آیا آیه ۴۵ سوره هود بر عدم عصمت حضرت نوح دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۴۵ سوره هود بر عدم عصمت حضرت نوح دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت حضرت نوح |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - حضرت نوح |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
آیا آیه ۴۵ سوره هود بر عدم عصمت حضرت نوح دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
برای نقض عصمت حضرت نوح (ع) به آیاتی چند از سوره هود استناد شده است[۱] که عبارتاند از: ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۲]
جهت رد عصمت حضرت نوح (ع) به چند فراز در این آیات استناد شده است:
فراز نخست: حضرت طبق عبارت ﴿... إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي...﴾ فرزند خویش را از اهل خود میشمارد و از خداوند نجات وی را میخواهد؛ این در حالی است که پیشتر وی را به پیوستن به مؤمنان فرا خوانده بود و پاسخ منفی او را دریافت کرده بود: ﴿يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ * قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴾[۳]. وی با این پاسخ، از کفر خود پرده برداشت. پس چرا حضرت نجات او را خواهان بود؟! آیا درخواست حضرت نوح (ع) از خداوند پیش از دعوت فرزندش برای سوار شدن به کشتی بوده است یا پس از آن؟ اگر قبلاً از خداوند نجات او را درخواست داشته و پاسخ خداوند را مبنی بر نجات نیافتن او دریافت کرده است، پس چگونه پس از آن، از فرزندش میخواهد که بر کشتی سوار شود؟ اما اگر دعوت از فرزند پیش از گفت و گو با خداوند بوده و با شنیدن پاسخ منفی فرزند به کفر او پی برده است، پس چسان از خداوند نجات او را درخواست میکند.
فراز دوم: ﴿...فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...﴾ این فراز بیانگر آن است که این درخواست، با علم و آگاهی نبوده است و قرآن در آیه شریفه ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِ﴾[۴] مردم را از اقدام ناآگاهانه باز داشته است. از جمله ﴿...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾ چنین برداشت میشود که این کار، ریشه در نادانی داشته که در آموزههای دینی نکوهش شده است.
فراز سوم: حضرت نوح (ع) با گفتن ﴿...وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۵]، به گناه خویش اقرار کرده است و این خود روشنترین دلیل بر اثبات لغزش است[۶].[۷].
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: دلالت نداشتن آیه بر کفر فرزند: جمله ﴿سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ...﴾ حکایت از کفر فرزند ندارد و او هرگز در حضور پدر، گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری نساخته بود؛ بلکه تنها در مورد سوار شدن بر کشتی در کنار دیگر مؤمنان، از اطاعت پدر سر برتافته و رفتن بر فراز کوه را وسیله نجات خود قرار داده بود. حضرت هم با حفظ احتیاط و ادب پیامبری، این درخواست را به طور غیرصریح بر زبان جاری میسازد؛ یعنی نجات حتمی فرزند را نمیطلبد، بلکه با این کنایه که فرزندم از اهل من است و تو نجات آنان را به من نوید دادهای، این خواسته را مطرح میکند. خداوند نیز با جمله ﴿فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ آن حضرت را از درخواست نجات فرزندش به طور مستقیم باز میدارد تا مبادا او در وادی نادانی گام نهد و از شمار جاهلان شود: ﴿...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾. آری، این سان عنایت الهی به کمک فرستادگانش میشتابد و آنان را از لغزیدن در دامن خطاها باز میدارد. نوح (ع) که این عنایت الهی را در مورد خود مینگرد، زبان به سپاس میگشاید و به او پناه میجوید کهای خدا، عنایتت را از من دریغ مدار، وگرنه از زیانکاران خواهم بود[۸].[۹]
فراز پایانی نیز این سان تفسیر میشود: که ظاهر این کلام بیانگر توبه، و حقیقتش بیانگر شکر نعمت پروردگار است که او را تعلیم داد و به ادب الهی مؤدب ساخت. اینکه ظاهرش توبه است، از آن روست که به خداوند پناه برد و از او آمرزش و رحمت طلب کرد؛ به این معنا که درخواست کرد خداوند او را از هر آنچه مایه لغزش و هلاکت انسان است، حفظ کند و مشمول عنایت و رحمتش قرار دهد. گناه، اعم از آن است که با امر تشریعی مخالفت شود یا هر امری که به گونهای برای انسان ناخوشایند باشد. همچنین آمرزش اعم از آن است که گناه متعارف بخشیده شود یا اینکه هر گونه آثار سوئی درباره انسان پوشیده شود. حقیقت این گفتار شکر است؛ زیرا عنایت الهی او را از درخواستی که در ردیف جاهلان قرارش میداد، بازداشت و با بیان حقیقت، او را از لغزیدن از مسیر صحیح حفظ فرمود. این خود، نعمتی بود که خداوند به او ارزانی داشت. پس محتوای گفتار آن حضرت در جمله ﴿وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ این است که ای خدا اگر مرا در لغزشها حفظ نمیفرمودی، من از زیانکاران میشدم. شکر و ثنا بر این کار زیبایت[۱۰].[۱۱]. با این بیان، دیگر نیازی به توجیه این عمل به عنوان ترک اولی نخواهد بود[۱۲].
پاسخ دوم: آگاهسازی مردم از واقعیت: «برای مردم این ماجرا مشکل آفرین شده بود که چرا پسر حضرت نوح (ع) با اینکه از اهل او شمرده میشود، در زمره غرق شدگان قرار میگیرد؟ حضرت نوح (ع) با خداوند سخن میگوید که چرا پسرم که از اهلم است، غرق میگردد. پاسخ میآید که او از اهل تو نیست؛ اهل شناسنامهای منظور نیست، بلکه اهل ولایتی مقصود است. این پاسخها به دور از ایراد و خدشهاند»[۱۳].[۱۴]
پاسخ سوم: درخواست نوح (ع) بر اساس باور به ایمان فرزند: حضرت نوح (ع) فرزند خود را در سلک مؤمنان میدید و هیچ دلیلی بر کفر او نداشت تا اینکه خداوند با جمله ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ...﴾ آن حضرت را با واقعیت آشنا فرمود[۱۵]. رشید رضا مینویسد: حضرت نوح (ع) وقتی جدا شدن فرزندش از کافران را مشاهده کرد، (از فراز بمعزل من الكفار این جدا شدن برداشت میشود) در ذهنش این پندار پدید آمد که او راه صلاح و ایمان در پیش گرفته است و دیگر مشمول آیه شریفه ﴿أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ﴾[۱۶] نخواهد بود. اینجا بود که دلسوزی پدرانه، او را به چنین درخواستی واداشت؛ اما از آنجا که این برداشت بر پایه علم استوار نبود و این نوع برداشت با مقام والای پیامبران اولوالعزم ناهمخوان بود، اینچنین مورد عتاب خداوند قرار گرفت[۱۷].
این پاسخ با ظاهر آیات همخوان نیست؛ زیرا در آیات، از مؤمن بودن فرزند حضرت نوح (ع) سخنی به میان نیامده و تنها اهل بودن وی مورد عنایت قرار گرفته است[۱۸].
پاسخ چهارم: نکوهش حضرت به دلیل بیدقتی در موضوع: خداوند بیشتر به حضرت، نجات اهلش را نوید داده بود و تنها یک گروه استثنا شده بودند: ﴿إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ...﴾. پس توجه حضرت به این استثنا ضروری مینمود و آن هنگام که فرزندش دچار امواج آب گردید، میبایست برای ایشان هلاکت فرزندش آشکار میشد. پس این خطاب سرزنش آمیز الهی، برای آن بود که حضرت این دقت لازم را به کار نگرفت[۱۹].
ایرادهای این پاسخ در این است که اولاً چسان میتوان حضرت را به بیدقتی متهم ساخت، در حالی که چه بسا حضرتش با امید به اصلاح فرزندش تمام تلاش خود را انجام داده، اما نتیجه بخش نبوده است؛ ثانیاً آیا کوتاهی در دقت و تحقیق، به گونهای بوده که بتوان آن را لغزش دانست؟ گرچه این کوتاهی نمیبایست از پیامبر الهی سر میزد، آیا سر زدن آن به حدی بوده که سبب مخدوش شدن عصمت شود؟ این خود نیازمند دقت و تحقیق بیشتری است[۲۰].
پاسخ پنجم: پرسش حضرت برای کسب آگاهی از واقعیت: دقت و تأمل در چگونگی پرسش حضرت نوح (ع) نشان دهنده آن است که این پرسش، همسان پرسش فرشتگان از خداوند در مورد آفرینش و خلافت حضرت آدم (ع) بوده است. حضرت نوح (ع) از باب ادب سبب غرق شدن فرزندش را جویا شد که با پاسخ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ﴾ روبهرو گشت. جمله پایانی حضرت که گفت: ﴿وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾ این پاسخ را تأیید میکند[۲۱]. همچنین کلام خداوند که فرمود: ﴿وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾ و نفرمود من الكافرین، این دیدگاه را تقویت میکند. پس میتوان گفت حضرت نوح (ع) مانند انبیای دیگر، همه علوم خود را لحظهای از ناحیه خدا دریافت میکرد و ممکن است جریان ظهور کفر فرزند و اطلاع از ناشایست بودن او، از همین قبیل باشد[۲۲].
این پاسخ فی الجمله متین است، ولی باز جای این نقد وجود دارد که اگر هیچگونه کوتاهی صورت نگرفته بود، بلکه تنها پرسشی برای فهم موضوع بوده است، دیگر جایی برای این سرزنش الهی و در پی آن، درخواست آمرزش از درگاه خداوندی وجود نداشت؛ بلکه لازم بود در حد پاسخ خداوند به فرشتگان که تنها جنبه روشنگری داشت پاسخ داده میشد[۲۳].
پاسخ ششم: آشناسازی حضرت با اصطلاح مخصوص کلام خداوند: «کاربرد اهل از دیدگاه عرف مردم، در مورد کسی است که با انسان نسبتی داشته باشد؛ ولی خداوند بر گستره آن میافزاید؛ بدین معنا که آن را بر هر کسی که به نوعی، مناسبتی با بزرگ طایفه داشته باشد، اطلاق میکند. از این رو خداوند فرمود: ما به تو درباره اهل خودت نوید دادیم، ولی این پسر از گردونه این اهل، بیرون است... و تو نیز او را در سلک اهل خود مدان.... خداوند هرگز حضرت نوح (ع) را در این نگرشش مردود نساخت؛ چه اینکه او بر مدار اصطلاح عرفی سخن گفت، ولی خداوند باب دیگری از شناخت به رویش گشود»[۲۴].
لازمه این سخن این است که حضرت نوح (ع) از اصطلاح خداوند ناآگاه بوده و تنها از اصطلاح عرفی آگاهی داشته باشد. گذشته از آنکه اگر تنها اختلاف در اصطلاح بود، خداوند اصطلاح عرفی در گفتار آن حضرت را مردود نساخت؛ پس عتاب و استغفار چه توجیهی مییابد؟[۲۵].
پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ ترک اولی و افضل: از آنجاکه ادله پر شماری از لغزش ناپذیری پیامبران حکایت دارد، در توجیه این رفتار حضرت نوح (ع) از باب «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ» باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با ارتکاب گناه تلازمی ندارد؛ چنان که در سوره نصر به دنبال نصرت الهی و ورود فوج فوج مردم در دین، امر به استغفار شده است: ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا﴾[۲۶]. بدیهی است که این امور گناه به حساب نمیآیند[۲۷].
ایراد این تفسیر در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و پذیرفتن دیدگاه ترک اولی، خود ترک اولی است و در مورد داستان حضرت نوح (ع) نیز توجیه مقبولی بیان شد[۲۸].
پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن: مقصود از ﴿لَا تَسْأَلْنِ﴾ و ﴿إِنِّي أَعِظُكَ﴾ این است که در آینده، چنین کاری از آن حضرت سر نزند و پس از آنکه خداوند او را با این حقیقت آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از نادانان خواهد بود. هدف این خطاب این بود که به عصمت آن حضرت آسیبی وارد نیاید. اینگونه هشدار دادن، هرگز با گناه و لغزش تلازمی ندارد[۲۹].
این توجیه با ظاهر آیه ناسازگار است؛ چون ظاهر آیه شریفه، حکایت از آن دارد که آن حضرت چنین درخواستی کرده است و لحن عتابآمیز آیه نشان میدهد که به دلیل این درخواست، بازخواست شده است.[۳۰].
پاسخ نهم: فرضی بودن لغزش حضرت: در قرآن درباره پیامبر اکرم (ص) آمده است: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[۳۱]؛ این در حالی است که هیچگونه شرکی در باورها و رفتارهای آن حضرت راه نیافته است. در این مورد هم میگوییم حضرت نوح (ع) نیز از این لغزش به دور بوده است[۳۲].
این سخن این گونه نقد میشود که لحن دوگانه این دو آیه، از دوگانگی مضمون آنها حکایت دارد. آیه در مورد پیامبر اکرم (ص) به صورت شرطی به طرح موضوع پرداخته است ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ...﴾؛ ولی مطلق بودن آیه در مورد حضرت نوح (ع) نشان میدهد که آن حضرت این کار را انجام داده است. پس هرگز نمیتوان از این دو آیه برداشتی یکسان داشت[۳۳].
پاسخ دهم: روشن نبودن ایمان یا کفر فرزند نوح برای نوح: فرزند نوح که کنعان نام داشت، گاهی با مؤمنان و گاهی با کافران همراه بود و چهره منافقگونهای داشت و هر کس را به اشتباه میانداخت. حضرت نوح(ع) نیز از روی ظاهر قضاوت کرد و از خدا خواست که فرزندش جزء نجاتیافتگان باشد. خداوند او را آگاه ساخت که فرزندش سر تا پا عمل غیر صالح است و در باطن جزء منافقان بوده و هرگز مؤمن نبوده است. از این رو، جزء غرق شدگان خواهد بود. نوح به محض اینکه از این واقعیت آگاه شد، فوراً در مقام عذرخواهی برآمد و از خدا طلب عفو نمود. هرچند گناهی از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت پیامبران ایجاب میکند که بیش از این مراقب گفتار خود باشند، همین ترک اولی برای او با آن شخصیت، گران بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضای بخشش کرد. از سوی دیگر، متکلمان بر این باورند که ترک اولی به معنای انجام کاری که ترک آن بهتر بوده است، هیچگونه ناسازگاری با عصمت ندارد[۳۴].[۳۵]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفته است:
«برای نقض عصمت حضرت نوح (ع) به آیاتی چند از سوره هود استناد شده است[۳۶] که عبارتاند از: ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۳۷] تبیین شبهه: برای رد عصمت حضرت نوح (ع) به چند فراز در این آیات استناد شده است: فراز نخست: حضرت طبق عبارت ﴿... إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي...﴾ فرزند خویش را از اهل خود میشمارد و از خداوند نجات وی را میخواهد؛ این در حالی است که پیشتر وی را به پیوستن به مؤمنان فرا خوانده بود و پاسخ منفی او را دریافت کرده بود: ﴿يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ * قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴾[۳۸]. وی با این پاسخ، از کفر خود پرده برداشت. پس چرا حضرت نجات او را خواهان بود؟! آیا درخواست حضرت نوح (ع) از خداوند پیش از دعوت فرزندش برای سوار شدن به کشتی بوده است یا پس از آن؟ اگر قبلاً از خداوند نجات او را درخواست داشته و پاسخ خداوند را مبنی بر نجات نیافتن او دریافت کرده است، پس چگونه پس از آن، از فرزندش میخواهد که بر کشتی سوار شود؟ اما اگر دعوت از فرزند پیش از گفت و گو با خداوند بوده و با شنیدن پاسخ منفی فرزند به کفر او پی برده است، پس چسان از خداوند نجات او را درخواست میکند؛ فراز دوم: ﴿...فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...﴾ این فراز بیانگر آن است که این درخواست، با علم و آگاهی نبوده است و قرآن در آیه شریفه ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِ﴾[۳۹] مردم را از اقدام ناآگاهانه باز داشته است. از جمله ﴿...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾ چنین برداشت میشود که این کار، ریشه در نادانی داشته که در آموزههای دینی نکوهش شده است، حضرت موسی (ع) در پاسخ بنی اسرائیل که آن حضرت را به مسخره کردن متهم میساختند، اظهار داشت: ﴿...أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۴۰]؛ فراز سوم: حضرت نوح (ع) با گفتن ﴿...وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۴۱]، به گناه خویش اقرار کرده است و این خود روشنترین دلیل بر اثبات لغزش است[۴۲]. پاسخ شبهه: برای روشنسازی این موضوع، باید توجه داشت که قرائت﴿عَمَلٌ﴾ قرائت متواتر است؛ البته کسائی انه عمل غير صالح قرائت کرده است و آن را برگرفته از قرائت پیامبر اکرم (ص) میداند؛ ولی ابن مجاهد در پاسخ اظهار میدارد که اگر قرائت پیامبر اکرم (ص) با آنچه کسائی میگوید یکی بود، مردم مدینه و حجاز که از آن حضرت شناخت بیشتری داشتند، این قرائت را بر میگزیدند[۴۳]. ضمیر در ﴿إِنَّهُ﴾ یا به فرزند حضرت نوح (ع) بر میگردد یا به این درخواست حضرت[۴۴]. بر اساس احتمال نخست، برای توجیه آن به تقدیر گرفتن چیزی نیازمندیم؛ مثلاً بگوییم انه ذو عمل غير صالح که تقدیر گرفتن، خود خلاف ظاهر است[۴۵]؛ ولی بر پایه احتمال دوم، نیازی به این تقدیر گرفتن نیست و آیه این چنین معنا میشود، این سؤال و درخواست، کاری ناشایسته بوده است. محی الدین درویش معتقد است که برگرداندن ضمیر به پسر نوح (ع) فاقد دلیل و با بلاغت کلام ناسازگار است[۴۶]. در تأیید این سخن ممکن است گفته شود اگر مرجع ضمیر در ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ﴾ را درخواست حضرت نوح (ع) بدانیم، نیازی به تقدیر گرفتن چیزی نیست؛ ولی اگر پسر حضرت را مرجع ضمیر بدانیم، به تقدیر گرفتن کلمه «ذو» نیازمند خواهیم بود. همین بینیاز بودن از تقدیر، احتمال نخست را قوت میبخشد. ایراد این تأیید در این است که با احتمال دوم نیز میتوان از تقدیر گرفتن بینیاز بود؛ چراکه ممکن است از قبیل «زید عدل» باشد که حکایت از مبالغه و کثرت دارد. در این صورت، احتمال نخست امتیازی نخواهد داشت. مفسران ادیب و ادیبان مفسر بر آناند که ضمیر به فرزند حضرت نوح (ع) بر میگردد؛ حال یا مضاف در تقدیر میگیرند، همانگونه که سید مرتضی و صافی بر آناند[۴۷]، یا بدون تقدیر گرفتن مضاف، که زمخشری، بیضاوی و آلوسی آن را پذیرفتهاند[۴۸]. در نتیجه آیه شریفه این گونه تفسیر میشود: ذات پسر نوح، عمل غیر صالح به شمار میآید و این مبالغه در نکوهش اوست. درویش، برگرداندن ضمیر را به فرزند، بدون دلیل و با بلاغت کلام ناسازگار دانسته است، ولی خود نیز دلیلی برای برگرداندن ضمیر به درخواست حضرت نوح (ع) بیان نکرده و وجه ناسازگاری گفتار مفسران با بلاغت را تبیین نساخته است. در مقابل وی، آلوسی برگرداندن ضمیر به درخواست حضرت را به این دلیل مردود شمرده است که دیگر این جمله تعلیلی برای جمله پیشین نخواهد بود و فایدهای که از آن به دست میآمد، از بین میرود و سیاق کلام نیز آسیب خواهد دید[۴۹]. پاسخ سخن آلوسی این است که بگوییم مرجع ضمیر، همان فرزند حضرت نوح (ع) است. در نتیجه آیه از ناشایست بودن رفتار وی حکایت دارد و بازگرداندن ضمیر به درخواست حضرت، با دیگر فرازهای آیه ناهمخوان است[۵۰]. پاسخ نخست: دلالت نداشتن آیه بر کفر فرزند: جمله ﴿سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ...﴾ حکایت از کفر فرزند ندارد و او هرگز در حضور پدر، گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری نساخته بود؛ بلکه تنها در مورد سوار شدن بر کشتی در کنار دیگر مؤمنان، از اطاعت پدر سر برتافته و رفتن بر فراز کوه را وسیله نجات خود قرار داده بود. حضرت هم با حفظ احتیاط و ادب پیامبری، این درخواست را به طور غیرصریح بر زبان جاری میسازد؛ یعنی نجات حتمی فرزند را نمیطلبد، بلکه با این کنایه که فرزندم از اهل من است و تو نجات آنان را به من نوید دادهای، این خواسته را مطرح میکند. خداوند نیز با جمله ﴿فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ آن حضرت را از درخواست نجات فرزندش به طور مستقیم باز میدارد تا مبادا او در وادی نادانی گام نهد و از شمار جاهلان شود: ﴿...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾. آری، این سان عنایت الهی به کمک فرستادگانش میشتابد و آنان را از لغزیدن در دامن خطاها باز میدارد. نوح (ع) که این عنایت الهی را در مورد خود مینگرد، زبان به سپاس میگشاید و به او پناه میجوید کهای خدا، عنایتت را از من دریغ مدار، وگرنه از زیانکاران خواهم بود[۵۱]. فراز پایانی نیز این سان تفسیر میشود: که ظاهر این کلام بیانگر توبه، و حقیقتش بیانگر شکر نعمت پروردگار است که او را تعلیم داد و به ادب الهی مؤدب ساخت. اینکه ظاهرش توبه است، از آن روست که به خداوند پناه برد و از او آمرزش و رحمت طلب کرد؛ به این معنا که درخواست کرد خداوند او را از هر آنچه مایه لغزش و هلاکت انسان است، حفظ کند و مشمول عنایت و رحمتش قرار دهد. گناه، اعم از آن است که با امر تشریعی مخالفت شود یا هر امری که به گونهای برای انسان ناخوشایند باشد. همچنین آمرزش اعم از آن است که گناه متعارف بخشیده شود یا اینکه هر گونه آثار سوئی درباره انسان پوشیده شود. حقیقت این گفتار شکر است؛ زیرا عنایت الهی او را از درخواستی که در ردیف جاهلان قرارش میداد، بازداشت و با بیان حقیقت، او را از لغزیدن از مسیر صحیح حفظ فرمود. این خود، نعمتی بود که خداوند به او ارزانی داشت. پس محتوای گفتار آن حضرت در جمله ﴿وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ این است که ای خدا اگر مرا در لغزشها حفظ نمیفرمودی، من از زیانکاران میشدم. شکر و ثنا بر این کار زیبایت[۵۲]. با این بیان، دیگر نیازی به توجیه این عمل به عنوان ترک اولی نخواهد بود. علامه طباطبایی در گفتاری با عنوان «ادب پیامبران» به تحلیل جریان حضرت نوح (ع) و تبیین این پاسخ میپردازد که گزیده آن چنین است: بدون تردید ظاهر گفتار حضرت نوح (ع) حکایت از آن دارد که او نجات فرزندش را درخواست کرده است؛ اما اندیشه در آیات این داستان، حقیقت را به گونهای دیگر آشکار میسازد. از سویی خداوند او را مأمور کرد تا خود و خانوادهاش و مؤمنان را بر کشتی سوار کند: ﴿احْمِلْ فِيهَا...﴾ و به همه آنان وعده نجات داد و تنها کسانی را استثنا فرمود که عذابشان حتمی بود. فرزندش که معلوم نیست به دعوت پدر پاسخ منفی داده باشد، از آنچه خداوند در مورد مخالفت فرزند نوح (ع) با پدر در سوار شدن به کشتی نقل فرموده است، نمیتوان به کفر او رأی داد. او از کافران نبوده است. پس گستره وعده الهی برای نجات، او را نیز در بر خواهد گرفت. از دگر سو خداوند حکم قطعی خود را در مورد مردم به حضرت ابلاغ فرمود: ﴿وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ...﴾[۵۳]. آیا مقصود از ظالمان تنها کسانی بودند که دعوت او را انکار کردند یا هر ستمگری میتواند منظور باشد؟ گویا همین احتمالات باعث شد آن حضرت در مورد فرزندش دچار تردید گردد؛ زیرا حضرت نوح (ع) که خود یکی از پنج پیامبر اولوالعزم است، هرگز مقام وحی پروردگارش را به فراموشی سپرد که به او خطاب فرمود: ﴿وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا...﴾[۵۴]. او هرگز نجات مطلق و بیقیدوشرط فرزندش را حتی اگر کافر باشد، خواستار نبوده است؛ زیرا که خود دعا کرد تا کافری بر روی کره زمین باقی نماند: ﴿رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴾[۵۵]. این ادب الهی است که بنده از مرز خود تجاوز نکند و آنچه را از مصلحت آن خبر ندارد، درخواست نکند؛ لذا در ندای خود تنها به وعده الهی پرداخت و چیزی بر آن نیفزود. عصمت خداوندی او را دریافت و او چیزی بر آن جمله اضافه نکرد. خداوند هم منظور از کلمه اهل را برایش تبیین فرمود که همان شایستگاناند و این فرزند از آنان نیست. حضرت پیش از آن چنین برداشت کرده بود که کلمه اهل، تمام افراد اهل بیت او را در بر خواهد گرفت و تنها همسر کافرش استثنا شده است. خداوند درخواست نجات فرزند را امری غیر عالمانه معرفی فرمود. آن حضرت هم بر آن شد تا با این تأدیب الهی درخواست خود را قطع، و دگربار آن را با چهره توبه و شکر ادا کند ﴿رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ...﴾[۵۶]. یکی از شواهدی که دلالت دارد او درخواست درونی خود را اظهار نکرده، این فراز است ﴿أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ...﴾ او نگفت اني اعوذ من سؤال ما ليس به علم تا از اضافه شدن مصدر به فاعلش وقوع آن برداشت گردد (در ترجمه المیزان این جمله چنین نقل شده است: اعوذ بك من سؤالي ما ليس... که اضافه شدن مصدر به فاعل در آن روشن است). شاهد دیگر، جمله ﴿لَا تَسْأَلْنِ...﴾ است و اگر در خواست مطرح شده بود، جا داشت خداوند به گونهای صریح آن را مردود سازد.... حضرتش با علم الهی خود میدانست که فرزندانشان نیز در آینده کافر خواهند شد: ﴿إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا﴾[۵۷]. با اینکه او پیامبری مهربان و اولین فرستاده خداوند و صاحب شریعت بود، این سان خواستار پاکسازی زمین از لوث وجود بتپرستان بود[۵۸]. پاسخ دوم: آگاهسازی مردم از واقعیت: «برای مردم این ماجرا مشکل آفرین شده بود که چرا پسر حضرت نوح (ع) با اینکه از اهل او شمرده میشود، در زمره غرق شدگان قرار میگیرد؟ حضرت نوح (ع) با خداوند سخن میگوید که چرا پسرم که از اهلم است، غرق میگردد. پاسخ میآید که او از اهل تو نیست؛ اهل شناسنامهای منظور نیست، بلکه اهل ولایتی مقصود است. این پاسخها به دور از ایراد و خدشهاند»[۵۹]. حضرت نوح (ع) با خداوند سخن میگوید که چرا پسرم که از اهلم است، غرق میشود؟ اولاً پرسش حضرت از باب استعلام بوده است، نه اعتراض. توضیح اینکه ظاهر عنوان اَهل، شامل تمام اعضای خانواده میشود، بنابراین فرزند نوح از اهل وی شمرده میشد و بر پایه وعده الهی، اهل نوح از طوفان و غرق شدن در امان بودند. وعده الهی تخلفپذیر نیست. این مجموعه، سبب پرسش نوح (ع) و استعلام وی شد؛ ثانیاً پاسخ خداوند از باب تعلیم یا تنبیه است، نه تکذیب؛ یعنی خداوند با جمله ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ﴾ و با تعلیل ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ﴾ عنوان اهل را تبیین کرد که منظور از این عنوان، اهلیت ولوی است، نه اهلیت شناسنامهای[۶۰]. ایراد این پاسخ در این است که در این صورت، جایی برای سرزنش الهی و در پی آن درخواست آمرزش از درگاه خداوندی وجود نداشت؛ بلکه لازم بود در حد پاسخ خداوند به فرشتگان که تنها جنبه روشنگری داشت، پاسخ داده میشد. پاسخ سوم: درخواست نوح (ع) بر اساس باور به ایمان فرزند: حضرت نوح (ع) فرزند خود را در سلک مؤمنان میدید و هیچ دلیلی بر کفر او نداشت تا اینکه خداوند با جمله ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ...﴾ آن حضرت را با واقعیت آشنا فرمود[۶۱]. رشید رضا مینویسد: حضرت نوح (ع) وقتی جدا شدن فرزندش از کافران را مشاهده کرد، (از فراز بمعزل من الكفار این جدا شدن برداشت میشود) در ذهنش این پندار پدید آمد که او راه صلاح و ایمان در پیش گرفته است و دیگر مشمول آیه شریفه ﴿أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ﴾[۶۲] نخواهد بود. اینجا بود که دلسوزی پدرانه، او را به چنین درخواستی واداشت؛ اما از آنجا که این برداشت بر پایه علم استوار نبود و این نوع برداشت با مقام والای پیامبران اولوالعزم ناهمخوان بود، اینچنین مورد عتاب خداوند قرار گرفت[۶۳]. این پاسخ با ظاهر آیات همخوان نیست؛ زیرا در آیات، از مؤمن بودن فرزند حضرت نوح (ع) سخنی به میان نیامده و تنها اهل بودن وی مورد عنایت قرار گرفته است. پاسخ چهارم: نکوهش حضرت به دلیل بیدقتی در موضوع: خداوند بیشتر به حضرت، نجات اهلش را نوید داده بود و تنها یک گروه استثنا شده بودند: ﴿إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ...﴾. پس توجه حضرت به این استثنا ضروری مینمود و آن هنگام که فرزندش دچار امواج آب گردید، میبایست برای ایشان هلاکت فرزندش آشکار میشد. پس این خطاب سرزنش آمیز الهی، برای آن بود که حضرت این دقت لازم را به کار نگرفت[۶۴]. ایرادهای این پاسخ در این است که اولاً چسان میتوان حضرت را به بیدقتی متهم ساخت، در حالی که چه بسا حضرتش با امید به اصلاح فرزندش تمام تلاش خود را انجام داده، اما نتیجه بخش نبوده است؛ ثانیاً آیا کوتاهی در دقت و تحقیق، به گونهای بوده که بتوان آن را لغزش دانست؟ گرچه این کوتاهی نمیبایست از پیامبر الهی سر میزد، آیا سر زدن آن به حدی بوده که سبب مخدوش شدن عصمت شود؟ این خود نیازمند دقت و تحقیق بیشتری است. پاسخ پنجم: پرسش حضرت برای کسب آگاهی از واقعیت: دقت و تأمل در چگونگی پرسش حضرت نوح (ع) نشان دهنده آن است که این پرسش، همسان پرسش فرشتگان از خداوند در مورد آفرینش و خلافت حضرت آدم (ع) بوده است. حضرت نوح (ع) از باب ادب سبب غرق شدن فرزندش را جویا شد که با پاسخ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ﴾ روبهرو گشت. جمله پایانی حضرت که گفت: ﴿وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾ این پاسخ را تأیید میکند[۶۵]. همچنین کلام خداوند که فرمود: ﴿وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾ و نفرمود من الكافرین، این دیدگاه را تقویت میکند. پس میتوان گفت حضرت نوح (ع) مانند انبیای دیگر، همه علوم خود را لحظهای از ناحیه خدا دریافت میکرد و ممکن است جریان ظهور کفر فرزند و اطلاع از ناشایست بودن او، از همین قبیل باشد[۶۶]. این پاسخ فی الجمله متین است، ولی باز جای این نقد وجود دارد که اگر هیچگونه کوتاهی صورت نگرفته بود، بلکه تنها پرسشی برای فهم موضوع بوده است، دیگر جایی برای این سرزنش الهی و در پی آن، درخواست آمرزش از درگاه خداوندی وجود نداشت؛ بلکه لازم بود در حد پاسخ خداوند به فرشتگان که تنها جنبه روشنگری داشت پاسخ داده میشد. پاسخ ششم: آشناسازی حضرت با اصطلاح مخصوص کلام خداوند: «کاربرد اهل از دیدگاه عرف مردم، در مورد کسی است که با انسان نسبتی داشته باشد؛ ولی خداوند بر گستره آن میافزاید؛ بدین معنا که آن را بر هر کسی که به نوعی، مناسبتی با بزرگ طایفه داشته باشد، اطلاق میکند. از این رو خداوند فرمود: ما به تو درباره اهل خودت نوید دادیم، ولی این پسر از گردونه این اهل، بیرون است... و تو نیز او را در سلک اهل خود مدان.... خداوند هرگز حضرت نوح (ع) را در این نگرشش مردود نساخت؛ چه اینکه او بر مدار اصطلاح عرفی سخن گفت، ولی خداوند باب دیگری از شناخت به رویش گشود»[۶۷]. لازمه این سخن این است که حضرت نوح (ع) از اصطلاح خداوند ناآگاه بوده و تنها از اصطلاح عرفی آگاهی داشته باشد. گذشته از آنکه اگر تنها اختلاف در اصطلاح بود، خداوند اصطلاح عرفی در گفتار آن حضرت را مردود نساخت؛ پس عتاب و استغفار چه توجیهی مییابد؟ پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ ترک اولی و افضل: از آنجاکه ادله پر شماری از لغزش ناپذیری پیامبران حکایت دارد، در توجیه این رفتار حضرت نوح (ع) از باب «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ» باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با ارتکاب گناه تلازمی ندارد؛ چنان که در سوره نصر به دنبال نصرت الهی و ورود فوج فوج مردم در دین، امر به استغفار شده است: ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا﴾[۶۸]. بدیهی است که این امور گناه به حساب نمیآیند[۶۹]. ایراد این تفسیر در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و پذیرفتن دیدگاه ترک اولی، خود ترک اولی است و در مورد داستان حضرت نوح (ع) نیز توجیه مقبولی بیان شد. پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن: مقصود از ﴿لَا تَسْأَلْنِ﴾ و ﴿إِنِّي أَعِظُكَ﴾ این است که در آینده، چنین کاری از آن حضرت سر نزند و پس از آنکه خداوند او را با این حقیقت آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از نادانان خواهد بود. هدف این خطاب این بود که به عصمت آن حضرت آسیبی وارد نیاید. اینگونه هشدار دادن، هرگز با گناه و لغزش تلازمی ندارد[۷۰]. این توجیه با ظاهر آیه ناسازگار است؛ چون ظاهر آیه شریفه، حکایت از آن دارد که آن حضرت چنین درخواستی کرده است و لحن عتابآمیز آیه نشان میدهد که به دلیل این درخواست، بازخواست شده است. پاسخ نهم: فرضی بودن لغزش حضرت: در قرآن درباره پیامبر اکرم (ص) آمده است: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[۷۱]؛ این در حالی است که هیچگونه شرکی در باورها و رفتارهای آن حضرت راه نیافته است. در این مورد هم میگوییم حضرت نوح (ع) نیز از این لغزش به دور بوده است[۷۲]. این سخن این گونه نقد میشود که لحن دوگانه این دو آیه، از دوگانگی مضمون آنها حکایت دارد. آیه در مورد پیامبر اکرم (ص) به صورت شرطی به طرح موضوع پرداخته است ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ...﴾؛ ولی مطلق بودن آیه در مورد حضرت نوح (ع) نشان میدهد که آن حضرت این کار را انجام داده است. پس هرگز نمیتوان از این دو آیه برداشتی یکسان داشت. یاد آوری این نکته در پایان این بحث ضروری مینماید که پارهای از دیدگاههای بیاساس که با عنوان اسرائیلیات شهرت یافتهاند، موضوع فرزند حضرت نوح (ع) را به گونهای بسیار ناپسند مطرح میکنند؛ مثلاً از ابن جریج نقل شده است: نوح فرزندش را میخواند که سوار بر کشتی شود و گمان میداشت که او فرزندش است؛ در حالی که او فرزند واقعی وی نبود و تنها بر فراش نوح زاده شده بود و همسر نوح به وی خیانت کرده بود و در همین مورد است که خداوند فرموده است ﴿فَخَانَتَاهُمَا﴾[۷۳][۷۴]. مفسران، ایرادهای این روایات و دیدگاهها را چنین بر میشمارند:
درباره پسر نوح (ع) که در این آیات از او سخن به میان آمده، و اینکه آیا فرزند حقیقی آن حضرت بوده یا نه، چند دیدگاه مطرح شده است:
|
2. سید موسی هاشمی تنکابنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید موسی هاشمی تنکابنی در کتاب «عصمت ضرورت و آثار» در اینباره گفته است:
«در بحبوحه طوفان نوح(ع) که آب همهجا را فرا گرفت و همه کافران از جمله فرزند آن حضرت در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، حضرت نوح(ع) از خداوند خواست پسرش را نجات دهد، اما خداوند خواستهاش را رد کرد: ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۹۵]، ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۹۶]. شبهاتی در مورد آیات یاد شده مطرح شده است:
نقد و نظر در نقد شبهات یاد شده باید گفت:
|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۳۵.
- ↑ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی * گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۵-۴۷.
- ↑ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! * او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۱۵.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲-۲۳۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۵.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۸.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۲۴.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، درس تفسیر مسجد اعظم، گفتنی است آیات ۴۵-۴۶ سوره هود نمونه خوبی برای برداشت این نکته است که گاه پیامبری برای فهماندن جریانی به دیگران، از پیشگاه خدای سبحان مطلبی را میپرسد، (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۶۵).
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲.
- ↑ «و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آوردهاند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه میکنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.
- ↑ ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۸۵.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۶، ص۳۷۵.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ج۳، ص۲۵۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، تهیه کننده خسرو تقدسی نیا، ص۲۶۱.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ «چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمیآیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بیگمان بسیار توبهپذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۴۷.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۱۷.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۳۵.
- ↑ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی * گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۵-۴۷.
- ↑ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! * او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ گفت: به خداوند پناه میجویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
- ↑ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۱۵.
- ↑ ر.ک: حسن بن احمد بن خالویه، اعراب القراءات السبع و عللها، تحقیق عبدالرحمن بن سلیمان العثیمین، ص۲۸۳.
- ↑ حسن بن عبدالغفار فارسی، الحجة للقراء السبعة، تحقیق بدر الدین قهوجی و بشیر جویجاتی، ص۳۴۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۴.
- ↑ ر.ک: محی الدین درویش، اعراب القرآن الکریم، ج۴، ص۳۷۳.
- ↑ ان ابنك ذو عمل غير صالح؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۳۷)؛ ر.ک: محمود صافی، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه، ج۶، ص۲۴۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۹۹؛ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۲، ص۱۰۲.
- ↑ ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۵-۲۳۶.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲-۲۳۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۵.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۸.
- ↑ «و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آوردهاند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه میکنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.
- ↑ «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.
- ↑ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
- ↑ «که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۶۵.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، درس تفسیر مسجد اعظم، گفتنی است آیات ۴۵-۴۶ سوره هود نمونه خوبی برای برداشت این نکته است که گاه پیامبری برای فهماندن جریانی به دیگران، از پیشگاه خدای سبحان مطلبی را میپرسد، (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۶۵).
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۴۹.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲.
- ↑ «و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آوردهاند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه میکنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.
- ↑ ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۸۵.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۶، ص۳۷۵.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ج۳، ص۲۵۰.
- ↑ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، تهیه کننده خسرو تقدسی نیا، ص۲۶۱.
- ↑ «چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمیآیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بیگمان بسیار توبهپذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.
- ↑ ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۴۷.
- ↑ «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۹، ص۴۶.
- ↑ ر.ک: حمید محمد قاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهای انبیا در تفاسیر قرآن، ص۲۸۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۶۰.
- ↑ ر.ک: عبدالوهاب نجار، قصص الانبیاء، ص۳۸.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ص۲۲.
- ↑ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ اللَّهَ قَالَ لِنُوحٍ(ع) إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ لِأَنَّهُ كَانَ مُخَالِفاً لَهُ وَ جَعَلَ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ أَهْلِهِ»؛ (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۰۵).
- ↑ اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح لجنة من العلماء، ج۷، ص۶۳.
- ↑ ر.ک: عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ محمد حسین الذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ ر.ک: محمد حسین الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ ر.ک: کاظم موسوی بجنوردی، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۲۲۶.
- ↑ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۲.
- ↑ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۳۹۶؛ احمد مختار عمر و عبدالعال سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، ج۳، ص۱۱۲.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۲۹.
- ↑ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ج۴، ص۱۳.
- ↑ «پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) میگویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.
- ↑ «مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار را نیز جز مرد زناکار یا مشرک به همسری نگزیند و این بر مؤمنان حرام شده است» سوره نور، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۲۳۹.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، امالی، مجلس ۳۸.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۱۷۵-۱۹۱.
- ↑ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
- ↑ ر.ک: ابنالجوزی، زاد المسیر، ج۴، ص۹۲.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۱۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۹۶ - ۹۷.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۲۴.