اثبات امامت با معجزه

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

یکی از براهین عقلی امامت امیرالمؤمنین (ع) برهان معجزه است، یعنی امیرالمؤمنین (ع) مدعی امامت بود و از سویی معجزات بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، امامت وی به حکم عقل ثابت است، زیرا معجزه، همان‌گونه که برهان عقلی بر صدق مدعی نبوت است، برهان عقلی بر صدق مدعی امامت نیز محسوب می‌شود[۱].[۲]

حقیقت و دلالت معجزه

معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به مشیت و عنایت خاص خداوند از فردی صادر می‌شود تا دلیل بر حقانیت مدعای او باشد. برخی از متکلمان، معجزه را از مختصات پیامبران دانسته‌اند، و خارق‌العاده‌هایی را که از اولیای الهی صادر می‌شود «کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای مقام و منصبی الهی یا حقانیت دین و آیین الهی صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و منصب الهی نبوت باشد یا امامت، و کرامت، امر خارق‌العاده‌ای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام می‌شود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست[۳]. برای مثال، پیامبر اکرم (ص) برای اثبات نبوت خود و به درخواست مشرکان از درخت خواست تا از جای خود کنده شود و نزد او بیاید و به نبوت و رسالت وی گواهی دهد. درخواست پیامبر (ص) تحقق یافت[۴]. این حادثه خارق‌العاده، معجزه نام دارد. همچنین پیامبر اکرم (ص) با مقداری آبگوشت که برای تعدادی انگشت‌شمار، کافی بود، تمام مسلمانانی را که به حفر خندق مشغول بودند غذا داد، بدون آنکه از غذا چیزی کم شود. پیامبر اکرم (ص) این کار را برای اثبات دعوی نبوت خویش انجام نداد، بلکه آن عمل خارق‌العاده نشانه لطف و عنایت ویژه خداوند به آن حضرت بود. خواه به چنین تفصیل و تفسیری در باب خارق‌العاده‌هایی که از اولیای الهی صادر می‌شود، قائل شویم یا نه، در دلالت آن بر حقانیت مدعای آنان - خواه نبوت باشد یا امامت یا حقانیت آیین و مذهب - تأثیری ندارد و تفاوتی را پدید نمی‌آورد. مهم، این است که او دعوی نبوت یا امامت را مطرح کرده و کار خارق‌العاده‌ای را نیز انجام داده است، که از نظر مردم با ادعای وی ارتباط دارد، خواه آن کار خارق‌العاده قبل از طرح مدعا یا پس از آن واقع شده باشد، زیرا فهم عقلی و فطری بشر این است که خداوند حکیم، کسی را که به دروغ، دعوی نبوت یا امامت کند، مورد لطف و عنایت ویژه خود قرار نمی‌دهد و او را به انجام کارهای خارق‌العاده مجهز نمی‌کند، خواه کارهای خارق‌العاده قبل از دعوی نبوت و امامت از وی صادر شود، یا پس از دعوی نبوت و امامت. بدین سبب است که برخی از متکلمان اسلامی، آنجا که به اثبات نبوت پیامبر اکرم (ص) براساس معجزات و کرامات او پرداخته‌اند، هم خوارق عادات قبل از دعوی نبوت از سوی آن حضرت را نام برده‌اند، و هم خوارق عادات پس از دعوی نبوت او را؛ گونه نخست را «ارهاصی” و گونه دوم را تصدیقی” نامیده‌اند[۵].

«ارهاص” نامیدن معجزات پیامبر (ص) قبل از مبعوث شدن به پیامبری بدان جهت است که در آن زمان او دعوی نبوت نکرده بود، تا اعطای معجزه به وی از سوی خداوند به قصد تصدیق او بوده باشد، ولی چون خداوند می‌خواست بعدا او را به پیامبری برانگیزد، معجزاتی را به وی اعطا کرد، تا زمینه‌ساز دعوی نبوت او پس از مبعوث شدن به مقام رسالت باشد، به ویژه آنکه از سوی پیامبران پیشین، با اوصاف و نشانه‌هایی خاص به نبوت وی بشارت داده شده بود.

حاصل آنکه: ارهاصی یا تصدیقی بودن معجزات پیامبر (ص) از جنبه مقایسه آنها با خداوند متعال است که اعطاکننده معجزات به حضرت بوده است، اما از جنبه دلالت بر صدق دعوی نبوت او از نظر عقل و فطرت بشری، تفاوتی وجود ندارد؛ یعنی آن‌گاه که دعوی نبوت کند، معجزات وی، چه قبل از دعوی و چه پس از آن، بر حقانیت او دلالت می‌کند، زیرا از نظر عقل، اعطای معجزه از سوی خداوند حکیم به انسان دروغگو قبیح و صدور فعل قبیح از خداوند سبحان محال است.

در هر حال، معجزه به نبوت اختصاص ندارد، بلکه معجزه با راستگویی کسی ملازمه دارد که با زبان حال یا قال مدعی مقام و منصبی الهی است؛ هرگاه آن مقام و منصب، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را اثبات می‌کند، و هر گاه آن مقام و منصب امامت باشد، معجزه، راستگویی مدعی امامت را اثبات می‌کند، و هرگاه آن مقام و منصب، ولایت و قرب معنوی در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات می‌کند.

دلالت معجزه بر هریک از امور یاد شده، دلالت تضمّنی است نه دلالت مطابقی. دلالت مطابقی معجزه این است که آورنده معجزه در مدعای خود راستگو است، حال اگر مدعای او نبوت باشد، بر راستگویی او در دعوی نبوت دلالت می‌کند، و اگر مدعای او امامت باشد، بر راستگویی او در امامت دلالت می‌کند و هکذا[۶].

معجزه، اقسام گوناگونی دارد:

  1. یکی از اقسام معجزه، این است که سخنی بگوید که دیگران از آوردن مانند آن ناتوان باشند، چنان که قرآن کریم این‌گونه است.
  2. قسم دیگر این است که بدون استفاده از راه‌های عادی، از حوادث گذشته یا آینده خبر درست بدهد، یعنی آنچه مربوط به گذشته است، واقع شده باشد، و آنچه مربوط به آینده است، واقع شود. رسول اکرم (ص) نمونه‌های بسیاری از این‌گونه معجزات داشته است[۷].
  3. قسم دیگر وقوع کاری خارق‌العاده است که یا از کسی صادر می‌شود، یا به دعای وی رخ می‌دهد، و یا به خاطر او و درباره او تحقق می‌یابد.

همه این اقسام برای پیامبر اکرم (ص) رخ داده است[۸].[۹]

امیرالمؤمنین (ع) و دعوی امامت

براساس آنچه گفته شد برای اثبات دلیل معجزه بر امامت امیرالمؤمنین (ع) دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد، دعوی امامت از سوی ایشان و وقوع معجزه از آن حضرت. گزارش‌های تاریخی بیانگر این است که امیرالمؤمنین (ع) پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) خود را پیشوای برحق امت اسلامی می‌دانست، چنان‌که جمعی از اصحاب پیامبر (ص) نیز طرفدار و پیروش بودند و با ابوبکر و دیگران احتجاج کردند. سخنان اعتراض‌آمیز امیرالمؤمنین (ع) درباره کسانی که جامه خلافت را پیش از او برتن کردند[۱۰]، و احتجاج وی با اصحاب شورا مشهور است[۱۱].

مورخان نقل کرده‌اند که امیرالمؤمنین (ع) و بنی‌هاشم تا وقتی حضرت زهرا (س) از دنیا نرفته بود، با ابوبکر بیعت نکردند[۱۲]. چنان که فاطمه زهرا (س) هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و با حالت خشم از وی از دنیا رفت. بیعت نکردن امیرالمؤمنین (ع) با ابوبکر بدان علت بود که او را شایسته مقام خلافت نمی‌دانست و امامت را حق خود می‌دانست، و بیعت او نیز با اکراه و به سبب رعایت مصالح اسلام و مسلمانان واقع شد، چنان که وقتی وی را برای بیعت کردن با ابوبکر به مسجد آوردند، فرمود: «أَنَا أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِالْبَيْعَةِ لِي»[۱۳]؛ من از شما به امامت سزاوارترم و شما به بیعت کردن با من سزاوارترید”. امیرالمؤمنین (ع) از قریش و همدستان‌شان شکوه کرده است که چرا درباره امامت، با وی به نزاع برخاستند با آنکه وی به آن سزاوارتر از دیگران بود[۱۴].

بنابراین، از نظر شواهد تاریخی در اینکه امیرالمؤمنین (ع) مدعی مقام امامت بود تردیدی وجود ندارد[۱۵].

معجزات امام علی

خلاصه برهان

خلاصه برهان معجزه بر امامت علی (ع) این است که وی مدعی امامت بوده و معجزات و کرامات بسیاری از او سرزده است. همان‌گونه که هرگاه کسی مدعی نبوت باشد و معجزه داشته باشد، نبوتش ثابت می‌شود، کسی که دعوی امامت داشته باشد و دارای معجزه باشد، امامتش ثابت می‌شود. بنابراین امیرالمؤمنین (ع) پس از پیامبر اکرم (ص) امام امت اسلامی بوده است.

پاسخ به دو اشکال

فاضل قوشجی پس از شرح کلام محقق طوسی درباره استدلال به معجزات امیرالمؤمنین (ع) بر امامت دو اشکال را مطرح کرده و گفته است: «ما قبول نداریم امیرالمؤمنین (ع) قبل از ابوبکر ادعای امامت کرده است، و بر فرض قبول این مطلب قبول نداریم خارق‌العاده‌هایی که از امیرالمؤمنین (ع) صادر و ظاهر شده در مقام تحدی بوده است”[۱۶].

از مطالب پیشین، پاسخ نخستین اشکال فاضل قوشجی روشن شد و ثابت گردید که امیرالمؤمنین (ع) مدعی امامت امت اسلامی پس از رسول گرامی اسلام (ص) بوده است. سخنان امام (ع) و هوادارانش، برخی در زمان ابوبکر و برخی پس از وی ایراد شده است، و مفاد آنها در هر دو مورد این است که مقام خلافت و امامت پس از پیامبر اکرم (ص) مخصوص امیرالمؤمنین (ع) بوده، و کسی جز او شایسته آن نبوده است. در پاسخ اشکال دوم یادآور می‌شویم، تحدی از ارکان معجزه نیست. آنچه در معجزه نقش اساسی دارد این است که کارهای خارق‌العاده با استناد به عنایت و رضایت خداوند واقع شود، زیرا در آن صورت بر حقانیت مدعی نبوت یا امامت دلالت می‌کند، چون بر خداوند حکیم روا نیست که کسی را که به دروغ دعوی نبوت یا امامت دارد، مورد عنایت ویژه و رضایت خود قرار دهد. تحدّی در جایی لازم است که کسانی در برابر مدعی نبوت و امامت بایستند و مدعی شوند که می‌توانند کارهای خارق‌العاده‌ای در سطح مدعی نبوت و امامت انجام دهند، اینجاست که مدعی راستین نبوت یا امامت، مخالفان را به مبارزه دعوت می‌کند و مردم نیز همین درخواست و انتظار را از مخالفان دارند.

حاصل آنکه از نظر عقل بر خداوند حکیم روا نیست که فرد مدعی نبوت یا امامت را به قدرت خارق‌العاده‌ای مجهز کند که بتواند کارهایی خارق‌العاده انجام دهد که مخالفان از انجام آنها عاجزند، خواه مدعی راستین نبوت یا امامت، دیگران را به مبارزه دعوت کند یا نکند؛ به عبارت دیگر، مدعی راستین نبوت و امامت با انجام کارهای خارق‌العاده‌ای که دیگران از انجام مثل آنها ناتوان‌اند، حقانیت مدعای خود را اثبات می‌کند، حال اگر کسانی با او به مخالفت برخاستند، وی با آنان تحدّی می‌کند، یعنی نقش تحدی در معجزات، ثانوی است نه اولی. بدین علت در قرآن کریم، در نقل معجزات پیامبران الهی، گاهی مسئله تحدی مطرح شده (مانند پیامبر اکرم (ص)) و گاهی مطرح نشده است (مانند حضرت مسیح (ع))[۱۷].

دیدگاه ابن قبه رازی درباره امکان معجزه امام

متکلمان اهل سنت به طور معمول امور خارق‌العاده را برای غیر نبی کرامت می‌نامند[۱۸]، با اینکه برخی از آنان معجزه و کرامت را با نقض عادت متساوی دانسته‌اند[۱۹]. اما متکلمان امامیه به طور غالب از لفظ معجزه بهره می‌گیرند [۲۰]. ابن قبه رازی نیز از همین لفظ استفاده کرده است[۲۱]. به هر حال در این باره نظرهای مختلفی بیان شده که اظهار امر خارق‌العاده به دست غیر نبی امکان دارد یا نه؟[۲۲].

در میان امامیه، ابن قبه رازی[۲۳] و دیگر متکلمان[۲۴] امکان ظهور معجزه را را برای غیر نبی امام جایز دانسته‌اند و آن را در کنار نصّ معیاری برای تعیین امام شمرده‌اند[۲۵]. ابن قبه رازی معیار اصلی نصب امام را نصّ می‌داند[۲۶]، اما برخی متکلمان معجزه را ملاک می‌شناسند[۲۷].

ابن قبه رازی معجزه امام را با شرایط معجزه نبی می‌پذیرد. او شرط اصلحیت را از شروط اساسی اظهار معجزه امام می‌داند و معتقد است امام بدون اذن و اراده الهی حق اقامه امر خارق‌العاده را ندارد. وی بیان می‌کند خداوند زمانی به امام اجازه اظهار معجزه می‌دهد که آن را برای خلق صلاح بداند[۲۸]. ابن قبه رازی با اینکه معتقد است معجزه از نشان‌های امامت می‌تواند باشد و حتی آخرین امام، در صورت طولانی شدن غیبت، موقع ظهور ممکن است معجزه‌ای بنماید که بر امامت او دلالت داشته باشد[۲۹]، برای اثبات امامت امامان دیگر هیچ‌گاه به معاجز و دلایل اشاره نمی‌کند. شیوه او براساس اثبات نصّ بر امامت هر امام و پیدایی علم آنان به حلال و حرام است[۳۰].[۳۱]

منابع

پانویس

  1. برهان معجزه را عده‌ای از متکلمان امامیه به اختصار یا به تفصیل بیان کرده‌اند:
    1. شیخ مفید در کتاب ارشاد به تفصیل از معجزات امیرالمؤمنین (ع) سخن گفته و آنها را دلیل روشنی بر امامت آن حضرت دانسته است (الارشاد، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳).
    2. ابوالصلاح حلبی در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای اثبات امامت همه امامان اهل‌بیت (ع) و سپس برای اثبات هریک از آنان تقریر کرده است (تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳).
    3. خواجه نصیرالدین طوسی در تجرید الاعتقاد در عبارتی کوتاه – چنان‌که سبک او در کتاب مزبور اقتضا می‌کند -برهان معجزه بر امامت علی (ع) را بیان کرده است، ولظهور المعجز علی یده کقلع باب خیبر و مخاطبة الثعبان، و رفع الصخرة العظیمة عن القلیب و محاربة الجن و رد الشمس و غیر ذلک، و ادعی الامامة، فیکون صادقا.
    4. علامه حلی در کشف المراد کلام محقق طوسی درباره برهان معجزه را شرح کرده است (کشف المراد، ص۵۰۲ -۵۰۳).
    5. ابواسحاق نوبختی در الیاقوت فی علم کلام، برهان معجزه بر امامت امیرالمؤمنین (ع) را به اختصار بیان کرده است. علامه حلی نیز در انوار الملکوت آن را تبیین کرده است (انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۴-۲۱۵).
    6. نجم الدین، جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (صاحب شرایع الاحکام) در کتاب المسلک فی اصول برهان معجزه را با عنوان پنجمین دلیل بر امامت امیرالمؤمنین (ع) به صورت نسبتاً مشروح کتاب بیان کرده است (المسلک فی اصول الدین، ص۲۴۱-۲۴۷).
    7. محمد بن جریر بن رستم طبری در المسترشد- که در اثبات امامت امیرالمؤمنین (ع) نگاشته است – نمونه‌هایی از معجزات علی (ع) را برای اثبات امامت آن حضرت نقل کرده است، (المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، ص۶۶۴-۶۷۴).
    8. ملامهدی نراقی در انیس الموحدین امامت امیرالمؤمنین (ع) را از پنج طریق اثبات کرده و طریق چهارم را صدور معجزات از آن حضرت قرار داده است (انیس الموحدین، ص۲۲۹-۲۳۳).
    9. زین‌الدین علی بن یونس عاملی بیاضی در «الصراط المستقیم” از طریق معجزات، بر امامت امیرالمؤمنین و دیگر امامان اهل‌بیت (ع) استدلال کرده است (الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۹۴-۱۰۹ و ج۲، ص۱۷۷-۲۱۵).
  2. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۷۹.
  3. در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  5. من انواع المعجزات افعال ظهرت منه (ص) علی خلاف العادة تربی علی الف، قد فصلت فی دلائل النبوة، بعضها ارهاصیة ظهرت قبل دعوی النبوة، و بعضها تصدیقیة ظهرت بعدها. شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷.
  6. أن المعجز انما بدل بطریق المطابقة، علی صدق الدعوی التی یطابقها، فاما دلالتها علی النبوة، فانما هی بطریق التضمن، و بیانه انه یدل علی صدق المدعی النبوة فی دعواه، ولما کان دعواه النبوة تضمن صدقه فی تلک الدعوی نبوته، فکان دلالته علی النبوة بالتضمن، لا بالمطابقة. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۴۰۳.
  7. خداوند در موارد متعدد، پس از نقل حوادث گذشته فرموده است: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ... «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم.».. سوره آل عمران، آیه ۴۴؛ ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا... «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید.».. سوره هود، آیه ۴۹؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ... «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم.».. سوره یوسف، آیه ۱۰۲. چنان که قرآن کریم از حوادث بسیاری که در آینده تحقق یافته خبر داده است: ﴿الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ * وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «الف، لام، میم * رومیان شکست خوردند * در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند * در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند * به یاری خداوند که هر کس را بخواهد یاری می‌رساند و او پیروزمند بخشاینده است * بنابر وعده خداوند؛ خداوند در وعده خود خلاف نمی‌ورزد امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۱-۶؛ ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ «به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱؛ ﴿سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ «زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند» سوره قمر، آیه ۴۵؛ ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶؛ ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷؛ ﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ «بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵. در روایات نیز نمونه‌های بسیاری از این‌گونه معجزات نقل شده است: مانند اخبار از اینکه علی (ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگ خواهد کرد، و اخبار به عمار که گروهی یاغی، او را خواهند کشت، و اخبار به اینکه کسری و قیصر هلاک خواهند شد و نمونه‌های دیگر.
  8. بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۲۱-۳۲۵؛ ج۱۸، ص۱-۱۴۷؛ نیز ر. ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷-۳۸؛ کشف المراد ص۴۸۱-۴۸۴.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۸۰-۸۳.
  10. نهج البلاغه، خطبه ۳ (خطبه شقشقیه). برای آگاهی از مصادر این خطبه، ر. ک: مصادر نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۹- ۳۱۸.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۷۴؛ مناقب خوارزمی، ص۳۱۳-۳۱۴، حدیث ۳۱۴.
  12. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۱۴؛ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.
  13. الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸-۱۹.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۸۳.
  16. و أجیب بأنا لانسلم أنه ادعی الأمامة قبل ابی‌بکر، و لو سلم فلانسلم ظهور تلک الأمور فی مقام التحدی. شرح التجرید، ص۳۷۰.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۹۴.
  18. در این باره ر. ک: مسعود بن عمر تفتازانی، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی‌المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الأدلة، ج۲، ص۴۸۴.
  19. عبدالقاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۴۱.
  20. سید مرتضی، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.
  21. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲۔۶۳.
  22. دراین باره ر. ک: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۱؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۷۲؛ همو، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة، ص۲۹۰ و ۵۳۶؛ أبو الثناء، تمهید القواعد التوحید، ص۹۱؛ قاضی عضدالدین ایجی، المواقف، ص۳۷۰.
  23. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  24. درباره متکلمان قبل از ابن قبه رازی ر. ک: عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۵. درباره متکلمان بعد از ابن قبه رازی ر. ک: سیدمرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۳۲، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ همو، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدید الدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.
  25. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱.
  26. ر. ک: ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۰-۶۱؛ همو، نقض الاشهاد، ص۱۰۹، ۱۱۵ و ۱۲۱.
  27. سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.
  28. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  29. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
  30. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹، ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۰.
  31. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۴۴-۱۴۶.