بحث:ابوذر غفاری

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

  • ابوذر غفاری از قبیله بنی‌غفار و مادرش رمله است. او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود. برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی می‌دانند که اسلام آورد. نام دیگر ابوذر، بُرَیر است و برخی بریر را لقب وی دانسته‌اند. ابوذر، فردی آزاداندیش، رُک و دارای اعتقادات دینی ژرف و عمیق، زاهد و قناعت‌پیشه بود. درگیری‌های او با عثمان به‌دلیل اشتباهات عثمان در حکومت و استفاده‌های نادرست از بیت المال و هم‌چنین با معاویه مشهور است. بنابر روایت عبدالله بن صامت، برادرزاده ابوذر، او در دوران جاهلیّت نیز بت‌پرست نبوده و ۳ سال پیش از ملاقات با پیامبر یکتاپرست بوده است. ابوذر به‌سبب آن‌که قبیله‌اش حرمت ماه‌های حرام را نگاه نمی‌داشتند، قبیله خود را ترک و به مکّه مهاجرت کرد. وی از دعوت پیامبر (ص) آگاه شد و با وجود آزار و اذیت مشرکان به‌دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد[۱].
  • در منابع شیعی، روایت آوردن ابوذر به‌گونه‌ای دیگر نقل شده است. این روایات حاکی از آن است که ابوذر به‌شکلی شگفت از دعوت پیامبر آگاه شد و به مکه مهاجرت کرد و اسلام آورد. پس از آن، ابوذر از طرف پیامبر (ص) برای تبلیغ اسلام به‌سوی قبیله بنی‌غفار فرستاده شد. ابوذر مورد اعتماد پیامبر بود و در برخی غزوات شرکت کرد. ابوذر پس از رحلت پیامبر و در دوران خلافت ابوبکر جزو کسانی بود که دل با امام علی (ع) داشتند و به ایشان وفادار ماندند. ابوذر در زمان رحلت پیامبر در مدینه نبود و چون بازگشت و وضعیت را به‌گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آن‌که اگر این کار را در خاندان پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با ابوبکر بیعت کرد[۲].
  • ابوذر همواره متعرض و منتقد خلیفه سوم، عثمان بن عفان، بود و سیاست‌های نادرست او را مورد انتقاد صریح و بی‌پرده خود قرار می‌داد، از این‌رو خلیفه او را به رَبَذه تبعید کرد. هنگام تبعید او، امام علی (ع) با چند تن از یاران به مشایعت او آمدند. تبعید ابوذر به ربذه یکی از کارهایی است که در آن مورد بر عثمان عیب گرفته شده است. نقل کرده‌اند هنگامی‌که ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم جار بزنند که هیچ‌کس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد که ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابی‌طالب (ع) و برادرش عقیل و حسن و حسین (ع) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. امام علی (ع) به او فرمود: "ای ابوذر! به‌راستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به‌خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن‌را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به‌سوی خدا رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک ظلم و گناه که از آن بازشان می‌داشتی و تو چه بی‌نیازی از دنیا که تو را از آن بازمی‌داشتند. و به‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آن‌که بیشتر بدو رشک برند کدام است. اگر درهای آسمان و زمین بر بنده‌ای بسته شود، امّا او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با خدا انس و الفت گیر و جز از باطل از چیزی مهراس. اگر دنیاشان را می‌پذیرفتی، تو را دوست می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند[۳][۴].
  • سپس علی (ع) به همراهان خود گفت: با عموی خویش بدرود کنید و به عقیل فرمود: با برادر خویش بدرود کن. ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروان‌های حجاج به دیدار او می‌رفتند و می‌خواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر نقل (ص) می‌کرد. ابوذر به نقل حدیث پای‌بند بود. احادیث بسیاری از او در صحاح سته نقل شده است و شماری از صحابه و تابعین احادیثی را از قول او نقل کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که ابوذر نقل کرده است ۲۸۱ روایت نقل می‌کنند[۵].
  • ابوذر برمبنای پیش‌بینی پیامبر از کیفیت مرگ خویش آگاه بود. هنگامی‌که به احتضار افتاد به همسرش پیش‌بینی پیامبر را یادآور شد که پس از مرگ وی گروهی از صالحان کفن و دفن او را برعهده می‌گیرند. از این‌رو همسر ابوذر پس از مرگ او کاروانی را که از ربذه می‌گذشت مطلع کرد و آن‌ها تدفین او را بر عهده گرفتند و او را در ربذه به خاک سپردند. در برخی از اقوال سردار کاروان را مالک اشتر نخعی نوشته‌اند[۶].

ابوذر غفاری در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

ابوذر غفاری در فرهنگ‌نامه دینی

نسب

ابوذر غفاری

ابوذر فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی

ابوذر جندب بن جنادة بن کعیب بن صعیر غفاری از اصحاب بزرگ رسول خدا(ص) و از ارکان اربعه شیعه[۱۷] بود که در حوادث پس از رحلت رسول خدا، به ویژه در دفاع از حقوق علی(ع)و اهل بیت(ع) منشأ بسیاری از تحولات بوده و یا در آنها نقش داشته است. او را از علمای عامل، زُهّاد و راستگویان بزرگ شمرده‌اند که رسول خدا(ص) در تمجید و بزرگداشت او سخنان بسیاری فرموده از جمله اینکه «آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین راستگوتر از وی را روی خود برنداشته است».[۱۸] همچنین یکی از چهار فردی است که خداوند به رسولش امر به دوستی با آنان فرمود.[۱۹]

نامش را بریر، و پدرش را عشرقه، سکن و عبدالله هم گفته‌اند. مادرش هم رمله دختر وقیعة غفاری بود.[۲۰] از جزئیات زندگی وی در پیش از بعثت آگاهی چندانی نداریم، ولی اسلام او در میانسالی‌اش بوده است. درباره سرگذشت ابوذر چه پیش و چه پس از اسلام گزارش‌های متفاوت و متناقضی وجود دارد که قابل جمع نیستند، اما از مجموع آنها می‌‌توان تا حد زیادی به بازسازی زندگینامه او پرداخت. عبدالله بن صامت که برادرزاده اوست، از خود ابوذر نقل می‌‌کند که ابوذر با سایر اعضای خانواده‌اش در میان قبیله غفار می‌‌زیسته‌اند که از طریق مردی از اهالی مکه[۲۱] از دعوت رسول خدا(ص) آگاه شده و گویا همین امر باعث آمدنش به نزدیک مکه بود[۲۲] و پس از ماجراهایی که سی روز به درازا کشید، موفق به دیدار رسول خدا(ص) و مسلمان شدنش گردید.[۲۳] ابوذر چهارمین[۲۴] یا پنجمین مسلمان[۲۵] و به گفته برخی اسلامش پیش از ابوبکر بود،[۲۶] ولی پس از غزوه بدر و احد[۲۷] و یا در سال ششم[۲۸] پس از خندق به مدینه آمد،[۲۹] هرچند گزارش‌های دیگری نیز وجود دارد.[۳۰] بنابر یک عقیده، پس از آمدن ابوذر به مدینه، پیامبر او را همانند برخی مسلمانان در صفه جای داد[۳۱] و به گفته امام صادق(ع)، بین او و سلمان پیمان برادری بست و سفارش فرمود که مطیع سلمان باشد.[۳۲] اخبار دیگری حکایت از برادری او با عبدالله بن مسعود،[۳۳] مقداد[۳۴] و یا منذر بن عمرو بن خنس ساعدی دارد، ولی واقدی به این دلیل که پیمان اخوت پیش از بدر بوده و منذر هم در سال سوم در سریه بئر معونه به شهادت رسید، نمی‌پذیرد.[۳۵] ابوذر در غزوات و سریه‌ها شرکت جسته و در مواردی همچون غزوه بنی مصطلق در شعبان سال ششم[۳۶] و عمرة القضا در ذی قعده سال هفتم جانشین پیغمبر در مدینه بوده است.[۳۷] در غزوه تبوک که به خاطر تشنگی شترش از سپاه عقب مانده بود، متهم به تخلف شد، اما خود بار و بنه‌اش را بر دوش کشید و پیاده خود را به حضرت رساند. رسول خدا فرمود: مرحبا به ابوذر تنها راه می‌‌رود، تنها می‌‌میرد و تنها برانگیخته می‌‌شود.[۳۸] پس از رحلت پیامبر در شمار اندک یاران علی(ع) بود که از بیعت با ابوبکر سر باز زد و به همراه سلمان و مقداد، در حمایت از امیرمؤمنان علی(ع) سرها را تراشیدند.[۳۹] وی حتی برای بازپس‌گیری حق علی(ع) به مقداد اعلام کرد که قیام کنند، اما مقداد قیام چند نفر انگشت شمار را کافی ندانست.[۴۰] او در دفاع از ولایت اهل بیت(ع) استوار بود و در هر جا که میسر بود به بیان حق و جایگاه اهل بیت(ع) می‌‌پرداخت و در این راه محنت‌های زیادی متحمل گردید. در دوره عثمان در اثر سیاست‌های خلیفه، بر شدت فعالیت‌های ابوذر افزوده شد[۴۱] و این امر در نهایت به تبعید وی به ربذه انجامید. ابوذر پس از چند سال تحمل رنج و سختی، در سال ۳۱ یا ۳۲ هـ وفات کرد.[۴۲] ابوذر سال‌ها از رسول خدا(ص) دانش آموخت تا جایی که در علم و فضل او را با عبدالله بن مسعود همطراز دانسته‌اند.[۴۳] از امیرمؤمنان علی(ع) درباره علم ابوذر پرسیدند، فرمود: دانش بسیار اندوخت که در بیان آن ناتوان شد. مردی بخیل در دین خود و آزمند در کسب دانش بود و زیاد می‌‌پرسید.[۴۴] از امام علی(ع)،[۴۵] حضرت زهرا(علیها السلام) و ام سلمه روایت دارد.[۴۶] کسان زیادی از وی حدیث آموخته و روایت کرده‌اند از جمله سعید بن مسیب،[۴۷] زید بن ارقم، عبدالله بن ابی هبیره،[۴۸] عبدالرحمان بن ابی لیلی،[۴۹] و سلیم بن قیس هلالی.[۵۰] اثر ابوذر علاوه بر مجموعه احادیث و روایاتی که ابن حنبل گرد آورده[۵۱] و افزون از صدها روایت است،[۵۲] خطبه ای داشته که در آن به شرح رخدادهای پس از رسول خدا(ص) پرداخته است.[۵۳] همچنین دارای وصایایی بالغ بر چهارصد بیت از پیامبر(ص)، مواعظ و نوشته ای به حذیفه است که بر جای مانده است[۵۴].[۵۵]

مسلمانی ابوذر غفاری‌

ابوذر که چهارمین یا پنجمین مسلمان بود[۵۶] در همین دوره (دعوت پنهانی) مسلمان شد. ابوذر وقتی از بعثت پیامبر (ص) آگاه شد، برادرش را برای تحقیق به مکّه فرستاد، امّا هنگامی که بازگشت نتوانست آتش عشق او را فرونشاند. از این‌رو خودش راهی مکّه شد و مصلحت ندید که آشکارا درباره پیامبر (ص) سؤال کند. علی (ع) او را دید که در گوشه مسجد الحرام دراز کشیده است، دانست که غریب است. سه روز از او مهمان‌داری کرد، امّا چیزی از او نپرسید تا این که ابو ذر از علی (ع) درباره پیامبر (ص) سؤال کرد. علی (ع) او را مخفیانه نزد پیامبر (ص) برد. بدین صورت که به او گفت: به دنبالش روان شود و اگر در بین راه چیزی دید که از آن بر خود بترسد، بازگردد، چنان که گویی می‌خواهد کاری انجام دهد یا کفشش را درست کند.

ابوذر مسلمان شد و بلافاصله به مسجد الحرام رفت و با صدای بلند گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌- وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». مشرکان بر سرش ریختند و چنان او را زدند که نقش بر زمین شد. عبّاس خودش را روی او انداخت و گفت: وای بر شما؛ مگر نمی‌دانید که او از قبیله بنی غفار است و راه تجاری شما به شام از آنجا می‌گذرد. روز دوم، بازگشت و همان جریان تکرار شد. باز عبّاس او را نجات داد[۵۷].

ابوذر نزد رسول اکرم (ص) آمد و گفت: یا رسول الله؛ قریش مرا زدند و تا از آنان انتقام نگیرم، رهایشان نخواهم کرد. او از محضر رسول خدا (ص) بیرون آمد و به عسفان رفت و هرگاه کاروان قریش می‌آمد، در گردنه ثنیه غزال، شترانشان را رم می‌داد. بار شتران که گندم بود، می‌افتاد و چون قوم ابو ذر می‌خواستند، دانه‌های گندم را جمع کنند، می‌گفت: هیچ کس حق ندارد، دانه‌ای گندم لمس کند مگر این که بگوید: لا اله الّا الله. آنان نیز با گفتن لا اله الّا الله، جوال‌های گندم را برمی‌داشتند[۵۸].

مطابق یک متن دیگر، ابو ذر به این کار خود ادامه داد تا پیامبر اکرم (ص) هجرت کرد و بدر و احد گذشت. آن‌گاه به مدینه آمد و در آنجا مقیم شد[۵۹].

نیمی از افراد قبیله بنی غفار به دست ابو ذر مسلمان شدند. نیم دیگر وعده دادند که وقتی پیامبر (ص) به مدینه بیاید، مسلمان خواهند شد[۶۰]. ابو ذر در عصر جاهلی خداپرست بود و ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ می‌گفت. او هرگز بت نپرستید. گفته می‌شود، سال‌ها پیش از بعثت رسول خدا (ص) نماز می‌خواند[۶۱].[۶۲]

پانویس

  1. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82.
  2. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82- 83.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏»
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
  6. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83- 84.
  7. المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۸۵، ح ۵۴۶۱.
  8. الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.
  9. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.
  10. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸.
  11. موسوعة الحدیث
  12. مطهری مرتضی، داستان راستان جلد دوم، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۴۲۸.
  13. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۷۱.
  14. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج۱۶ ص ۳۰۷.
  15. یادداشت‌ها، ج ۶، ص ۴۱۱.
  16. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۶۴ و سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۴۸۲.
  17. الفهرست (طوسی) ۹۵.
  18. الانساب ۱۰/۶۵.
  19. اختیار معرفة الرجال ۲۴.
  20. الاستیعاب ۱/۲۵۲.
  21. الطبقات الکبری ۴/۱۶۸ انساب الاشراف ۱۱/۱۲۵.
  22. الصحیح (بخاری) ۴/۲۴۱ الاستیعاب ۴/۱۶۵۲.
  23. الطبقات الکبری ۴/۱۶۸ و ۱۶۹ الصحیح (بخاری) ۴/۲۴۱ و ۲۴۲ الاستیعاب ۴/۱۶۵۲ - ۱۶۵۵.
  24. الآحاد والمثانی، ۲/۲۳۰ الاستیعاب ۱/۲۵۲.
  25. انساب الاشراف ۱۱/۱۲۴.
  26. تاریخ الیعقوبی ۲/۲۳.
  27. الطبقات الکبری ۴/۱۶۸ انساب الاشراف ۱۱/۱۲۴.
  28. الطبقات الکبری ۳/۴۱۹.
  29. المعارف ۲۵۲.
  30. المفارید عن رسول الله(ص) ۶۴.
  31. انساب الاشراف ۱/۲۷۲.
  32. الکافی ۸/۱۶۲.
  33. مناقب آل ابی طالب ۲/۳۲.
  34. السیرة النبویه (ابن هشام) ۲/۵۶۱.
  35. الطبقات الکبری ۳/۴۱۹.
  36. السیرة النبویه (ابن هشام) ۲/۲۸۹.
  37. انساب الاشراف ۱/۳۵۳.
  38. السیرة النبویه (ابن هشام) ۲/۵۲۴ امتاع الاسماء ۲/۵۲.
  39. اختیار معرفة الرجال ۶ ـ ۸.
  40. الامالی (مفید) ۱۷۰.
  41. تاریخ الیعقوبی ۲/۱۷۲.
  42. تاریخ الطبری ۴/۳۰۸ انساب الاشراف ۱۱/۱۲۸.
  43. تاریخ الاسلام ۳/۴۰۶ و ۴۰۹.
  44. انساب الاشراف ۱۱/۱۲۶.
  45. تفسیر القرآن (صنعانی) ۳/۳۳.
  46. کفایة الاثر ۱۸۵ و ۱۹۴.
  47. کفایة الاثر، ۳۸.
  48. شرح الاخبار ۲/۲۶۹ و ۳/۱۱.
  49. الامالی (مفید) ۱۶۹.
  50. کمال الدین و تمام النعمه ۴۱۳.
  51. المسند (ابن حنبل) ۵/۱۴۴ ـ ۱۸۱.
  52. تهذیب الاسماء واللغات ۲/۲۲۹.
  53. الفهرست (طوسی) ۹۵.
  54. الذریعه ۷/۱۹۶ و ۱۹۷.
  55. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۲۳۲- ۲۳۳.
  56. دلائل النبوه، ج۱، ص۴۵۸؛ الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۴؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۵۷.
  57. صحیح بخاری، ج۲، ص۲۰۶؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۵۹؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۳۳۹؛ الغدیر، ج۸، ص۳۰۹.
  58. الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۴.
  59. الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۳.
  60. الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۳.
  61. الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۳؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۵۷.
  62. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۹۰.