ویژگی‌های خزان الله

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خزانه الهی است. "خزانه الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خزانه الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

از جمله ویژگی های اساسی خزان الله موارد ذیل اند:

برخورداری از علم ویژه

  1. به علم خاصی محدود نیست؛
  2. از آنجا که عنوان علم خدا بر این علوم اطلاق شده است، خطاناپذیرند،
  3. خداوند متعال این علوم را به امامان(ع) عطا کرده است[۷].

عصمت

مالکیت بر تمام اشیای عالم

با نگاهی جامع‌تر به روایت صحیح اخیر، میتوان حقیقتی فراتر از آن چیزی که تاکنون از روایات فهمیده می‌شد، به دست آورد. توضیح آن‌که محتوای روایات نقل شده در این باب را تاکنون در دو محور کلی قرار داده‌ایم:

  1. امامان خازنان خدایند؛
  2. امامان خازنان علم خدایند.

روایت صحیح اخیر بیانگر آن است که امیر المؤمنین(ع) خازن تمام امور و اشیا، نه تنها علم خدا، در آسمان و زمین است. مؤید این مدعا و همسوی با این روایت، هشت روایتی است که مرحوم کلینی در کتاب شریف الکافی تحت عنوان بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ(ع) گردآوری کرده است[۱۱]. بر اساس این روایات، خداوند متعال زمین را ملک امامان(ع) قرار داده است. به دیگر سخن، مفهوم خزان الله از وظیفه خزانه‌داری و نگهبانی امامان(ع) بر تمام اشیای عالم خبر می‌دهد. روایات هشت گانه‌ای که مرحوم کلینی نقل کرده، از این مفهوم نیز فراتر رفته است و نه تنها از نگهبانی از عالم، بلکه از حق مالکیت امامان(ع) بر بخشی از امور و اشیای عالم، یعنی زمین، نیز سخن به میان آورده است[۱۲]. توضیح آن‌که، ممکن است کسی خزانه‌دار چیزی باشد، اما خود حق و ملکیتی بر آن نداشته باشد. گاهی نیز ممکن است کسی که صاحب اختیار در مال یا هر چیزی دیگر است، آن را به کسی دیگر تملیک کند. روایات هشت گانه یاد شده ناظر به بخش دوم است. در این باره، روایتی صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است که به ابو خالد کابلی فرمودند: “در کتاب علی(ع) یافتیم که [راجع به آیه] إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۱۳]، [فرمود] من و اهل بیتم کسانی هستیم که خداوند زمین را برای ما قرار داد و ما متقینیم و تمام زمین برای ماست”[۱۴].

ممکن است برای برخی شیعیان در آن دوران یا امروزه، این پرسش بوده و باشد که آیا مقصود از این بیانات همان تعلق خمس یا زکات به امام است یا آن‌که به راستی تمام زمین برای اوست؟ اگرچه روایت پیش گفته به صراحت مؤید گزینه دوم است، بیانات روشن‌تری نیز در این باره وجود دارد؛ چنان‌که عمر بن یزید در ضمن روایتی صحیح نقل می‌کند که مِسْمَع، یکی از شیعیان امام صادق(ع)، هنگامی که برای تقدیم وجوه شرعی نزد امام(ع) رفت، به ایشان عرض کرد: “غواصی دریای بحرین به من واگذار شده و من چهارصد هزار درهم استفاده کرده‌ام و خمس آن را که هشتاد هزار درهم است، برای شما آورده‌ام. من نخواستم این وجه را که حق شماست و خدای تبارک و تعالی در اموال ما قرار داده، از شما باز دارم و خود تصرف کنم”.

حضرت فرمود: “مگر ما از زمین و آنچه خدا از آن برآورد، حقی جز خمس نداریم؟! ای اباسیار! همه زمین از آن ماست، پس آنچه خدا از آن برآورد، متعلق به ماست”[۱۵].

روایتی با سند صحیح وجود دارد که محمد بن ریان در نامه‌ای به امام حسن عسکری(ع) نوشت: “جانم به فدایت! برای ما روایت شده که برای رسول خدا(ص) در این دنیا جز خمس چیزی نیست”. امام(ع) جواب فرمودند: “همانا دنیا و آنچه بر آن است، برای رسول الله(ص) است”[۱۶]. از این روایت به روشنی می‌توان فهمید که امام(ع) نیز از این باب که جانشین رسول خدا(ص) است، مالک تمام دنیاست؛ چنان‌که امام باقر(ع) در روایتی به این مطلب اشاره کرده‌اند[۱۷]. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد این مسئله برای اصحاب امامان، دستِ کم برخی از آنها، نیز روشن بوده است؛ چنان‌که از گفت و گوی میان ابن ابی عمیر و ابو مالک حضرمی، روشن می‌شود که ابن ابی عمیر تمام دنیا را ملک امام می‌داند و ابو مالک تنها خمس و فی‌ء و... را متعلق به امام می‌داند[۱۸].

اگر مدعا و برداشت یاد شده فهمیده و پذیرفته شود، از حقایقی شگرف در باب چیستی مقام امامت پرده برمی‌دارد و پرسش‌های متعددی را پیش رو می‌گذارد و پاسخ می‌دهد؛ برای نمونه، اگر امام، به امر خداوند متعال، مالک دنیا و خازن آن است، آیا می‌توان تصور کرد که کسی جز او سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد و زمامدار جامعه شود؟ اگر دنیا اعم از جانداران و غیر جانداران در نظر گرفته شود، آیا امام مالک انسان نیز به شمار می‌آید؟ اگر چنین است، آیا این منصب، اولویت امام نسبت به جان مؤمنان را، چنان‌که خداوند راجع به پیامبرش فرمود: پیامبر اکرم أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۹]، ثابت نمی‌کند؟ آیا خداوند متعال شایسته است که این منصب را به فرد مفضول واگذار نماید؟ آیا استفاده از اموال دنیا، بدون اجازه مالک آن امکان‌پذیر است؟ آیا این منصب، مؤید اعتقاد به ولایت تکوینی امام نیست؟ آیا مفهوم خزّان الله را نمی‌توان یکی از ابعاد مفهوم خلیفة الله به شمار آورد؟ به نظر می‌رسد بر اساس این مفهوم، امام است که باید زمامدار جامعه باشد؛ او برترین انسان‌ها و دارای ولایت تکوینی است و خلیفه خدا در امر نگهداری دنیا نیز به شمار می‌رود. همچنین، منصوص بودن این منصب، امری بدیهی و انکار نشدنی است.

بخشی از این صفات و مقامامت در صحیحه علی بن جعفر بازتاب یافته است. وی در روایتی از امام کاظم(ع) و ایشان از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ... جَعَلَنَا خِزَانَةً فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ لَنَا نَطَقَتِ الشَّجَرَةُ»[۲۰]؛ “همانا خداوند (عزّ و جل).... ما را خازنان خود در آسمان و زمین قرار داد و درخت برای ما به سخن درمی‌آید”. بر اساس این روایت، امام که خازن خداوند در آسمان و زمین است، منصوب و منصوص از جانب خداوند و دارای ولایت تکوینی است[۲۱].

منصوب بودن به نصب الهی

گفته شد که «خَزَنَةُ اللَّهِ» امین و مورد اعتمادند بر آنچه در آسمان و زمین است، که این امر ملازم با عصمت ایشان است. اگر عصمت را لازمه مقام «خَزَنَةُ اللَّهِ» دانستیم، نصب الهی نیز نتیجه آن خواهد بود؛ افزون بر آن، در برخی روایات نیز بر این امر تأکید شده است. در این باره، علی بن جعفر در روایت صحیح از امام کاظم(ع) نقل می‌کند که ایشان از قول امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ... جَعَلَنَا خِزَانَةً فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ»[۲۲]؛ “همانا خداوند (عزّ و جل)... ما را خازنان خود در آسمان و زمین قرار داد... ”. همچنین امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّهُ جَعَلَ عَلِيّاً خَازِنَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ»[۲۳]؛ “همانا خداوند علی(ع) را خازن خود قرار داد، بر آنچه در آسمان‌ها و زمین است”[۲۴].

واژگان همسوی خزّان الله

چنان‌که گذشت، بر اساس برخی روایات، متعلق مفهوم خزّان الله همان علم خداست؛ بدین معنا که خداوند متعال علم خود را به امام داده است. در روایات متعددی، از این مفهوم با عناوین دیگری یاد شده است؛ چنان‌که امامان پاک(ع) در مواضع متعددی با همان مفهوم “العالم” به این مقام اشاره کرده[۲۵] و در موارد دیگری با مفاهیمی همچون راسخون[۲۶] و متوسمون[۲۷] به تبیین جایگاه این منصب پرداخته‌اند. در این بخش به دو مفهوم از مفاهیم همسو اشاره می‌شود.

معدن علم الله

وجود روایات متعددی که در بردارنده تعبیر «مَعْدِنُ الْعِلْم»اند، نشان از قطعیت صدور این مفهوم از امامان(ع) دارد. به لحاظ سابقه تاریخی باید گفت که این مفهوم در دوران رسول الله(ص) نیز به کار رفته است[۲۸]. امیر المؤمنین(ع) و دیگر امامان(ع) نیز به وسیله این تعبیر به تبیین چیستی مقام امامت پرداخته‌اند. امیر المؤمنین(ع) در روایتی معتبر فرمودند: “همانا ما اهل بیت، درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و خانه رحمت و معدن علمیم”[۲۹]. امام سجاد(ع) نیز در روایتی که به سه طریق نقل شده است، بر سخن جدّشان تأکید فرموده[۳۰] و امام باقر و امام صادق(ع) نیز از این آموزه سخن به میان آورده‌اند[۳۱]. مفهوم «مَعْدِنُ الْعِلْمِ» چنان‌که روشن است، به فراوانی و گستردگی علم امام اشاره دارد، اما از بیان کیفیت دستیابی امام به آن علوم ساکت است[۳۲].

محدّث

از دیگر مفاهیم همسوی با مفهوم «خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ» که حضوری پر رنگ و گسترده در متون روایی دارد، مفهوم “محدّث” است. این واژه که صیغه اسم مفعول است، به معنای کسی است که چیزی بر او خوانده و به وی فهمانده شده است. اگرچه این معنا عام است و هر گونه فهماندنی را شامل می‌شود، در ادبیات روایی امامان(ع) چنان‌که روشن خواهد شد، به معنای آن است که خداوند متعال چیزی را از طریق غیر اکتسابی به امام(ع) فهمانده است. وجود این مفهوم در متون روایی اهل سنت نیز از نکات توجه برانگیز در این باره است. نویسندگان اهل سنت با تأکید بر اینکه این واژه به فتح و تشدید “دال” نوشته می‌شود، و محدّث به معنای ملهَم و مفهَم است، روایت را به طرق مختلف به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده‌اند؛ چنان‌که از عایشه و ابوهریره نقل می‌کنند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «قد كانَ في الأُمَمِ مُحَدَّثُونَ، فإِنْ يَكُنْ فِي أُمَّتِي أَحَدٌ فَعُمَرُ»[۳۳]؛“در امت‌های پیشین محدثانی وجود داشت؛ اگر در امت من باشد، پس عمر است”. اخبار موجود در متون شیعه و سنی روشن می‌سازد که عمر در مسائل علمی بسیار ضعیف بوده[۳۴] و در این باره، پیاپی به امیر المؤمنین(ع) مراجعه کرده؛ تا آنجا که خود گفته است: «لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ»[۳۵]. از این‌رو، می‌توان گفت که دست جاعلان حدیث به جعل این روایات نیز آلوده شده است. افزون بر آن، می‌توان احتمال داد که پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین تعابیری را در آن دوران، برای خاندان خود به کار برده است. آنچه روشن است، به‌کارگیری فراوان این مفهوم در دوران امامت امامان پاک(ع) است. در این باره، امام جواد(ع) درروایتی معتبر، از امیر المؤمنین(ع) نقل می‌کند که به ابن عباس فرمود: “همانا شب قدر در هر سال است و در آن شب، امور آن سال نازل می‌شود و برای این کار پس از رسول خدا(ص)، متولیانی وجود دارد. ابن عباس گفت: آنها چه کسانی‌اند؟ امام فرمود: من و یازده نفر از صلبم که امامان محدّثیم”[۳۶].

زراره نیز در روایتی معتبر، از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: “دوازده امام از آل محمد(ص) همگی محدّث‌اند”[۳۷]. بازخوانی متون روایی از اعتقاد اصحاب - دستِ کم برخی از آنها - نسبت به این حقیقت خبر می‌دهد. در این باره، در روایتی صحیح آمده است که ابن ابی یعفور به امام صادق(ع) گفت: “ما بر این بارویم که همانا در گوش علی(ع) خوانده می‌شود و... امام(ع) فرمود: همانا علی(ع) محدّث بود”[۳۸]. به نظر میرسد، این مفهوم برای اصحاب و معتقدان به مکتب اهل بیت(ع) آشنا بوده است؛ تا آنجا که منصور دوانیقی نیز به محدّث بودن امام صادق(ع) اذعان کرد[۳۹][۴۰].

نتیجه‌گیری

نتایج به دست آمده از این بخش، عبارت‌اند از:

  1. امامان پاک(ع) برای تبیین چیستی مقام امامت بارها مفهوم خزان الله را به کار بردهاند؛
  2. این مفهوم در روایات متعددی به مقام علمی امام، گستردگی و نیز الهی بودن آن علم ناظر است؛
  3. مفاهیم دیگری نیز همسوی با مفهوم “خزان علم الله” وجود دارد که معدن علم الله، راسخون، محدّثون و... از آن جمله‌اند؛
  4. با نگاهی کلان و بر اساس برخی روایات، امام(ع) خازن تمام آن چیزهای است که در عالم است. این روایات با روایاتی که امام را مالک تمام دنیا می‌داند، همسوست؛
  5. اگر امام را خازن تمام دنیا بدانیم، به طور طبیعی اولویت امام در حاکمیت سیاسی توجیه و تبیین می‌شود؛
  6. متعلق مفهوم خزان الله هرچه که باشد، این تعبیر بیانگر منصوص بودن صاحب این منصب از جانب خداوند متعال و افضلیت اوست؛
  7. به لحاظ تاریخی باید گفت که تا پیش از دوران امامت امام سجاد(ع)، این مفهوم در سخنان پیشوایان نخستین چندان به کار نرفته و پس از ایشان، حضوری پررنگ در روایات داشته است[۴۱].

منابع

  1. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان

پانویس

  1. «وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ خُزَّانُهُ فِي أَرْضِهِ». محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۴.
  2. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۴.
  3. «وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۲. برای تفصیل بیشتر در این باره، ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۴.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳. این روایت با سند دیگری در دیگر متون روایی نیز نقل شده است. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۴ و ۱۰۵.
  5. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰.
  6. «وَ اللَّهِ يَا سَوْرَةُ إِنَّا لَخُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ فِي السَّمَاءِ وَ إِنَّا لَخُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۴.
  7. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۳.
  8. «راه خداوندی که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست» سوره شوری، آیه ۵۳.
  9. «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ يَعْنِي عَلِيّاً إِنَّهُ جَعَلَ عَلِيّاً خَازِنَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ائْتَمَنَهُ عَلَيْهِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُور». محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۶.
  10. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۴.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰.
  12. شایان ذکر است نگارنده خود واقف است که مالکیت بر اشیای عالم حقیقتی نیست که مستند به مفهوم خزان الله باشد. آوردن این عنوان و مطالب ذیل آن، به جهت ارتباطی است که می‌تواند با مسئله چیستی منصب امامت و منحصر نبودن ویژگی‌های امام درعناوین مطرح شده، داشته باشد.
  13. «بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  14. «وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ(ع) إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۵۲؛ الاستبصار، ج۳، ص۱۰۸؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۵.
  15. «... فَقَالَ أَ وَ مَا لَنَا مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا إِلَّا الْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ إِنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ لَنَا». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۸؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۴.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۶.
  17. «فَمَا كَانَ لآِدَمَ(ع) فَلِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۶.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۹-۴۱۰.
  19. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳.
  21. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۵.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳.
  23. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۶.
  24. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۹.
  25. روایات متعددی در این باره وجود دارد؛ برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۱ و ج۲، ص۳۳-۳۴، ۳۸، ۳۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲، ۲۵، ۱۳۶، ۳۲۶-۳۲۷؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۷۷-۱۷۸.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۶.
  27. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۵۵-۳۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۳۰۳.
  28. در این باره دست کم دو روایت نقل شده است. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۶ و ۵۸.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۱.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۱؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۶-۵۸.
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۵۳.
  32. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۰.
  33. احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۶، ص۵۵؛ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۴، ص۲۰۰؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، الصحیح، ج۷، ص۱۱۵؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۸۵؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۳۶۴ و ۳۷۳.
  34. در این باره، ر.ک: مهدی فقیه ایمانی، الامام علی(ع) فی آراء الخلفاء، ص۱۲۰-۱۳۱؛ سید مرتضی حسینی فیروز آبادی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۷۳-۲۷۴.
  35. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۸۰؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۹، ص۳۱۹؛ یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۳؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة و الشریعة، ج۱۵، ص۱۳۸.
  36. «إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتَ مَنْ هُمْ فَقَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ‏». این روایت در متون متعدد روایی با اسناد مختلف نقل شده است. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۲-۵۳۳؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۲۲۱؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص۶۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۰۴؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴۶؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۴۱.
  37. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۱؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴۷. این روایت با سند دیگری نیز نقل شده است. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۰.
  38. «إِنَّا نَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً كَانَ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ... فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً(ع) كَانَ مُحَدَّثاً». این روایت با سندهای مختلف نقل شده است. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۴۱ و ۳۴۳؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۸۶.
  39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۵.
  40. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۱.
  41. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۳-۳۳۴.