شئون امام در سرای آخرت
شئون امام در آخرت
نخست: جلوداری
شاید بتوان نخستین جلوه روز قیامت را که انسانها در آن حضور دارند، برخاستن آنها از قبور دانست: ﴿وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ﴾.[۱] در اینکه مردم چگونه در صحرای محشر حاضر میشوند، سخن فراوان است؛ اما در برخی آیات قرآن کریم تصریح شده که مردم همراه امام خود فراخوانده میشوند؛ آنگاه تکلیف ایشان (بهشت و جهنمی بودن) روشن میشود: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾.[۲] به تصریح آیه، در قیامت، مردم را با پیشوایانشان آنها به محشر فرامیخوانند. به دیگر سخن، امامان هر قومی جلودار مردم در آنجایند. امامان شیعه (ع) نیز از این امر مستثنا نیستند؛ ازاینرو، آنها جلودار پیروان خود در آنجا هستند. نکته دیگر آنکه واژه ﴿بِإِمَامِهِمْ﴾ مطلق بوده، شامل امام حق و باطل میشود؛ ازاینروست که اگر در این آیه بلافاصله مردم به دو قسم تقسیم شده، گفته میشود نیکوکاران به بهشت، و گمراهان به جهنم میروند،[۳] براساس همان انتخابی است که درباره امام حق و باطل داشتهاند. بدین معنا که امام حق با پیروان خود به بهشت میرود و پیروان امام باطل که در این دنیا گمراه، و نسبت به دیدن امام حقْ نابینا بودند، همراه با امام خود در آنجا نیز نابیناتر و گمراهتر خواهند بود. در روایات نقلشده از پیشوایان دین نیز بر وجود چنین شأنی برای امامان معصوم (ع) تأكيد شده است. برای نمونه، امام باقر (ع) در روایتی صحیح نقل میکند که وقتی آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ نازل شد، مسلمانان از رسول خدا (ص) پرسیدند که مگر شما امام تمام مردم نیستید؟ پیامبر خدا (ص) فرمودند: "من فرستاده خدا به سوی تمام مردم هستم، ولكن پس از من از جانب خدا امامانی از اهلبیتم برای مردم خواهند آمد که در میان مردم برمیخیزند؛ پس انکار میشوند و امامان كفر و گمراهی و پیروانشان به آنها ظلم میکنند...".[۴] ظاهر روایت آن است که امامان از اهل بیت پیامبر (ص)، همان امامانی هستند که مدنظر آیه شریفه است. در روایت صحیح دیگری، امام صادق (ع) با بیان آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ بر لزوم شناخت امام تأکید کردند[۵].
يعقوب بن شعیب در روایتی صحیح از امام صادق (ع) این حقیقت را با تفصيل بیشتری نقل میکند؛ بدینگونه که با نام بردن از امامان (ع)، آنها را امامان دوره خود دانسته است که در سرای قیامت آنها را با امت خود میخوانند و پیامبر (ص) با امت دوران خود، امام علی (ع) با امت دوران خود و... وارد محشر میشوند.[۶] افزون بر آن، به کسانی که امامان معصوم (ع) را به عنوان امامان خود برگزیدهاند، بشارت داده شده است؛ چنانکه امام صادق (ع) در روایتی صحیح خطاب به مالک جُهَنی فرمودند: "همانا هیچ قومی نیست که در دنیا به امامت کسی تن داده باشد؛ مگر آنکه در روز قیامت آورده میشود؛ درحالیکه آن قوم او را لعنت کرده، او نیز آن قوم را لعنت میکند؛ مگر شما و هر کس که مثل شما باشد".[۷] از دو روایت اخیر نیز بهدست میآید که هر امتی به نام امام خود فراخوانده میشود. امامان (ع) نیز با امت خود وارد محشر میشوند و جلودار امتاند، و این امر، چیزی جز معنای امامت آنها در آن سرا نیست. از آنچه گذشت، روشن میشود که یکی از شئون امام در قیامت، شأن جلودار بودن برای پیروان خود است[۸].
دوم: پرچمداری
در روایاتی پرشمار آمده که امیرالمؤمنین (ع) پرچمدار رسول اکرم (ص) در قیامت است[۹]. فراوانی این روایات بهگونهای است که ما را از بررسی سندی بینیاز میسازد. برای نمونه، پیامبر خدا (ص) به امام علی (ع) فرمودند: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۰]. البته در روایات، این شأن، تنها برای امام علی (ع) بیان شده است؛ ازاینرو چنین برمیآید که چنین شأنی از باب مقام امامت نباشد؛ مگر آنکه گفته شود پرچمداری امام علی (ع) ازآنروست که امر امامت و ولایت، مظهر و تمامکننده اسلام است؛ بهویژه آنکه تأکید شده که ایشان، هم در دنیا و هم در آخرت پرچمدار پیامبر اکرم (ص) است، و ازاینرو امام علی (ع) نیز به عنوان نماد امر امامت معرفی شده است[۱۱].
سوم: حسابرسی بندگان
یکی از مواقف قیامت، موقف حساب و کتاب است؛ بدین معنا که ابتدا به حساب بندگان رسیدگی،[۱۲] و آنگاه نامه عمل هرکسی به دستش داده میشود.[۱۳] در روایاتی به این مطلب تصریح شده است که امامان (ع) بازگشتگاه مردم و حسابرس اعمال ایشان هستند؛ چنانکه امام کاظم (ع) در روایتی صحیح به سماعه فرمودند: «يَا سَمَاعَةُ! إِلَيْنَا إِيَابُ هَذَا اَلْخَلْقِ وَ عَلَيْنَا حِسَابُهُمْ»[۱۴]. امام هادی (ع) نیز در زیارت جامعه کبیره فرمودند: «إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ»[۱۵]. امام باقر (ع) نیز پس از تبیین مسئله حساب و کتاب مردم در قیامت، بر وجود چنین شأنی برای امامان (ع) تأکید کردند[۱۶]. ممکن است این مدعا در نگاه نخست با آیات قرآن کریم ناسازگار بنماید؛ برای نمونه آیاتی که در آنها تعبير ﴿وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ بهکار رفته است.[۱۷] در برخی دیگر از آیات، حساب بندگان به عهده خداوند نهاده شده است[۱۸].
در برخی آیات نیز، حصرگونه، خداوند متعال حسابگر اعمال بندگان شمرده شده است: ﴿إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ﴾.[۱۹] چنانکه در برخی آیات نیز تصریح شده است: ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ﴾.[۲۰] جالب آنکه برخی عالمان اهل سنت نیز که با عقیده تشیع (مبنی بر اینکه حساب بندگان با امام است) آشنایی داشتهاند، آیات پایانی سوره غاشیه را دلیلی بر رد این عقیده دانستهاند.[۲۱] پاسخ به این پرسش با استفاده از زبان و ادبیات قرآن، کار دشواری نیست؛ چه، در موارد دیگری نیز کاری که به خداوند نسبت داده شده به دیگران نیز نسبت داده شده است؛ چنانکه پیشتر در مسئله کیفیتِ گرفتن جان بندگان بهوسیله خداوند و عزراییل گذشت.[۲۲] آری، آشنایی با این معارف برای کسانی که حقیقت آموزه بل امر بين الأمرين و توحید افعالی را درک نکردهاند، دشوار است؛ درحالیکه دانشمندان شیعی با توجه به آموزه یادشده مشکلی در جمع میان آیات یادشده ندارند. در اینجا نیز، اینکه بازگشتگاه بندگان و حسابگر اعمال آنها بهطور حقیقی خداوند باشد، اما همین کار بهطور طولی به دیگران نسبت داده شود، با آموزههای قرآنی منافاتی ندارد.[۲۳] از آنچه گذشت، روشن میشود که یکی از شئون امامان (ع) حسابرسی رفتار بندگان است. این امر نشان از جایگاه والای امامت دارد. بیتردید، چنان نیست که ایشان صرفاً بهدلیل شخصیت حقیقیشان این مسئولیت را بر عهده دارند؛ بلکه در حقیقت، از آنجاکه پذیرش امامت امامان (ع) - برحسب روایات پرشمار - معیار پذیرش عقاید و اعمال است،[۲۴] صاحبان منصب امامت نیز حسابرس بندگاناند تا دانسته شود که انسانها به امامت ایشان اذعان داشتهاند یا خیر. آری، توحیدْ رکن رکین عقاید یک انسان است؛ اما توحيدْ بدون پذیرش امامت امامان، سودمند نخواهد بود؛ ازاینرو، بازگشتگاه مردم اماماناند تا دانسته شود که توحید ایشان با پذیرش امامت ایشان بوده یا بدون آن[۲۵].
چهارم: شهادت بر اعمال
براساس آیات قرآن کریم، در سرای آخرت موجوداتی به عنوان شاهد بر اعمال حاضر میشوند؛[۲۶] چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿يَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾.[۲۷] از برخی آیات و نیز روایات معتبری که در تفسير آنها وارد شده است، چنين برمیآید که یکی از شئون امامان (ع) ما در آخرت، شاهد بودن ایشان است. برای نمونه، در قرآن کریم چنین آمده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۲۸]. امام باقر (ع) در روایتی صحیح در تفسیر آیه یادشده فرمودند: «نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ»[۲۹]. روایات پرشمار دیگری نیز با سندهای مختلف، همین مضمون را تأیید کردهاند؛[۳۰] چنانکه ابوبصیر در روایتی، همین مضمون را از امام صادق (ع) نقل کرده است[۳۱].
برید عجلی نیز در روایتی صحیح از امام صادق (ع) درباره آیه یادشده میپرسد. امام (ع) با تأكيد بر شاهد بودن امامان (ع) این مطلب را بیان کردند که رسول خدا (ص) نیز شاهد بر آنها هستند و هر کس امامان را تصدیق یا تکذیب کند، ایشان نیز روز قیامت او را تصدیق یا تکذیب میکنند[۳۲]. آیه دیگری که در همین راستا میتواند وجود این شأن را برای امامان (ع) اثبات کند، آيه ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا﴾[۳۳] است. امامان (ع) در تفسیر این آیه، خود را به عنوان شاهد اعمال بندگان بهشمار آوردهاند؛ چنانکه سماعة در روایتی موثق از امام صادق (ع) نقل میکند که ایشان با اختصاص پیام این آیه به امت اسلام، این شأن را برای امامان (ع) یادآور شدند.[۳۴] افزون بر آن، در روایاتی نیز بهطور مستقل این شأن برای امامان (ع) بیان شده؛ چنانکه سلیم بن قیس هلالی در روایتی صحیح این آموزه را از امام علی (ع) نقل کرده است.[۳۵].
ظاهر روایات یادشده بر شاهد بودن امامان (ع) دلالتی روشن دارد، با وجود این، چیستی این شهادت، گستره آن و سرانجامْ ارتباط آن با مقام امامت سخنی دیگر است که تأمل بیشتری میطلبد. به دیگر سخن، اولاً، مقصود از شهادت امام چیست؟ ثانياً، شهادت امام بر چه چیزی است؟ آیا بر اعمال انسان شهادت میدهد یا شهادت در اموری دیگر است؟ آیا شهادت او تنها نسبت به امت خود است یا آنکه او بر رفتار تمام انسانها و نیز دیگر امور شاهد است؟ و ثالثاً، مقام شهادت با مقام امامت چه ارتباطی دارد؟ درباره پرسش اول باید دانست که این پرسش تنها درباره امام و شهادت او نیست؛ بلکه میتوان آن را درباره شهادت پیامبران و فرشتگان نیز جاری دانست. در نگاه عرفی، شهادتْ مقولهای است که با مسئله علم ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ بدین معنا که شهادتْ نیازمند علم، آن هم علم از راه مشاهده و دیدن است؛ بنابراین کسی میتواند بر عمل کسی شهادت بدهد که شاهد انجام آن عمل باشد. ازاینروست که خداوند متعال که خودْ شاهد و ناظر علىالاطلاق است، بر همه اعمال انسانها گواه است: ﴿أَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۳۶]. همچنین اعضای انسان اگر میتوانند شهادت دهند نیز از همین باب است.[۳۷] بههمینسان اگر پیامبر و امام (ع) میتوانند بر چیزی شهادت دهند، بدین معناست که آن را دیده، بِدان علم دارند؛ در غیر این صورت شهادت ایشان معنادار نخواهد بود و این حقیقت نشان از علم فراوان آن حضرات دارد. پرسش دوم درباره گستره شهادت امام بود. چنانکه گفته شد، پرسش اینجاست که آیا شهادت امام بر اعمال انسانهاست یا در اموری دیگر است؟ آیا شهادت او تنها درباره مردم عصر خود است یا آنکه او شاهد بر رفتار تمام انسانها و نیز دیگر امور است؟ نکته آغازین در پاسخ به پرسش یادشده آن است که مطابق برخی روایات، هر امامی بر امت دوره خود شاهد است.[۳۸] البته این امر با آنکه امام (ع) بتواند بر تمام امتها شهادت بدهد، منافاتی ندارد. نکته دوم آنکه در نگاه نخست چنین به نظر میرسد که شهادت امام، شهادت بر اعمال انسانهاست و این شهادت، همچون شهادت فرشتگان یا اعضای انسانی است. در این صورت، چنین مقامی نشانگر گستره فراوان علم امام است که نسبت به اعمال انسانها شهودی عینی دارد. البته در روایات، سخنی از آنکه امام بر تمام اعمال انسانها شهادت میدهند، نیست و تنها از اصل شهادت حکایت میکنند که چنین امری با شهادت کلی یا جزئی هردو سازگار است. نکته دیگر آنکه با وجود شاهدانی همچون فرشتگان - بهویژه فرشتگانی که همواره همراه انساناند - و نیز اعضای انسانی، آیا نیازی به شهادت امام (ع) احساس میشود؟ این نکات موجب میشود تا این احتمال به ذهن خطور کند که مقصود از شهادت امام (ع) بهطور خاص، شهادتی ویژه و متناسب با مقام امامت است که میتواند شهادت بر پذیرش یا عدم پذیرش ولایت و امامت امامان معصوم (ع) باشد. به دیگر سخن، امامان (ع) که صاحب منصب امامتاند، بر پذیرش یا عدم پذیرش امامت و ولایت خود از سوی مردم شهادت میدهند. در تأیید انگاره یادشده میتوان به صحيحه برید عجلی از امام صادق (ع) اشاره کرد. امام (ع) با بیان آنکه امامان، شاهدان الهی بر مردم، و حجتهای خدا در زمین هستند، فرمودند: «...ما شاهدان بر مردم هستیم؛ پس هرکس تصدیق کند، در قیامت او را تصدیق میکنیم و هرکس تکذیب کند، در قیامت او را تکذیب میکنیم»[۳۹]. در این روایت، مسئله شاهد بودن و حجت بودن، توأمان بیان میشود که میتواند این برداشت را تقویت کند که مقصود از تصدیق، تصديق به حجت بودن امامان (ع) است. انگارۀ یادشده بهخوبی ارتباط میان امامت و شهادت را به تصویر میکشد. اگرچه احتمال نخست (شهادت بر اعمال انسانها) نیز نمیتواند باطل دانسته شود و اساساً احتمال نخست، بهطور کلی تمام اعمال و عقاید، از جمله مسئله ولایت را دربرمیگیرد[۴۰].
پنجم: جایگاه امامان در اعراف
براساس آیات قرآن کریم، اعراف، جایگاهی میان بهشت و جهنم است: ﴿وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ﴾.[۴۱] درباره اینکه اعرافیان چه کسانی هستند، دیدگاههایی گوناگون وجود دارد.[۴۲] به نظر میرسد پیش از رجوع به این دیدگاهها یا روایات لازم است مدلول خود آیات بررسی شود. در مجموع چهار آیه پیاپی در سوره اعراف وجود دارد که به بیان این مسئله پرداخته است. نخستین آیه، همان آیهای است که در سطرهای پیشین بیان شد. براساس این آیه و آیه پس از آن، اعرافیان کسانی هستند که وارد بهشت نشدهاند؛ اما آرزوی ورود به آن را دارند. اینان به بهشتیان درود میفرستند. همچنین ایشان به جهنمیان نظر افکنده، دعا میکنند که خداوند آنها را با جهنمیان قرار ندهد.[۴۳] از این بیان روشن میشود که مقام ایشان پایینتر از کسانی است که وارد بهشت شدهاند؛ چراکه آرزوی ورود به بهشت را دارند؛ ولی هنوز وارد نشدهاند. به دیگر سخن، ایشان موقعیتی متزلزل دارند. اما در دو آیه بعد، گویا تصویری دیگر از اعرافیان ارائه میشود؛ بدینگونه که اینان با لحنی عتابآلود، جهنمیان را خطاب قرار داده، میگویند: ﴿مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ﴾.[۴۴] به گزارش قرآن کریم، اعرافیان در ادامه مسخره شدن مؤمنان از سوی جهنمیان را برای اهل دوزخ یادآور شده، سخن خود را چنین ادامه میدهند: ﴿أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ﴾.[۴۵] آنگاه خطاب به مؤمنان میگویند که با خاطری آسوده وارد بهشت شوند.[۴۶] در این دو آیه، این تصویر از اعرافیان ارائه میشود که گویی ایشان انسانهایی صاحب نفوذ و برجستهاند که اجازه سرزنش کردن جهنمیان را دارند و اذن ورود مؤمنان به بهشت را میدهند. جالب آنکه در روایات نیز دو مضمون مختلف به چشم میآید. بدینسان که در برخی روایات، اصحاب اعراف به واماندگانی تفسیر شدهاند که کارهای خوب و بد آنها مساوی شده است؛[۴۷] گویی نیاز به دستگیری دارند. در سوی مقابل، در روایاتی پرشمار، اصحاب اعراف بر امامان (ع) تطبيق شده است تا جایی که صاحب كتاب بصائر الدرجات، حدود نوزده روایت نقل کرده است.[۴۸] از مجموع چهار آیه سوره اعراف و نیز روایاتی که گذشت، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که دو گروه بر گذرگاه اعراف قرار دارند: گروهی که نیازمند کمک برای ورود به بهشتاند، و گروهی که صلاحیت کمک کردن به واماندگان را دارند. گروه دوم همان امامان (ع) هستند. جالب آنکه در روایتی نیز به این مطلب تصریح شده که اعراف، گذرگاه و تپهای است که مؤمنان خالص، بیدرنگ از آن عبور میکنند؛ اما کسانی که اعمال خوب و بد آنها مخلوط است، در آنجا توقف کرده، با کمک امامان (ع) وارد بهشت میشوند.[۴۹].[۵۰]
ششم: جایگاه امامان در موقف صراط
از مجموعه روایاتی که در متون حدیثی به چشم میآید، اثبات میشود که یکی از مواقف قیامت، موقف صراط است که گاه از آن به پل صراط تعبیر میشود. فراوانیِ روایات، بهگونهای است که موجب اطمینان به وجود چنین حقیقتی در قیامت میشود. در برخی روایات، چگونگی گذر انسانها از این موقف نیز به تصویر کشیده شده است[۵۱] که براساس آنها، عبور از این موقف برای همگان آسان نیست. آنچه در این مجال، باید بِدان پرداخت، نقش و جایگاه امامان (ع) در این موقف است. براساس برخی روایات، امام علی (ع) در آن موقف حضور داشته، موجب ورود دوستان خود به بهشت، و مانع از ورود دشمنان خود به آنجا میشود.[۵۲] در روایاتی دیگر که در منابع فريقين آمده، تأکید شده که جواز عبور از صراط، داشتن ولایت امیرالمؤمنین (ع) است.[۵۳] در برخی دیگر از روایات، بهطور مطلق، از ولایت اهل بیت (ع) به عنوان عامل نجات در صراط یاد شده است.[۵۴] فراوانیِ روایات در این بخش نیز بهگونهای است که میتوان به صدور این مضمون از معصوم (ع) اطمینان یافت.[۵۵] از آنچه گذشت، به دست میآید که داشتن ولایت امامان (ع) به موجب گذر از موقف صراط و ورود به بهشت است. جالب آنکه در روایتی، از دو نوع صراط یاد شده است؛ صراطی در این دنیا که او امام مفترضالطاعة است و صراط در قیامت نیز پلی است که هرکس امام خود را در این دنیا شناخته و از او پیروی کرده باشد، از آن عبور کرده، وارد بهشت میشود.[۵۶] از همینجاست که شأن دیگری برای ایشان تعریف میشود که میتوان از آن به "قسمتکننده بهشت و جهنم" تعبیر کرد.[۵۷]
هفتم: قسمتکننده بهشت و جهنم
بهشت و جهنم از حقایق انکارناشدنی در سرای دیگر است که نیکوکاران وارد بهشت، و گنهکاران وارد جهنم میشوند. در روایاتی آمده که امام اميرالمؤمنین (ع) قسمتکننده بهشت و جهنم است. این مقام، در نگاه نخست، مقامی ویژه برای آن حضرت (و نه دیگر امامان (ع)) بهشمار میآید؛ اما چنانکه خواهد آمد، ارتباطی تنگاتنگ با منصب امامت دارد. شمار روایات یادشده چنان فراوان است که تردیدی در صدور این مضمون از معصوم (ع) باقی نمیماند.[۵۸] ضمن آنکه در برخی منابع اهل سنت نیز چنین روایاتی به چشم میخورد. دراینباره عبدالله بن عمر از رسول گرامی اسلام (ص) نقل میکند که خطاب به امام على (ع) فرمودند: «فَأَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ قَسِيمُ النَّارِ».[۵۹] امام صادق (ع) نیز در روایتی صحیح نقل کردند که امیرالمؤمنين (ع) بسیار این مضمون را بیان میفرمود.[۶۰] امام باقر (ع) نیز از امام علی (ع) نقل کرده که ایشان افزون بر تکرار مضمون پیشین، تأکید کردند که دوستان خود را وارد بهشت، و دشمنان خود را وارد جهنم میکنند.[۶۱] افزون بر آن، برخی عالمان اهل سنت نیز سخن رسول گرامی اسلام (ص) خطاب به امام علی (ع) را دراینباره نقل کردهاند.[۶۲].
درباره روایات یادشده سه مسئله طرحشدنی است:
- آیا میتوان به معنای ظاهری این روایات ملتزم شد؟ به دیگر سخن، آیا به معنای حقیقی کلمه، ایشان به مردم فرمان میدهد که مثلاً فلانی به بهشت رود و دیگری به جهنم؟ یا آنکه مقصودْ چیزی دیگر است. برخی عالمان سنیمذهب با مناقشه در ظاهر روایت، آن را با دیگر آیات قرآنی که خداوند را حسابرس اعمال بندگان و مسئول اصلی ورود به بهشت و جهنم میدانند، در تعارض دانستهاند؛ ازاینرو، روایت یادشده را چنین معنا کردهاند که آنان که با آن حضرت بوده، هدایت شده، در بهشت با وی هستند و گروهی نیز که بر ضد ایشان هستند، گمراه شده، در جهنم خواهند بود.[۶۳] از برخی روایات استفاده میشود که معصومان (ع) گاه به تناسب ظرفیت وجودی افراد، تبیینهایی مانند آنچه بیان شد، مطرح کردهاند؛ چنانکه اباصلت هروی نقل کرده که وقتی مأمون عباسی از امام رضا (ع) درباره مفهوم یادشده پرسید، امام (ع) چنین پاسخ دادند که مگر اینگونه نیست که شما از پدرانتان، و ایشان از حضرت رسول (ص) نقل کردهاید که «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ»؟ مأمون پاسخ مثبت داد. امام (ع) نیز فرمودند: "پس اگر تقسیم بهشت و جهنم براساس حب و بغض علی (ع) است، پس او قسمتکننده بهشت و جهنم است".[۶۴] براساس تبیین یادشده، چنین نیست که امام علی (ع) حقیقتاً قسمتکننده زبانیِ بهشت و جهنم باشد؛ بلکه چنین فرایندی براساس ملاکهایی است که برای ورود به بهشت و جهنم براساس حب و بغض نسبت به ایشان صورت میگیرد. به دیگر سخن، او قسمتکننده تکوینی بهشت و دوزخ است. با وجود این، تصریح دیگر روایات غیر از این معنایی است که از سوی امام رضا (ع) خطاب به مأمون عباسی بیان شد. جالب آنکه در ادامه روایت اباصلت آمده است که وقتی امام رضا (ع) از مجلس مأمون خارج شدند، اباصلت پاسخ امام (ع) را تحسین کرد. اما عالم آلمحمد (ص) به وی خاطرنشان ساختند که این سخن تنها براساس درک و فهم مأمون بوده، وگرنه پدران ایشان از رسول خدا (ص) نقل کردهاند که فرمود: "ای علی، تو در قیامت، بهشت را تقسیم میکنی و به جهنم میگویی که این فرد برای من و این فرد برای توست".[۶۵].
- آیا روایات یادشده برگرفته از اندیشه غالیان نیست؟ برخی عالمان اهل سنت با نقل روایتی از یک طريق خاص و با تضعیف راویان یا غالی خواندن آنها، قسمتکننده بهشت و جهنم بودن امام علی (ع) را زیر سؤال بردهاند. برای نمونه، ذهبی (۷۴۸ق) روایت موردنظر را از طریق عباية بن ربعی و موسی بن طریف از امام على (ع) نقل کرده، هردو را از غالیان میپندارد. آنگاه از سليمان بن مهران اعمش نیز که این روایت را از طریق آنها نقل کرده، این سخن را بازگو میکند که به خدا سوگند، این حدیث را نقل نکردم؛ مگر برای مسخره کردن.[۶۶] ابن کثیر (۷۷۴ق)، دیگر عالم معاصر با ذهبی نیز با نقل همین طریق، موسی بن طريف و عباية بن ربعی را تضعیف، و سخن سليمان بن مهران اعمش را نیز بازگو کرده است.[۶۷] در پاسخ به این سخن باید گفت: اگر ایراد ایشان، سندی است، باید دانست بر فرض که سند یادشده، ضعیف باشد، روایاتی از این دست، تنها از یک طريق نقل نشده است تا از راه خدشه در یک طریق، اصل مضمون آن انکار شود. ضمن آنکه افراد در سند یادشده، دستکم در متون رجالی شیعه، غالی بهشمار نرفتهاند. اگر ایراد ایشان، محتوایی است، بدین معنا که اساساً اصل چنین مضمونی پذیرفتنی نبوده، با توحید سازگار نیست یا آنکه غلو بهشمار میرود، در پاسخ باید گفت: اصل اینکه انسان کامل و معصومی مانند امیرمؤمنان (ع) به اذن و دستور پروردگار، قسمتکننده دوزخ و بهشت باشد، عقلاً منعی نداشته، با توحید نیز در تعارض نیست؛ چنانکه برخی فرشتگان را نیز مسئول جهنم میدانیم[۶۸] و اساساً آنگاه که امام را معصوم میخوانیم، بدین معناست که ارادههای او نیز الهی بوده، و ازاینرو کار خدا را آنگونه که خدا میخواهد، انجام میدهد.
- رابطه این شأن با مقام امامت چیست؟ در اینجا دو فرضیه وجود دارد نخست آنکه گفته شود این شأنی خاص برای شخص امام علی (ع) است که خداوند متعال از فضل خویش به ایشان داده؛ و دوم آنکه این مقام، لازمه امامت ایشان است. ناگفته پیداست که خداوند متعال میتواند به بنده برگزیده خود مقامی را ببخشد؛ بیآنکه این مقام، لازمه مسئولیت خاص او باشد؛ بلکه تنها و تنها این مقام به منزله پاداشی در مقابل زهد و تقوای خاص او باشد. فرض اول از دو فرض یادشده، ناظر به چنین تبیینی است. اینک باید دانست که اگر چنین جایگاهی برای امام علی (ع) وجود دارد، آیا صرفاً به خاطر پاداش کارهای نیک اوست یا آنکه این جایگاه، برگرفته از منصب امامت اوست. آنچه فرضیه نخست را تقویت میکند، آن است که این مقام، تنها به امام علی (ع) داده شده و در روایات، از دیگر امامان (ع) به عنوان قسمتکنندگان بهشت و جهنم یاد نشده است؛ درحالیکه اگر این مقام برگرفته از مقام امامت بود، باید تمام امامان (ع) (یعنی امام بما هو امام) چنین شأنی را داشته باشند. تأمل در روایات، مؤيد فرضیه دوم است. برای نمونه، مفضل بن عمر در روایتی - که البته صحت آن مورد تردید است.[۶۹] - از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمودند: آنچه را على (ع) آورده است، میگیرم و از آنچه نهی کرده است، اجتناب میکنم... امیرالمؤمنين (ع) دری به سوی خدا بود که جز از آن در به سوی خدا نمیتوان آمد، و راهی به سوی خدا بود که رونده به غیر این راه هلاک میشود و این امر، درباره امامان هدایتگر، یکی پس از دیگری جاری است. خداوند آنها را اركان زمین قرار داد تا اهلش را حفظ کند و حجت بالغه قرار داد بر هر کسی که روی زمین و زیر آن است، و امیرالمؤمنین (ع) فراوان میفرمود: ﴿أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ﴾»[۷۰].
در این روایت، از حجت بودن، باب خدا بودن و راه به سوی خدا بودن امام علی (ع) و دیگر امامان سخن به میان آمده و تأکید شده است که اگر کسی از راهی جز راه ایشان به سوی خدا برود، نابود خواهد شد و تنها در به سوی خدا، امامان (ع) هستند. به دیگر بیان، کسی که از راه ایشان بخواهد به خدا برسد، سرنوشت او ورود در بهشت برین است و در غیر این صورت، جایگاهی جز دوزخ نخواهد داشت و آنگاه آموزه قسمتکننده بودن حضرت علی (ع) مطرح شده است. سیاق روایت این فرضیه را تقویت میکند که اگر امام علی (ع) قسمتکننده بهشت و جهنم است، به دلیل حجت بودن، باب بودن و سبیل بودن اوست؛ عواملی که جزء جداییناپذیر منصب امامت بوده، در دیگر امامان نیز وجود دارد؛ ازاینرو، این مقام برگرفته از مقام امامت است. در روایت دیگری (که به لحاظ سندی و دلالی در حد تأیید، کارساز است) عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص) نقل میکند که ایشان ضمن تشریح برخی وقایع روز قیامت، خطاب به امام علی (ع) بیان کردند که در آن روز منادی میپرسد که خلیفه پیامبر اکرم (ص) کجاست؟ آنگاه منادی ندا میدهد: "...ای علی، کسی که تو را دوست داشت، وارد بهشت کن و کسی را که با تو دشمنی کرد، وارد جهنم کن. پس تو تقسیمکننده بهشت و جهنم هستی".[۷۱] در این روایت نیز شأن قسمتکننده بهشت و جهنم به اعتبار خليفه پیامبر بودن به على (ع) داده شده است. روشن است که تمام امامان (ع) خلفای آن حضرت هستند، پس شاید بتوان گفت که همه امامان (ع) این نشان را دارند. البته نگارنده در پی آن نیست تا اثبات کند این مقام برای تمام امامان (ع) است؛ بلکه در پی تبیین رابطه مقام امامت و شأن قسمتکننده بهشت و جهنم است و روشن است که منافاتی ندارد شأنی از باب مقام امامت باشد، اما یک امام به عنوان نماد آن مقام، شأن يادشده را داشته باشد. به هر روی، اگر فرضيه اول ثابت شود، نمیتوان این شان را شأن منصب امامت دانست، و اگر فرضیه دوم پذیرفته شود، این شأن به عنوان یکی از شئون اخروی امام (ع) بهشمار میرود[۷۲].
هشتم: شفاعت
شفاعت و دستگیری از گنهکاران در قیامت به وسیله انسانهای برگزیده خدا از جمله آموزههایی است که مورد پذیرش فِرق مسلمانان بوده، و قرآن کریم نیز از آن خبر داده است؛ چنانکه درباره شفاعت فرشتگان میفرماید: ﴿وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ﴾.[۷۳] درباره دیگر شفیعان نیز میفرماید: ﴿وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾.[۷۴] در روایاتی نیز آمده که یکی از شئون امامان(ع) در قیامت، شفاعتگری آنهاست؛[۷۵] چنانکه امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره بر وجود این شأن برای امامان(ع) تأکید کردهاند[۷۶] فراوانیِ روایات مربوط به شفاعت بهگونهای است که انسان را از بررسی سندی تکتک روایات بینیاز میسازد. برای نمونه به سه روایت اشاره میکنیم:
- امام صادق(ع) در روایتی صحیح فرمودند: "شفاعت ما موجب نابودی گناهان شما میشود"؛[۷۷]
- ایشان در روایتی دیگر فرمودند: "همانا خداوند متعال ما را برای خودش برگزید... سپس به ما حقِ شفاعت را ارزانی فرمود"؛[۷۸]
- در روایاتی نیز به زیارت امامان(ع) توصیه شده و پاداش این زیارت را شفاعت آن امام از زایر بیان کردهاند. برای نمونه، امام رضا(ع) فرمودند: "هر کس که امامان را زیارت کند؛ درحالیکه شوق به زیارت ایشان دارد... امامان(ع) شفیعان او در روز قیامت خواهند بود"[۷۹]
از آنچه گذشت میتوان شفاعت را نیز یکی از شئون امامان(ع) در روز قیامت دانست[۸۰][۸۱]
نهم: صاحب حوض کوثر
براساس روایات پرشمار، پیامبر اکرم(ص) در بهشت، حوضی به نام حوض کوثر دارد که از آب گوارای آن به مؤمنان میدهند. این روایات آنچنان فراواناند که میتوان به تواتر معنوی آنها حکم داد.[۸۲] در این روایات، نقش امام علی(ع) به عنوان ساقی و حتی صاحب حوض برجسته شده است. دراینباره، رسول خدا(ص) درباره امیرمؤمنان(ع) فرمودهاند: "...همانا او صاحب حوض من است. از دشمنانش منع کرده، دوستانش را مینوشاند".[۸۳] در این میان، جایگاه دیگر امامان نیز در رابطه با مسئله حوض کوثر مهم است. البته در اغلب روایات، تنها به ارتباط امام علی(ع) با این حوض اشاره شده است؛ گویی که شاید نتوان آن را شأن امامت دانست؛ اما با جستوجوی بیشتر در روایات، میتوان شواهدی به دست آورد که بیانگر ارتباط این حوض با مقام امامت باشد. برای نمونه، در روایتی صحیح چنین آمده است: من با رسول الله(ص) هستم و عترت و دو سبط من در کنار حوض همراه من هستند. پس هرکس ما را میخواهد، باید سخن ما را گرفته، مانند ما عمل کند.[۸۴] در این روایت، از حضور تمام امامان(ع) کنار حوض کوثر یاد شده است. در روایتی دیگر چنین آمده است که هرکس میخواهد از وحشت روز قیامت در امان باشد، ولایت علی(ع) را بپذیرد که او خليفه پس از من و صاحب حوض من است.[۸۵] همچنین در روایات دیگری از اطاعت امیرالمؤمنین(ع) به عنوان شرط نوشیدن از حوض کوثر یاد شده است.[۸۶] مجموعه این روایات نشان میدهد که آنچه موجب رسیدن به حوض کوثر و نوشیدن از آن است، داشتن ولایت امامان(ع) است؛ چراکه ولایت امیرالمؤمنين(ع) (بدون دیگر امامان(ع)) نمیتواند موجب رسیدن به این نعمت شود[۸۷].
منابع
پانویس
- ↑ «و در شیپور دمیده میشود؛ ناگهان آنها از قبرها، شتابان بهسوی پروردگارشان میروند» (يس، ۵۱).
- ↑ «روزی که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم!» (اسراء، ۷۱).
- ↑ ﴿...فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾ (اسراء، ۷۱ و ۷۲).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ "نَدْعُو كُلَّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِإِمَامِهِمْ. قُلْتُ: فَيَجِيءُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي قَرْنِهِ وَ عَلِيٌّ (ع) فِي قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ (ع) فِي قَرْنِهِ وَ الْحُسَيْنُ (ع) فِي قَرْنِهِ وَ كُلُّ إِمَامٍ فِي قَرْنِهِ الَّذِي هَلَكَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ؟ قَالَ: نَعَمْ". (احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۴).
- ↑ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۴۸ ـ ۱۵۰.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: نعمان بن محمد بن حیون، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (ع)، ج۲، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۱۲- ۱۱۷؛ همو، الخصال، ج۱، ص۳۱۴؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۲ و ۱۷۳؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۷. البته ممکن است گفته شود که جلوداری همان پرچمداری است و آنکه پرچمدار است، جلودار نیز است. در پاسخ باید گفت: جلودار، چنانکه از اسم آن برمیآید، کسی است که پیشاپیش یک جماعت است؛ اما لزوماً پرچمی در دست ندارد. پرچمدار نیز کسی است که پرچمی در دست دارد. اما او نیز لزوماً پیشاپیش آن جماعت نیست. بنابراین، میان جلوداری و پرچمداری تلازمی نیست. برای نمونه، در میدان جنگ، فرمانده میتواند پرچم را دست کسی دهد؛ اما خودْ جلودار سپاه باشد.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۲۹. نیز، ر.ک: ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب (ع)، ص۹۱ و ۹۲؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۱۶۸؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۵۰ ـ ۱۵۱.
- ↑ ﴿يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ﴾ (ابراهیم، ۴۱).
- ↑ ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا * وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا * وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا﴾ (انشقاق، ۷-۱۱).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۲. روایتی به همین مضمون از امام کاظم (ع) نیز نقل شده است (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الكوفی، ص۵۵۲).
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.
- ↑ «ثُمَّ يُدْعَى بِنَا فَيُدْفَعُ إِلَيْنَا حِسَابُ النَّاسِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ نُدْخِلُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۹). این روایت به لحاظ سندی اعتبار لازم را ندارد؛ اما برای تأیید دو روایت پیشین مفید است.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: بقره (۲)، ۲۰۲؛ آل عمران (۳)، ۱۹؛ مائده (۵)، ۴؛ رعد (۱۳)، ۴۱.
- ↑ رعد (۱۳)، ۴۰.
- ↑ شعرا (۲۶)، ۱۱۳.
- ↑ غاشیه (۸۸)، ۲۵ و ۲۶.
- ↑ آلوسی مینویسد: فی الآية رد على كثير من الشيعة حيث زعموا أن حساب الخلائق على الأمير واستدلوا على ذلك بما افتروه عليه وعلى أهل بيته - رضي الله تعالی عنهم أجمعين - من الأخبار (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱۵، ص۳۳۱.
- ↑ این مطلب در بخش شئون امام در نظام ماده، در مسئله «تفویض مطلق» تبیین شد.
- ↑ البته اگر آلوسی بر این باور باشد که اساساً اینکه امام (ع) به فرمان خداوند متعال، عهدهدار حساب خلایق شود، مدعایی ناسازگار با قرآن است، پاسخ او همان است که بیان شد. اما اگر او مدعای یادشده را در مقام ثبوت، امری ممکن دانسته، و در مقام اثبات، آن را مدعایی بدون دلیل بداند، در اینجا روشن است که نمیتوان با استفاده از سخنان امامان (ع) وی را محکوم کرد.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۸-۲۱.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۵۱ ـ ۱۵۳.
- ↑ برای آشنایی با شاهدان روز قیامت، ر.ک: عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج۴، ص۴۱۱-۴۲۱؛ حبيب الله طاهری، سیری در جهان پس از مرگ، ص۴۰۹-۴۱۷.
- ↑ «روزی که گواهان بهپا میخیزند» (غافر، ۵۱).
- ↑ «همچنین شما را امت میانهای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه است» بقره، ۱۴۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۶۲، ۸۲ و ۸۳؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۸۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰. گفتنی است برخی مفسران بهطور کلی معنای عرفی شهادت در این آیه را برنتافته، بر آن شدهاند که اساساً مراد از شهادت پیامبر، معنای عرفی آن نیست؛ بلکه بدین معناست که چون پیامبر کاملترین انسانهاست، رفتار او میزان سنجش رفتار دیگر انسانهاست (محمد رشید رضا، تفسير المنار، ج۲، ص۴ و ۵). برخی دیگر از مفسران اهل سنت نیز با نقل برخی روایات یادشده، دیدگاه شیعه مبنی بر انحصار شاهدان در آیه ۱۴۳ سوره بقره را بهشدت رد کردهاند (سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱، ص۴۰۴). در سوی مقابل، برخی مفسران معاصر شیعی بدون استفاده از روایات یادشده، مقصود از شاهدان در آیه را تنها بر امامان معصوم (ع) قابل صدق دانستهاند (سید محمد حسین طباطبایی، الميزان فی تفسير القرآن، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۳؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۷، ص۳۲۷-۳۳۱). ازآنجاکه نقد و بررسی دیدگاههای یادشده در روند این تحقیق تأثیری ندارد، خوانندگان را به منابع یادشده ارجاع میدهیم.
- ↑ «حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی میآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد» (نساء، ۴۱).
- ↑ «نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ (ص) شَاهِدٌ عَلَيْنَا»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ همان، ص۱۹۱.
- ↑ مائده، ۱۱۷.
- ↑ ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (نور، ۲۴).
- ↑ «...فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ (ص) شَاهِدٌ عَلَيْنَا»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ «نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۵۳ ـ ۱۵۷.
- ↑ «و در حدفاصل اهل بهشت و دوزخیان، حائل و مانعی وجود دارد و بر بلندیهای اعراف مردانی هستند که همه آنها را از سیمایشان میشناسند و [آن مردان] اهل بهشت را صدا کرده، میگویند: سلام بر شما؛ درحالیکه [اهل بهشت] هنوز داخل بهشت نشدهاند، ولی امید آن را دارند» (اعراف، ۴۶).
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، التبيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۴۱۱ و ۴۱۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۶۵۲ و ۶۵۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۳۶۳ و ۳۶۴.
- ↑ ﴿وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾ (اعراف، ۴۷).
- ↑ «دیدید که جمعآوری [مال و ثروت] و تکبر و غرورتان برای شما سودی نبخشید» (اعراف، ۴۸).
- ↑ «آیا اهل بهشت همانها نیستند که شما سوگند یاد میکردید که رحمت خدا هرگز شامل آنان نخواهد شد؟» (اعراف، ۴۹).
- ↑ ﴿ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ﴾ (اعراف، ۴۹).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸۱ و ۴۰۸. سند این روایات معتبر است. در متون اهل سنت نیز دیدگاههایی موافق با این حدیث وجود دارد (ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۸، ص۱۳۷).
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۹۵-۵۰۰ و نیز، رک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۲۳۱ و ۲۳۲. گفتنی است در تدوین این بخش، از تفسیر نمونه استفاده شده است (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۷- ۱۹۱).
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۵۷ ـ ۱۵۹.
- ↑ در روایتی معتبر از امام صادق (ع) چنین آمده است: "اَلنَّاسُ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَ الصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ. فَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَ تَتْرُكُ شَيْئاً" (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۷۷؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۹۲).
- ↑ على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۳۷۶. سند این روایت معتبر است. نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۳۶.
- ↑ ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص۲۱۹؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۳۶۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۲۹۰.
- ↑ عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۱۰۲ و نیز، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، فضائل الشيعة، ص۶.
- ↑ بیش از پانزده روایت وجود دارد. برای دیدن مجموعه روایات، ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۶۴-۷۱.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۱.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.
- ↑ نگارنده بیش از بیست روایت دراینباره یافته است (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۴-۴۱۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۸۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۶۸ و ۳۶۹.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۶. برای دیدن دیگر روایات در متون حدیثی شیعه، ر. ک: همان، ص۴۱۵-۴۱۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴.
- ↑ «إِنَّكَ قَسِيمُ النَّارِ وَ إِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تَدْخُلُهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ» (ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۰۷. نیز، ر.ک: موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۹۴؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۳، ص۲۴۷).
- ↑ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهاية فی غريب الحدیث والاثر، ج۴، ص۶۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۵، ص۳۳۲.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۸۶.
- ↑ همان.
- ↑ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۳۸۷ و ج۴، ص۲۰۸.
- ↑ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية والنهاية، ج۷، ص۳۵۵.
- ↑ ﴿عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾ (تحریم، ۶).
- ↑ تردید در سند این روایت از سه جهت است: نخست آنکه اولین نفر در سلسله سند، احمد بن مهران، فردی مجهول است. البته برخی مانند ابن غضائری و مرحوم خویی او را تضعیف کردهاند (احمد بن حسین بن غضائری، رجال ابن غضائری، ج۱، ص۶۹؛ سیدابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحديث، ج۲، ص۳۴۶). در سوی مقابل، برخی محققان، مانند وحید بهبهانی نیز او توثیق کردهاند (ر. ک: همو، معجم رجال الحديث، ج۲، ص۳۴۶، نیز، ر. ک: محمد بن اسماعیل حائری مازندرانی، متنهى المقال فی احوال الرجال، ج۱، ص۳۵۷). دوم آنکه محمد بن سنان از دیگر افراد در سلسله سند است و چنانکه پیشتر گذشت، درباره وثاقت یا عدم وثاقت او نیز سخن فراوان است (ر. ک: محمد علی مهدوی راد و امیر عطاء الله جباری، محمد بن سنان از ورای دیدگاهها، در: حديثپژوهی، ش۸، ص۳۷-۶۵). سوم آنکه مفضل بن عمر نیز در سلسله سند این روایت است که برخی رجالیون متقدم او را تضعیف کردهاند (ر. ک: احمد بن على نجاشی، رجال النجاشی، ص۴۱۶؛ احمد بن حسین بن غضائری، رجال ابن غضائری، ج۶، ص۱۳۱). در سوی مقابل، برخی قدما او از یاران خاص امام صادق (ع) دانسته، توثیق کردهاند (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۶). برخی رجالیون معاصر با تحقیقی گسترده درباره روایات مدحکننده و مذمتکننده مفضل، توثیق او را ترجیح دادهاند (سیدابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۲۹۳-۳۰۴).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۶۲ ـ ۱۶۸.
- ↑ و آنها جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد، شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکاند؛ سوره انبياء، آیه۲۸.
- ↑ و کسانی که جز خدا پرستش میشوند، هرگز مالک شفاعت نمیشوند؛ مگر کسانی که گواهی به حق داده و به خوبی آگاهاند؛ سوره زخرف، آیه۸۶.
- ↑ روایات یادشده در متون روایی پرشماری نقل شدهاند. در برخی روایات، از اصل شفاعت سخن به میان آمده است (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴. وی چهار روایت ذکر کرده است). در برخی روایات نیز برخی موانع شفاعت، مانند استخفاف نماز و... بیان شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۷۰). در برخی روایات، تأکید شده که شفاعت برای گناهکاران امت است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴). برخی روایات نیز بیانگر آن است که شفاعت امامان(ع) ویژه شیعیان است (رک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴).
- ↑ «وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقيه، ج۲، ص۲۱۶).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۶۹ و ۴۷۰.
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۲.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۰ و ۲۶۱. برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۵۸. گفتنی است در برخی روایات نیز شافعان به سه گروهِ پیامبران، عالمان و شهدا تقسیم شدهاند (رک: عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۶۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۵۶). براساس این گروه از روایات امامان(ع) نیز از شفیعان روز قیامت هستند؛ چه، به اذعان موافقان و مخالفان، ایشان سرآمد عالمان روزگار خود بودهاند.
- ↑ برای تفصیل بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی، الشفاعة فی الكتاب و السنة؛ محمد باقر علم الهدی، شفاعت.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.
- ↑ تواتر معنوی بدین معناست که الفاظ احادیث، متفاوت است؛ اما همگی یک مضمون را بیان میکنند (سید محمد صادق روحانی، زبدة الاصول، ج۳، ص۱۵۴). علامه مجلسی دراینباره ۳۳ روایت را گردآوری کرده است (ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۱۶-۲۹).
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰ و نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیع صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۹؛ همو، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۴؛ تفسير الامام العسکری(ع)، ص۱۸۴.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۲۴. نیز، ر. ک: محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۷۴.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰. این روایت به دلیل وجود محمد بن ابی القاسم - که مهمل است - اعتبار سندی لازم را ندارد؛ اما برای تأیید، مفید است.
- ↑ سید علی بن طاووس حسنی، التحصين، ص۵۶۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۷۰.