بنی‌اشعر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از اشعر)

بنی‌اشعر یا همان اشعریان، خاندانی قحطانی تبار از بلاد یمن بودند که به واسطه اینکه نیای بزرگ ایشان «نبت» هنگام تولد، تنی پُر مو داشت به اشعر یعنی پُر مو شهرت یافتند. آنان در پی بعثت نبوی (ص) به آن حضرت ایمان آوردند و در اسلام جایگاهی رفیع یافتند. در دوره اسلامی، شماری از اشعریان به کوفه کوچ کردند و در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عراق و پس از آن در تحولات جهان اسلام نقش برجسته‌ای ایفا کردند. سپس به دلایلی که به روشنی معلوم نیست به قم کوچ کردند و پس از به دست گرفتن اداره امور این منطقه، به مدت بیش از دو قرن در همه زمینه‌ها و به ویژه در تحوّلات مذهبی این سرزمین، نقش ‌آفرین شدند. این خاندان به تشیع معروف بوده و از میان آنها رجال و دانشمندان شیعی فراوانی برخاسته‌اند.

نام و نسب

«بنی‌اشعر» قبیله‌ای است مشهور در یمن از نسل کهلانیان و منتسب به «نَبْت بن اُدَدبن زَید بن یَشْجُب بن عریب بن زَید بن کَهلان بن سَبأ».[۱] و چون «نبت» به وقت زادن از مادر، پُر مو از آن روی وی را «اشعر» گفته‌اند[۲].[۳]

اشعریان در دوران جاهلیت

سکونت‌گاه در ایام جاهلیت

سکونت‌گاه اَشعَر: در منطقه تهامة یمن قبایل متعددی پراکنده بودند که از جمله: اشعریان بودند. آنها در غرب سراة در دره «ملح» سکونت داشتند[۴]. از شهرهای آنان زَبید و قریه آن الحُصیب[۵] و بندر آن غَلافِقَة[۶] و القَحمَة[۷]، حَیس و الکَدراء در دره سهام[۸] است.

جایگاه اشعریان متصل به «عک» بود و اشعریان در حالت اتحاد و ادغام و پیوند سببی با عک بودند. در حادثه فیل نیز اشعریان همراه عک و خَثعم، ابرهه را همراهی کردند[۹]. همچنین مادر ابوموسی اشعری نیز از عک بود[۱۰] و حتی هنگامی که هیأت نمایندگی اشعریان به مدینه آمد دو نفر از عک همراه آنان[۱۱] بودند. در جنگ‌های رِده نیز مرتدان اشعری و عک در یک صف قرار داشتند[۱۲].

موجودیت سیاسی اشعریان و عک یکی بوده است و از این که هیأت نمایندگی مشخصی را به مدینه منوره نفرستاده است، روشن می‌گردد عک تابع اشعر بوده است[۱۳]

حیات سیاسی ـ اجتماعی در جاهلیت

منابع تاریخی از دوران جاهلیت این قبیله جز برخی سر نخ‌ها که از حیات سیاسی و اجتماعی و دینی اشعریان در عصر جاهلیت به‌دست آمده، تصویر روشنی ارائه نداده‌اند. اشعریان در زمان جاهلیّت در منطقه یمن زندگی می‌‌کردند[۱۴] و در سراسر آن سرزمین، نفوذ و جایگاه خاصی داشتند. آنان پیش از اسلام در بین قبایل عرب، به صفات جوانمردی، شرافت، نیکویی و... معروف بودند و چنان بودند که گویی در اموال و املاک و منازل و دارایی خود با مردم سهیم بودند[۱۵].

از مهمترین وقایعی که قبیله اشعر در ایام جاهلیت در آن نقش داشتند یاری دادن آنها به ابرهه در حمله به مکه در سال ۵۷۰ میلادی است[۱۶]. از حضور اشعریان در حادثه فیل چنین بر می‌‌آید که آنان وابستگی زیادی با عک و خثعم داشتند به‌ویژه با عک که در بیشتر حوادث سیاسی ـ اجتماعی هویت یکسان داشتند. ویژگی دیگر نیروی جنگی آنها بود که شجاعت و کارآزمودگی آنها به عنوان تکیه گاه برای آنان در مواجهه با متخاصمین محسوب می‌‌شد. این قضیه در دوران اسلامی با شرکت وسیع آنان در زمان فتوح نیز به چشم می‌‌خورد[۱۷].

حیات دینی در عصر جاهلیت

قبیله اشعر در عصر جاهلیت بت می‌‌پرستیدند. آنان بتی مخصوص به نام «المنطبق» داشتند که همراه با سلف و عک آن را می‌‌پرستیدند[۱۸]. آنان به هنگام زیارت کعبه، نزد بت خود می‌‌ایستادند و در پیشگاه آن نیایش می‌‌کردند سپس تا ورود به کعبه تلبیه می‌‌گفتند[۱۹].[۲۰]

اشعریان در عصر نبوی

اسلام اشعریان

برخی منابع، نخستین کسی از اینان که به اسلام گروید، را مالک بن عامر دانسته‌اند که به هنگام انتشار خبر بعثت پیامبر اسلام (ص) در حجاز علی‌رغم مخالفت شدید طایفه‌اش، به حضور پیامبر اسلام (ص) در مکه رسید و اسلام آورد. سپس مالک به سوی قوم خود بازگشت و در میان آنان به تبلیغ اسلام پرداخت[۲۱]. تا اینکه در سال هفتم هجری به هنگام جنگ خیبر جماعتی از طایفه اشعریان به حضور پیامبر اسلام (ص) رفتند و به آن حضرت ایمان آوردند. پیامبر (ص) با آنان دیدار کرد و ایشان را در غنائم به دست آمده از آن جنگ، شریک کرد[۲۲]. این در حالی است که برخی دیگر از منابع، از اسلام عمومی این قوم در سال نهم هجری معروف به عام الوفود، خبر داده، قبیله اشعر را از اولین قبایل جنوبی دانستند که در سال نهم هجری حضور پیامبر (ص) رسیدند و به آن حضرت ایمان آوردند.

در نقلی دیگر گفته شده است: ابوموسی عبدالله بن قیس اشعری هم‌پیمان با سعید بن عاص بن امیه بود. وی همراه برادرش و گروهی از اشعریان به مکه آمد و در دوران بعثت اسلام آورد و به سرزمین خود بازگشت[۲۳]. سرانجام در سال هفتم هجری ابوموسی اشعری به همراه پنجاه نفر از نمایندگان اشعری‌ها از راه دریا به جُده آمدند و سپس راهی مدینه شدند. چون نزدیک مدینه منوره رسیدند این شعر را می‌سرودند: «فردا با دوستان ارجمند ـ یعنی محمد و یاران او ـ دیدار خواهیم کرد»[۲۴]. آنان چون وارد مدینه شدند به ملاقات رسول خدا (ص) رفتند و اسلام آوردند[۲۵].

شایان توجه است واقدی و گروهی از مورخان دیگر، ابوموسی را از مهاجران به حبشه محسوب داشته‌اند، ولی این خبر نمی‌تواند درست باشد و آن‌گونه که ابن‌سعد باز نموده است موسی بن عقبه، ابن‌اسحاق و ابومعشر مدنی او را جزو مهاجران به حبشه ندانسته‌اند و چون آمدن اشعریان به مدینه همزمان با رسیدن جعفر بن ابی‌طالب و یارانش بود وی را از مهاجران به حبشه پنداشته‌اند»[۲۶].

ابوموسی اشعری همراه برادرش ابوعامر اشعری در جنگ حنین شرکت داشت و هنگام فرار مشرکین رسول خدا (ص) ابوعامر را مأمور تعقیب فراریان به اوطاس کرد. ابوعامر تیری خورد و کشته شد و برادرش مأموریت وی را ادامه داد[۲۷]. ابوموسی مدتی نیز از طرف پیامبر فرماندار شهرهای زَبید و عَدَن بود[۲۸].[۲۹]

در هر حال، اشعریان پس از فتح خیبر به حضور نبی اکرم (ص) رسیدند و با آنکه در جنگ حضور نداشتند، پیامبر (ص) برای آنان سهمی از غنایم این جنگ در نظر گرفت[۳۰] و چون پیامبر (ص) رحلت فرمودند به رعایت حقوق اشعریان از درآمد خیبر وصیت کردند[۳۱].

مردم قبیله اشعر بعد از پذیرش اسلام در جنگ‌ها رشادت‌های بسیار از خود نشان دادند و با رییس قبیله و نامدارترین چهرۀ اشعریان در زمان رسول خدا (ص) در فتح مکّه و نبرد حنین شرکت جستند[۳۲]. آنان در سال نهم هجری ضمن حضور در نبرد حنین، فرماندهی بخشی از سپاه اسلام را علیه قبیله هوازن برعهده گرفتند[۳۳].

علاوه بر میادین نبرد، در صحنه امور کارگزاری امور دولت نبوی (ص) نیز مردم اشعر نقشی فعال ایفا نمودند. پس از سیطره اسلام بر یمن، پیامبر (ص) جهت اداره و پیشبرد امور مختلف نمایندگانی را به یمن فرستادند. ابوموسی اشعری یکی از یمنیانی بود که رسول خدا (ص) او را به عنوان نماینده ایشان در امور دینی به یمن اعزام کرد[۳۴] و سپس در دوره‌های بعد، وی را به عنوان فرماندار خود در برخی از نواحی یمن به انجام امور گماشت. برخی منابع، وی را عامل پیامبر (ص) بر مأرب معرفی کرده و بیان داشته‌اند که وی در سال دهم هجری و پیش از حجة الوداع بر مأرب امارت یافت و تا دوران خلیفه اول بر این سمت باقی ماند[۳۵].[۳۶]

اشعریان در دوران ابوبکر و عمر

جریان رده و اشعریان

در اوایل دوران خلافت خلیفه اول در یمن خیزش‌هایی علیه دولت مدینه شکل گرفت که از جمله آنها آشوب سیاسی قبایل «عک» و «اشعر» در تهامه بود. این شورش توسط طاهر بن ابی هاله تمیمی نماینده دولت مدینه در عک و اشعر در سرزمین تهامه و با همکاری و مشارکت نیروهای مخالف محلی درهم شکسته شد.

در بیان چگونگی این واقعه گفته شده چون مردم عک از درگذشت رسول خدا (ص) باخبر شدند جمعی از آنان فراهم آمدند و پس از پیوستن گروهی از اشعریان به آنان[۳۷] بر راه ساحل مستقر شدند. در آنجا جمعی دیگر نیز به آنان پیوستند اما سالاری نداشتند. طاهر بن ابی هاله پس از اطلاع از این خبر، ماجرا را به خلیفه نوشت و سپس سوی آنها روان شد. در جنگی که بین او و یارانش با شورشیان در گرفت، سپاه عک و اشعر شکست خوردند و بسیاری از آنان کشته شدند[۳۸].[۳۹].

شرکت در فتوحات اسلامی

اشعریان در دوره فتوحات از ارکان سپاه اسلام به شمار می‌رفتند. یکی از سرداران سپاه سعد بن ابی وقاص در نبرد قادسیه و فتح مدائن، مالک بن عامر اشعری بود[۴۰]. ابوموسی اشعری از دیگر سرداران قبیله اشعری بود[۴۱] او در امر فتوحات همتی مضاعف به خرج داد چندان که بخشی از نواحی مرکزی ایران[۴۲] و نیز بخش‌هایی از فارس، جبال و کرمان و حرّان و نصیبین[۴۳] به وسیله او فتح شد. علاوه بر آن، شهرهایی چون نهاوند[۴۴] رامهرمز، شوشتر[۴۵]، رها، شمشاط[۴۶] و ری[۴۷] نیز از جمله مناطقی بودند که فتح آن را به او منسوب کرده‌اند. مالک بن عامر اشعری هم که یکی از فرماندهان سپاه او در این مناطق بود، در فتح نواحی شمالی ساوه تا مرز دیلم، به همراه فرزندش سائب نقش‌آفرینی کرد[۴۸].[۴۹].[۵۰]

اسکان در شهرهای اسلامی

اشعریان پس از انجام فتوحات، در مناطق فتح شده پراکنده شدند و بسیاری از آنان در مناطقی همچون عراق، شام، مصر، ایران ساکن شدند[۵۱]. ضمن این که گروهی از آنان پس از فتح اندلس در این سرزمین از جمله اشبیلیه سکنی گزیدند[۵۲].

اما نامدارترین اشعریان در بصره و کوفه و به طور کلی در عراق ساکن شدند و نقش آفرین برخی از حوادث و امور سیاسی عراق و ایران در مبارزه با امویان شدند. از جمله شهرهایی که مردم این قبیله در آن توطن اختیار کردند، کوفه است. پس از شهرنشین شدن لشکریان، سعد بن وقاص به دستور عمر بن خطاب، نظام اسباع را به جای نظام اعشار در کوفه تأسیس کرد. او کل جمعیت عرب کوفه را به هفت قسمت تقسیم کرد. هر قسمت به نام سبع خوانده می‌‌شد و برای هر سبع، فرماندهی تعیین شد[۵۳]. این نظام در سال ۳۶ هجری و در پی واقعه جمل، توسط امیرالمؤمنین (ع) تغییر یافت و قبایل بر اساس نظم دیگری چینش شدند. در این نظام، قبیله اشعر همراه با قبایل مذحج و طی در یک گروه قرار گرفتند[۵۴].[۵۵].[۵۶]

اشعریان در دوران عثمان

از نقش این قبیله در دوران خلافت عثمان جز خبری اندک در دست نیست. از جمله این اخبار خبر شهادت سعد بن مالک بن عامر اشعری از بزرگان و اشراف اشعری کوفه است[۵۷]. درخواست ساکنان کوفه از عثمان جهت گماشتن ابوموسی اشعری به امارت کوفه و حذیفة بن یمان بر خراج این شهر در پی اخراج سعید بن عاص ـ عامل عثمان در کوفه ـ و در نتیجه فرمانداری ابوموسی بر این شهر مهم تا قتل عثمان[۵۸] از دیگر گزارشاتی است که مبین نقش قبیله اشعر در این زمان است.

با قتل عثمان در ۳۵ هجری، اختلافات به‌وجود آمده در میان مسلمانان و نزاع علوی ـ عثمانی، دامن خاندان اشعری را نیز گرفت و افراد این قبیله چونان سایر امّت اسلامی، به سه گرایش سیاسی[۵۹] موجود آن زمان منشعب شدند: گروه نخست تحت رهبری ابوموسی اشعری بود که دوام چندانی نیافت[۶۰]؛ گروه دوم اشعریانی بودند که پیش از آن و در زمان فتوحات، در شام ساکن شده بودند. این گروه در صفّین از هواداران معاویه بودند و جنگاوری‌هایی نیز از خود نشان دادند[۶۱]؛ گروه سوم به رهبری مالک بن عامر، در کوفه شاخه علوی و تشیّع بودند. این گروه بعد‌ها در کوفه و قم، از هوادران و معتقدان تشیّع امامی شدند[۶۲].[۶۳].

اشعرین در دوران امام علی

در جریان حکومت علی (ع)، اشعریان شام و عراق ـ در هر دو سوی میدان و در حمایت و مخالفت با علی (ع) ـ حضوری فعال داشتند. گرچه در جنگ جمل منابع تاریخی از حضور قبیله اشعر یادی نکرده‌اند، اما توصیه سائب بن مالک بن عامر به پدر زن خود ـ ابو موسی اشعری ـ، برای یاری دادن به حضرت علی (ع) در جمل[۶۴] می‌تواند حاکی از حضور سائب به همراه برخی دیگر از هم قبیله‌هایش در این نبرد باشد.

در جنگ صفین نیز اشعریان بخشی از یاران وفادار حضرت را تشکیل می‌دادند. چندان که در این جنگ، علی (ع) بر اساس تقسیم‌بندی قبایل کوفه، کوفیان را در هفت لشکر جای داد و برای هر کدام فرماندهی تعیین نمود و فرماندهی قبیله مذحج و اشعر را به نضر بن زیاد حارثی سپرد[۶۵]. از چهره‌های معروف این قبیله در جنگ صفین، مالک بن عامر اشعری است که صاحب کتاب تاریخ قم به حضور وی در صفین و همراهی او با حضرت علی (ع) تصریح کرده است[۶۶].

از دیگر چهره‌های بنام اشعریان در این جنگ، ابوموسی اشعری است. وی در ادامه جنگ صفین و با وقوع فتنه قرآن بر سر نیزه کردن، از سوی عناصر منحرف و ساده اندیش، ـ با وجود مخالفت‌های علی (ع)،ـ به عنوان حکم انتخاب گردید و رأی به عزل علی (ع) از خلافت داد[۶۷].

اشعریان در دوران بنی‌امیه

مواجهه با جنبش‌های سیاسی ـ اجتماعی

از حضور قبیله اشعر و مردمانش در حوادث و وقایع تاریخی پس از شهادت حضرت علی (ع) تا سال ۶۵ هجری ـ از جمله ایام حکومت امام حسن (ع) و قیام عظیم عاشورا و قیام توابین ـ اطلاع چندانی در دست نیست. شاید انتخاب ابوبرده بن ابی‌موسی اشعری از سوی زیاد بن ابیه جهت فرماندهی یکی از قسمت‌های نظام ارباعی کوفه که زیاد برای اداره بهتر این شهر در سال پنجاه هجری برقرار کرده بود[۶۸] و نیز شهادت ابوبرده علیه حجر بن عدی و امضاء شهادت‌نامه دروغین زیاد بن ابیه مبنی بر کفر حجر بن عدی[۶۹] که منجر به شهادت حجر بن عدی و جمعی از یارانش در مرج عذراء گردید[۷۰] را بتوان از معدود گزارشاتی دانست که حکایت از حضور این قبیله و بزرگان آنها در وقایع مهم این ایام دارد.

اما در پی قیام مختار و حضور برخی از چهره‌های ممتاز این قبیله در این قیام، بار دیگر نام این قبیله را در صفحات تاریخ برجسته و نمایان کرد. در سال ۶۵ هجری، سائب بن مالک اشعری به جمع یاری کنندگان قیام مختار پیوست و یکی از سران سپاه و از مشاوران نزدیک او گردید[۷۱].[۷۲]

هجرت به قم

بر اساس برخی روایات تاریخی، جانب‌داری اشعریان از قیام ضد اموی عبدالرحمن بن اشعث، آنان را مغضوب حجّاج واقع ساخته، آنها را مجبور به ترک کوفه و هجرت به قم نمود[۷۳]، اما گزارش دیگر، بدرفتاری احوص اشعری با روستاییان ایرانی زیر دست خود در سال ۹۳ هجری را علت خشم حجّاج بر وی و در نتیجه زندانی شدن او توسط این حاکم خونخوار عنوان کرده، آورده است که احوص با وساطت برادرش عبدالله که نزد حجّاج ارج و قربی داشت، آزاد شد. پس از آن، عبدالله از بیم آنکه رأی حجّاج برگردد و احوص مجدّداً زندانی شود، چاره کار را خروج از کوفه دید که سرانجام منجر به سکونت آنان در قم شد[۷۴]. در روایت سومی هم کشته شدن محمّد بن سائب به‌دست حجّاج و تحت تعقیب قرار گرفتن فرزندان او و دیگر اعضای خاندان اشعری علت کوچ ایشان دانسته شده است[۷۵].[۷۶].

ظاهراً عبدالله و احوص بن سعد نخستین اشعریانی بودند که به قم رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. از آن پس عموزادگان خود، فرزندان سائب را هم به آنجا دعوت کردند و آنان نیز به قم آمدند[۷۷]. اشعریان نخست با اشراف محلّی قم، که هنوز زرتشتی بودند، از در صلح درآمدند، اما پس از مدتی، رشد سریع نفرات و توان سیاسی ـ اجتماعی آنان، موجب نگرانی زرتشتیان شد[۷۸] و در صدد نقض‌پیمان خود برآمدند و از آنان خواستند که منطقه قم را ترک کنند[۷۹].

مسلمانان عرب پس از پیروزی بر مجوسیان، منطقه ویژه‌ای از قم را برای سکونت خود انتخاب کردند و با رعایت آثار و معماری‌های اسلامی، شهر جدیدی را در آنجا به وجود آوردند که در منابع تاریخی و تحقیقات برخی از محققّان، حدود و ثغور و مشخصات آن بیان شده است[۸۰]. خبر غلبه اعراب بر مجوسیان قم و تسلط آنان بر اوضاع این منطقه، در بلاد اسلامی انتشار یافت. اشعریان ساکن در عراق و برخی دیگر از بلاد اسلامی و همین طور طوایف مختلفی از مسلمانان با شنیدن این خبر، رو به سوی قم آوردند و در جای جای این منطقه استقرار یافتند[۸۱].

طایفه اشعری، مردمی سخت‌کوش و استواری بودند. آنان با اتّکا به نیروهای فراوان مالی و انسانی که در اختیار داشتند، امور منطقه را به دست گرفتند و در زمان کوتاهی تحولات اعجاب برانگیزی به وجود آوردند. اشعریان در زمان کوتاهی قم را سامان داده، برای آن محله، میدان، نظام‌آبرسانی و... به وجود آورده، دشت‌های اطراف آن را آباد ساخته، روستاها، مزارع و راه‌های ارتباطی به وجود آوردند که همه آنها به نام آنان مشهور است[۸۲].

اشعریان قم پیوسته با خلفا و حاکمان ظالم مخالفت می‌کردند[۸۳]. مردم قم و در رأس آنان اشعریان، به جهت پیروی از اهل بیت (ع) و مخالفت با دشمنان آنها، به مخالفت با خلفا برخاسته، از پرداختن مالیات به آنان امتناع کردند و از این‌رو، قمی‌ها کارگزاران خلیفه را به داخل شهر راه نمی‌دادند و حاکمان و قضات را از میان مردم خودشان تعیین می‌کردند[۸۴]. به گفتۀ اشعری قمی، اشعریان ۲۸۰ سال در قم بودند و سالیانی را با عزت و اقتدار زیستند، اما پس از چندی میانشان اختلاف افتاد و بر ضد هم برخاستند و لاجرم به سُستی‌ گراییدند و سرانجام قدرت و شوکت خود را در قم از دست دادند[۸۵].[۸۶]

نقش اشعریان در تحولات فرهنگی سده‌های نخست

این طایفه ایفاگر نقش برجسته‌ای در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عراق و پس از آن در تحولات جهان اسلام بودند؛ لکن بنا بر طبیعت حوادث و رخدادها، دچار دسته‌بندی سیاسی آن دوران شدند و به دو جبهه مخالف تقسیم گردیدند. ابوموسی اشعری، عموزاده مالک بن عامر، به جبهه خلفا پیوست و در دوره خلافت عمر بن خطاب، فرماندهی سپاهیان او را به عهده گرفت و بخشی از نواحی ایران را فتح کرد و بعدها پس از معزول شدن ولید بن عقبه از امارت کوفه، به جای او به امارت نشست. او در دوران خلافت امیرمؤمنان علی (ع) تنها شخص از منصوبان عثمان بود که به پیشنهاد مالک اشتر در مسئولیت خود باقی ماند، ولی بعدها با مواضع سیاسی امیرمؤمنان (ع) مخالفت کرد و از آن حضرت در جنگ جمل و صفین دوری جست، مردم را از شرکت در این نبردها نهی کرد و در جریان حکمیت بر خلاف نظر صریح امام (ع)، به نمایندگی از سپاه عراق برگزیده شد و عاقبت با نیرنگ عمرو بن عاص امام علی (ع) را از خلافت خلع و معاویه را به جای آن حضرت نصب کرد[۸۷]. این شاخه از اشعریان که ابوموسی و اطرافیان او را در بر می‌گیرد، بیشتر در کوفه و بصره استقرار یافتند و پست‌ها و مناصبی را در آن نواحی به دست گرفتند و بیشتر شخصیت‌های این تیره، از مشایخ حدیث شناخته‌ شده‌اند.

اما مالک بن عامر اشعری و فرزندانش بر خلاف ابوموسی، گرایشی شیعی داشتند چندان که مالک بن عامر، جد و بزرگ این خاندان، همراه علی (ع) در نبرد صفین شرکت کرد و علیه «قاسطین» مبارزه نمود[۸۸]. این شاخه از بنی اشعر، بنا بر دلایلی، در اواخر قرن اول هجری به قم وارد شدند. ورود آنان به قم، نفوذ و گسترش اسلام و عقاید شیعی را باعث شد. اینان چندی پس از درآمدن به قم تشیع خود را آشکار کردند و به تبلیغ آن اهتمام ورزیدند. از میان اینان عالمان و فقیهان و محدثان و متکلمان بزرگی برخاستند که نامدارترین آنان تا پایان دورۀ امامت و آغاز غیبت کبری کم‌و بیش با امامان عصر خود ارتباط داشتند و از آنان حدیث نقل می‌کردند و گاه برخی از آنها نمایندگی امام عصر خود را در قم رسماً بر عهده داشتند و از این راه‌ها یاری‌های فراوان به امامان (ع) و فکر و فرهنگ شیعی کردند، خاصه که اشعریان نفوذ و قدرت خود را در جاهای دیگر نیز گسترانیدند[۸۹].

از امامان شیعه هم سخنان ستایش‌آمیزی در مورد اشعریان قم و به ویژه تنی چند از آنان نقل شده است[۹۰]. اشعریان قم به لحاظ اعتقادی و کلامی هم از منزلت خاصی در سیر تفکر شیعی امامی برخوردارند. از شاخص‌ترین عقاید آنان، حساسیت خاص در مورد غلو و غلات است[۹۱]. ظاهراً به همین دلیل است که اشعریان قم را «سنت‌گرا» خوانده‌اند[۹۲]. البته اندیشۀ معتدلانۀ «قمیون»، مورد انتقاد برخی از نامداران شیعی از جمله شیخ مفید بوده است[۹۳].[۹۴].[۹۵]

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۷؛ هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ج۱، ص۲۶۸؛ سمعانی، الانساب، ج۱، ص۶۴۲.
  2. قلقشندی، صبحی الاعشی، ج۵، ص۱۶۸؛ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ص۱۴۰؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۷.
  3. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۲-۸۳.
  4. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۸ و ۲۴۴.
  5. یعقوبی، البلدان، ص۹۸.
  6. یاقوت حموی، معجم البلدان، الجزء الثالث، ص۱۳۰ (ذیل کلمه زبید) و الجزء الرابع، ص۲۰۸ (ذیل کلمه غلافقه).
  7. یاقوت حموی، معجم البلدان، الجزء الرابع، ص۳۱۱ (ذیل کلمه القحمه).
  8. یاقوت حموی، معجم البلدان، الجزء الرابع، ص۴۴۱ (ذیل کلمه کَدراء).
  9. محمد بن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، تحقیق سهیل زکار، ص۶۱.
  10. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۱۰۵.
  11. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۴۸.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الأول، ص۵۳۳.
  13. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۲-۸۳.
  14. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۷۹۴.
  15. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۷۸۴-۷۹۴.
  16. همدانی، سیرت رسول الله، ج۱، ص۶۱؛ بیهقی، دلائل النبوه، ص۵۵.
  17. منتظرالقائم، اصغر، خردمندی، قاسم، نقش سیاسی اجتماعی قبیله اشعر در ابتدای گسترش اسلام، ص۹؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  18. ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ۲۱۲.
  19. یعقوبی، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ص۳۴.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  21. ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰؛ یحیی بن حسین، غایة الامانی، ص۷۱.
  22. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۱۶۶؛ ابن حجر، الاصابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۲۶؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۴۸۴.
  23. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۱۰۵؛ ابن‌اثیر، اسد الغابه، المجلد الثالث، ص۲۴۵.
  24. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۴۸.
  25. شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الأرب، ترجمه محمود مهدوی، جلد سوم، ص۳۱.
  26. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الرابع، ص۱۰۵.
  27. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۴۵۴.
  28. ابن‌اثیر، اسدالغابه، المجلد الثالث، ص۲۴۶.
  29. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۳-۸۴.
  30. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۰۵.
  31. واقدی، المغازی، ترجمه محمود مهدوی، ص۵۳۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ص۶۷۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵۱۴.
  32. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۷۹۰.
  33. واقدی، المغازی، ترجمه محمود مهدوی، ص۶۹۷.
  34. ابونعیم، ذکر اخبار اصفهان، ص۲۵۶؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص۵۵۶.
  35. ابن حبیب، المحبر، ص۱۲۶؛ گنجی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج، ص۳۰۳.
  36. منتظرالقائم، اصغر، خردمندی، قاسم، نقش سیاسی اجتماعی قبیله اشعر در ابتدای گسترش اسلام، ص۱۶-۱۷؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  37. سرزمینی از آن قبیله عک بین مکه و ساحل. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۲۲.
  38. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۵۳۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۱۲۵۹.
  39. منتظرالقائم، اصغر، خردمندی، قاسم، نقش سیاسی اجتماعی قبیله اشعر در ابتدای گسترش اسلام، ص۲۱؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  40. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۷۰؛ همدانی، فتوح البلدان، ج۸، ص۳۰۴.
  41. خلیفه بن خیّاط، تاریخ، ص۷۴.
  42. حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۵۰، همدانی، فتوح البلدان، ج۸، ص۳۰۴.
  43. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۸۲۰-۸۲۱.
  44. فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۵، ص۱۹۴.
  45. خلیفه بن خیّاط، تاریخ، ص۷۸؛ ذهبی، تاریخ اسلام، ج۳، ص۱۶۹.
  46. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۹۳.
  47. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ اسلام، ج۳، ص۳۰۷.
  48. حسن بن محمد، تاریخ قدیم قم، ص۲۶۰ و ۲۸۱.
  49. جعفریان، تاریخ تشیع، ج۲، ص۱۶۶.
  50. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  51. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۷ و ۳۹۸؛ بری، القبائل العربیة فی المصر فی القرون الثلاثة الاولی، ص۲۲۳.
  52. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۸.
  53. نعمت الله صفری فروشانی، مردم‌شناسی کوفه، ص۲۹-۳۰.
  54. ر. ک: لویی، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۳۳.
  55. نعمت الله صفری فروشانی، مردم‌شناسی کوفه، ص۲۹-۳۰.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  57. اشعری قمی، تاریخ قم، ۲۹۰-۲۹۱.
  58. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۴۶.
  59. ر. ک: طه حسین، علی و فتنة بزرگ قتل عثمان، ص۴۴ و ۴۵.
  60. ر. ک: احمدی، حکومت علوی و جریان‌های اجتماعی، ص۴۱۱-۴۱۳؛ سلیمانی، ضرورت بازنگری در نقش جریان اعتزال در حکومت امیر مؤمنان (ع)، ص۱۱۳-۱۲۸.
  61. ر. ک: نصر بن مزاحم منقری، پیکار صفین، ترجمة پرویز اتابکی، ص۵۹۴ و ۵۹۵.
  62. ر. ک: اشعری قمی، تاریخ قم، ص۷۷۹ و ۷۸۰.
  63. حیدرلک، علی محمد، مهریزی، مهدی، اشعریان و تأسیس نخستین دولت شهر شیعه؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  64. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۹۹.
  65. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۵۶۶.
  66. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۷۱.
  67. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  68. ر. ک: نعمت الله صفری فروشانی، مردم‌شناسی کوفه، ص۲۹-۳۰.
  69. بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.
  70. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۹.
  71. ر. ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹، ۱۱ و ۹۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ص۶ و ۱۰۸؛ اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۸۰.
  72. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  73. ابوالفداء، تقویم البلدان، ص۴۷۳.
  74. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۴۵ و ۲۴۶.
  75. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۶۰.
  76. حیدرلک، علی محمد، مهریزی، مهدی، اشعریان و تأسیس نخستین دولت شهر شیعه.
  77. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۶۲-۲۶۳.
  78. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۵۱-۲۵۷.
  79. حسن بن محمد، تاریخ قدیم قم، ص۲۵۹؛ عباس فیض، گنجینه آثار قم، ص۳۲؛ تاریخ قم، ناصر الشریعه، ص۳۵.
  80. عباس فیض، گنجینه آثار قم، ص۳۳؛ علی اصغر فقیهی، تاریخ مذهبی قم، ص۱۲۵.
  81. مدرسی، قم نامه، ص۷۴.
  82. ر. ک: مقدمه تاریخ قم، محمدرضا انصاری، انتشارات آیت‌الله مرعشی، ص۳۹؛ جعفریان، تاریخ تشیع، ج۲، ص۱۷۶؛ فرهنگ کوثر، مقاله آغاز تشیع در قم، «حسین فقیهی».
  83. عباس فیض، گنجینه آثار قم، ص۱۵۱؛ علی اصغر فقیهی، تاریخ مذهبی قم، ص۱۲۵.
  84. حسن بن محمد، تاریخ قدیم قم، ص۱۷، ۳۹، ۱۰۲و ۲۴۱؛ فرهنگ کوثر، مقاله آغاز تشیع در قم، «حسین فقیهی».
  85. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۴۰-۲۴۱.
  86. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  87. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۹-۱۹۰.
  88. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۹۹.
  89. اشعری قمی، تاریخ قم، ص۲۶۳، ۲۷۹.
  90. نک: مثلاً نجاشی، رجال، ص۹۱، ۱۷۴، جم‍؛ کشی، معرفة الرجال، ص۶۲۳-۶۲۵، جم‍؛ علامۀ حلی، رجال، ص۱۵، ۷۵.
  91. نک: قهپایی، مجمع الرجال، ج۱، ص۱۳۸.
  92. نک: دانشنامه، ج ۹، ص۱۲۲۴.
  93. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ج۵، ص۱۳۵-۱۳۶.
  94. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله «اشعریان»، حسن یوسفی اشکوری.
  95. حیدرلک، علی محمد، مهریزی، مهدی، اشعریان و تأسیس نخستین دولت شهر شیعه؛ منتظرالقائم، اصغر، خردمندی، قاسم، نقش سیاسی اجتماعی قبیله اشعر در ابتدای گسترش اسلام.