امام هادی علیه‌السلام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امام هادی (ع)
حرم امام هادی و امام عسکری علیهما السلام در سامرا
نقشامام نهم شیعیان
نامعلی بن محمد
زادروز۱۵ ذی‌الحجه، سال ۲۱۲ ق
زادگاهصریا، مدینه
مدت امامت۳۳ سال (۲۲۰-۲۵۴ ق)
شهادت۳ رجب، ۲۵۴ ق
مدفنسامرا، عراق
محل زندگیمدینه، سامرا
لقب(ها)هادی • نقی
پدرامام جواد علیه السلام
مادرسمانه مغربیه
فرزند(ان)امام عسکری (علیه السلام) و ...
طول عمر۴۲ سال
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام هادی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام هادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

امام هادی (ع) امام دهم شیعیان در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام صریا به دنیا آمد و نام مادر آن حضرت سمانه بود. پس از پدرش امام جواد (ع) به مدت 33 سال امامت شیعه را برعهده داست. از القاب ایشان الناصح، النقی، المرتضی است. حضرت سرانجام در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری به دست معتمد عباسی مسموم و به شهادت رسید. قبر آن حضرت در سامرا است.

مقدمه

پیشوای دهم شیعیان، حضرت علی بن محمد، ملقب به هادی و نقی، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام صریا به دنیا آمد[۱]. نام مادر آن حضرت سمانه و طبق نقل کلینی[۲] سوسن بوده است.

هشت ساله بود که پدرش امام جواد (ع) به شهادت رسید و امام هادی (ع)، امامت شیعه را عهده‌دار شد و ۳۳ سال، امامت کرد[۳]. وی مدتی در مدینه بود، اما متوکل عباسی که از محبوبیت او در میان مردم به وحشت افتاده بود، او را به زور، اما در ظاهر با احترام، به سامرا که پایتخت او بود، منتقل کرد. حضرت تا پایان عمر در سامرا به نوعی تحت‌نظر بود و هوادارانش با زحمت می‌‌توانستند با او ارتباط داشته باشند.

القاب آن حضرت: الناصح، المتوکل، النقی، المرتضی است[۴].

حضرت هادی(ع) با همه سختگیری‌ها به ارشاد و هدایت مردم و نگهبانی از دین مشغول بود و مردم، که جز علم و حلم و عبادت و پارسایی از او نمی‌دیدند، بیشتر شیفته‌اش می‌‌شدند[۵].

فضائل و مناقب

اسحاق جلاب گوید: "برای امام هادی(ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر (فرزندش) و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایوان خانه‌اش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانه‌ام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۶].[۷]

نقش‌ها و فعاليت‌ها

امامت امام هادی(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود در محیطی خفقان بار و تاریک و در وضعی بسیار دشوار شروع شد. متوکل، یکی از خلفای عبّاسی بود که در دوره امامت حضرت خلافت می‌کرد. این شخص خبیث‌ترین، ستمگرترین و سرسخت‌ترین دشمن اهل بیت(ع) بود. بحران‌های سیاسی در هئیت حاکمه و انقلاب‌ها و شورش‌های علویان و سایر مردم باعث شد خلفا نسبت به پیشوایان شیعه حسّاسیت بیشتری نشان دهند.

متوکّل برای جلوگیری از بحرانی‌تر شدن حکومتش هم‌زمان دو اقدام را در برنامه کاری خود قرار داد:

  1. تهاجم به شیعیان و علویان و قتل و غارت و ایجاد وحشت بین آنان و خوار نمودن آنها. متوکّل در دشمنی، خاندان رسالت نظیر نداشت، به ویژه با علی(ع) سرسختانه دشمنی می‌ورزید و آشکارا ناسزا می‌گفت. در سال ۲۳۷ دستور داد قبر امام حسین(ع) و خانه‌های اطراف را خراب نموده، آب بر آن بستند و شخم زدند و زراعت کردند. در این زمان وضع سادات علوی بسیار رقّت بار بود، چنان‌که زنان پوشش مناسبی نداشتند و عده‌ای از آنها دارای یک چادر کهنه بودند که به نوبت در آن نماز می‌خواندند.
  2. جدا کردن امام هادی(ع) از پایگاه‌های مردمی و انتقال حضرت به عراق. متوکّل می‌خواست به این ترتیب پایگاه‌های او را پراکنده نموده، سازمانشان را از بین ببرد. متوکّل دریافت اگر امام هادی تحت مراقبت نباشد خطری برای دولتش خواهد بود. امام جماعت حرمین که از سوی دستگاه خلافت منصوب شده بود، به متوکّل عباسی نوشت: اگر تو را به مکّه و مدینه حاجتی هست، علی بن محمد (امام هادی) را از این دیار بیرون ببر که بیشتر مردم این ناحیه را مطیع و منقاد خود نموده است. این موضوع را گروه دیگری از طرفداران حکومت بنی‌عبّاس از جمله حاکم مدینه نیز برای متوکّل نوشتند.

متوکل به امام(ع) نامه‌ای نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس از خانواده و دوستانش که بخواهد به سامره آید. او برای جلوگیری از شورش مردم طوری اقدام کرد که موجب تحریک امّت نشود. یحیی بن هرثمه ـ فرمانده متوکّل که برای جلب امام به مدینه عزیمت کرده بود ـ با اعتراض شدید مردم مواجه شد و به ناچار برای مردم سوگند یاد کرد دستوری ندارد که باعث اذیت امام شود، آن گاه حضرت همراه فرزند نوجوان خود امام عسکری به سامره رفت. در آنجا تمام حرکات و رفتار او تحت نظر و مراقبت قرار گرفت. گرچه برای امام هادی(ع) با توجّه به پایگاه مردمی قدرتمند امکان نپذیرفتن عزیمت به سامرّا وجود داشت، امّا حضرت به دلایل زیر پذیرفت:

  1. در صورت نپذیرفتن، فشار حکومت بیشتر می‌شد و سیاست‌های امام پیش نمی‌رفت.
  2. به این ترتیب تلاش‌های سعایت‌ کنندگان و سخن‌چینان خنثی شد.
  3. هیئت حاکمه تحت تأثیر شخصیت بی‌نظیر امام قرار می‌گرفت و جلوی بعضی مفاسد گرفته می‌شد؛ چنان‌که بعضی رجال بلند مرتبه از قبل تحت تأثیر امام بودند. یحیی بن هرثمه می‌گوید: وقتی از سامرّا برای جلب امام هادی می‌رفتم. در بغداد، والی آنجا ـ اسحاق بن ابراهیم طاهری ـ به من سفارش کرد اگر از منزل علی بن محمد النقی هنگام تفتیش چیزی یافتی، به متوکّل گزارش نکن. در سامرّا نیز وصیف ترکی[۸] در حق او سفارش کرد.
  4. با استفاده از این نفوذ و روابط نسبی و قوم و خویش با بنی عبّاس، فشار موجود بر شیعیان کمتر می‌شد.

مسعودی می‌نویسد: درباره امام هادی(ع) نزد متوکّل سعایت کردند که در منزل آن جناب اسلحه و نامه‌های زیادی است که شیعیان او از اهل قم، برایش فرستاده‌اند و تصمیم دارد بر تو خروج کند. متوکّل سعید حاجب را برای تفتیش فرستاد و چون امام(ع) اقدامات لازم را انجام داده بودند، سعید توفیق نیافت و جز پولی که مادر متوکّل نذر امام کرده بود. چیزی پیدا نکرد و هنگامی که برای عذرخواهی به امام گفت: من مأمور بودم و معذور، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۹].

به طور خلاصه عبّاسیان در مقابل امام دو موضع متفاوت اتخاذ نموده بودند:

  1. تشکیل مناظرات علمی.
  2. جلب امام و زیر نظر گرفتن او.

امام نیز این مواضع را اتخاذ فرمودند:

  1. پاسخ به شبهات و آگاه ساختن امّت.
  2. نظارت بر پایگاه‌های مردمی و پشتیبانی از آنها و توجّه به قیام‌های علویان.
  3. تربیت شاگردانی همچون علی بن جعفر، شاعر و و ادیب معروف ابن سکیّت، حضرت عبدالعظیم حسنی و...[۱۰].

شهادت

معتمد عباسی در اثر سخن‌چینی‌ها و گزارش‌های دروغ بدخواهان، سرانجام تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، امام را مسموم و شهید کرد[۱۱]. شهادتش در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری بود. قبر آن حضرت در سامرا (از شهرهای عراق) است[۱۲].

منابع

پانویس

  1. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۲۷؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.
  3. اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
  4. کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸؛ ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰.
  6. کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.
  7. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۶.
  8. از رجال عهد متوکّل.
  9. «و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  10. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۴۷-۱۵۰.
  11. سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۶۳؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ ابن شهرآشوب، سید بن محمد، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۴۲.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸.