اشاعره در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{اسلام عمودی}}
{{اسلام عمودی}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[اشاعره]]''' است. "'''[[اشاعره]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[اشاعره]]''' است. "'''[[اشاعره]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اشاعره در کلام اسلامی]] - [[اشاعره در فرق و مذاهب]] - [[اشاعره در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اشاعره در کلام اسلامی]] </div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اشاعره (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


'''اشاعره''' نام یکی از [[فرقه‌های اسلامی]] از [[اهل]] [[سنّت]] است که در قرن سوّم پدید آمد و منسوب به [[ابوالحسن اشعری]] بودند. این گروه ابتدا با بحث‌های [[عقلی]] [[مخالفت]] می‌کردند و تفکرشان به نوعی [[جمود]] و [[قشری‌گری]] بود، اما بعدها قائل به جواز به‌کار بردن بحث و [[استدلال]] در [[اصول دین]] شدند. زیادت صفات بر ذات، [[جبر]] در [[افعال]] [[بندگان]]، [[حسن و قبح شرعی]] افعال، برخی از [[عقاید]] این [[مذهب]] [[کلامی]] هستند.
'''اشاعره''' نام یکی از [[فرقه‌های اسلامی]] از [[اهل]] [[سنّت]] است که در قرن سوّم پدید آمد و منسوب به [[ابوالحسن اشعری]] بودند. این گروه ابتدا با بحث‌های [[عقلی]] [[مخالفت]] می‌کردند و تفکرشان به نوعی [[جمود]] و [[قشری‌گری]] بود، اما بعدها قائل به جواز به‌کار بردن بحث و [[استدلال]] در [[اصول دین]] شدند. زیادت صفات بر ذات، [[جبر]] در [[افعال]] [[بندگان]]، [[حسن و قبح شرعی]] افعال، برخی از [[عقاید]] این [[مذهب]] [[کلامی]] هستند.


==تاریخچه [[اشاعره]]==
==تاریخچه [[اشاعره]]==
*[[اشاعره]] مذهبی [[کلامی]] است که به [[علی بن اسماعیل]] مشهور به [[ابوالحسن اشعری]] منسوب است و از مهم‌ترین [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]] به شمار می‌رود. نَسَب [[ابوالحسن]] به [[ابوموسی اشعری]] می‌رسد. وی در ابتدا بر [[مذهب]] [[معتزله]] بود؛ اما در اواخر [[قرن سوم]] و اوائل قرن چهارم هجری، از [[مکتب]] اعتزال رو گرداند و به [[مذهب]] "اهل السنه"‌‌گرایید. گفته‌اند از دلایلی که منجر به جدایی [[ابوالحسن اشعری]] از [[معتزله]] شد، این بود که در [[مناظره]] با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از [[عقاید]] [[معتزله]] را با [[توحید]] و [[عدل]] ناسازگار یافت؛ اما علاوه بر [[ناتوانی]] [[معتزله]] از [[پاسخ‌گویی به سؤالات]] او، می‌‌توان به [[دلایل]] دیگری همچون [[مخالفت]] [[حکومت]] [[متوکل]] با عقل‌گرایی معتزلی، [[اصلاح]] [[عقاید]] [[اهل حدیث]] و جمع میان [[کلام]]، [[فقه]] و [[حدیث]] نیز اشاره کرد<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۶.</ref>. او بر آن شد تا میان روش [[اصحاب]] [[عقل]] ([[معتزله]]) و [[اصحاب نص ]] ([[اهل حدیث]]) راه میانه‌ای برگزیند تا از این رهگذر [[عقاید]] [[دینی]] را از لغزش‌های [[کلامی]] مصون بدارد اما به [[توفیق]] نرسید. لذا می‌توان گفت [[اشعری]]، از هر [[دو مذهب]] وام‌هایی ستانده است. از آن رو که روش [[اشعری]] [[به‌کارگیری عقل]] و [[استدلال]] و [[منطق]] را در [[اصول دین]] روا می‌داند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر [[باطن]] مقدم می‌دارد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بهره می‌برد، با روش [[اهل حدیث]] همداستان است. البته [[قرابت]] [[کلام]] [[اشعری]] با [[اهل حدیث]] بسی بیش‌تر است؛ همانطور که [[اشاعره]] را همانند [[حنابله]] (گروهی از [[اهل حدیث]]) دانسته‌اند<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۸-۷۹؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۳۱.</ref>.
[[اشاعره]] مذهبی [[کلامی]] است که به [[علی بن اسماعیل]] مشهور به [[ابوالحسن اشعری]] منسوب است و از مهم‌ترین [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]] به شمار می‌رود. نَسَب [[ابوالحسن]] به [[ابوموسی اشعری]] می‌رسد. وی در ابتدا بر [[مذهب]] [[معتزله]] بود؛ اما در اواخر [[قرن سوم]] و اوائل قرن چهارم هجری، از [[مکتب]] اعتزال رو گرداند و به [[مذهب]] "اهل السنه"‌‌گرایید. گفته‌اند از دلایلی که منجر به جدایی [[ابوالحسن اشعری]] از [[معتزله]] شد، این بود که در [[مناظره]] با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از [[عقاید]] [[معتزله]] را با [[توحید]] و [[عدل]] ناسازگار یافت؛ اما علاوه بر [[ناتوانی]] [[معتزله]] از [[پاسخ‌گویی به سؤالات]] او، می‌‌توان به [[دلایل]] دیگری همچون [[مخالفت]] [[حکومت]] [[متوکل]] با عقل‌گرایی معتزلی، [[اصلاح]] [[عقاید]] [[اهل حدیث]] و جمع میان [[کلام]]، [[فقه]] و [[حدیث]] نیز اشاره کرد<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۶.</ref>. او بر آن شد تا میان روش [[اصحاب]] [[عقل]] ([[معتزله]]) و [[اصحاب نص ]] ([[اهل حدیث]]) راه میانه‌ای برگزیند تا از این رهگذر [[عقاید]] [[دینی]] را از لغزش‌های [[کلامی]] مصون بدارد اما به [[توفیق]] نرسید. لذا می‌توان گفت [[اشعری]]، از هر [[دو مذهب]] وام‌هایی ستانده است. از آن رو که روش [[اشعری]] [[به‌کارگیری عقل]] و [[استدلال]] و [[منطق]] را در [[اصول دین]] روا می‌داند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر [[باطن]] مقدم می‌دارد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بهره می‌برد، با روش [[اهل حدیث]] همداستان است. البته [[قرابت]] [[کلام]] [[اشعری]] با [[اهل حدیث]] بسی بیش‌تر است؛ همانطور که [[اشاعره]] را همانند [[حنابله]] (گروهی از [[اهل حدیث]]) دانسته‌اند<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۸-۷۹؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۳۱.</ref>.


==تفاوت [[اشاعره]] با قدمای [[اهل حدیث]]==
==تفاوت [[اشاعره]] با قدمای [[اهل حدیث]]==
*[[ابوالحسن اشعری]] برخلاف قدمای [[اهل حدیث]]، مانند [[احمد بن حنبل]]، بحث و [[استدلال]] و به کار بردن [[منطق]] را در [[اصول دین]] جایز شمرد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بر مدعای خود [[دلیل]] آورد<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۶.</ref>. از اینجا [[اهل الحدیث]] دو دسته شدند: "[[اشاعره]]" یعنی [[پیروان]] [[ابوالحسن اشعری]] که [[کلام]] و تکلم را جایز می‌‌شمارند و "[[حنابله]]" یعنی [[تابعان]] [[احمد بن حنبل]] که آن را [[حرام]] می‌‌دانند. البته [[مکتب]] [[اشعری]] در دست غزالی رنگ [[کلامی]] خود را کمی از دست داد و رنگ [[عرفانی]] گرفت و به وسیلۀ فخررازی به [[فلسفه]] نزدیک شد. در [[حقیقت]] باید گفت به مرور زمان [[اشاعره]] از پیشوای خود، [[ابوالحسن اشعری]] دور شده و [[عقاید]] این [[مکتب]] را به اعتزال یا [[فلسفه]] نزدیک‌تر کرده‌اند. [[ابوالحسن اشعری]]، متجاوز از دویست کتاب تألیف کرده است. معروف‌ترین آنها کتاب‌های مقالات الاسلامیین و اللمع است. دو کتاب [[معروف]] دیگر او نیز عبارتند از: [[استحسان]] الخوض فی [[علم]] الکلام و الابانه عن اصول الدیانه که اولی در رد تفکرات [[اهل حدیث]] و دیگری در [[مخالفت]] با [[معتزله]] و اهل اعتزال نوشته شده است<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۸.</ref>.
[[ابوالحسن اشعری]] برخلاف قدمای [[اهل حدیث]]، مانند [[احمد بن حنبل]]، بحث و [[استدلال]] و به کار بردن [[منطق]] را در [[اصول دین]] جایز شمرد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بر مدعای خود [[دلیل]] آورد<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۶.</ref>. از اینجا [[اهل الحدیث]] دو دسته شدند: "[[اشاعره]]" یعنی [[پیروان]] [[ابوالحسن اشعری]] که [[کلام]] و تکلم را جایز می‌‌شمارند و "[[حنابله]]" یعنی [[تابعان]] [[احمد بن حنبل]] که آن را [[حرام]] می‌‌دانند. البته [[مکتب]] [[اشعری]] در دست غزالی رنگ [[کلامی]] خود را کمی از دست داد و رنگ [[عرفانی]] گرفت و به وسیلۀ فخررازی به [[فلسفه]] نزدیک شد. در [[حقیقت]] باید گفت به مرور زمان [[اشاعره]] از پیشوای خود، [[ابوالحسن اشعری]] دور شده و [[عقاید]] این [[مکتب]] را به اعتزال یا [[فلسفه]] نزدیک‌تر کرده‌اند. [[ابوالحسن اشعری]]، متجاوز از دویست کتاب تألیف کرده است. معروف‌ترین آنها کتاب‌های مقالات الاسلامیین و اللمع است. دو کتاب [[معروف]] دیگر او نیز عبارتند از: [[استحسان]] الخوض فی [[علم]] الکلام و الابانه عن اصول الدیانه که اولی در رد تفکرات [[اهل حدیث]] و دیگری در [[مخالفت]] با [[معتزله]] و اهل اعتزال نوشته شده است<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۸.</ref>.
 
==[[متکلمان]] بزرگ [[اشعری]]==
==[[متکلمان]] بزرگ [[اشعری]]==
*پس از [[ابوالحسن اشعری]]، [[متکلمان]] بزرگی در [[مذهب اشعری]] [[ظهور]] کردند که مشهورترین آنان عبارت‌اند از: [[قاضی ابوبکر باقلانی]] نویسندۀ کتاب‌ التمهید؛ ابو [[منصور]] عبدالقاهر بن [[طاهر]] [[بغدادی]] مؤلف کتاب‌ الفَرْق بین الفِرَق‌ در [[علم]] [[ملل و نحل]]؛ [[عبدالملک]] جوینی مؤلف کتاب‌ [[الإرشاد]]؛ [[ابو حامد غزالی]] مؤلف‌ [[احیاء]] العلوم‌ و قواعد العقائد؛ محمد بن [[عبدالکریم شهرستانی]] مؤلف‌ الملل والنحل‌ که از کتب [[مرجع]] [[ملل و نحل]] است و [[فخر رازی]] مؤلف‌ مفاتیح الغیب<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۸۱-۸۲.</ref>.
پس از [[ابوالحسن اشعری]]، [[متکلمان]] بزرگی در [[مذهب اشعری]] [[ظهور]] کردند که مشهورترین آنان عبارت‌اند از: [[قاضی ابوبکر باقلانی]] نویسندۀ کتاب‌ التمهید؛ ابو [[منصور]] عبدالقاهر بن [[طاهر]] [[بغدادی]] مؤلف کتاب‌ الفَرْق بین الفِرَق‌ در [[علم]] [[ملل و نحل]]؛ [[عبدالملک]] جوینی مؤلف کتاب‌ [[الإرشاد]]؛ [[ابو حامد غزالی]] مؤلف‌ [[احیاء]] العلوم‌ و قواعد العقائد؛ [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی]] مؤلف‌ الملل والنحل‌ که از کتب [[مرجع]] [[ملل و نحل]] است و [[فخر رازی]] مؤلف‌ مفاتیح الغیب<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۸۱-۸۲.</ref>.


==[[عقاید]] [[اشاعره]]==
==[[عقاید]] [[اشاعره]]==
*برخی از [[عقاید]] [[اشاعره]]<ref>از آنجا که اشاعره از ابتدا با یک رویکرد سیاسی به زعامت خلفای عباسی در مخالفت با معتزلیان سر برآورده، اکثر عقاید آنها رویکرد سلبی و در مخالفت با اعتقادات معترله است. </ref> عبارتند از:
برخی از [[عقاید]] [[اشاعره]]<ref>از آنجا که اشاعره از ابتدا با یک رویکرد سیاسی به زعامت خلفای عباسی در مخالفت با معتزلیان سر برآورده، اکثر عقاید آنها رویکرد سلبی و در مخالفت با اعتقادات معترله است. </ref> عبارتند از:
#زیادت صفات بر ذات؛
#زیادت صفات بر ذات؛
#عمومیت [[اراده]] و [[قضا و قدر الهی]] در همه حوادث؛
#عمومیت [[اراده]] و [[قضا و قدر الهی]] در همه حوادث؛
خط ۳۶: خط ۳۶:
#[[تکلیف مالایطاق]] بلامانع است؛
#[[تکلیف مالایطاق]] بلامانع است؛
#[[نظریه ]]"کسب" در مورد چگونگی صدور [[افعال]] از [[انسان]] [[مکلف]]، از دیگر نظریات [[اشاعره]] است<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۷-۲۷۸.</ref>.
#[[نظریه ]]"کسب" در مورد چگونگی صدور [[افعال]] از [[انسان]] [[مکلف]]، از دیگر نظریات [[اشاعره]] است<ref>ر.ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۷۷-۲۷۸.</ref>.
==[[اعتقادات]] متمایز کنندۀ [[اشاعره]]==
==[[اعتقادات]] متمایز کنندۀ [[اشاعره]]==
*اما مهم‌ترین معتقدات [[اشاعره]] که موجب [[اختلاف]] با دیگر [[مذاهب کلامی]] شده است، عبارت‌اند از:
اما مهم‌ترین معتقدات [[اشاعره]] که موجب [[اختلاف]] با دیگر [[مذاهب کلامی]] شده است، عبارت‌اند از:
#'''[[کافر]] نبودن مرتکب کبیره''': مراد این است که [[گناه کبیره]] موجب از میان رفتن [[ایمان]] نمی‌شود و کسی که به [[گناه کبیره]] آلوده است، تنها برای [[گناه کبیره]] از دایره [[ایمان]] بیرون نمی‌رود. [[گناه کبیره]] تنها موجب [[فسق]] می‌شود. مرتکب [[گناه کبیره]]، مؤمنِ [[فاسق]] است، نه [[کافر]]. گفتنی است که این نظریه با نظریه [[شیعه]] همراه است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۹.</ref>.
#'''[[کافر]] نبودن مرتکب کبیره''': مراد این است که [[گناه کبیره]] موجب از میان رفتن [[ایمان]] نمی‌شود و کسی که به [[گناه کبیره]] آلوده است، تنها برای [[گناه کبیره]] از دایره [[ایمان]] بیرون نمی‌رود. [[گناه کبیره]] تنها موجب [[فسق]] می‌شود. مرتکب [[گناه کبیره]]، مؤمنِ [[فاسق]] است، نه [[کافر]]. گفتنی است که این نظریه با نظریه [[شیعه]] همراه است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۹.</ref>.
#'''صفات خبری''': [[اشاعره]] معتقدند هر صفتی که در [[قرآن]] و [[حدیث]] برای [[خداوند]] آمده است، باید به همان معنای ظاهری [[تفسیر]] گردد؛ هر چند از قبیل صفات جسمانی مانند دارا بودن پا، دست، صورت و غیره باشد. با این حال، برای اینکه خویشتن را از مشبهه و مجسمه جدا سازند، ترکیب "[[بلا]] [[تشبیه]]" یا "[[بلا]] کیف" را با چنین صفاتی همراه می‌سازند. [[پیروان]] [[مذهب امامیه]] در این موضوع با [[اشاعره]] مخالف‌اند؛ زیرا اخذ معنای ظاهری این صفات موجب می‌شود که [[خداوند]] را دارای جسم بدانیم و صفاتی جسمانی و انسانی بدو نسبت دهیم و ـ مثلًا ـ او را دارای دست و پا بدانیم؛ در حالی که [[خداوند]] دارای جسم نیست و از صفات انسانی و جسمانی منزه است. جسم، محدود و متناهی است و شی‌ء محدود، دارای حد است و هر آنچه حد دارد، احتمال زیادت و نقصان در او می‌رود، ولی [[خداوند]] نامتناهی است و از زیادت و نقصان [[پاک]] است. [[علامه حلی]] از رهگذر "نفی تحیز"، جسمانیت را از [[خداوند]] نفی کرده است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۹.</ref>.
#'''صفات خبری''': [[اشاعره]] معتقدند هر صفتی که در [[قرآن]] و [[حدیث]] برای [[خداوند]] آمده است، باید به همان معنای ظاهری [[تفسیر]] گردد؛ هر چند از قبیل صفات جسمانی مانند دارا بودن پا، دست، صورت و غیره باشد. با این حال، برای اینکه خویشتن را از مشبهه و مجسمه جدا سازند، ترکیب "[[بلا]] [[تشبیه]]" یا "[[بلا]] کیف" را با چنین صفاتی همراه می‌سازند. [[پیروان]] [[مذهب امامیه]] در این موضوع با [[اشاعره]] مخالف‌اند؛ زیرا اخذ معنای ظاهری این صفات موجب می‌شود که [[خداوند]] را دارای جسم بدانیم و صفاتی جسمانی و انسانی بدو نسبت دهیم و ـ مثلًا ـ او را دارای دست و پا بدانیم؛ در حالی که [[خداوند]] دارای جسم نیست و از صفات انسانی و جسمانی منزه است. جسم، محدود و متناهی است و شی‌ء محدود، دارای حد است و هر آنچه حد دارد، احتمال زیادت و نقصان در او می‌رود، ولی [[خداوند]] نامتناهی است و از زیادت و نقصان [[پاک]] است. [[علامه حلی]] از رهگذر "نفی تحیز"، جسمانیت را از [[خداوند]] نفی کرده است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۲

اسلام

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اشاعره است. "اشاعره" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

اشاعره نام یکی از فرقه‌های اسلامی از اهل سنّت است که در قرن سوّم پدید آمد و منسوب به ابوالحسن اشعری بودند. این گروه ابتدا با بحث‌های عقلی مخالفت می‌کردند و تفکرشان به نوعی جمود و قشری‌گری بود، اما بعدها قائل به جواز به‌کار بردن بحث و استدلال در اصول دین شدند. زیادت صفات بر ذات، جبر در افعال بندگان، حسن و قبح شرعی افعال، برخی از عقاید این مذهب کلامی هستند.

تاریخچه اشاعره

اشاعره مذهبی کلامی است که به علی بن اسماعیل مشهور به ابوالحسن اشعری منسوب است و از مهم‌ترین مذاهب کلامی اهل سنت به شمار می‌رود. نَسَب ابوالحسن به ابوموسی اشعری می‌رسد. وی در ابتدا بر مذهب معتزله بود؛ اما در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری، از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب "اهل السنه"‌‌گرایید. گفته‌اند از دلایلی که منجر به جدایی ابوالحسن اشعری از معتزله شد، این بود که در مناظره با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از عقاید معتزله را با توحید و عدل ناسازگار یافت؛ اما علاوه بر ناتوانی معتزله از پاسخ‌گویی به سؤالات او، می‌‌توان به دلایل دیگری همچون مخالفت حکومت متوکل با عقل‌گرایی معتزلی، اصلاح عقاید اهل حدیث و جمع میان کلام، فقه و حدیث نیز اشاره کرد[۱]. او بر آن شد تا میان روش اصحاب عقل (معتزله) و اصحاب نص (اهل حدیث) راه میانه‌ای برگزیند تا از این رهگذر عقاید دینی را از لغزش‌های کلامی مصون بدارد اما به توفیق نرسید. لذا می‌توان گفت اشعری، از هر دو مذهب وام‌هایی ستانده است. از آن رو که روش اشعری به‌کارگیری عقل و استدلال و منطق را در اصول دین روا می‌داند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر باطن مقدم می‌دارد و از قرآن و سنت بهره می‌برد، با روش اهل حدیث همداستان است. البته قرابت کلام اشعری با اهل حدیث بسی بیش‌تر است؛ همانطور که اشاعره را همانند حنابله (گروهی از اهل حدیث) دانسته‌اند[۲].

تفاوت اشاعره با قدمای اهل حدیث

ابوالحسن اشعری برخلاف قدمای اهل حدیث، مانند احمد بن حنبل، بحث و استدلال و به کار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنت بر مدعای خود دلیل آورد[۳]. از اینجا اهل الحدیث دو دسته شدند: "اشاعره" یعنی پیروان ابوالحسن اشعری که کلام و تکلم را جایز می‌‌شمارند و "حنابله" یعنی تابعان احمد بن حنبل که آن را حرام می‌‌دانند. البته مکتب اشعری در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی از دست داد و رنگ عرفانی گرفت و به وسیلۀ فخررازی به فلسفه نزدیک شد. در حقیقت باید گفت به مرور زمان اشاعره از پیشوای خود، ابوالحسن اشعری دور شده و عقاید این مکتب را به اعتزال یا فلسفه نزدیک‌تر کرده‌اند. ابوالحسن اشعری، متجاوز از دویست کتاب تألیف کرده است. معروف‌ترین آنها کتاب‌های مقالات الاسلامیین و اللمع است. دو کتاب معروف دیگر او نیز عبارتند از: استحسان الخوض فی علم الکلام و الابانه عن اصول الدیانه که اولی در رد تفکرات اهل حدیث و دیگری در مخالفت با معتزله و اهل اعتزال نوشته شده است[۴].

متکلمان بزرگ اشعری

پس از ابوالحسن اشعری، متکلمان بزرگی در مذهب اشعری ظهور کردند که مشهورترین آنان عبارت‌اند از: قاضی ابوبکر باقلانی نویسندۀ کتاب‌ التمهید؛ ابو منصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادی مؤلف کتاب‌ الفَرْق بین الفِرَق‌ در علم ملل و نحل؛ عبدالملک جوینی مؤلف کتاب‌ الإرشاد؛ ابو حامد غزالی مؤلف‌ احیاء العلوم‌ و قواعد العقائد؛ محمد بن عبدالکریم شهرستانی مؤلف‌ الملل والنحل‌ که از کتب مرجع ملل و نحل است و فخر رازی مؤلف‌ مفاتیح الغیب[۵].

عقاید اشاعره

برخی از عقاید اشاعره[۶] عبارتند از:

  1. زیادت صفات بر ذات؛
  2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه حوادث؛
  3. شرور، مانند خیرات از جانب خداست؛
  4. بشر در اعمال خود مختار نیست و اعمال او مخلوق خداست؛
  5. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است. همچنین عدل، شرعی است نه عقلی؛
  6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست؛
  7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است نه مقدم بر آن؛
  8. تنزیه مطلق، به آن معناست که میان خدا و ماسوا هیچ‌گونه شباهت و مماثلت وجود ندارد؛
  9. انسان آفریننده عمل خود نیست، اکتساب‌کننده آن است؛
  10. خداوند در قیامت با چشم دیده می‌‌شود؛
  11. فاسق، مؤمن است؛
  12. مغفرت خداوند نسبت به بنده، بدون توبه هیچ اشکالی ندارد؛ همچنان‌که معذب ساختن مؤمن بلا اشکال است؛ 
  13. شفاعت بلا اشکال است؛
  14. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست؛
  15. عالم، حادث زمانی است؛
  16. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی؛
  17. افعال خدا برای غایت و غرض نیست؛
  18. تکلیف مالایطاق بلامانع است؛
  19. نظریه "کسب" در مورد چگونگی صدور افعال از انسان مکلف، از دیگر نظریات اشاعره است[۷].

اعتقادات متمایز کنندۀ اشاعره

اما مهم‌ترین معتقدات اشاعره که موجب اختلاف با دیگر مذاهب کلامی شده است، عبارت‌اند از:

  1. کافر نبودن مرتکب کبیره: مراد این است که گناه کبیره موجب از میان رفتن ایمان نمی‌شود و کسی که به گناه کبیره آلوده است، تنها برای گناه کبیره از دایره ایمان بیرون نمی‌رود. گناه کبیره تنها موجب فسق می‌شود. مرتکب گناه کبیره، مؤمنِ فاسق است، نه کافر. گفتنی است که این نظریه با نظریه شیعه همراه است[۸].
  2. صفات خبری: اشاعره معتقدند هر صفتی که در قرآن و حدیث برای خداوند آمده است، باید به همان معنای ظاهری تفسیر گردد؛ هر چند از قبیل صفات جسمانی مانند دارا بودن پا، دست، صورت و غیره باشد. با این حال، برای اینکه خویشتن را از مشبهه و مجسمه جدا سازند، ترکیب "بلا تشبیه" یا "بلا کیف" را با چنین صفاتی همراه می‌سازند. پیروان مذهب امامیه در این موضوع با اشاعره مخالف‌اند؛ زیرا اخذ معنای ظاهری این صفات موجب می‌شود که خداوند را دارای جسم بدانیم و صفاتی جسمانی و انسانی بدو نسبت دهیم و ـ مثلًا ـ او را دارای دست و پا بدانیم؛ در حالی که خداوند دارای جسم نیست و از صفات انسانی و جسمانی منزه است. جسم، محدود و متناهی است و شی‌ء محدود، دارای حد است و هر آنچه حد دارد، احتمال زیادت و نقصان در او می‌رود، ولی خداوند نامتناهی است و از زیادت و نقصان پاک است. علامه حلی از رهگذر "نفی تحیز"، جسمانیت را از خداوند نفی کرده است[۹].
  3. افعال بندگان: اشعریان برای حفظ توحید در خالقیت بر آن‌اند که هیچ فعل و انفعالی در جهان نیست مگر آنکه به صورت مستقیم و بی واسطه به خداوند منسوب است. این نظریه، اشعریان را به جبر کشانیده است. آنان برای اثبات نظریه جبرگرایانه خویش، به ظاهر آیات پناه‌ می‌جویند. در برابر اینان، امامیه بر این باور است که فعل بنده، بی واسطه، مخلوق خود او است و با واسطه، مخلوق خداوند است. خداوند، جهان را آفرید و برای هر پدیده‌ای سببی برنهاد و برای هر سببی، سببی دیگر آفرید. همه اسباب و علل بدو می‌انجامند. حدیث «لا جَبْرَ وَلا تَفْویضَ وَ لکنْ أمْرٌ بَینَ امْرَین»[۱۰] نیز بر همین حقیقت ناظر است[۱۱].
  4. اراده باری تعالی: اشاعره برای نگاهداشت توحید در خالقیت بر آن رفته‌اند که ارادۀ خداوند به همۀ مخلوقات تعلق می‌گیرد. در باور شیعه، تعلق ارادۀ باری تعالی همانند تعلق قدرت و خالقیت الهی به همه ممکنات است. اراده خداوند بر این تعلق یافته است که هر مسببی از سبب خاص خود ـ با آن ویژگی‌ها که سبب دارد ـ صادر شود؛ مثلًا در باب افعال انسان، ارادۀ باری تعالی بر این تعلق یافته است که فعل انسان از روی شعور و اختیار از او صادر شود[۱۲].
  5. رؤیت خداوند در آخرت: اشاعره معتقدند مؤمنان به روز قیامت خداوند را می‌بینند. نظریۀ امامیه آن است که رؤیت خدا با چشم ظاهر ممکن نیست. این حقیقت را عقل و قرآن و حدیث تأیید می‌کنند[۱۳].
  6. تکلیف به مُحال: بر اساس باورهای اشاعره، بر خداوند رواست که بندگان را به مُحال تکلیف کند. آنان برای اثبات این مدعا به آیاتی همانند آیۀ ۲۰ سورۀ هود تمسک می‌جویند. بدین‌سان، خداوند می‌تواند آدمی را به کاری مأمور کند که از توان او بیرون است. در برابر، امامیه معتقد است تکلیفِ ما لا یطاق، قبیح است و کار قبیح از خداوند حکیم سر نمی‌زند. افزون بر حکم عقل، قرآن کریم[۱۴]، و روایات بزرگان معصوم (ع) نیز بر این حقیقت گواهی می‌دهند[۱۵].
  7. حُسن و قبح عقلی: اشاعره عقل آدمی را در آن مَرتَبت نمی‌دانند که حُسن و قبح اشیاء را دریابد و اصلح را از غیر اصلح‌ بازشناسد. آنان بر این باورند که نظریه حُسن و قبح اشیاء، خداوند را پیرو عقل انسان می‌کند و او را محدود می‌سازد. امامیه در این موضوع دیدگاهی دیگر دارد و معتقد است عقل انسان می‌تواند به حُسن و قبح برخی امور راه یابد. برخی افعال حَسن‌اند و برخی قبیح، و عقل را یارای آن هست که این حُسن و قبح را بازشناسد خواه شارع از آن سخن گفته باشد یا نگفته باشد[۱۶].
  8. صفات خداوند: اینکه آیا صفات خداوند عین ذات اویند یا زائد بر آن، مسئله‌ای دیگر است که میان اشاعره و دیگر مذاهب کلامی اسلامی اختلاف افکنده است. اشاعره صفات خداوندـ همچون علم، قدرت، سمع و بصر ـ را قدیم و زائد بر ذات می‌دانند؛ اما امامیه معتقد است صفات خداوند، عین ذات اویند. اگر جز این باشد، یا قدیم‌اند و یا حادث. اگر قدیم باشند، تعدد قدیم لازم می‌آید که محال است و اگر حادث باشند، ناگزیر باید بپذیریم که آنها در زمانی نبوده‌اند و بعد پدید آمده‌اند و در این صورت، ذات خداوند ناقص می‌شود و نیازمندِ غیر که این فرض نیز مُحال است[۱۷].
  9. کلام الهی: اشاعره معتقدند کلام خدا، قدیم است و آن را دارای دو مرتبه می‌دانند: کلام نفسی و کلام لفظی. آنچه قدیم است، کلام نفسی است که حقیقت کلام است؛ اما کلام لفظی حادث است و وسیله‌ای است برای اظهار و ابراز. امامیه، کلام خدا را فعل او می‌داند و از این رو معتقد به حدوث آن است[۱۸].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۶.
  2. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۸-۷۹؛ فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۳۱.
  3. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۶.
  4. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۸.
  5. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۱-۸۲.
  6. از آنجا که اشاعره از ابتدا با یک رویکرد سیاسی به زعامت خلفای عباسی در مخالفت با معتزلیان سر برآورده، اکثر عقاید آنها رویکرد سلبی و در مخالفت با اعتقادات معترله است.
  7. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۷-۲۷۸.
  8. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹.
  9. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹.
  10. ر.ک. بحارالانوار، ۵/ ۱۷.
  11. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۷۹-۸۰
  12. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
  13. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
  14. به عنوان نمونه: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ«و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمی‌کنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
  15. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
  16. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
  17. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۰.
  18. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۸۱.