حب امام علی در حدیث
احادیث حب علی(ع)
تأکیدها و تشویقها
ماجرای جنگ خیبر بسیار شنیدنی است و در آن برگهای زرینی از عظمت رسول خدا(ص) و علی(ع) رقم میخورد. مسلمانان در تسخیر برخی باروهای یهودیان خیبر، زمینگیر و درمانده شدند و هر گروهی که میرفت، بینتیجه باز میگشت و ابوبکر و عمر نیز از فرماندهان این نبردهای ناکام بودند[۱]. ناگهان پیامبر مژدهای بزرگ داد؛ خبر از پیروزی فردا. این رویداد به تواتر نقل شده است و در اینجا برای اختصار تنها به نقل صحیح بخاری، مهمترین کتاب پس از قرآن در نزد اهلسنت، بسنده میکنیم: رسول خدا(ص) به روز جنگ خیبر فرمود: «بیگمان فردا این پرچم را به دست کسی میدهم که خداوند پیروزی را به دست او فراهم میسازد و او خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را».
آن شب در لشکر اسلام گفت و گو و نجوا بود که فردا پیامبر پرچم را به که خواهد سپرد و این افتخار نصیب چه کس میشود. صبحگاهان همگی به سوی پیامبر رفتند و هر کس میخواست پرچم به او سپرده شود. در این هنگام رسول خدا(ص) فرمود: «علی کجاست؟» گفتند: «علی(ع) دچار بیماری چشم است». فرمان داد او را بیاورند. آنگاه با آب دهان مبارک خود چشمش را شفا داد و پرچم را به او سپرد[۲]. حضرت علی(ع) نیز با کارهایی شگفت، مانند از جای در آوردن و بر دست گرفتن درب سنگین قلعه، شتابان، نبرد گرهخورده را با پیروزی کامل به پایان رساند[۳].
همچنین نقل است که پیامبر علی(ع) را به فرماندهی سپاهی برای تبلیغ اسلام به یمن گسیل کرد. در این سفر، خالد بن ولید نیز همراه او بود و وظیفهای داشت. در پی ماجرایی که رخ داد، خالد تصمیم گرفت کسی را بفرستد که از علی(ع) نزد رسول خدا(ص) شکایت کند. ترمذی در کتابش - که یکی از شش کتاب صحیح اهلسنت است - به نقل از شخصی به نام «براء» پس از بیان آنچه گذشت، آورده است: خالد بن ولید نامهای به من داد تا نزد پیامبر ببرم. در نامه از علی سعایت کرده بود. به حضور پیامبر رسیدم و نامه را خواند. ناگاه رنگ رخسارش دگرگون شد و فرمود: «چه میگویی درباره مردی که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند؟!»[۴]
برخی نقلهای دیگر این ماجرا، از خشم کمنظیر رسول خدا(ص) و برخورد سختش با قاصد خبر، حکایت دارند[۵]. البته از اخباری که در این باره نقل شدهاند، میتوان دریافت که شکایت نه از سر حقجویی، بلکه از سر عناد و کینه بوده است. با این حال، برخورد سخت پیامبر میرساند که آن حضرت میکوشیده است موقعیت علی(ع) را در جامعه اسلامی محفوظ دارد و زمینههای مخالفت و عناد با او را از میان ببرد؛ زیرا میبایستی پس از پیامبر سکان رهبری امت در دستان امام علی(ع) جای گیرد.
در بسیاری از نقلها آمده است که پیامبر پس از برخورد با شاکیان، جملههایی مانند آنچه در ماجرای غدیر خم، فرمود، بر زبان آورد: «أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۶] و «مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ»[۷]. این سخنان بهروشنی علت آن همه تأکید رسول خدا(ص) را بر حب علی(ع) و نکوهش دشمنی با او، آشکار میسازند.
در منابع روایی، روایتی است که به حدیث «طیر» شهرت یافته و گواه منزلت والای علی(ع) است. اینک پیش از هر سخنی درباره حدیث، از میان نقلهای بسیار و در حدتواتر، نقلی کوتاه از کتابی معتبر میآوریم و به آن بسنده میکنیم. ترمذی به نقل از انس بن مالک آورده است: روزی نزد پیامبر، مرغی بریان شده بود. به درگاه خداوند عرضه داشت: «خداوندا، محبوبترین بندهات را برسان تا با من این مرغ را تناول کند». آنگاه علی آمد و همراه با پیامبر به پای سفره نشست[۸].
در نقلهای دیگر حدیث، جزئیاتی شنیدنی درباره این ماجرا آمده است؛ از جمله درباره افراد سرشناسی که آمدند و پیامبر آنان را رد کرد. و این که برخی زنان پیامبر آرزو کردند بستگانشان حضور یابند و در سفره شریک پیامبر شوند و تمنا و تلاشی که انس بن مالک، راوی حدیث و خادم پیامبر، داشته و خواسته است که فردی از انصار درآید و بر سفره نشیند و به همین دلیل چند بار امیرمؤمنان(ع) را که به در خانه پیامبر آمد، به این بهانه که پیامبر کار دارد، بازگرداند[۹]. آنچه مورد نظر است، جمله «أَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ» است که در همه نقلهای حدیث، با وجود کثرت و تفاوت متن آنها، تکرار شده است.
نکته مهم حدیث، تضادی است که با عقاید اهلسنت در آن وجود دارد. حدیث «طیر» امیرمؤمنان(ع) را محبوبترین انسان نزد خداوند میشناساند و این نتیجهای جز افضل بودن آن حضرت بر امت نخواهد داشت؛ زیرا دوستی خداوند بیدلیل نیست و بیگمان در بارگاه الهی، برترین انسان، محبوبترین انسان است. این مضمون با آنچه بیشتر اهلسنت باور دارند و برای درست جلوه دادن روند خلافت، ابوبکر و عمر و عثمان را به ترتیب افضل امت میدانند، ناسازگار است. پذیرش افضلیت علی(ع)، صحابه را با این پرسش روبهرو کرد که با وجود فرد برتر، چرا سراغ فرودست رفتهاند. از اینرو، برخی کسان بسیار کوشیدهاند که حدیث را تضعیف کنند و از ارزش بیندازند. با این همه، بسیاری از محدثان و پژوهشگران بزرگ اهلسنت، حدیث را در کتابهایشان آورده و آن را صحیح دانستهاند. ذهبی، که از بزرگترین نقادان حدیث اهلسنت است، در کتاب تذکره الحفاظ میگوید: حدیث طیر را نقلها و طرق بسیار است که من آنها را در کتابی مستقل گرد آوردهام و مجموعه نقلها ثابت میکند که حدیث صحت دارد[۱۰].
پیامبر علی(ع) را هم محبوبترین فرد اهلبیت(ع) میداند و هم محبوبترین رجال امت نزد خویش. حاکم نیشابوری[۱۱] آورده است: آن حضرت در شب ازدواج حضرت فاطمه(س) به او فرمود: «دل آرام باش که من محبوبترین اهلبیتم را به ازدواج تو درآوردم»[۱۲].
در نقل دیگری، معاذه غفاریه میگوید: در خانه عایشه به حضور پیامبر رسیدم، در حالی که علی(ع) از نزد او خارج میشد. شنیدم که رسول خدا(ص) به عایشه میفرماید: «علی محبوبترین مردان و گرامیترینشان نزد من است. پس برای من حقش را بشناس و گرامیاش بدار»[۱۳]. این محبت چنان بود که دیگران نیز دریافته بودند. احمد بن حنبل نقل میکند: روزی ابوبکر بر پیامبر وارد شد و دید که صدای عایشه بلند است و با اعتراض به پیامبر میگوید: «به خدا فهمیدم که علی نزد تو محبوبتر از پدرم و من است». و این سخن را دو یا سه بار تکرار کرد[۱۴]. ادامه روایت چنین است: «ابوبکر بر عایشه خشم گرفت و به جرم این که او نزد پیامبر صدای خویش را بلند کرده است، با او تندی کرد». عایشه بعدها نیز در پاسخ این پرسش که محبوبترین مردان نزد رسول خدا(ص) که بود، علی(ع) را نام میبرد[۱۵].
البته عشق پیامبر به علی(ع) بسی بیشتر از آن است که گفتیم. آن پیامبر بزرگ الهی، علی(ع) را «جان خویش» میدانست[۱۶]؛ چنانکه نقل است: «ای علی، آنچه را برای خود دوست دارم، برای تو نیز دوست دارم و آنچه را برای خود نمیپسندم، برای تو نیز نمیپسندم»[۱۷]. با این حال، علاقه و محبت رسول خدا به امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و دیگر اهلبیت(ع) را نباید تنها حمل بر عشق آدمی به نزدیکان خود کرد. پیامبر خویشانی جز اینان نیز داشته است؛ ولی شدت علاقهاش به آنان چنین نبوده و کمتر سخنی از آن حضرت درباره محبت به آنان شنیده شده است. اظهار علاقه رسول الله(ص) به این بزرگان، به سبب علو روح و پارسایی و پاکدامنی و جایگاه آسمانی و رهبری آنان است.
روایاتی بسیار در کتب اهلسنت و شیعه، دوستی علی(ع) را دوستی خدا و رسول(ص) میشمارند و دشمنی با علی(ع) را دشمنی با خدا و رسولش(ص) میدانند. از جمله، امام فرقه حنبلی از پیامبر نقل میکند که خطاب به علی(ع) فرمود: کسی که تو را دوست بدارد، مرا دوست دارد و دوست تو دوست خدا است و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است. وای بر کسی که پس از من تو را دشمن دارد[۱۸].
در این باره به نقلی دیگر بسنده میکنیم. پیامبر میفرماید: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست میدارد و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست میدارد و هر کس علی را دشمن میدارد، مرا دشمن میدارد و هر کس با من دشمنی کند، خدا با او دشمنی میکند[۱۹].
چنین جایگاه ارجمندی فقط برای کسی حاصل میگردد که همه وجودش خدایی باشد و بالاترین مراحل اخلاق و عرفان را پیموده باشد. اما بیان و تکرار و تأکید آن در کلام نبوی ناظر بر ابعادی چون هدایت معنوی و رهبری سیاسی و اجتماعی علی(ع) نیز هست[۲۰].
حب علی(ع) ایمان است
فراوانند روایاتی که حب علی را ایمان شمردهاند و در مهمترین کتابها به صورتی چشمگیر آمدهاند. به دو نمونه بسنده میکنیم. امام علی(ع) میفرماید: سوگند به آنکه دانه را شکافت و آفریدگان را آفرید، این عهد پیامبر امی است نزد من که جز مؤمن مرا دوست نمیدارد و جز منافق مرا دشمن نمیدارد[۲۱].
همچنین ترمذی از ام سلمه، همسر رسول خدا(ص)، نقل میکند: «رسول خدا همواره میفرمود که هیچ منافقی علی را دوست نمیدارد و هیچ مؤمنی کینهاش به دل نمیگیرد»[۲۲]. از بسیاری صحابه نیز نقل شده است: «در زمان پیامبر منافقان را با بغض علی(ع) میشناختیم». این صحابه عبارتند از: ابوسعید خدری، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، عمر بن خطاب، عبدالله بن عمر، عبدالله بن مسعود، زید بن ارقم، ابن عباس و امام حسین(ع)[۲۳].
شمار فراوان نقلها، تردیدی در صدور این مفاهیم بلند و هشداردهنده از پیامبر بر جای نمیگذارد و همچنین آشکار میکند که این موضوع در میان صحابه پیامبر مشهور بوده است. اکنون دو نکته گفتنی است: اول. بنابر این احادیث، حب و بغض علی(ع) معیار ایمان و نفاق است، و ایمان و علی(ع) چنان در هم تنیدهاند که آن کس که اهل ایمان است، نمیتواند علی(ع) را دوست نداشته باشد و منافقی که دین را نمیپسندد، نمیتواند علی را دوست بدارد. چگونه کسی که از دین بیزار است، نمونه عملی و عینیاش را دوست بدارد؟! بنا به نقل ابن عساکر، پیامبر به علی(ع) فرمود: خدا از مؤمنین بر دوستی تو پیمان گرفته و از منافقان بر دشمنیات پیمان ستانده است. اگر بر روی مؤمن شمشیرکشی، تو را دشمن نمیدارد و اگر سکههای طلا بر منافق بریزی، تو را دوست نمیدارد. ای علی، تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق دشمن نمیدارد[۲۴].
دوم. به رغم چنین روایتهای مشهوری، برخی از سختترین دشمنان امیرمؤمنان(ع) نزد گروهی از مسلمانان دارای ارج و منزلتند و این برای هر پژوهشگر صادقی پرسش برانگیز است. در مباحث آینده در این باره سخن خواهیم گفت.
روایاتی بسیار، اثبات میکنند که محبت امام علی(ع) واجب است. این روایات برخی به گونه مستقیم فرمان میدهند که باید علی(ع) را دوست بداریم و برخی به گونه غیرمستقیم. حتی اگر روایتی نیز در میان نبود که به گونه مستقیم حب علی(ع) را واجب بشمارد، آیا میتوان کسی را که خدا و رسول(ص) را دوست دارد و دوستیاش با دوستی و دشمنیاش با دشمنی خدا و رسول(ص) پیوند خورده است، دوست نداشت؟ کسی که دوستیاش ایمان و دشمنیاش نفاق و کفر است، آیا میتوان گفت که محبت او لازم و واجب، و دشمنیاش حرام نیست؟ در اینجا به دو روایت، که گواه دستور الهی به پیامبر برای سفارش مردم به حب علی(ع) است، بسنده میکنیم. پیامبر فرمود: خدای ـ عزوجل ـ مرا فرمان داده است که چهار نفر را دوست بدارم و به من خبر داده است که آنان را دوست میدارد. تو ای علی از آنانی، تو ای علی از آنانی[۲۵].
در نقل دیگر همین حدیث، که ترمذی و ابن ماجه و احمد بن حنبل و دیگران آوردهاند، نام سه تن دیگر نیز آمده است. خداوند مرا فرمان داده است که چهار تن را دوست بدارم و به من خبر داده است که آنان را دوست میدارد. [وقتی از پیامبر خواستند که آن چهار تن را نام برد، فرمود:] علی از زمره آنان است. [این کلام را سه بار تکرار فرمود و ابوذر و مقداد و سلمان را نیز نام برد][۲۶].
روایاتی که از امام علی(ع) سخن گفتهاند و در آنها ماده «و ل ی» به کار رفته است، چنان بسیارند که گردآوریشان سخت مینماید. در این روایات، واژههایی مانند «ولایه، اولی، مولی، ولی، ولیکم بعدی» به چشم میخورند[۲۷]. البته مشهورترین این روایات، روایت غدیر است که پیامبر در مراسمی با شکوه و در خطبهای مفصل فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ». واژه «مولی» را در زبان عربی حدود سی معنا است[۲۸]؛ مانند سرپرستی، محبت، دوستی و نصرت، که بر اساس قرینههایی که در گفتار گوینده هست، مقصود را میتوان به دست آورد. به باور شیعه در حدیث غدیر و بیشتر احادیثی که ماده «ولی» در آنها به کار رفته است، «مولی» به معنای سرپرست و حاکم و اولی به تصرف است. شیعه بر این حقیقت، استدلالهایی بسیار دارد که پرداختن به آنها در اینجا ممکن نیست. در برابر، اهلسنت، حدیث غدیر و احادیث مانند آن را غالباً به محبت و دوستی و مانند آن تفسیر میکنند. حال اگر این نظریه پذیرفته شود، گروه بسیار بزرگی از روایات به روایات حب علی(ع) افزوده میشود؛ زیرا پیامبر دهها هزار نفر را در هوایی بسیار گرم[۲۹] و در منطقهای غیرمسکونی و نامناسب[۳۰] نگاه میدارد و گرد میآورد و فرمان میدهد جایگاهی مرتفع بسازند و در خطبهای مفصل از وجوب محبت علی(ع) سخن میگوید و او را در این باب همسان خود میسازد که: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ».
اما باید دانست که بنا بر نظر شیعه نیز این دسته روایات با مسئله حب بیگانه نیستند، بلکه کاملاً ارتباط دارند؛ زیرا اولاً پارهای از این روایات، با توجه به قرینهها، در موضوع محبت نقل شدهاند؛ چنانکه در حدیث غدیر نیز پیامبر در ادامه آن، محبت علی(ع) را مطرح میفرماید: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»، ثانیاً باور شیعه درباره ولایت، بسی بالاتر از محبت است نه اینکه با آن ناسازگار باشد.
برای روشن شدن این حقیقت، لازم است ماده «ولی» را از جهت مفهوم لغوی بررسیم. راغب اصفهانی در مفردات میگوید: «الولاء والتوالی آن است که میان دو یا چند چیز پیوستگی باشد و هیچ غیری میانشان نباشد». راغب، این معنا را معنای اصلی این ماده میداند و معتقد است که دیگر معانی این ماده از همین معنای اصلی سرچشمه میگیرند و چون معنای اصلی پیوستگی و نزدیکی است، در ارتباط و نزدیکی مکانی، نسبی، دینی و همچنین ارتباط میان دو دوست و یار و والی و مردم به کار رفته است[۳۱]. فیروزآبادی نیز «الولی» را به پیوستگی و نزدیکی و باران پیاپی معنا میکند[۳۲].
بنابراین، ولایت، در حقیقت، گونهای پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ و جدا نشدنی است و رسول خدا(ص) در ماجرای غدیر با جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» ولایت و پیوستگی و ارتباط خود را با امت به علی(ع) واگذاشت و امت باید همان ارتباط همه جانبه و تنگاتنگ را با علی(ع) برقرار میساخت و در بعد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و...، همانگونه که با پیامبر در ارتباط بود، با علی(ع) نیز مرتبط میگشت[۳۳].
برکات دوست داشتن امام علی
- پیامبر خدا(ص): کسی که علی را دوست داشت، هدایت شد و کسی که او را دشمن داشت، گمراه شد[۳۴].
- پیامبر خدا(ص)- خطاب به علی(ع)-: آگاه باش که هر کس تو را دوست بدارد، آرامش و ایمانْ او را فرا میگیرد و هر کس با تو دشمنی ورزد، خداوندْ او را به مرگ جاهلی میمیراند و مؤاخذه خواهد شد، هر چند به آیین اسلامْ عمل کرده باشد[۳۵].
- پیامبر خدا(ص): هر کس علی را دوست بدارد، خداوند، نماز، روزه، شب زندهداری او را میپذیرد و دعایش را مستجاب میگرداند[۳۶].
- پیامبر خدا(ص): ای علی! چنانچه فردی آن گونه نماز بگزارد و روزه بدارد که به سان مَشک کهنه [، چروکیده و نحیف] گردد، با این حال، نماز و روزهاش سودی نمیبخشد، مگر به واسطه دوست داشتنِ شما[۳۷].
- پیامبر خدا(ص): دوست داشتن علی بن ابی طالب، گناهان را از بین میبرد، همانگونه که آتشْ هیزم را[۳۸].
- پیامبر خدا(ص)- به علی(ع)-: همین [فضیلت] برای تو بس که دوستدار تو در لحظه مرگش افسوس، در قبرش وحشت، و در روز رستاخیزْ بیم نخواهد داشت[۳۹].
- امام صادق(ع): به خدا سوگند، هیچ میرندهای با مهر علی(ع) نمیمیرد، مگر آنکه او را در خوشایندترین جایگاهها میبیند و به خدا سوگند، هیچ میرندهای با کینه علی(ع) نمیمیرد، مگر آنکه او را در ناخوشایندترین موقعیتها میبیند[۴۰].
- پیامبر خدا(ص): هر کاری [در قیامت] اجازهای نیاز دارد و اجازه عبور از صراط، دوست داشتن علی بن ابی طالب است[۴۱].
- پیامبر خدا(ص): دوست داشتن علی، رهایی از آتش است[۴۲].
- پیامبر خدا(ص): به درستی که بهشت، مشتاق دوستداران علی است و پرتوهای بهشت برای آنان افزوده میشود، در حالی که آنان، هنوز در دنیا هستند و وارد بهشت نشدهاند[۴۳].
- امام علی(ع): پیامبر خدا، دست حسن و حسین(ع) را گرفت و فرمود: "کسی که من و این دو نفر و پدر و مادر این دو را دوست بدارد، در روز قیامت با من در یک جایگاه است[۴۴].[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۴۹۷.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۴۲، ح۳۹۷۳.
- ↑ ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱، ص۲۴۳-۲۲۵.
- ↑ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۰۷، ج۱۷۰۴.
- ↑ بنابر بیشتر نقلها، کسی که به حضور پیامبر رسیده، «بریده» است؛ برخلاف نقل ترمذی که نام او را «براء» آورده است. (ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۲۵۷، عنوان «سخط النبی علی من ابغضه»).
- ↑ احمدبن حنبل، المسند، ج۹، ص۷، ح۲۳۰۰۶.
- ↑ نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۵۳، ح۸۰.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۶، ح۳۷۲۱.
- ↑ ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۲۲۷، عنوان «احب الخلق الی الله»
- ↑ ذهبی، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، ج۳، ص۱۰۴۲. البته دانشمندان شیعه نیز درباره حدیث «طیر» و در گردآوری نقلها و تصحیح طرق مختلف آن و رد شبهاتی که از طرف مخالفان ارائه شده، کارهای بسیار و بایستهای انجام دادهاند، که در رأس آن تلاش حیرتانگیز علامه میر حامد حسین هندی است. ایشان جلد چهارم مجموعه عظیم عبقاتالانوار را تماماً به این حدیث و بحثهای پیرامون آن اختصاص داده است و در این مجلد - که اگر به شکل امروزی چاپ شود، به چندین جلد میرسد - تمام ابعاد حدیث را کاویده و به تمامی شبهات به تفصیل و شایستگی پاسخ داده است.
- ↑ او یکی از بزرگترین محدثان اهلسنت است و مشهورترین کتابش المستدرک علی الصحیحین میباشد، و در آن احادیثی را که بنا بر مبنا و روش بخاری و مسلم معتبر بوده، ولی آنان در کتابهای خود نیاوردهاند، جمع کرده است.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳، ح۴۷۵۲.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸ ص۳۰۸، ح۱۱۷۳۱.
- ↑ احمد بن حنبل، المسند، ج۶، ص۳۸۸، ح۱۸۴۴۸.
- ↑ ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۷۰۱، ح۳۸۷۴.
- ↑ از قرآن و روایات چنین بر میآید که علی(ع) جان پیامبر - و یا چون جان پیامبر - است. در قرآن، آیه مباهله (آل عمران، آیه ۶۱) با کلمه «انفسنا» به ضمیمه روایات تفسیری، بر این مسئله دلالت روشنی دارد، و در روایات کلمه «نفسی» و «کنفسی» درباره علی(ع) بسیار به کار رفته است. (ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۸، ص۹ و ص۸۱).
- ↑ سنن الترمذی، ج۲، ص۷۲، ح۲۸۲.
- ↑ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۴۲، ح۱۰۹۲.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۰۹، ح۹۴۷.
- ↑ طباطبایی نژاد، سید محمود، مقاله «حب امام علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۴۸.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۸۶، ح۷۸؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۲، ج۱۱۴؛ نسانی، سنن النسائی، ج۸، ص۱۱۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۴۳، ۳۷۳۶؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۱۸۳، ح۶۴۲. بنابراین، این روایت در چهار کتاب صحیح اهلسنت، به اضافه مسند ابن حنبل آمده است.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۴۳، ح۳۷۳۶.
- ↑ ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۲۸۷-۲۸۳.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۷۷، ح۸۸۰۴.
- ↑ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۴۸، ح۱۱۰۳.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۶، ح۳۷۱۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳، ح۱۴۹؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۹، ص۲۴، ح۲۳۰۷۶.
- ↑ از جمله: ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۲، ص۲۰۷، الفصل السابع: احادیث الولایه.
- ↑ ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج۱، ص۳۶۲.
- ↑ ر.ک: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳، ح۶۲۷۲.
- ↑ ر.ک: ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج۵، ص۲۳۱، ح۷۲۸.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ ر.ک: فیروز آبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۰۱.
- ↑ طباطبایی نژاد، سید محمود، مقاله «حب امام علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۵۳.
- ↑ «رسول الله(ص): مَن أحَب عَلِیاً فَقَدِ اهتَدی، ومَن أبغَضَهُ فَقَدِ اعتَدی» (جامع الأخبار، ص۵۴، ح ۶۵).
- ↑ «عنه(ص)- لِعَلِی(ع)-: ألا مَن أحَبک حَف بِالأَمنِ وَالإیمانِ، ومَن أبغَضَک أماتَهُ اللهُ میتَةَ الجاهِلِیةِ، وحوسِبَ بِعَمَلِهِ فِی الإِسلامِ» (المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص۶۳، ح ۱۱۰۹۲).
- ↑ «عنه(ص): مَن أحَب عَلِیاً قَبِلَ اللهُ مِنهُ صَلاتَهُ وصِیامَهُ وقِیامَهُ، وَاستَجابَ دُعاءَهُ» (المناقب، خوارزمی، ص۷۲، ح ۵۱).
- ↑ «عنه(ص): یا عَلِی، وَاللهِ لَو أن رَجُلًا صَلی وصامَ حَتی یصیرَ کالشن البالی، إذاً ما نَفَعَ صَلاتُهُ وصَومُهُ إلابِحُبکم» (کفایة الأثر، ص۷۱).
- ↑ «رسول الله(ص): حُب عَلِی بنِ أبی طالِبٍ یأکلُ السیئاتِ کما تَأکلُ النارُ الحَطَبَ» (تاریخ بغداد، ج ۴، ص۱۹۵ ش ۱۸۸۵).
- ↑ «عنه(ص)- لِعَلِی(ع)-: حَسبُک، ما لِمُحِبک حَسرَةٌ عِندَ مَوتِهِ، ولا وَحشَةٌ فی قَبرِهِ، ولا فَزَعٌ یومَ القِیامَةِ» (تاریخ بغداد، ج ۴، ص۱۰۲ ش ۱۷۵۶).
- ↑ «الإمام الصادق(ع): وَاللهِ لا یهلِک هالِک عَلی حُب عَلِی(ع) إلارَآهُ فی أحَب المَواطِنِ إلَیهِ، وَاللهِ لا یهلِک هالِک عَلی بُغضِ عَلِی(ع) إلارَآهُ فی أبغَضِ المَواطِنِ إلَیهِ» (الأمالی، طوسی، ص۱۶۴، ح ۲۷۳).
- ↑ «رسول الله(ص): لِکل شَیءٍ جَوازٌ، وجَوازٌ الصراطِ حُب عَلِی بنِ أبی طالِبٍ» (المناقب، ابنشهرآشوب، ج ۲، ص۱۵۶).
- ↑ «عنه(ص): حُب عَلِی بَراءَةٌ مِنَ النارِ» (الفردوس، ج ۲، ص۱۴۲، ح ۲۷۲۳).
- ↑ «عنه(ص): إن الجَنةَ لَتَشتاقُ لِأَحِباءِ عَلِی(ع)، ویشتَد ضَوؤُها لِأَحِباءِ عَلِی(ع) وهُم فِی الدنیا قَبلَ أن یدخُلوها» (ثواب الأعمال، ص۲۴۷، ح ۲).
- ↑ «الإمام علی(ع): إن رَسولَ اللهِ(ص) أخَذَ بِیدِ حَسَنٍ وحُسَینٍ فَقالَ: مَن أحَبنی وأحَب هذَین وأباهُما وامهُما کانَ مَعی فی دَرَجَتی یومَ القِیامَةِ» (سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۴۱، ح ۳۷۳۳).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۷۷۰.