رقیه دختر پیامبر خاتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث پیامبر خاتم است. "رقیه دختر پیامبر خاتم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رقیه دختر پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نسب

پیامبر اکرم(ص) بعد از ازدواج با حضرت خدیجه دارای شش فرزند: دو پسر و چهار دختر شدند: قاسم و عبدالله معروف به طیب و طاهر، زینب، ام‌کلثوم، رقیه و فاطمه(س)[۱].

رقیه دومین دختر رسول اکرم(ص) است و پیش از اسلام با پسر عموی پدرش "عتبة بن ابولهب بن عبدالمطلب"ازدواج کرد. مادر عتبة "ام‌جمیل" دختر "حرب بن امیه" است که بعد از نزول سوره مبارک "مسد" به "حماله الحطب" معروف شد. ام‌جمیل و ابولهب پس از نزول سوره "مسد" که مذمت خودشان بود، عتبة بن ابولهب را مجبور کردند تا همسرش رقیه را طلاق دهد و به او گفتند: "دختر محمد را رها کن" و ابولهب گفت: "اگر همسرت را طلاق ندهی، با تو قطع رابطه می‌کنم"[۲].

البته پیامبر اکرم(ص) قبلاً طلاق رقیه را از عتبة بن ابولهب خواسته بود و خود رقیه نیز به این امر راضی بود، به دلیل آنکه عتبة او را سخت در اذیت و فشار قرار می‌داد لذا پیامبر(ص) عتبة را نفرین کرد و فرمود: خداوندا یکی از سگ‌های خود را بر وی مسلط کن. پس از چندی شیری بر وی حمله نمود و او را پاره پاره نمود[۳]. سرانجام با نزول سوره "مسد" و به دلیل مسلمان شدن رقیه، عتبة او را طلاق داد[۴].[۵]

ازدواج رقیه با عثمان بن عفان

رقیه پس از جدایی از عتبة بن ابولهب با "عثمان بن عفان"ازدواج کرد[۶]. البته بنابر قولی ازدواج رقیه با "عثمان بن عفان" در زمان جاهلیت صورت گرفت[۷]. او برای عثمان بن عفان پسری به نام "عبدالله" به دنیا آورد که در کودکی از دنیا رفت[۸]، در یکی از روزها خروسی با منقار چشم عبدالله را زخمی نمود و در نتیجه عبدالله مریض شد و از دنیا رفت[۹] و برای دفن او عثمان در مدینه ماند و در جنگ بدر شرکت نکرد[۱۰].[۱۱]

بنابر قول دیگر، عبدالله در سال ۴ هجری و بعد از مادرش رقیه از دنیا رفت[۱۲]. رقیه در هر دو هجرت با عثمان بن عفان به حبشه رفت و در هجرت نخست، کودکی را سقط کرد. رقیه پس از سفر عثمان بن عفان به مدینه که هم زمان با هجرت حضرت رسول(ص) بود، به مدینه رفت[۱۳]؛ البته آنها زودتر از سایر مسلمانان از حبشه به مکه بازگشته بودند و قبل از رسول اکرم(ص) به مدینه هجرت کردند[۱۴].[۱۵]

وفات رقیه

رقیه در رمضان سال دوم هجری پس از یکسال و ده ماه و بیست روز بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه[۱۶] به مرض حصبه دچار شد و از دنیا رفت[۱۷]، در روزی که زید بن حارثه به مدینه وارد شد تا خبر پیروزی مسلمانان را در جنگ بدر به اطلاع مردم برساند[۱۸]. پیامبر اکرم(ص) در مرگ او فرمود: "ملحق شو به سَلفمان، عثمان بن مظعون[۱۹].[۲۰]

در این هنگام زنان بر مرگ رقیه گریستند. حضرت فاطمه(س) هم در بالای قبر، کنار رسول خدا قرار داشت و می‌گریست. رسول خدا(ص) نیز با لباس خود اشک چشمان فاطمه(س) را پاک می‌کرد[۲۱]. پیامبر(ص) سرش را رو به آسمان کرد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد، دعا کرد: خدایا رقیه را از فشار قبر نجات بده[۲۲].[۲۳]

مظلومیت پیامبر(ص) در شکنجه دخترش رقیه توسط عثمان

ماجرای ازدواج رقیه دختر رسول خدا با عثمان این‌گونه نگاشته شده که: ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان فرمود: سبب ازدواج رقیه با عثمان این بود که پیامبر در میان اصحاب ندا داد هر کس جیش العسره یعنی غزوه تبوک را برای حمله آماده کند و چاه رومه را حفر کند و از مال خود برای این دو مورد خرج نماید، خانه‌ای در بهشت برای او فراهم می‌شود و من برایش نزد خدا خانه‌ای را در بهشت ضمانت می‌کنم. عثمان عرض کرد: من از مال خود برای آن دو خرج می‌کنم، آیا شما برای من خانه‌ای در بهشت ضمانت می‌کنی؟ رسول خدا فرمود: خرج کن من برای تو نزد خدا ضامن خانه‌ای در بهشت هستم. عثمان برای سپاه و حفر چاه خرج کرد و خانه‌ای به ضمانت رسول خدا برای او لحاظ شد. سپس در دل عثمان افتاد تا از رقیه دختر پیامبر خواستگاری کند، او رقیه را از پیامبر خواستگاری کرد.

پیامبر به او فرمود: رقیه می‌گوید زن تو نمی‌شوم مگر آنکه خانه‌ای را که من برای تو نزد خدا در بهشت ضمانت کرده‌ام برای مهریه به او بسپاری و این‌گونه من از عهده خانه‌ای که در بهشت برای تو ضمانت کردم بیرون می‌آیم. عثمان عرض کرد: چنین کن ای رسول خدا! پس حضرت، رقیه را به همسری او در آورد و در آن هنگام گواهی داد که ذمه‌اش از عهده خانه عثمان خارج شده و خانه تضمینی در بهشت تنها برای رقیه است و بر رسول خدا هیچ تعهدی برای بازگشت خانه عثمان نیست، چه اینکه رقیه زنده بماند و چه در گذرد، سپس رقیه در گذشت[۲۴].

باند اموی شرورترین قبیله‌ای بودند که از عصر رسالت پیامبر(ص) تا بعد از وفاتش و قبضه کردن خلافت و تبدیل آن به سلطنت، از هیچ جسارت و اهانتی به پیامبر(ص) و به اهل بیتش فروگذار نکردند. عثمان که تاریخ سیاه خلافت غاصبانه‌اش را در جای خود ورق زده‌ایم، در عصر حیات پیامبر اکرم(ص) با تهمتی واهی رقیه بنت الرسول را زیر شکنجه و ضربات کتک گرفت و سرانجام به شهادت رسید. دفاع عثمان از عموی خود که از مشرکین معروف بود و پیامبر(ص) خونش را مباح کرده بود، نشان می‌دهد در عین اینکه عثمان به ظاهر مسلمان شده بود؛ ولی این دفاع، ریشه در عمق جاهلیت از یک طرف و نفاق او از طرف دیگر دارد.

مغیره بن ابی العاص عموی عثمان که در جاهلیت به پیامبر اکرم(ص) جسارت‌ها کرده بود و پیامبر(ص) خون او را مباح کرده و کسی جرئت نداشت به او پناه دهد. عثمان در منزل به او پناه داد. وحی نازل شد که مغیره دشمن خدا و پیامبر(ص)، در خانه عثمان مخفی است. پیامبر(ص) به علی(ع) دستور قتل مغیره را در خانه عثمان صادر کرد. عثمان از آمدن علی(ع) خبردار شد، فوراً عموی خود را حضور پیامبر(ص) آورد و سه روز مهلت خواست تا از مدینه خارج شود. وقتی عثمان از منزل پیامبر(ص) بیرون رفت پیامبر(ص) دست به آسمان بلند کرد و گفت: اللهم العن مغیره.... خدایا لعنت کن مغیره و آن کس که به او آب و نان دهد و او را پناه دهد و به او عطا کند و کار او را درست کند. (آیا عثمان که آب و غذا و پناه و عطا به او داد مشمول لعن پیامبر(ص) نیست؟) روز چهارم مغیره از مدینه خارج شد.

وحی آمد که مغیره به طرف مکه فرار می‌کند. پیامبر(ص)، علی(ع) و عمار را فرستاد در کنار شهر او را کشتند و عثمان که همسرش رقیه دختر پیامبر(ص) بود به تهمت اینکه رقیه به حضرت جریان مغیره را اطلاع داده به تلافی خون عموی خود رقیه را شکنجه داد. رقیه از این پیش آمد به پدرش رسول خدا شکایت کرد، حضرت با اخلاق کریم خود فرمود: قبیح است زن با دیانت هر روز از شوهرش شکایت کند، عثمان چهار مرتبه به رقیه صدمه زد، سرانجام پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: شمشیرت را بردار و رقیه را از خانه عثمان نجات ده. اگر عثمان امتناع کرد، گردن او را بزن! علی(ع) آمد و رقیه را به خانه پیامبر(ص) آورد. رقیه جای شکنجه عثمان را در بدنش به پیامبر(ص) نشان داد، چشم رسول خدا به جراحت‌های بدن دخترش که افتاد فرمود: خدا عثمان را بکشد که تو را کشته است. روز چهارم در اثر شدت ضربات عثمان، رقیه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد[۲۵].[۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. قرب الاسناد، حمیری، ص۹؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۶ ـ ۴۰۵.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.
  3. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  4. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹.
  5. ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷؛ علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.
  6. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، م ص۴۰۱.
  7. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۷.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۰.
  9. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  10. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  11. ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷؛ علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴.
  12. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰.
  14. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۴۰.
  15. ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷.
  16. المعارف، ابن قتیبه دینوری، ص۱۴۲.
  17. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۴.
  18. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۴.
  19. وی مرد عابدی بود و روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت طی می‌کرد. او اولین مهاجری بود که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰.
  20. ر.ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.
  21. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰.
  22. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۳۶.
  23. ر.ک: علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۴.
  24. البرهان، ج۹، ص۴۹۸.
  25. منتخب التواریخ، ص۲۴.
  26. راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۹۰.