جهاد در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث نصرت است. "جهاد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

اقسام جهاد

جهاد ابتدایی و دفاعی

جهاد از منظر دین به ابتدایی و دفاعی تقسیم می‌شود. جهاد ابتدایی آن است که حکومت اسلامی با یک حکومت یا لشکر شرک و کفر که مانع گسترش اسلام است، به جنگ و جهاد بپردازد تا زمینه تبلیغ و تبیین آیین اسلام را برای مردم آن سرزمین فراهم آورد، و در صورت عناد و مقابله حکومت جور با حکومت اسلام، جنگ تا مرحله تسلیم ادامه خواهد داشت.

اما اگر جبهه مخالف، پیروان یکی از کتاب‌های آسمانی باشد، اسلام گزینه سومی برای آنان پیش می‌نهد که «ذمه» نام دارد، که به جای دو گزینه دیگر (پذیرفتن اسلام یا جنگ)، می‌توانند در سایه حکومت اسلامی - با پرداخت مالیات بر آیین خود باقی بمانند. حضرت علی(ع) در روایتی به این گزینه‌ها چنین اشاره می‌کند: «الْقِتَالُ قِتَالانِ قِتَالُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ حَتَّى يَفِيئُوا وَ قِتَالُ الْفِئَةِ الْكَافِرَةِ حَتَّى يُسْلِمُوا»[۱]؛ جهاد دفاعی به منظور دفاع از مسلمانان و کیان اسلام در برابر حمله دشمنان است که وجوب آن، مرد و زن و ضعیف و سالم را شامل می‌شود[۲]. پیکار و جنگ با دشمن در میدان کارزار، از مصادیق بارز جهاد است که دارای فضیلت و اجر خاصی است.[۳]

جهاد اکبر و اصغر

نخستین و سخت‌ترین جهاد، جهاد و پیکار با نفس سرکش و اماره و شیطان است که پیامبر از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر دشمن خارجی که به «جهاد اصغر» معروف است[۴].[۵]

جهاد مالی

جهاد و نبرد با دشمن در میدان کارزار، احتیاج به تأمین هزینه مالی آن دارد که این وظیفه برعهده افراد متمول و توانمند است. از این رو، حضرت در اکثر موارد، جهاد با جان و مال و زبان را سفارش می‌کرد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۶]؛[۷]

جهاد زبانی

یکی دیگر از مصادیق جهاد، جهاد با زبان است. مؤمن، با گفتار و تبیین و تشریح احکام و آموزه‌های دینی، از جمله بیان فضایل جهاد و وجوب آن و امر به معروف و نهی از منکر، در عرصه جهاد زبانی وارد می‌شود. حضرت ترک جهاد زبانی را از علل شکست اسلام شمرده‌اند[۸].

گفتنی است که بعضی عبادات از جهت ثواب اخروی، همسنگ جهاد دانسته شده‌اند. البته این هم‌طرازی در جایی است که شخص از ادای فریضه جهاد در میدان کارزار، معذور باشد؛ مانند زنان که همسرداری و صبر بر ناملایمات خانه[۹] برای آنان در حکم جهاد است، یا شخص ضعیفی که نمی‌تواند در عرصه جهاد حضور رساند، حج وی ثواب جهاد را دارد: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»[۱۰].[۱۱]

اهداف و فلسفه جهاد

اسلام با نگرش عَرَضی به جنگ و جهاد، اعتبار آن را حفظ کرده است؛ اما در این محدوده خاص نیز اهداف الهی و انسانی را تعقیب می‌کند و به شدت از دست زدن به جهاد برای دست‌یابی به منافع مادی و دنیوی پرهیز می‌دهد. اکنون به این اهداف از منظر امام علی(ع) اشاره می‌کنیم:

تقویت و گسترش اسلام

از آنجا که آیین مقدس اسلام، ناسخ ادیان آسمانی پیشین، و یگانه صراط مستقیم است، از همه مردم جهان و همچنین از پیروان ادیان دیگر می‌خواهد برای گام برداشتن در صراط نجات و مستقیم و تقرب به خداوند متعال، رو به اسلام آورند. اسلام برای دعوت مردم به این هدف، از راه‌کاری منطقی و عقلانی، مانند گفت‌وگو و جدال احسن استفاده کرده است و اگر حکومت ظالمی در مقابل آیین حق، به نبرد و پیکار دست یازد، یا مانع تبیین و تبلیغ حقانیت آن گردد، در این فرض، جهاد کارساز و مشروع خواهد بود. حضرت هماره فلسفه تشریع جهاد را احیای «کلمة الله»، تقویت اسلام و هدایت انسان‌ها ذکر کرده‌اند: «لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى»[۱۲].

امام علی(ع) در روایت پیش‌گفته، هدف جهاد را اعلای کلمه الهی، و در روایتی ذیل، عزت و تقویت اسلام ذکر می‌کند: «فَرَضَ اللَّهُ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ‌»[۱۳].

در روایت دیگری، فلسفه جهادهای پیامبر را جهاد با روی برگردانندگان از خداوند و مشرکان قلمداد می‌کند: «فَجَاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ وَ الْعَادِلِينَ بِهِ»[۱۴]. همچنین فلسفه جهاد خویش را با مخالفانش، قصد آنان در خاموش کردن نور الهی می‌خواند: «خُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا... لِكَيْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ‌»[۱۵].

گفته شد که فلسفه مهم جهاد، پذیرش اسلام و هدایت انسان‌ها است. از این رو، امام امیرالمؤمنین علی(ع) در مبارزه تن به تن خود با عمرو بن عبدود در جنگ خندق، نخست وی را به اسلام دعوت می‌کند و بعد از عناد و مخالفت وی، تن به مبارزه می‌دهد[۱۶]. همچنین از پیامبر نقل می‌کند که آن گرامی، وی را برای دعوت مردم یمن به اسلام فرستاد و تأکید فرمود: مبادا دست به پیکار بزنی، پیش از آن‌که نخست آنان را به اسلام دعوت کنی[۱۷].[۱۸]

براندازی فتنه و گمراهی

تقویت و گسترش اسلام در جهاد با غیرمسلمانان، هدفی معقول و پذیرفته است؛ اما اگر گروهی از مسلمانان گمراه در ناحیه‌ای دست به آشوب و اغتشاش یا تشکیل حکومت خودسر زدند و به انحراف مسلمانان و ایجاد فساد و بدعت در دین و احکام آن همت گماشتند، جهاد با چنین مسلمانانی مشروع خواهد بود. جهادهای داخلی حضرت با مخالفان خود (ناکثین، قاسطین، مارقین) به همین منظور بوده که توضیح بیش‌تر آن در جای خود آمده است؛ در این جا به نقل نامه حضرت به یکی از حاکمان خود در توجیه جهاد با مخالفان بسنده می‌کنیم: جهاد ما با این مخالفان به دلیل عمل به غیر آن‌چه خدا نازل کرده و تعطیلی حدود الهی و نابودی حق و ایجاد فساد در زمین است[۱۹].

حضرت در روایت دیگری پیکار با مخالفان حق و گمراهان را از برنامه‌های خود ذکر می‌کند[۲۰] و در جای دیگر آن را از وظایف عارفان می‌شمرد[۲۱].[۲۲]

ستم‌ستیزی

از منظر حضرت یکی از اهداف مهم جهاد، حمایت از حقوق مردم، مانند آزادی، و جلوگیری از ستم بر آنان است؛ چنان‌که حضرت دلیل پیکار خود را با امثال معاویه تأسف و نگرانی خویش از حکمرانی سفیهان و فاسقان بر می‌شمارد که رهاورد آن تصرف و تملک اموال عمومی به نفع خویش و به اسارت گرفتن مردم است.

تأسف و اندوه من از این است که حکومت این امت به دست سفیهان و فاسقان بیفتد که لازمه آن تصاحب مال خدا (بیت المال) و اسارت و استثمار بندگان الهی است[۲۳].

حضرت در جایی دیگر، یکی از اهداف جهاد خود را تصمیم جبهه مخالف بر تسلط بر انسان‌ها و تسخیر بندگان خدا ذکر می‌کند[۲۴].[۲۵]

فضیلت جهاد و مجاهدان

جنگ به تنهایی فاقد ارزش است؛ اما اگر برای اهداف و غایات یاد شده باشد، از منظر امام ارزش دینی، بلکه انسانی، به شمار می‌آید. حضرت پی در پی به ارزش و اهمیت جهاد اشاره کرده‌اند که در این جا به ذکر چند روایت بسنده می‌شود:

درِ بهشت

حضرت در روایت ذیل جهاد را «لباس تقوا»، «زره محکم الهی» و «درِ بهشت» می‌شمارد که بر روی اولیای خاص الهی گشوده می‌شود: همانا جهاد دری از درهای بهشت است که آن را برروی اولیای خاص خود می‌گشاید و آن، لباس تقوا و زره محکم الهی است[۲۶].

رفعت اسلام

جهاد در روایت ذیل به اوج و شکوفایی اسلام تعبیر شده است: برترین وسیله تقرب به سوی خداوند سبحان، تصدیق و اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر او و جهاد در راه خداوند است که سبب بلندی و رفعت اسلام می‌شود[۲۷].

هر چند امام در اکثر مواضع از مردم و یاران خود به دلیل عدم مشارکت جدی و قاطع در عرصه‌های جهاد و جنگ، به زبان گلایه و انتقاد سخن می‌گوید، در میدان کارزار و بعد از پیروزی، به تشویق و تمجید و تجلیل لشکریان خود می‌پردازد. آن حضرت در پایان جنگ جمل که به پیروزی جبهه حضرت انجامید و لشکر حضرت روحیه جنگی و آمادگی خود را حفظ کرده بود، خطاب به آنان فرمود: شما حق را یاوران، و در دین برادران، و روز سختی (در میدان جنگ) سپرها، و خواص اصحاب سِر و یاران (من) هستید، نه دیگران. به کمک شما شمشیر می‌زنم به کسی که (به حق) پشت کرده، و اطاعت و پیروی کسی را که رو (به حق) نموده، امیدوارم[۲۸].

در جای دیگر، از اهل مصر به دلیل اطاعت و تبعیت آنان از فرمان حضرت در جنگ قدردانی می‌کند: «وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُمْ»[۲۹].

در منطقه ذی‌قار، در جنگ با خوارج، مردم کوفه را گرامی‌ترین، متعادل‌ترین، پایبندترین به سنت رسول خدا و با فضیلت‌ترین مسلمانان در اسلام یاد می‌کند: «إِنَّكُمْ مِنْ أَكْرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ أَقْصَدِهِمْ تَقْوِيماً وَ أَعْدَلِهِمْ سُنَّةً وَ أَفْضَلِهِمْ سَهْماً فِي الْإِسْلَامِ»[۳۰].

بقیة السیف

حضرت در احادیث خویش به مجاهدانی که در جبهه‌های نبرد به درجه شهادت نایل نیآمدند، نشان «بقیة السیف» - یعنی یادگاران شمشیر و عرصه‌های دلاوری و از جان گذشتگی - می‌دهد که خود تعریف و پاسداشتی بزرگ و گویا از مجاهدان است: «بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»[۳۱].[۳۲]

آداب جهاد==

منابع

پانویس

  1. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۲ و ۱۸؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۸.
  2. ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.
  3. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۵.
  4. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.
  5. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  6. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۴۷.
  7. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  8. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷.
  9. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۳۹.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  12. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۵.
  13. نهج البلاغه، نامه ۲۴۴.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
  15. بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۴۱.
  16. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۹.
  17. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰.
  18. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۵.
  19. بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۴۱.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۲۴.
  21. نهج البلاغه، نامه ۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۰.
  22. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۶.
  23. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  24. ابن حنبل، احمد، مسند ابن حنبل، ج۱، ص۱۹۸؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۵.
  25. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.
  26. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
  28. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۷.
  29. نهج البلاغه، نامه ۲.
  30. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۹؛ همو، الجمل، ص۲۶۶.
  31. نهج البلاغه، حکمت ۸۱.
  32. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.