} برای مشخص کردن شروع [[طواف]] این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد <ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۳.</ref> و بر اساس روایاتی از [[اهل بیت]] {{عم}} حجرالاسود در مکان فعلی [[نصب]] شد، زیرا [[خدا]] از [[انسانها]] در این مکان [[پیمان]] گرفته است <ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۳.</ref>. برپایه سخنی دیگر، وقتی [[ابراهیم]] {{ع}} هنگام ساخت [[کعبه]] به مکان [[حجرالاسود]] رسید، ندایی از [[کوه]] ابوقبیس برخاست که نزد من امانتی است و حجرالاسود را به آن [[حضرت]] سپرد <ref> الکافی، ج ۴، ص ۲۰۵؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>. در دستیابی ابراهیم {{ع}} به حجرالاسود گزارشها متفاوتاند؛ به [[اعتقاد]] برخی [[جبرئیل]] آنرا برای آن حضرت آورد <ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۲؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۳.</ref> و بعضی گفتهاند ابراهیم {{ع}} حجرالاسود را در منطقه "ذی طُوی" یافت و به [[مکه]] برد<ref> کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref> و دستهای، آورندۀ سنگ را [[اسماعیل]] دانستهاند <ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref> و گروهی معتقدند در [[زمان]] [[طوفان نوح]] {{ع}} این سنگ به کوه ابوقبیس سپرده شد و سپس این کوه، ابراهیم {{ع}} را از وجود آن نزد خود [[آگاه]] ساخت<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۱۲.</ref>. | ||
[[جایگاه]] ابتدایی این سنگ را بیشتر [[مفسران]] <ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶.</ref> و [[محدّثان]] <ref> السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۴، ص ۱۸۶.</ref> [[بهشت]] و فرود آن به [[زمین]] را در زمان [[هبوط]] [[آدم]] {{ع}} میدانند و گروهی معتقدند آدم {{ع}} هنگام هبوط از بهشت | [[جایگاه]] ابتدایی این سنگ را بیشتر [[مفسران]] <ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶.</ref> و [[محدّثان]] <ref> السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۴، ص ۱۸۶.</ref> [[بهشت]] و فرود آن به [[زمین]] را در زمان [[هبوط]] [[آدم]] {{ع}} میدانند و گروهی معتقدند آدم {{ع}} هنگام هبوط از بهشت آنرا با خود آورد<ref> جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ دلائل النبوة، ج ۲، ص ۵۳.</ref> و برخی نیز میگویند پس از هبوط آدم {{ع}} [[خدا]] این سنگ را از بهشت برای وی فرستاد<ref>مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۹؛ روضة المتقین، ج ۴، ص ۷ـ۸.</ref>. گفته شده چون آدم در بهشت با آن [[انس]] داشت، [[خدا]] آنرا برایش فرستاد تا در [[دنیا]] نیز بدان خو گیرد و هر [[شب]] و [[روز]] نزد آن سنگ به [[توحید]] و [[عدل الهی]] [[اقرار]] کند<ref>روضة المتقین، ج ۴، ص ۷ـ۸؛ دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.</ref>. | ||
[[حجرالاسود]]، [[مقام ابراهیم]] و سنگ [[بنی اسرائیل]] (سنگی که همراه [[بنیاسرائیل]] بود و [[موسی]] {{ع}} با زدن عصای خویش از آن آب جاری میساختند) سه سنگ بهشتی هستند که روی [[زمین]] قرار گرفتهاند<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۵۹.</ref>. برپایه برخی از گزارشها و [[روایات]]، حجرالاسود در اصل، گوهر <ref> الکافی، ج ۴، ص ۱۸۶؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۰۵؛ کنزالدقائق، ج ۳، ص ۱۶۸.</ref> یا یاقوت بهشتی <ref>السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶.</ref> و بر اساس برخی [[احادیثِ]] منسوب به [[اهل بیت]]{{عم}} فرشتهای است که بر اثر [[پیشی گرفتن]] در [[ایمان]] و [[محبت]] فراوان به [[پیامبراکرم]]{{صل}} خدا او را برگزید و [[میثاق]] را نزد آن به [[ودیعت]] نهاد<ref>علل الشرایع، ج ۲، ص ۱۳۷؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۷.</ref>. برخی با [[نادرست]] و [[متعارض]] دانستن این [[اخبار]]، ضمن [[انکار]] بهشتی بودن حجرالاسود، معتقدند [[شرافت]] آن تنها برخاسته از انتساب به خدا و دست کشیدن [[مؤمنان]] بر آن است و گرنه سنگ سیاه با سفید هیچ تفاوت ندارد<ref>المنار، ج ۱، ص ۴۶۷.</ref>. | |||
[[علامه طباطبایی]] در پاسخ ضمن [[پذیرش]] [[تعارض]] ظاهری احادیث، [[باور]] دارد که میتوان معنای مشترکی برای همه آنها نمایاند. به نظر وی همانند این روایات بسیار است؛ نظیر احادیثی که برخی گیاهان یا میوهها را بهشتی میخوانند و اگر یکایک آنها پذیرفتنی نباشند، نمیتوان همگی را رد کرد، چون اینگونه روایات از [[معارف]] الهیاند که نخست [[قرآن]] از آن پرده برداشته و اهل بیت {{عم}} [[سیر]] | [[علامه طباطبایی]] در پاسخ ضمن [[پذیرش]] [[تعارض]] ظاهری احادیث، [[باور]] دارد که میتوان معنای مشترکی برای همه آنها نمایاند. به نظر وی همانند این روایات بسیار است؛ نظیر احادیثی که برخی گیاهان یا میوهها را بهشتی میخوانند و اگر یکایک آنها پذیرفتنی نباشند، نمیتوان همگی را رد کرد، چون اینگونه روایات از [[معارف]] الهیاند که نخست [[قرآن]] از آن پرده برداشته و اهل بیت {{عم}} [[سیر]] آنرا دنبال کردهاند. از [[کلام خدا]] برمیآید که نه تنها حجرالاسود، همه موجودات را [[خدا]] نازل کرده است. همه خیر و [[خوبیها]] مبدأ و مقصد بهشتی و همه [[شر]] و [[پلیدیها]] مبدأ و مقصد [[جهنمی]] دارند<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref>. | ||
این سنگ گویا ابتدا سفید بوده و پس از مدتی به سیاهی گراییده است<ref> جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۳؛ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref>. در سبب آن برخی بر حوادث طبیعی از جمله آتشسوزیهای پی در پی پافشاری میکنند<ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۳۷.</ref>؛ ولی برخی [[روایات]] عامل آنرا فراطبیعی همانند [[گناهان]] [[آدمیان]]<ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۳.</ref> یا دست کشیدن [[مشرکان]] بر آن<ref>مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۲۴؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۹.</ref> دانستهاند. | |||
[[حجرالاسود]] پس از [[نصب]] بر [[دیوار کعبه]] چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پس از [[ابراهیم]] {{ع}} عمالقه و در برخی روایات، [[قبیله]] [[جرهم]]، نخستین کسانیاند که حجرالاسود را در [[کعبه]] جاسازی کردهاند | [[حجرالاسود]] پس از [[نصب]] بر [[دیوار کعبه]] چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پس از [[ابراهیم]] {{ع}} عمالقه و در برخی روایات، [[قبیله]] [[جرهم]]، نخستین کسانیاند که حجرالاسود را در [[کعبه]] جاسازی کردهاند<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۴۸؛ ج ۸۹، ص ۹۳؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۵۵.</ref>. برپایه برخی گزارشهای [[تاریخی]]، در [[قرن سوم]] پیش از میلاد، که قبیله جرهم در پی درگیری با [[قبیله خزاعه]] ناگزیر به ترک [[مکه]] شدند، "[[جرهمیان]]" حجرالاسود را کنده، در [[چاه زمزم]] افکندند.<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۲۴؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۲۳۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۳۳۲؛ دایرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۳.</ref> پس از مدتی، قبیله خزاعه دوباره آنرا در جایش نهادند<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۶۱.</ref>. | ||
پنج سال [[پیش از بعثت]]، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در [[قریش]] بر سر [[نصب حجرالاسود]] [[اختلاف]] شد <ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص ۱۶۶.</ref> و همگان پذیرفتند به [[داوری]] نخستین کسی تن دهند که به میان آنان | پنج سال [[پیش از بعثت]]، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در [[قریش]] بر سر [[نصب حجرالاسود]] [[اختلاف]] شد <ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص ۱۶۶.</ref> و همگان پذیرفتند به [[داوری]] نخستین کسی تن دهند که به میان آنان میآید که [[پیامبر]] {{صل}} بود و به پیشنهاد آن [[حضرت]] {{صل}} [[حجرالاسود]] را درون پارچهای گذاشتند و هریک از سران طوایف، گوشهای از آنرا گرفت و بلند کرد و پیامبر {{صل}} با دست خود آنرا بر [[دیوار کعبه]] نهاد<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲ و ۱۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۶.</ref>. | ||
در [[سال ۶۴ هجری]]، [[کعبه]] را [[سپاه]] [[یزید]] به [[فرماندهی]] "[[حصین بن نمیر]]" در [[جنگ]] با "[[عبدالله بن زبیر]]" ویران کرد و "[[ابن زبیر]]" هنگام [[تجدید]] بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با نقره در جای خود گذاشت | در [[سال ۶۴ هجری]]، [[کعبه]] را [[سپاه]] [[یزید]] به [[فرماندهی]] "[[حصین بن نمیر]]" در [[جنگ]] با "[[عبدالله بن زبیر]]" ویران کرد و "[[ابن زبیر]]" هنگام [[تجدید]] بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با نقره در جای خود گذاشت<ref> اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۰.</ref>. در [[سال ۷۳ هجری]] "[[حجاج]] بن [[یوسف]]" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" کعبه را ویران کرد و پس از کشته شدن "ابن زبیر" آنرا دوباره ساخت و [[امام سجاد]] {{ع}} در جای اصلیاش [[نصب]] کرد<ref>الخرائج والجرائح، ج ۱، ص ۲۶۸؛ مدینة المعاجز، ج ۴، ص ۴۱۴؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۴۲.</ref>. در [[سال ۳۱۷ هجری]]، [[قرامطه]] در [[حمله]] به [[مکه]]، حجرالاسود را با خود به [[بحرین]] بردند؛ آنگاه به [[دستور]] [[فضل بن مقتدر]] ([[المطیع للّه]]) بیست و سومین [[خلیفه عباسی]] در [[مسجد جامع]] [[کوفه]] به ستون هفتم آن آویختند. سپس آنرا به مکه بردند و در جایش نصب کردند<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص ۱۶۶.</ref>. در [[منابع تاریخی]] دیگر آمده است که خود قرامطه در سال ۳۳۹ به بازگرداندن حجرالاسود به مکه [[اقدام]] کردند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۴، ص ۸۹ ـ ۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۱، ص ۱۸۲، ۲۵۲.</ref> و به [[اعتقاد شیعیان]]، این بار به دست [[حضرت مهدی]] {{ع}} در جایش نصب شد<ref>الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۴۷۵ ـ ۴۷۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۰۵.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
[[محمد بن قولویه]]، استاد [[شیخ مفید]] در این رابطه میگوید: [[قرامطه]] ـ که از [[پیروان]] [[محمد بن قرمط]] بودند و [[اعتقاد]] داشتند او [[امام زمان]] است ـ به [[مکه]] حمله کرده و [[حجر الاسود]] را ربوده بودند و پس از مدتها در سال ٣٠٧ ق. بازپس فرستادند و قصد داشتند در محل قبلی خود [[نصب]] نمایند. من این خبر را پیشتر در میان کتابهای خویش خوانده بودم و میدانستم که آن را فقط [[امام زمان]] {{ع}} میتواند در جای خود [[نصب]] کند. چنانکه در زمان [[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}} نیز از جای خود کنده شد و فقط [[امام]] {{ع}} توانست آن را در جای خود [[نصب]] کند. به همین خاطر به [[شوق دیدار]] [[امام زمان]] {{ع}} قصد [[حج]] نمودم. اما هنگامی که به [[بغداد]] رسیدم به [[بیماری]] [[سختی]] [[مبتلا]] شدم. ناچار شخصی به نام "ابن هشام" را [[نائب]] گرفتم تا علاوه بر ادای [[حج]] به [[نیت]] من نامهای را که خطاب به [[حضرت]] {{ع}} نوشته بودم، به دست ایشان برساند. در آن [[نامه]] خطاب به [[ناحیه مقدسه]] معروض داشته بودم که آیا از این [[بیماری]] [[نجات]] خواهم یافت؟ و مدت [[عمر]] من چند سال خواهد بود؟ به او گفتم: تمام تلاش من آن است که این [[نامه]] به دست کسی برسد که [[حجر الاسود]] را در محل خود [[نصب]] میکند. وقتی [[نامه]] را به او دادی، پاسخش را نیز دریافت کن! ابن هشام پس از اینکه با موفقیت [[مأموریت]] خود را انجام داد، بازگشت و گفت: وقتی به [[مکه]] رسیدم، خبر [[نصب]] [[حجر الاسود]] به گوشم رسید، فوراً خود را به [[حرم]] رساندم. مقداری [[پول]] به شرطهها دادم تا اجازه بدهند کسی که [[حجر الاسود]] را در جای خود [[نصب]] میکند، ببینم و عدهای از آنها را نیز استخدام نمودم که [[مردم]] را از اطرافم کنار بزنند، تا بتوانم از نزدیک [[شاهد]] جریان باشم. وقتی نزدیک [[حجر الاسود]] رسیدم، دیدم هرکس آن را برمیداشت و در محل خود مینهاد، کمی به خود میلرزید و دوباره میافتاد. همه متحیر مانده بودند و نمیدانستند چه باید بکنند؟ تا اینکه [[جوانی]] گندمگون که چهره [[زیبایی]] داشت جلو آمد و سنگ را برداشت و در محل خود قرار داد و سنگ بدون هیچ لرزشی بر جای خود ایستاد. گویی هیچگاه نیفتاده بود. فریاد [[شوق]] از مرد و [[زن]] برخاست. او در مقابل چشمان جمعیت بازگشت و از در [[حرم]] خارج شد. من به دنبال او دویدم و [[مردم]] را کنار میزدم. آنها [[فکر]] میکردند دیوانه شدهام و از مقابلم میگریختند. چشم از او بر نمیداشتم تا اینکه از جمعیت دور شدم. با اینکه او آرام قدم برمیداشت و من به سرعت میدویدم به او نمیرسیدم. تا اینکه وقتی به جایی رسیدم که هیچکس غیر از من او را نمیدید، ایستاد و رو به من نمود و گفت: آنچه با خود داری بده! وقتی [[نامه]] را به ایشان تقدیم نمودم، بدون اینکه آنرا بخوانند، فرمودند: به او بگو از این [[بیماری]] هراسی نداشته باش و پس از این، سی سال دیگر [[زندگی]] میکنی. آنگاه مرا چنان گریهای فراگرفت که [[توان]] هیچگونه حرکتی نیافتم و او در مقابل دیدگانم مرا ترک نمود و بازگشت<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۸ و ۵۹.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۱۷؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۷۱.</ref> | |||
==[[نصب]] [[حجرالاسود]] توسط [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در [[جاهلیت]]== | |||
[[زمان]] [[قبل از بعثت]] [[قریش]] [[تصمیم]] گرفتند [[کعبه]] را خراب و آنرا بازسازی کنند؛ بهدلیل آنکه سیل از بالای [[مکه]] آمده و وارد کعبه شده بود، [[دیوار کعبه]] را که کوتاه بود، شکافت و آهوی طلایی که داخل کعبه بود، دزدیده شد. قریش از انجام [[تخریب]] و بازسازی کعبه نگران بودند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷.</ref>. وقتی [[احساس]] [[ترس]] و [[نگرانی]] کردند، شخصی از آنان گفت: لازم است برای بازسازی کعبه هر کس [[پاکترین]] مالش را بیاورد؛ [[مالی]] که از [[راه]] [[قطع رحم]] و از راه [[حرام]] به دست نیاورده باشد<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. برای بازسازی لازم بود اول آنرا تخریب کنند. [[ولید بن مغیره]] داوطلب شد اولین کلنگ را به کعبه بزند تا اگر مشکلی پیش آید، [[دست]] نگه دارد. بالای کعبه رفت. وقتی سنگی از کعبه را حرکت داد، حوادثی رخ داد که ترسیدند؛ [[تضرع]] کردند: بارالها، ما هدفی جز [[اصلاح]] نداریم. [[خانه]] را خراب کردند تا به پایههایی رسیدند که [[ابراهیم]] نهاده بود. وقتی شروع به حرکت آن پایهها کردند، دچار [[زلزله]] و [[تاریکی]] شدند. تصمیم گرفتند فقط بر ارتفاع آن بیفزایند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۶.</ref>. ابراهیم{{ع}} طول کعبه را ۳۰ ذراع و عرض آنرا ۲۲ ذراع و ارتفاعش را ۹ ذراع قرار داده بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۲.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: ارتفاع کعبه ۹ ذراع بود و از [[زمان]] ابراهیم سقف نداشت و توسط قریش سقف بر آن نهاده شد. ارتفاعش به ۱۸ ذراع رسید. [[حجاج]] پس از تخریب [[خانه خدا]] بر روی [[عبدالله بن زبیر]]، کعبه را بازسازی کرد و ارتفاعش را ۲۷ ذراع قرار داد<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۱۹.</ref>. | |||
بازسازی و ساخت کعبه بر دیوارهای زمان ابراهیم آغاز شد. قریش بازسازی را بین [[قبایل]] قریش تقسیم کرد و ساخت هر یک از چهار دیوار کعبه را شماری از [[قبایل]] بر عهده گرفتند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. [[نقل]] است [[رسول خدا]]{{صل}} در ساخت [[کعبه]] نیز با [[قریش]] سهیم بوده است و از در [[خانه]] تا نصف بین [[رکن یمانی]] و [[حجرالاسود]] بر عهده وی بوده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۳.</ref>. در روایتی دیگر ذکر شده که [[بنی هاشم]] از حجرالاسود تا رکن شامی را بر عهده گرفتند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸.</ref>. طبق نقل [[بلاذری]]، [[بنی عبدمناف]] و [[بنی زهره]] یک رکن، یعنی یک چهارم ساخت [[دیوار کعبه]] را بر عهده گرفتند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. | |||
قریش بازسازی کعبه را ادامه دادند تا به جای [[نصب حجرالاسود]] رسیدند. بین قبایل [[اختلاف]] شدیدی رخ داد که چه کسی [[افتخار]] نصب حجرالاسود را داشته باشد. وقتی اختلاف شدید شد، [[راضی]] شدند این کار را به اولین فردی بسپارند که از در [[بنی شیبه]] وارد [[مسجدالحرام]] میشود. [[پیامبر]] وارد شد. گفتند: [[امین]] آمد؛ یعنی [[محمد امین]]. او را [[حَکَم]] قرار دادند. [[حضرت]] با تدبیری [[زیبا]] مشکل را حل کرد. عبای خود را پهن کرد و حجرالاسود را در آن [[قرارداد]] و فرمود: از هر یک از چهار گروه قریش که بازسازی کعبه را بر عهده داشتند، یک نفر به [[نمایندگی]] آنان بیاید و چهار نفر که نام آنان در [[کتاب کافی]] آمده، [[عبا]] را بلند کردند و رسول خدا{{صل}} آنرا در [[جایگاه]] خود نهاد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۰.</ref>. | |||
قریش برای بازسازی [[خانه خدا]] و سقف آن به چوب نیاز داشتند. در این ایام [[پادشاه روم]] یک کشتی از چوب و وسایل لازم به همراه بَنَّا و کارگر به جانب [[حبشه]] فرستاده بود تا در آنجا کلیسایی بسازند. این کشتی گرفتار [[طوفان]] شد و باد آنرا به ساحل دریای سرخ آورد. [[مردم]] [[مکه]] مطلع شدند و رفتند وسایل آنرا که برای بازسازی [[کعبه]] لازم بود، خریدند و به مکه آوردند و بدینگونه کعبه بازسازی شد. آنان پس از ساخت کعبه پردهای بر آن قرار دادند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص؟؟؟.</ref> | |||
==[[حجرالاسود]] در [[تفاسیر]]== | ==[[حجرالاسود]] در [[تفاسیر]]== | ||
واژه "حجرالاسود" در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما [[مفسران]] پارهای از [[آیات]] را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند: | واژه "حجرالاسود" در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما [[مفسران]] پارهای از [[آیات]] را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند: | ||
#قرآن، [[کعبه]] را نخستین پرستشگاه روی [[زمین]] میداند و از نشانههای روشنی در آن برای [[مردم]] گزارش میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> شماری از مفسران<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص ۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۹۰.</ref> حجرالاسود را از مصادیق این [[نشانهها]] دانستهاند و پارهای از [[احادیث]] نیز مؤید این معنایند | #قرآن، [[کعبه]] را نخستین پرستشگاه روی [[زمین]] میداند و از نشانههای روشنی در آن برای [[مردم]] گزارش میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> شماری از مفسران<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص ۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۹۰.</ref> حجرالاسود را از مصادیق این [[نشانهها]] دانستهاند و پارهای از [[احادیث]] نیز مؤید این معنایند<ref>الکافی، ج ۴، ص ۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۲.</ref>. | ||
#در [[سوره بروج]]، افزون بر [[آسمان]] و [[روز]] [[موعود]]، به [[شاهد]] و مشهود نیز [[سوگند]] یاد شده است که شکنجهگران مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] [[کیفر]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref> گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را [[حاجیان]] استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ [[روز قیامت]] به سود آنان [[گواهی]] میدهد | #در [[سوره بروج]]، افزون بر [[آسمان]] و [[روز]] [[موعود]]، به [[شاهد]] و مشهود نیز [[سوگند]] یاد شده است که شکنجهگران مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] [[کیفر]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref>. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را [[حاجیان]] استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ [[روز قیامت]] به سود آنان [[گواهی]] میدهد<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۹؛ زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۷.</ref>. | ||
#بر اساس برخی آیات، [[مشرکان قریش]] میکوشیدهاند با [[فریب]] [[رسول خدا]] {{صل}} آن [[حضرت]] سخنی جز [[وحی]] را به [[خدا]] نسبت دهد و اگر خدا با اعطای [[مقام عصمت]]، آن حضرت را از [[انحراف]] [[حفظ]] نمیکرد، نزدیک بود که اندکی به آنان بگراید: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref> در [[شأن نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> [[اختلاف]] است؛ از جمله برخی مفسران گفتهاند که مشرکان قریش رسول خدا {{صل}} را از استلام حجرالاسود بازداشته و گفتند اگر با [[خدایان]] آنها نیز چنین نکند، از استلام [[حجرالاسود]] جلو میگیرند | #بر اساس برخی آیات، [[مشرکان قریش]] میکوشیدهاند با [[فریب]] [[رسول خدا]] {{صل}} آن [[حضرت]] سخنی جز [[وحی]] را به [[خدا]] نسبت دهد و اگر خدا با اعطای [[مقام عصمت]]، آن حضرت را از [[انحراف]] [[حفظ]] نمیکرد، نزدیک بود که اندکی به آنان بگراید: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref> در [[شأن نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> [[اختلاف]] است؛ از جمله برخی مفسران گفتهاند که مشرکان قریش رسول خدا {{صل}} را از استلام حجرالاسود بازداشته و گفتند اگر با [[خدایان]] آنها نیز چنین نکند، از استلام [[حجرالاسود]] جلو میگیرند<ref>جامعالبیان، ج ۱۵، ص ۱۶۲؛ کنز الدقائق، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref>. | ||
#[[خدا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> درباره [[اقرار]] از نوع [[بشر]] بر [[ربوبیت]] خود خبر میدهد. این [[پیمان]] که در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] "[[عهد]] {{متن قرآن|أَلَسْتُ}}" نامیده میشود، پیش از [[آفرینش]] طبیعی [[انسان]] بوده است. برپایه [[روایات]]، [[خلیفه دوم]]، هنگام [[حج]] در دوره [[خلافت]] خویش حجرالاسود را بوسید و گفت: میدانم که سود و زیانی نداری و اگر ندیده بودم که [[رسول خدا]] {{صل}} تو را میبوسد، هرگز این کار را نمیکردم. [[امام علی]] {{ع}} در واکنش به این سخن فرمود: به خدا [[سوگند]] حجرالاسود سود و زیان میرساند و در پاسخ [[پرسش]] [[عمر]] درباره مستند این گفتار، با [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: خدا از بندگانش بر ربوبیت خود اقرار گرفت و نامهای آنها را در ورقی نگاشت و | #[[خدا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> درباره [[اقرار]] از نوع [[بشر]] بر [[ربوبیت]] خود خبر میدهد. این [[پیمان]] که در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] "[[عهد]] {{متن قرآن|أَلَسْتُ}}" نامیده میشود، پیش از [[آفرینش]] طبیعی [[انسان]] بوده است. برپایه [[روایات]]، [[خلیفه دوم]]، هنگام [[حج]] در دوره [[خلافت]] خویش حجرالاسود را بوسید و گفت: میدانم که سود و زیانی نداری و اگر ندیده بودم که [[رسول خدا]] {{صل}} تو را میبوسد، هرگز این کار را نمیکردم. [[امام علی]] {{ع}} در واکنش به این سخن فرمود: به خدا [[سوگند]] حجرالاسود سود و زیان میرساند و در پاسخ [[پرسش]] [[عمر]] درباره مستند این گفتار، با [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: خدا از بندگانش بر ربوبیت خود اقرار گرفت و نامهای آنها را در ورقی نگاشت و آنرا به حجرالاسود سپرد و از آن خواست [[روز قیامت]] درباره کسانی که آنرا لمس کرده و بر پیمان خویش با خدا [[وفادار]] بودهاند [[گواهی]] دهد<ref>الامالی، ص ۴۷۶؛ ارشاد الساری، ج ۳، ص ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۱۶.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==[[حجرالاسود]] در [[زمان ظهور]]== | |||
در برخی [[روایات]] [[حجرالاسود]] به عنوان تکیهگاه [[حضرت مهدی]]{{ع)) مطرح شده است مانند: | |||
#[[امام باقر ]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! گویا میبینم [[قائم]] به [[حجر الاسود]] تکیه داده، از [[خداوند]] سبحانه و تعالی میخواهد به [[حق]] خود برسد... .»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ{{ع}} وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ...}}؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۸۱؛ با اندک تفاوتی: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۵۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۰۴</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۵.</ref> | |||
#[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "نخستین چیزی که از [[عدالت]] [[قائم]] {{ع}} ظاهر میشود این است که منادی اعلام میکند، آنان که [[طواف]] مستحبّی میکنند، مطاف و [[حجر الاسود]] را برای کسانی که [[طواف]] [[واجب]] میکنند، خالی کنند"<ref>{{متن حدیث|أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴؛ الزام الناصب، ص ۲۲۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۷۱.</ref> | |||
==[[فضایل]] [[حجرالاسود]]== | |||
گفتهاند: این سنگ در آب فرو نمیرود<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref> و با [[آتش]] گرم نمیشود<ref> شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref>. همچنین در [[احادیث شیعه]] و [[سنّی]]، فضایل فراوانی برای حجرالاسود یاد شده است؛ مانند محو [[گناهان]] بر اثر استلام آن<ref>السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۷۵.</ref>، [[توبه]] [[آدم]] {{ع}} وسط حجرالاسود و دَرِ [[کعبه]] <ref> علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۷۴.</ref> و [[مستجاب شدن دعا]] در آنجا<ref>احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۹.</ref>، [[دفن]] ۷۰ [[پیامبر]] در میان [[رکن یمانی]] و حجرالاسود<ref>الکافی، ج ۴، ص ۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۶۴.</ref>، جاری بودن ۴ نهر بهشتی در زیر آن<ref>الخصال، ج ۴، ص ۶۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> و سپرده شدن [[میثاق]] [[خدا]] به آن<ref>عللالشرایع، ج ۲، ص ۴۲۴؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۱.</ref>. | |||
همچنین بر پایه [[روایات]] [[شیعی]]، هنگام [[مجادله]] [[محمد بن حنفیه]]، عموی [[امام سجاد]]{{ع}} با وی، [[حجرالاسود]] به [[امامت]] آن [[حضرت]] [[گواهی]] داد<ref> الکافی، ج ۱، ص ۳۴۸؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۶؛ کنزالدقائق، ج ۳، ص ۱۶۸.</ref>. بر اساس برخی روایات اگر [[مشرکان]] به آن دست نمیزدند، هر [[بیماری]] که آنرا لمس میکرد [[شفا]] میداد<ref>السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۷.</ref>. | |||
برخی [[احادیث]]، [[فضیلت]] و [[دلیل]] استلام حجرالاسود را آمدن از [[عرش]]، در نتیجه تبرّک جستن به آن میدانند <ref>علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۸؛ بحارالانوار، ج ۷، ص ۳۳۹.</ref> و بعضی روایات، نماد دست راست خدا بودن و اینکه استلام آن در [[حکم]] دست دادن با خداست<ref>علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۰.</ref>. [[شیخ صدوق]] "[[دست خدا]] را" [[راه]] او میداند که به [[بهشت]] پایان میپذیرد<ref>علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۴.</ref> و [[ملا مهدی نراقی]] سبب نامیدن آن به دست خدا را این میداند که واسطه میان خدا و [[بندگان]] در رسیدن به [[رضایت]] و [[دوستی]] اوست<ref>جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۹۳.</ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==[[احکام فقهی]] [[حجرالاسود]]== | |||
بر اساس منابع [[فقهی]]، استلام و بوسیدن حجرالاسود [[مستحب]] مؤکّد است؛ حتی گفته شده است هنگام ازدحام با دست به سوی آن اشاره شود<ref> الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۰؛ النهایه، ص ۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۰.</ref>. سَلّار از [[فقهای شیعه]] بوسیدن آنرا [[واجب]] میداند.<ref> مختلفالشیعه، ج ۴، ص ۲۱۰؛ جواهرالکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۳.</ref> بیشتر [[مذاهب اسلامی]] [[شیعه]]<ref>الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷.</ref> و [[سنّی]]<ref>السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۸۲؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۵۵.</ref> آغاز [[طواف]] از [[حجرالاسود]] را [[واجب]] میدانند و برخی نیز [[مستحب]]<ref>جواهرالکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص ۲۲۱۴.</ref>. | |||
مستحب است [[انسان]] برای رفتن به [[صفا]] از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد<ref>وسائلالشیعه، ج ۱۳، ص ۴۷۵؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۴۱۳ و ۴۱۴؛ الحدائق، ج ۱۶، ص ۲۶۰.</ref>؛ همچنین مستحب است هنگامی که در طواف به حجرالاسود میرسد، دستان خود را بالا برد و [[خدا]] را [[حمد]] و [[سپاس]] بگوید و آنگاه بر [[پیامبر]] {{صل}} و خاندانش {{عم}}[[درود]] فرستد <ref>النهایه، ص ۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۰.</ref> یا [[تکبیر]] بگوید<ref>صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۹۸؛ المغنی، ج ۳، ص ۳۹۶؛ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۷. </ref>.<ref>[[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{فهرست اثر}} | |||
{{ستون-شروع|2}} | |||
# [[پرونده:000061.jpg|22px]] [[مهدی امیریان|امیریان، مهدی]]، [[حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰''']] | |||
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | |||
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] | |||
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | |||
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]. | |||
{{پایان}} | |||
{{پایان}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۴
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث حجر الاسود است. "حجر الاسود" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حجر الاسود (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
حجرالاسود، مرکّب از "حَجَر" به معنای سنگ و "اسود" ـ از ماده "س ـ و ـ د" ـ به معنای سیاه است[۱]. سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطههای قرمز و خطهای زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح زمین، بر رکن شرقی کعبه قرار دارد. قطر آن نزدیک ۳۰ سانتیمتر [۲] و وزنش دو کیلوگرم است[۳]. از آن به "الحجر"[۴] و به جهت قرار گرفتن در رکن شرقی، به "رکن"[۵] و "الرکن الاسود"[۶] نیز یاد شده است[۷].
تاریخ حجرالاسود
برپایه برخی گزارشها[۸] ابتدا حضرت آدم (ع) این سنگ را به دستور خداوند در ساخت کعبه به کار گرفته؛ اما به گفته مشهور [۹] در زمان حضرت ابراهیم (ع) وی یا جبرئیل [۱۰] آنرا بر دیوار کعبه کار گذاشته است.
در انگیزه این کار اختلاف است؛ برخی کاری طبیعی دانسته[۱۱] و بعضی معتقدند ابراهیم (ع) هر سنگی را که در جای کنونی حجرالاسود مینهاد بر زمین میافتاد؛ اما حجرالاسود در آن مکان جای گرفت[۱۲] و به باور گروهی، ابراهیم (ع) برای مشخص کردن شروع طواف این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد [۱۳] و بر اساس روایاتی از اهل بیت (ع) حجرالاسود در مکان فعلی نصب شد، زیرا خدا از انسانها در این مکان پیمان گرفته است [۱۴]. برپایه سخنی دیگر، وقتی ابراهیم (ع) هنگام ساخت کعبه به مکان حجرالاسود رسید، ندایی از کوه ابوقبیس برخاست که نزد من امانتی است و حجرالاسود را به آن حضرت سپرد [۱۵]. در دستیابی ابراهیم (ع) به حجرالاسود گزارشها متفاوتاند؛ به اعتقاد برخی جبرئیل آنرا برای آن حضرت آورد [۱۶] و بعضی گفتهاند ابراهیم (ع) حجرالاسود را در منطقه "ذی طُوی" یافت و به مکه برد[۱۷] و دستهای، آورندۀ سنگ را اسماعیل دانستهاند [۱۸] و گروهی معتقدند در زمان طوفان نوح (ع) این سنگ به کوه ابوقبیس سپرده شد و سپس این کوه، ابراهیم (ع) را از وجود آن نزد خود آگاه ساخت[۱۹].
جایگاه ابتدایی این سنگ را بیشتر مفسران [۲۰] و محدّثان [۲۱] بهشت و فرود آن به زمین را در زمان هبوط آدم (ع) میدانند و گروهی معتقدند آدم (ع) هنگام هبوط از بهشت آنرا با خود آورد[۲۲] و برخی نیز میگویند پس از هبوط آدم (ع) خدا این سنگ را از بهشت برای وی فرستاد[۲۳]. گفته شده چون آدم در بهشت با آن انس داشت، خدا آنرا برایش فرستاد تا در دنیا نیز بدان خو گیرد و هر شب و روز نزد آن سنگ به توحید و عدل الهی اقرار کند[۲۴].
حجرالاسود، مقام ابراهیم و سنگ بنی اسرائیل (سنگی که همراه بنیاسرائیل بود و موسی (ع) با زدن عصای خویش از آن آب جاری میساختند) سه سنگ بهشتی هستند که روی زمین قرار گرفتهاند[۲۵]. برپایه برخی از گزارشها و روایات، حجرالاسود در اصل، گوهر [۲۶] یا یاقوت بهشتی [۲۷] و بر اساس برخی احادیثِ منسوب به اهل بیت(ع) فرشتهای است که بر اثر پیشی گرفتن در ایمان و محبت فراوان به پیامبراکرم(ص) خدا او را برگزید و میثاق را نزد آن به ودیعت نهاد[۲۸]. برخی با نادرست و متعارض دانستن این اخبار، ضمن انکار بهشتی بودن حجرالاسود، معتقدند شرافت آن تنها برخاسته از انتساب به خدا و دست کشیدن مؤمنان بر آن است و گرنه سنگ سیاه با سفید هیچ تفاوت ندارد[۲۹].
علامه طباطبایی در پاسخ ضمن پذیرش تعارض ظاهری احادیث، باور دارد که میتوان معنای مشترکی برای همه آنها نمایاند. به نظر وی همانند این روایات بسیار است؛ نظیر احادیثی که برخی گیاهان یا میوهها را بهشتی میخوانند و اگر یکایک آنها پذیرفتنی نباشند، نمیتوان همگی را رد کرد، چون اینگونه روایات از معارف الهیاند که نخست قرآن از آن پرده برداشته و اهل بیت (ع) سیر آنرا دنبال کردهاند. از کلام خدا برمیآید که نه تنها حجرالاسود، همه موجودات را خدا نازل کرده است. همه خیر و خوبیها مبدأ و مقصد بهشتی و همه شر و پلیدیها مبدأ و مقصد جهنمی دارند[۳۰].
این سنگ گویا ابتدا سفید بوده و پس از مدتی به سیاهی گراییده است[۳۱]. در سبب آن برخی بر حوادث طبیعی از جمله آتشسوزیهای پی در پی پافشاری میکنند[۳۲]؛ ولی برخی روایات عامل آنرا فراطبیعی همانند گناهان آدمیان[۳۳] یا دست کشیدن مشرکان بر آن[۳۴] دانستهاند.
حجرالاسود پس از نصب بر دیوار کعبه چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پس از ابراهیم (ع) عمالقه و در برخی روایات، قبیله جرهم، نخستین کسانیاند که حجرالاسود را در کعبه جاسازی کردهاند[۳۵]. برپایه برخی گزارشهای تاریخی، در قرن سوم پیش از میلاد، که قبیله جرهم در پی درگیری با قبیله خزاعه ناگزیر به ترک مکه شدند، "جرهمیان" حجرالاسود را کنده، در چاه زمزم افکندند.[۳۶] پس از مدتی، قبیله خزاعه دوباره آنرا در جایش نهادند[۳۷].
پنج سال پیش از بعثت، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در قریش بر سر نصب حجرالاسود اختلاف شد [۳۸] و همگان پذیرفتند به داوری نخستین کسی تن دهند که به میان آنان میآید که پیامبر (ص) بود و به پیشنهاد آن حضرت (ص) حجرالاسود را درون پارچهای گذاشتند و هریک از سران طوایف، گوشهای از آنرا گرفت و بلند کرد و پیامبر (ص) با دست خود آنرا بر دیوار کعبه نهاد[۳۹].
در سال ۶۴ هجری، کعبه را سپاه یزید به فرماندهی "حصین بن نمیر" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" ویران کرد و "ابن زبیر" هنگام تجدید بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با نقره در جای خود گذاشت[۴۰]. در سال ۷۳ هجری "حجاج بن یوسف" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" کعبه را ویران کرد و پس از کشته شدن "ابن زبیر" آنرا دوباره ساخت و امام سجاد (ع) در جای اصلیاش نصب کرد[۴۱]. در سال ۳۱۷ هجری، قرامطه در حمله به مکه، حجرالاسود را با خود به بحرین بردند؛ آنگاه به دستور فضل بن مقتدر (المطیع للّه) بیست و سومین خلیفه عباسی در مسجد جامع کوفه به ستون هفتم آن آویختند. سپس آنرا به مکه بردند و در جایش نصب کردند[۴۲]. در منابع تاریخی دیگر آمده است که خود قرامطه در سال ۳۳۹ به بازگرداندن حجرالاسود به مکه اقدام کردند[۴۳] و به اعتقاد شیعیان، این بار به دست حضرت مهدی (ع) در جایش نصب شد[۴۴].[۴۵]
محمد بن قولویه، استاد شیخ مفید در این رابطه میگوید: قرامطه ـ که از پیروان محمد بن قرمط بودند و اعتقاد داشتند او امام زمان است ـ به مکه حمله کرده و حجر الاسود را ربوده بودند و پس از مدتها در سال ٣٠٧ ق. بازپس فرستادند و قصد داشتند در محل قبلی خود نصب نمایند. من این خبر را پیشتر در میان کتابهای خویش خوانده بودم و میدانستم که آن را فقط امام زمان (ع) میتواند در جای خود نصب کند. چنانکه در زمان امام زین العابدین (ع) نیز از جای خود کنده شد و فقط امام (ع) توانست آن را در جای خود نصب کند. به همین خاطر به شوق دیدار امام زمان (ع) قصد حج نمودم. اما هنگامی که به بغداد رسیدم به بیماری سختی مبتلا شدم. ناچار شخصی به نام "ابن هشام" را نائب گرفتم تا علاوه بر ادای حج به نیت من نامهای را که خطاب به حضرت (ع) نوشته بودم، به دست ایشان برساند. در آن نامه خطاب به ناحیه مقدسه معروض داشته بودم که آیا از این بیماری نجات خواهم یافت؟ و مدت عمر من چند سال خواهد بود؟ به او گفتم: تمام تلاش من آن است که این نامه به دست کسی برسد که حجر الاسود را در محل خود نصب میکند. وقتی نامه را به او دادی، پاسخش را نیز دریافت کن! ابن هشام پس از اینکه با موفقیت مأموریت خود را انجام داد، بازگشت و گفت: وقتی به مکه رسیدم، خبر نصب حجر الاسود به گوشم رسید، فوراً خود را به حرم رساندم. مقداری پول به شرطهها دادم تا اجازه بدهند کسی که حجر الاسود را در جای خود نصب میکند، ببینم و عدهای از آنها را نیز استخدام نمودم که مردم را از اطرافم کنار بزنند، تا بتوانم از نزدیک شاهد جریان باشم. وقتی نزدیک حجر الاسود رسیدم، دیدم هرکس آن را برمیداشت و در محل خود مینهاد، کمی به خود میلرزید و دوباره میافتاد. همه متحیر مانده بودند و نمیدانستند چه باید بکنند؟ تا اینکه جوانی گندمگون که چهره زیبایی داشت جلو آمد و سنگ را برداشت و در محل خود قرار داد و سنگ بدون هیچ لرزشی بر جای خود ایستاد. گویی هیچگاه نیفتاده بود. فریاد شوق از مرد و زن برخاست. او در مقابل چشمان جمعیت بازگشت و از در حرم خارج شد. من به دنبال او دویدم و مردم را کنار میزدم. آنها فکر میکردند دیوانه شدهام و از مقابلم میگریختند. چشم از او بر نمیداشتم تا اینکه از جمعیت دور شدم. با اینکه او آرام قدم برمیداشت و من به سرعت میدویدم به او نمیرسیدم. تا اینکه وقتی به جایی رسیدم که هیچکس غیر از من او را نمیدید، ایستاد و رو به من نمود و گفت: آنچه با خود داری بده! وقتی نامه را به ایشان تقدیم نمودم، بدون اینکه آنرا بخوانند، فرمودند: به او بگو از این بیماری هراسی نداشته باش و پس از این، سی سال دیگر زندگی میکنی. آنگاه مرا چنان گریهای فراگرفت که توان هیچگونه حرکتی نیافتم و او در مقابل دیدگانم مرا ترک نمود و بازگشت[۴۶].[۴۷]
نصب حجرالاسود توسط پیامبر خاتم(ص) در جاهلیت
زمان قبل از بعثت قریش تصمیم گرفتند کعبه را خراب و آنرا بازسازی کنند؛ بهدلیل آنکه سیل از بالای مکه آمده و وارد کعبه شده بود، دیوار کعبه را که کوتاه بود، شکافت و آهوی طلایی که داخل کعبه بود، دزدیده شد. قریش از انجام تخریب و بازسازی کعبه نگران بودند[۴۸]. وقتی احساس ترس و نگرانی کردند، شخصی از آنان گفت: لازم است برای بازسازی کعبه هر کس پاکترین مالش را بیاورد؛ مالی که از راه قطع رحم و از راه حرام به دست نیاورده باشد[۴۹]. برای بازسازی لازم بود اول آنرا تخریب کنند. ولید بن مغیره داوطلب شد اولین کلنگ را به کعبه بزند تا اگر مشکلی پیش آید، دست نگه دارد. بالای کعبه رفت. وقتی سنگی از کعبه را حرکت داد، حوادثی رخ داد که ترسیدند؛ تضرع کردند: بارالها، ما هدفی جز اصلاح نداریم. خانه را خراب کردند تا به پایههایی رسیدند که ابراهیم نهاده بود. وقتی شروع به حرکت آن پایهها کردند، دچار زلزله و تاریکی شدند. تصمیم گرفتند فقط بر ارتفاع آن بیفزایند[۵۰]. ابراهیم(ع) طول کعبه را ۳۰ ذراع و عرض آنرا ۲۲ ذراع و ارتفاعش را ۹ ذراع قرار داده بود[۵۱]. امام صادق(ع) میفرماید: ارتفاع کعبه ۹ ذراع بود و از زمان ابراهیم سقف نداشت و توسط قریش سقف بر آن نهاده شد. ارتفاعش به ۱۸ ذراع رسید. حجاج پس از تخریب خانه خدا بر روی عبدالله بن زبیر، کعبه را بازسازی کرد و ارتفاعش را ۲۷ ذراع قرار داد[۵۲].
بازسازی و ساخت کعبه بر دیوارهای زمان ابراهیم آغاز شد. قریش بازسازی را بین قبایل قریش تقسیم کرد و ساخت هر یک از چهار دیوار کعبه را شماری از قبایل بر عهده گرفتند[۵۳]. نقل است رسول خدا(ص) در ساخت کعبه نیز با قریش سهیم بوده است و از در خانه تا نصف بین رکن یمانی و حجرالاسود بر عهده وی بوده است[۵۴]. در روایتی دیگر ذکر شده که بنی هاشم از حجرالاسود تا رکن شامی را بر عهده گرفتند[۵۵]. طبق نقل بلاذری، بنی عبدمناف و بنی زهره یک رکن، یعنی یک چهارم ساخت دیوار کعبه را بر عهده گرفتند[۵۶].
قریش بازسازی کعبه را ادامه دادند تا به جای نصب حجرالاسود رسیدند. بین قبایل اختلاف شدیدی رخ داد که چه کسی افتخار نصب حجرالاسود را داشته باشد. وقتی اختلاف شدید شد، راضی شدند این کار را به اولین فردی بسپارند که از در بنی شیبه وارد مسجدالحرام میشود. پیامبر وارد شد. گفتند: امین آمد؛ یعنی محمد امین. او را حَکَم قرار دادند. حضرت با تدبیری زیبا مشکل را حل کرد. عبای خود را پهن کرد و حجرالاسود را در آن قرارداد و فرمود: از هر یک از چهار گروه قریش که بازسازی کعبه را بر عهده داشتند، یک نفر به نمایندگی آنان بیاید و چهار نفر که نام آنان در کتاب کافی آمده، عبا را بلند کردند و رسول خدا(ص) آنرا در جایگاه خود نهاد[۵۷].
قریش برای بازسازی خانه خدا و سقف آن به چوب نیاز داشتند. در این ایام پادشاه روم یک کشتی از چوب و وسایل لازم به همراه بَنَّا و کارگر به جانب حبشه فرستاده بود تا در آنجا کلیسایی بسازند. این کشتی گرفتار طوفان شد و باد آنرا به ساحل دریای سرخ آورد. مردم مکه مطلع شدند و رفتند وسایل آنرا که برای بازسازی کعبه لازم بود، خریدند و به مکه آوردند و بدینگونه کعبه بازسازی شد. آنان پس از ساخت کعبه پردهای بر آن قرار دادند[۵۸].[۵۹]
حجرالاسود در تفاسیر
واژه "حجرالاسود" در قرآن به کار نرفته است؛ اما مفسران پارهای از آیات را به گونهای با آن مرتبط دانستهاند:
- قرآن، کعبه را نخستین پرستشگاه روی زمین میداند و از نشانههای روشنی در آن برای مردم گزارش میدهد: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ﴾[۶۰]، ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۶۱] شماری از مفسران[۶۲] حجرالاسود را از مصادیق این نشانهها دانستهاند و پارهای از احادیث نیز مؤید این معنایند[۶۳].
- در سوره بروج، افزون بر آسمان و روز موعود، به شاهد و مشهود نیز سوگند یاد شده است که شکنجهگران مردان و زنان مؤمن کیفر خواهند شد: ﴿وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ ﴾[۶۴]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ﴾[۶۵]. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را حاجیان استلام کننده آن دانستهاند؛ با این توضیح که این سنگ روز قیامت به سود آنان گواهی میدهد[۶۶].
- بر اساس برخی آیات، مشرکان قریش میکوشیدهاند با فریب رسول خدا (ص) آن حضرت سخنی جز وحی را به خدا نسبت دهد و اگر خدا با اعطای مقام عصمت، آن حضرت را از انحراف حفظ نمیکرد، نزدیک بود که اندکی به آنان بگراید: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۶۷]، ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۶۸] در شأن نزول آیه ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۶۹] اختلاف است؛ از جمله برخی مفسران گفتهاند که مشرکان قریش رسول خدا (ص) را از استلام حجرالاسود بازداشته و گفتند اگر با خدایان آنها نیز چنین نکند، از استلام حجرالاسود جلو میگیرند[۷۰].
- خدا در آیه ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾[۷۱] درباره اقرار از نوع بشر بر ربوبیت خود خبر میدهد. این پیمان که در ادبیات معارف اسلامی "عهد ﴿أَلَسْتُ﴾" نامیده میشود، پیش از آفرینش طبیعی انسان بوده است. برپایه روایات، خلیفه دوم، هنگام حج در دوره خلافت خویش حجرالاسود را بوسید و گفت: میدانم که سود و زیانی نداری و اگر ندیده بودم که رسول خدا (ص) تو را میبوسد، هرگز این کار را نمیکردم. امام علی (ع) در واکنش به این سخن فرمود: به خدا سوگند حجرالاسود سود و زیان میرساند و در پاسخ پرسش عمر درباره مستند این گفتار، با تلاوت آیه یاد شده فرمود: خدا از بندگانش بر ربوبیت خود اقرار گرفت و نامهای آنها را در ورقی نگاشت و آنرا به حجرالاسود سپرد و از آن خواست روز قیامت درباره کسانی که آنرا لمس کرده و بر پیمان خویش با خدا وفادار بودهاند گواهی دهد[۷۲].[۷۳]
حجرالاسود در زمان ظهور
در برخی روایات حجرالاسود به عنوان تکیهگاه حضرت مهدی{{ع)) مطرح شده است مانند:
- امام باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند! گویا میبینم قائم به حجر الاسود تکیه داده، از خداوند سبحانه و تعالی میخواهد به حق خود برسد... .»[۷۴].[۷۵]
- امام صادق (ع) فرمود: "نخستین چیزی که از عدالت قائم (ع) ظاهر میشود این است که منادی اعلام میکند، آنان که طواف مستحبّی میکنند، مطاف و حجر الاسود را برای کسانی که طواف واجب میکنند، خالی کنند"[۷۶].[۷۷]
فضایل حجرالاسود
گفتهاند: این سنگ در آب فرو نمیرود[۷۸] و با آتش گرم نمیشود[۷۹]. همچنین در احادیث شیعه و سنّی، فضایل فراوانی برای حجرالاسود یاد شده است؛ مانند محو گناهان بر اثر استلام آن[۸۰]، توبه آدم (ع) وسط حجرالاسود و دَرِ کعبه [۸۱] و مستجاب شدن دعا در آنجا[۸۲]، دفن ۷۰ پیامبر در میان رکن یمانی و حجرالاسود[۸۳]، جاری بودن ۴ نهر بهشتی در زیر آن[۸۴] و سپرده شدن میثاق خدا به آن[۸۵].
همچنین بر پایه روایات شیعی، هنگام مجادله محمد بن حنفیه، عموی امام سجاد(ع) با وی، حجرالاسود به امامت آن حضرت گواهی داد[۸۶]. بر اساس برخی روایات اگر مشرکان به آن دست نمیزدند، هر بیماری که آنرا لمس میکرد شفا میداد[۸۷].
برخی احادیث، فضیلت و دلیل استلام حجرالاسود را آمدن از عرش، در نتیجه تبرّک جستن به آن میدانند [۸۸] و بعضی روایات، نماد دست راست خدا بودن و اینکه استلام آن در حکم دست دادن با خداست[۸۹]. شیخ صدوق "دست خدا را" راه او میداند که به بهشت پایان میپذیرد[۹۰] و ملا مهدی نراقی سبب نامیدن آن به دست خدا را این میداند که واسطه میان خدا و بندگان در رسیدن به رضایت و دوستی اوست[۹۱].[۹۲]
احکام فقهی حجرالاسود
بر اساس منابع فقهی، استلام و بوسیدن حجرالاسود مستحب مؤکّد است؛ حتی گفته شده است هنگام ازدحام با دست به سوی آن اشاره شود[۹۳]. سَلّار از فقهای شیعه بوسیدن آنرا واجب میداند.[۹۴] بیشتر مذاهب اسلامی شیعه[۹۵] و سنّی[۹۶] آغاز طواف از حجرالاسود را واجب میدانند و برخی نیز مستحب[۹۷].
مستحب است انسان برای رفتن به صفا از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد[۹۸]؛ همچنین مستحب است هنگامی که در طواف به حجرالاسود میرسد، دستان خود را بالا برد و خدا را حمد و سپاس بگوید و آنگاه بر پیامبر (ص) و خاندانش (ع)درود فرستد [۹۹] یا تکبیر بگوید[۱۰۰].[۱۰۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۱۴ «سود»؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۶۵ «حجر».
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۳۶۰؛ دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص ۵۶؛ لغتنامه، ج ۵، ص ۷۶۸۴، «حجر».
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵ و ۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۹۶، ۳۹۴؛ معجمالبلدان، ج ۲، ص ۲۲۳.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۷۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۶.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۶.
- ↑ روض الجنان، ج ۲، ص ۱۶۸.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۳.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۳.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۰۵؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۹۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۲؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۳.
- ↑ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۵۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۲۴.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۱۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۴، ص ۱۸۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ دلائل النبوة، ج ۲، ص ۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۹؛ روضة المتقین، ج ۴، ص ۷ـ۸.
- ↑ روضة المتقین، ج ۴، ص ۷ـ۸؛ دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۵۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۸۶؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۰۵؛ کنزالدقائق، ج ۳، ص ۱۶۸.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۱۳۷؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۷.
- ↑ المنار، ج ۱، ص ۴۶۷.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۳؛ کنز الدقائق، ج ۲، ص ۱۵۱.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۳۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۷۶۴؛ مجمع البیان، ج ۱ـ۲، ص ۳۸۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۲۴؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۹.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۴۸؛ ج ۸۹، ص ۹۳؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۵۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۲۴؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۲۳۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۳۳۲؛ دایرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۰۳.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۶۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص ۱۶۶.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۲ و ۱۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۰.
- ↑ الخرائج والجرائح، ج ۱، ص ۲۶۸؛ مدینة المعاجز، ج ۴، ص ۴۱۴؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۴۲.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص ۱۶۶.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۴، ص ۸۹ ـ ۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۱، ص ۱۸۲، ۲۵۲.
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۴۷۵ ـ ۴۷۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۰۵.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۸ و ۵۹.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۱۷؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۷۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۲.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۱۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۸.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص؟؟؟.
- ↑ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص ۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۹۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۲.
- ↑ «سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.
- ↑ «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۹؛ زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۷.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۵، ص ۱۶۲؛ کنز الدقائق، ج ۷، ص ۴۶۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ الامالی، ص ۴۷۶؛ ارشاد الساری، ج ۳، ص ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۱۶.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(ع) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ...»؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۸۱؛ با اندک تفاوتی: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۵۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۰۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۶۵.
- ↑ «أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴؛ الزام الناصب، ص ۲۲۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۷۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴؛ شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۷۵.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۷۴.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۶۴.
- ↑ الخصال، ج ۴، ص ۶۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ عللالشرایع، ج ۲، ص ۴۲۴؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۴۸؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۶؛ کنزالدقائق، ج ۳، ص ۱۶۸.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۶۴؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۷.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۸؛ بحارالانوار، ج ۷، ص ۳۳۹.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۰.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۴.
- ↑ جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۹۳.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۰؛ النهایه، ص ۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۰.
- ↑ مختلفالشیعه، ج ۴، ص ۲۱۰؛ جواهرالکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۳.
- ↑ الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۸۲؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۵۵.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص ۲۲۱۴.
- ↑ وسائلالشیعه، ج ۱۳، ص ۴۷۵؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۴۱۳ و ۴۱۴؛ الحدائق، ج ۱۶، ص ۲۶۰.
- ↑ النهایه، ص ۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۹۸؛ المغنی، ج ۳، ص ۳۹۶؛ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۷.
- ↑ امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.