ابوذر غفاری در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
(ابوذر غفاری)
اطلاعات فردی
مذهبشیعه
اطلاعات حدیثی
مشایخعویمر بن مالک انصاری، عمر بن خطاب عدوی، سلمان فارسی، ابو هریرة دوسی، عبد القدوس بن حجاج خولانی
راویان از اوابوبکر بن عبدالرحمن مخزومی، ابو زرعة بن عمرو بجلی، ابو سعید مهری، ابوطالب ضبعی، ابو رافع قبطی
تعداد روایات۶
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابوذر غفاری است. "ابوذر غفاری" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

از زندگی پیش از اسلام او اطلاع زیادی در دست نیست. براساس روایتی، در جاهلیت شبانی می‌کرد [۲] و با شجاعتی که داشت، گاه یک تنه در مقابل کاروانی می‌ایستاد[۳]. او از سه سال پیش از پذیرش اسلام، خدای یگانه را می‌پرستید و نماز می‌گزارد و از بت‌ها دوری می‌جست[۴]. ابوذر، از نخستین اسلام آورندگان است. به نقل از خود او، پنجمین فردی بود که اسلام آورد[۵]. یعقوبی، اسلام او را پس از علی بن ابی طالب، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته؛ گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده است[۶]. قضیه اسلام آوردن او را گوناگون و حتی خارق العاده[۷] ذکر کرده‌اند. درست‌تر و مشهور آن است که چون بعثت پیامبر (ص) را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع، به مکه فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد[۸]؛ بنابر این، آن چه در چگونگی آشنایی او با حضرت، به تفصیل آمده[۹]، چندان به جا نمی‌نماید[۱۰].

ابوذر، نخستین کسی بود که پیامبر را به تحیت اسلامی سلام گفت[۱۱]. وی پس از پذیرش اسلام، از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد؛ اما شوق او به اسلام و پیامبر، وی را به اظهار عقیده در میان مشرکان[۱۲] و اعتراض آنان[۱۳] کشاند؛ از این رو مشکلاتی را متحمل شد[۱۴]. اوسپس به دیار خویش رفت و پس از جنگ اُحُد (یا خندق[۱۵]) به مدینه آمد و تا پایان حیات پیامبر (ص) با حضرت بود[۱۶]. در فتح مکه، گویا پرچم بنی غفار را به دست داشت[۱۷] و در حنین، پرچم دار آنان بود[۱۸]؛ گرچه بعضی او را در این جنگ، جانشین پیامبر درمدینه دانسته‌اند[۱۹]. وی در «عمرة القضاء»[۲۰] و غزوه "ذات الرقاع" نیز امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت[۲۱]. در جنگ تبوک، به سبب ضعف مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور حضرت رسید[۲۲]. پیامبر (ص) در همین واقعه که ابوذر به تنهایی از دوردست می‌آمد، فرمود: او تنها زندگی می‌کند؛ تنها می‌میرد و تنها وارد بهشت خواهد شد[۲۳]. از امام علی (ع) نقل است که پیامبردرباره ابوذر فرمود: آسمان بر کسی راست گوتر از ابوذر سایه نیفکنده، و زمین، مثل او را حمل نکرده است[۲۴]. صداقت ابوذر در بین عرب ضرب المثل شد[۲۵]. پیامبر بدو علاقه داشت و وی را یکی از چهارده رفیق خود می‌شمرد[۲۶] و حتی او را بر مرکب خود، پشت سرش سوار می‌کرد[۲۷]؛ اما با این حال، گویا از طرف حضرتش، مسؤولیتی سیاسی بدو واگذار نشد[۲۸]. خود او نیز از آنان که در برخی از ادوار بعدی مقام سیاسی را می‌پذیرفتند، دوری می‌گزید؛ ازاین رو به ابوموسی اشعری که وی را برادر خطاب کرده بود، گفت: من پیش از آن که به خدمت در خلافت عثمان درآیی، برادرت بوده‌ام[۲۹][۳۰].

در این که ابوذر در ماجرای پیمان مؤاخات، با چه کسی برادر شده، اختلاف است. ابن سعد در طبقات، اصل آن را درباره ابوذر انکار می‌کند؛ چراکه آن پیمان، پیش از بدر با نزول آیه ارث قطع شده و ابوذر تا این هنگام، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود[۳۱]؛ بر همین اساس، برادری او با "منذربن عمر" را که در جریان بئر معونه در سال سوم هجرت به شهادت رسید نیز رد می‌کند[۳۲]. بعضی، برادری او را با ابن مسعود[۳۳]، برخی با بلال[۳۴]، عده‌ای با سلمان و هم چنین با ابودردا ذکرکرده‌اند. یکی از معاصران، با استناد به حدیثی از امام سجاد (ع) و ذکر دو دلیل دیگر، برادری او را با سلمان درست می‌داند و بر آن است که ابوذر از همان ابتدای هجرت در مدینه بود[۳۵] با رحلت پیامبر (ص) ابوذر بر امامت علی (ع) پای فشرد و به تعبیر امام صادق (ع) یکی از سه تنی بود که بر فرمان رسول خدا استوار ماند[۳۶] و تا پایان عمر، دیگران را بدان سفارش می‌کرد[۳۷]؛ به همین جهت، خلافت ابوبکر را انکار کرد[۳۸] و با برخی دیگر از بزرگان صحابه، از علی (ع) می‌خواست تا برای گرفتن حق خود به پاخیزد و در برخوردی که با عمر داشت، در حقانیت علی خطبه‌ای خواند[۳۹]. خود با افتخار به این استواری، در جمعی می‌گوید: من در روز قیامت از همه شما به پیامبر (ص) نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از حضرت شنیده‌ام که می‌فرمود: نزدیک‌ترین شما در قیامت به من، کسی است که از این دنیا به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود. به خدا سوگند! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از دنیا دست نینداخته باشد[۴۰]. همین رابطه با خاندان پیامبر و علی، او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان حضرت فاطمه (س) که حتی بسیاری از زنان پیامبر حضور نداشتند، قرار داد[۴۱][۴۲].

از زندگی ابوذر در زمان خلافت ابوبکر، اطلاعی در دست نیست. در دوره عمر، یکی از چهار نفری است که در تقسیم دیوان، به سبب ارجمندی اش، جزو بدریون قرار گرفت[۴۳]؛ با آن که در آن جنگ شرکت نداشت. او پس از وفات ابوبکر به شام رفت و در آن جا سکنا گزید[۴۴] و در سال ۱۹ هجری در فتح مصر به وسیله عمروعاص شرکت کرد و گویا بر اقامت در آن جا عزم داشت[۴۵]؛ اما به شام بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی معاویه، در نبرد عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت[۴۶]. وی در زمان خلافت عثمان، هم چنان در شام ماند و در فتح قبرس به دست معاویه، یکی از اصحاب حاضر درآن بود[۴۷]. ابوذر در چگونگی مصرف بیت المال، بسیار سخت گیر بود و از مسلمانان و حاکمان می‌خواست که روش پیامبر را دنبال کنند. اختلاف او با معاویه و خلیفه سوم به چگونگی استفاده آنان از بیت المال ارتباط داشت. ابوذر معتقد بود که آیه ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۴۸] به اهل کتاب اختصاص ندارد؛ بلکه تمام کسانی که طلا و نقره ذخیره و پنهان می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به عذاب الهی تهدید شده‌اند. او با استناد به سخنان رسول خدا می‌گفت: مقصود از انفاق در راه خدا، فقط زکات نیست؛ بلکه معنای اعمی دارد که هم شامل زکات و هم هزینه‌های ضرور جامعه از قبیل جهاد، دفاع و حفظ جان‌ها از نابودی و مانند آن است. با توجه به شرایط آن زمان که عده‌ای از مسلمانان سخت در مضیقه بودند و ثروت مندان از انفاق در راه خدا سرباز می‌زدند، می‌گفت: حاکمان حکومت اسلامی باید جمیع شؤون زندگی مردم را اصلاح کنند و تمام طبقات جامعه باید از بیت المال بهره ببرند؛ لذا به کاخ سازی معاویه در شام اعتراض کرد و آیه کنز را برای او خواند؛ ولی این اعتراض موجب هتک حرمت او از طرف معاویه و بازداری مردم از هم نشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در جامعه، به اخراج خشونت بار او به مدینه منجر شد[۴۹][۵۰].

ابوذر، در مدینه هم ساکت ننشست و خطاب به عثمان بن عفان گفت: از مردم فقط به این مقدار راضی نباشید که یک دیگر را آزار ندهند؛ بلکه باید آنان را وادارید تا بذل معروف کنند و پرداخت کننده زکات فقط نباید به دادن آن بسنده کند؛ بلکه باید به همسایه و برادران احسان کند و با خویشان پیوند داشته باشد. کعب الاحبار که در آن مجلس حضور داشت، در پاسخ ابوذر گفت: کسی که زکات واجب را داده، آن چه بر او واجب بوده ادا کرده است و دیگر چیزی برعهده او نیست. ابوذر با عصای خود بر سر او کوفت و گفت: ای یهودی زاده! تو را چه و اظهار این گونه مطالب...[۵۱]! سخنان او صریح یا نزدیک به صریح است که همه انفاق‌ها را واجب نمی‌دانسته. این که برخی گفته‌اند: ابوذر به اجتهاد خود عمل می‌کرد و می‌گفت دارایی‌های زاید بر مقدار ضرورت باید در راه خدا انفاق شود، درست نیست. ابوذر می‌گفت: آن چه را می‌گویم، از رسول خدا و یا خلیل خودم شنیده‌ام[۵۲][۵۳].

اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد؛ محلی که آن را هیچ خوش نداشت[۵۴]. این قضیه، بحث‌های فراوانی را در تاریخ و کلام اسلامی برانگیخت. برخی درصدد برآمدند تا رفتن به ربذه را به میل ابوذر نشان دهند[۵۵]؛ با این توجیه که او تنهایی را دوست می‌داشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر (ص) آن را بد شمرده بود، به مدینه رفت و آمد داشت[۵۶]. آلوسی با ذکر این نکته که ابوذر در مواجهه با معاویه، به ظاهر آیه تمسک و تصور کرده که باید تمام مال زاید بر نیاز را انفاق کرد، می‌نویسد: این سخن، مورد اعتراض فراوان واقع و برضد ابوذر به آیه ارث استدلال شد و به ناچار عزلت گزید و در مشاوره با عثمان، به ربذه راهنمایی شد و تا آخر عمر در آن جا ماند[۵۷]. ناسازگاری این دیدگاه که در پی اختیاری نشان دادن رفتن به ربذه است، با آن چه در تاریخ آمده که هرگونه آزادی و اختیار را نفی می‌کند، عده ای را به نقد عمل ابوذر و توجیه عمل عثمان کشانده است. قاضی عبدالجبار، در ابتدا، رفتن ابوذر به ربذه را به درخواست خودش دانسته؛ سپس به توجیه عمل عثمان می‌پردازد که سخن تند و کلام خشن ابوذر موجب شد تا همه اصحاب رسول خدا به اخراج وی نظر دهند که هم به صلاح خود او و هم به مصلحت اصحاب و دین بود[۵۸]؛ ولی عده‌ای دیگر، به استناد داده‌های تاریخی[۵۹]، رفتن ابوذر به آن جا را جبری و طبق تصمیم عثمان دانسته‌اند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به مکه، بصره، یا شام برود، به ربذه فرستاده شد و بدین طریق، عمل خشم آلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر (ص) را به نقد می‌کشند[۶۰][۶۱].

زهد و پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به حضرت عیسی تشبیه کند[۶۲]. او در زندگی دنیایی به حداقل ممکن قناعت می‌کرد و حتی حاضر به پذیرش هدیه نبود[۶۳]. ابوذر گاه در مسجد می‌خوابید[۶۴]. وی در حق‌گویی سرآمد بود؛ چنان که حضرت علی (ع) فرمود: امروز هیچ کس جز من و ابوذر نیست که در راه خدا از سرزنش دیگران نهراسد[۶۵] و این براساس عهدی بود که با پیامبر بسته بود[۶۶]. ابوذر، هرگز از بیان حق باز نایستاد و هنگامی که بدو گفتند: چرا با این که خلیفه تو را از فتوا دادن منع کرده، باز چنین می‌کنی؟ گفت: به خدا سوگند! اگر خنجر بر حلقم نهید تا یک کلمه از آن چه را از رسول خدا شنیده‌ام، ترک کنم، چنین نخواهم کرد[۶۷]. پیامبر (ص) او را از آنانی دانسته که بهشت، مشتاق دیدارشان است[۶۸]. ابوذر از ارکان آفرینش[۶۹] و از حواریون پیامبر در قیامت نیز شمرده شده است[۷۰]. او در ربذه، در تنهایی و سختی در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ هجری درگذشت[۷۱] و به وسیله کاروانی که از عراق می‌آمدند، تجهیز و دفن شد[۷۲] و این گونه وعده پیامبر که ابوذر تنها می‌میرد، درباره او تحقق یافت[۷۳]. از ابوذر نسلی باقی نمانده است[۷۴][۷۵].

ابوذر در شأن نزول

مفسران، در ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آورده‌اند:

  1. ابن عباس در ذیل آیه ﴿طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ[۷۶] در کنار حضرت علی (ع) از ابوذر یاد کرده که مقصود از بوده و هم چون پیامبر (ص) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت می‌گذراندند [۷۷]. چنان که نقل شده، با نزول آیه ﴿كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ[۷۸] ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت می‌گرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیش‌تر شب را به عبادت می‌پرداخت تا آن که آیه ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا[۷۹] نازل شد[۸۰].
  2. میبدی، آیه ﴿وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ[۸۱] را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر (ص) می‌گوید: اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند، از وحی آگاه کند[۸۲].
  3. گفته شده که آیه‌های ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۸۳] ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ[۸۴] درباره سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بت‌ها دوری جسته، لا إله إلا الله می‌گفتند. ابن زید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد[۸۵]
  4. قرطبی در ذیل آیه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۸۶] با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن می‌نویسد: ابوذر در مکه اسلام آورد و به دنبال او، تیره بنی غفار مسلمان شدند. قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، هم پیمان ما بودند؛ اگر در آن خیری می‌بود، بر ما پیشی نمی‌گرفتند و این آیه نازل شد[۸۷].
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا[۸۸] قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر می‌داند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند و خداوند وعده داد که باغ‌های بهشت را در قیامت، منزل گاه آنان قرار دهد[۸۹].
  6. البرهان در ذیل آیه ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۹۰] به نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) آورده است که مقصود از «الذین ءامنوا» ابوذر و گروهی دیگرند[۹۱]
  7. ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۹۲] طبرسی می‌گوید: آیه درباره ابوذر، سلمان و دیگر فقیران اصحاب پیامبر است که روزی برخی از "مؤلفة القلوب" چون عیینة بن حصین و اقرع بن حابس و دیگران نزد پیامبر آمده، خواستند فقیران بدبوی بد پوشش را از خود دور کند تا اینان بدو نزدیک شوند که این آیه نازل شد و پیامبر (ص) را به مدارا با تهیدستان و عدم پیروی از غافلان مأمور ساخت [۹۳]؛ البته با توجه به یکی بودن سوره و نیز زمان نقل داستان - پس از فتح مکه که اوضاع مسلمانان به سامان شده بود - پذیرش این سخن مشکل است.
  8. قمی، آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ[۹۴] را در شأن علی (ع)، ابوذر و دیگران دانسته[۹۵] که هنگام شنیدن یاد خداوند، قلب‌هایشان ترسان می‌شود.
  9. ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۹۶] قمی، مقصود از ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا را علی (ع)، سلمان و ابوذر می‌داند[۹۷]؛ اما نظر به عمومیت آیه و متأخر بودن هجرت ابوذر، شاید بتوان نزول آن را عام دانست.
  10. همو در ذیل آیه ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ[۹۸] آورده که ابوذر، مصداقی از ﴿مَنْ آمَنَ است[۹۹]. بی‌تردید این گونه آیات بر ابوذر تطبیق داده شده و او در شأن یا سبب نزول بی نقش بوده است.
  11. ابن شهرآشوب مقصود از ﴿الصَّالِحِينَ در آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۱۰۰] را ابوذر و دیگران دانسته؛ کسانی که خداوند، نعمت خویش را بر آنان ارزانی داشته است[۱۰۱]
  12. ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ[۱۰۲] قمی، این آیه را درباره ابوذر، سلمان، عمار و مقداد دانسته که عهد خویش را نشکستند و به آن چه بر پیامبر (ص) فرود آمد، ایمان داشتند[۱۰۳]. این شأن نزول نیز می‌تواند از باب جری و تطبیق باشد.
  13. بر اساس روایتی در ذیل آیه ﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ[۱۰۴] منظور از هدایت یافتگان، ابوذر و دیگرانند که به حقیقت راه یافته‌اند[۱۰۵].
  14. قرطبی، آیه ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ[۱۰۶] را به ابوذر مربوط می‌داند که در منازعه با مردی نزد پیامبر (ص) به او "ابن الیهودیة!" خطاب کرد و پیامبر او را از چنین رفتاری بازداشت، و این آیه نازل شد[۱۰۷]
  15. بر پایه روایتی، آیه ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۱۰۸] در شأن هشت تن، از جمله ابوذر است[۱۰۹] که وقتی دحیه کلبی از شام آمد و خبر رسیدن او را با طبل اعلان کردند، همگان جز اینان پیامبر را که بر منبر خطبه می‌خواند، رها کرده، به سوی او رفتند که آیه ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۱۱۰] حال آنها را چنین بیان می‌کند
  16. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۱۱]، ﴿وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ[۱۱۲] طبرسی می‌گوید: مفسران درباره نزول آیه گفته‌اند: روزی پیامبر (ص) قیامت را برای مردم وصف و یادآوری کرد. سخنان حضرت سخت در آنان تأثیر گذاشت و عده‌ای، از جمله ابوذر را به دوری افراطی از دنیا و ترک تمام لذایذ آن کشاند و این آیات درباره آنان نازل شد تا حد اعتدال را در بهره‌وری از نعمت‌های خدادادی رعایت کنند[۱۱۳].
  17. قمی، آیه ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ[۱۱۴] را درباره ابوذر و سه تن دیگر می‌داند که بر طریق حقیقت پایدار ماندند[۱۱۵]
  18. در برخی تفاسیر روایی نقل شده که آیه ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۱۱۶] درباره ابوذر، عمرو بن وهب و ابوخیثمه است که در جنگ تبوک سرپیچی کرده؛ سپس به پیامبر (ص) پیوستند[۱۱۷]؛ البته شیخ طوسی، زمخشری و ابوالفتوح، نام این سه تن را کعب بن مالک شاعر، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه دانسته‌اند [۱۱۸].
  19. ابن شهرآشوب بر آن است که مقصود از ﴿الَّذِينَ ءَامَنُوا در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۱۱۹] ابوذر، سلمان و دیگرانند که مشرکان و منافقان، آنان را ریشخند می‌کردند[۱۲۰][۱۲۱].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. معجم الرجال: ج۲۱، ص۱۵۲، ر۱۴۲۴۸
  2. الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.
  3. سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.
  4. الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲ و ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.
  5. اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
  6. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۱.
  7. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.
  8. الاصابه، ج ۳، ص ۳۳۳.
  9. سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۴۳.
  10. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 664.
  11. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ و ۹۴۵.
  12. الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۵.
  13. المغازی، ج۳، ص ۹۴۵؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۲۷۰.
  14. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.
  15. المحبر، ص ۳۱۵.
  16. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۸۶.
  17. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  18. العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  19. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  20. العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۱.
  21. الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹.
  22. الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۱.
  23. العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  24. العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴.
  25. العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۲.
  26. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۰.
  27. الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۷۰.
  28. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷ و ۴۸۸.
  29. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۸.
  30. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 665.
  31. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۵.
  32. الخصال، ج ۱، ص ۱۹۱.
  33. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  34. الدرالمنثور، ج ۸، ص ۵۳۶.
  35. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۲۳.
  36. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.
  37. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.
  38. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ و ۴۱۸.
  39. جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ - ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.
  40. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.
  41. قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.
  42. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 665-666.
  43. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ و ۲۴۸.
  44. روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.
  45. مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.
  46. عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.
  47. جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.
  48. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  49. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۸.
  50. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 666-667.
  51. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۳۱؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۸.
  52. الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۶۷ و ۱۶۸.
  53. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 667.
  54. التبیان، ج ۳، ص ۱۴.
  55. مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۳۲.
  56. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۶؛ ماوردی، ج ۱، ص ۴۳۸.
  57. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۹۶؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۷۵.
  58. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۵۸ و ۵۹؛ اسباب النزول، ص ۲۶۱ و ۲۶۲.
  59. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۵.
  60. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۷۳.
  61. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 667-668.
  62. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
  63. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۲۸.
  64. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۵۷.
  65. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۳.
  66. الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۳۶.
  67. مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۳۵ و ۵۳۶.
  68. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۳؛ الکافی، ج ۲، ص ۳۹۱.
  69. کشف الاسرار، ج ۸، ص ۵۲۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۲۰۰.
  70. ماوردی، ج۵، ص۵۱۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص ۱۳۰.
  71. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۰۲؛ غررالتبیان، ص ۲۷۲.
  72. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  73. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.
  74. الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.
  75. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 668.
  76. «بی‌گمان پروردگارت می‌داند که تو و دسته‌ای از کسانی که با تواند نزدیک به دو سوم شب و نیمه آن و یک سوم آن برمی‌خیزید؛ و خداوند شب و روز را اندازه می‌دارد، او معلوم داشت که شما هرگز آن را نمی‌توانید شمار کرد پس از شما در گذشت؛ اکنون آنچه میسّر است از قرآن» سوره مزمل، آیه ۲۰.
  77. اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.
  78. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند» سوره ذاریات، آیه ۱۷.
  79. «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
  80. العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
  81. «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
  82. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.
  83. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  84. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  85. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.
  86. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  87. تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.
  88. «آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند باغ‌های بهشت (سرای) پذیرایی آنهاست» سوره کهف، آیه ۱۰۷.
  89. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.
  90. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
  91. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.
  92. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  93. المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  94. «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.
  95. المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۹۸.
  96. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  97. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  98. «پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۵.
  99. المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.
  100. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  101. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  102. «و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
  103. الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
  104. «و به گفتار پاک و راه خداوند ستوده راهنمایی شده‌اند» سوره حج، آیه ۲۴.
  105. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  106. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  107. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۲۹.
  108. «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۷.
  109. قرطبی، ج ۱۲، ص ۵۹.
  110. «و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.
  111. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
  112. «و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۸.
  113. قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۹.
  114. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  115. معانی القرآن، ج ۳، ص ۱۸۲.
  116. «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
  117. سمرقندی، ج ۳، ص ۳۹۹.
  118. قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵.
  119. «بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
  120. همان، ج ۱۹، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
  121. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.