بحث:شفاعت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

شفاعت: به معنای واسطه شدن نزد یک نفر، تا کاری را انجام دهد. در مسائل اعتقادی مقام و حقّی است که خدا برای بندگان مقرّب قرار داده که واسطه شوند، تا خدا از گناهان اهل معصیت بگذرد و آنان را ببخشاید. به کسی که شفاعت می‌کند "شفیع" گفته می‌شود. اصل معنای آن ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگر است. در شفاعت، یک انسان برتر و آبرودار و محترم به فرد پایین‌تر و خطاکار ضمیمه می‌شود و درخواست رحمت می‌کند، تا عفو خدا شامل او گردد. امید به شفاعتِ شفیعان و عقیده به شفاعت، از عوامل سازندگی و تربیت است و مایه تکامل روحی و معنوی می‌شود و انسان گنهکار را در مسیر پاکی قرار می‌دهد، تا خود را به حدّی برساند که شفاعت شامل او بشود. پیامبران، امامان، شهدا و علما از جمله کسانی‌اند که حقّ شفاعت دارند و در قیامت خداوند به سبب شفاعت و واسطه شدن آنان، گنهکارانی را می‌آمرزد. در قرآن کریم شفاعت در قیامت را برای کسانی قرار داده که خداوند اذن بدهد. هر کس هم شفاعت کند با اجازه خداست: ﴿...فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا...[۱]. گرچه شفاعت از مسائل قطعی اعتقادات ماست، امّا عقیده به شفاعت نباید سبب گستاخی در انجام گناه به امید شفاعت شود. "مقام محمود" که در قرآن آمده است که خداوند به پیامبر خود عطا کرده است، به مقام شفاعت تفسیر شده است. امام صادق(ع) در آخرین وصیت خویش فرمود: کسی که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ما محروم است[۲].

واژه‌شناسی لغوی

شفاعت، انضمام و پیوستن به دیگری برای یاری رساندن به وی و درخواست "کمک" از او است. کاربرد آن بیشتر در مورد قرار گرفتن مقامی برتر و گرامی‌تر در کنار شخصی پایین‌تر است و که شفاعت در قیامت از همین قبیل است[۳]. شفاعت گاهی تکوینی است که بر هر سببی در عالم اسباب اطلاق می‌شود و گاهی تشریعی است که به عالم ثواب و عقاب مربوط است و محلّ آن در آخرین موقف قیامت است، در این جا است که شفاعت کننده تقاضای مغفرت شفاعت شونده را می‌‌کند تا بدین وسیله وارد دوزخ نشود یا با شفاعت او بعضی از کسانی که وارد دوزخ شده‌اند خارج شوند[۴][۵].

شفاعت به معنای واسطه شدن برای انجام کاری است. طبق اعتقادات اسلامی، خداوند برای پیامبران، اوصیا، امامان و اولیای الهی، شهدا و مقرّبان درگاهش این حق را قرار داده که در پیشگاه الهی وساطت و شفاعت کنند، برای آمرزش گناهان یا برآمدن حاجات، در دنیا یا آخرت. اصل شفاعت در قرآن بارها مطرح شده و آن را منوط به اذن الهی دانسته است و هرکه را خداوند اذن دهد یا بپسندد، می‌تواند دربارۀ دیگران شفاعت کند [۶] در بعضی آیات هم این مطرح شده که برای منکران قیامت و بت‌پرستان و... شفاعتی پذیرفته نمی‌شود[۷].

مقدمه

شفاعت و دستگیری از گنهکاران در قیامت به وسیله انسان‌های برگزیده خدا از جمله آموزه‌هایی است که مورد پذیرش فِرق مسلمانان بوده، و قرآن کریم نیز از آن خبر داده است؛ چنان‌که درباره شفاعت فرشتگان می‌فرماید: ﴿وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ.[۸] درباره دیگر شفیعان نیز می‌فرماید: ﴿وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ.[۹] در روایاتی نیز آمده که یکی از شئون امامان(ع) در قیامت، شفاعتگری آنهاست؛[۱۰] چنان‌که امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره بر وجود این شأن برای امامان(ع) تأکید کرده‌اند[۱۱] فراوانیِ روایات مربوط به شفاعت به‌گونه‌ای است که انسان را از بررسی سندی تک‌تک روایات بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه به سه روایت اشاره می‌کنیم:

  1. امام صادق(ع) در روایتی صحیح فرمودند: "شفاعت ما موجب نابودی گناهان شما می‌شود"؛[۱۲]
  2. ایشان در روایتی دیگر فرمودند: "همانا خداوند متعال ما را برای خودش برگزید... سپس به ما حقِ شفاعت را ارزانی فرمود"؛[۱۳]
  3. در روایاتی نیز به زیارت امامان(ع) توصیه شده و پاداش این زیارت را شفاعت آن امام از زایر بیان کرده‌اند. برای نمونه، امام رضا(ع) فرمودند: "هر کس که امامان را زیارت کند؛ درحالی‌که شوق به زیارت ایشان دارد... امامان(ع) شفیعان او در روز قیامت خواهند بود"[۱۴]

از آنچه گذشت می‌توان شفاعت را نیز یکی از شئون امامان(ع) در روز قیامت دانست[۱۵][۱۶]

مفسران و روایات نیز مقام محمود را که خداوند به پیامبرش وعده داده است ﴿عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا[۱۷] به مقام شفاعت تفسیر کرده‌اند. اصل شفاعت امری مسلّم و قرآنی است و احادیث بسیاری از رسول خدا(ص) و امامان نیز دربارۀ آن نقل شده است. پیروان ابن تیمیه و وهابیان در این مسأله نیز دچار کجروی شده و اعتقاد به شفاعت را با توحید ناسازگار می‌دانند و شیعه را که به این مقام برای اولیای الهی عقیده دارند و آنان را وسیله و شفیع در آستان خدا قرار می‌دهند، به شرک نسبت می‌دهند و درخواست شفاعت از شافعان را شرک می‌دانند. درصورتی‌که اگر قرآن می‌گوید: جز خدای یگانه کسی را نخوانید، یا از مشرکان انتقاد می‌کند که بتها را شفیع درگاه خدا می‌دانند، با شفاعتی که خود قرآن مطرح می‌کند جداست.

در شفاعت، حق کسی تضییع نمی‌شود، شفیعان مقرّبان درگاه الهی‌اند، با اذن او شفاعت می‌کنند، دایرۀ شفاعتشان محدود است، خودشان صالح و مأذون در شفاعتند، دربارۀ آنان که شفاعت در حقشان پذیرفته نیست شفاعت نمی‌کنند. اعتقاد به شفاعت زمینه‌ساز اصلاح و امید به بخشایش است، نه مشوّق گناه.

اعطای مقام و حق شفاعت از سوی خدا به بندگان شایسته، مقام آنان را نشان می‌دهد و پذیرش شفاعتشان تکریم ایشان است. درواقع، در شفاعت هم دعا و خواستن از آستان پروردگار انجام می‌گیرد، چون بندۀ گنهکار به خاطر معصیت، خود را لایق درخواست مستقیم نمی‌بیند، واسطه‌هایی را که نزد خداوند آبرو و تقرّب دارند شفیع قرار می‌دهد، تا خداوند به حرمت آنان حاجتش را برآورد و از گناهش درگذرد.

بحث شفاعت با بحث توسّل هم‌ریشه است و هیچ کدام با توحید در عبادت ناسازگار نیست. پیامبر خدا(ص) فرمود: "شفاعتم در قیامت حق است، هرکه به آن ایمان نداشته باشد، از اهل شفاعت نخواهد بود"[۱۸]، امام صادق(ع) نیز فرمود: "هیچ‌کس از اولین و آخرین نیست مگر اینکه در قیامت به شفاعت پیامبر نیازمند است"[۱۹].

شیخ مفید دربارۀ شفاعت می‌نویسد: پیامبر خدا و امیر المؤمنین و ائمه معصومین(ع) در روز قیامت در مورد گنهکاران شیعه شفاعت می‌کنند، خداوند هم شفاعتشان را می‌پذیرد. مؤمن نیکوکار هم دربارۀ برادر مؤمن گنهکارش شفاعت می‌کند و این اعتقاد عموم امامیّه است و قرآن و روایات هم درستی این عقاید را می‌رساند[۲۰].

دربارۀ شفاعت و ردّ شبهات مخالفین، کتاب‌های متعدد و مقالات فراوان و مباحث سودمند نگاشته شده است[۲۱][۲۲].

شفاعت

یکی از اشکال‌های مهم وهابیت به مسلمانان، مسئله شفاعت است که در کتاب‌های خود پیوسته از این موضوع به عنوان عمل شرک‌آمیز یاد می‌کنند و آن را مصداق آیه ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ[۲۳] می‌دانند! آنان می‌گویند: جایز نیست کسی از پیامبر و اولیای خدا شفاعت بخواهد. برای مثال، بگوید: يَا مُحَمَّدُ اشْفَعْ لِي عِنْدَ اللَّهِ؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۲۴]. محمد بن عبدالوهاب در رساله کشف الشبهات می‌گوید: اگر کسی بگوید: ما می‌دانیم خدا به پیامبر مقام شفاعت بخشیده و به اذن او می‌تواند شفاعت کند؛ چه مانعی دارد ما آن‌چه را خدا به او بخشیده، از او تقاضا کنیم؟ در پاسخ می‌گوئیم: درست است که خدا به او مقام شفاعت داده، ولی با این حال نهی کرده است که از او شفاعت بخواهیم و گفته است: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا. به علاوه مقام شفاعت منحصر به پیامبر نیست و فرشتگان و دوستان خدا نیز این مقام را دارند. آیا می‌توانیم از آنها نیز درخواست شفاعت کنیم؟ اگر کسی چنین بگوید، بندگان صالح خدا را پرستش و عبادت کرده است[۲۵].

در پاسخ این شبهه، نخست لازم است مفهوم شفاعت و شرک را به طور مختصر بررسی کنیم:

۱. حقیقت شفاعت؛ شفاعت در لغت از ریشه «شَفعَ» به معنای جُفت است. «شَفَعَ»؛ یعنی شیء را به مانند خودش ضمیمه کرد و شفاعت؛ یعنی انضمام به شخص دیگری، در حالی که همراه و یاور او است و از او درخواستی دارد. این واژه، بیشتر در جایی به کار می‌رود که شخصی بلند مرتبه، به دیگری که در رتبه پایین‌تری است، ضمیمه شود[۲۶]. نقطه مقابل آن نیز «وَتَر» به معنای واحد و تنهاست. توضیح اینکه در حقیقت، شخصی که به شفیع متوسل می‌شود، نیروی خودش را به تنهایی برای رسیدن به هدف کافی نمی‌داند. از این رو، نیروی خود را با نیروی شفیع گره می‌زند و در نتیجه، آن را دو چندان می‌کند و به آن‌چه می‌خواهد، می‌رسد، به گونه‌ای که اگر این کار را نمی‌کرد و تنها نیروی خود را به کار می‌بست، به مقصود خود نمی‌رسید؛ زیرا خودش به تنهایی، ناتوان بود[۲۷]. حقیقت شفاعت اولیای خدا و پیامبران برای گنه‌کاران نیز چنین است. آنها به سبب آبرو و احترامی که در پیشگاه خداوند دارند، می‌توانند برای مجرم‌ها و گنه‌کاران واسطه شوند و از خداوند متعال درخواست کنند که از گناهان آنان در گذرد. به عبارت دیگر، شفاعت، کمک رساندن مقربان درگاه الهی است که با اذن خداوند، شامل افرادی می‌شود که در عین گنه کار بودن، پیوند ایمانی خود را با خدا قطع نکرده‌اند.

۲. حقیقت شرک؛ در این جا لازم است برای تبیین مسئله، به معنای شرک نیز اشاره کوتاهی داشته باشیم. شرک، اسم مصدر از شرکت، به معنای شریک نیز می‌آید. «اللَّهُ لَا شَرِيكَ لَهُ‌»؛ یعنی خداوند شریک و مانند و سهیم در ملک و در ذات و صفات خود ندارد. «أَشْرَكَ بِاللَّهِ‌»؛ یعنی برای خداوند شریکی و سهمی قرار داد[۲۸]. پس معنای شرک این است که انسان برای خداوند در ذات و صفات و عبودیت و افعال، همتا و شریک قرار دهد. حال با توجه به معنای شفاعت، در توسل به شفیع، هرگز معنای یاد شده، مطرح نیست تا شرک به شمار آید. در شفاعت، فرد گنه‌کار، ولی معتقد به خدای لا شریک، افرادی را که در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت هستند، شفیع خود قرار می‌دهد تا اینکه خداوند به سبب آبروی آنان از گناهانش بگذرد. این عمل هرگز شرک‌آمیز نیست. آیا اگر کسی که ناتوان است، از شخص توانا برای رسیدن به هدفش یاری بخواهد، شرک است؟ آیا اگر کسی که به دلیل انجام گناه از رحمت خدا دور شده است، از کسی که مورد لطف و رحمت پروردگار است، درخواست کمک کند تا از خداوند برای او درخواست بخشش کند، شرک است؟

وهابی‌ها برای اثبات ادعای خود به آیاتی تمسک کرده‌اند که هیچ ربطی به مسئله مورد نظر ندارد.

  1. در آیه ﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ[۲۹] مورد خطاب آیه، مشرکان هستند که بت‌ها را می‌پرستیدند. بنابراین، هیچ‌گونه ربطی به مسئله شفاعت ندارد. اگر خداوند در این آیه، آنان را مشرک می‌شمارد، نه از آن رو است که آنها از بت‌های خود شفاعت می‌خواستند، بلکه علت مشرک بودن آنها این بود که بت‌ها را می‌پرستیدند. اگر طلب شفاعت از بت‌ها، در حقیقت پرستش آنها بود، دیگر دلیلی نداشت که جمله ﴿وَيَعْبُدُونَ را بیاورد[۳۰].
  2. آنچه در آیه: ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۳۱] نفی شده است، خواندن کسی همراه با خداست، نه خواستن از خدا به واسطه شفیعی! افزون بر این، منظور از نهی، در آیه ﴿فَلَا تَدْعُوا نهی از شریک قرار دادن برای خدا در عبادت است. این به قرینه صدر آیه است که می‌فرماید: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ[۳۲] پس معنای آیه چنین می‌شود: «سجده‌گاه‌ها از آن خداست، پس دیگری را با خدا پرستش نکنید»[۳۳].

بنابراین، این آیه به مسئله شفاعت خواستن از پیامبران و اولیای خدا و امامان(ع) ربطی ندارد؛ زیرا مورد خطاب این دو آیه، مشرکانند که بت‌ها را می‌پرستیدند و در مقابل آن به سجده می‌افتادند.

۳. شفاعت در آیات؛ کلمه شفاعت با تمام مشتقاتش، سیبار در قرآن به طور نفی و اثبات آمده است و این خود نشان دهنده اهمیت موضوع است. دسته اول تنها یک آیه است که به طور مطلق، شفاعت را نفی می‌کند: ﴿أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ[۳۴]. دسته دوم، آیاتی است که شفاعت را ویژه خداوند متعال می‌دانند. برای مثال ﴿مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ[۳۵] و ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۳۶]. گروه دیگر، آیاتی است که شفاعت را مشروط به اجازه و فرمان خدا می‌داند، مانند: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۳۷] و ﴿لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ[۳۸]. گروه چهارم نیز آیاتی است که شرایطی برای شفاعت شونده بیان کرده است. گاهی این شرط را خشنودی خدا می‌داند و می‌فرماید: ﴿وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى[۳۹] برابر این آیه، شفاعت شفیعان تنها شامل کسانی است که به مقام «ارتضا» (یعنی پذیرفته شدن در پیشگاه خدا) رسیده باشند.

گاهی نیز شفاعت را مشروط به گرفتن عهد و پیمان نزد خداوند معرفی می‌کند، مانند: ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۴۰] و در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ[۴۱]. بدین ترتیب، داشتن عهد و پیمان (ایمان) و رسیدن به مقام خشنودی پروردگار و پرهیز از گناهانی چون ستم‌کاری، جزو شرایط حتمی شفاعت است. از مجموع آیات گذشته بر می‌آید که مسئله شفاعت در روز قیامت از امور قطعی است. این شفاعت از آن خداست که با لطف او، افراد دیگری مانند انبیا و اولیا و شهیدان که مورد عنایت او هستند، می‌توانند شفاعت کنند.

۴. شفاعت در روایات؛ روایت‌های فراوانی درباره شفاعت در کتاب‌های اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که برای اختصار، تنها برخی از آنها را نقل می‌کنیم:

  1. انس بن مالک می‌گوید: از پیامبر(ص) درخواست کردم که در روز قیامت مرا از شفاعت خویش بهره‌مند سازد، پیامبر(ص) پذیرفت و فرمود: شفاعت خواهم کرد. عرض کردم: شما را کجا پیدا کنم؟ فرمود: کنار پل صراط[۴۲].
  2. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: خداوند بزرگ برای هر پیامبری دعای مستجابی قرار داده است. پیامبران گذشته در همین دنیا از آن استفاده کردند، ولی من آن ادعا را برای شفاعت کردن امت خود در آخرت نگاه داشته‌ام و شفاعت من نصیب افرادی از امت خواهد شد که با ایمان از دنیا بروند و مشرک نباشند؛ زیرا شرک مانع از شفاعت می‌گردد[۴۳].
  3. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی فرمود: «أَنَا أَوَّلُ شَفِيعٍ فِي الْجَنَّةِ»؛ «من نخستین کسی هستم که در بهشت شفاعت می‌کند»[۴۴].
  4. همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود: پیامبران برای کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا گواهی داده‌اند، شفاعت می‌کنند و آنان را از دوزخ خارج می‌کنند[۴۵].
  5. رسول خدا(ص) در روایت دیگر می‌فرماید: «وَ أُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ فَادَّخَرْتُهَا لِأُمَّتِي‌»؛ «شفاعت به من عطا شد، پس آن را برای امت خود ذخیره کردم»[۴۶].

نتیجه

  1. شفاعت یک مسئله ثابت شده در اسلام است؛
  2. به اذن خداوند، غیر خدا نیز می‌تواند شفاعت کند؛
  3. شفاعت از غیر خدا هیچ‌گونه ربطی با مسئله شرک ندارد؛
  4. در مسئله شفاعت، انسان گنه‌کار با اعتقاد راسخ قلبی به یگانگی خداوند، در همه امور، افرادی را که نزد خدا دارای شرافت و عزت هستند، واسطه قرار می‌دهد تا خداوند، گناهان او را ببخشاید.[۴۷]

منابع

پانویس

  1. «...پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد.».. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۲۵.
  3. مفردات، ص ۴۵۷، «شفع».
  4. المیزان، ج ۱، ص ۱۷۳ - ۱۷۴.
  5. فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۳۰۵ - ۳۲۱.
  6. (ر. ک: ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ سوره انبیاء، آیۀ ۲۸، ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ؛ سوره یونس، آیۀ ۳، ﴿ وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ؛ سوره سبأ، آیۀ ۲۳، ﴿اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ؛ سوره بقره، آیۀ ۲۵۵ و...)
  7. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۱.
  8. و آنها جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد، شفاعت نمی‌کنند و از ترس او بیمناک‌اند؛سوره انبياء، آیه:۲۸.
  9. و کسانی که جز خدا پرستش می‌شوند، هرگز مالک شفاعت نمی‌شوند؛ مگر کسانی که گواهی به حق داده و به خوبی آگاه‌اند؛ سوره زخرف، آیه:۸۶.
  10. روایات یادشده در متون روایی پرشماری نقل شده‌اند. در برخی روایات، از اصل شفاعت سخن به میان آمده است (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴. وی چهار روایت ذکر کرده است). در برخی روایات نیز برخی موانع شفاعت، مانند استخفاف نماز و... بیان شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۷۰). در برخی روایات، تأکید شده که شفاعت برای گناهکاران امت است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴). برخی روایات نیز بیانگر آن است که شفاعت امامان(ع) ویژه شیعیان است (رک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴).
  11. « وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ » (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقيه، ج۲، ص۲۱۶).
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۶۹ و ۴۷۰.
  13. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۲.
  14. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۰ و ۲۶۱. برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۵۸. گفتنی است در برخی روایات نیز شافعان به سه گروهِ پیامبران، عالمان و شهدا تقسیم شده‌اند (رک: عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۶۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۵۶). براساس این گروه از روایات امامان(ع) نیز از شفیعان روز قیامت هستند؛ چه، به اذعان موافقان و مخالفان، ایشان سرآمد عالمان روزگار خود بوده‌اند.
  15. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی، الشفاعة فی الكتاب و السنة؛ محمد باقر علم الهدی، شفاعت.
  16. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.
  17. سوره اسراء، آیه ۷۹
  18. «شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَقُّ فَمَنْ لَمْ یؤمن بِهَا لَمْ يَكُنْ مِنْ أَهْلِهَا»؛ کنز العمال، حدیث ۳۹۰۵۹
  19. «مَا مِنْ أَحَدُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجُ إِلَى شَفَاعَةُ مُحَمَّدُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ بحار الأنوار، ج ۸ ص ۴۲. برای احادیث شفاعت ر. ک: «بحار الأنوار»، ج ۸ ص ۲۹ تا ۶۳، ج ۹۱ ص ۱ تا ۴۷، «میزان الحکمه»، فصل ۲۷۱واژۀ شفاعت
  20. اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۷۹
  21. از جمله ر. ک: «کشف الارتیاب»، سیّد محسن امین، ص ۲۳۸ «المیزان» علامه طباطبایی، ج ۱ ص ۱۵۶، «معالم المدرستین» علامه عسکری، ج ۱ ص ۳۷، «العقاید الاسلامیه» علی الکورانی ج ۳ و ۴، «دائرة المعارف تشیّع»، ج ۱۰ ص ۶
  22. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۱.
  23. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی» سوره یونس، آیه ۱۸.
  24. «پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  25. کشف الشبهات فی التوحید، ص۲۱.
  26. مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۳، ماده شفع.
  27. المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸۳.
  28. المنجد الطلاب، ج۱، ص۲۸۳.
  29. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی» سوره یونس، آیه ۱۸.
  30. المحاضرات فی الالهیات، ج۲، ص۸۵۶.
  31. «پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  32. «و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است» سوره جن، آیه ۱۸.
  33. فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، ص۱۲۶.
  34. «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  35. «شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست» سوره سجده، آیه ۴.
  36. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  37. «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  38. «و میانجیگری نزد او سودی ندارد مگر برای آن کس که او به وی اجازه دهد» سوره سبأ، آیه ۲۳.
  39. «و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  40. «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
  41. «ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.
  42. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ج۴، ص۴۲، باب ۹، ما جاء في شأن صراط، ح۲۵۵۰؛ أبی عبدالله اسماعیل بن ابراهیم بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۵۳.
  43. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۴۰، کتاب الزهد، باب ۳۷، باب ذکر الشفاعة، ح۴۳۰۷: الجامع الصحیح (صحیح البخاری)، ج۴، ص۱۶۲، کتاب الدعوات، باب ۱، ح۶۳۰۴ و ۶۳۰۵؛ الجامع الصحیح (صحیح مسلم) ج۱، ص۱۳۱؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۳۲۸، باب ان لكل نبي دعوة.
  44. الجامع الصحیح، (صحیح مسلم)، ج۱، ص۱۳۰.
  45. المسند، ج۳، ص۳۸۴، ح۱۰۸۵۱.
  46. تفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۲۱، ذیل تفسیر آیه ۲۵۲ سوره بقره.
  47. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۹۳.