بیعت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث بیعت است. "بیعت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بیعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

بیعت در واژه‌نامه فقه سیاسی

بیعت در لغت، به معنای عهد و پیمان، و در اصطلاح، به رسمیت شناختن امارت و خلافت دیگری[۱۰] و یا تعهدی است که افراد جامعه به منظور پیروی از خلیفه، امام و حاکم آن را می‌پذیرند. در واقع این عمل، نوعی قرار داد مبتنی بر قبول پیروی از سوی امت و قیام به عدالت از جانب امام منعقد گردیده و در بیعت، هر یک از طرفین، دارای حقوق و تکالیف‌اند؛ یعنی حقوق امت بر حاکم، اقامه عدل و انصاف و حقوق حاکم نیز فرمانبرداری امت از اوامر او در برابر اجرای عدل و انصاف از سوی حاکم می‌باشد[۱۱]. عمل بیعت اغلب، با دست دادن به حاکم اسلامی انجام می‌گرفت، ولی پیامبر(ص) هنگام فتح مکه، پس از بیعت با مردان، دست‌های خود را در قدح آبی فرو برد و زنان نیز چنین کردند و بدین‌سان، پیمان زنان مکه انجام پذیرفت[۱۲]. امروزه، در زمان غیبت و ولایت فقها، بیعت جای خود را به "تقلید" -پیروی عملی از مجتهد جامع الشرایط - داده است.

در اسلام نخستین بار، در جریان فرمان آیۀ انذار[۱۳]، سخن از بیعت به میان آمد؛ امّا مسلماً بیعت به طور جدی و عمومی، در بیعت عقبه اول و دوم مطرح گردید[۱۴]. در سال سیزدهم بعثت، کاروانی از اهالی یثرب در مکه، نزدیکی "جمرات" جایی که اکنون "مسجد البیعه" در آن قرار دارد - با پیامبر(ص) بیعت کردند[۱۵].

گفتنی است در مورد پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) که از سوی خدا نصب می‌شوند، بیعت نوعی تأکید بر وفاداری است، نه راهی برای پذیرش رسالت و امامت؛ زیرا اطاعت از آنها در هر حال واجب است، ولی در بیعت با خلفا، هدف اصلی از بیعت پذیرش مقام خلافت بود[۱۶][۱۷].

بیعت در فقه سیاسی اسلام

بیعت، تعهد ایمانی افراد مردم با پیامبر و یا امام معصوم و یا نایب او، به منظور التزام اطاعت از دستورات ایشان در موضوعات اجتماعی و سیاسی، بر اساس قوانین اسلامی است. در واقع بیعت‌کننده، رأی به رهبری و امامت بیعت شونده می‌دهد و این کار را براساس عقیده دینی خود انجام می‌دهد ولذا در بیعت‌کننده، بلوغ و عقل شرط است اما جنسیت تأثیری ندارد؛ یعنی هم زنان باید بیعت کنند و هم مردان. رهبر و امام نیز برای خدا و دین او از مردم بیعت می‌گیرد؛ یعنی در برابر مردم ملتزم می‌شود که دین خدا و قوانین الهی را مبنا و اساس کار برنامه‌های خود قرار بدهد. مادامی که امام در این خط است شکستن بیعت و نقض آن، حرام است و بیعت‌شکن، گناهکار و مجرم می‌باشد و اصطلاحاً “ناکث” نامیده می‌شود که جمع آن “ناکثین” است.

علت نامگذاری دار و دسته منحرف طلحه و زبیر نیز به این نام، همین مطلب است؛ چون طلحه و زبیر، ابتدا با امام علی(ع) بیعت کردند و سپس خیانت کرده و “نکث بیعت” نمودند (بیعت خود را شکستند) و با هم‌یاری عایشه، جنگ جمل را در عراق علیه حکومت حق علی(ع) راه انداختند و از آن به بعد معروف به “ناکثین” شدند؛ چون “تناکث” به معنای هم پیمان شدن و عهد بستن است و “نکث” به معنای شکستن آن[۱۸]

منابع

  1. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
  2. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی
  3. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام
  4. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.
  2. احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۲۸۴.
  3. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.
  4. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۶۴.
  5. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  6. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۷۵.
  7. «از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  8. حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۶.
  9. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۵۵.
  10. لغت‌نامه دهخدا، ج۴، ص۵۲۳۵. نهایه ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۴. لسان العرب، ج۱، ص۵۵۸. صبح الاعشی، ج۹، ص۲۷۳.
  11. روض النضیر، ج۵، ص۲۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۴؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۷۴.
  12. طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۲۰؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۵.
  13. ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴؛ الغدیر، ج۲، ص۲۸۷.
  14. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۲.
  15. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳.
  16. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ خصال صدوق، باب الثلاثة، حدیث ۷۰؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۸۵؛ نهج البلاغه، خطبه ۲ و ۱۳۶.
  17. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۶۰.
  18. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۳۴.