بی‌وفایی در اخلاق اسلامی

مقدمه

"بی‌وفایی" از نظر معنی، در مقابل وفاداری قرار دارد؛ و از نظر علم اخلاق، ملکه‌ای است که صاحب خود را از شکرگذاری آن کس که نعمتی بر او ارزانی داشته، باز می‌‌دارد؛ و یا دست‌کم مانع از آن می‌‌شود که نعمت را در نظر آورده به اهمیّت آن پی برد[۱].

مراتب رذیلت بی‌وفایی

این رذیلت اخلاقی نیز از مراتبی چند برخوردار است.

  1. مرتبه نخست: آن که اصلاً نعمتی در دیدۀ او ننشیند؛
  2. مرتبه دوّم: آن که نعمت را بیند و متوجه آن نیز شود، امّا به شکرگذاری از آن نپردازد؛
  3. مرتبه سوّم: آن که نعمت را انکار و آن را تکذیب کند؛
  4. مرتبه چهارم: آن که نعمت را انکار و در میان مردم آن را نقمت نشان دهد؛
  5. مرتبه پنچم: آن که نزد خود نیز نعمت را نقمت نشان داده، خود را در محاصره سختی‌ها و مشکلات بیابد.

برخی از این مراتب، همان رذیلت اخلاقی "منفی‌بافی" است، و برخی دیگر با آن رذیلت متلازم خواهد بود.

به هر روی رذیلت بی‌وفایی و انکار نعمت، در میان بسیاری از انسان‌ها شیوع دارد؛ به‌گونه‌ای که می‌‌توان گفت گویا طبیعت انسان بر کفران نعمت سرشته شده، و ازاین‌رو به‌سختی می‌‌توان کسی را یافت که به کفران نپرداخته حقّ نعمت و نعمت‌گذار را به‌جای آورَد. دریغ که شیوع بی‌وفایی، در عین حرام بودن، بلکه کبیره بودن این گناه است[۲].

نکاتی قرآنی درباره رذیلت بی‌وفایی

قرآن کریم را در این رابطه سخن بسیار است، که به تکرار و تأکید بدان پرداخته است؛ ما در این جا به برخی از نکات قرآنی در این زمینه اشاره می‌‌کنیم.

  1. این کتاب آسمانی، در مرتبه نخست به بسیاری نعمت‌های الهی بر انسان، و در عین حال کفران نعمت از سوی آنان اشاره می‌‌کند: ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۳].
  2. در مرتبه دوّم، به آن که گویا انسان بر صفت کفران سرشته شده، و یا دست‌کم بسیاری از آنان این‌گونه‌اند، اشاره می‌‌نماید. این تأکید از آن رو است که اهمیْت این صفت را در بارگاه ربوبی بازنماید: ﴿فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۴] و ﴿وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا[۵].
  3. آن‌گاه اشاره می‌‌فرماید که آدمی، به‌واسطه مشکلاتی که در مسیر زندگی بدان برخورد می‌‌کند، ناامید شده به کفران نعمت می‌‌پردازد؛ چه او مشکلات و مصائب خود را از ناحیه حضرت حق دیده در نتیجه نعمت‌های او را از نظر دور می‌دارد؛ سخت‌تر آن که مشکلات را از جانب حضرت حق و نعمت‌ها را از جانب خود خواهد دید!: ﴿وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ[۶] و ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ * وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ[۷].
  4. در مرتبه چهارم، به آن اشاره می‌‌کند که بسیاری از گناهان کبیره، در نتیجه این رذیلت کمرشکن پدید می‌‌آید؛ به شماری از این گناهان کبیره در برخی از آیات این کتاب مقدّس، این‌گونه اشاره شده است: ﴿وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ[۸] و ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ[۹] و ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ[۱۰] و ﴿وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ[۱۱] و ﴿أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ * مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ[۱۲].

در رذیلت بی‌وفایی - و ناسپاسی در مقابل نعمت‌ها، که از شایع‌ترین موارد آن رذیلت است؛ آن کس که به بی‌وفایی آلوده شد، به صفاتی چند دیگر نیز آلوده خواهد شد، که هریک او را به دامن سیاه صفاتی دیگر رهنمون خواهند شد. ما در این زمینه تنها به بخشی از سوره بقره می‌‌پردازیم، که حضرت حق در آن به بیان حکایتی درباره قوم بنی‌اسرائیل می‌‌پردازد. این حکایت از نظر اخلاقی و دانش اخلاق‌پژوهی در شمار مهم‌ترین حکایات قرآنی است. این بخش از سوره بقره با توجّه به همین اهمیّت اخلاقی رذیلت یاد شده، از بیش از شصت آیه تشکیل شده است؛ گذشته از آن که در جای‌جای قرآن کریم باز به تفصیل به این رذیلت، زمینه‌های آن، نتایج و عواقبش، و سرانجام راه‌های گریز از آن پرداخته شده است. این مطلب، به‌گونه‌ای است که برخی گفته‌اند: "قرآن کریم، در بیش از ششصد آیه خود، تنها به این صفت ناپسند اخلاقی پرداخته است". ما در اینجا به اختصار به بیان آن بخش از سوره مبارکه بقره می‌‌پردازیم.

در ابتدای این بخش، خداوند متعال با ذکر این آیه: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ[۱۳]، به زمینه‌سازی برای ورود به مبحث اصلی این بخش می‌‌پردازد.

در آیات بعدی حضرت حق بلافاصله به توضیح این نکته می‌‌پردازد، که منظور از "وفای عبد" چیست؛ در این رابطه انجام واجبات - به‌ویژه نماز- دو دوری از محرّمات - به‌ویژه نفاق- را به‌عنوان مصداق بارز این مطلب، به اشاره می‌‌گیرد. همین مطلب در سوره یس نیز به تفسیر گرفته شده است؛ به این‌گونه که نپرداختن به عبادات شیطان - یا همان شرک عبادی ۔ مهم‌ترین رکن وفاداری بنده نسبت به حضرت حق، قلمداد شده است.

بخش پایانی این آیه: ﴿وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ[۱۴] نیز، در این زمینه سخنی سخت موجز و کامل است، که به‌روشنی مقصود از وفاداریِ بنده را مشخّص می‌‌سازد.

در مقابل، از وفاء خداوند نسبت به انسان نیز سخن داشته است. این آیات در این زمینه به توضیح پرداخته برخورداری از حیات طیّبه / زندگی پاکیزه رستگارانه، را وفای او نسبت به بندگانش دانسته است: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۵].

پس از آن، به بیان نعمت‌هایی که حضرت حق تنها در اختیار این قوم نهاده، و دیگر اقوام را از آن بهره‌مند نساخته است، می‌‌پردازد. نعمت‌هایی سخت ارجمند، که آنان یکسر به انکار آن پرداختند، از همین رو به عذاب او - جلَّ وعلا! - مبتلا شدند، عذابی که استیصال آنان را در پی داشت، و سرانجام آنان را به عذاب دوسرای مبتلا نمود.

در اینجا، به نعمت‌های عظیم حضرت حق - که مورد کفران بنی‌اسرائیلیان قرار گرفت- اشاره می‌کنیم[۱۶]:

نعمت‌هایی ویژه بنی‌اسرائیل

  1. برتری آنان بر تمامی مردمان: ﴿وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۷]. منظور از "برتریِ ایشان"، برخورداری آنان از همین نعمت‌هایی است، که در این سطور از آن سخن خواهیم داشت. بنابراین، مراد از برتری قومی نسبت به دیگر اقوام، تسلّط آنان بر دیگران، و یا برتری رتبه آنان نخواهد بود؛ تا بتوان از این ناحیه، آیه شریفه را مورد اشکال قرار داد، و سرانجام به پاسخ ناصواب برخی از مفسّران نیاز افتد، که: "مراد از جهانیان را، تنها مردم مصر، و نه همه مردم آن روزگار" دانسته‌اند. پر واضح است که مراد از "عالمین" در اینجا، همه مردمان خواهد بود؛ امّا برتری آنان بر دیگران، نه در رتبه و منزلت، که در برخورداری از این نعمت‌ها هست و بس.
  2. آزاد شدن آنان از بند فرعون و فرعونیان: فرعونی که فرزندان آنان را به قتل می‌‌رسانید، و زنانشان را برای به بردگی‌ رفتن زنده نگاه می‌‌داشت؛ و به کوتاه سخن، آنان را به بلایی بزرگ مبتلا ساخته بود!: ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۱۸]. به‌ویژه اگر به این تفسیر مشهور در میان مفسّران، نکته‌ای دیگر را نیز اضافه کنیم، بیشتر به آنچه آنان به آن مبتلا شده بودند، پی می‌‌بریم. چه به نظر ما این آیه می‌‌تواند اشاره‌ای به از بین بردن غیرت در وجود مردان، و حیاء و عفّت در وجود بانوان باشد. بدین ترتیب با قتل روح اهالی آن جامعه، مردانی بی‌غیرت و زنانی بی‌عفّت باقی می‌‌ماندند، که از فطرت انسانی خود فرسنگ‌ها فاصله داشتند؛ بلاء بزرگی که حضرت حق آنان را از آن رهانید، این بلا بود.
  3. شکافتن رود نیل:شکافتن این رود بزرگ و نجات آنان از دست فرعونیان، و سرانجام نابودی یاران فرعون در دل رودخانه- که همه در مقابل چشمان باز بنی‌اسرائیل صورت گرفت- نیز، در شمار نعمت‌های خاصّی بود، که خداوند به آنان عطا فرمود: ﴿وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۱۹]. این نعمت خود معجزه‌ای بزرگ برای آنان، و نیز دشمنانشان بود؛ امّا سرانجام طمع یاران فرعون برای دست‌یابی به این قوم، آنان را از درس‌آموزی از این معجزه بازداشت، و به غضب الهی در میانه رود غرقشان ساخت.
  4. پذیرش توبه آنان: از دیگر نعمت‌های خاصّ الهی بر آنان، آن بود که هرچند این قوم با فرمان حضرت هارون (ع) مخالفت ورزیده، زر و زیور خود را در اختیار سامری نهادند تا برای آنان بُتی گوساله‌ گون تولید کرده، آنان به اختیار خود از مسیر توحید انحراف یابند، امّا با این همه چون دست به دعا باز کردند و راه توبه در پیش گرفتند، حضرت حق نیز توبه آنان را پذیرفته از مسیر شرک نجاتشان داد: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۰]. این سخن، با توجّه به آنکه "امر به قتل نفس" - در این آیه- را می‌‌توان اشاره‌ای به توبه حقیقی و قتل نفس امّاره دانست، از وضوح بیشتری برخوردار می‌‌شود. توجّه به این مطلب که آیه شریفه در مقام بیان منّتی است که حضرت حق بر آنان نهاده، و ازاین‌رو با فرمان قتل آنان سازگار نخواهد بود، درستی تفسیر پیش‌گفته را بیشتر آشکار می‌‌سازد.
  5. حیات دوباره آنان: زندگی دوباره آنان پس از آنکه به‌وسیله صاعقه از این جهان رخت بربستند - نیز، در شمار این نعمت‌ها است؛ چه آنان پس از آنکه درخواست نمودند تا حضرت حق را به چشم سَرعیان بینند، به غضب الهی دچار و با صاعقه‌ای سهمگین جان باختند؛ زان پس امّا دوباره حضرت حق آنان را زنده فرمود و توبه ایشان را پذیرفت: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۱].
  6. سایه گستردن ابر بر سر آنان:
  7. فرود آمدن سفره‌ای انباشته از غذا: این دو نعمت نیز در شمار نعمت‌های ویژه آنان بود، که بهنگام مهاجرت آنان از مصر به بیت المقدس، روی نمود: ﴿وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۲].
  8. پیدایش چشمه‌های آب: جوشیدن چشمه‌های آب از سنگ، و جاری شدن آن به تعداد گروه‌های دوازده‌گانه آنان نیز، در شمار دیگر نعمت‌های الهی قرار دارد: ﴿وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۲۳].

این هشت مورد، مهم‌ترین نعمت‌هایی بود که حضرت حق، بی‌دریخ نثار آنان نمود. خداوند متعال در قرآن کریم بارها به یادکرد از این نعمت‌ها پرداخته، تا شأن نعمت بخشی خود را باز نماید. در مقابل، یهود ناسپاس امّا به کفران نعمت - و نه سپاسگزاریِ از آن - پرداختند، و به صورت آشکار به انکار آن پرداختند[۲۴].

انواع ناسپاسی یهود

  1. گوساله پرستی: بنی‌اسرائیلیان، به‌مجرّد آنکه حضرت موسی (ع) تأخیر کرده از میقات بازنگشت، مشرک گشته به پرستش گوساله پرداختند. این سخن، تمامی آنان - به‌جز تعدادی انگشت شمار، که به نجاست شرک آلوده نشدند!- را شامل می‌‌شد: ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۲۵].
  2. درخواست رؤیت بصری خداوند: آنان، پس از آنکه معجزات آشکار موسی (ع) را مشاهده، و تفسیر او از عالم ربوبی و عظمت حضرت حق را دریافت داشتند، باز درخواست نمودند که خداوند را به چشم سَر مشاهده کنند و بر این درخواست نیز اصرار ورزیدند: ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً[۲۶].
  3. خودداری از ورود به بیت‌المقدس: یهود پس از آنکه از نیل خارج شده برای ورود به بیت‌المقدس آماده شدند، با آنکه موسی (ع) آنان را نسبت به وفور نعمت در این شهر شادمان گردانید، باز هم از ورود به آن خودداری کرده از فرمان ایشان سرپیچیدند؛ گذشته از این بر او شوریدند و او را به استهزاء گرفتند!. آنان چنان سخنان بی‌مبنایی نسبت به این پیامبر عظیم‌الشّأن روا داشتند، که خداوند از یادکرد آن در قرآن گذشته است: ﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ[۲۷] و ﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ[۲۸] و ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ[۲۹].
  4. کفران نعمت‌های مادّی: پس از آنکه بهترین غذاها بر آنان نازل شد، ناسپاسی کرده از موسی (ع)، عدس و پیاز و سیر و دیگر غذاهای پست را درخواست نمودند. این درخواست آنان، به‌وضوح نشان از پستی خود آنان داشت؛ و برتر از آن لجاجت جان آنان و خسّتشان را نمایش می‌داد: ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ[۳۰].
  5. کفرورزی مجدّد: حضرت حق، به وسیله این نعمت‌ها، اینان را برگزیده و بر دیگران ترجیحشان داد، قدرت آنان را ثابت و نعمتشان را بسیار گردانید؛ با این همه امّا اینان از ایمان رو به سوی کفر، و از تقوی رو به بدکرداری، و از جهاد با دشمنان دین به قتل پیامبران (ع) پرداختند: ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۳۱].
  6. ایمان پابرجا به گوساله: عجیب آنکه اینان پس از آنکه مجسّمه گوساله به‌وسیله حضرت موسی (ع) نابود شد، باز هم ایمان به آن را از قلب خویش نستردند؛ بلکه با وجود مشاهده معجزات آن حضرت، همچنان به ربوبیّت آن مجسمه ایمان داشتند!: ﴿وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ[۳۲]. از این‌رو، خداوند معجزه دیگری در اختیار حضرت موسی (ع) نهاد، که از تمامی معجزات دیگر شگفت‌آورتر بود. آن معجزه، ایستادن کوهی بر فراز سر آنان بود، که اگر به میثاق خویش - یا همان تورات - عمل نکنند، آن کوه بر سرشان فرود آید. عجیب آنکه آنان با مشاهده این معجزه خاص، بازهم کفران ورزیده از تورات روی گرداندند: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ[۳۳] و ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا[۳۴].
  7. صید در روز شنبه: خداوند متعال در چند موضع از قرآن کریم، به توضیح این مطلب پرداخته تا زشتی حیله‌گری و بی‌وفایی در پیمان را نشان دهد. یکی از پیمان‌های الهی با بنی‌اسرائیل، آن بود که روزهای شنبه به صید ماهیان نپردازند. آنان امّا حیله‌گری کرده در روزهای شنبه رودها را می‌‌بستند، تا یکشنبه به صید و جمع‌آوری ماهیان بپردازند؛ ازاین‌رو خداوند بر آنان غضب گرفت و از این فعل نابخردانه آنان به‌عنوان یکی از علّت‌های نزول عذاب یاد فرمود: ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۳۵].
  8. حکایت گاو: یکی از نعمت‌هایی که خداوند بر آنان اعطا فرمود، راهنمایی آنان به قتل گاوی بود، که با زدن یکی از اجزاءش به بدن مرد مقتول، او به حیات بازگشته قاتل خود را معرّفی می‌کرد. این راهنمایی از آن رو برای آنان نعمتی بزرگ بود، که از وقوع جنگی عظیم در میان آنان و کشتار نفوسی بسیار، جلوگیری می‌‌کرد. آنان امّا از این کار سرباز زدند، و به جدال با موسی پرداختند. این داستان با تمامی اجزاء خود، به زشتی جدال با حق اشاره می‌‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً... فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ[۳۶].
  9. دنیادوستی: در این آیات، همچنین به فرورفتن آنان در بُعد مادّی عالم اشاره شده است. گویا ذات آنان با آب دنیادوستی سرشته شده بود؛ و ازاین‌رو به هیچ وجه به چیزی جز آن نمی‌پرداختند: ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ[۳۷]. همین دنیادوستی بود که سرانجام آنان را به چنین عذاب‌هایی- که در این سطور به برخی از آنها اشاره کردیم- مبتلا ساخت.
  10. تحریف تورات: از دیگر ناسپاسی‌های آنان - که نه خود، و نه هیچ بخردی به آن رضایت نمی‌دهد! - تحریفی بود که در متن کتاب آسمانی تورات روا داشته، معانی آن را تغییر دادند. ازاین‌رو دانسته به ضلالت دچار شدند؛ و آشکار است که ضلالتی که بر اساس دانش آدمی پدید آید، بسیار زشت‌تر از دیگر انواع ضلالت‌ها است: ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۸].
  11. نفاق: نفاق که از کفر و شرک پلیدتر بوده و در پایین‌ترین درکات جهنم قرارد دارد نیز، از دیگر ناسپاسی‌های آنان است، که بدان آلوده شدند: ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۳۹].
  12. ازدیاد در تورات: پیش از این، در ناسپاسی شماره ده آنان، از تحریف معنوی کتاب سخن گفتیم. اکنون می‌‌افزاییم که به شهادت قرآن کریم، آنان به تحریف به زیاده نیز اقدام کردند؛ بدین صورت که برخی از احکام مورد نظر خود را به آن کتاب آسمانی وارد، و مجموع آن را به خداوند متعال منسوب داشتند: ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۴۰].
  13. گزینش در تورات: از دیگر ناسپاسی‌های آنان، آن بود که برخی از اجزاء تورات را به اختیار خود می‌‌پذیرفتند، و برخی از احکام آن را مردود می‌‌شمردند. سخنان پیامبران پس از حضرت موسی (ع) را نیز به همین‌گونه باور می‌‌داشتند؛ چه تنها آن بخش از این سخنان که با روش آنان سازگار بود را پذیرفته، و از پذیرش بقیّه آن سرباز می‌‌زدند. آیا ناسپاسی‌ای برتر از این هست که آدمی در مقابل کلام حضرت حق به گزینش بپردازد، و تنها آن بخش که با هواهای نفسانی خود سازگار است را پذیرا باشد؟!: ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا[۴۱] و ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۴۲] و ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ[۴۳] و ﴿أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ[۴۴].
  14. ادّعای ناتوانی از درک سخنان انبیاء (ع): یکی دیگر از ناسپاسی‌های آنان، آن بود که ادّعا کردند: "ما نمی‌توانیم سخنان انبیاء و مفادّ وحی را دریابیم". خداوند متعال در اینجا شهادت می‌‌دهد که آنان در این سخن بر افترا نبودند، و به حقیقت قلوب آنان از درک معارف الهی ناتوان بود. تمامی سخن امّا در زمینه‌هایی است که باعث شد تا قلوب آنان قفل شده از درک حقیقت بازمانَد: ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ[۴۵].
  15. تکبّر و خویشتن‌دوستی: این دو رذیلت اخلاقی نیز در شمار ناسپاسی‌هایِ آنان است، چه آنان چون به خویشتن تکبّر ورزیده به‌سختی به بیماری خویشتن دوستی مبتلا شدند، به مکر با خداوند برخواستند؛ چه خود را برتر از دیگر مردمان دانسته میان خود و حضرت حق پیوندی خویشاوندی یافتند!. ازاین‌رو گویا خود را محق دانستند که به حضرت او - جلَّ و علا! - نیز فریب روا دارند!: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ[۴۶]. این سخن دیوانه گون - که از هیچ انسان عاقلی سر نمی‌زند- آنان را به دام‌های دیگری نیز در انداخت. این دام‌ها سخنان هرزی بود که پیاپی از آنان پدید آمد؛ قرآن کریم به برخی از این سخنان -که خود نشان از ناسپاسی آنان داشت - اشاره کرده است. برخی از این اشارات را در ادامه می‌‌بینیم.
  16. اختصاص بهشت به آنان: آنان بر آن رفتند که بهشت تنها مخصوص آنان است، و تنها یهودیان و یا نصاری بدان وارد خواهند شد: ﴿قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۴۷].
  17. ممنوعیّت بر آتش: آنان خود را مبرّای از ورود به جهنّم می‌‌دانستند، و بر آن بودند که اگر هم به جهنّم وارد شوند تنها ایّامی چند در آن بوده به‌زودی از آن خلاصی خواهند یافت: ﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا[۴۸].
  18. اختصاص نبوّت به آنان: آنان چون نخست به پیوند خویش با حضرت حق اعتقاد یافتند، بر این گمان رفتند که نبوّت و کتاب‌های آسمانی تنها ویژه آنان است، و خداوند نه پیامبری مبعوث می‌‌کند و نه کتابی ارسال می‌‌نماید، جز آنکه آن پیامبر از آنان و آن کتاب در میان آنان باشد: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ[۴۹].
  19. دشمنی با جبرائیل: یهود پس از آنکه به خاطر مکّاری خود، به ذلّت دچار شده از شوکتشان کاسته شد، نه در پی اصلاح خود، که در پی دشمنی با جبرائیل برخواستند؛ چه بر آن بودند که وحی‌ای که جبرائیل از آسمان آورد، مایه سقوط آنان گشته است. از همین رو چون پیامبر اکرم (ص) آنان را به اسلام فراخواند، به انکار او برخواسته و این‌گونه استدلال کردند که: "فرشته واسطه میان او و آسمان، در شمار دشمنان آنان است؛ ازاین‌رو تنها اگر میکائیل نقش رابط میان او و حضرت حق را به عهده گیرد، آنان به اسلام ایمان خواهند آورد!": ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۵۰].
  20. بی‌ایمانی محض: کوتاه سخن آنکه این آیات و دیگر موارد مشابه آن اشاره می‌‌نماید که آنان از ایمان به حضرت حق بی‌بهره بوده قیامت، کتاب‌های آسمانی، پیامبران (ع) و دیگر امور مربوط به عالم ربوبی را یکسر منکر بوده‌اند. آنان به کُتُب آسمانی تنها به صورتی که منافع دنیوی آنان را تأیید نماید ایمان می‌‌آوردند، و به پیامبران به عنوان وسایلی برای جلب منافع می‌نگریستند. ازاین‌رو به شایستگی "کافر" خوانده شدند.

ابتدای این آیات چنین است: ﴿وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ[۵۱].

و اواسط آن چنین: ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ[۵۲].

و اواخر آن چنان: ﴿قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ[۵۳].[۵۴]

شماری از عذاب‌های دنیوی و اخروی بنی‌اسرائیل

عذاب‌های دوسرا، که در این آیات به عنوان نتیجه اعمال ایشان به آن اشاره شده است نیز، بسیار است. ما در اینجا به سه نمونه از این عذاب‌ها اشاره می‌‌کنیم. این سه نیز از قرآن کریم برگرفته شده است.

  1. کشتار فرزندان و اسارت همسران: این بلای بزرگ از باب استیصال آنان نازل شد، و در شمار بلاهای آنان پیش از بعثت حضرت موسی (ع) بوده است، چه آنان پیش از ایشان نیز به چنان اعمال نامبارکی دست می‌‌یازیدند که ناگزیر به استیصال می‌‌رسیدند: ﴿يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۵۵].
  2. عذاب‌های این جهانی و قساوت قلب: در این شمار، می‌‌توان به برخی دیگر از آیات قرآن که نشان دهنده عذاب‌های دیگر است، اشاره نمود. بدبختی، تبدیل شدن به بوزینه، و قساوت قلب در این شمار است. پر واضح است که هر یک از این عذاب‌ها برای برکندن بُنیان یک قوم کافی است: ﴿فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۵۶] و ﴿فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۵۷].
  3. عذاب‌های اخروی: فراتر از همه امّا، عذاب‌هایی است که در دار آخرت، دامنگیر آنان خواهد شد؛ عذاب‌هایی که هرگز تخفیف نیافته و بی‌پایانْ آنان را در بر خواهد گرفت: ﴿وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ[۵۸] و ﴿فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ[۵۹] و ﴿فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۳۹.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص۱۳۹ ـ ۱۴۰.
  3. «و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  4. «امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۹.
  5. «و چون در دریا گزند به شما رسد آنان که (اکنون به پرستش) می‌خوانید ناپدید می‌شوند جز خداوند اما چون شما را تا خشکی رساند رو می‌گردانید و آدمی، ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۶۷.
  6. «و اگر برای کارهایی که کرده‌اند بلایی به آنان برسد ناگاه نومید می‌گردند» سوره روم، آیه ۳۶.
  7. «و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بی‌گمان نومید و ناسپاس خواهد شد * و اگر پس از رنجی که به او رسیده است آسایشی به وی بچشانیم به یقین خواهد گفت بدی‌ها از من دور شد؛ که او سخت شادمان و خویشتن‌ستای است» سوره هود، آیه ۹-۱۰.
  8. «و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
  9. «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده * اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار * چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
  10. «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  11. «و نه از عذاب آنان می‌کاهند؛ بدین‌گونه هر ناسپاسی را کیفر می‌دهیم» سوره فاطر، آیه ۳۶.
  12. «هر ناسپاس ستیزه‌جو را در دوزخ افکنید! * هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۴-۲۵.
  13. «ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.
  14. «و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.
  15. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  16. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص۱۴۰ ـ ۱۴۴.
  17. «به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم» سوره بقره، آیه ۴۷.
  18. «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
  19. «و (یاد کنید) آنگاه را که دریا را با (ورود) شما شکافتیم پس شما را رهانیدیم و فرعونیان را در حالی که خود می‌نگریستید، غرق کردیم» سوره بقره، آیه ۵۰.
  20. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  21. «باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۶.
  22. «و ابر را سایه‌بان شما کردیم و ترانگبین و بلدرچین برایتان فرو فرستادیم (و گفتیم) از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید. و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا می‌داشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.
  23. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت؛ از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص۱۴۴ ـ ۱۴۷.
  25. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
  26. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم» سوره بقره، آیه ۵۵.
  27. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمت‌های) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزش‌های شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را می‌افزاییم» سوره بقره، آیه ۵۸.
  28. «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.
  29. «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند» سوره بقره، آیه ۵۹.
  30. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟» سوره بقره، آیه ۶۱.
  31. «و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  32. «و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلشان جایگیر شد» سوره بقره، آیه ۹۳.
  33. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.
  34. «و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیده‌ایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم» سوره بقره، آیه ۹۳.
  35. «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناخته‌اید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  36. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید... باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید * باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی‌گرایید» سوره بقره، آیه ۶۷-۷۴.
  37. «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند» سوره بقره، آیه ۹۶.
  38. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  39. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
  40. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  41. «آنان به راستی کافرند» سوره نساء، آیه ۱۵۱.
  42. «و برخی از آنان بی‌سوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیال‌های خام چیزی نمی‌دانند و جز به پندار نمی‌گرایند» سوره بقره، آیه ۷۸.
  43. «آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند» سوره بقره، آیه ۸۵.
  44. «پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟» سوره بقره، آیه ۸۷.
  45. «و گفتند: دل‌های ما در پوششی (پنهان) است؛ (چنین نیست) بلکه خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است ازاین‌رو اندک ایمان می‌آورند» سوره بقره، آیه ۸۸.
  46. «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم» سوره مائده، آیه ۱۸.
  47. «بگو، اگر راست می‌گویید که از میان همه مردم، سرای واپسین نزد خداوند، ویژه شماست پس آرزوی مرگ کنید» سوره بقره، آیه ۹۴.
  48. «و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید» سوره بقره، آیه ۸۰.
  49. «و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است؛ ایمان آورید؛ می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند» سوره بقره، آیه ۹۱.
  50. «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است» سوره بقره، آیه ۹۷.
  51. «و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۴۱.
  52. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند» سوره بقره، آیه ۷۶.
  53. «(به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلشان جایگیر شد» سوره بقره، آیه ۹۳.
  54. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص۱۴۸ ـ ۱۵۹.
  55. «پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
  56. «آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که می‌کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.
  57. «به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  58. «و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند» سوره بقره، آیه ۸۵.
  59. «پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود» سوره بقره، آیه ۸۶.
  60. «و سزاوار خشمی از پی خشمی گشتند و برای کافران، عذابی خواری آور، خواهد بود» سوره بقره، آیه ۹۰.
  61. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.