زید بن ارقم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
(←مقدمه) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[زید بن ارقم]] فرزند[[زید بن قیس بن نعمان بن مالک]] [[انصاری]] [[خزرجی]] است<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.</ref>. درباره [[کنیه]] او [[اختلاف]] بسیار است؛ عدهای او را أبا سعد و عده دیگر مثل [[هیثم]] او را ابا انیسه<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۷۴.</ref> و نیز کنیههای [[ابوعمر]]؛ [[ابو عامر]]، [[ابو سعید]] براساس [[نقل]] [[واقدی]] درباره او وجود دارد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. او با [[عبدالله بن رواحه]] بسیار مأنوس بود به گونهای که قبل از [[جنگ موته]] عبدالله بن رواحه اشعاری را سرود<ref>{{عربی|إذا أدنیتئی و حملت رحلی مسیرة أربع بعد الحساء فشأنک فانعمی محمد و خلاک ذم ولا أرجع الی اهلی ورائی وجاء المؤمنون و غادرونی بأرض الشام منتهی الثواء}}.</ref> که در [[وصف]] [[شهادتطلبی]] بود و زید [[گریه]] کرد که ناگاه [[عبدالله]] ناراحت شده با شلاق به زید زد و گفت: وای بر تو من میخواهم [[شهید]] شوم و تو گریه میکنی! و سپس شعری را در وصف زید گفت<ref>{{عربی|یا زید زید الیعملات الذیل تطاول اللیل هدیت فأنزل}}. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[زید بن ارقم (مقاله)|مقاله «زید بن ارقم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۱۷۵.</ref> | [[زید بن ارقم]] فرزند [[زید بن قیس بن نعمان بن مالک]] [[انصاری]] [[خزرجی]] است<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.</ref>. درباره [[کنیه]] او [[اختلاف]] بسیار است؛ عدهای او را أبا سعد و عده دیگر مثل [[هیثم]] او را ابا انیسه<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۷۴.</ref> و نیز کنیههای [[ابوعمر]]؛ [[ابو عامر]]، [[ابو سعید]] براساس [[نقل]] [[واقدی]] درباره او وجود دارد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. او با [[عبدالله بن رواحه]] بسیار مأنوس بود به گونهای که قبل از [[جنگ موته]] عبدالله بن رواحه اشعاری را سرود<ref>{{عربی|إذا أدنیتئی و حملت رحلی مسیرة أربع بعد الحساء فشأنک فانعمی محمد و خلاک ذم ولا أرجع الی اهلی ورائی وجاء المؤمنون و غادرونی بأرض الشام منتهی الثواء}}.</ref> که در [[وصف]] [[شهادتطلبی]] بود و زید [[گریه]] کرد که ناگاه [[عبدالله]] ناراحت شده با شلاق به زید زد و گفت: وای بر تو من میخواهم [[شهید]] شوم و تو گریه میکنی! و سپس شعری را در وصف زید گفت<ref>{{عربی|یا زید زید الیعملات الذیل تطاول اللیل هدیت فأنزل}}. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[زید بن ارقم (مقاله)|مقاله «زید بن ارقم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۱۷۵.</ref> | ||
==زید و شرکت در [[غزوات]]== | ==زید و شرکت در [[غزوات]]== |
نسخهٔ ۳۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۵
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث زیاد بن ابیه است. "زیاد بن ابیه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
زید بن ارقم فرزند زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است[۱]. درباره کنیه او اختلاف بسیار است؛ عدهای او را أبا سعد و عده دیگر مثل هیثم او را ابا انیسه[۲] و نیز کنیههای ابوعمر؛ ابو عامر، ابو سعید براساس نقل واقدی درباره او وجود دارد[۳]. او با عبدالله بن رواحه بسیار مأنوس بود به گونهای که قبل از جنگ موته عبدالله بن رواحه اشعاری را سرود[۴] که در وصف شهادتطلبی بود و زید گریه کرد که ناگاه عبدالله ناراحت شده با شلاق به زید زد و گفت: وای بر تو من میخواهم شهید شوم و تو گریه میکنی! و سپس شعری را در وصف زید گفت[۵].[۶]
زید و شرکت در غزوات
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده غزوه همراه رسول خدا بود. و اولین غزوهای که شرکت کرد، مریسیع بود[۷] و بعضی دیگر گفتهاند او در روز حد کوچک بود و اولین غزوهای که حاضر شد خندق بود[۸]. وی همچنین در بدر نیز به همین دلیل حاضر نشد[۹]. او در جنگ صفین همراه امیرالمؤمنین علی(ع) حاضر بود[۱۰].[۱۱]
زید و روایت حدیث
زید بن ارقم از راویان حدیث از رسول خدا(ص) و امیر المؤمنین(ع)و امام حسن و امام حسین(ع) میباشد و از اصحاب آن بزرگواران بود[۱۲]. احادیث بسیاری مثل حدیث شریف غدیر با نوزده طریق و حدیث ثقلین از او نقل شده است، او از کسانی است که مکاتبات رسول خدا(ص) را مینوشته است، از او افرادی مثل: ابواسحاق سبیعی و محمد بن کعب قرظی و ابوحمزه مولی انصار حدیث نقل کردهاند[۱۳].[۱۴]
نقل حدیث غدیر توسط زید بن ارقم
احمد بن حنبل در "مسندش" به سند صحیح از زید بن ارقم چنین نقل میکند: همراه رسول خدا(ص) در وادی به نام "خم" فرود آمدیم، سپس پیامبر(ص) امر به نماز فرمودند و در شدت گرما نماز را به پا داشتند، پس از آن برای ما خطبهای ایراد فرمودند، و برای آن سرور توسط پارچهای که بر درخت خار تنومند بیابانی انداخته بودند سایبانی مهیا شده بود، سپس آن بزرگوار در ضمن خطبهاش چنین فرمودند: آیا نمیدانید و شهادت نمیدهید که من نسبت به هر مؤمنی از خودش به او اولویت دارم؟ همه مخاطبین در جواب گفتند: آری، حضرت فرمودند: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا دشمن باش با هر که با علی دشمن است، و دوست بدار آنکه با او از در دوستی درآید[۱۵].
و نسائی، صاحب کتاب"سنن به سند صحیح از ابوطفیل از زید بن ارقم چنین نقل میکند: هنگامی که رسول خدا(ص) از حجة الوداع بازگشت و در غدیر خم فرود آمد امر فرمود که بوتههای بزرگ را از ریشه درآورده و در یک جا جمع نمودند (که به این ترتیب، جای بلندی درست شد که حضرت بر فراز آن ایراد خطبه نمایند) سپس فرمود: گویا به سوی حق تعالی خوانده شدهام پس اجابت دعوت او را نمودم (اخبار است به قرب رحلت)، و به درستی که در میان شما دو گوهر گرانبها به جای میگذارم که یکی از آن دو از دیگری با عظمتتر است: قرآن کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت من هستند، پس توجه داشته باشید که بعد از من درباره آن دو چگونه رفتاری خواهید داشت، به درستی که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا این که بر من در حوض کوثر وارد شوند، سپس فرمودند: خداوند مولای من است و من ولی هر مؤمنی هستم، سپس دست علی را گرفته و فرمود: هر کس من ولی اویم پس این علی ولی اوست، خدایا دوست بدار کسی را که دوست اوست، و دشمن باش با کسی که دشمن اوست. ابوطفیل میگوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا خودت این کلام را از رسول خدا(ص) شنیدی؟ زید گفت: به درستی که (به نقلی والله) در آن سرزمین تیغ زار احدی نبود مگر این که با چشمش آن حضرت را مشاهده کرد و با دو گوشش این کلام را شنید[۱۶].[۱۷]
نقل حدیث ثقلین توسط زید بن ارقم
زید بن ارقم همچنین حدیث ثقلین را نیز نقل کرده است: ترمذی در "صحیحش" از زید بن ارقم چنین نقل میکند که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: "بدرستی که من در بین شما چیزی را به جای میگذارم که اگر بدان چنگ زنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو از دیگری باعظمتتر است، کتاب خدا که ریسمانی متصل از آسمان به زمین است، و خاندان نبوت، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس دقت نمائید که بعد از من در حق آن دو چگونه رفتار خواهید کرد"[۱۸].[۱۹]
کتمان کنندگان حدیث غدیر
مطابق برخی از روایات، حضرت امیر المؤمنین علی(ع) در جمعی از صحابه خواست تا کسانی که در روز غدیر خم حاضر بوده و از پیامبر(ص) حدیث غدیر را شنیدند برخیزند و در بین جمعیت شهادت و گواهی دهند. عدهای برخاسته و گواهی دادند ولی برخی نیز بدون هیچ جهت خاص از شهادت سرباز زده بهانههایی آوردند، و در نتیجه مبتلا به امراضی شدند که هرگز علاج پذیر نبود، که علاوه بر زید بن ارقم، که او نیز به جهت کتمان حدیث غدیر خم کور شد[۲۰]؛ میتوان به این افراد اشاره کرد:
- انس بن مالک: او کسی بود که به جهت کتمان غدیر به مرض برص مبتلا شد[۲۱].
- براء بن عازب؛ او به جهت کتمان حدیث غدیر کور شد[۲۲].
- جریر بن عبدالله بجلی: او بعد از کتمان حدیث و نفرین امیرالمؤمنین(ع) به جاهلیت بازگشت[۲۳].
- معیقیب (ابن أبی فاطمه دوسی)[۲۴] زید بن ارقم خود در این باره میگوید: من از کسانی بودم که این امر را کتمان کردم و علی(ع) مرا نفرین کرد، پس خدا نور دیدگان مرا برد[۲۵].
البته عدهای از بزرگان همچون علامه سید محسن امین نفرین امام علی(ع) را در حق براء و سایرین میدانند و گویند چطور ممکن است که بسیاری از احادیث غدیر از زید بن ارقم باشد و تنها او حدیث غدیر را با نوزده طریق نقل کرده باشد و در عین حال آن را نیز کتمان کرده باشد، بلکه او از اصحاب خاص امیر المؤمنین(ع) میباشد[۲۶]. این احتمال که زید ابتدا انکار کرده و سپس پشیمان گشته است، با روایات سازگاری بیشتری دارد. و عدهای او را از هفت نفر خواص رسول خدا(ص) نیز دانستهاند که پس از نزول آیه مودت اهل بیت له به آن وفادار ماندند[۲۷].[۲۸]
زید بن ارقم و عثمان
زید بن ارقم از طرف عثمان به خزانهداری بیت المال منصوب شده بود تا زمانی که عثمان یکصد هزار درهم از بیت المال به مروان بن حکم داد. زید بن ارقم با کلیدهای بیت المال نزد عثمان آمد و گفت: اگر ده درهم هم به مروان میدادی زیاد بود چه برسد به صد هزار درهم. عثمان گفت: ای ابن ارقم کلیدهای بیت المال را همین جا بگذار، ما کس دیگری را برای خزانه داری پیدا خواهیم کرد[۲۹]. البته قبل از زید بن ارقم هم عبدالله بن مسعود دیگر خزانهدار عثمان به همین دلیل از این سمت کنارهگیری کرده بود و روزی در وسط مسجد فریاد زد: ای مسلمانان! عثمان گمان کرده من خزانهدار او و خویشان او هستم، ولی من خزانهدار مسلمین بودم، بگیرید این هم کلیدهای بیت المال شما، پس کلیدها را به طرف عثمان انداخت[۳۰].[۳۱]
زید و سر مقدس امام حسین(ع)
طبری نقل میکند که ابن زیاد چوب دستی خود را بر چشمان و بینی و دهان مبارک امام حسین(ع) در کاخ خود میزد و میگفت: چه زیبا دندانهایی دارد. زید بن ارقم از جا برخاست و در حالی که میگریست فریاد زد: چوبت را از لب و دندان حسین بردار که من با چشم خود دیدم رسول خدا(ص) لبان مبارک خود را بر همین لب و دهان گذارده بود. و میگفت: "خدایا من او را دوست دارم پس او را دوست بدار"[۳۲] ابن زیاد به او گفت: خدا چشمانت را بگریاند، ای دشمن خدا؟ اگر پیر مرد سالخوردهای نبودی و عقل خود را از دست نداده بودی، گردنت را میزدم![۳۳]زید گفت: پس مطلب مهمتری را برای تو میگویم، رسول خدا(ص) را دیدم که حسنین(ع) را بر زانوهای خود نشانده بود و دست مبارک خود را بر سر آنها نهاده بود و میفرمود: «اللهم استودعک ایاهما و صالح المؤمنین»؛ خدایا! این دو عزیز و مؤمنین شایسته را به تو سپردم و تو با امانت رسول خدا(ص) چنین میکنی؟![۳۴] آنگاه زید در حالی که میگریست از قصر بیرون آمد و با صدای بلند میگفت: بردهای مالک آزاد مردی شده است، ای مردم عرب! از این به بعد شما بردهاید که پسر فاطمه را کشتید و زنازادهای را بر خود حاکم کردید[۳۵].
در این هنگام رباب همسر امام حسین(ع) برخاست و سر مطهر را برداشت و در دامن نهاد و گفت: وای حسین، من هرگز حسین را فراموش نخواهم کرد حسینی که نیزههای دشمنان بر جان او نشست او را در کربلا کشته افتاده بر زمین ترک کردند، خداوند سرزمین کربلا را سیراب نگرداند[۳۶].
ابن زیاد دستور داد تا سر مقدس حسین(ع) را در میان کوچههای کوفه بگردانند:
سر پسر دختر پیامبر و وصی او برابر دیدگان مردم روی نیزه بلند میشود.
مقابل چشم و گوش مسلمین است و هیچکس نه انکار میکند و نه زاری مینماید.
چشمها از دین مصیبت تو کور شوند و عزا و مصیبت تو هر گوش شنوایی را کر نماید.
دیدگانی که تو باعث خواب آنها بودی بیدار و چشمی که از ترس تو به خواب نمیرفت، خوابانیدی.
هیچ باغ و گلستانی نیست مگر آنکه آرزو دارد قبر و آرامگاه تو باشد[۳۷].
زید بن ارقم گوید: در این هنگام آن سر مقدس بر من گذشت، بر فراز نیزهای بود و من در جایگاه خود نشسته بودم و چون مقابل من رسید، گوش فرا دادم، شنیدم که این آیه را تلاوت میکرد: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا﴾[۳۸].
به خدا سوگند که پس از مشاهده این صحنه به خود لرزیدم و فریاد برآوردم که: ای پسر رسول خدا(ص)! به خدا قسم قرآن خواندن سر تو بر روی نی از اصحاب کهف و رقیم عجیبتر است[۳۹].
نکتهای که در اینجا وجود دارد این که آیا تلاوت قرآن توسط سر مقدس را فقط زید بن ارقم شنیده و با همه مانند زید میشنیدند؟ و اگر دیگران نیز شنیدهاند چرا ذکر نکردهاند؟ و اگر صوت قرآن حضرت را همه مردم میشنیدند چه بسا تحولی در بین مردم کوفه ایجاد میشد. ممکن است این تجلیات فقط برای عدهای از خواص مثل زید بن ارقم صورت گرفته باشد و نظیر این گونه از قضایا در کربلا بسیار اتفاق افتاده است و میتوان یک استناد قرآنی نیز ذکر کرد که در روز مباهله بزرگ مسیحیان نجران چیزی دید که دیگران ندیدند و گفت: "من چهرههایی میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جای برکند، بر خواهد داشت"[۴۰].
البته این تجلیات حتی برای دشمنان امام حسین(ع) نیز بوده است، حمید بن مسلم در سپاه عمر سعد گوید: "به خدا سوگند که نور روی او و جمال و هیبت او مرا مشغول ساخت از آنکه به فکر کشتن او باشم" آنچه را که او میدید کسانی که سنگ بر پیشانی میزدند، نمیدیدند"[۴۱].[۴۲]
زید بن ارقم و اهل بیت(ع)
زید بن ارقم اگر چه از صحابه رسول خداست و معترف به فضائل اهل بیت(ع) ولی در همان زمان هم رابطه چندان صمیمی با اهل بیت ندارد. به عنوان مثال از زید بن ارقم پرسیده میشود، اهل بیت(ع) چه کسانی هستند؟ آیا مقصود زنان پیامبر(ص) میباشند؟ او پاسخ میدهد: نه به خدا سوگند! زن مدتی از روزگار را با مرد به سر میبرد و آنگاه مرد طلاقش میدهد و به سوی پدر و قومش باز میگردد[۴۳].[۴۴]
سرانجام زید
زید ساکن کوفه بود و خانهای در کنده کوفه داشت و با مرگی آرام و بی سر و صدا در کوفه، پس از عمری سکوت و خاموشی نسبت به اهل بیت و رضایت و همراهی با دستگاه اموی در همان جا و بعد از شهادت امام حسین(ع) از دنیا رفت[۴۵]. و وفات او را در سال ۶۶ ذکر کردهاند[۴۶]. واقدی آن را در سال ۶۸ میداند[۴۷].[۴۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۷۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ إذا أدنیتئی و حملت رحلی مسیرة أربع بعد الحساء فشأنک فانعمی محمد و خلاک ذم ولا أرجع الی اهلی ورائی وجاء المؤمنون و غادرونی بأرض الشام منتهی الثواء.
- ↑ یا زید زید الیعملات الذیل تطاول اللیل هدیت فأنزل. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۴۵.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۵.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۴۵.
- ↑ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۶.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۵۰۱، ح۱۸۸۳۸.
- ↑ فضائل الصحابه، نسائی، ص۱۵ ح۴۵؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ اَلْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ اَلْأَرْضِ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»؛ صحیح الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۶۶۳، ح۳۷۸۸؛ سنن الدارمی، دارمی، ج، ص۴۳۱؛ سنن النسائی، نسائی، ج۵، ص۱۳۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۶۲؛ السیرة الحلبیة، حلبی، ج۳، ص۳۳۷.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۸.
- ↑ المعارف، ابن قتیبه، ص۱۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۶۲.
- ↑ شرح احقاق الحق، شوشتری، ج۶، ص۵۶۰.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۱۷۴.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۱۷۴.
- ↑ السیرة الحلبیة، حلبی، ج۳، ص۲۷۴.
- ↑ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳۲، ص۸۷.
- ↑ الاختصاص، شیخ مفید، ص۶۳.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴۵؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۰.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۷۹.
- ↑ «اَللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ»؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۴۲۶-۴۲۷.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۳۰.
- ↑ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۸.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۳۰.
- ↑ "واحسینا فلا نسیت حسینا اقصدته أسنة الاعداء غادروه بکربلاء صریعا الاسقی الله جانبی کربلاء"؛ معجم البلدان، حموی، ج۲، ص۴۴۵؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۳۰.
- ↑ "رَأْسُ اِبْنِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ لِلنَّاظِرِينَ عَلَى قَنَاةٍ يُرْفَعُ وَ اَلْمُسْلِمُونَ بِمَنْظَرٍ وَ بِمَسْمَعٍ لاَ مُنْكِرٌ مِنْهُمْ وَ لاَ مُتَفَجِّعٌ كُحِلَتْ بِمَنْظَرِكَ اَلْعُيُونُ عَمَايَةً وَ أَصَمَّ رُزْؤُكَ كُلَّ أُذُنٍ تَسْمَعُ أَيْقَظْتَ أَجْفَاناً وَ كُنْتَ لَهَا كَرً وَ أَنَمْتَ عَيْناً لَمْ تَكُنْ بِكَ تَهْجَعُ مَا رَوْضَةٌ إِلاَّ تَمَنَّتْ أَنَّهَا لَكَ حُفْرَةٌ وَ لِحَظِّ قَبْرِكَ مَضْجَعٌ"؛ معجم الأدباء، أبو اعلاء المعری، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ "آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای ما (چیزی) شگرف بودهاند؟" سوره کهف، آیه ۹.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۸۰-۱۸۲.
- ↑ اَيْمُ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمَرْأَةَ تَكُونُ مَعَ اَلرَّجُلِ اَلْعَصْرَ مِنَ اَلدَّهْرِ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إِلَى أَبِيهَا وَ قَوْمِهَا؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، رقم ۴۴۲۵. این روایات نشان میهد زید بن ارقم با توجه به حضور در اکثر صحنههای تاریخی پیامبر(ص) از اوائل بعثت در مکه تا رحلت، معرفت کاملی نسبت به اهل بیت دارد، اما او پس از رحلت پیامبر(ص) نسبت به حق ولایت علی(ع) ساکت و خاموش است، تا در زمان خلافت علی(ع) به کوفه میآید اما در جواب حضرت که از او میخواهد حقانیت غدیر را بیان کند، ساکت شده و این حقیقت را بهانه فراموشی کتمان کرد و مورد نفرین حضرت علی(ع) قرار گرفت. پس از مرگ معاویه باز در کوفه ساکت و خاموش است تا آنجا که در مجلس ابن زیاد و با دیدن غربت اهل بیت(ع) و در جایی که همه پشیمان شدهاند لب به سخن میگشاید. او اگر چه معرفتی کامل به اهل بیت(ع) داشت اما عدم ایمان و محبت به اهل بیت و کتمان حقایق و خود را به تجاهل زدن از نکات سیاه زندگی او نسبت به اهل بیت(ع) است، زیرا او با سکوت خود باطل را به طور ضمنی امضا نمود، اگر چه او با سکوتش جایگاهی علمی در کوفه اموی به دست آورد اما عملا از ولایت اهل بیت پیامبر(ص) خارج شد.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.
- ↑ تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، ص۲۰۲.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۷۴.
- ↑ قاسمی، محمود رضا، مقاله «زید بن ارقم»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۸۳.