مالک اشتر نخعی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مالک اشتر، فرمانده شجاع و خودساخته که برای اهانت‌کننده خود دعا می‌کند،[۱] و از طرف امام به حکومت مصر گماشته شد[۲].

مالک قبل از خلافت امام علی(ع)

مالک بن حارث بن عبدِ یغوث نَخَعی، اهل یمن و از قبیلۀ مذحج است که در سفر امام علی(ع) به یمن مسلمان شد. چهره درخشان، قهرمان شکست ناپذیر و استوارگام‌ترین یاور امام علی(ع) است. امام علی(ع) به او اطمینان و اعتماد داشت و همواره درایت، کاردانی، دلاوری، آگاهی و بزرگواری‌های مالک را می‌ستود و بدان می‌بالید.

آگاهی‌های چندانی از آغازین سال‌های رشد او در اختیار نیست. اولین حضور جدی مالک در جریانات سیاسی ـ اجتماعی آن روزگار، درِ فتح دمشق و یرموک است. او در این نبرد از ناحیه چشم، آسیب دید و به "اشتر"[۳] مشهور شد. مالک در کوفه زندگی می‌‌کرد. قامتی بلند، سینه‌ای ستبر و زبانی گویا داشت و سوارکاری بی‌نظیر بود. خوش‌خویی، جوان‌مردی، بلندنگری، ابهت و حشمت او، در چشم کوفیان، تأثیری شگفت داشت.

مالک در خلافت عثمان، بر اثر درگیری با سعید بن عاص (فرماندار کوفه)، با تنی چند از یارانش به حِمص[۴]تبعید شد. چون زمزمه‌های مخالفت با عثمان بالا گرفت، مالک به کوفه بازگشت و فرماندار عثمان را که در آن زمان به مدینه رفته بود، از ورود به کوفه بازداشت. او در قیام امت اسلامی علیه عثمان، شرکت کرد و فرماندهی گروه کوفیانی‌ را که به مدینه رفته بودند، به عهده گرفت و در پایان بخشیدن به حکومت عثمان، نقش تعیین کننده داشت[۵].

مالک در دوران خلافت امام علی(ع)

شهادت مالک

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
  2. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه
  3. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

پانویس

  1. ر.ک: مطهری، مرتضی، داستان راستان جلد اول، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۳۱.
  2. ر.ک: مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، مجموعه آثار، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۶۷؛ وداستان راستان، مجموعه آثار ج ۱۸، ص ۳۷۶.
  3. اشتر به کسی گفته می‌شود که پلک چشمش به پایین برگردد (النهایة، ج ۲، ص ۴۴۳).
  4. حِمْص: شهری کهن و مشهور در میانه راه دمشق به حلب است (معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۰۲).
  5. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶.
  6. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶.
  7. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶.
  8. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶.
  9. «فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ لَا کَلِیلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِی الضَّرِیبَةِ فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِیمُوا فَأَقِیمُوا فَإِنَّهُ لَا یُقْدِمُ وَ لَا یُحْجِمُ وَ لَا یُؤَخِّرُ وَ لَا یُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِی وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَی نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ وَ شِدَّةِ شَکِیمَتِهِ عَلَی عَدُوِّکُم»؛‏ نهج البلاغة، نامه ۳۸.
  10. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۴.
  11. «فَرَحِمَ اللَّهُ مَالِکاً لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فَذّاً وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً لِلَّهِ مَالِکٌ «۲» وَ مَا مَالِکٌ وَ هَلْ قَامَتِ النِّسَاءُ عَنْ مِثْلِ مَالِکٍ وَ هَلْ مَوْجُودٌ کَمَالِکٍ»؛ الإختصاص، ص ۸۱.
  12. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۲-۸۵۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۴.
  13. ر.ک: مطهری، مرتضی، داستان راستان، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۳۱.
  14. مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ ارشاد مفید، ص ۳۶۵.
  15. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۰۸.