آیا آیه ۷ سوره ضحی بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۷ سوره ضحی بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت پیامبران
مدخل اصلیعصمت پیامبر خاتم
مدخل وابستهعصمت - پیامبران - پیامبر خاتم
تعداد پاسخ۶ پاسخ

آیا آیه ۷ سوره ضحی بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

تبیین شبهه

برای نفی عصمت در حضرت رسول (ص) به این آیه شریفه استناد شده است: ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۱]. برخی گفته‌اند: «ضال» در لغت به معنای انحراف از مسیر حق و ضد ارشاد و هدایت[۲]، و همچنین به معنای گمراهی (گم کردن راه) آمده است[۳]. در این صورت ظاهر این آیه با قول عصمت آن حضرت ناسازگار است.

پاسخ جامع اجمالی

پاسخ نخست: ضلالت؛ همان نیاز ذاتی به هدایت: انسان در اصل ذاتش نیازمند هدایت الهی است و ضلالت پیامبر (ص) بدان معناست که حضرتش بدون هدایت الهی، خود از هدایت بهره‌ای ندارد. حضرت گرچه ذاتاً هدایت یافته نیست، هدایت الهی از آغاز آفرینش حضرتش، همچنان او را همراهی کرده و حضرت هیچ زمانی دور از وادی هدایت نبوده است[۴]. کلمه «ضلال» در لغت و کاربردهای قرآنی در معنای مقابل هدایت قرار دارد؛ ولی این ضلالت، گاه جنبه وجودی دارد؛ به این معنا که انسان در وادی گمراهی قرار دارد و در این وادی رو به پیشرفت است. گمراهی کافران و مشرکان این گونه است؛ اما گاه این گمراهی جنبه عدمی دارد؛ یعنی انسان، صرف‌نظر از هدایت الهی، در گمراهی خواهد بود، اما هدایت از طرف خداوند بر او عرضه می‌شود و او راه سعادت را می‌یابد. با این بیان، کاربرد عنوان ضلالت در همه موارد، گویای لغزش و انحراف از صراط مستقیم نیست. پیامبر اکرم (ص) نیز هدایت خود را وام‌دار هدایت الهی است و گمراهی حضرتش که در این آیه از آن سخن رفته، بدین معناست که حضرت در اصل وجود و ذات خود هدایت یافته نیست، بلکه تمام هدایت را از خداوند دریافت داشته و این همان اعتقاد به توحید افعالی خداوند است[۵]. به هر حال گرچه در این آیه نسبت ضلالت به حضرت داده شده و این آیه دستاویزی برای منکران عصمت کامل آن حضرت قرار گرفته، در واقع ضلالت به نیاز ذاتی انسان به هدایت الهی تفسیر شده است و از این رو دیگر استناد به آیه توجیهی نخواهد داشت[۶].

پاسخ دوم: ضلالت؛ یعنی آگاهی نداشتن از بعثت خود: پیامبر اکرم (ص) از نبوت و رسالت خود آگاهی نداشت و خداوند حضرتش را به نبوت و رسالت هدایت فرمود. آیات ۵۲ سوره شوری و ۳ سوره یوسف نیز این تفسیر را تأیید می‌کنند[۷]. پیامبر اکرم (ص) از دین و شریعتی که فراتر از عقل است، آگاهی نداشت و خداوند او را با هدایت خود آگاه فرمود[۸]. شاید مقصود، گمراهی از روش و قانون اسلام باشد که نزدیک‌ترین راه به سوی حق تعالی است و اشاره به این باشد که تو به طریق اسلام عارف نبودی و ما تو را رهبری کردیم[۹].

پاسخ سوم: ضلالت؛ همان گم شدن در کودکی: در این آیه شریفه، خداوند به پیامبر (ص) یادآوری می‌فرماید که تو در دوران کودکی چندبار گم شدی و خداوند تو را هدایت کرد و به آغوش گرم خانواده‌ات باز گرداند[۱۰].[۱۱]

در این مجال، درست یا نادرست بودن این تفسیر مطرح نیست، بلکه باید گفت استدلال به این آیه برای نفی عصمت در پیامبر (ص) ناکارآمد است. این تفسیر چنین نقد شده است که پیدا شدن پس از چند ساعت گم شدن، این چنین ارزش باز گفتن را ندارد[۱۲]. این نقد وارد نیست؛ زیرا چه بسا همین گم شدن‌ها سرنوشت شخصی را کاملاً دگرگون سازد. پس این هدایت (پیدا شدن) می‌تواند در ردیف دیگر نعمت‌ها بازگو شود[۱۳].

پاسخ چهارم: ضلالت؛ همان حب ابوطالب: بر پایه این دیدگاه، آیه این گونه معنا می‌یابد: ای پیامبر، تو در محبت و دوستی به ابوطالب گمراه بودی که خداوند تو را به دوستی با پروردگارت رهنمون شد و تو را از آن گمراهی نجات بخشید[۱۴]. این پاسخ افزون بر آنکه هیچ شاهدی آن را همراهی نمی‌کند، بر اصلی بی‌اساس نهاده شده است؛ چراکه ابوطالب از مؤمنان به خدا و پیامبر اکرم (ص) بود. از جمله شواهد[۱۵] آن، اشعار او در مدح پیامبر اکرم (ص) «أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً نَبِيّاً كَمُوسَى خُطَّ فِي أَوَّلِ الْكُتُبِ...» است که در کتاب‌های تاریخ اهل سنت آمده است[۱۶]. اهل سنت بر کافر بودن وی پافشاری دارند و شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه را در مورد وی می‌دانند[۱۷]، ولی چون این دیدگاه نادرست است، هرگز نمی‌توان آن را پایه تفسیر آیات قرآن قرار داد.

پاسخ پنجم: ضلالت؛ همان نگرانی از قطع وحی: پس از آنکه نزول وحی بر پیامبر (ص) قطع شد، نگرانی بر وجود حضرتش چیره گشت. نزول دوباره وحی، آرامش را به آن حضرت باز گرداند و به او اطمینان داد که دیگر در این وادی سرگردان نخواهد بود[۱۸].

این تفسیر را از نظر هماهنگی با پاره‌ای روایات که از نزول این آیات در این مقطع زمانی سخن گفته‌اند[۱۹]، می‌توان در ظاهر تفسیری مناسب انگاشت، ولی با تأمل ژرف در معنای لغوی و اصطلاحی کلمه «ضال» و سیاق آیات و برخی روایاتی که ضلالت را به ناشناخته بودن نزد قوم تفسیر کرده‌اند «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ:... ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۲۰] أَيْ هَدَى إِلَيْكَ قَوْماً لَا يَعْرِفُونَكَ حَتَّى عَرَفُوكَ‌»؛ «... قومی را که با تو آشنایی نداشتند، به سوی تو راهنمایی فرمود.»..)[۲۱]. این تفسیر تأیید نمی‌شود.

پاسخ ششم: ضلالت؛ همان گمراه بودن قوم: بر پایه این دیدگاه، آیه این سان معنا می‌شود: تو را در میان قومی گمراه یافت و هدایتت کرد[۲۲]. ایراد این تفسیر نیز در بی‌دلیل بودن آن است؛ افزون بر آنکه در آیه، از گمراهی قوم سخنی به میان نیامده است. [۲۳].

پاسخ هفتم: ضلالت؛ یعنی گمراهی حضرت در پندار قوم: بنابراین دیدگاه باید آیه را چنین تفسیر کرد: قوم پیامبر اکرم (ص) آن حضرت را گمراه می‌پنداشتند که خداوند آنان را به شناخت آن حضرت رهنمون شد[۲۴]. این تفسیر افزون بر آنکه بی‌دلیل است، خلاف ظاهر آیه نیز هست!»[۲۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. آیت الله سید محمد حسین طباطبایی؛
آیت الله طباطبایی در کتاب «تفسیر المیزان» در این‌باره گفته‌‌اند:

«مراد از ضلال در آیه ۷ سوره ضحی، گمراهی نیست بلکه مراد عدم هدایت است، و منظور از هدایت نداشتن رسول خدا(ص)، حال خود آن جناب است، و یا صرفنظر از هدایت الهی می‌خواهد بفرماید اگر هدایت خدا نباشد، تو و هیچ انسانی دیگر از پیش خود هدایت ندارید مگر به وسیله خدای سبحان، پس رسول خدا(ص) هم نفس شریفش با قطع نظر از هدایت خدا ضاله و بی‌راه بود، هر چند که هیچ روزی از هدایت الهی جدا نبوده و از لحظه‌ای که خلق شده بود ملازم با آن بود، در نتیجه آیه شریفه در معنای آیه زیر است، که می‌فرماید: ﴿مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ[۲۶]، و از همین باب است کلام موسی که بنا به حکایت قرآن کریم از آن جناب گفته بود: ﴿فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ[۲۷]، یعنی هنوز به هدایت رسالت اهتدا نشده بودم.

قریب به این معنا گفتار بعضی‌ از مفسرین است که گفته‌اند: مراد از ضلالت، از دست دادن علم است، هم چنان که در آیه‌ ﴿أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى[۲۸]، ضلالت به این معنا آمده و مؤیدش آیه زیر است که می‌فرماید: ﴿وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ[۲۹].[۳۰]

بعضی‌ دیگر گفته‌اند: معنایش این است که خدا تو را در بین مردم گمشده یافت، مردم تو را نمی‌شناختند و قدرت را نمی‌دانستند و او مردم را به سوی تو و اینکه چه کسی هستی دلالت و هدایت کرد[۳۱]. بعضی‌ دیگر گفته‌اند: این آیه به گم شدن رسول خدا(ص) در راه هوازن و مکه اشاره دارد، آن زمان که رسول خدا(ص) در دامن حلیمه سعدیه دختر ابی ذؤیب بود و حلیمه به طوری که در روایت آمده می‌خواست وی را به جدش عبدالمطلب برساند، در بین راه متوجه شد که محمد(ص) نیست[۳۲]. بعضی‌ دیگر گفته‌اند: اشاره است به آن واقعه‌ای که در کودکی آن جناب رخ داد، و در دره‌های مکه گم شد[۳۳] و بعضی‌ آیه را اشاره به داستان گم شدنش در راه شام دانسته‌اند که با عمویش ابوطالب در کاروان میسره غلام خدیجه به شام می‌رفت، و در بین راه ناپدید شد»[۳۴].[۳۵]
2. آیت الله سید عبدالحسین طیب؛
آیت الله طیب در تفسیر «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در این‌باره گفته‌‌اند:

«در‌ تفسیر ‌«ضال» ‌در آیه‌ ۷ سوره ضحی، اقوال‌ مفسرین‌ بسیار ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بوی‌ کفر و ضلالت‌ می‌آید لذا در اینجا به نقل‌ اخباری‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا(ع) ‌در‌ مباحثه ‌با‌ مأمون‌ و سایر اخبار ‌اکتفا می‌شود که‌ خلاصه‌ ‌آن‌ این است که حضرت‌ ‌در‌ نظر کفار و مشرکین‌ ‌که‌ معرفت‌ به مقامات‌ و شئونات‌ ‌آن‌ نداشتند و ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ ضلالت‌ می‌پنداشتند، خداوند تبارک‌ و ‌تعالی‌ چنان‌ قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ منقلب‌ کرد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ هادی‌ ‌کل‌ شناختند به معجزات‌ باهرات‌ و نزول‌ قرآن‌ و علوم‌ ظاهر ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ و اخلاق‌ حمیده‌ ‌او‌ و رفتار و کردار ‌او‌ ‌که‌ مفاد ‌آیه‌ شریفه‌ ‌در‌ سوره‌ ‌بعد‌ ‌است‌: ﴿وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ[۳۶].

پس به نظر ما، ‌اگر‌ نگویید ‌تفسیر به رأی‌ ‌است‌، مراد از آیه مذکور، این است که ممکن‌ ‌فی‌ حد ذاته‌ لیس‌ صرف‌ ‌است‌ و هیچ‌ ‌از‌ ‌خود‌ ندارد بلکه ‌هر‌ چه‌ دارد ‌از‌ خدای‌ ‌خود‌ دارد مفاد ‌این جمله‌ شاید ‌اینگونه باشد‌ ‌که‌ «تو ‌از‌ ‌خود‌ هیچ‌ نداشتی‌ ‌و اینکه‌ همه‌ شئون‌ و مقامات‌ ‌که‌ اشرف‌ ممکنات‌ شده‌ای‌ خدای‌ متعال‌ به تو عنایت‌ فرموده‌» و اللّه‌ العالم‌»[۳۷].
3. آیت الله ناصر مکارم شیرازی؛
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌‌اند:

«آیه ۷ سوره ضحی که خطاب به پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۳۸]. بدین معناست که تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودی، و ما این نور را در قلب تو افکندیم، که به وسیله آن انسان‌ها را هدایت کنی، چنان که در جای دیگر می‌فرماید: ﴿مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا[۳۹].

روشن است پیامبر(ص) قبل از رسیدن به مقام نبوت و رسالت، فاقد این فیض الهی بود، خداونددست او را گرفت و هدایت فرمود، و به این مقام نشاند، چنان که در آیه ۳ سوره «یوسف» می‌خوانیم: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ[۴۰].

مسلماً، اگر هدایت الهی و امدادهای غیبی دست پیامبر(ص) را نمی‌گرفت، او هرگز به سر منزل مقصود راه نمی‌یافت. بنابراین، منظور از «ضلالت» در اینجا نفی ایمان، توحید، پاکی و تقوا نیست، بلکه، به قرینه آیاتی که در بالا به آن اشاره شد، نفی آگاهی از اسرار نبوت و قوانین اسلام، و عدم آشنائی با این حقایق بود، همان‌گونه که بسیاری از مفسران گفته‌اند:، ولی بعد از بعثت، به کمک پروردگار بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت (دقت کنید).

در آیه ۲۸۲ سوره «بقره» به هنگام ذکر فلسفه تعدد گواهان در مسأله نوشتن سند وامها، می‌فرماید: ﴿أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى[۴۱]. در این آیه «ضلالت» فقط به معنی فراموشی آمده است، به قرینه جمله «فَتُذَکِّرَ».

تفسیرهای متعدد دیگری نیز برای آیه ذکر شده، از جمله اینکه:

  1. منظور آن است که: تو بی‌نام و نشان بودی و خداوند آن قدر به تو از مواهب بی‌نظیر عطا کرد، که همه جا شناخته شدی.
  2. یا این که: تو چند بار در دوران طفولیتت گم شدی (یک بار در دره‌های «مکه»، آن گاه که در حمایت «عبدالمطلب» بودی. بار دیگر، زمانی که مادر رضاعیت «حلیمه سعدیه» بعد از پایان دوران شیر خوارگی تو را به سوی «مکّه» می‌آورد تا به «عبدالمطلب» دهد، در راه گم شدی و مرتبه سوم در آن هنگام که با عمویت «ابو طالب» در قافله‌ای که به سوی «شام» می‌رفت در یک شب تاریک و ظلمانی راه را گم کردی) و خداوند در تمام این موارد، تو را هدایت کرد و به آغوش پر مهر جدّ یا عمویت رسانید. قابل توجه این که: «ضالّ» از نظر لغت به دو معنی آمده: «گمشده» و «گمراه» مثلًا گفته می‌شود: الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ: «دانش، گمشده انسان با ایمان است» و به همین مناسبت، به معنی مخفی و غائب نیز آمده؛ لذا در آیه ۱۰ «سجده» می‌خوانیم: منکران معاد می‌گفتند: ﴿وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ [۴۲]. اگر «ضاّل» در آیه مورد بحث، به معنی «گمشده» باشد، مشکلی پیش نمی‌آید، و اگر به معنی «گمراه» باشد، منظور نداشتن دسترسی به راه نبوت و رسالت قبل از بعثت است و یا به تعبیر دیگر: پیامبر در ذات خود چیزی نداشت، هر چه داشت از سوی خدا بود، بنابراین، در هر دو صورت مشکلی پیش نمی‌آید»[۴۳].
4. آیت الله سید حسین شاه عبدالعظیمی؛
آیت الله شاه عبدالعظیمی در کتاب «تفسیر اثنی عشری» در این‌باره گفته‌‌اند:

«﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا[۴۴] یعنی «و یافت تو را، راه گم کرده بر در دروازه مکه»، وقتی که حلیمه دایه تو را آورده بود تا به جدّ تو سپارد، فَهَدی‌: «پس راه نمود تو را به اینکه جدّت را رسانید». نقل شده که چون مادر حضرت رسول(ص) از دنیا رفت، حلیمه سعدیه را حضرت عبدالمطلّب به شرف ارضاع او نامزد نمود. حلیمه او را به قبیله خود برد چون مدت رضاع تمام شد، او را برداشت تا به جدّش برگرداند. نزدیک مکه در موضعی بگذاشت، به طهارت رفت. چون برگشت رسول را نیافت. از هر که می‌پرسید، هیچ کس خبر نمی‌داد.

حلیمه گوید: فریاد برآوردم یا عبدالمطلب، حضرت محمد(ص) را پروردم و بر در مکه او را گم کردم. پس با خود اندیشه نمودم، اگر او را نیافتم خود را تلف کنم تا شرمندگی نداشته باشم. در مکّه آمدم و وا محمدا می‌گفتم. در این اثنا پیری به عصا تکیه کرده، چون جزع مرا دید، گفت: بیا تا نزد هبل که اعظم بتان است، رویم شفاعت کند. پس پیر نزد خانه کعبه سر و دست هبل را بوسید. گفت ای فریادرس به فریاد این زن برس. از او فرزندی به نام محمد گم شده. او را راهنمائی نما. حلیمه گوید به محض بردن نام، هبل و تمام بتان برو درافتادند. هاتفی آواز داد که ای پیر بی‌خرد دور شو که هلاک این بتان به دست مبارک حضرت محمد(ص) است. پیرمرد بلرزید و عصا از دستش بیفتاد و در حالی که دندان‌هایش به هم می‌خورد، رو به حلیمه نمود و گفت: دل مشغول مدار که او را خدایی هست که او را به تو برگرداند.

چون خبر به عبدالمطلب رسید، شمشیر برکشید و آواز داد که یا آل غالب! همه جمع شدند پرسیدند چه شده؟ واقعه را گفت. با جمعی از قریش سوار شدند و در شعاب مکه بگشتند، او را نیافتند. اسلحه را بیانداخت. به بیت آمد، طواف نمود، روی به آسمان کرد، گفت: یا ربّ ردّ ولدی محمّدا ردّ الیّ و اتّخذ عندی یدا ندایی از آسمان به او رسید: جزع مکنید، حضرت محمد را خدایی هست که حافظ و ناصر او است. عبدالمطلب گفت: کجا است؟ آواز آمد: در وادی تهامه نزدیک فلان درخت. عبدالمطلب با خدم رفتند، حضرت را یافتند. او را بوسید و در پیش خود جای داد»[۴۵].[۴۶]
5. حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی؛
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در این‌باره گفته‌‌اند:

«﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى[۴۷] یعنی پیامبر شما حتّی برای یک لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از ﴿وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۴۸] آن است که اگر هدایت الهی نبود، راه به جایی نمی‌بردی. چنانکه می‌فرماید: ﴿مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ[۴۹] اگر لطف ما نبود تو خبری از کتاب و ایمان نداشتی و نیز می‌فرماید:﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ[۵۰]. تو قبل از نزول قرآن از بی‌خبران بودی. کلمه «ضال» هم به معنای گمراه است و هم به معنای گمشده، نظیر «الحکمة ضالة المؤمن» «حکمت گمشده مؤمن است»[۵۱].

آری پیامبر قبل از نزول وحی متحیّر بود و با نور وحی با دستورات و وظیفه الهی خود آشنا می‌شد»[۵۲].
6. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در این‌باره گفته‌‌اند:

«پاسخ نخست: ضلالت؛ همان نیاز ذاتی به هدایت: انسان در اصل ذاتش نیازمند هدایت الهی است و ضلالت پیامبر (ص) بدان معناست که حضرتش بدون هدایت الهی، خود از هدایت بهره‌ای ندارد. حضرت گرچه ذاتاً هدایت یافته نیست، هدایت الهی از آغاز آفرینش حضرتش، همچنان او را همراهی کرده و حضرت هیچ زمانی دور از وادی هدایت نبوده است[۵۳].

کلمه «ضلال» در لغت و کاربردهای قرآنی در معنای مقابل هدایت قرار دارد؛ ولی این ضلالت، گاه جنبه وجودی دارد؛ به این معنا که انسان در وادی گمراهی قرار دارد و در این وادی رو به پیشرفت است. گمراهی کافران و مشرکان این گونه است؛ اما گاه این گمراهی جنبه عدمی دارد؛ یعنی انسان، صرف‌نظر از هدایت الهی، در گمراهی خواهد بود، اما هدایت از طرف خداوند بر او عرضه می‌شود و او راه سعادت را می‌یابد. با این بیان، کاربرد عنوان ضلالت در همه موارد، گویای لغزش و انحراف از صراط مستقیم نیست. پیامبر اکرم (ص) نیز هدایت خود را وام‌دار هدایت الهی است و گمراهی حضرتش که در این آیه از آن سخن رفته، بدین معناست که حضرت در اصل وجود و ذات خود هدایت یافته نیست، بلکه تمام هدایت را از خداوند دریافت داشته و این همان اعتقاد به توحید افعالی خداوند است[۵۴].

ما بر این باوریم که قرآن همواره الفاظ را در معنای حقیقی به کار می‌برد، نه در معنای اصطلاحی که در معرض دگرگونی است. می‌دانیم که پیامبر (ص) درس ناخوانده بود و در جامعه‌ای می‌زیست که مردم، مشرک و فاسد بودند: ﴿وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۵] حتی ادیان گذشته هم تحریف و با شرک آمیخته شده بودند: ﴿...يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ...[۵۶] و تنها آن حضرت بود که هم از هر نوع شرک و هم از هرگونه فسادی پاک و منزه مانده بود و به عبادت خدای یکتا می‌پرداخت و به فضایل اخلاقی آراسته بود: ﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۵۷]. حال سبب هر چه بود، جز مدد غیبی نمی‌توانست راه یک فرد را از عموم افراد جامعه‌اش جدا کند؛ یا توفیقی منحصراً به او عنایت شده بود که سوی خیرات کشانده می‌شد یا با وحی و الهام فطری وظایفش را می‌فهمید. در هریک از دو فرض بیان شده، می‌توان گفت آن حضرت به خودی خود راه را نمی‌شناخت و نمی‌توانست بشناسد و خداوند او را به راه راست و صراط مستقیم راهنمایی فرمود[۵۸]. ضلالت و هدایت در قرآن دارای مراتب و درجاتی است. پیامبر (ص) پیش از دریافت وحی، به طور رسمی از سلسله هدایت‌های الهی بهره‌مند بود و با وحی رسمی، هدایت‌های بیشتری نصیب آن حضرت شد که اگر آن هدایت‌ها نبود، آن حضرت در همان مرتبه گمراهی می‌ماند[۵۹].

کوتاه سخن اینکه گرچه در این آیه نسبت ضلالت به حضرت داده شده و این آیه دستاویزی برای منکران عصمت کامل آن حضرت قرار گرفته، در واقع ضلالت به نیاز ذاتی انسان به هدایت الهی تفسیر شده است و از این رو دیگر استناد به آیه توجیهی نخواهد داشت.

پاسخ دوم: ضلالت؛ یعنی آگاهی نداشتن از بعثت خود: پیامبر اکرم (ص) از نبوت و رسالت خود آگاهی نداشت و خداوند حضرتش را به نبوت و رسالت هدایت فرمود. آیات ۵۲ سوره شوری و ۳ سوره یوسف نیز این تفسیر را تأیید می‌کنند[۶۰]. پیامبر اکرم (ص) از دین و شریعتی که فراتر از عقل است، آگاهی نداشت و خداوند او را با هدایت خود آگاه فرمود[۶۱]. شاید مقصود، گمراهی از روش و قانون اسلام باشد که نزدیک‌ترین راه به سوی حق تعالی است و اشاره به این باشد که تو به طریق اسلام عارف نبودی و ما تو را رهبری کردیم[۶۲].

پاسخ سوم: ضلالت؛ همان گم شدن در کودکی: در این آیه شریفه، خداوند به پیامبر (ص) یادآوری می‌فرماید که تو در دوران کودکی چندبار گم شدی و خداوند تو را هدایت کرد و به آغوش گرم خانواده‌ات باز گرداند[۶۳].

در این مجال، درست یا نادرست بودن این تفسیر مطرح نیست، بلکه باید گفت استدلال به این آیه برای نفی عصمت در پیامبر (ص) ناکارآمد است. این تفسیر چنین نقد شده است که پیدا شدن پس از چند ساعت گم شدن، این چنین ارزش باز گفتن را ندارد[۶۴]. این نقد وارد نیست؛ زیرا چه بسا همین گم شدن‌ها سرنوشت شخصی را کاملاً دگرگون سازد. پس این هدایت (پیدا شدن) می‌تواند در ردیف دیگر نعمت‌ها بازگو شود.

پاسخ چهارم: ضلالت؛ همان حب ابوطالب: بر پایه این دیدگاه، آیه این گونه معنا می‌یابد: ای پیامبر، تو در محبت و دوستی به ابوطالب گمراه بودی که خداوند تو را به دوستی با پروردگارت رهنمون شد و تو را از آن گمراهی نجات بخشید[۶۵].

این پاسخ افزون بر آنکه هیچ شاهدی آن را همراهی نمی‌کند، بر اصلی بی‌اساس نهاده شده است؛ چراکه ابوطالب از مؤمنان به خدا و پیامبر اکرم (ص) بود. از جمله شواهد[۶۶] آن، اشعار او در مدح پیامبر اکرم (ص) «أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً نَبِيّاً كَمُوسَى خُطَّ فِي أَوَّلِ الْكُتُبِ...» است که در کتاب‌های تاریخ اهل سنت آمده است[۶۷]. اهل سنت بر کافر بودن وی پافشاری دارند و شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه را در مورد وی می‌دانند[۶۸]، ولی چون این دیدگاه نادرست است، هرگز نمی‌توان آن را پایه تفسیر آیات قرآن قرار داد.

پاسخ پنجم: ضلالت؛ همان نگرانی از قطع وحی: پس از آنکه نزول وحی بر پیامبر (ص) قطع شد، نگرانی بر وجود حضرتش چیره گشت. نزول دوباره وحی، آرامش را به آن حضرت باز گرداند و به او اطمینان داد که دیگر در این وادی سرگردان نخواهد بود[۶۹].

این تفسیر را از نظر هماهنگی با پاره‌ای روایات که از نزول این آیات در این مقطع زمانی سخن گفته‌اند[۷۰]، می‌توان در ظاهر تفسیری مناسب انگاشت، ولی با تأمل ژرف در معنای لغوی و اصطلاحی کلمه «ضال» و سیاق آیات و برخی روایاتی که ضلالت را به ناشناخته بودن نزد قوم تفسیر کرده‌اند «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ:... ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۷۱] أَيْ هَدَى إِلَيْكَ قَوْماً لَا يَعْرِفُونَكَ حَتَّى عَرَفُوكَ‌»؛ «... قومی را که با تو آشنایی نداشتند، به سوی تو راهنمایی فرمود.»..)[۷۲]. این تفسیر تأیید نمی‌شود.

پاسخ ششم: ضلالت؛ همان گمراه بودن قوم: بر پایه این دیدگاه، آیه این سان معنا می‌شود: تو را در میان قومی گمراه یافت و هدایتت کرد[۷۳].

ایراد این تفسیر نیز در بی‌دلیل بودن آن است؛ افزون بر آنکه در آیه، از گمراهی قوم سخنی به میان نیامده است. ابی‌حیان در توجیه این تفسیر می‌نویسد: «از آنجا که پیامبران لغزش ناپذیرند، لازم است در تفسیر آیه، کلمه‌ای در تقدیر گرفته شود؛ به این گونه که بگوییم خداوند قوم تو را گمراه یافت و آنان را به وسیله تو هدایت فرمود. نظیر این تقدیر گرفتن را در آیه ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ[۷۴] شاهدیم که به اهل قریه تفسیر شده است»[۷۵].

می‌توان این تفسیر را چنین توجیه کرد که توجه به ویژگی‌های موضوع سخن و مخاطب قرینه فهم است و از آنجا که لغزش ناپذیری حضرت رسول (ص) با دلیل عقلی به اثبات رسیده است، در فهم آیات مربوط به آن حضرت باید به این نکته توجه شود. اما ایراد اساسی بر این توجیه آن است که چون تفسیر و توجیه آیه بدون تقدیر گرفتن امکان‌پذیر است، پس دیگر نیازی به این تقدیر نیست.

پاسخ هفتم: ضلالت؛ یعنی گمراهی حضرت در پندار قوم: بنابراین دیدگاه باید آیه را چنین تفسیر کرد: قوم پیامبر اکرم (ص) آن حضرت را گمراه می‌پنداشتند که خداوند آنان را به شناخت آن حضرت رهنمون شد[۷۶]. این تفسیر افزون بر آنکه بی‌دلیل است، خلاف ظاهر آیه نیز هست!»[۷۷].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.
  2. ر.ک: حسین راغب اصفهانی، المفردات الفاظ قرآن، ماده «ضل».
  3. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، ج۲، ص۱۰۵۰.
  4. ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۳ و ۵۲۴.
  5. ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۲۷۱.
  6. ر.ک: طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه۷، سوره ضحی؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۹۱-۳۹۸؛ قرائتی، تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۱۸.
  7. ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۲۲-۱۲۴؛ محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۷، ص۲۸۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۹۶؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۱۰، ص۴۵۷؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، ج۱۰، ص۵۲۵؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۵، ص۳۶۹؛ محمدجمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۷، ص۳۴۱.
  8. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۶، ص۲۹۱.
  9. ر.ک: نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۵، ص۱۷۳.
  10. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۵.
  11. شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج ۱۴، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۵.
  12. ر.ک: محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۴۴.
  13. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۹۱-۳۹۸.
  14. ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۹۸.
  15. ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۱۳۱.
  16. ر.ک: محمد بن اسحق، السیر و المغازی (سیرة ابن اسحق)، تحقیق سهیل زکار، ج۱، ص۵۱ و ۱۳۵؛ اسماعیل بن عمر بن کثیر، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی عبدالواحد، ج۲، ص۴۹؛ عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۵۲ (نرم افزار المکتبة الشاملة).
  17. ر.ک: عبدالرحمن عمیره، رجال و نساء انزل الله فیهم قرآنا، ج۱۱، ص۹ (بخاری، مسلم، طبری، و... شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه را ابو طالب می‌دانند).
  18. ر.ک: سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۲۷.
  19. «وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى وَ ذَلِكَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَبْطَأَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّهُ كَانَتْ أَوَّلَ سُورَةٍ نَزَلَتْ: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ثُمَّ أَبْطَأَ عَلَيْهِ، فَقَالَتْ خَدِيجَةُ لَعَلَّ رَبَّكَ قَدْ تَرَكَكَ فَلَا يُرْسِلُ إِلَيْكَ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى»؛ «... جبرئیل در آوردن وحی دچار وقفه شد. خدیجه (س) خدمت حضرت رسول (ص) عرضه داشت: شاید خداوند تو را رها کرده است که دیگر وحی بر تو نازل نمی‌شود. در اینجا این آیات نازل گردید» (ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۴۲۸).
  20. «و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.
  21. ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۴۲۷.
  22. ر.ک: زید بن علی بن الحسین، تفسیر غریب القرآن، تحقیق محمدجواد الحسینی الجلالی، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، جزء ۳۰، ص۱۴۹.
  23. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۹۱-۳۹۸.
  24. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۰.
  25. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۹۱-۳۹۸؛ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه۷، سوره ضحی.
  26. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  27. «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.
  28. سوره بقره، آیه۲۸۲.
  29. سوره یوسف، آیه۳.
  30. آلوسی، روح المعانى، ج ۳۰، ص۱۶۰.
  31. طبرسی، مجمع البيان، ج ۱۰، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  32. طبرسی، مجمع البيان، ج ۱۰، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  33. طبرسی، مجمع البيان، ج ۱۰، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  34. طبرسی، مجمع البيان، ج ۱۰، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  35. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۲۳ و ۵۲۴.
  36. «و آوازه‌ات را بلند گرداندیم،» سوره انشراح، آیه ۴.
  37. طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه۷، سوره ضحی.
  38. سوره ضحی، آیه ۷.
  39. «تو نه کتاب را می‌دانستی و نه ایمان را (از محتوای قرآن و اسلام قبل از نزول وحی آگاه نبودی) ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم هدایت می‌کنیم». سوره شوری، آیه ۵۲.
  40. «ما بهترین داستان‌ها را برای تو از طریق وحی این قرآن بازگو می‌کنیم، هر چند پیش از آن از غافلان بودی». سوره یوسف، آیه ۳.
  41. «این به خاطر آن است که اگر یکی از آن دو گمراه شود و فراموش کند دیگری به او یادآوری نماید». سوره بقره، آیه۲۸۲.
  42. «هنگامی که در زمین پنهان و غائب شدیم در خلقت نوینی قرار خواهیم گرفت»؟ سجده، 10
  43. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۲۲-۱۲۴.
  44. سوره ضحی، آیه ۷.
  45. کاشانی، ملافتح الله، منهج الصادقین، ج ۱۰، ص۲۷۶- ۲۷۵.
  46. شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج ۱۴، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۵.
  47. «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.
  48. سوره ضحی، آیه ۷.
  49. سوره شوری، آیه ۵۲.
  50. «ما بهترین داستان‌ها را برای تو از طریق وحی این قرآن بازگو می‌کنیم، هر چند پیش از آن از غافلان بودی». سوره یوسف، آیه ۳.
  51. نهج‌البلاغه، حكمت ۸۰.
  52. قرائتی، تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۱۸.
  53. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.
  54. ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۲۷۱.
  55. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  56. «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوراتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.
  57. «همانا تو بی‌گمان از فرستادگانی * بر راهی راست می‌دارد» سوره یس، آیه ۳ و ۴.
  58. ر.ک: محمدتقی شریعتی، تفسیر نوین، ص۲۲۲-۲۲۳.
  59. ر.ک: مرتضی مطهری، در سایه اسلام و قرآن، ص۱۵۸.
  60. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۰۳؛ محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۷، ص۲۸۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۹۶؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۱۰، ص۴۵۷؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، ج۱۰، ص۵۲۵؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۵، ص۳۶۹؛ محمدجمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۷، ص۳۴۱.
  61. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۶، ص۲۹۱.
  62. ر.ک: نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۵، ص۱۷۳.
  63. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۵.
  64. ر.ک: محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۴۴.
  65. ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۹۸.
  66. ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۱۳۱.
  67. ر.ک: محمد بن اسحق، السیر و المغازی (سیرة ابن اسحق)، تحقیق سهیل زکار، ج۱، ص۵۱ و ۱۳۵؛ اسماعیل بن عمر بن کثیر، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی عبدالواحد، ج۲، ص۴۹؛ عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۵۲ (نرم افزار المکتبة الشاملة).
  68. ر.ک: عبدالرحمن عمیره، رجال و نساء انزل الله فیهم قرآنا، ج۱۱، ص۹ (بخاری، مسلم، طبری، و... شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه را ابو طالب می‌دانند).
  69. ر.ک: سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۲۷.
  70. «وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى وَ ذَلِكَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَبْطَأَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّهُ كَانَتْ أَوَّلَ سُورَةٍ نَزَلَتْ: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ثُمَّ أَبْطَأَ عَلَيْهِ، فَقَالَتْ خَدِيجَةُ لَعَلَّ رَبَّكَ قَدْ تَرَكَكَ فَلَا يُرْسِلُ إِلَيْكَ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى»؛ «... جبرئیل در آوردن وحی دچار وقفه شد. خدیجه (س) خدمت حضرت رسول (ص) عرضه داشت: شاید خداوند تو را رها کرده است که دیگر وحی بر تو نازل نمی‌شود. در اینجا این آیات نازل گردید» (ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۴۲۸).
  71. «و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.
  72. ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۴۲۷.
  73. ر.ک: زید بن علی بن الحسین، تفسیر غریب القرآن، تحقیق محمدجواد الحسینی الجلالی، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، جزء ۳۰، ص۱۴۹.
  74. «و از (مردم) شهری که در آن بودیم و از کاروانیانی که با آنها (به اینجا) روی آورده‌ایم بپرس و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره یوسف، آیه ۸۲.
  75. محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۱.
  76. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۰.
  77. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۹۱-۳۹۸.