حضرت خدیجه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

خدیجه نخستین و محبوب‌ترین همسر حضرت محمّد (ص) از بانوان نامور و ثروتمند حجاز بود، بانویی خردمند و شریف که مردان با ثروت او تجارت می‌‎کردند. نخستین زنی بود که مسلمان شد و به تعبیر پیامبر اکرم (ص) یکی از چهار زن برگزیدۀ خداست. حضرت زهرا (س) ثمرۀ ازدواج پیامبر با اوست. خدیجه سه سال پیش از هجرت در سن ۶۵ سالگی، در مکه درگذشت و در قبرستان ابوطالب مدفون شد.

حضرت خدیجه (س)
اولین همسر رسول خدا (ص)
نسبخدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی
زادروزسال پانزده پیش از عام الفیل
زادگاهمکه
نام پدرخویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب‌بن مره‌بن کعب‌بن لوی‌بن غالب‌بن فهربن مالک‌بن نضربن کنانه
نام مادرفاطمه بن زائدة بن اصم‌بن هرم‌بن رواحة بن حجربن معزبن عامربن لوی‌بن غالب‌بن فهربن مالک
تاریخ عقد با پیامر خاتم۲۵ عام الفیل
سن ایشان در زمان عقد۲۵ سال
فرزندان
محل درگذشتمکه
تاریخ درگذشتدهم رمضان سال دهم بعثت
طول عمر۶۵ سال
آرامگاهقبرستان حجون

نسب

نام و نسب او خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی[۱] و همسر رسول خدا (ص)، ام المؤمنین و یکی از چهار زن باعظمت دنیاست. مادر وی "فاطمه دختر زائدة بن اصم" بوده است. بنابر روایتی در سال پانزده پیش از عام الفیل در مکه به دنیا آمد. او اولین زنی است که به پیامبر اکرم (ص) گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا (ص) و با فضیلت‌ترین آنهاست [۲]. به خاطر عفت و کمالِ فراوان او در دوران جاهلیت به او طاهره می‌گفتند[۳].[۴]

تنها نامی که برای مادر گرامی حضرت زهرا (س) ذکر کرده‌اند، خدیجه است. پدرش "خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب‌بن مره‌بن کعب‌بن لوی‌بن غالب‌بن فهربن مالک‌بن نضربن کنانه" است[۵]. مادر خدیجه، فاطمه دختر "زائدة بن اصم‌بن هرم‌بن رواحة بن حجربن معزبن عامربن لوی‌بن غالب‌بن فهربن مالک" است[۶]. بنا بر نظر نسب‌نگاران، پدر و مادر خدیجه از ریشه‌دار‌ترین خانواده‌های جزیرةالعرب بودند[۷]. خدیجه، مادر همه فرزندان پیامبر، جز ابراهیم بود. بنا بر قول مشهور، نام‌های فرزندان آن حضرت عبارت بود از: قاسم، عبدالله (ملقب به طیب و طاهررقیه، زینب، أم کلثوم و فاطمه (س)[۸]. قاسم و عبدالله در کودکی از دنیا رفتند. بعد از مرگ قاسم، خدیجه به رسول اکرم (ص) عرض کرد: ای رسول خدا (ص)! شیری که به قاسم می‌دادم فزونی یافته؛ کاش خدای سبحان به او مهلت می‌داد تا دوران شیرخوارگی‌اش تمام می‌شد. پیامبر فرمود: دوران شیرخوارگی او در بهشت کامل می‌شود. خدیجه عرض کرد: اگر یقین پیدا کنم، مرگ او بر من آسان می‌شود. حضرت (ص) فرمود: می‌خواهی از خدا بخواهم تا صدای او را به گوش تو برساند. عرض کرد: ای رسول خدا! بس است؛ خدا و پیامبر او راست می‌گویند[۹].[۱۰]

ازدواج با پیامبر (ص)

خدیجه (س) از زنان نامور و ثروتمند حجاز و زنی عاقل، دانا و شریف بود و مردان با ثروت او تجارت می‌‎کردند. خدیجه (س) زمانی که راستگویی و امانتداری رسول خدا (ص) را شنید از ایشان درخواست کرد تا برای تجارت به شام سفر کند و ایشان هم قبول کردند. در این سفر تجاری میسره، غلام خدیجه (س) همراه ایشان بود که پس از بازگشت از سفر برای خدیجه (س) اتفاقات پیش آمده را گزارش داد و او هم که زنی دانا و شریف بود برای پیامبر (ص) پیغام فرستاد و برای ازدواج با ایشان ابراز آمادگی کرد، پیامبر (ص) نیز موضوع را با عمو‎‎های خود مطرح کرد و سپس به اتفاق ابوطالب و چند تن از عمو‎‎های خود نزد ورقة بن نوفل، پسر عموی خدیجه (س) رفتند و ایشان را از او خواستگاری کردند[۱۱].[۱۲]

مهریه‌ای که برای ایشان در نظر گرفته شد، دوازده اوقیه طلا (هر اوقیه معادل چهل درهم)[۱۳] یا بیست ماده شتر جوان[۱۴] بود و بعد از عقد، ایشان به منزل رسول خدا (ص) رفتند[۱۵]. این ازدواج، دو ماه پس از بازگشت پیامبر (ص) از سفر شام به وقوع پیوست[۱۶].

پس از ازدواج، خدیجه (س) برای درهم شکستن نقشۀ پلید قریشیان که یتیمی و فقر رسول خدا (ص) را دستاویز قرار داده بودند و پیامبر (ص) را تحقیر ‎می‎‎کردند به پسر عمویش، وکالت داد تا تمامی دارایی‎هایش را به محمد (ص) هدیه دهد و به همگان اعلام کند تمامی اموال از این پس، ملک محمد (ص) است و او می‎تواند هر گونه که بخواهد در آن تصرف کند. سپس یادآور شد که از قول من به محمد (ص) بگو: خودم و همۀ ثروت و سرمایه‎ام و تمام عمال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان می‌‎دادند، همه و همه را به او بخشیدم. ورقه هم در میان جمعیت حاضر در کنار کعبه با صدایی بلند، این مطلب را به اطلاع عموم رسانید و آنان را بر این امر شاهد گرفت[۱۷]

بنابر آنچه در کتب بیشتر مؤرخان ثبت شده است، خدیجه (س) در زمان ازدواج، بیست و پنج یا بیست و هشت سال و پیامبر (ص) بیست و پنج سال سن داشت[۱۸].[۱۹]

اسلام آوردن خدیجه

در اینکه حضرت خدیجه اولین زنی است که به پیامبر (ص) ایمان آورده، تردید و اختلافی نیست [۲۰]، اما درباره اینکه آیا او اولین شخصی است که به پیامبر (ص) ایمان آورده؛ یعنی قبل از امیرمؤمنان ایمان آورده باشد یا پس از ایشان، اختلاف است. شیخ طوسی در روایتی نقل می‌کند که ابن عباس گفته است: "اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد، از مردان علی (ع) بود و از زنان خدیجه دختر خویلد"[۲۱].

اسلام آوردن حضرت خدیجه قبل از دیگر زنان مهم است که امام حسین (ع) در سخنرانی خود در کارزار کربلا، آن هم دقایقی قبل از شهادت، با افتخار خود را به حضرت خدیجه منتسب کرده و اول مسلمان بودن وی را بیان می‌کند و به لشکر ابن زیاد این گونه خطاب می‌کند: "شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا می‌دانید که جدة من خدیجه بنت خویلد اولین زن از این امت بود که اسلام آورد؟ همه گفتند: آری"[۲۲].[۲۳]

فرزندان خدیجه (س)

مؤرخان و نسب‎شنا‎سان ثمرۀ ازدواج خدیجه با پیامبر (ص) را دو پسر و چهار دختر دانسته‎اند: قاسم و عبدالله معروف به طیب و طاهر، زینب، ام‌کلثوم، رقیه و فاطمه (س). دربارۀ بعضی از فرزندان منتسب به خدیجه (س) از جمله رقیه و زینب گفته شده اینها دختر خوانده‏‎های پیامبر (ص) بودند و چون عرب ربیبه را دختر شخص می‎دانستند، این دختران را به حضرت رسول (ص) منسوب می‌‎کردند و مؤیداتی نیز این مطلب را تأیید می‎کند[۲۴].

فضائل حضرت خدیجه

اوصافی برای حضرت خدیجه (س) بیان شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. اولین زن مسلمان و اولین زن نمازگزار[۲۵]؛
  2. همدلی و حمایت عملی از امر رسالت؛
  3. حمایت‎های اقتصادی در امر رسالت؛
  4. عدم اعتراض به اقامت‎های پیامبر (ص) در غار حراء؛
  5. راوی حدیث از رسول خدا (ص)[۲۶].

اوصافی نیز از زبان رسول اکرم (ص) در مورد حضرت خدیجه (س) بیان شده است، مانند:

  1. بانوی برگزیدۀ الهی: به تعبیر پیامبر اکرم (ص) خدیجه (س) یکی از چهار زن برگزیدۀ خداست؛ مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه (س): "برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون"[۲۷] و در برخی روایات آمده است که: "خدا چهار زن را از میان زنان جهان برگزید که یکی از ایشان خدیجه است"[۲۸].[۲۹]
  2. سلام خداوند و جبرئیل بر خدیجه (س): از رسول خدا (ص) روایت شده که جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «هم اکنون خدیجه (س) با ظرفی از غذا و نوشیدنی بر تو وارد می‎شود. پس هرگاه آمد، سلام خدا و من را به او برسان»[۳۰].
  3. زنی زیبا و عاقل و فرزانه: رسول خدا (ص) فرمودند: «خدیجه (س) در زیبایی یکی از نیکو‎ترین زنان و در خرد‎ورزی از کامل‎ترین زنان و در فرزانگی از دانا‎ترین زنان بود. او عفیف‎ترین، متد‎ین‎ترین، با‎حیا‎ترین، با شخصیت‎ترین و برازنده‎‎ترین زنان بود»[۳۱].

وفات خدیجه

خدیجه (س) زمان کوتاهی پس از محاصرۀ اقتصادی در سال دهم بعثت در سن ۶۵ سالگی درگذشت. پیامبر اکرم (ص) او را با دستان خویش غسل داد و در قبر نهاد. مصیبت مرگ خدیجه (س)، اندک زمانی پس از رحلت ابوطالب، عموی گرامی پیامبر، سنگینی از حزن و اندوه را بر سینۀ پیامبر فرو آورد از این‎رو آن سال را عام الحزن نام نهادند[۳۲].

سختی‌های فراوانی بر بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب وارد آمد. گرسنگی از یک‌سو و خطر به قتل رسیدن پیامبر (ص) از سوی دیگر، اوضاع را بسیار دشوار ساخته بود[۳۳].

این دشواری‌ها سبب شد تا خدیجه (س) و ابوطالب، که سنی از ایشان گذشته بود، پس از بیرون آمدن از شعب، در بستر بیماری بیفتند. نقل شده است هنگامی که خدیجه (س) در بستر بیماری افتاد، اندوه و ناراحتی در چهره‌اش نمایان شد و گفت که علت آن، نگرانی از آینده خانواده‌اش و مشکلات آنان و خردسالی فاطمه (س) و تنهایی او در شب عروسی است[۳۴].

رسول خدا (ص) مظهر صبر و استقامت بود، اما غم از دست دادن خدیجه (س) بر ایشان گران آمد. نقل شده است که پیامبر (ص) در آخرین ساعات زندگی خدیجه (س)، با اندوه نزد او رفت و در حالی که با چشمان اشک‌بار به او می‌نگریست، فرمود: «آنچه می‌بینم برایم ناگوار است»[۳۵]. روایت شده است که چون بیماری خدیجه (س) شدت یافت، به پیامبر (ص)، سه وصیت کرد: «اگر تقصیری در حق تو کرده‌ام مرا ببخش؛ مراقب دخترم فاطمه باش که کسی او را مورد اذیت و بی‌مهری قرار ندهد». وی خجالت کشید سومین وصیت خود را مستقیماً به پیامبر (ص) بگوید، از این رو از فاطمه (س) خواست تا به پیامبر (ص) بگوید که از قبر در هراس است و او را در همان لباسی کفن کند که در آن اولین بار به پیامبر (ص) وحی شده بود[۳۶].

به گزارش برخی از مورخان، حضرت خدیجه (س) در ماه رمضان، در ۶۵سالگی درگذشت[۳۷]. درباره سال و روز وفات وی، اقوال مختلفی وجود دارد. برخی سال وفات را پنج سال و عده‌ای چهار سال قبل از هجرت می‌دانند[۳۸]، اما قول سه سال پیش از هجرت مشهورتر است[۳۹] که پس از خروج بنی‌هاشم از شعب می‌شود[۴۰]. شیخ مفید نیز، ضمن پذیرش این نظر، وفات حضرت خدیجه (س) را در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت دانسته است[۴۱]. برخی روز وفات او را سه روز قبل از درگذشت ابوطالب[۴۲] و برخی ۳۵ روز یا ۵۵ روز قبل از وفات وی ضبط کرده‌اند[۴۳]. با رسیدن خبر درگذشت ابوطالب به پیامبر (ص)، داغ از دست دادن خدیجه (س) برای او تازه شد[۴۴] و از شدت اندوه، فرمود: «در این روزها بر این امت دو مصیبت وارد شد که نمی‌دانم به سبب کدام یک بی‌تاب‌ترم»[۴۵]؛ از این رو، پیامبر (ص) آن سال را «عام الحزن» نامید[۴۶]. پیکر حضرت خدیجه (س) را به قبرستان حجون بردند[۴۷]. پیامبر (ص) خود وارد قبر شد و او را به خاک سپرد[۴۸].

قریشیان پس از درگذشت ابوطالب و خدیجه (س) گستاخ‌تر شدند و بر آزار پیامبر (ص) افزودند؛ برخی از ایشان بر چهره وی خاک می‌پاشیدند و کارهایی می‌کردند که پیش از آن جرئتش را نداشتند[۴۹] و حتی تصمیم به قتل پیامبر (ص) گرفتند[۵۰].[۵۱]

رسول خدا (ص) بعد از وفات خدیجه (س)

پیامبر (ص) به خدیجه علاقه فراوانی داشت و این علاقه تنها به خاطر این نبود که ایشان همسر پیامبر (ص) بود، بلکه به خاطر کمالات معنوی و خدمت‌هایی بود که او به پیامبر و اسلام کرده بود[۵۲].

شخصیت ممتاز حضرت خدیجه (س)، محبت‌ها، حمایت‌های بی‌دریغ او از رسول خدا (ص) و نیز اوصاف ممتاز و ارزنده‎اش چنان جاذبه‌‎ای در رسول خدا (ص) ایجاد کرده بود که ایشان حتی سال‌ها بعد از وفات وی نیز با تمام وجود به او اظهار عشق و علاقه می‎کرد. برخی از مواردی که نشان دهندۀ عشق و علاقۀ بی‌نهایت پیامبر (ص) به خدیجه (س) است عبارت‌اند از: استقبال از تداعی کنندۀ نام و یاد ایشان؛ یاد کردن از خدیجه (س) با تمام وجود[۵۳]؛ گریه برای خدیجه (س)[۵۴]؛ هدیه به دوستان خدیجه (س)[۵۵] و...[۵۶].

خانه خدیجه(س)

خانه همسر وفادار و گرامی رسول خدا(ص) در نزدیکی مولد پیامبر(ص) در محلی معروف به «القشاشیه» و در کوچه «الحجر» قرار داشت. این خانه پس از مولد النبی(ص) به عنوان یکی از مهم‌ترین و مقدس‌ترین مکان‌ها در مکه محسوب و حوادث و وقایعی را در دل خود جای داده است که به آنها اشاره می‌گردد:

  1. ازدواج رسول خدا(ص) با خدیجه(س).
  2. تولد فاطمه(س) که سنگ مرمری به نشانه محل تولد ایشان در آنجا قرار داده بودند.
  3. سه دختر دیگر رسول خدا(ص) از خدیجه(س) نیز در این خانه تولد یافتند.
  4. بارها جبرئیل(ع) در این مکان بر پیامبر(ص) نازل شده و لذا این خانه را پس از کعبه با فضیلت‌ترین مکان مکه دانسته‌اند[۵۷].
  5. پیامبر اکرم(ص) در این جا از سوی خانه ابی لهب مورد حمله و تعرض قرار گرفته و هنگامی که منزل آن حضرت را سنگباران می‌کردند، خود را در پناه تخت سنگی قرار می‌دادند تا از تیررس سنگ‌ها در امان باشند[۵۸]. این تخته سنگ تا اواخر دوران عثمانی و قبل از تخریب خانه، همراه سایر آثار باقی است.
  6. حادثه «لیله المبیت» در همین منزل رخ داد یعنی علی(ع) بر بستر پیامبر(ص) خوابید و جان آن حضرت را نجات بخشید.
  7. این خانه شاهد یکی از بزرگ‌ترین حوادث تاریخی اسلام یعنی «هجرت پیامبر(ص)» بود.
  8. خدیجه(س) نیز در همین خانه دار فانی را وداع گفت.

عقیل این منزل را نیز پس از هجرت پیامبر(ص) تصرف کرد و معاویه بعدها در دوره خلافت خود آن را از وی خرید و به مسجد مبدل و آن‌گاه از خانه پدرش ابوسفیان که پیامبر(ص) هنگام فتح مکه آن را امن قرار داده بود دری به مسجد گشود. در خانه خدیجه(س) تخته سنگی بر دیوار نصب بود که گویند پیامبر اکرم(ص) در کنار آن نماز می‌گزارده‌اند و ظاهراً این همان تخته سنگی بوده که آن حضرت خود را از سنگ‌هایی که از خانه ابی لهب پرتاب می‌شد در پناه آن محفوظ می‌داشته‌اند[۵۹]. پیامبر(ص) این خانه را به چهار قسمت تقسیم فرموده بود: قسمتی برای تجارت خدیجه(س)، اطاقی برای خود و همسرش، اطاقی برای دختران و اطاقی برای عبادت. این خانه در سال ۶۴۰ق. مورد مرمت خلیفه عباسی «الناصر بالله» قرار گرفت و کتیبه‌ای نیز بر آن نوشته شد. در دوران عثمانی نیز قسمتی از آن به آموزش قرآن اطفال اختصاص یافت.

پادشاهان مصر، یمن و نیز سلطان سلیمان قانونی در سال ۹۳۵ ق خانه خدیجه را ترمیم و تجدید بنا کردند. در دوره سعودی ابتدا آن را تخریب و بعدها به جای آن مدرسه‌ای ساختند تا کودکان را در آن قرآن بیاموزند، ولی باز به علت توجه ایران، این مدرسه نیز خراب شد مکان تقریبی آن حدود ۱۵۰ متری میدان پشت صفا و مروه در نزدیکی زادگاه رسول خدا(ص) است[۶۰].[۶۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.
  2. الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸-۹۹.
  3. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۳۴.
  4. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص ۱۰۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲.
  5. الطبقات الکبری، ج۸، ص۸؛ الذریة الطاهرة، ص۴۴.
  6. أعلام النساء، ج۱، ص۳۲۶.
  7. منزلت زن از دیدگاه اسلام، ص۹۰.
  8. اعلام‌الوری، ص۲۷۵؛ اسدالغابه، ج۱، ص۱۶؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۲۱۸.
  9. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۱۰۳.
  10. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۴۵.
  11. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴.
  12. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص ۱۰۸.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳؛ دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهره، ص۲۸.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۰.
  15. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۱۰.
  16. مجمل التواریخ والقصص، ص۲۳۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۱.
  17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار (ع)، ج۱۶، ص۷۱.
  18. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
  19. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶.
  20. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۳۴؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۹۹.
  21. « أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اَللَّهِ مِنَ اَلرِّجَالِ عَلِيٌّ وَ مِنَ اَلنِّسَاءِ خَدِيجَةُ »؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۲۵۹ (به نقل از مالک بن حویرث)؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۲۰.
  22. «أَنْشُدُكُمُ اَللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِي خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ إِسْلاَماً قَالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ»؛ الامالی، شیخ صدوق، ص۲۲۲.
  23. عباسی، حبیب، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.
  24. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۱۵.
  25. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۷ـ ۳۲۹.
  26. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۰۶ ـ ۳۱۲.
  27. « أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ»؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۲۲؛ الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۵.
  28. «إِنَّ اَللَّهَ اِخْتَارَ مِنَ اَلنِّسَاءِ أَرْبَعاً »؛ الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۵۵.
  29. عباسی، حبیب، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۶.
  30. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۱؛ بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ص۳۵۱ـ۳۵۲؛ این کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۱.
  31. انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا (س)، ج۱۲، ص۳۷۰.
  32. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۷ـ ۳۲۹.
  33. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۹۲-۹۳.
  34. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۵ – ۳۷۶؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین، ص۱۹۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۸.
  35. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  36. حائری، محمد مهدی، شجرة طوبی، ج۲، ص۲۳۴ - ۲۳۵.
  37. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  38. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۸۱.
  39. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۸۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳.
  40. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸.
  41. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۲۲ – ۲۳.
  42. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۴؛ ابن اثیر جزری، الکامل، ج۲، ص۹۰ – ۹۱.
  43. ابن اثیر جزری، الکامل، ج۲، ص۹۰ – ۹۱.
  44. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  45. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  46. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۵۳؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۴؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۳۶.
  47. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۶؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۱- ۱۱۲.
  48. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۶.
  49. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۲ - ۳۸۳؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۸۰.
  50. ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۲.
  51. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص۹۳.
  52. عباسی، حبیب، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
  53. سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۲۲۶؛ العینی، عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۸۰.
  54. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج۴۳، ص۱۳۱.
  55. نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۸۴ ـ ۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۲؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۶۵.
  56. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۰.
  57. شفاء الغرام، فاسی المکی، ج۱، ص۴۴۶.
  58. اخبار مکه، فاکهی، ج۴، ص۷ و ۸.
  59. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۴۶۲.
  60. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ۱۳۷۷، ص۱۴۶.
  61. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۴۸.