مرگ جاهلی در فرهنگ مهدویت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مرگ جاهلی که هشدار به آن داده شده است، در اصطلاح روایی عبارت است از مردن بدون شناخت خدا و رسول (ص) و امام آن زمان و اگر معرفت خدا و رسول، به معرفت امام زمان (ع)‏‏ نینجامد، برای انسان سودی نخواهد داشت.

حدیث من مات و روایات مشابه آن

بر اساس روایات، معرفت یافتن به امام و حجت حیّ در هر عصر و زمانی، تکلیف عذر ناپذیری است که خداوند همگان را موظف به آن کرده است، به گونه‌ای که هیچ کس از این تکلیف معاف نیست. از نگاه شیعه، این معرفت چنان بااهمیت است که بود و نبود آن، معیار ایمان و کفر شناخته شده و کوتاهی نسبت به آن، مساوی با ضلالت و گمراهی و مرگ او مرگ جاهلی خواهد بود. این حدیث، با تعابیر مختلف به طور مستفیض در منابع حدیثی فریقین نقل شده است[۱].

در منابع شیعی

  1. معاویه بن وهب می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود رسول خدا (ص) فرمودند: "هرکس بمیرد، در حالی که امام خودش را نمی‌‏شناسد، به مرگ جاهلی مرده است"[۲].[۳]
  2. امام باقر (ع) می‌فرماید: "کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و هیچ کس از شناخت امام و حجت عصر، معذور نیست"[۴].
  3. همچنین حضرت به محمد بن مسلم فرمود: "هر کس از این امت صبح کند و تحت ولایت امامی از سوی خدا نباشد، در سرگردانی و تحیر و گمراهی به سر برده است و اگر در آن حالت بمیرد، به مرگ کفر و نفاق از دنیا رفته است"[۵]
  4. همچنین محمد بن عثمان عمری می‌گوید: از پدرم شنیدم که می‌‏گفت: "من در حضور ابو محمد حسن بن علی (ع) بودم. از آن حضرت درباره این خبر که "زمین تا روز قیامت از حجّت خداوند سبحانه و تعالی بر خلقش خالی نیست و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. پرسیده شد؛ فرمود: به راستی این درست است؛ چنان‏که روز درست است[۶]. به او عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پسرم، محمد او امام و حجّت بعد از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است"[۷].[۸]

در منابع اهل سنت

در روایت‏‌های اهل سنت، به جای معرفت امام، داشتن امام ذکر شده است. آنان از رسول گرامی اسلام (ص) نقل کرده‏‌اند که فرمود: "هرکس بمیرد و حال آنکه امام نداشته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"[۹].[۱۰]

در مسند احمد ابن حنبل از پیامبر (ص) نقل شده: «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۱۱]. هر کس بدون داشتن امام بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است. بنابر این، سخن ابن‌تیمیه و آلبانی که می‌گویند: احادیث یاد شده، در کتاب‌های اهل سنت وجود ندارند[۱۲]، نادرست و ناشی از نادیده گرفتن کتاب‌هایی مثل مسند ابن حنبل و دیگر کتاب‌های مهم اهل سنت است. البته حدیث یاد شده با تعابیر مختلفی نقل شده است و ابن تیمیه، در ادامه سخنش مجبور می‌شود یکی از این تعابیر را که در آن، لفظ «امام» وجود ندارد، قبول کند[۱۳] که در آن آمده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۱۴]. کسی که بمیرد و در گردن او بیعت نباشد. به مرگ جاهلی مرده است. در واقع، این‌گونه افراد تلاش می‌کنند تا احادیث یاد شده را به جای حمل بر امامان اهل بیت ـ که برگزیده خدا و پیامبر (ص)اند ـ، بر هر زمامداری هر چند جائر، حمل کنند.

ابن ابی الحدید، نقل می‌کند که عبد الله بن عمر از بیعت با علی (ع) خودداری کرد؛ اما شبانه درِ خانۀ حجاج را کوبید تا با عبدالملک، بیعت کند تا آن شب را بدون امام، صبح نکند. او گمان می‌کرد که باید چنین کند؛ زیرا از پیامبر (ص) روایت شده بود که فرمود: "هر که بمیرد و امامی نداشته باشد، مرگی چونان مرگ جاهلی داشته است". حجاج نیز او را آنقدر تحقیر کرد و پستش شمرد که پایش را از بستر خواب بیرون آورد و گفت: با پای من بیعت کن![۱۵].[۱۶]

تمام رویات (شیعی و سنی) بیان‌گر اهمیت کلیدی معرفت امام و حجت الهی در هر زمان است، به گونه‌ای که عدم معرفت امام و حجت حی، مساوی با بی‌دینی و مرگ جاهلیت محسوب شده است. تا جایی که امام صادق (ع) می‌فرماید: "هرکس حتی یک شب بدون معرفت امام زمانش بخوابد، به مرگ جاهلیت مرده است"[۱۷]؛ این کلام به طور مطلق است و اختصاص به مردن در آن شب ندارد. بر اساس این سخن، معرفت امام حی به قدری با اهمیت است که حتی لحظه‌ای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و بخشش نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نیست[۱۸].

عدم معرفت امام و مرگ جاهلی

مرگ جاهلی به چه معناست و چرا نشناختن امام زمان منجر به مرگ جاهلی خواهد شد؟

در فرهنگ اسلامی، عصر رسالت پیامبر خدا (ص)، عصر علم و دوران پیش از بعثت ایشان، دوران جاهلیت است. بعثت مبارک پیامبر (ص)، آغاز عصر علم بود. اساسی‌ترین مسئولیت ایشان، مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق برای مردم بود. پیامبر (ص)، خود را برای مردم، همچون پدری می‌دانست که آنان را می‌پرورانَد و آموزش می‌دهد. ایشان می‌فرمود: «إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ مِثْلُ الْوَالِدِ أُعَلِّمُكُمْ»[۱۹]. در واقع، من برای شما همچون پدری هستم که به شما می‌آموزم. پیامبر خدا، نبوت خود را پدیده‌ای منطبق با موازین عقلی و علمی معرفی می‌کرد که اگر اندیشمندان، درصدد شناخت آن برآیند، می‌توانند به سادگی راستگویی‌اش را دربارۀ ارتباط او با مبدأ هستی درک کنند: ﴿وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ[۲۰]. پیامبر (ص) نیز مردم را از پیروی هر آنچه علم، آن را تأیید نمی‌کند، به شدت برحذر می‌داشت و این آیه را برای آنان تلاوت می‌فرمود: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۲۱]. با عنایت به این مقدمه، آشکار می‌شود آنچه در حدیثِ "ضرورت شناخت امام هر عصر" مورد نظر است، فراتر از یک مسألۀ فردی است و تنها این نیست که اگر یک مسلمان، امام خود را نشناخت، مسلمان واقعی نبوده و در گمراهی است؛ بلکه مسألۀ مهم‌تری که این حدیث بِدان هشدار می‌دهد، این است که عصر علم ـ که با بعثت پیامبر (ص) آغاز شد ـ تنها در صورتی می‌تواند تداوم پیدا کند که شناخت یاد شده، وجود داشته باشد. در یک سخن، امامت، پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه، جامعه اسلامی به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد. در واقع، حدیث مورد بحث از آینده‌نگری این آیه قرآن الهام گرفته که می‌فرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ[۲۲].[۲۳]

مرگ جاهلی، یعنی مردن بدون شناخت خدا و رسول او (ص)، کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت که خدا و پیغمبر (ص) را نمی‌‏شناختند، خارج نشده است؛ بنابراین، اگر معرفت خدا و رسول، به معرفت امام زمان (ع)‏‏ نینجامد، برای انسان سودی نخواهد داشت و او را دین‏دار نمی‌‏کند. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: "منظور از جاهلیت، جهل مطلق و درباره همه چیز است یا فقط نشناختن امام؟ آن حضرت فرمود: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است"[۲۴]. پس نتیجه عدم شناخت امام زمان (ع)، کفر و نفاق و گمراهی است.

البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفی امام زمان (ع) از سوی خداوند باشد "بدون کوتاهی خود شخص". این حالت ضلال نامیده می‏‌شود و مرادف با استضعاف است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هرحال از هدایت الهی و دین‏داری محروم شده است.

حالت کفر و نفاق، مربوط به شخصی است که معرفی الهی برایش صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این، دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز می‏دارد که کفر نامیده می‏‌شود یا آن را مخفی می‏‌دارد که نفاق است. در هر سه صورت، شخص از مسیر عبودیت خداوند دور افتاده و سرانجام نیک نخواهد داشت؛ پس شناخت و پیروی از امامان (ع)، نه از باب تعبّد که به حکم عقل است؛ چرا که انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد، مگر از طریقی که خود خداوند قرار داده است. جز از این راه، نمی‏‌تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود.

مراجعه مردم به ائمه اطهار (ع)، از باب مراجعه نادان به دانا است. این یک حکم عقلی است؛ همچنان‏که عاقل در امور مادی و دنیایی خود به دانا و متخصص آن مراجعه می‏‌کند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همین‏گونه حکم می‌کند[۲۵].[۲۶]

کسی که امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر نبودن مصلح واقعی نشان حیات جاهلانه است و به تبع، مرگش نیز جاهلی خواهد بود. هر که امامش را بشناسد، قهراً منتظر حضرت خواهد بود؛ بدان معنی که در عمل به خواسته‌های آن امام که همانا دستورهای شرع است، اهتمام خواهد ورزید و از این راه به امام خود تولی خواهد داشت و آن هنگام، زندگی و مرگ او عاقلانه خواهد بود[۲۷].

از نگاهی دیگر باید توجه داشت که تأکید ویژه روایات بر معرفت امام بدین سبب است که شناخت امام، کلید باقی معرفت‌ها حتی توحید است؛ زیرا اگرچه معرفت الهی اساس دیگر معارف است، اما تبیین و بسط حقایق توحیدی نیز در گرو شناخت امام و پیوند با اوست. به همین دلیل امام صادق (ع) به جناب زراره توصیه فرمود که در صورت درک زمان غیبت قائم، این دعا را مدام بخواند: "خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم شناخت (برای آن که هر کس خدا را شناخت، بر خدا لازم است که از راه لطف، بندگانش را هدایت کند و کسی که خدا را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد شناخت). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نخواهم شناخت (برای آن که امام به دستور خداوند، جانشین پیغمبر و دست نشانده اوست و مقام و ارزش جانشین به مقام و ارزش جانشین گذار است. از این جهت، شیعه معتقد است امام باید از لحاظ علم و عمل و اخلاق و عصمت مانند پیغمبر باشد). خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد"[۲۸]. در این حدیث، معرفت‌های سه‌گانه، زمینه‌ساز رسیدن به شناخت پروردگار و عبودیت او معرفی شده؛ اما نکته مهم در بیان حضرت، تأکید ویژه بر نقش کلیدی معرفت امام است. زیرا از یک سو معرفت حجت به شناخت پیام آور دین و پیوند آن با تعالیم الهی مشروط شده، از سویی دیگر، هدایت و نجات انسان در گرو دینداری او و بیگانگی از آموزه‌های دینی سبب گمراهی او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از گمراهی تنها در پرتو رهنمودهای امام و حجت الهی میسر دانسته شده است. اگرچه این دعا، معرفت خدا، پیامبر و امام را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی انسان منتظر را بر خواسته سوم، یعنی کسب معرفت امام عصر (ع) معطوف نموده است؛ زیرا رشته دیانت و هدایت انسان، در گرو معرفت حجت عصر است و آن دو معرفت نیز در سایه معرفت امام هستند، با این که از نظر رتبه، توحید و نبوت، مقدم بر امامت و ریشه آن به شمار می‌روند[۲۹].

اهمیت شناخت امام

اهمیت شناخت امام زمان را می‏‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

  1. شرط اسلام واقعی‏: براساس روایات مختلف (از جمله حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة»معرفت امام عصر، شرط اسلام است و اگر کسی بدون شناخت امام از دنیا برود، گویا از اسلام واقعی و اصیل بی‌‏بهره بوده است. پس شناخت امام زمان، آن‏گاه می‌‏تواند انسان را از مرگ جاهلی دور کند که بتواند به دستورات او پاینده بوده و از ارشادات و هدایت‏‌های او بهره‏‌مند شود.
  2. رسیدن به هدایت واقعی‏: شناخت امام عصر (ع)، چراغ هدایت و رمز دین‏داری است و نتیجه آن، دستیابی به صراط مستقیم، خداشناسی، حق‌‏شناسی و راه کمال و سعادت است. یکی از دعاهای مهم در عصر غیبت، این دعا است که می‌‏گوییم: خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را، به من نشناسانی، حجّتت را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خودت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه خواهم شد.[۳۰]؛
  3. رسیدن به ثواب یاری او: براساس بعضی از روایات، شناخت امام زمان و باور قلبی به او، باعث نزدیکی هرچه بیشتر انسان به او می‏‌شود. اگر با این معرفت از دنیا برود، از پاداش‌‏های بی‌شماری برخوردار خواهد شد که یکی از آنها درک ثواب یاری امام عصر (ع) در زمان ظهور است؛ یعنی، چنین شخصی، همچون کسی است که در لشکر آن حضرت بوده و یا زیر پرچم او نشسته است‏[۳۱].

عدم معرفت کدام امام موجب مرگ جاهلی است؟

پیامبر خاتم (ص) در این حدیث شریف، با به کار بردن عبارت "امام زمانه"، هم به حقیقت و ماهیت مقام امام اشاره می‌فرماید و هم به وجود امام در هر زمان. "امام" کسی است که پس از پیامبر در جایگاه او قرار گرفته، وظایف پیامبر را در رهبری و هدایت مردم بر عهده دارد. او حافظ و نگه دارنده دین به صورت کامل و مفسّر و مبیّن آیات الهی متناسب با نیاز مردم است. او همانند پیامبر، شخصی معصوم و تربیت یافته پروردگار است که بر قلوب انسان‌ها احاطه داشته، عهده‌دار تزکیه و تهذیب نفوس آنان است. او کسی است که با آشنایی کامل از مقررات دین، باید در رأس حکومت جامعه انسانی قرار گیرد، تا اجتماع بشری را به درستی رهبری کند و محیطی اسلامی‌ و سالم برای رشد و تعالی افراد فراهم آورد. بلندی مقام امامت از آنجا روشن می‌شود که خداوند آن را "عهد" خود دانسته و از دسترسی انسان‌های ظالم به دور داشته است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۲]. کلمه "ظالم" در آیه شریف، مطلق بوده و شامل هر نوع ظلم و گناه، حتی ظلم به نفس می‌شود و تمام عمر انسان را در بر می‌گیرد؛ از این رو امام باید فردی معصوم از هر نوع خطا در طول حیات خود باشد. پیامبر (ص) نشناختن چنین امامی‌ را مساوی با مرگ جاهلی قرار داده است؛ مرگی که کفر و جهالت و ضلالت از مشخصه‌های آن است[۳۳].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صمدی، قنبرعلی، آخرین منجی.
  2. «مَنْ‏ مَاتَ‏ لَا يَعْرِفُ‏ إِمَامَهُ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»، نعمانی، الغیبة، ص ۱۲۹؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
  3. جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص29-32؛ م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج2، ص37-41؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۹۱ – ۳۹۳.
  4. «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۲.
  5. «يَا ابْنَ مُسْلِمٍ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْبَحَ تَائِهاً مُتَحَيِّراً ضَالًّا إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ»؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۲۸.
  6. «أَنَ‏ هَذَا حَقٌ‏ كَمَا أَنَ‏ النَّهَارَ حَقٌ‏‏»
  7. «ابْنِي‏ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ‏ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي‏ مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً‏‏‏»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۸۱، ح ۸.
  8. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۳؛ صمدی، قنبرعلی، آخرین منجی.
  9. الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۱۴۴.
  10. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۹۱ - ۳۹۳.
  11. ر. ک: ص۳۲، ح۱۹۱.
  12. سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱، ص۵۲۶.
  13. منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۱۱.
  14. ر. ک: ص۳۴، ح۱۹۴.
  15. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۲ ص۲۴۲.
  16. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج2، ص37-41.
  17. «يا يَحْيى مَنْ بَاتَ لَيْلَةَ لَا يَعْرِفُ فِيهَا إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۷۸.
  18. صمدی، قنبرعلی، آخرین منجی.
  19. مسند ابن حنبل، ج۳، ص۵۳، ح۷۴۱۳؛ سنن النسائی، ج۱، ص۳۸؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۱۱۴، ح۳۱۳.
  20. «و کسانی که آنان را از دانش بهره داده‌اند می‌بینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است» سوره سبأ، آیه ۶.
  21. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  22. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  23. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج2، ص37-41.
  24. «جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ و نِفَاقٍ‏ و ضَلَال‏‏‏»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۷۷.
  25. سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر علیه السّلام، ص ۱۱۱(با تصرف).
  26. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۹۱ - ۳۹۳.
  27. جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص29-32.
  28. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳.
  29. صمدی، قنبرعلی، آخرین منجی.
  30. «اللّهم عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللّهم عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک؛ اللّهم عرّفنی حجّتک فانّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی»؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۳.
  31. کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۶۰، ۶۲.
  32. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  33. آفتاب مهر، ج۲، ص ۱۱۳ - ۱۱۴.