نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۳ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
باید توجه داشت جامعیت اسلام از لوازم خاتمیت اسلام است، جامعیتی ناظر به همۀ جوامع تا روز قیامت؛ برخلاف ادیان پیشین که به دلیل خاتم نبودن، جامعیت آنها مختص به جامعهای خاص، جغرافیایی محدود یا زمانی مشخص بوده است؛ زیرا بر اساس حکمت الهی هر دینی در هر زمانی باید با توجه به ظرفیت انسانهای همان زمان از جامعیت برخوردار باشد و معنا ندارد خالقحکیم، هدفی ارزشمند برای آفرینش انسان در نظر بگیرد و از سوی دیگر برای تحقق هدف، تکالیف فراعقلی لازم را در اختیارش قرار ندهد[۵]. بدینسان، مراد از جامعیتدین اسلام، توجه آن به همۀ زوایای مادی و معنویزندگیانسان و برآوردن نیازهای اوست[۶].
قرآن کریم: قرآن تصریح میکند این کتاب آسمانی به همۀ نیازهای انسان پاسخ میدهد و تعالیمادیان پیشین را تصدیق میکند و مردمی را که ایمان میآورند هدایت میکند[۱۱]. قرآن، دین اسلام را جهانی و جاودانه میخواند[۱۲]؛ زیرا دینی جهانی و جاودانه است که توان پاسخگویی به همۀ مردمجهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد[۱۳].[۱۴]قرآن کریم، "تبیان" نسبت به همۀ امور است و از آنجا که قرآن کریم، کتاب هدایت است، منظور از ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ هر امری که به هدایت مردم مربوط میشود و در نتیجه هیچ شأنی از شئون گوناگون زندگیبشر بدون برنامه رها نشده است. مراد از جامعیت اسلام این نیست که همۀ امور باید مستقیماً از طریق قرآنکشف شود بلکه راههایی که قرآن معرفی میکند مثل کلام و سنت پیامبر و امامان معصوم، بخشی از همین "تبیان" است. قرآن، همۀ امور مربوط به دین را بیان کرده که یا نص به آنها شده و یا به سنت احاله کرده است. آیۀ ۳۸ سورۀ انعام نیز چنین میفرماید: قرآن برای هدایت مردم از بیان هیچچیز فروگذار نکرده است آیات متعددی در قرآن با استفاده از واژگانی چون ﴿النَّاسِ﴾، ﴿الْعَالَمِينَ﴾، ﴿كَافَّةً﴾ و ﴿جَمِيعً﴾ بر عمومیتدعوتپیامبر اسلام تصریح دارد[۱۵] و معارف و احکامشریعت اسلام در همۀ حوزههای هدایتی عالیترین معارف و احکام است به گونهای که کاملتر از آن قابل فرض نیست[۱۶] بر این اساس قرآن میفرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.[۱۷]
امام علی(ع) فرمودند: «بدانید که قرآن، دانشآینده و حدیثِ گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان میکند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان میدهد»[۱۹].
آسانی و انعطاف پذیری: آموزههای اسلامی ناتوانیها و کاستیهای انسان را نادیده نگرفتهاند و با نظر به آنها تدوین یافته اند به گونه ای که هیچگاه او را به عسر و حرج نیندازند.
توجه به نیازهای مادی و معنوی: اسلام به نیازهای دنیوی و اخرویانسان توأمان مینگرد و هیچ یک را فدای دیگری نمیکند و بلکه دنیا را مقدمۀ آخرت میداند و درخواستهای معنوی و مادی انسان را به جای خود نیکو میشمارد[۲۵].
ماندگاری و جاودانگی و تازگی: تعالیماسلام کهنگی نمیپذیرند و با گذشت زمان از تازگی نمی افتند و نظر به زمانی ویژه ندارند و ویژگی آینده نگری و دوراندیشی دارند[۲۶].
سازگاری درونی: قوانین و مقررات و بایدها و نبایدهای هر آیینی آنگاه جامعیت میپذیرند که از سازگاری درونی نصیب برند و با یکدیگر در ستیزه نباشند. تعالیماسلامی به گونه کامل از این ویژگی بهرهمندند[۲۷].
دیدگاه حداکثری: برخی، جامعیتدین اسلام را به معنای آمدن همۀ علوم "طبیعی و..." در قرآن میدانند یعنی حداقل ریشههای دستاوردهای علمی و فنی در قرآن وجود دارد. یکی از مهمترین مستمسک های این دیدگاه آیۀ ۸۹ سورۀ نحل است. در پاسخ به این دیدگاه گفته شده است: مراد از جامعیت اسلام، جامعیت در امور مربوط به اصول معارف و فروع ناظر به هدایت است. زیرا:
خداوند برای رفع نیازهای مادی انسانها، عقل و تجربه و... را قرار داده است و بروز خطا در این امور مشکلی در سعادت اخروی به وجود نمیآورد.
چون قرآن کتاب هدایت است، مراد از "بیان همۀ امور" بیان اموری که برای رسیدن به سعادت مورد نیاز است، برای مثال وقتی میگویند "در این داروخانه همه چیز وجود دارد" در عرف عقلا مراد همۀ داروهاست نه همۀ امور مربوط به انسان، حتی ساعت دیواری. یکی از دلایل این برداشت آیاتی است که قرآن را کتاب هدایت معرفی کرده است مانند: ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ﴾[۳۱] و دلیل دیگر اینکه در قرآن کریم نه اصول و نه فروع بسیاری از علوم موجود نیامده است. قرآن وقتی ادعای کمال میکند و میگوید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۳۲] از این جهت است که بر کرسیتشریع نشسته نه کرسیتکوین.
بنا به فرمودۀ قرآن هرتر و خشک حتی دانه در کتاب مبین آمده است که با تأمل در معنای "کتاب مبین" میتوان گفت عدم شأنیت دین نسبت به امور دنیایی به معنای نفی دخالت هنجاری دین در این امور نیست، از آنجاکه نوع به کارگیری برخی از امور دنیوی ممکن است در تعارض با هنجارهای دینی باشد، دین به بیان این هنجارها میپردازد. مثلاً کسب دانش هستهای از شئوندین نیست اما بر اساس اصل "نفی ضرر و ظلم"، دین ساخت هر سلاحکشتار جمعی را مجاز نمیداند[۳۳].
این تفکر دلایلی برای خود ارائه میکند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:
دلیل اول: ذاتیاتِ امور قابل تغییر نیستند و دخالت دین در امور دنیوی به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه دین نمیتواند در امور اجتماعی دخالت کند و اگر به دنبال اسلامیسازی سیاست است بدان معناست که دیگر سیاست نباشد. هر چیز که از پیش خود ذات و ماهیتی داشته باشد دیگر نمیتواند ذاتاً دینی شود؛ چراکه یک چیز دو ذات نمیتواند داشته باشد لذا علمِ جامعهشناسی ذاتاً دینی نمیتوان داشت و همچنین حکومت و فقه و اخلاق ذاتاً دینی نمیتواند داشت.
لازمۀ اصالت داشتن حیات اخروی، این نیست که دین نباید به امور دنیویمردم بپردازد، مسائل دنیاییای که نوع نگرش به آنها در تحقق یا عدم سعادت اخروی مؤثر است باید در گسترۀ دین تعریف شود.
سکولارها مدعیاند "دین مزاحمتهای دنیا را تنها نسبت به سعادت اخروی برطرف میکند" پس باید بدانند بیان عمل صحیح اجتماعی نیز کنار زدن مزاحمتهای دنیایی به حساب میآید.
اولاً برخی تغییرات اجتماعی، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند. مثلاً قراردادهای بیع و اجاره هم در گذشته بوده و هم امروز که امروزه قالبی پیچیده و متفاوت یافته است.
↑﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست میشمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
↑﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.