کرامت انسان در معارف و سیره نبوی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سیره پیامبر اکرم(ص) بر کرامت انسان تعلق گرفته بود و آن حضرت با هرآنچه کرامت انسان را از بین می‌برد مخالفت می‌کرد و یکی از علل پیشرفت سریع اسلام نیز همین مورد بیان شده است. در سیره حکومتی حضرت، انسان بعد از نجات از بندهای حقارت و بندگی و جهالت، به سوی حق رستگاری هدایت می‌شود تا به خداوند برسد. پیامبر اسلام(ص) تلاش نمود تا جامعه اسلامی را از ذلت رهانیده و آنها را به عزت برساند؛ لذاست که کرامت یکی از دستاوردهای بعثت بیان شده است.

مقدمه

پیامبر اسلام با تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی، به سلب موانع برخورداری انسان از کرامت ذاتی و اثبات آنچه کرامت انسان را به ارمغان می‌آورد اقدام کرد. پیامبر اسلام(ص) پیام دعوت خود را در پاسخ به سؤال مفروق ـ یکی از بزرگان «بنی شیبان» ـ چنین معرفی می‌کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱]. مفروق گفت: «به خدا که تو به تمامی اخلاق و اعمال نیک، دعوت کردی. مردمی که از حق رو گرداندند و تو را تکذیب کردند و با تو دشمنی ورزیدند، سخت گمراهند»[۲].

علی(ع) در نهج البلاغه این مبنای سیره حضرت را چنین می‌فرماید: «پیامبر(ص) مردم جاهلی را تا به جایگاه کرامت انسانی پیش برد و به رستگاری رساند»[۳].

«هاندریک وان لون» مؤلف کتاب تاریخ بشر نیز می‌نویسد: محمد(ص) از این زمان (هجرت) تا روز مرگ خود، در تمام اقدامات خویش، به دو علت توفیق یافت... او می‌گفت باید الله مالک تمام جهان را دوست داشت، پدر و مادر را احترام گذاشت، با بی‌چیزان و بیماران، متواضع و مهربان بود، درباره همسایگان تقلب و اعمال دور از شرافت انجام نداد[۴].

در تاریخ آمده است که عدی بن حاتم پس از شکست مردم «جبل طی» در سال نهم هجری از لشکر اسلام و فرار به شام، سرانجام به‌وسیله خواهرش به مدینه آمد و در مسجد به محضر پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد و بعد به همراه پیامبر به سوی منزل حرکت کرد. در بین راه پیرزنی نزد حضرت آمد و حاجتش را با حضرت در میان گذاشت و حضرت مدتی به درد دل او گوش داد. عدی گوید: با خود گفتم وَ اللَّهِ مَا هَذَا بِمَلِكٍ (به خدا قسم این مرد سلطان و زمامدار مادی نیست) زیرا روش پادشاهان این نیست که برای رفع گرفتاری پیرزنی این مقدار معطل شوند و تا این اندازه تواضع داشته باشند. عدی گوید: به هر حال با او به منزل رفتم، اطاقش ساده و بی‌فرش بود، تنها فرش کوچکی از لیف خرما داشت، آن را در صدر اتاق افکند و مرا روی آن نشاند و خود روی زمین نشست و نهایت احترام را به من کرد. این رفتار انسانی او آن‌چنان در دلم اثر کرد که دیگر نیازی به دلیل و برهان نداشتم، با خود گفتم: باید این مرد پیامبر خدا باشد، پس از مذاکرات مختصری از آیین سابق خود دست کشیده، مسلمان شدم[۵]. سید قطب درباره علت پیشرفت سریع اسلام در دهه‌های اولیه می‌نویسد:... رمز پیروزی شگفت‌انگیز و پیشروی برق‌آسای روش اسلامی از آن جهت بود که برنامه و مقررات آن با احتیاجات فطری و ساختمان وجود انسان موافق بود و حقایق و اصول آن هم به هر جهت با عقل سلیم، سازگاری داشت و پیداست که چون فطرت انسان، روشن و بینا شد و به راه صحیح افتاد، دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع پیشرفت او گردد و او را از هدف باز دارد[۶]

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۷]. پیامبر اعظم(ص) در سیره حکومتی خود به دنبال رساندن انسان به چنین مرتبه‌ای از شایستگی بود و آنان که تحت رهبری سیاسی و الهی او قرار گرفتند، دارای افکار و اندیشه‌های بلندی شده و نیز اعمالی کاملاً انسانی و برخاسته از کمالات الهی داشتند، به طوری که صدور این نوع افکار فقط شایسته آنان بود. آیه شریفه می‌فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۸]. آیه شریفه برخورداری حیات و زندگی پاکیزه و طیب را از آن کسانی می‌داند که هم عمل صالح انجام دهند و هم اندیشه پاک و حق‌گرایانه داشته و به کسب معارف الهی برآیند. در این صورت چنین اشخاصی مصادیق آیه شریفه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ شده و از کرامت ارزشی ویژه خداوند برخوردار می‌شوند.

انسانی که از کرامت ویژه برخوردار شد، دارای هدایت ویژه الهی گردید: ﴿مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي[۹] و به درجاتی از اطمینان و آرامش رسید: ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۰] و به راحتی می‌تواند مشکلات و مصایب را تحمل کند: ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۱].

در سیره حکومتی حضرت، انسان بعد از نجات از بندهای حقارت و بندگی و جهالت، به سوی حق رستگاری هدایت می‌شود تا به حق تعالی برسد. علی(ع) در حدیثی می‌فرماید: «هنگامی که رسول خدا(ص) مرا به سوی یمن فرستاد، فرمود با هیچ کس پیکار مکن مگر آنکه قبلاً او را دعوت به سوی حق کنی». بعد فرمود: به خدا سوگند اگر یک انسان به دست تو هدایت شود برای تو بهتر است از تمام آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می‌کند[۱۲].

آنان که در این سیره کرامت ذاتی خود را یافتند و آموختند که انسان شأن جانشینی خداوند در زمین را دارد و باید از کرامت ویژه آن برخوردار شود و هدایت یافتن خود به سوی حق را آغازی برای رسیدن به حق قرار دادند، فراوانند. به ذکر چند نمونه اکتفا می‌شود. سعد ربیع از کسانی است که مراتبی از شأنیت و شایستگی انسان را درک کرده و خود را تحت تربیت خلیفه خدا در زمین قرار داده است. وی زمانی که در جنگ احد با دوازده زخم بر زمین افتاده بود، مردی از کنار وی گذشت و به او گفت: می‌گویند محمد(ص) کشته شده. سعد به وی گفت: اگر محمد(ص) کشته شده ولی خدای محمد زنده است و ما در راه نشر آیین خدا جهاد می‌کنیم و از حریم توحید دفاع می‌نماییم[۱۳].[۱۴]

اصل کرامت و عزت انسان

کرامت و عزت انسانی مبنای اخلاق اسلامی را شکل می‌دهد. پیامبر گرامی اسلام (ص) تلاش نمود تا جامعه اسلامی را از ذلت رهانیده و آنها را به عزت برساند. تعبیر موشکافانه حضرت علی(ع) از عملکرد رسالت آن حضرت و توصیف عرب در عصر جاهلی جالب است: خداوند پیغمبر(ص) را به رسالت مبعوث ساخت، که جهانیان را بیم دهد و امین آیات وی باشد، در حالی که شما ملت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین‌ها زندگی می‌نمودید. در میان سنگ‌های خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمی‌ترسیدند). آب‌های آلوده را می‌نوشیدید و غذاهای ناگوار را می‌خوردید، خون یکدیگر را می‌ریختید و پیوند خویشاوندی را قطع می‌نمودید، بت‌ها در میان شما بر پا بود (و پرستش بت شیوه و آیین شما) و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود[۱۵].

پیامبر گرامی اسلام(ص) توانست در کوتاه مدت عرب را از عصر جاهلی خارج نموده و موجبات تحول روحی و باطنی را در آنها فراهم سازد[۱۶]. آموزه بنیادین پیامبر گرامی اسلام(ص) ارج نهادن و تکریم شخصیت انسان و از بین بردن اغلال و قیوداتی بود که انسان آن روز را گرفتار کرده بود. ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۷].[۱۸]

کرامت انسان و رهایی از وابستگی‌های مادی

از دیگر شاخص‌های اساسی تمدن نبوی، می‌توان به دیدگاه اسلام به انسان اشاره کرد. بر اساس آموزه‌های نبوی، انسان موجودی متعالی، صاحب کرامت، منحصر به فرد و ارزشمندترین موجود روی زمین است و آنچه در این کره خاکی هست، مسخر او و به منظور برآوردن نیازهای اوست[۱۹]. البته خداوند افزون بر این همه شأن و منزلت و مقام معنوی، بار سنگین امانت الهی را بر دوش وی نهاده است[۲۰]. پس بایسته است او برای حفظ این امانت الهی، همه توان و نیروهای مادی و معنوی خویش را به کار گیرد، شأن و منزلت حقیقی خود را بشناسد و برای رسیدن به تکامل همه‌جانبه، بر اساس آموزه‌های الهی گام بردارد تا دچار زیان نشود و گوهر ارزشمند انسانی را از دست ندهد. انسان باید برای رسیدن به مقام‌های والای انسانی، موانع را از سر راه بردارد و خود را از بند بندگی غیر خدا برهاند؛ زیرا خداوند، او را آزاد آفریده است. اکنون باید بررسی کرد آزادی انسان که در آموزه‌های نبوی مطرح شده و از مهم‌ترین ویژگی‌های حقیقی تمدن اوست، به چه معناست. از دیدگاه قرآن کریم، آزادی، اسیر انسان‌هایی مانند خود نبودن است که آن اسارت، نتیجه برگزیدن غیر خدا به دوستی و ولایت است. خداوند در قرآن کریم، آزادی را ارمغان بزرگ وحی و رسالت رسول خدا(ص) می‌داند و در آیه‌ای با صراحت در این باره می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۲۱].

خداوند در قرآن، اسارت انسان در قیدوبندها را نتیجه برگزیدن راه کفر و پیروی از غیر حق و غیر خدا می‌داند و می‌فرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ[۲۲]. و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۳].

در حقیقت، بندگی خدا، آزادی از غیر خدا و بندگی و اسارت طاغوت، نتیجه کفر و ایمان نداشتن به وحدانیت خدا و فرستادگان اوست. رسول گرامی اسلام می‌فرماید: خداوند متعال هر روز می‌فرماید: «من پروردگار عزیز شما هستم. پس هر که خواهان عزت دو جهان است، باید از خدای عزیز اطاعت کند»[۲۴].

آن حضرت در بیانی دیگر، ضرورت عزت مؤمنان را این گونه یاد آور می‌شود: «هرکس آزادانه خواری را بپذیرد، از ما نیست»[۲۵]؛ یعنی عزت و سربلندی دنیا و آخرت فقط در گرو اطاعت از خداوند است. گفتنی است قیام‌هایی که در طول تاریخ بر مبنای این اندیشه شکل گرفتند، به پیروزی و سرافرازی مسلمانان انجامیدند و در مقابل، با افول این بینش، تمدن اسلامی دچار انحطاط فکری و فرهنگی شد که این انحطاط بر دیگر جنبه‌ها نیز اثر گذاشت[۲۶].

کرامت و حیثیت، دستاورد بعثت

پیامبران برای زنده کردن و استواری بخشیدن پایه‌های اخلاق برانگیخته شده‌اند. پیامبر اسلام بانگ بر می‌داشت که من برای کامل کردن ارزش‌های اخلاقی مردمان برانگیخته شده‌ام[۲۷]. قرآن کریم رسالت آن حضرت را معطوف به همین امر می‌داند: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۸]. در جای دیگری نیز این رسالت پیامبر گرامی اسلام را منّتی از جانب خداوند بر مؤمنان می‌داند تا به تزکیه و تعلیم آنان بپردازد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۲۹].

چنین بعثتی جهت‌گیری سیره را مشخص می‌کند تا در سایه حکومت و اِعمال حاکمیت الهی انسان‌ها فطرت الهی خود را شکوفا ساخته و به آنچه خیر و نیکو و پسندیده خداست، چه از نوع اندیشه و معرفت باشد و چه از نوع عمل باشد، آزادانه و با انتخاب رو آورند و متصف به آنها شوند. علی(ع) می‌فرماید: «به درستی که خداوند محمد(ص) را مبعوث کرد تا بندگانش را از بندگی‌های غیر خدا خارج کرده و به سوی عبودیت خداوند برساند»[۳۰].

پیامبر خدا در قرآن به داشتن اخلاق سترگ ستوده شده است[۳۱]؛ وصفی که برای هیچ پیامبری در کتاب‌های آسمانی نیامده است. اگر وصفی سترگ‌تر از این می‌بود، خداوند، بی‌گمان، واپسین پیامبر محبوب خویش را بدان می‌ستود و یاد می‌کرد. ارزش و اهمیت اخلاق نیک که از کرامت و بزرگواری سرچشمه می‌گیرد، آشکارا از این ستایش خداوند از پیامبرش پیدا است.

پیامبران که از نژاد پاک و پاسداران و نگهبانان شایسته و بایسته امانت خداوندی بودند، «یکی پس از دیگری همه بزرگوار و ارجمند آمدند و به پشتیبانی دین خدا برخاستند تا اینکه این روند تکاملی و تشریف بزرگواری از سوی خداوند به پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله رسید و او را از بهترین خاندان و گرامی‌ترین دودمان برکشید؛ از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند و خاندانش، نیکوترین خاندان، و دودمانش بهترین دودمان. در گرداگرد مکه روییدند، و در کشتزار بزرگواری بالیدند»[۳۲].

کسی که به پاسداری از ارزش‌های اخلاقی برمی‌خیزد، ناگزیر باید به گرامی‌ترین تشریف و جامه کرامت و منزلت ویژگی یافته باشد؛ چراکه انجام کاری سنگین و سترگ مانند رسالت، آن هم برای برپایی و پاسداری کرامت و حیثیت انسان‌ها، کسی را سزد که نشانه‌های رستگاری در او هویدا و برگزیده و برکشیده است[۳۳]. جایگاه پیامبر بهترین جایگاه‌ها و زمینه رویشش، شریف‌ترین رویشگاه‌های تاریخ است و از کان‌های ارجمندی و کرامت و مهدهای پاکیزگی و پاکدامنی به شمار می‌رود[۳۴].[۳۵]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  2. علی بن برهان حلبی، سیره حلبیه (بیروت: دار احیاء التراث العربی) ج۲، ص۵.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۸۵.
  4. تاریخ بشر، ص۸۸.
  5. محمد بن واقد، مغازی (بیروت: منشورات اعلمی، ۱۴۰۹ق) ج۳، ص۹۸۸ - ۹۸۹.
  6. سید قطب، اسلام آیین فطرت، ص۱۴۱.
  7. «بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  8. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم» سوره نحل، آیه ۹۷.
  9. «کسانی را که خداوند راهنمایی کند راهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۱۷۸.
  10. «آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  11. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  12. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۶۱.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۵.
  14. یوسفی‌راد، مرتضی، مقاله «مبانی انسان‌شناختی سیره سیاسی نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۵۰ و ۵۵.
  15. نهج البلاغه، خطبه ۲۶، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
  16. نجف لک زایی، سیره پیامبر اعظم در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، (قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵).
  17. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  18. بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۶۹.
  19. نک: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹؛ ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳؛ ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.
  20. نک: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  21. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  22. «آنانند که به پروردگارشان کفر ورزیدند و بندهایی به گردن دارند» سوره رعد، آیه ۵.
  23. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  24. کنز العمال، ج۱۵، ص۷۸۴، ح۴۳۱۰۱.
  25. تحف العقول، ص۵۸.
  26. صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، ص ۳۶.
  27. «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌»؛ (ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۳). این حدیث، در الموطأ مالک بن انس(۹۵ - ۱۷۹ق) بدین‌گونه آمده است: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ حُسْنَ الْأَخْلَاقِ»؛ «برای تمام کردن نیکی اخلاق برانگیخته شدم». (الموطأ، جز دوم، ما جاء في حسن الخلق).
  28. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  29. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  31. ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  32. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۹۴، ص۸۷.
  33. «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُ بِعَقَائِلِ كَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِكَرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ الْعَمَى»؛ «و گواهی می‌دهم که محمد(ص) بنده او و فرستاده او است برگرفته از میان آفریدگان و گزیده برای شرح دادن حقیقت‌های ایمان، مخصوص به گرامی‌ترین تشریف‌های کرامت، منتخب برای ادای وظیفه بزرگ رسالت، نشانه‌های رستگاری بدو آشکار و مبرهن، دیده تاریک بین خرد به نور او روشن». (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۷۸، ص۱۸۶).
  34. «مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِي مَعَادِنِ الْكَرَامَةِ وَ مَمَاهِدِ السَّلَامَةِ قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الْأَبْرَارِ وَ ثُنِيَتْ إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الْأَبْصَارِ»؛ «قرارگاه او بهترین قرارگاه است و خاندان او از شریف‌ترین پایگاه است؛ از کان‌های ارجمندی و کرامت، و مهدهای پاکیزگی و عفت». (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۹۶، ص۸۸).
  35. ساکت، محمد حسین، مقاله «کرامت انسان»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۵۳؛ یوسفی‌راد، مرتضی، مقاله «مبانی انسان‌شناختی سیره سیاسی نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۵۰ و ۵۵.