امام باقر در زمان امام سجاد
حضرت امام باقر(ع) در سایهسار جد و پدر
امام باقر(ع) دوران زندگی در سایهسار جدّ گرامی و پدر بزرگوار خود را در زمانهای گذراند که آکنده از حوادث و پدیدههای اجتماعی و سیاسی مختلف بود که میتوان اینگونه آنها را خلاصه نمود:
۱. امام باقر(ع) از بدو ولادت تا چهارمین سال از عمر شریف خود را در سایه جدّ بزرگوارش حضرت سید الشّهداء امام حسین(ع) گذراند. امّا باتوجّه به هوش و ذکاوت ذاتی که از طفولیت به آن حضرت از ناحیه خداوند اعطا شده بود، میتوانست بر حوادث و وقایع اجتماعی و سیاسی که در اطرافش میگذشت آگاه شود.
امام باقر(ع) در اوان طفولیت با حادثهای تلخ و جانگداز روبرو گردید. حادثهای که در آن عموها و اکثر مردان اهل بیت مطهر آن حضرت در آن به شهادت رسیدند. امام باقر(ع) با دو چشم خود فاجعه عاشورا و کشته شدن جدّ بزرگوار خود امام حسین(ع) را دید و خود نیز به حال اسارت به سوی حاکمان طاغوت صفت کوفه و شام برده شد و در تمام محنتها و مصیبتهای دردناکی که قلبها از شنیدن آن به درد میآید با کاروان اسیران اهل بیت(ع) سهیم و شریک بوده است.
وی سخنان پدر تبدار خود را شنید که خطاب به طاغوت متکبّر زمانه، یزید در شهر شام چنین گفت که: «يَا يَزِيدُ! وَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ؟ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ، وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ؟!»؛ ای یزید، این محمّد آیا جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر گمان کردهای که او جدّ تو است بدانکه دروغ گفته و کافر شدهای، و اگر گمان داری که او جدّ من است، چرا عترت و خاندانش را کشتهای؟!![۱].
۲. امام باقر(ع) همچنین در سال ۶۳ هجری شاهد واقعه حرّه بود. آن حضرت در سنّ ۶ سالگی شاهد بود که چگونه اهل مدینه بر حکومت یزید شوریده، انقلاب کردند، و همچنین شاهد بود که چگونه بزرگان و فقیهان مدینه بیعت یزید فاسق و فاجر را شکستند[۲]. آن حضرت در همان سنّ خردسالی مدینه جدّش را دید که در زیر گام ستوران سپاه یزید بن معاویه افتاد و او سه روز این شهر مقدّس را بر سپاهیان خود مباح کرد تا براساس رسوم جاهلی آن را غارت کرده، اهلش را به قتل رسانده و متعرّض اعراض و نوامیس آنها شوند[۳].
۳. از دیگر حوادث و پدیدههایی که امام باقر(ع) در این عصر و زمان با آن روبرو بود انحرافات فکری بود که امویان برای پیشرفت سلطه و حکومت خود در جامعه رواج میدادند. مانند عقاید باطلی چون جبر، تفویض و ارجاء. چرا که این مفاهیم امّت را در برابر حاکمان ستمگر وادار به تسلیم کرده و طغیان و سرپیچی آنان را از دستورات خدا و رسول، توجیه مینمود.
۴. از دیگر پدیدههای دوره زندگی امام محمّد باقر(ع) در سایه پدر بزرگوارش حضرت امام سجّاد(ع)، پدیده انحراف سیاسی بود که در برنامهریزی امویان برای تبدیل خلافت رسول الله به پادشاهی موروثی نمود پیدا کرد. آنان بر حسب این انحراف شوم حکومت را نسلاندرنسل به ارث برده و مناصب دولتی را بر دوستان و فامیل خود تقسیم مینمودند.
امام باقر(ع) در این دوران در برابر یک مصیبت دیگر نیز قرار داشت و آن دشمنی بیحدّومرز امویان با علویان بود. این دشمنی را میتوان در پدیده سبّ و لعن حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) (که جدّ اعلای امام محمّد باقر(ع) بود) بر بالای منابر در مدّت بیش از ۶۰ سال به وضوح دید.
۵. از دیگر رویدادهای برجسته دوران حیات امام باقر(ع) نهضتهای مسلّحانه پیدرپی بر ضدّ حکومت اموی بعد از واقعه جاویدان کربلا بود. قیام مردم مدینه در سال ۶۳ هجری، قیام توّابین در سال ۶۵ هجری، قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی و قیام زبیریان طرفداران عبدالله بن زبیر در سال ۶۶ هجری، قیام مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال ۷۷ هجری، تمرد عبدالرحمان بن محمد بن اشعث در حکومت عبدالملک بن مروان در سال ۸۱ هجری میتواند به وضوح این مسأله را برای ما آشکار کند[۴].
۶. از دیگر پدیدههای این دوران میتوان به پدیده دردناک جعل احادیث اشاره کرد. در این برهه، این پدیده شوم بهشدّت انتشار یافته و امویان از این وسیله برای حفظ و بقاء سلطنت خود استفاده شایانی میکردهاند. تا جایی که ابن طرفه که به نفطویه معروف است، در کتاب تاریخ خود آورده است که: بیشتر احادیث جعلی که در فضایل صحابه وارد شده است، همه در ایام بنی امیه و بهخاطر تقرّب جستن به دربار آنان جعل شده است؛ چراکه آنان گمان میکردند با جعل چنین احادیثی بینی بنیهاشم را به خاک مالیده و از محبوبیت بنی هاشم کم میکنند[۵].
۷. اوضاع اخلاقی و اجتماعی امّت اسلام نیز در این دوران بسیار وخیمتر شده بود؛ چراکه یزید بن معاویه که خود را خلیفه مسلمانان میدانست به فسق مشهور شده بود. او شراب نوشیده، با سگان و میمونها بازی میکرد و وقت خود را در میان مردان و زنان آوازخوان گذرانده و تمام طبقات امّت اسلام از این اوضاع اطّلاع داشتند. مروان بن حکم دستکمی از او نداشته بسیار بیآبرو و فاسد بود. اولاد و نسل او نیز همه بر شیوه و روش او بودند[۶].
امویان در بین مسلمانان روح عصبیت قومی را ترویج کردند. آنان کسانی را که نسب عربی داشته گرامی میداشتند و غیرعرب را میراندند. آنان روح نژادپرستی را ترویج کرده و با این کار وحدت صفوف اسلامی را شکافتند و در دل فرزندان جامعه اسلامی بذر شرّ و کینه کاشتند.
۸. امام باقر(ع) در این مرحله از عمر شریف خود در سایه پدری زندگی میکرد که با تمام وجود فعّالیت خود را برای بازسازی جامعه اسلامی و محکم کردن پایههای عقاید صحیح دینی بهکار میبرد. آنجا که امام زین العابدین(ع) از طریق نشر ارزشهای عقیدتی و اخلاقی از طریق دعاها و کارهایی چون املاء رساله حقوق و نظایر آن میکوشید تا یک جمعیت صالح نظاممند به وجود آورد که کار ایجاد تغییرات بنیادین را در جامعه اسلامی برعهده بگیرد.
جامعهای که روزبهروز به سمت سقوط پیش میرفت. امام باقر(ع) نیز به مدّت سی و سه سال در تمام گامها و روشهای مختلفی که پدر بزرگوارش حضرت امام سجّاد(ع) در راه رسیدن به اهداف متوالی خود برمیداشتند، همراه بودند.
فعّالیتهایی همچون دعا، انفاق، آزاد کردن بردگان، تربیت مستقیم بردگان و آزادگان، که همه اینها جزء فعالیتهای برجسته امام زین العابدین(ع) در این مرحله بهشمار میآید.
۹. امام باقر(ع) در این دوران که در سایه ولایت پدر بزرگوار خود حضرت امام سجّاد(ع) بود در برابر انقلابها و حرکتهای مسلّحانهای که در آن زمان به وقوع میپیوست همان موضعگیری را انجام میداد که پدر بزرگوارش در برابر آنها همان موضعگیری را داشته است. امام سجّاد(ع) در برابر نهضتهای مسلّحانهای که با هدف ساقط کردن نظام فاسد بهپا میخواستند، به صورت غیرمستقیم، موضع ارشاد و تقویت داشت. آن حضرت هیچگونه بهانهای به دست حاکمان جور نمیداد تا بهوسیله آن امام(ع) را به همکاری با انقلابیان متّهم سازند.
۱۰. امام باقر(ع) در این برهه و در سایه پدر بزرگوارش امام زین العابدین(ع) نقش برجستهای در بنای کاخ رفیع دانش و معرفت اسلامی داشته است. آنجا که همواره در محافل عمومی حاضر شده و برای مردم سخنرانی کرده آنان را ارشاد میفرمود. آن حضرت به تفسیر قرآن پرداخته و احادیث نبوی شریف را به مردم میآموخت. امام باقر(ع) در این دوران مردم را با فرهنگ و سیره مبارک نبوی آشنا میکرد.
۱۱. از نظر تاریخی، تصریح امام سجّاد(ع) بر امامت فرزندش امام محمّد باقر(ع) پس از خود، به روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه بعد از آن حضرت صادر شده و تأکید بر امامت دوازده امام بعد از پیامبر اکرم(ص) داشت که همه آنها از قریش و بنیهاشم هستند و صحابه و تابعین همه، آن روایات را نقل نموده و اهل بیت(ع) نیز به آن استناد کردهاند بازگشت میکند.
از جمله این روایات که نام امام باقر(ع) به شکل کاملا مشخّص در آن آمده روایتی است که جابر بن عبدالله انصاری آن را روایت میکند. قسمتی از این روایت چنین است: «... پس گفت: ای پیامبر خدا، پیشوایانی که از فرزندان علی بن ابی طالب(ع) خواهند آمد چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ، فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ»؛ حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس سرور عبادتکنندگان در زمان خود علی بن الحسین، سپس باقر، محمّد بن علی که ای جابر تو او را خواهی دید، و هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان[۷].
در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم(ص) به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: «يولد لابني هذا ابن يقال له: عليّ، و هو سيد العابدين... و يولد له محمد، اذا رأيته يا جابر فاقرأه(ع) منّي السلام، و اعلم أنّ المهدي من ولده...»؛ این پسر من- امام حسین(ع)- صاحب پسری خواهد شد که نام او علی خواهد بود، او سرور عبادتکنندگان است... او نیز صاحب فرزندی خواهد شد که نام او محمّد خواهد بود، ای جابر، هرگاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان. ای جابر، بدانکه مهدی این امّت از فرزندان این پسر خواهد بود[۸].
امامان اهل بیت(ع) هرکدام این وصیت را امامی بعد از امام به یکدیگر منتقل مینمودهاند. حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) به فرزند خود امام حسن مجتبی(ع) اینچنین وصیت کرده است: پسرم، بدانکه پیامبر خدا(ص) به من فرمان داده که تو را در امر امامت وصی خود گردانده و نامهها و سلاح خود را به تو تسلیم کنم، چنانکه پیامبر اکرم(ص) خود نیز مرا وصی خویش قرار داد و نامهها و سلاح خود را به من داد. همچنین پیامبر اکرم(ص) به من دستور داد، تو را فرمان دهم هنگامی که مرگت فرارسید مقام امامت، نامهها و سلاح خود را به برادرت حسین واگذار کنی. سپس رو به پسرش حسین کرد و فرمود: پیامبر اکرم(ص) همچنین به تو امر کرده است که امامت و نامهها و سلاح را به این فرزند خود واگذار نمایی، سپس دست علی بن الحسین را گرفت و گفت: و پیامبر اکرم به تو دستور داده است که امامت و نامهها و سلاح مربوط به امام را در هنگام مرگ به پسرت محمد بن علی واگذار نمایی. پس سلام رسول خدا و سلام مرا به پسرت محمّد بن علی برسان[۹].
۱۲. خود امام زین العابدین(ع) نیز نظرها را به سوی امامت فرزندش امام محمّد باقر(ع) جلب نموده و از هر فرصتی برای اعلام امامت آن حضرت استفاده میکرد. گاه در برابر همه پسران، گاه در برابر بعضی از پسران، گاه در برابر خواص و افراد مورد اعتماد خود. البتّه این اعلامها به یک صورت نبوده و گاه به صورت تصریح و گاهی دیگر به صورت اشاره و کنایه بوده است. مثلا وقتی که فرزندش عمر از سرّ اهمیت دادن فراوان امام سجّاد(ع) به امام باقر(ع) سؤال کرد، امام سجّاد(ع) در پاسخ او فرمود: این بدانسبب است که امامت در فرزندان او باقی خواهد ماند تا روزی که قائم ما قیام کند و دنیا را پر از عدل و قسط نماید. پس او، هم امام است و هم پدر امامان[۱۰].
از یکی از دیگر فرزندان امام زین العابدین(ع) به نام حسین نقل شده است که گفت: مردی از پدرم در رابطه با تعداد ائمّه سؤال کرد، پدرم به آن مرد پاسخ دادند: امامان دوازده تن میباشند که هفت نفر از آنها از پشت این پسر خواهد بود و دست خود را بر روی شانه برادرم محمّد نهاد[۱۱].
گاه نیز امام سجّاد(ع) به خود امام باقر(ع) تصریح میکرده و امامتش را به او یادآور میشدند. آن حضرت به امام باقر(ع) میفرمودند: پسرم، من تو را پس از خود جانشین خود قرار دادم[۱۲].
از ابو خالد روایت شده است که گفت: از امام سجّاد علی بن الحسین(ع) پرسیدم: امام بعد از شما چه کسی است؟ امام در پاسخ فرمودند: «پسرم محمّد که علم و دانش را میشکافد»[۱۳].
در آخرین باری که امام سجّاد(ع) مبتلا به بیماری گردیده و از همان بیماری از دنیا رفتند، زهری به نزد امام سجّاد(ع) آمد و از آن حضرت پرسید: ما پس از وفات شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام سجّاد(ع) در پاسخ او فرمودند: ای ابا عبدالله به سوی این پسر من - به سمت فرزندش محمّد اشاره کرد- رجوع کنید. او وصی و وارث من و گنجینه دانش و معدن علم و شکافنده دانشهاست.
زهری به آن حضرت عرض کرد: ای پسر پیامبر خدا، چرا بزرگترین پسر خود را به وصایت برنگزیدهای؟ امام سجّاد(ع) در جواب او فرمودند: ای ابا عبدالله، امامت به بزرگی و کوچکی سنّی نیست. پیامبر اکرم(ص) در مسأله وصیت به امامت و پیشوایی اینچنین به ما امر کرده است و اینچنین در لوح و صحیفه نوشته شده است[۱۴].
در واپسین روزهای زندگی شریف امام زین العابدین(ع) نیز آن حضرت همه پسران خود را جمع کرد. محمّد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین، همه در کنار آن حضرت حاضر شدند. آنگاه امام سجّاد(ع) در برابر همه پسران به پسر خود محمّد وصیت کرد و امور سایر برادران را به او واگذار نمود[۱۵].
امام سجّاد(ع) در آخرین ساعات زندگی مبارک خود به تکتک فرزندانش که گرد او جمع آمده بودند نگاه میکرد. سپس آن حضرت رو به پسران خود که در گرد او جمع آمده بودند کرد، سپس نگاهی نیز به پسرش امام محمّد باقر نمود و گفت: ای محمّد، آن صندوق را بردار و به خانهات ببر. سپس فرمود: آگاه باشید که در این صندوق درهم و دیناری نیست. ولی آکنده از علم و دانش است[۱۶].[۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ الفتوح، ج۵، ص۱۵۳.
- ↑ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ الکامل فى التّاریخ، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ البدایه و النّهایه، ج۹، ص۱۳۸.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۳۸.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۶.
- ↑ کفایة الاثر، ص۱۴۴- ۱۴۵.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق ۲۳، ص۷۸؛ تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰؛ سیر الاعلام النّبلاء، ج۴، ص۴۰۴.
- ↑ اعلام الورى باعلام الهدى، ص۲۰۷.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۳۷.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۳۹.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۴۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۲۰.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۴۳.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۳۹.
- ↑ کافى، ج۱، ص۳۰۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۶۵-۷۵.