نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۹ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نفاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای نفاق
نفاق از ریشۀ "نفق" به معنای پوشیده و پنهان داشتن است. این ماده در زبان عربی معانی متعددی دارد از جمله: فانی شدن، از میان رفتن، فرورفتن و برآمدن[۱] و در اصطلاح دینی به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است[۲] و به کسی که نفاق دارد منافق میگویند. "نفاق" اصطلاحی قرآنی است و پیش از اسلام هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است[۳].
انواع نفاق
نفاق انواعی دارد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین دوستی؛ نیکو جلوه دادن ظاهر اما صالح نبودن؛ نوع نخست ویژۀ روزگار صدر اسلام و نوع دوم ویژۀ روزگار متأخر و معاصر است. امام علی(ع) راویان حدیث از پیامبر اکرم(ص) را که به عمد بر پیامبردروغ میبندند در دستۀ منافقان و منحرف کنندگان از دین برمیشمرد: "جز این نیست که آورندۀ حدیث از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به ایمانتظاهر کند و اسلام را به خود بندد و از هیچ جرم و گناهی پروا نکند و عمداً از قول رسول خدا(ص) دروغ گوید. پس اگر مردم بدانند که او دروغگو و منافق است از او نپذیرید و سخن او را تصدیق نکنند"[۴][۵]
زمان شکل گیری نفاق
در اینکه نفاق به عنوان اصطلاح اسلامی چه هنگام شکل گرفت، محل اختلاف است. نظریۀ مشهور آن است که جریان نفاق در مدینه پدید آمد و از آن هنگام رفته رفته اصطلاح نفاق نمودار گشت. مسلمانان در مکهقوت و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو مبارزه با اسلامنیازمندپنهان کاری نبود. عامل شکلگیری جریان نفاق، قدرت و هیبت حکومت حق بود که در مدینه پدید آمد. با ورود پیامبر(ص) به مدینه و حکومت یافتن اسلام، حرکتهای پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگهای میان اسلام و کفر بروز و نمودی بیشتر یافتند. قرآن کریم نیز در آیاتی پرشمار از توطئهها و دسیسههای منافقان یاد کرده است[۶]. بنابراین ریشۀ نفاق، ستیزهجویی با حق و ترس و هراس از قدرتحکومت حق است یا عواملی همانند طمع رسیدن به قدرت و فرصتطلبی[۷].
پدیدۀ نفاق و منافق در لابهلای آیات یازده سوره از قرآن کریم و یک سورۀ مستقل به نام سورۀ منافقون مطرح شده است. همچنین در بیاناهل بیت(ع) مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گستردۀ این رذیلۀ اخلاقی در تخریب شخصیت فرد منافق و انسانهای پیرامون او و جامعه دارد. امام علی(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) فرمود:"من بر امتم نه از مؤمن ترسم و نه از مشرک. اما مؤمن پس خداوند او را به برکت ایمانش نگه دارد و اما مشرک پس خداوند او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از منافق ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه راشناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند"[۸]. پیامبر اکرم(ص) در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که امت را تهدید میکند، لغزشعالمان و استدلالمنافقان به قرآن (برای توجیه منویات خویش) و مطامع دنیوی اعلام میکند. امام علی(ع) در تمثیلی زیبا مَثَل منافق را مَثَل هندوانۀ بوجهل میداند که ظاهرش سبز ولی مزهاش تلخ است[۹][۱۰].
نفاق در عقیده: گاه متعلق نفاق، دین است[۱۱]. یعنی شخص منافق در دلمعتقد به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را معتقد نشان دهد. اینرا "نفاق اعتقادی" گویند. بدترین نوع نفاق اظهار ایمان به خداوند در ظاهر و نبود ایمان در دل است که از اقسام کفر به حساب میآید؛ زیرا افزون بر کفرباطنی، شامل رذیلتهایی چون مکر، حیله و خدعه نیز میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾[۱۲]. مراد قرآن در بیشتر کاربردها همین است. قرآن از این منافقان با عنوان "فاسقان" نیز یاد میکند: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۳].[۱۴]
زهدنمایی: منافق به ظاهر از دنیا روی میگرداند و در باطن سخت بدان مشتاق است[۲۵]. و ویژگیهای دیگری مانند: وسیله ساختن دینداری برای دنیاداری و بیپروایی زبان[۲۶].
در نحوۀ برخورد با منافقان، خداوند سبحان میفرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾[۳۱]. بنابراین در برابر منافقان روش اعراض و نصیحت را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشادهرویی کرد اما باید با پند و اندرز، رفتار مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با انذار آنها، عاقبت خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد[۳۲].
بیآبرویی در قیامت: در قیامت چهرههای منافقآشکار میگردد و آبروی او را میریزد. منافقِ چند چهره در آن روزِ با زبانهای شعلهور در آتش انداخته میشود و گفته میشود: «این همان است که در دنیا دو روی و دو زبان داشته است»[۳۶].
همچنین در روایتی دیگر چندین نشانه دیگر را مطرح کردهاند مانند: «لعنت فرستادن به جای سلام گفتن، پرخوری و شکمبارگی، غنائم را دزدیدن، از مساجد فرار کردن، نماز را به تأخیر انداختن، خود را از دیگران برتر دیدن، شبها مانند چوب خشک افتادن و روز را به جر و بحث گذراندن»[۴۳].[۴۴]
↑﴿إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان میگفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و....
↑«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
↑«بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
↑این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است؛ زیرا منافق در حالیکه از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت میبرد و هیچ قصدی برای ترک گناه ندارد اما در جَلوَت خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان میدهد.