حضرت خدیجه در تاریخ اسلامی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث حضرت خدیجه است. "حضرت خدیجه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حضرت خدیجه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- خدیجه "دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب"[۱] اولین و شایستهترین همسر رسول خداست. ایشان در زمره همسران قریش پیامبر(ص) به شمار میآمد؛ به این اعتبار که عبدالعزی، نیای خدیجه(س) و عبدمناف جدّ رسول خدا(ص) با هم برادر بوده و آن دو نوه عموی یکدیگر به حساب میآمدهاند. ایشان در بین همسران پیامبر(ص) از لحاظ قرابت و خویشاوندی نسبت نزدیکتری به حضرت دارد. نام مادر خدیجه(س) نیز در کتب انساب و سیره "فاطمه بنت زائدة بن اصم" ذکر شده است[۲].
- بنابر روایت حکیم بن حزام (پسر عموی خدیجه(س))، خدیجه(س) در سال پانزده پیش از عام الفیل در مکه به دنیا آمد[۳].
- گفته شده است که او قبل از ازدواج با پیامبر(ص)، ابتدا به همسری "ابیهاله هند بن نباش" درآمد و برای او هند و هاله را به دنیا آورد و پس از مرگ ابیهاله با عتیق بن عابد ازدواج کرد، اما پس از مدتی از او طلاق گرفت[۴][۵].
ازدواج با رسول خدا(ص)
- خدیجه از اشراف مکه و زنی ثروتمند و تاجرپیشه بود. او برای امور تجاری خویش، مردان را اجیر میکرد و با آنها قرارداد تجاری میبست[۶]. وقتی آوازه فضل و کمال و راستگویی و امانتداری محمد امین(ص) را شنید به پیامبر(ص) عرضه داشت که برای تجارت با اموالش به شام سفر کند[۷]. رسول خدا(ص) پذیرفت. میسره، غلام خدیجه(س) در این سفر تجاری، همراه رسول خدا(ص) بود. پس از بازگشت از این سفر، میسره، گزارش سفر و اتفاقات پیش آمده را برای خدیجه(س) باز گفت[۸].
- خدیجه(س) که زنی خردمند و شریف بود نزد رسول خدا(ص) پیغام فرستاد و برای ازدواج با ایشان ابراز آمادگی کرد. این در حالی بود که او به تمامی خواستگاران خود از سران قریش که حاضر بودند مهریههای سنگینی بپردازند جواب رد داده بود[۹]. حضرت، موضوع را با عموهای خود در میان گذاشت. ابوطالب، همراه خانواده و دیگر عموهای آن حضرت نیز برای خواستگاری نزد عمرو بن اسد، عموی خدیجه(س) رفتند و خدیجه را از او خواستگاری کردند[۱۰] تا اینکه سرانجام، ازدواج صورت گرفت و خدیجه(س) به خانه رسول خدا(ص) وارد شد. این ازدواج، دو ماه پس از بازگشت پیامبر(ص) از سفر شام به وقوع پیوست[۱۱].
- بنابر آنچه در کتب بیشتر مؤرخان ثبت شده است، خدیجه(س) در زمان ازدواج، چهل سال و پیامبر(ص) بیست و پنج سال سن داشت که البته ملاحظاتی نیز در این باب وارد است. ثمره این ازدواج؛ قاسم، زینب، امکلثوم، عبدالله ملقب به طیب و طاهر، رقیه و فاطمه(س) بود[۱۲].
- پس از ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س) عدهای از قریشیان مبغض و کینهتوزِ سرخورده از انتخاب شایسته خدیجه(س)، برای تحقیر و توهین به رسول خدا(ص)، یتیمی و تهیدستی ایشان را دستاویز خویش قرار دادند و سیل اتهامات را بر او جاری ساختند. این بیحرمتیها به رسول خدا(ص)، خدیجه(س) را بسیار آزرده خاطر میساخت؛ از این رو برای درهم شکستن این حربه پلید، پسر عمویش، ورقة بن نوفل را به حضور طلبید و به او وکالت داد تا تمامی داراییهای خدیجه(س) را یکجا به محمد(ص) هدیه دهد و به همگان اعلام کند که تمام این اموال از این پس، ملک محمد(ص) است. او میتواند هر گونه که بخواهد در آن تصرف کند. سپس یادآور شد که از قول من به محمد(ص) بگو: خودم و همه ثروت و سرمایهام و تمام عمال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان میدادند، همه و همه را به او بخشیدم. ورقه هم در میان جمعیت حاضر در کنار کعبه با صدایی بلند، این مطلب را به اطلاع عموم رسانید و آنان را بر این امر شاهد گرفت[۱۳][۱۴].
خدیجه(س) پس از بعثت پیامبر اکرم(ص)
حمایتهای معنوی
- خدیجه اولین مسلمان: خدیجه بعد از بعثت نبی اکرم(ص)، همراه علی(ع) پیشاپیش سابقین در دین قرار گرفت. او اول کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را که پیامبر(ص) از سوی خدا آورده بود تصدیق کرد[۱۵].
- پشتیبانی و حمایت از امر رسالت: برخورداری از حمایتهای بیدریغ و دلگرم کننده همسری یکدل و همعقیده از سعادتهای یک فرد انقلابی به شمار میآید و خدیجه(س) در عرصه همدلی و همراهی، سرآمد زنان بود. وجود خدیجه(س) سختیهای راه رسالت را بر رسول خدا(ص) آسان میکرد.
- او وزیری راستین برای اسلام بود و رسول الله(ص) با مهر و صفای او آرامش مییافت[۱۶]. زمانی که سخنان زشت و ناهنجار مشرکان در تکذیب نبوت، غبار غم بر چهره حضرت مینشاند، این خدیجه(س) بود که تیرگیهای غم را از چهره رسول خدا(ص) میزدود و کار را بر او آسان میکرد[۱۷].
- او علاوه بر همدلیهایش با پیغمبر(ص) در امر تبلیغ عملی دین نیز مشارکت میکرد. در اولین روزهای بعثت در اوج غربت اسلام، زمانی که رسول خدا(ص) یاوری جز خدیجه(س) و علی(ع) نداشت، خدیجه(س) همراه علی(ع) کنار کعبه حاضر میشد و نمازش را به پیامبر(ص) اقتدا میکرد. بدین طریق آیین یکتاپرستی را بیش از پیش به مردم مشرک حاضر در مکه مینمایاند.
عفیف، یکی از بازرگانان آن زمان میگوید: "برای تجارت نزد عباس بن عبدالمطلب رفته بودم. ناگهان دیدم شخصی وارد مسجدالحرام شد و نگاهی به آسمان و خورشید کرد و سپس رو به کعبه به نماز ایستاد طولی نکشید که نوجوانی پیش آمد و سمت راست او ایستاد. سپس زنی آمد و پشت سر آنها ایستاد. آن جوان به رکوع رفت. آن نوجوان و زن هم به رکوع رفتند و... گفتم: ای عباس امر عظیمی است. عباس گفت: بله، امر عظیمی است. آیا میدانی اینها چه کسانی هستند؟ این مرد محمد(ص) پسر عبدالله برادرزاده من و این نوجوان، علی بن ابیطالب برادرزاده دیگر من و این زن هم خدیجه(س) دختر خویلد است... او عقیده دارد که خداوند، وی را برای هدایت انسانها برانگیخته است. این دین فعلاً غیر از این سه نفر، پیرو دیگری ندارد"[۱۸][۱۹].
حمایتهای اقتصادی خدیجه(س)
- علاوه بر حمایتهای معنوی خدیجه(س) از رسول خدا(ص) فداکاریهای اقتصادی آن بانوی بزرگوار نیز در خور توجه است. ثروت وی، مشکلات بسیاری را از مقابل رسول خدا(ص) و یاران تازه مسلمانش برداشت و در پیشبرد اهداف متعالی رسول اکرم(ص) نقشی چشمگیر و مؤثر ایفا کرد؛ به گونهای که میتوان بخش عمدهای از پیشرفت و قوام اسلام را مرهون ثروت خدیجه(س) دانست. این اموال در طول ایام تبلیغ از اولین روز بعثت تا آخرین روزهای حضور پیامبر(ص) در مکه به ویژه در روزهای سخت محاصره همه جانبه شعب ابیطالب مایه پایداری مسلمانان شد. در طول محاصره سه ساله پیامبر(ص) و یارانش، تمام اموال خدیجه(س) صرف حمایت از محاصرهشدگان میرساند. اگر نبود حمایتهای مادی خدیجه(س) که اجناس را به چندین برابر قیمت واقعیشان خریداری میکرد و آن را به محاصرهشدگان میرساند[۲۰]، بعید بود رسول خدا(ص) و دیگر مسلمانان از آن محاصره سخت [از گرسنگی] جان به در برند.
- پیامبر خدا(ص) درباره حمایتهای مالی و اقتصادی حضرت خدیجه(س) میفرمود: "هیچ مالی برای من سودمندتر از ثروت خدیجه(س) نبود"[۲۱][۲۲].
وفات خدیجه(س)
- سال وفات این بانوی پرهیزگار، سالی سخت و طاقتفرسا برای رسول خدا(ص) بود. پیامبر اکرم(ص) به فاصله سه روز دو تکیهگاه توانمند، دو اهرم قدرتمند در پیشبرد اهداف الهی و دو یار پر نفوذ و راستین اسلام خود را از دست داد[۲۳].
- این بانوی فداکار و این محبوبه راستین پیامبر(ص) در دهم رمضان سال دهم بعثت[۲۴] در ۶۵ سالگی وفات کرد[۲۵] امایمن و امالفضل، همسر عباس بن عبدالمطلب، او را غسل دادند. پیامبری(ص)، خود، درون قبر او رفت و او را با دست خویش در حجون به خاک سپرد[۲۶].
- تأثیر مثبت و نقش بیبدیل آن بانو در همراهی و حمایت از رسول خدا(ص) را میتوان پس از فقدانش به خوبی درک کرد. نقل شده است که پس از وفات خدیجه(س) مصیبتها بر حضرت، شدّت گرفت و اندوه او بسیار شد تا اینکه به مدینه هجرت کرد و مدت زیادی از مردم، کناره گرفت[۲۷]. شدت این مصیبت به حدی بود که فرستاده خدا(ص) این سال را سال حزن نامید[۲۸][۲۹].
اوصاف خدیجه(س)
- آن بانو، زنی خردمند، با درایت، پارسا و پاکدامن بود و به علت شدت عفتش در جاهلیت، طاهره[۳۰] لقب گرفت. بسیاری از مورخان او را به شرافت، جمال[۳۱]، خردمندی، دوراندیشی و استواری[۳۲] ستودهاند.
- رسول خدا(ص) او را یکی از بهترین زنان جهان معرفی کرد[۳۳] و در وصفش فرمود: "خدیجه(س) در زیبایی یکی از نیکوترین زنان و در خردورزی از کاملترین زنان و در فرزانگی از داناترین زنان بود. او عفیفترین، متدینترین، باحیاترین، با شخصیتترین و برازندهترین زنان بود"[۳۴]. سخنان صریح پیامبر(ص) بهخوبی از موقعیت ممتاز خدیجه(س) نزد ایشان و شخصیت والای او در مقایسه با دیگر زنان خبر میدهد.
- ابوطالب نیز آن بانوی بزرگوار را بانویی کامل و فاضل یاد میکرد و ساحتش را از هرگونه ننگ و عیب، بری میدانست[۳۵]. ذهبی هم خدیجه(س) را چنین میستاید: "خدیجه(س) از لحاظ کمال از کاملترین زنان بود. او عاقله، جلیله، کریمه و از اهل بهشت بود. رسول خدا(ص) او را ثنا گفت و بر دیگر زنانش تفضیل داد و در بزرگداشتش سخنان بسیار فرمود"[۳۶].
- از عظمت روحی این بانو همین بس که از رسول خدا(ص) روایت شده است که جبرئیل بر من نازل شد و گفت: "هماکنون خدیجه(س) با ظرفی از غذا و نوشیدنی بر تو وارد میشود. پس هرگاه آمد، سلام خدا و من را به او برسان"[۳۷].
- شخصیت ممتاز و بیمانند حضرت خدیجه(س)، محبتها، حمایتهای بیدریغ او از رسول خدا(ص) و نیز اوصاف ممتاز و ارزندهاش چنان جاذبهای در رسول خدا(ص) ایجاد کرده بود که ایشان(ص) حتی سالها بعد از وفات وی نیز با تمام وجود به او اظهار عشق و علاقه میکرد. حضرت محمّد(ص) لحظهای از یادآوری ارزشهای وجودی خدیجه(س) غافل نمیشد و حقشناسانه، زحمات و خدمات او را یادآوری میکرد؛ به گونهای که یاد مکرر خدیجه(س) از سوی پیامبر(ص)، اسباب رشک و حسد بعضی از زنان پیامبر(ص) را فراهم میآورد و گاه با اعتراض آنها مواجه میشد. عایشه نقل کرده است: "رسول خدا(ص) از خانه خارج نمیشد؛ مگر آنکه از خدیجه(س) یادی میکرد و ثنایش را میگفت. روزی غیرت زنانگیام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که خدا [بعد از مرگش] بهترش را نصیب تو کرد". پس حضرت به شدت برآشفت و فرمود: "نه، به خدا قسم خدا بهتر از او را نصیبم نکرد. او به من ایمان آورد، زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد، زمانی که مردم تکذیبم میکردند و با مالش به من یاری میرساند، زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنان نصیبم نکرد"[۳۸][۳۹].
- رسول خدا(ص) به گونهای از خدیجه(س) یاد میکرد که گویی در دنیا، زن دیگری جز او نبود[۴۰]. یاد و نام وی برای حضرت چندان عزیز بود که عایشه نیز برای تقرب به رسول خدا(ص) از نام و یاد خدیجه(س) بهره میبرد[۴۱]. پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز بارها به یاد خدیجه(س) گریست و میفرمود: «أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ »[۴۲] نهایت عشق و علاقه حضرت به خدیجه(س) را میتوان در روز فتح مکه دریافت. ایشان در آن روز، مسیر حرکت خود را به گونهای تعیین فرمود که از کنار مزار خدیجه(س) عبور نکند، ایشان در حجون، کنار قبر آن بانو، خیمه زد و از آنجا لشکر مسلمانان را فرماندهی میکرد[۴۳]. علاقه پیامبر(ص) به خدیجه(س) به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی در زمان حیات خدیجه(س) یاد و نام ایشان را برایش تداعی میکرد به شایستگی استقبال میکرد.
- عشق به حضرت خدیجه(س) باعث شده بود دوستان آن بانو نیز مورد توجه پیامبر(ص) قرار گیرند[۴۴]. ایشان میفرمود: "من هم دوستان خدیجه(س) را دوست میدارم"[۴۵]. نقل است زمانی که ابوالعاص بن ربیع - همسر زینب، دختر رسول خدا(ص)- در بدر به اسارت سپاه اسلام درآمد، زینب برای فدیه او اموالی، از جمله گردنبند یادگاری مادر را برای رسول خدا(ص) در مدینه فرستاد. حضرت با دیدن این گردنبند، اشک در چشمانش حلقه بست و از مسلمانان خواست که اگر صلاح بدانند، اسیر زینب را به احترام خدیجه(س) رها کنند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده است به خودش برگردانند؛ مسلمانان نیز پذیرفتند[۴۶].
- از عایشه روایت شده است که "بر آحدی از زنان پیغمبر رشک نبردم آن چنان که بر خدیجه حسد ورزیدم، با آنکه او را ندیده بودم و این فقط بدین علت بود که رسول خدا(ص) او را بسیار یاد میکرد و هر گاه گوسفندی را سر میبرید، آن را برای دوستان خدیجه(س) میفرستاد و به آنها هدیه میکرد"[۴۷].
- ازدواج نکردن رسول خدا(ص) در زمان حیات حضرت خدیجه(س) نیز از دیگر مواردی است که بیانگر جاذبههای معنوی فراوان آن بانو برای رسول خداست. جاذبههایی که برخورداری از آنها حقیقتاً در زندگی حضرت، نقشی مهم و اساسی ایفا کرده است.
- حمایتهای روحی و معنوی خدیجه(س) در قبل و بعد از بعثت نیز میتواند به وضوح، بیانگر عظمت وجودی این زن باشد. ضمن اینکه بخشیدن تمامی املاک خود به پیامبر(ص) نیز نشانی دیگر از عظمت روحی آن بانو و بیتوجهی او به دنیاست.
- عدم اعتراض به این اقامتهای یک ماهه یا چند روزه پیامبر(ص) در غار حراء که توأم با مرارت و دشواریهای بسیار برای خدیجه(س) بود، روح بلندی را طالب است که تنها در وجود همسر فداکاری چون او یافت میشد. شدت دشواریهای خدیجه(س) در این ایام را زمانی میتوان درک کرد که رسول خدا(ص) به اذن الهی برای فراهم آمدن زمینه به وجود آمدن حضرت فاطمه(س)، به کنارهگیری چهل روزه از خدیجه(س) مأمور شد. در طول این چهل شبانهروز، خدیجه(س) هر روز چندین بار میگریست و اشک از چشمانش جاری میشد[۴۸][۴۹].
شخصیت روایی حضرت خدیجه(س)
- در کتب روایی، خدیجه(س) یکی از راویان حدیث رسول خدا(ص) بر شمرده شده است. ابن عباس[۵۰] و عبدالله بن حارث[۵۱] و دیگران روایاتی را از او نقل کردهاند؛ از جمله آنها خصایل نه گانه علی(ع) است که ابنعباس از ایشان روایت کرده است[۵۲][۵۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱ و ص۱۰۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸-۹۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۳؛ شمس الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۰؛ ابن کثیر، السیرة التبویه، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ مجمل التواریخ والقصص، ص۲۳۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال و الحفدة والمتاع، ص۲۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۱۰۰؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۶-۴۰۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار(ع)، ج۱۶، ص۷۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۵-۳۰۶.
- ↑ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ص۱۷۱؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۵۲؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۵۲؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۸۲۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۶-۳۰۷.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۸.
- ↑ «مَا نَفَعَنِي مَالٌ قَطُّ مَا نَفَعَنِي مَالُ خَدِيجَةَ»؛ شیخ طوسی، امالی، ص۴۶۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۹، ص۶۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۷-۳۰۸.
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶؛ ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۲۴۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۶۰-۶۱.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۶. این مطلب نیز قابل مناقشه میباشد و بسیاری از علماء وفات ایشان در سن پنجاه سالگی را اصح اقوال دانستهاند؛ از جمله: ابوبکر بیهقی، کتاب دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۷۱؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ص۳۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵.
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۴۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۸-۳۰۹.
- ↑ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۰.
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶، ص۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۰۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۱؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۷؛ ابن حبان، محمد بن احمد، صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۶۹.
- ↑ اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(س)، ج۱۲، ص۳۷۰.
- ↑ احمد بن عبدالله بکری، الانوار فی مولد النبی(ص)، ص۳۰۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الاطهار، ج۱۶، ص۵۶.
- ↑ ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۰؛ غالب السیلاوی، الانوار الساطعه، ص۱۲۰.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ص۳۵۱-۳۵۲؛ این کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۳؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ احمد بن محمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۹-۳۱۰.
- ↑ سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۲۲۶؛ العینی، عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۸۰.
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج۴۳، ص۱۳۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۹۰.
- ↑ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۲۶۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ج۱۱، ص۴۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶؛ احمد بن محمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۲۸.
- ↑ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۸۴-۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۲؛ احمد بن محمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۶۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج۱۶، ص۷۸-۷۹؛ اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(س)، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۱۱-۳۱۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار، ج۲۸، ص۸۴.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۲۸، ص۸۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حضرت خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۱۲.