نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Admin(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۲۸ توسط Admin(بحث | مشارکتها)
وراثت علوم انبیا به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«علم غیب و هرگونه مشاهده غیبی اختصاص به خدای متعال دارد و نسبت آن به غیر خدا شرک است بنابراین، آنچه گذشت آیات قرآنی کمالی مانند علم غیب و قدرت به معجزات و نظایر آنها را که از رسول اکرم(ص) نفی مینماید، همه ناظر به استقلال و قدرت ذاتی است و آنچه اثبات میکند مربوط به عنایت الهی و تعلیم خدایی است و علم غیب در رسول اکرم(ص) از راه وحی و در ائمه(ع) و اولیا از راه وراثت و تعلم از رسول(ص) میباشد، چنان که روایات نیز به همین معنی دلالت دارد».[۱]
«دانش اهل بیت(ع)، علم الهی و لدنی است؛ دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و همنشینی با فرشتگان الهی به دست آوردهاند. دانشی است وراثتی، که از پیامبر(ص) به ارث بردهاند. امام صادق(ع) فرمود: «إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»[۲]»[۳].
۱. وراثت اعتباری: حضرات ائمه(ع) از پیامبران گذشته اموری را که مربوط به آثار ظاهری نبوت است و بیشتر برای ابراز حق در مواردی که مسئله امامت ایشان مشتبه میشده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانه حقانیت ایشان معرفی شده است به ارث بردهاند چنانکه در روایات آمده است، پیراهن حضرت یوسف(ع) و عصای حضرت موسی(ع) و انگشتری حضرت سلیمان(ع) و... در نزد حضرات ائمه(ع) موجود است. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که: الواح موسی در نزد ما است و عصای موسی پیش ماست و ما ورثه پیامبران هستیم[۴]. در روایتی دیگر آمده است که حضرت على(ع) در شبی از منزل خارج شد و فرمود: امامی بر شما خارج شد که بر تن او پیراهن حضرت آدم(ع) و در دستش انگشتری سلیمان و عصای موسی است[۵].
۲. وراثت حقیقی: علوم و حکمتها و كمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است. این وراثت شاید به لحاظ نشان دادن خدایی بودن منصب امامت ایشان به دیگران باشد که اساس آن بر کمالات روحی است؛ به عنوان مثال: اگر در یکی از آن حضرات صفت کلام الهی ظهور نموده است همچون موسای کلیم، در حضرات ائمه(ع) این صفت به نحو اتم و اکمل ظهور داشته است و اگر در زیارات مختلف به آن حضرات خطاب کرده و میگوییم: "السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ" و...: همگی به این معنا اشاره دارد، این وراثت نیز به لحاظ عالم بشریّت ایشان است و منافات ندارد که ائمه(ع) به لحاظ عوالم گذشته خود و نیز پیمودن کاملترین راه بندگی، از انبیاء(ع) "غیر از رسول خدا" افضل باشند. از اینرو در روایتی ابن عباس نقل میکند: که نزد پیامبر(ص) نشسته بودیم که حضرت فرمود: "مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي سِلْمِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِي فِطْنَتِهِ وَ إِلَى دَاوُدَ [فِي] زُهْدِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَنَظَرْنَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَدْ أَقْبَلَ"[۶]و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) سؤال میشود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شما است؟ حضرت فرمود: "هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوهَا إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ فَيَقُولُ: لاَ أَدْرِي"[۷]»[۸].
«از منابع علم امامان(ع) تعلیم سنت نبوی و وصایت و وراثت از پیامبر گرامی اسلام(ص) است، پیامبر اسلام، همه معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، علی(ع) و امام علی(ع) نیز به فرزندانش تا امام زمان(ع) منتقل کرد. احادیث فراوانی از اهل سنت و شیعه نقل شده که امام علی(ع)، علوم پیامبر(ص) را مستقیم و بدون واسطه از آن حضرت فرا گرفت. وقتی که آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۹] نازل شد، پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَهَا فِي أُذُنَ عَلِيُّ»[۱۰] از خدا خواستم که گوش علی را از این گوشهای شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد. ابونعیم در کتاب "حلیه" از علی(ع) نقل کرده که گفت: "رسول خدا(ص) فرمود: "یا علی خدا مرا دستور داده که تو را نزدیک کنم و تعلیمت دهم تا تو فرا بگیری، پس از آن این آیه نازل شد: ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ یعنی ای علی پس تو هستی اذن واعیه (گوش فراگیرنده) علم من"[۱۱]سعید بن منصور، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و ابن مردویه، از مکحول روایت کرده که گفت: وقتی ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ نازل شد رسول خدا(ص) فرمود: "من از پروردگارم خواستم این اذن واعیه را علی بن ابی طالب(ع) قرار دهد، مکحول میگوید: بعد از این دعای رسول خدا(ص)، علی(ع) بارها میگفت: "هیچ نشد چیزی از رسول خدا(ص) بشنوم و فراموش کنم."[۱۲]رسول خدا(ص) فرمود: "وقتی به معراج رفتم؛ خداوند با من سخن گفت و مناجات کرد، پس آنچه را یاد گرفتم همه را تعلیم علی(ع) نمودم؛ پس او باب علم من میباشد"[۱۳]»[۱۴].
«وراثت: مراد از وراثت در اینجا این است که امام علم خود را از معصوم قبل از خود دریافت کرده باشد روایات متعددی در این مورد میتوان یافت به طور کلی ائمه(ع) از جهت علمی خود را مدیون پیامبر میدانند. در روایات نهج البلاغه هم مشاهده کردیم که چگونه امیرالمؤمنین(ع) علم خودش را برگرفته از رسول اکرم میدانست. علاوه بر این در روایات ائمه هم در موارد زیادی تأکید میشود که ایشان علم خود را میراث پیامبر و علی میدانند»[۱۵].
«روایات فراوانی دلالت میکنند که علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیای او منتقل میگردد. از این انتقال، به "ارث رسیدن" و "ارث بردن" تعبیر شده است[۱۶]. طبق روایات، این انتقال علم، تنها مخصوص به علوم مکتوب نیست؛ بلکه علمی که با آدم ابوالبشر به زمین آمد، علمی ماندگار و باقی در زمین است که به انبیا و ائمه(ع) به ارث رسیده است. کتابهای آسمانی پیامبران گذشته مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفههایی مثل صحف موسی(ع) و ابراهیم(ع) از جمله مکتوبی هستند که پیامبر اکرم(ص) واسطه انتقال آن به امام علی(ع) و هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی است[۱۷] از این کتابها و صحیفهها در برخی روایات با عنوان مختصر "جفر ابیض" یاد شده است. طبق برخی روایات، "جفر ابیض" شامل: زبور، تورات، انجیل و صحیفههای موسی(ع) و ابراهیم(ع) است. برخی روایات مصحف فاطمه(س) را نیز ذیل این عنوان نام بردهاند[۱۸]»[۱۹].
«از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است علمی که با آدم(ع) نازل شد به آسمان برنگشته، بلکه به ارث میرود و هرگز عالمی از ما خانواده نمیرد تا به جای او نشیند از اهل او کسی که مثل علم او را بداند یا آنچه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود، بلکه علم ارث برده میشود[۲۰] اینگونه روایات این اصل را اثبات میکنند که کمالی که بر روی زمین ایجاد شد از آن کاسته نمیشود، بلکه همواره هستند کسانی که به دنبال هم میآیند و این شایستگی را مییابند که آن کمال را به ارث برند و این علم ارثی مانند علوم اکتسابی نیست، بلکه قانون دیگری دارد و از سوی خداوند متعال نازل میشود. شاید این امر در راستای کمال است که انسانها هرگز از آنچه در گذشته بوده است محروم نمیشوند و علوم حقیقی نقصان نمییابد.
امام باقر(ع) میفرمود: خداوند عزوجل علم و دانش همه پیامبران را از آدم(ع) تا محمد(ص) برای آن حضرت(ص) گردآورد و رسول خدا(ص) آن را به علی(ع) منتقل کرد. مردی پرسید یابن رسول الله، امیرالمؤمنین داناتر بود یا یکی از پیغمبران؟ امام باقر(ع) فرمود: خدا علم همه پیامبران را برای محمد(ص) جمع کرده، او هم همه را به علی تحویل داد، پس علی داناتر است[۲۱]. این روایت دلالت دارد که نه تنها علوم حقیقی انسانهای کامل به ارث میرسد، بلکه در راستای همان اصل کمال که بیان شد این علوم به تدریج افزایش مییابد، به گونهای که پیامبران بعدی علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع میکنند تا این که مجموع آنها به پیامبر اکرم(ص) میرسد و حتی بعد از پیامبر(ص) نیز انتقال مییابد، البته جای سؤال است که چه منطق و حکمتی این اقتضا را دارد و آیا حکمت آن همان اصل تکامل است که در هر چیز از جمله در علوم واقعی نیز جاری است؟
قرآن این ارث را درباره انبیا(ع) بیان میکند و میفرماید: ﴿ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ﴾[۲۲] یعنی سلیمان(ع) تمام اسرار و معارفی که نزد داوود جمع شده بود را به ارث برد و طبق اصل بالا خود حضرت سلیمان(ع) نیز میباید علوم مزبور را به ارث بگذارد تا نقصانی در این علوم در هر دوره در روی زمین ایجاد نشود. البته با توجه به این که این علوم در واقع از یک فرد به فرد دیگر انتقال نمییابد، بلکه از سوی خداوند متعال اعطا میگردد، این که ارث بر آن اطلاق شده است جای سؤال و بررسی دارد. قرآن همچنین از زبان زکریا(ع) میفرماید: ﴿ فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۲۳] و منظور به ارث بردن علم حقیقی او بود. این آیه دلالت را دارد که هر یک از انبیا نگران این بودهاند که مبادا علومشان بعد از ایشان بیوارث بماند؛ از اینرو، این دعا را نوشتهاند وگرنه چه دلیلی اقتضا میکرد که ایشان چنین دعایی داشته باشند. حضرت ابراهیم(ع) نیز این سنت مستمر را برقرار نمود و از خداوند خواست که در ذریّهاش امامانی قرار دهد و منظور از امام کسی بود که وارث علوم حقیقی او باشد که بیتردید بدون آن علوم امامت نیز شکل نمیگرفت. این سنت حتی بعد از ختم نبوت نیز همچنان استمرار مییابد، به گونهای که رسول اکرم(ص) به علی(ع) میفرماید: «أنت أخی و أهلی و وارثی و قاضی دینی و عیبة علمی و خازن سرّی»[۲۴]
امام صادق(ع) درباره این ارث میفرماید:«وراثتی من امیرالمؤمنین خیر من ولادتی منه»[۲۵] بخشی از این علوم در اشکال دیگری غیر از امامت و نبوت و یا وصایت نیز انتقال مییافته است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت»[۲۶]، چون سلمان وارث برخی علوم حقیقی پیامبر(ص) بوده است و در همین راستا، وراثت ائمه(ع) از پیامبر(ص) معنا میشود و همچنین است حال علمای واقعی که علوم حقیقی را به ارث میبرند.
سید حیدر آملی درباره به ارث رسیدن به معنایی که ارائه شد مینویسد: خداوند درباره وارثان علوم حقیقی میفرماید: ﴿ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۲۷] و نیز میفرماید: ﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۲۸] که به طور اخص درباره حضرت مهدی(ع) تحقق مییابد که وارث تمام علومی است که از سوی خداوند به انبیا و اولیا داده شده است و از این آیات در مییابیم که امامت از فعل خدای تعالی است نه غیر او و این که امامت باید به نص خداوند متعال باشد و امری است که به ارث میرسد، چرا که علوم حقیقی از سوی خداوند متعال اعطا میشود و امامت نیز در جایی قرار مییابد که آن علوم حقیقی در آنجا ثبات یافتهاند. چنانکه خداوند درباره ابراهیم(ع) فرمود: ﴿ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۹] و او را خود به عنوان امام تعیین نمود و از همین روست که حضرت ابراهیم(ع) میخواهد در ذریه او نیز امامانی از سوی خداوند تعیین شود، چون میداند که این امری است که تنها در انحصار خداوند متعال است و معلوم است علمی که از سوی خداوند متعال به ارث میرسد، متوقف بر استحقاق معنوی است [۳۰]. حدیث شریف نبوی العلماء ورثة الأنبیاء نیز میفرماید: علمای حقیقی کسانی هستند که علوم آنان مانند علوم انبیاست و این علوم ارثی است نه کسبی، و حدیث شریف علما امتی کأنبیاء بنی اسرائیل نیز بر این مسئله دلالت دارد، زیرا علمای امت پیامبر(ص) که علوم حقیقی دارند، به خاطر ارثی بودن علومشان با انبیای بنی اسرائیل مشابهاند[۳۱].
«هر علمی که با حضرت آدم(ع) و دیگر انبیای الهی نازل شد، به آسمان برنگشت و به ارث رسید. هر پیامبر، علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع میکند تا مجموع آنها به پیامبر گرامی اسلام میرسد و پس از ایشان نیز انتقال مییابد. چونان که حضرت سلیمان(ع) تمامی اسرار و معارف حضرت داوود(ع) را به ارث برد. حضرت زکریا(ع) دعا میکرد ولیای از نسل خودش وارث علم او باشد. حضرت ابراهیم خلیل(ع) از خدای متعال درخواست میکرد. این سنت پس از ختم نبوت نیز استمرار یافت»[۳۲].
«از منابع علمی ائمه(ع) وراثت از پیامبر(ص) است به این معنی که پیامبر (ص) تمام معارف و شرایع را به علی (ع) آموخت و این معارف و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان علی (ع) رسیده و از حضرت علی روایت است که پیامبر اکرم(ص) هزار باب علم به من آموختند که از هر باب هزار باب دیگر باز شد (...). حضرت علی(ع) میفرماید : «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطاب»[۳۳]»[۳۴].
«از آنجا که امامت، استمرار نبوت بوده، و با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ پس امام(ع)، وارث بحق علوم و کتب همه انبیاء(ع) است. ارتباط و پیوند مقام ولایت و امامت، با مقام نبوت و رسالت، یک ارتباط و پیوند عینی و وجودی است، لذا امام هر عصری با حقایق و معارف همه انبیاء(ع) آشنا خواهد بود. این وراثت در زبان احادیث و اخبار به صورتهای گوناگون جلوه کرده است که به مواردی از آنها اشاره میشود:[۳۵]
احمد بن عُمر میگوید: از امام رضا(ع) در مورد آیه شریفه: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۳۶] سؤال کردم، که برگزیدگان چه کسانی هستند؟ فرمودند: فرزندان فاطمه(س) هستند.[۳۷] در رابطه با همین آیه در فراز آخر حدیث مفصّلی از امام مُوسَی بن جَعْفَر(ع) چنین آمده است: فرمودند: و ماییم کسانی که خدای عزّوجلّ انتخابمان کرده و این کتاب را که بیان همه چیز در آن میباشد، برای ما به ارث گذاشته است.[۳۸] همچنین در این زمینه به حدیثی زیبا که از امام صادق(ع) در کافی نقل شده، دقّت فرمایید: فضیل میگوید، شنیدم امام صادق(ع) میفرمودند: در علی(ع) سنت هزار پیغمبر(ص) بود (چنانچه پیغمبر(ص) فرمودند: هر که خواهد علم آدم(ع)، عبادت نوح(ع)، خلیل بودن ابراهیم(ع)، وقار و ابّهت موسی(ع) و زهد عیسی(ع) را ببیند، به علی بن ابی طالب(ع) نظر کند و علمی که با آدم(ع) فرود آمد، بالا نرفت و هر عالمی بمیرد علمش نمیمیرد بلکه علمش به ارث منتقل میشود.[۳۹] در همین رابطه احادیث دیگری نیز از صادقَین(ع) نقل شده است.[۴۰] در خصوص ارث بردن ائمه(ع) علوم انبیا و اوصیا(ع) را باب مستقلی در "کتاب الحجّه" اصول کافی تحت همین عنوان مشتمل بر ۷ حدیث شریف، اختصاص داده شده است. که به ذکر آدرس اکتفا میشود، ملاحظه فرمایید.[۴۱] مبنی بر این که آیات و نشانههای انبیاء گذشته از قبیل؛ سلاح پیامبر اسلام(ص)، الواح تورات و عصای موسی(ع)، خاتم سلیمان(ع)، پیراهن یوسف(ع)، نامههای مهر شده، صحیفه جفر، جامعه و... نزد ائمه(ع) است، نقل شده است»[۴۲].
«درباره اینکه علوم ائمه(ع) ارث از پیغمبر(ص) است روایات متعدد وجود دارد. مجموعهای از این روایات در کتاب علم غیب آقای نمازی شاهرودی از مجامع حدیثی مثل کافی، بصائر الدرجات، کمال الدين، خصال و عيون الاخبار الرضا(ع) نقل شده است. در روایات مربوطه و همچنین در آیات قرآن این مسئله واضح شده است که پیامبران علوم خود را به ارث میگذارند و آن را در اختیار نبی و یا وصی بعد از خود قرار میدهند، چنانچه در قرآن کریم میفرماید: ﴿ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ﴾[۴۳].
در اینکه منظور از "ارث" در اینجا ارث چه چیز است؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است. بعضی آن را منحصر به میراث علم و دانش دانستهاند، چرا که به پندار آنها پیامبران ارثی از اموال خود نمیگذارند. بعضی دیگر منحصراً میراث مال و حکومت را ذکر کردهاند، چرا که این کلمه قبل از هر چیز آن مفهوم را به ذهن تداعی میکند. و بعضی علم سخن گفتن با پرندگان را ﴿ مَنطِقَ الطَّيْرِ ﴾[۴۴].
ولی با توجه به اینکه آیه مطلق است و در جملههای بعد هم سخن از علم به میان آمده و هم از تمام مواهب ﴿ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ﴾[۴۵] دلیلی ندارد که مفهوم آیه را محدود کنیم، بنا بر این سليمان وارث همه مواهب پدرش داود شد[۴۶]. یا از زبان زکریا میگوید : ﴿ فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ﴾[۴۷] در اصول کافی نیز روایت شده است:"از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) علمی که با حضرت آدم(ع) نازل شد به آسمان بر نگشته است بلکه به ارث میرود و هرگز عالمی نمیمیرد از خانواده ما مگر اینکه از اهل او کسی جایگزینش شود که مثل علم او را بداند یا آنچه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود بلکه به ارث برده میشود[۴۸] بر همین اساس علوم جمیع انبیای گذشته به پیغمبر رسیده و از پیغمبر نیز به اوصیای ایشان میرسد. علم غیبامام بالوراثه از پیغمبر اکرم(ص) و علم پیغمبر اکرم(ص) به تعلیم وحی و تعلیم خداوند و علم خداوند ذاتی است. در روایات به دو طریق برای این انتقال اشاره شده است»[۴۹].
«از آیات و روایات استفاده میشود که پیامبران علم الهی دارند و علوم آنان به امامان معصوم(ع) انتقال یافته است. خدای متعال در آیه ۳۱ سوره بقره از یاد دادن اسمای الهی به حضرت آدم(ع) گزارش میدهد و میفرماید: ﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ﴾[۵۰].
منظور از ﴿الأَسْمَاء﴾ مسمَّیات اسماء، یعنی خود موجودات است و با توجه به اینکه ﴿الأَسْمَاء﴾ جمع محلی به "ال" است، استفاده میشود که حضرت آدم(ع) دانا به حقیقت همه موجودات بود[۵۱] این علم اختصاص به حضرت آدم(ع) نداشت، بلکه خدای متعال این علم را در انسانها به ودیعه سپرده، به گونهای که آثار آن، به تدریج و به طور دایم، از این نوع موجود سر بزند و هر وقت انسان به راه راست هدایت شود، انسان بتواند آن ودیعه را از قوه به فعلیت درآورد[۵۲] بنابراین، افرادی که شایستگی پیامبری داشته باشند، از این علم بهرهمند میشوند، همان گونه که از روایات استفاده میشود علمی که با حضرت آدم(ع) فرود آمد، بالا نرفت و به ارث منتقل میشود و ائمه(ع) نیز آن علم را از یکدیگر به ارث میبرند[۵۳].
برخی از روایاتی که از امام رضا(ع) درباره علم پیامبر(ص) و امام(ع) نقل شده، چنین است:
امام رضا(ع) میفرمایند:"به راستی خداوند پیامبران و امامان(ع) را موفق میکند و از مخزون علم و حکمتش به آنان میدهد. علمی را که به غیر آنان نمیدهد. پس علم آنان فوق هر علم اهل زمانشان است[۵۴].
امام رضا(ع) از پدرشان از امام صادق(ع) نقل میکنند که فرمودند: "برای خدای عزوجل علم مخزون مکنونی است که نمیداند آن را جز او. از آن علم، بداء است و علمی که به فرشتگان و پیامبرانش یاد داده است. پس علمای از اهل بیت پیامبرمان آن را میدانند[۵۵].
امام رضا(ع) به عبداللّه بن جندب نوشتند: اما بعد، به راستی محمد(ص) امین خدا بود در خلقش و چون وفات کرد ما خانواده وارثانش بودیم و ما امنای خداییم در زمین خدا. نزد ماست علم بلاها و مرگ و میرها و انساب عرب، و علم پیدایش اسلام "یا زایش بر اسلام" نزد ماست و به راستی ما هر مردی را ببینیم میشناسیم که از روی حقیقت مؤمن است یا منافق. شیعیان ما به نام خودشان و پدرشان ثبت شده اند، خدا از ما و آنها تعهد گرفته است. شیعیان ما از سرچشمه ما آب نوشند و به راه ما میروند. جز ما و آنها کسی در کیش اسلام نیست. ما نجیب و ناجی هستیم و ما بازماندگان پیغمبرانیم و ما زادگاه اوصیاییم و ما برگزیده شده در کتاب خدای عزوجل هستیم. ما از همه مردم به کتاب خدا شایستهتریم و ما از همه مردم به رسول خدا نزدیکتریم[۵۶].
امام رضا(ع) علم را یکی از نشانههای امام میشمارند: دلالت امام در دو ویژگی است: علم و استجابت دعا[۵۷].
از این روایت استفاده میشود که اهل بیت(ع) پس از رسول خدا(ص) وارثان ایشان هستند و روشن است که یکی از ابعاد مهم وراثت، وراثت علمی است که در جملههای بعدی آن را تفسیر میکند و میفرماید:"علم بلاها و مرگ و میرها و انساب عرب و... نزد ماست... همچنین در ادامه، اهل بیت(ع) را بازماندگان پیغمبران معرفی میکند: " وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ" و روشن است که یکی از جلوههای بارز وراثت پیامبران، وارثت علمی آنهاست»[۵۸].
«یکی از آثار درجه اعلای وجودی امام، علم خارقالعاده ایشان است و از آنجا که از نظر کمالات وجودی، در واقع امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتابهای همه پیامبران است. امام صادق(ع) میفرماید: همه کتابهای آسمانی انبیای گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث بردهایم. همان گونه که آنان میخواندند، میخوانیم و همانند آنان از این کتابها سخن میگوییم. هیچ حجت الهی، در روی زمین خالی نخواهد بود که از او چیزی بپرسند و او بگوید: نمیدانم»[۵۹].
↑«خدای تبارک و تعالی را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز میدانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمیداند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود»، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.
↑«کسی که بخواهد به آدم در علمش و به نوح در تسلیم بودنش و به ابراهیم در حلمش و به موسی در زیرکیاش و به داوود در زهدش نظر کند پس به سوی این شخص نظر کند، و ما به سوی علی بن ابی طالب(ع) نظر افکندیم در حالی که پیش میآمد»؛بحارالانوار، ج ۳۹، ص۳۵، روایت ۳.
↑«آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همانگونه که آنها قرائت میکردند ما نیز آنها را میخوانیم و همانگونه که آنها از آن کتابها سخن میگفتند ما نیز از آنها سخن میگوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمیدهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید: نمیدانم»؛ توحید صدوق، ص۲۷۵.
↑«همانا رسول خدا هزار باب به من آموخت راجع به حلیت و حرمت آنچه هست و آنچه در آینده تا قیامت خواهد بود که هر باب خود گشاینده هزار باب دیگر است. بنابر این هزار باب از علم پیامبر اکرم(ص) فراگرفتهام تا آنجا که علم منایا و بلایا و علم حل و فصل امور مردم همگی نزد من است»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۹.