آزادی حقوقی
آزادی حقوقی عبارت است از اینکه آزادی، قواعد حقوقی متعددی را در چارچوب حقوق اساسی، حقوق اداری و حقوق مالی و حتی حقوق بینالملل به وجود میآورد. اسلام برای آزادی، هویت و عامل انسانی قائل است و انسان را دارای استعدادهای فراوان و تمایلات عالی انسانی میداند و همین استعدادها و تمایلات عالی را منشأ آزادی انسان میشمارد و آزادی را بر اساس آن چیزی میداند که تکامل انسانی انسان را ایجاب میکند.
مقدمه
اصل آزادی، قواعد حقوقی متعددی را در چارچوب حقوق اساسی، حقوق اداری و حقوق مالی و حتی حقوق بینالملل به وجود میآورد. آزادی بیشترین نقش را در شکلگیری حقوق عمومی و آزادیها دارد که هرچند بخشی از حقوق اسلامی است، اما در قالب حقوق بشر دارای تشخص و استقلال خواهد بود[۱]. آزادی مطلق، چیزی جز هرجومرج و نقض تعهدات اجتماعی نیست. اصل محدودسازی اجتماعی در زندگی اجتماعی اجتنابناپذیر است. از سوی دیگر آزادی در عرصههای سیاست، اقتصاد، فرهنگی، اعتقادی، فکری و نیز آزادیهای مدنی و غیره از یکدیگر جدا نبوده و متلازم و وابستهاند. از اینرو ارائۀ تعریف دقیق از آزادی کاری بس مشکل و به صورت جامع آن، خارج از توانایی بیان است. رهایی از قیود در محدوده قانون و نیز حقوق قانونی که از زندگی در حوزه حاکمیت یک حکومت متشکل کسب میشود، تعاریف دیگری است که برای آزادی ذکر شدهاند.
غرب، فلسفۀ این آزادی را در اعتقاد به اصل سرمایهداری و ارضای تمایلات و خواستهها و هوی و هوسهای مادی میداند و مبنای وضع قوانین و میزان حاکمیت دولتها را هم، میل و شهوت اکثریت قرار میدهد. شرق نیز با اعتقاد به جبر تاریخ و حاکمیت قوانین دیالکتیکی بر جهان و انسان، آزادی انسان را در تشدید تضادها و ایجاد شرایط و بالاخره نوعی هدایت محکوم به قانونمندیهای دیالکتیکی، منحصر میداند.
در این میان اسلام برای آزادی، هویت و عامل انسانی قائل است و انسان را دارای استعدادهای فراوان و تمایلات عالی انسانی میداند و همین استعدادها و تمایلات عالی را منشأ آزادی انسان میشمارد و آزادی را بر اساس آن چیزی میداند که تکامل انسانی انسان را ایجاب میکند.
قرآن مسئلۀ آزادی را در قالب توحید بیان میکند و به تقید و التزام انسان به اطاعت فرمان خدا که بیانگر راه تکامل انسان است و نفی مطلق اطاعت غیر خدا به هر نوع و هر وسیله که باشد، دعوت میکند.
چهره انبیا در قرآن به صورت آزادمردانی ترسیم شده که برای رهایی مردمشان از قید و بند اسارت نمرودها، فرعونها، قیصرها و ابوجهلها تلاش میکردهاند و هدفشان آزادسازی انسان از زنجیرهای اسارتهای درونی بوده است[۲].
در اسلام مبارزه در راه آزادی با جهاد قهرآمیز و جنگ با دشمنان آزادی و ریشهکن کردن کسانی که انسانها را به بند میکشند، تمام نمیشود. مسلمان به موازات این جهاد باید دست به جهاد بزرگتری بزند که خود را از درون رها کند و زنجیر اسارت را از دل و فکر خویش بگلسد و خود را از عبودیتها و وابستگیها و دلدادگیها آزاد کند. هدف انبیا رهایی انسانها از ولایت غیر خدا بود[۳].
آزادی در مفهوم اسلامی از تعهد انسان در برابر خدا و التزام به ولایت خدا و تسلیم در برابر حاکمیت تشریعی الهی تفکیکناپذیر است و به همین دلیل معنادار و مبتنی بر جهانبینی و دید توحیدی عمیقی است. در مفهوم اسلامی آزادی، عنصر عقلانی بهطور کامل دخیل است و انسان هرگز نسبت به اعمال و افکار غیرعقلانی آزاد نیست. اسلام در عین اینکه با بیان اصل ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۴]، احترام به فکر و آزادی عقیده را بیان میکند، ولی هرگز عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و از راههای غیرعقلانی بر انسانها تحمیل شده، تأیید نمیکند و برای آن احترامی قائل نمیشود.
در نظام اسلامی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کسی را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد[۵]. احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناختهشده (زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان) آزادند، مشروط بر اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی را نقض نکنند. هیچکسی را نمیتوان از شرکت در این نوع تشکلها منع، یا به شرکت در یکی از آنها مجبور کرد. هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور کرد مگر در مواردی که قانون مقرر میکند.
آزادی در مفهوم اسلامی آن از تمایلات و خواستههای مادی انسانی ریشه نمیگیرد تا با آزادی امیال دیگران محدود شود. آزادی موهبت خاص انسانی است و باید متناسب با خصایص و ویژگیهای انسان باشد و از همان ویژگیها نشأت بگیرد.
از دیدگاه اسلام، آزادی بر اساس عنصر و حقیقت انسانی است که تکامل انسانی را ایجاب میکند و آن چیزی جز استعدادهای ویژۀ انسانی نیست. آزادی به دلیل انسان بودن و آمادگی تکامل یافتن، حق انسان است، و این حق از استعدادهای بیکران انسان ناشی میشود. انسان در رشد این استعدادها، رها شده و آزاد است و همین تمایلات که از مقولۀ ادراکها و دریافتها و اندیشهها و صفات برتر است، منشأ آزادی متعالی انسان هستند. انسان برای راهیابی به این موهبت بزرگ، به رزم مداومی در دو جبهه احتیاج دارد:
- در جبهۀ درون خود در برابر اسارتها و وابستگیهایی که به باطلها و شرها یعنی غیر خدا دارد؛
- در جبهۀ برون در برابر طاغوتها و تمامی عواملی که در راه خدا که راه آزادی مردم است، سد بستهاند.
انسان مبارز با هدایت وحی خدا و توسط پیامبران، در این دو جبهه تا پیروزی کامل یعنی رها شدن در راه رشد و تعالی و تکامل در مسیر بینهایت تا خدا، تلاش میکند.
قرآن فلسفۀ بعثت انبیا را رهاسازی انسانها و اراد کردن آنها از همین قید و بندها و اسارتها و بارهای سنگین وابستگیهای درونی انسانها میشمارد[۶].
رابطۀ استقلال و آزادی به مثابۀ کلمۀ توحید است. نفی معبودها زمینۀ اثبات عبودیت خالصانه خداست. تا استقلال نباشد و وابستگی به نیروهای بازدارنده و سلطههای اهریمنی وجود داشته باشد، آزادی وجود نخواهد داشت. قرآن با تأکید خاصی، اصل استقلال جامعۀ اسلامی و مؤمنان را بیان و هر نوع سلطۀ بیگانه را نفی میکند[۷] و حتی از دلگرم شدن به پشتیبانی نیروهای تجاوزگر و غیرتوحیدی نهی میکند[۸] و واگذاری اختیارات و سپردن امتیازات به آنها را که منشأ وابستگیهاست و گرایشهای تند به سمت آنها را، تحت عنوان ولی قرار دادن آنان، سخت نکوهش کرده و خطرناک میشمارد[۹].
از سوی دیگر آزادی توأم با مسئولیت انسان، حاکمیت هدایتشدهای که خداوند به انسان تفویض کرده و او را بر سرنوشت خویش حاکم گردانیده، آزادی و استقلال جامعهای را که بر اساس آرمان سیاسی، ملتی همکیش و همفکر، سازمان یافته و به وجود آمده است، ایجاب میکند[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۹۴-۹۵.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۲۲.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۲۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۴۴ و آیه ۱۳۹، سوره مائده، آیه ۵۱، سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص۲۲-۲۷.