عدالت صحابه در کلام اسلامی
عدالت صحابه یکی از موضوعات اختلافی بین شیعه و اهل سنت است و از دیرباز مورد توجه علمای فریقین قرار گرفته است. طبق آیات و روایات، وضعیت تمام صحابه یکی نبوده و برخی از صحابه مورد ستایش و برخی دیگر مورد نکوهش خداوند متعال و پیامبر(ص) قرار گرفتهاند. اهل سنت با استناد به آیات و روایات مورد ستایش صحابه، حکم به عدالت جمیع صحابه داده است، در حالی که شیعه به دلیل وجود دو دسته از آیات و روایات در مورد صحابه، حکم آنان را مانند باقی مردم میدانند که عدالت آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.
معناشناسی
عدالت
عدالت در لغت، به معنای استواری و استقامت است؛ چنانکه در برخی کتابهای لغوی به همین معنا آمده است. ابن اثیر مینویسد: "انسان عادل کسی است که هوای نفس، او را از حق رویگردان نمیکند و او را در داوری به ستم وا نمیدارد[۱].
معانی اصطلاحی عدالت چنیناند:
- عدالت در برابر ستم: به معنای رعایت انصاف و ادای حقوق کسانی است که شایستگی آن حقوق را دارند.
- عدالت در برابر سرکشی و فسق: به معنای پرهیز از گناه و به سخن دیگر، رعایت تقوای الهی در ابعاد گوناگون است.
- عدالت به معنای وجود ملکه و نیرویی است که پرهیز از سرکشی و نابهنجاری را در پی دارد.
- عدالت به معنای پرهیز از دروغگویی در نقل روایت و ایجاد انحراف در آن است؛ به عبارت دیگر، پرهیز از آنچه که موجب نپذیرفتن نقل روایت میشود[۲].
غزالی مینویسد: عدالت؛ عبارت از مستقیم بودن در رفتار و دین است که سرانجام به حالت و نیروی نفسانی باز میگردد و آن نیروی نفسانی به گونهای در نفس پابرجاست که تقوا و اطمینان نفسانی را در پی دارد؛ از این رو به گفتار کسی که از خدا ترسی ندارد، اعتمادی نیست[۳].
اما مقصود پیروان نظریه عدالت صحابه کدام یک از معانی مذکور است؟ محدثان اهل سنت میگویند، مراد از عدالت: "پرهیز از دروغگویی عمدی هنگام روایت کردن و ایجاد انحراف در آن به وسیله انجام آنچه موجب نپذیرفتن روایت میشود، است"[۴].
ابن انباری میگوید: "مراد از عدالت صحابه پذیرش روایت آنان است، بدون آنکه از اسباب عدالت و تزکیه راویان بحث و درباره آنها تحقیق شود؛ جز آن کسانی که خلافی کرده و این ثابت نشده است"[۵]. محمد محزون مینویسد: "مقصود از عدالت صحابه، دوری از دروغگویی در نقل روایات است وگرنه راویان از انجام دیگر گناهان معصوم نیستند"[۶].
اما از گفتار برخی علمای اهل سنت در تعریف عدالت و فسق دانسته میشود که آنان عدالت را گستردهتر از پرهیز از دروغگویی در نقل روایت دانستهاند. "نووی" در تعریف عدالت مینویسد: "عادل است و ضابط به این معنا که مسلمان و بالغ و عاقل است و از اسباب و عوامل فسق و از بین برنده مروت به دور است"[۷].[۸] حافظ ابن حجر عسقلانی مینویسد: "مقصود از عدل، ملکه و نیرویی است که انسان را بر پایبندی به تقوا و مروت وامیدارد و مقصود از تقوا پرهیز از گناهان شرکآمیز یا فسق یا بدعت است"[۹].
از گفتار دانشمندان شیعه درباره عدالت دانسته میشود عدالت، نیرویی است که انسان را بر پایبندی به تقوا واداشته و او را از رفتارهای نابهنجار باز میدارد. از برخی روایات شیعه دانسته میشود عدالت به چهار چیز محقق میشود: داشتن ورع و پاکی، امانت داری، وثوق و داشتن تقوا. از امام صادق(ع) پرسیده شد عدالت مسلمانان به چه چیز شناخته میشود تا در پذیرش شهادت آنان به کار رود؟ امام فرمود: "اینکه راوی را به ویژگیهایی مانند عیبپوشی و پاکدامنی و پرهیز از شکم بارگی و مردم آزاری (با دست و زبان) و نیز به پرهیز از گناهان کبیره که خداوند وعده آتش درباره آنها داده است، بشناسید[۱۰]. این روایت، معیار شناسایی افراد عادل را معروف بودن آنان در بین مردم به عفت و پرهیز از گناه و حقیقت عدالت را عفاف اندامها و پرهیز از گناهان بزرگی که خداوند درباره آنها وعده آتش دوزخ داده است، میداند.
اگر مقصود از نظریه عدالت صحابه آن مفهومی باشد که محدثان اهل سنت گفتهاند؛ یعنی پرهیز از دروغگویی در نقل روایت؛ با ادعای ایشان درباره همه صحابه ناسازگار است. آنچه مقام همه صحابه را نزد اهل سنت بالا برده و آنان را الگوی مسلمانان قرار داده، عدالت به معنای پرهیز از هر گناه و فسق است و نه عدالت به معنای پرهیز از دروغگویی عمدی در نقل روایت پیامبر(ص)؛ زیرا پرهیز از دروغگویی عمدی نمیتواند شخص را الگوی مردم کند و عدالت به معنای پرهیز از دروغگویی عمدی، در بسیاری از راویان احادیث وجود دارد و برای الگو شدن، افزون بر دروغ نگفتن، شرایط دیگری نیز لازم است.
و اگر مقصود از عدالت، علاوه بر پرهیز از دروغگویی عمدی، پرهیز از دیگر گناهان نیز باشد، در این صورت، واژه عدالت با واقعیت تاریخی و سیره و روش همه صحابه مطابقت ندارد؛ زیرا جمعی از صحابه نه عدالت به معنای رعایت انصاف و رساندن حقوق به اهلش را داشتند و نه پرهیز از گناه و نه از ملکه و نیرویی برخوردار بودند که خود را حفظ کنند و حوادث تلخ تاریخی و گناهان گروهی از صحابه، گواه بر مطلب بیان شده است که در قرآن و روایات و تاریخ آمده است. البته برخی از آنان توبه کردند، ولی توبه گروهی از آنان ثابت نشده است. افزون بر این، توبه دلیل عدالت دائمی آنان نیست؛ چراکه برخی از صحابه پس از درگذشت پیامبر(ص) اعمال ناپسندی داشتهاند و توبه آنان ثابت نشده است[۱۱].
صحابه
معنای لغوی
صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم، انسان و یا حیوان و یا مکان و یا زمان باشد و فرقی نمیکند که این مصاحبت و همراهی با جسم و تن (که اصل در همراهی همین است) و یا با عنایت و توجه باشد؛ ولی در عرف به کسی که همراهیاش با دیگری بسیار است، گفته میشود[۱۲].[۱۳]
معنای اصطلاحی
دیدگاه شیعه
شیعه معتقد است لفظ «صحابی» اصصلاح شرعی نیست (این اصطلاح در لسان شارع نیامده)، بلکه شأن و مرتبه اش، مثل دیگر واژههای عربی است. «صاحب» در لغت ملازم و معاشر معنا میشود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به کار نمیرود و چون «صحبت» همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی «اصحاب» به صورت مضاف به کار میروند[۱۴].
صحابی در عصر رسول الله(ص) نیز در همان معنای لغوی به کار میرفت و گفته میشد: «صاحب رسول الله» یا «اصحاب رسول الله» که همواره این واژهها به رسول الله یا چیز دیگر اضافه میشد، به عنوان مثال به افرادی که در مسجد رسول خدا(ص) ساکن بودند، «اصحاب الصفة» گفته میشد. البته پس از رسول خدا(ص)، صحابی بدون مضاف الیه نیز به کار میرفت که مرادشان، اصحاب رسول الله(ص) بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظهای «صحابه» و «صحابی» از اصطلاعات متشرعه و مسلمانان بوده و اصطلاح شرعی نیست[۱۵].
بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی «صحابه» و بهکارگیری فراوان آن در کتب تاریخی، حدیثی و فقهی برخی از علمای شیعه به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفتهاند: صحابی کسی است که در حال ایمان، پیامبر(ص) را دیدار کرده و مسلمان از دنیا رفته است، اگرچه در این میان مرتد شده باشد[۱۶]. همچنین در تعریف دیگری آمده است: صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر(ص) هم نشین شده و با ایمان مرده باشد[۱۷].[۱۸]
دیدگاه اهل سنت
ابی صلاح شهرزوری[۱۹] از علمای اهل سنت میگوید بیشتر اهل حدیث، هر مسلمانی را که رسول خدا(ص) را دیده است صحابی میدانند. همچنین بخاری در صحیح، کسی را که با پیامبر(ص) همراهی کرده یا در حال اسلام، او را دیده است، صحابی معرفی میکند[۲۰].[۲۱]
ابوالمظفر سمعانی مروزی بر این عقیده است که اهل حدیث، به کسی صحابه میگویند که حدیث و یا جمله ای از پیامبر(ص) نقل کرده باشد و برخی نیز مفهوم صحابه را گسترش میدهند و میگویند حتی اگر کسی یک بار هم پیامبر(ص) را دیده باشد از صحابه محسوب میشود[۲۲].
به گفته ابن حجر عسقلانی، صحیحترین تعریف برای «صحابی»، آن است که پیامبر(ص) را در حال ایمان دیدار کند و مسلمان از دنیا برود. از این رو کسانی که پیامبر(ص) را در زمان کوتاه یا طولانی همراهی کردهاند، از او روایت نمودهاند یا نه، با ایشان به جنگ رفتهاند یا نرفتهاند، او را دیدهاند و یا به جهت کوری ندیدهاند، همگی از صحابه هستند[۲۳].
جلال الدین سیوطی[۲۴] نیز به نقل از سعید بن مسیب[۲۵] میگوید: صحابی کسی است که یک یا دو سال، با رسول خدا(ص) همراه بوده و با او در یک یا دو غزوه شرکت داشته است[۲۶].[۲۷]
عدالت صحابه در قرآن
خداوند متعال در قرآن کریم اصحاب پیامبر را به دو دسته تقسیم و گروهی را ستوده و گروهی را سرزنش کرده است:
ستایش صحابه
- ستایش سابقانِ در قبول اسلام: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۲۸].
- رضایت خدا از بیعتکنندگان زیر درخت در هنگام صلح حدیبیه: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا﴾[۲۹].
- ستایش مجاهدان و مهاجران و یاریکنندگان آنان: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ... * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۳۰]
- همچنین خداوند در وصف ایشان این آیه را فرو فرستاد: ﴿وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۳۱].
این آیات که بیانگر خشنودی خداوند از صحابه است؛ دلالت بر رستگاری همه ایشان ندارد، بلکه بیانگر کمالی است که این افراد در آن شرایط به دست آوردهاند و اگر آن کمال را تا پایان زندگی نیز نگه دارند، رستگار خواهند بود و اگر برخی صحابه در زندگی، راه خلاف اسلام را بپیمایند، رستگاری نخواهند یافت؛ زیرا جایگاه صحابه نزد خداوند بالاتر از پیامبر نیست که درباره او میفرماید: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۳۲].[۳۳]
نکوهش صحابه
در برخی از آیات عدهای از صحابه سرزنش شدهاند:
- کسانی که دلهای بیمار دارند: ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ﴾[۳۴].[۳۵]
- منافقان معروف که علاوه بر آیات متعدد، یک سوره (سوره منافقون) نیز درباره آنها نازل شده است.
- افراد فتنهجو و آزاردهنده رسول خدا(ص): ﴿إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۳۶]
- خداوند در آیه دیگری میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا﴾[۳۷].
- افرادی که در برابر حق ایستادند: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۳۸].[۳۹]
- در سوره حجرات نیز آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾[۴۰]. همچنین خداوند در آیه دیگری درباره فرد مورد نظر در آیه قبل میفرماید: ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾[۴۱]. شأن نزول آیه "ولید بن عقبه" از اصحاب پیامبر بوده است که در عین داشتن دو فضیلت صحابی بودن و هجرت کردن به مدینه، نتوانست اعتبار خود را حفظ کند و با دروغگویی درباره قبیله بنی مصطلق، خداوند از وی به عنوان فاسق یاد کرد. ملاحظه میشود با اینکه او پیامبر(ص) را دید و سخنانی را نیز از حضرت نقل کرد ولی فرمان بردار فرستاده خدا نبود؛ از این رو نمیتوان همه اصحاب را که بیش از یک صد هزار تن بودند، عادل و پارسا دانست.
آیات دیگری در این زمینه نیز وجود دارد[۴۲]. بنابراین طبق آیات الهی حال همه ی صحابه یکسان نبوده و برخی مورد ستایش و برخی دیگر مورد نکوهش آیات الهی قرار گرفته اند[۴۳].
عدالت صحابه در روایات
در روایات نیز به تبع قرآن کریم دو دسته روایات وجود دارد، دسته ای از آیات در ستایش صحابه و دسته ای دیگر در نکوهش آنان.
ستایش صحابه
- رسول اکرم(ص) فرمودند: به اصحاب من دشنام نگویید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر کسی از شما به اندازه کوه احد، طلا انفاق کند، به اندازه یک مدّ یا نصف ثواب یکی از آنها نمیرسد[۴۴].
- بهترین مردم، مردم قرن من هستند سپس کسانی که پس از آنها میآیند و...[۴۵].
- درباره اصحاب من از خدا بترسید؛ پس از من آنها را هدف تیر ناسزا و سرزنش خویش قرار ندهید...[۴۶].
نکوهش صحابه
- ابوهریره از پیامبر روایت میکند که فرمود: "در روز قیامت گروهی از اصحاب به نزدم میآیند، آنگاه در کنار حوض، از نزد من بازگردانده میشوند. میگویم: پروردگارا! اصحابم را دریاب! خداوند میفرماید: تو نمیدانی چه مسائل و بدعتهایی پس از تو پدید آوردند؟ آنان به گذشته جاهلیت خویش بازگشتند[۴۷]. در صحیح بخاری چند روایت دیگر به همین مضمون آمده است.
- ابونضر میگوید: سخنی از رسول خدا(ص) به من رسیده که پیامبر(ص) درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من درباره آنان شهادت میدهم". ابوبکر گفت: "ای رسول خدا! آیا ما برادران آنان نیستیم؟ آنان اسلام را پذیرفتند ما نیز اسلام را پذیرفتیم و آنان پیکار کردند ما نیز پیکار کردیم". پیامبر(ص) میفرمود: "آری، ولی من نمیدانم شما پس از من چگونه رفتار خواهید کرد". ابوبکر گریست و گفت: "آیا ما پس از شما خواهیم بود؟"[۴۸]. برخی شارحان حدیث میگویند: معنای سخن پیامبر(ص) که درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من شهادت میدهم"؛ یعنی من درباره آنان به ایمان صحیح و سلامت ایشان از گناه گواهی میدهم: از این روایت به خوبی فهمیده میشود که پیامبر(ص) بر صلاح و عدالت شهدا شهادت دادند اما درباره همه صحابه حتی ابوبکر شهادت ندادند.
- ابن مسعود روایت میکند روزی رسول خدا(ص) در خطبهاش پس از ستایش خداوند فرمود: "برخی شما منافق هستید، پس من نام هر کسی را گفتم، بلند شود. سپس پیامبر نام سی و سه تن را گفت و به آنان فرمود: شما از خدا بترسید"[۴۹].
- رسول خدا(ص) در حجة الوداع پس از سخنرانی مفصلی فرمود: به شما هشدار میدهم که مبادا پس از من مرتد و کافر شوید در حالی که همدیگر را به قتل میرسانید. آگاه باشید که من شاهد و گواه بر رفتار شما هستم و شما از آن ناآگاه هستید[۵۰].
این روایات نشانگر آن است که همه صحابه در برابر گفتار، رفتار و سنت نبوی تسلیم نبودند. پس دلیلی بر عدالت همه صحابه وجود ندارد[۵۱].
بررسی نظریه عدالت صحابه =
بحث عدالت صحابه یکی از مباحث اختلافی بین شیعه و اهل سنت است.
دیدگاه شیعه
احترام به اصحاب پیامبر(ص) وظیفه همه مسلمانان است و هیچ مسلمانی حق ناسزاگویی به آنها را ندارد. صحابه در زمان زندگانی حضرت به او ایمان آورده و اسلام را از وی فرا گرفتند و چون در کنار او جهاد کردند، محترم هستند و در جهان اسلام هیچ مسلمانی نیست که درباره صحابه پیامبر اکرم(ص) بدگویی یا اظهار بیمهری کند و اگر چنین نسبتی به گروهی از مسلمانان بدهند، نسبتی کاملا بیپایه است.
دیدن پیامبر امری افتخار آفرین است، ولی باعث پاک بودن هیچ انسانی از گناه نمیشود و نمیتوان همه صحابه را عادل و پرهیزگار و پیراسته از گناه دانست؛ زیرا به شهادت قرآن، آنان در عین داشتن افتخار "صحابی بودن"، از حیث ایمان و نفاق و اطاعت و سرکشی در برابر خدا و رسولش به دستههای گوناگونی تقسیم شدهاند؛ از این رو، نمیتوان همگان را عادل و پرهیزگار دانست[۵۲].
علامه شرف الدین مینویسد: "هر چند صحابه رسول الله(ص) بودن دارای شرافت و حسن است لکن به خودی خود سبب عدالت نمیشود و حکم آنها سه قسم است: عدول و بغات و مجهول الحال و این گزاره ای بر واقعیت صحابه است"[۵۳]. صدر الدین سید علی خان مدنی شیرازی نیز میگویند: "حکم عدالت صحابه مثل مابقی است و مطلق صحابه بودن مساوی با عادل بود آنها نیست"[۵۴].
دلیل شیعه برای ادعای خود وجود آیات و روایات در نکوهش برخی از صحابه و ستایش برخی دیگر از صحابه است که نشان دهنده یکی نبودن حال تمام صحابه است.
دیدگاه اهل سنت
قول مشهور بین اهل سنت آن است که همۀ صحابه از کوچک تا بزرگ، از مسلمانان با سابقه تا تازه مسلمان، همگی به صرف دیدن پیامبر(ص) و ایمان آوردن به او عادلند و نباید در این باره تردیدی به خود راه داد.
- ابن حجر عسقلانی میگوید: "اهل سنت همۀ صحابه را عادل میدانند و در این عقیده، جز چند بدعت گذار، مخالفی ندارند"[۵۵].
- شهرزوری ویژگی همه صحابه را این میداند که از عدالت هیچ یک از آنان بحث نمیشود؛ زیرا عدالت آنان، امری مسلم است که نص کتاب و سنت و اجماع بسیاری از امت بر آن دلالت دارد[۵۶].
- ابن کثیر دمشقی میگوید: "نزد اهل سنت و جماعت، همه صحابه عادلند؛ زیرا کتاب الله عزیز و سنت نبوی، آنان را در اخلاق و کردار و بخششهای مالی و جانی به امید ثواب و جزای نیک در پیشگاه پیامبر(ص) ستوده است"[۵۷].
- ابن اثیر نیز همه صحابه را عادل دانسته و هیچ نقد و انتقادی را بر آنان نمیپسندد[۵۸].
- ابن عبدالبر نیز مدعی است عدالت همه آنان، با تمجیدی که خدا و رسولش از آنان کرده است، ثابت شده و برای همین، آنان عادلترین کسانی هستند که خدا برای هم نشینی با پیامبرش برگزیده است[۵۹].
البته برخی از اصولیون اهل سنت با این نظریه مخالفت کرده و صحابه را هم چون دیگر راویان دانستهاند که شرط پذیرش روایتشان، بحث و بررسی احوال آنان و اثبات عدالتشان است.
- علامه محمد ابوریّه میگوید: "اصحاب، همانند دیگر افرادند که غلط و اشتباه و نسیان، بلکه پیروی از هوا و هوس نیز از آنان امکان دارد؛ زیرا آنان نیز بشرند و طبیعت بشری آنان همچون دیگران است و همان کارهایی که دیگران انجام میدهند، بر آنان نیز رواست"[۶۰].
- همچنین شمس الدین سخاوی در کتابش به اختلاف در این باره اشاره کرده و مینویسد: "همه ما (اهل سنت) بر عدالت صحابه اعتقاد داریم، ولی «آمدی» و «ابن حاجب»، آنان را مانند دیگران میدانند که بحث از عدالتشان، ضروری است"[۶۱]. [۶۲]
دلایل اهل سنت برای اثبات عدالت جمیع صحابه، آیات و روایاتی است که در ستایش صحابه آمده است.
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ هو الذی لا یَمِیلُ به الهوی فیَجورَ فی الحکم؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰ و ر.ک: لسان العرب، ابنمنظور، ج۹ (واژه عدل).
- ↑ پاورقی تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، جلالالدین سیوطی، ص۳۷۸.
- ↑ المستصفی، ج۱، ص۱۵۷؛ و ر.ک: الاحکام، آمدی، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.
- ↑ تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.
- ↑ تحقیق مواقف الصحابة الفتنه، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ التقریب (مقدمه ج۱).
- ↑ مقصود از عدل و ضابط، عادل بودن راوی است و اینکه او اگر از حفظ حدیث را میگوید، آن را فراموش نکند و یا کتابش را مصون از تحریف و تصحیف و غلط بدارد و بداند که چه عواملی موجب اخلال به معنا میشود و از آنها پرهیز کند. (مقباس الهدایه، مامقانی، ج۲، ص۴۳)
- ↑ نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ص۳۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۲۴ (باب ۱۷ العداله، ح۱)؛ الاستبصار، شیخ طوسی، ج۳، ص۱۲؛ التهذیب، شیخ صدوق، ج۶، ص۲۴۱؛ وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج۲۷، ص۳۹۱.
- ↑ ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۵-۲۸.
- ↑ صحب: الصَّاحِبُ الملازم...، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته...، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه...؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: میلانی، سید علی، عدالت صحابه، ص۲۷.
- ↑ ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹.
- ↑ عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.
- ↑ سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.
- ↑ ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن، ص۲۹و۳۰.
- ↑ عثمان بن صلاح الدین عبدالرحمن شهرزوری فقیه شافعی مولف کتاب علوم الحدیث در علم درایه است که به مقدمه ابن صلاح نیز معروف است و مورد توجه عالمان علم درایه بوده و شروح متعددی نیز بر این کتاب نوشته شده است. وی در سال ۶۴۳ در دمشق درگذشت.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۲.
- ↑ شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث،ص۲۹۲.
- ↑ شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ.ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم میزیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینههای مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامعترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.
- ↑ سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی میباشد، وی از محبان امیرالمؤمنین(ع) و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب میشود.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ ر.ک: علیا نسب، سیدضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۴ ـ۳۰.
- ↑ «و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
- ↑ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند ... و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند. و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۲، ۷۴ و ۷۵.
- ↑ «و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.
- ↑ «اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۷۵-۷۹.
- ↑ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟ بدینگونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمیداند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.
- ↑ «چون با توجه به معنای این آیه مردم مکه در آغاز دعوت پیامبر به چهار گروه اهل کتاب، مؤمنان، بیماردلان و کفار تقسیم شدهاند. مفسران در تفسیر این آیه و اینکه خداوند متعال گروه بیماردلان را در مقابل سه گروه دیگر قرار داده متحیر گشته و احتمالاتی دادهاند». برای توضیح بیشتر، ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۴، ص۴۷۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج۱، ص۶۵۱؛ تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۳۰، ص۲۰۷؛ تفسیر جلالین، سیوطی، ص۷۷۷؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج۲۰، ص۹۸.
- ↑ «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند. اگر (به راستی) میخواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم میآوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه میشدند جز شرّ به شما نمیافزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه میکردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست.» سوره توبه، آیه ۴۵ ـ ۴۷.
- ↑ «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
- ↑ «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۷.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ سوره توبه، آیه ۲۳-۲۵، آیه ۳۸-۳۹ و آیه ۱۰۱؛ سوره جمعه، آیه ۱۱ و ۳۸؛ سوره نور، آیه ۱۱؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
- ↑ ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۲-۹۸.
- ↑ «لا تسُبُّوا أَصحابی فوالذی نفسی بیده لو أنّ أحدکم أنفق مثل أحد ذهبا، ما بلغ مدّ أحدهم و لا نَصِیفَهُ»؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۹۵، ح۳۶۷۳؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب تحریم سب الصحابه، ص۹۸۵، ح۲۲۱ و ۲۲۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۱؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۳۰۳.
- ↑ «خَیْرُ الناسِ قَرْنی ثمَّ الَّذِین یَلُونَهُمْ...»؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب خیار الناس، ص۹۸۳، ح۲۱۰ و ۲۱۵.
- ↑ «الله الله فی أصحابی لا تتخذوهم غرضا من بعدی...»؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۵۴ و ۵۷.
- ↑ «یرد علیّ یوم القیامة رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض، فأقول: یا ربّ أصحابی، فیقول: إنّک لا علم لک بما أحدثوا بعدک انهم ارتدّوا علی أدبارهم القهقری»؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۵، ص۲۰۸، باب فی الحوض.
- ↑ الموطأ، مالک بن انس، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲، ح۳۲، کتاب الجهاد، الشهداء فی سبیل الله.
- ↑ «ان منکم منافقین فمن سمیت فلیقم. ثم قال: یا قم فلان، قم یافلان، حتی سمی ستة و ثلاثین رجلا قال ان فیکم أو منکم فاتقوالله»؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.
- ↑ «أَلَا لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّی قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ»؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.
- ↑ ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۹۸-۱۰۳.
- ↑ ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۷۴-۷۵.
- ↑ إن من وقف علی رأینا فی الصحابة علم انه اوسط الآراء إذ لم نفرط فیه تفریط الغلاة الذین کفروهم جمیعاً، ولا افرطنا افراط الجمهور الذین وثقوهم اجمعین، فإن الکاملیة ومن کان فی الغلو علی شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافة، وقال أهل السنة: بعدالة کل فرد سمع النبی صلی الله علیه وآله وسلّم أورآه من المسلمین مطلقاً، واحتجوا بحدیث کل من دب أو درج منهم اجمعین اکتعین ابصعین، أما نحن فإن الصحبة بمجردها وان کانت عندنا فضیلة جلیلة؛ لکنها ـ بما هی ومن حیث هی ـ غیر عاصمة، فالصحابة کغیرهم من الرجال فیهم العدول، وهم عظماؤهم وعلماؤهم، وأولیاء هؤلاء وفیهم البغاة؛ وفیهم أهل الجرائم من المنافقین، وفیهم مجهول الحال، فنحن نحتج بعدولهم ونتولاهم فی الدنیا والآخرة، اما البغاة علی الوصی، وأخی النبی، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن ارطاة، وامثالهم فلا کرامة لهم، ولا وزن لحدیثهم، ومجهول الحال نتوقف فیه حتی نتبین أمره، هذا رأینا فی حملة الحدیث من الصحابة وغیرهم، والکتاب والسنة بینتنا علی هذا الرأی...؛ أجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.
- ↑ حکم الصحابة عندنا فی العدالة حکم غیرهم، ولا یتحتم الحکم بالأیمان والعدالة بمجرد الصحبة ولا یحصل بها النجاة من عقاب النار وغضب الجبار الا ان یکون مع یقین الایمان وخلوص الجنان، فمن علمنا عدالته وایمانه وحفظه وصیة رسول الله فی أهل بیته، وانه مات علی ذلک کسلمان وأبی ذر وعمار والیناه وتقربنا إلی الله تعالی بحبه، ومن علمنا انه انقلب علی عقبه واظهر العداوة لأهل البیت "(ع)" عادیناه لله تعالی وتبرأنا إلی الله منه ونسکت عن المجهولة حاله، الدرجات الرفیعة"؛ السید علی ابن معصوم، ج۱ ص۲۴.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۵.
- ↑ دمشقی، ابن کثیر، الباحث الحثیث، ج۲، ص۴۴۹.
- ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۱ ص۱۱۰.
- ↑ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی المعرفة الاصحاب، ج۱، ص۲.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۵۴.
- ↑ . سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، ج۳، ص۵۹.
- ↑ ر.ک: علیا نسب، سیدضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۷۲و۲۷۳ و باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن، ص۳۶ تا۳۹.