دانشمندان کوفه
مقدمه
دانشمندان و شاعران مشهور کوفه از اصحاب اهل بیت(ع)
در میان شاگردان و اصحاب امامان عالیقدر شیعه(ع)، دانشمندان و شاعران نامداری دیده میشوند که برجستهترین آنها اهل و یا ساکن کوفه بودهاند. این بزرگان در تاریخ اسلام از ابعاد مختلف فکری، مذهبی، علمی، فرهنگی و یا سیاسی و نظامی نقش بسیار با اهمیت و درخشانی داشتهاند که به اختصار برخی از مشاهیر آنان که بعضاً تا نیمه قرن دوم میزیستهاند، معرفی میشوند:
- ابورافع: نخستین کسی که در حدیث، کتاب نوشت، ابورافع غلام پیغمبر اکرم(ص) بود که از شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار میرفت. او ابتدا غلام عباس، عموی پیغمبر(ص) بود که به آن حضرت بخشیده شد. وقتی ابورافع خبر مسلمان شدن عباس را به پیغمبر اکرم(ص) داد، حضرت او را آزاد کرد، ولی همچنان در خدمت رسول خدا(ص) بود. پس از پیغمبر(ص)، ملازم امیرالمؤمنین(ع) شد و در مدینه و کوفه متصدی بیت المال آن حضرت بود. دو پسرش علی و عبیدالله هم کاتبان امیرالمؤمنین(ع) بودند. کتاب «السنن و الاحکام و القضایا» از تألیفات اوست. این کتاب بابهایی با عنوان باب صلوة، باب صیام، باب حج، باب زکات و باب قضایا داشته است. اصل وی را از مصر یا ایران دانستهاند[۱].
- عبدالله یا عبیدالله بن ابی رافع: پسر ابورافع است و چنانکه گفته شد او و برادرش علی، کاتب امیرالمؤمنین(ع) بودند. وی از نزدیکان آن حضرت و برگزیدگان شیعه بود. کتاب «قضایای امیرالمؤمنین»، و کتابی در ذکر اسامی کسانی از صحابه که در جنگهای جمل و صفین و نهروان با امیرالمؤمنین(ع) بودند، از اوست. وی بعد از سال ۱۰۰ از دنیا رفت[۲].
- اویس قرنی: اویس مانند کمیل و مالک اشتر و حارث هَمدانی و بسیاری دیگر از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) از مردم یمن بود. در زمان خلافت آن حضرت در کوفه میزیست و ملازم آن وجود مقدس بود. او مردی عالم، سخنور و زاهد بود و مشهورترین فرد از «زهاد ثمانیه» یعنی هشت زاهد نامدار اسلام است. اویس در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید. در جنگ جمل صد تن از یاران خاص حضرت با او بیعت کردند که تا پای جان در رکاب آن حضرت خواهند بود و اویس آخرین آنها بود[۳].
- صعصعة بن صوحان عبدی: از اصحاب خاص حضرت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه بود. وی از خطبای عرب و زعمای اهل ادب و مردی فصیح اللسان بود. ابوعمرو کشی از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: «کسی با امیرالمؤمنین(ع) نبود که او را درست بشناسد، مگر صعصعه و یاران او».
کشی همچنین روایت کرده است که معاویه وقتی پس از صلح با امام حسن(ع) وارد کوفه شد، امام از وی برای اشخاصی به نام، امان گرفته بود. صعصعه از جمله این اشخاص بود و بالاجبار به ملاقات معاویه رفت. معاویه گفت: «به خدا خوش نداشتم که به تو امان بدهم». صعصعه هم گفت: «به خدا من هم نمیخواستم تو را با این نام جدید (امیرالمؤمنین) بخوانم». صعصعه در زمان خلافت غاصبانه معاویه از دنیا رفت[۴]. بنابر مشهور، معاویه او را از کوفه تبعید کرد.
- میثم بن یحیی تمار: از یاران باوفای امیرالمؤمنین(ع) و اهل تأویل و تفسیر قرآن و علوم باطن بود. او در کوفه، خطیب شیعه و سخنگوی آنها به شمار میرفت. دانش را از امیرالمؤمنین علی(ع) فراگرفت و اهل راز آن حضرت و نیز اهل مکاشفه و کرامت بود. میثم، ایرانی و در کوفه خرمافروش بود. گاهی اوقات امیرالمؤمنین(ع) در محل کسب او به جایش مینشست و خرما میفروخت و او را به دنبال کاری میفرستاد. روز جمعهای ابوخالد خرما فروش با میثم در کشتی نشسته بود و در نهر فرات به جایی میرفتند. در آن حال باد سختی وزید. میثم گفت هم اکنون معاویه مرد. جمعه بعد قاصدی از شام خبر آورد که معاویه، جمعه قبل در همان وقتی که میثم بیان کرده بود، مرده است.
میثم، هنگام قیام و شهادت مسلم بن عقیل در زندان بود و مختار هم پس از دستگیری نزد وی به زندان افکنده شد. سپس عبیدالله بن زیاد میثم را بیرون آورد و به طرز فجیعی دست و پا و زبانش را قطع کرد و آنگاه او را به دار آویخت و به شهادت رسانید[۵].
- ابوالاسود دئلی: یکی از فضلای فصیحان عرب و از طبقه اول شعرای اسلام و شیعیان امیرالمؤمنین(ع) است. او دیوان شعری داشته که به گفته ابن ندیم، اصعمی و ابوعمرو بن علا، آن را تدوین کرده بودند. ابوالاسود، قائم مقام ابن عباس حکمران بصره بود و بعد از شهادت حضرت علی(ع) مقیم آن شهر گردید. در کوفه مواد اولیه علم نحو و دستور زبان عربی را از امیرالمؤمنین(ع) آموخت. ابوالاسود در سال ۶۹ در بصره درگذشت[۶].
- کمیل بن زیاد نخعی: از یاران خاص و والیان امیرالمؤمنین(ع) بود و علومی را از آن وجود مقدس آموخته بود. سخنان حضرت امیر(ع) با وی در نهج البلاغه معروف، و دعای مشهور کمیل را نیز او از زبان حضرت ثبت کرده است. کمیل در کوفه سکونت داشت و از عابدان و زاهدان به شمار میرفت. وی را نیز از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع) دانستهاند که لیاقت یافته بود علومی که دیگران تحمل آن را نداشتند، از آن حضرت فراگیرد. امیرمؤمنان(ع) به او خبر داده بود که حجاج بن یوسف او را خواهد کشت؛ همینطور هم شد. کمیل در سال ۸۳ در کوفه به دار آویخته شد و امروز مرقدش نزدیک مرقد میثم تمار، بین کوفه و نجف، زیارتگاه است[۷].
- اصبغ بن نباته: ابوالقاسم اصبغ بن نباته مجاشعی تمیمی کوفی از خواص یاران امیرالمؤمنین(ع) بود. فرمان مالک اشتر و وصیت آن حضرت به فرزندش محمد حنفیه را از حضرت علی(ع) روایت کرده است. شیخ طوسی کتاب مقتل الحسین(ع) را از او دانسته است[۸]. اصبغ از افراد زبدهای بود که با امیرالمؤمنین(ع) شرط کرده بودند تا پای جان در التزام آن حضرت خواهند بود و به این افراد «شرطة الخمیس» میگفتند. اصبغ در علم کلام، استاد و عالم به حدیث بود. نجاشی او را یکی از مصنفان شیعه دانسته است[۹].
- حارث همدانی: حارث بن عبدالله همدانی از قبیله همدان یمن، ساکن کوفه و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود. او همان است که امیرالمؤمنین(ع) به وی فرمود: «ای حارث هَمدانی هر کس بمیرد، مرا خواهد دید چه مؤمن باشد و چه کافر». کتاب «مسائل یهودی» حاوی مسائلی که حارث از آن حضرت پرسیده، از اوست[۱۰].
- ابومخنف لوط بن یحیی ازدی: ابن ندیم در فهرست گفته است او از اصحاب علی(ع) بود و از پیغمبر اکرم(ص) روایت کرده است. نجاشی نیز در فهرست آورده است وی پیشوای علمای شیعه در کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) بوده است. شیخ طوسی میگوید: صحیح این است پدرش از اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) بوده و او آن حضرت را ملاقات نکرده است. ابن ندیم کتابهای بسیاری را از او در اخبار و تاریخ و انساب نام برده است. شیخ طوسی و نجاشی هم کتابهای دیگری را بر آن افزودهاند. هشام بن محمد بن سائب کلبی از وی روایت کرده و او شاگرد امام جعفر صادق(ع) بوده است[۱۱].
- فرزدق: ابوفراس همام بن غالب کوفی، شاعر نامدار که به گفته سیوطی، جریر، شاعر معاصرش او را اشعر شعرای اسلام دانسته است. فرزدق از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود. وی هنگام عزیمت امام حسین(ع) به کوفه (که به کربلا ختم شد) در راه، آن حضرت را ملاقات کرده است. قصیدهاش در مدح امام زین العابدین(ع) مشهور است. فرزدق در سال ۱۱۰ یا ۱۱۳ درگذشت[۱۲].
- ابوالطفیل عامر بن واثله: از صحابه و مردی فاضل و از بزرگان شیعه و اصحاب خاص امیرمؤمنان علی(ع) بوده است. وی در همه جنگهای آن حضرت شرکت داشت. عامر برای خونخواهی امام حسین(ع) همراه با مختار خروج کرد و پرچمدار او بود و پس از مختار عمری طولانی داشت. عامر در سال ۱۰۰ از دنیا رفت و او آخرین فرد صحابی پیغمبر اکرم(ص) بود[۱۳].
- عبید الله بن حر جعفی: شاعر معروف و از دلاوران کوفه بود. او کتابی دارد که آن را از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است. عبیدالله در قیام مختار ابتدا از فرماندهان سپاه او بود، ولی از وی جدا شد و سر به شورش برداشت. مختار هم خانهاش را در کوفه خراب کرد. او همان است که امام حسین(ع) از وی خواست به یاریش بشتابد، ولی عبیدالله بن حر نیامد و تا آخر عمر از این واقعه متأسف بود و در این باره اشعار تأثرانگیزی سروده است. عبیدالله سرانجام به وضع دردناکی جان داد[۱۴].
- سعید بن جبیر: از اصحاب امام زین العابدین(ع) بود و حضرت او را میستود. شیخ کشی و علامه حلی و سایر علمای رجال او را شیعه دانستهاند. وی در زمان خود استاد بلامنازع علم قرائت و تفسیر بود. سعید از قبیله بنی اسد و کوفی بود. با روی کار آمدن حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه از بیم او متواری شد. مدتی به مکه رفت و از آنجا به عراق بازگشت و پنهانی به فارس (ایران) آمد و در اصفهان سکونت گزید. پس از مدتی به کوفه بازگشت و در قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج شرکت کرد. قیام عبدالرحمن شکست خورد و سعید دستگیر شد و به دستور حجاج به طرز فجیعی به شهادت رسید[۱۵].
- قیس بن ماصر: از افاضل شاگردان امام زین العابدین(ع) (شهید در سال ۹۵) تا امام صادق(ع) (شهید در سال ۱۴۸) بود. او را در علم مناظره و علم کلام از هشام بن سالم، حمران بن اعین و مؤمن طاق برتر دانستهاند؛ تا جایی که وی را از مشاهیر متکلمین شیعه میدانند. مناظرات و گفتوگوی قیس با مخالفان از جمله ابوحنیفه در کوفه معروف است[۱۶].
- حمران بن اعین و برادرش زرارة بن اعین: حمران از عالمان بزرگ نحو و عالم به حدیث، علم لغت و علوم قرآنی بود. علم نحو و قرائت را از ابوالاسود دئلی فرا گرفت. علم قرائت را از حمزه یکی از قراء سبعه آموخت. حدیث را هم از امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) فراگرفت. زراره نیز از محدثان بزرگ بود و کتابی دارد که آن را از امام باقر(ع) روایت میکند. آل اعین خاندان بزرگ شیعه در کوفه بود[۱۷].
- جابر جعفی: جابر بن یزید جعفی از اصحاب بزرگ امام زین العابدین و فرزندش امام محمد باقر(ع) بود. کتابهایی در تفسیر قرآن و احکام دین و غیر آن نوشت که نام آنها در فهرست شیخ و رجال نجاشی آمده است. او را حامل اسرار علوم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دانستهاند؛ گاهی سخنانی بیان میداشت که عقول مردم تاب شنیدن آن را نداشت[۱۸]. جابر تفسیری مشتمل بر احادیث امام باقر(ع) تصنیف کرده است. وی در سال ۱۲۷ یا به نقل ابن حجر عسقلانی در «تقریب» به سال ۱۳۲ از دنیا رفت[۱۹].
- اسماعیل بن عبدالرحمن سدی کوفی: (متوفی به سال ۱۲۷) از اصحاب امام زین العابدین(ع) بود و شیعه آن حضرت به شمار میآید. سیوطی در «اتقان»، تفسیر او را عالیترین تفاسیر قرآن مجید دانسته است. شیخ طوسی و نجاشی هم در فهرست و رجال خود، وی را از مصنفان شیعه و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) به شمار آوردهاند. این «سدی» را سدی کبیر مینامند؛ در مقابل محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعیل معروف به سدی صغیر دخترزاده یا خواهرزاده سدی بزرگ که شیعه نبوده است[۲۰].
- ابوحمزه ثمالی: ثابت بن دینار مشهور به ابوحمزه ثمالی از بزرگان شیعه کوفه و از اصحاب خاص امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) بود. ابوحمزه کتابی از احادیث آن بزرگواران در علم تفسیر و حدیث نوشته است. ابن ندیم در «تفسیر قرآن» نام او را برده و ثعلبی از تفسیر وی در تفسیر خود استفاده و به آن اعتماد کرده است. نجاشی تفسیر او را در کتاب رجالش نام برده است. ابوحمزه در سال ۱۵۰ وفات یافت[۲۱].
- کمیت بن زید یا زیاد اسدی: از شاعران بزرگ اسلام و آشنا به لغت عرب بوده است. زمانی از ابومسلم معاذ بن مسلم لغتدان مشهور، درباره وی سؤال کردند؛ گفت: «او در شعر از اولین و آخرین برتر است». عکرمه ضُبّی هم گفته است اگر شعر کمیت نبود، مترجمی برای لغت و بیانی برای زبان عرب نبود. کمیت، خطیب بنی اسد و فقیه شیعه و حافظ قرآن و نسبدان و خوشنویس بود. قصائد هاشمیات او، از بهترین نوع شعر عربی است. وی به شرف ملاقات امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق(ع) رسیده و قصائدش را در مدح و رثای اهل بیت(ع) برای آنها خوانده و مورد توجه خاص آن ذوات مقدس واقع شده است. کمیت در سال ۱۲۶ به دست یوسف بن عمر حکمران کوفه به شهادت رسید[۲۲].
- ابوعبیده حذاء: زیان بن عیسی معروف به ابوعبیده حذاء و ابورجاء کوفی، کتابی دارد که احادیث آن را از امام محمد باقر(ع) روایت کرده است و از اصحاب آن حضرت به شمار میرود[۲۳].
- ابوعبدالله کوفی: عبدالمؤمن بن قیس بن محمد انصاری معروف به ابوعبدالله کوفی کتابی دارد که احادیث آن را از امام محمد باقر(ع) روایت میکند. ابوعبدالله در سال ۱۴۷ وفات یافت[۲۴].
- سفیان بن مصعب عبدی کوفی: شاعر مشهور کوفی و از برگزیدگان شاعران اهل بیت(ع) است. ابوعمرو نجاشی در رجال خود روایت میکند که امام صادق(ع) فرمود: «شعر عبدی را به فرزندان خود بیاموزید؛ زیرا او بر دین خدا استوار است». وقتی به حضور امام صادق(ع) میرسید، آن حضرت همه اهل خانه را جمع میکرد و به سفیان بن مصعب میفرمود: «حالا مرثیه خود را در شهادت امام حسین(ع) بخوان». با خواندن او صدای گریه و ناله از همه برمیخاست تا جایی که مردم مدینه به در خانه میآمدند و میگریستند[۲۵].
- ابوجفر رواسی: محمد بن حسن بن ابی ساره نیلی نحوی، به گفته سیوطی او نخستین فرد از مردم کوفه بود که در علم نحو کتاب نوشته است. ابوجعفر رواسی استاد کسایی و فراء بود. عبدالواحد لغوی در کتاب «مراتب نحویین» میگوید: «ابوجعفر رواسی، استاد علمای کوفه است». نجاشی او و پدرش را از شاگردان امام باقر و امام صادق(ع) دانسته است. سیوطی کتابهای دیگر او را به این ترتیب نام برده است: معانی القرآن، الوقف و الابتداء الکبیر، الوقف و الابتدا الصغیر، کتاب الهمزه و کتاب اعراب القرآن. ابوجعفر در اوایل سده دوم از دنیا رفته است[۲۶].
- سید اسماعیل حمیری: او سید به معنی اصطلاحی، یعنی از اولاد هاشم جد پیغمبر اکرم(ص) نبوده است، بلکه او را سید و سرور شاعران میدانستهاند. ابن کثیر در تاریخ خود از اصمعی نقل کرده که گفته است اگر او صحابه را دشنام نمیداد، هیچکس از طبقه او را بر وی مقدم نمیداشتم؛ زیرا در زمان وی کسی همتای او نبود. سید اسماعیل حمیری از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بود. او از مردم کوفه بود و در سال ۱۶۹ در بغداد از دنیا رفت. مانند قصاید سید اسماعیل حمیری در فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) و ائمه طاهرین(ع) از هیچکس دیده نشده است[۲۷].
- محمد بن سائب کلبی: از شاگردان امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع) خالی بود. به گفته ابن ندیم، او نخستین کسی است که در علم تفسیر کتاب نوشته و تفسیرش بزرگترین و طولانیترین تفاسیر آن زمانها بوده است. نام کتابش «احکام القرآن»، و آن را از ابن عباس روایت کرده بود. کلبی در سال ۱۴۶ از دنیا رفت. سیوطی که شافعی و قاسم بن اصبغ بیانی قرطبی را نخستین کسانی دانسته است که در تفسیر، کتاب نوشتهاند، اشتباه کرده است؛ زیرا شافعی در سال ۲۰۴ و قرطبی در سال ۳۴۰ از دنیا رفتهاند. شاید منظور سیوطی اولین اشخاص از اهل تسنن باشد[۲۸].
- هشام بن حکم: از اصحاب خاص امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(ع) و استاد در فن جدل و علم کلام و اصول فقه بود. کتاب «الالفاظ و مباحثها» که از مهمترین مباحث علم اصول و اولین کتاب در این علم بود، از اوست. مناظرات هشام بن حکم با عمرو بن عبید از رؤسای معتزله در بصره معروف است. اینکه شافعی را اولین کسی دانستهاند که در اصول فقه کتاب نوشته، واقعیت ندارد؛ زیرا هشام در سال ۱۷۹ در کوفه وفات یافت؛ حال آنکه شافعی در سال ۲۰۴ در مصر درگذشته است[۲۹].[۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۲۸۰.
- ↑ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۲۸۱.
- ↑ ۱۵. تحفة الأحباب، ص۲۶؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۷. مرقد اویس قرنی و عمار یاسر، که هر دو در جنگ صفین به شهادت رسیدند، به امر امام خمینی در سوریه بازسازی شده و امروز زیارتگاه شیعیان است. متأسفانه با ظهور جریانهای جنایتکار تکفیری در عالم تسنن مرقد مطهر این دو شخصیت برجسته اسلام توسط گروه وحشی و خونخوار داعش منفجر و تخریب شده است.
- ↑ ۶. تحفـة الاحباب، ص۱۴۵؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۵. مسعودی مورخ متقدم و مشهور قرن چهارم در کتاب مروج الذهب مطالب متعدد و جالب و خواندنی از فصاحت و حاضرجوابی صعصة بن صومان نقل کرده است.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۳۸۲؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۵. مسعودی مورخ متقدم و مشهور قرن چهارم در کتاب مروج الذهب مطالب متعدد جالب و خواندنی از فصاحت و حاضر جوابی صعصمة بن صوحان نقل کرده است.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۱۸۶.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۲۹۶؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۶.
- ↑ ۰. تأسیس الشیعه، ص۲۸۱.
- ↑ ۱. تحفة الاحباب، ص۲۴؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۸.
- ↑ ۲. تحفة الاحباب، ص۴۸؛ تأسیس الشیعه، ص۲۸۲.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۲۹۹؛ تأسیس الشیعه، ص۲۳۵.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۱۸۶.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۱۸۶.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۲۰۲؛ تأسیس الشیعه، ص۳۸۳. در مورد وی و تغییر مواضع سیاسی و نظامی او و سرانجامش نگاه کنید به پاورقی صفحه ۳۴۳ همین کتاب در مبحث حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه و فرود در کربلا».
- ↑ تحفة الاحباب، ص۱۲۲؛ تأسیس الشیعه، ص۳۲۳.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۲۸۷؛ تأسیس الشیعه، ص۳۵۸.
- ↑ ۹. تأسیس الشیعه، ص۳۵-۶۸.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۴۰؛ تأسیس الشیعه، ص۲۸۴.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۳۲۶.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۳۲۶.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۳۲۷.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۱۸۹.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۲۸۶.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۲۸۵.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۱۹۲.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۶۳-۶۸.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۲۱؛ تأسیس الشیعه، ص۱۹۱.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۳۲۱-۳۲۵.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۴۰۴؛ تأسیس الشیعه، ص۳۱۰.
- ↑ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۷۷.