آیا تشرف به لقای امام مهدی در عصر غیبت کبری ممکن است؟ (پرسش)
آیا تشرف به لقای امام مهدی در عصر غیبت کبری ممکن است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا تشرف به لقای امام مهدی (ع) در عصر غیبت کبری ممکن است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
پاسخ نخست
آیتالله سید منذر حکیم، در مقاله «غیبت حضرت مهدی» در اینباره گفته است:
«در آخرین توقیع حضرت مهدی (ع) به آخرین سفیر چنین آمده است: "دیری نپاید که بعضی شیعیان ادعا کنند که مرا دیدهاند. آگاه باشید! هر کس پیش از خروج سفیانی و برآمدن صیحه، ادعای دیدن من کند، دروغگوست و سخنش ساختگی است"[۱]. بیتردید، بسیاری از بزرگان در دوران غیبت کبرا خدمت حضرت رسیده و از فیض زیارتش برخوردار شدهاند. اخبار این تشرفات به حد تواتر رسیده است و کسی که منابع موجود را بررسی کند، به صحت آن اطمینان مییابد[۲]. اما نباید تصور کرد که مضمون توقیع با این باور تضاد دارد؛ دانشمندان، ضمن پذیرش امکان تشرف به حضور امام زمان (ع) در عصر غیبت کبرا، برای حل تعارض میان این دو سند معتبر، راههایی مطرح کردهاند.[۳] در این جا به بخشی از این راهها اشاره میکنیم:
- توقیع، ادعای مشاهده امام (ع) به عنوان نایب خاص و نیز ارتباط مستمر با آن حضرت را دروغ میشمارد؛ زیرا عصر نیابت خاص پایان یافته است.
- کسانی که رؤیت امام (ع) در آغاز دوران ظهور را ادعا کنند، از حرکت امام به سوی انقلاب جهانی خبر دهند و "قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی که از علامتهای حتمی پیش از ظهورند، خود را واسطه و پیام آور قیام حضرتش اعلام کنند، دروغ میگویند. بر این اساس توقیع از سوء استفاده سودجویان جلوگیری میکند و در جهت نفی امکان تشرف گام برنمیدارد؛ به ویژه اگر تشرف یافتگان ادعای ارتباط تشکیلاتی خاص با امام (ع) نداشته باشند[۴]»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، در کتاب «گفتارهای مهدوی» در اینباره گفته است:
«یکی از مسائلی که در قضیه مهدویت، صریحاً نفی شده، ادعای ارتباط و رؤیت امام زمان (ع) است. در حالیکه متأسفانه امروزه برخی از افراد، درست نقطه مقابل این اصل را ادعا میکنند. از این رو، یکی از سؤالاتی که در این زمینه مطرح است این است که آیا در دوران غیبت کبری، امکان رؤیت امام زمان (ع) وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که در این زمینه چهار نظریه وجود دارد که هر کدام از این نظریات دارای ادله و شواهدی هستند. این نظریات عبارتند از:
تبیین مویدات نظریه چهارم؛ همانطور که مطرح شد، در این زمینه، نظریه چهارم موافق با برخی از توقیعات است؛ از جمله آخرین توقیع صادره از جانب حضرت مهدی (ع) به جناب علی بن محمد سَمُری که مورد استناد مرحوم والد عظیم الشان ما-قدس الله نفسه الزکیة- نیز قرار گرفته بود و ایشان قائل بود که در زمان غیبت کبری، به هیچ وجه امکان رؤیت اختیاری برای افراد، حتی برای مراجع معظم تقلید وجود ندارد و طرح این ادعا به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا حضرت مهدی (ع) در این توقیع شریف به چند نکته مهم اشاره کرده و میفرمایند: به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مرد، پس خود را برای مرگ مهیا کن و به احدی وصیت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود که غیبت تامه واقع شده و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای تعالی و آن پس از مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد. و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند دروغگوی مفتری است و هیچ حرکت و نیرو و قدرتی نیست مگر به وسیله خدای بلند مرتبه و بزرگ[۶]. که این نکات عبارتند از: نکته اول: تبیین دستور العملهای دوران غیبت کبری در فرازهای توقیع؛ همانطور که در ترجمه ذکر شد این توقیع شامل چند فراز مهم است که عبارتند از: فراز اول: علم امام (ع) نسبت به احوال امت؛ در اولین فراز امام عصر (ع) میفرماید: یا عَلِی بْنَ مُحَمَدٍ السَمُرِی أَعْظَمَ اللهُ أَجْرَ إِخْوَانِک فِیک فَإِنَک مَیتٌ مَا بَینَک وَ بَینَ سِتَةِ أَیامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَک که خبر از نزدیکی مرگ علی بن محمد داده میشود و دستور به جمع و جور کردن کارهای عقب افتاده. فراز دوم: اعلام پایان نیابت خاصه؛ امام عصر (ع) در فراز دوم میفرمایند: وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ فَیقُومَ مَقَامَک بَعْدَ وَفَاتِک تو دیگر کسی را جای خودت به این عنوان که نائب تو بشود تا بعداً با من ارتباط داشته باشد قرار نده. فراز سوم: اخبار از آغاز غیبت کبری؛ امام عصر (ع) در فراز سوم میفرمایند: "فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ التَامَةُ" غیبت تامه شروع شد. فراز چهارم: اخبار از طولانی بودن غیبت کبری؛ در چهارمین فراز، امام عصر (ع) میفرماید: فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً دیگر ظهور نیست مگر بعد از اذن خدا که خیلی طولانی مدت است و مردم در اثر این طولانی مدت بودن غیبت، قسی القلب خواهند شد و زمین از ظلم و جور آکنده خواهد شد. فراز پنجم: اخبار از ظهور مدعیان مشاهده در دوران غیبت کبری؛ در پنجمین فراز، امام عصر (ع) میفرماید: وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده میکنند. فراز ششم: تکذیب مدعیان رؤیت قبل از ظهور علائم حتمی؛ و در نهایت امام عصر (ع) در فراز ششم میفرمایند: أَلَا فَمَنِ ادَعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُفْیانِی وَ الصَیحَةِ فَهُوَ کذَابٌ مُفْتَرٍ بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند دروغگوی مفتری است. نکته دوم: حتمیت صدور توقیع از جانب امام زمان (ع)؛ سند این توقیع، سند معتبری است و حدود پانزده مدرک دارد که همگی یا از کتاب "کمال الدین و تمام النعمة" نقل شده یا اینکه مستقیماً از طریق شیخ صدوق نقل گشته است و در اعتبار این روایت همین نکته کافی است که بزرگان متقدم و متاخر از اصحاب امامیه تحفظ داشتهاند تا آن را در کتاب خود نقل کنند؛ بنابراین از این نقلها و اینکه هیچ یک از علما به ضعف آن اشاره ننمودهاند، استفاده میشود که این حدیث، مورد توجه و عنایت بوده است. به عنوان مثال شیخ صدوق در کتاب "کمال الدین و تمام النعمة"[۷]، شیخ طوسی در کتاب "الغیبة"[۸]، قطب راوندی در کتاب "الخرائج و الجرائح"[۹]، شیخ طبرسی در "اعلام الوری باعلام الهدی"[۱۰] و علامه مجلسی در کتاب "بحار الانوار"[۱۱] آن را نقل کردهاند. هر چند در این نقلها، اختلاف مختصری وجود دارد که اهمیت چندانی ندارد؛ مثلاً در بعضی از نُسخ، عبارت "قد وقعت الغیبة التامة"[۱۲] آمده است و در برخی دیگر از نسخ، عبارت "قد وقعت الغیبة الثانیة"[۱۳] و یا در برخی از نقلها، عبارت "سیأتی الی شیعتی من یدعی المشاهدة" آمده و در بعضی دیگر از نسخ، عبارت "و سیأتی سبعون" آمده است. بنابراین ادعای "مرسله بودن و ضعف این توقیع" و یا "اعراض مشهور از این توقیع" صحیح نیست. چرا که: اولاً: ادعای مرسله بودن این توقیع، نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا روایت توقیع از حیث سندی بحثی ندارد و معتبر است. چه اینکه شیخ صدوق این روایت را از ابومحمد حسن بن احمد المکتب و او از جناب علی بن محمد سمری نایب چهارم حضرت مهدی (ع) نقل میکند و از آنجا که درگذشت جناب شیخ صدوق در سال ۳۸۱ ه ق واقع شده است؛ بنابراین ایشان در دوران غیبت صغری و در زمان نایب چهارم در قید حیات بوده است. در نتیجه ایشان میتوانستند با یک واسطه از نایب چهارم این روایت را نقل کند. از این روایت مزبور مشکل ارسال ندارد و از صحت سندی برخوردار است. البته شیخ صدوق از این راوی چند روایت و دعای دیگر نیز نقل کرده است. ثانیاً: اعراض مشهور فقها و محدثین، نیز بدین خاطر در مورد روایت توقیع، قادح نیست؛ زیرا: اولاً: اصلاً اعراض مشهور در این مورد معنا ندارد و مستشکلین، اساساً توجهی به بنیان ادعای خویش نداشتهاند؛ زیرا اعراض مشهور در مسائل فقهی و فتوائی است، نه در مسائل اعتقادی. ثانیاً: در مورد این توقیع، چطور میتوان ادعا نمود که مشهور فقها و محدثین از این توقیع اعراض نمودند، در حالیکه اعراض مشهور در مواردی جاری است که پس از بررسی کتب فقهاء، به عمل نکردن آنها بر طبق یک روایت و فتوای بر خلاف ایشان، یقین یا اطمینان حاصل شود. بنابراین سؤالی که از مستشکلین میشود این است که کدام فقیه بر طبق این توقیع، نظری بر خلاف داده است که شما ادعای آن را مطرح میکنید؟ و یا کدامیک از فقها در کتابشان بر خلاف این توقیع نظر دادهاند که رؤیت امام زمان (ع) امکان دارد؟ و اساساً این بحث که آیا رؤیت امام زمان (ع) امکان دارد یا خیر، تقریباً در بسیاری از کتب فقها و محدثین مطرح نشده، تا بتوان محملی برای این ادعا درست نمود نکته سوم: فراز "من یدعی المشاهدة" عمده دلالت روایت؛ عمدهترین بخش دلالت این روایت، فراز "وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" است که بدین معناست که به زودی کسانی نزد شیعیان من میآیند و ادعای مشاهده و دیدار مرا میکنند که دروغگوی افترا زنندهاند. بنابراین دلالت این روایت، دلالتی معتبر و روشن است و حضرت والد نیز نسبت به دلالت این روایت، بسیار تأکید داشتند. اما سؤال این است که عبارت "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" به چه معناست؟ در این زمینه چند نگرش وجود دارد که عبارتند از: نگرش اول: به معنای دیدار اختیاری؛ منظور از فراز "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" این است که در زمانهای بعد از اتمام غیبت صغری، ممکن است افرادی بیایند و ادعا نمایند که من به حضور امام زمان (ع) شرفیاب شدم! بنابراین از این روست که حضرت (ع) فرموده است: "الا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذاب مفترٍ"/ آگاه باشید هر که پیش از خروج سفیانی و ندای آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند، دروغگوی افترا زنندهای است. رد نظریه اول از منظر مختار؛ همانگونه که از محتوای این روایت بر میآید، خود این توقیع در رد نگرش اول، گواه روشنی است؛ چرا که حضرت مهدی (ع) قبل از عبارت "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" مقدمه چینی کردند و ابتدا فرمودند: "فقد وقعت غیبة الثانیة/التامة" و در ادامه فرمودند: فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ یعنی دیگر ظهور تمام شده و کسی مرا نمیبیند و به عنوان حجت خدا من را نمیشناسد. بنابراین طبق این فراز، ادعای مشاهده، از اساس باطل است. نگرش دوم: به معنای نیابت خاصه؛ منظور از از فراز "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" این است که در زمانهای بعد از اتمام غیبت صغری، ممکن است افرادی بیایند و ادعای نیابت خاصه مطرح کنند. همچنان که برخی از بزرگان چنین نظری را دادهاند. مناقشه بر نظریه دوم از منظر مختار؛ به نظر میرسد نگرش دوم نیز صحیح نباشد؛ زیرا روشن است که فراز "من یدعی المشاهدة"، به معنای "من یدعی النیابة" نیست. به عبارت دیگر، تطبیق معنای کلمه "المشاهدة" بر "النیابة"، خلاف ظاهر است. نکته چهارم: عدم وجود دلیل قطعی بر تحقق حقیقی تشرفات دوران غیبت کبری؛ نکته دیگری که از روایت توقیع حاصل میشود این است که اگر درباره مشاهده امام زمان (ع) صرفاً همین روایت وجود داشته باشد-که ظاهراً همین گونه است و اصلاً معنا ندارد که دلیل دیگری باشد- در این صورت باید گفت که تمام تشرفات نقل شده به محضر امام زمان (ع) از روی احتمال است؛ یعنی به صورت قطعی نمیتوان ادعا نمود که این تشرفات واقع شدهاند»[۱۴]. |
۲. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود الهامی، در کتاب «آخرین امید» در اینباره گفته است:
«در دعای عهد بعد از درخواست دیدار، چنین گفته میشود: "فرجش را زود برسان و ظهورش آسان و راهش را گشاده گردان"[۱۵]. و در همین دعا مسألتکننده میگوید: "بارخدایا اگر مرگ میان من و او حائل شود، همان که بر بندگانت قطعی قرار دادهای، پس بیرونم آر از قبرم در حالی که لنگ کفن به کمر بسته و شمشیر برهنه کشیده و نیزه تیز افراشته باشم، دعوت داعی حق را در شهری و بیابانی منتشر کنم"[۱۶]. و از آن صریحتر در زیارتنامه آن حضرت آمده است: "و چون میان من و ملاقات او مرگ حائل شود همان مرگی که بر بندگانت حتم فرمودهای و چنین تقدیر کردی که دماغ آفریدگان را با آن به خاک بمالی، پس هنگام ظهورش مرا از گورم بیرون کن درحالی که کفن به خود پیچیده در پیش رویش جهاد کنم در آن صفی که بر گروهش در کتاب خود ثنا فرستادی و گفتی که گویا آنان بنایی محکماند"[۱۷]. از این فقرات استفاده میشود درخواست دیدار امام غائب به هنگام ظهور یک عمل پسندیده و مطلوب است و علاوه تمام دلائلی که دعا برای تعجیل فرج و ظهور آن حضرت (ع) را امر میکنند، چون دعا کردن به اینکه خداوند دیداریش را در حالی روزی انسان گرداند که در هنگام ظهورش زنده باشد، متضمن دعا برای تعجیل فرج و ظهورش نیز میباشد، پس دلائلی که بر تأکید و رجحان آن دلالت دارند شامل مطلب مورد بحث نیز میشوند. همانطور که دعا و درخواست ملاقات با آن حضرت در زمان ظهورش عمل پسندیده و مستحب است، همینطور درخواست دیدار آن حضرت در خواب و یا بیداری در زمان غیبتش نیز عمل مطلوب و مستحب میباشد؛ زیرا تشرف به دیدار امام (ع) امری ممکن و مشروع است و هر امر ممکن مشروعی مستحب است برای آن دعا شود پس تمام آنچه بر استحباب دعا کردن برای هر کار مشروعی دلالت دارد، بر موضوع مورد بحث نیز شامل میشود. غرض، کبرای این قضیه به کتاب و سنت و اجماع و عقل ثابت است و کسی منکر استحباب اصل دعا نیست و اما صغرای قضیه، یعنی امکان تشرف به دیدار امام منتظر (ع) و مشروع بودن طلب آن، برای اهل ایمان و یقین نیز ثابت است و محکمترین دلیل بر امکان آن وقوع و تحقق آن برای بسیاری از صلحا و پرهیزکاران میباشد که با سندهای معتبر در کتابهای مشهور ثبت و ضبط شده است، در دعاها و زیاراتی که علمای صالح گذشته ما در کتابهایشان یاد کردهاند، چنین درخواستی از خداوند متعال شده است مثلاً در دعایی که توسط عمری از آن حضرت روایت شده، چنین میخوانیم: "و ما را از کسانی قرار ده که دیدهشان به دیدارش روشن گردد"[۱۸]. و در دعای عهد نیز آمده است: "و دیدهام را به سرمه یک نگاه به او روشن گردان"[۱۹]. و در دعای ندبه است که: "و (ای خدا) آقای این بنده کوچکت را به وی بنمایان ای نیرومند شدید"[۲۰] و دعايی که پس از سلام بر آن حضرت در سرداب مبارک مروی است آمده: چهرهاش را به ما بنمای. و غیر اینها که در جاهای مختلف ذکر گردیده و حمل تمام اینها بر اینکه منظور درخواست دیدار آن حضرت در زمان ظهور است شاهد و دلیلی بر آن نیست بلکه اطلاق آن عمومیت دارد و شامل زمان غیبت و حضور آن حضرت هر دو میشود. و در بعضی اخبار آمده است که آن حضرت در میان مردم رفت و آمد میکند مردم او را میبینند ولی نمیشناسند. و از جمله اخباری که به آنها اشاره کردیم، خبری است که مرحوم کلینی در اصول کافی به سند صحیح از سدیر صیرفی نقل کرده که گفت: شنیدم از امام صادق (ع) که میفرمود: در صاحب این امر شباهتی به یوسف هست[۲۱]. گوید: عرض کردم گویی از زندگانی و غیبت او یاد میکنی؟ آن حضرت فرمود: و چه چیز باعث شده این افراد شبیه خوک آن را انکار کنند؟! به درستی که برادران یوسف نوادگان و فرزندان پیامبران بودند و با او (در مصر) تجارت و معامله نمودند و با او سخن گفتند و حال آنکه برادرانش بودند و او برادرشان بود، او را نشناختند تا اینکه خودش گفت: ﴿أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي﴾[۲۲]. پس چرا لعنت شدگان این امت انکار میکنند که خدای عزوجل در یک زمانی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد (یعنی او را تا مدتی غائب کند که چون او را ببینند، نشناسند) با اینکه یوسف در مصر صاحب اقتدار بود و فاصله میان او و پدرش ۱۸ روز راه بود، اگر میخواست پدرش را بیاگاهاند میتوانست ولی یعقوب و فرزندانش پس از دریافت مژده یوسف، فاصله میان آبادی خود و شهر مصر را در مدت نه روز پیمودند[۲۳]. پس این امت چرا انکار میکنند که خدای جلّوعزّ با حجت خود همان کند که با یوسف کرد، اینکه در بازارهایشان راه برود و بر فرشهایشان قدم بگذارد تا آنگاه که خداوند به او اجازه دهد، همچنان که به یوسف اذن داد که گفتند: آیا تو همان یوسفی؟! گفت: من یوسفم. از این روایات معلوم میشود امام (ع) در دوران غیبت کبری با همین بدن مادی در میان ما زندگی میکند و مردم او را میبینند ولی نمیشناسند، چه مانعی دارد برخی از نیکبختانی که سراچه دل را به اشک توبه شستهاند، گاهی چنین توفیقی را هم پیدا کنند که دریچه چشمان خود را به سوی آن آفتاب ولایت بگشایند؟ علاوه بر این، اخبار دیگری نیز به طور ضمنی بر این مطلب دلالت دارند: از جمله: روایتی که در فضیلت خواندن سوره بنیاسرائیل در شبهای جمعه وارد شده است چنانکه مرحوم بحرانی به سند خود از عیاشی نقل کرده است که فرمود: هرکس سوره بنیاسرائیل را در هر شب جمعه بخواند، نمیرد تا اینکه قائم (ع) را دریابد و از اصحابش خواهد بود[۲۴]. و همچنین در فضیلت خواندن دعای عهد که در بحار روایت شده آمده است که امام صادق (ع) فرمود: هرکس بعد از هر نماز واجب این دعا را بخواند امام م، ح، م، د بن الحسن (ع) را در بیداری یا خواب خواهد دید[۲۵]. و نیز در مکارم الاخلاق در فضیلت خواندن دعای: «اللَّهُمَّ إِنَّ رَسُولَكَ الصَّادِقَ الْمُصَدَّقَ...» آمده است: هرکس این دعا را پس از هر نماز واجب بخواند بر آن مواظبت نماید، به دیدار حضرت صاحب الامر (ع) مشرف خواهد شد[۲۶]. از این روایات استفاده میشود درخواست تشرف به لقای آن حضرت نزد خداوند متعال امری پسندیده و مطلوب است و ائمه اطهار به آن فراخواندهاند، ولذا عمل و شیوه صالحین از علما و غیر علما بر این بوده و هست که تشرف به دیدار آن حضرت را از قدیم الایام درخواست میکردهاند به طوری که بعضی از آنان چهل شب جمعه از مسجد کوفه و یا چهل چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته کرده و تضرع و زاری و عبادت مینمودند تا به این فیض عظیم نائل شوند و چنین سعادت بزرگی هم برای بعضی از صالحان و پاکسیرتان نصیب شده است و ماجرای آنها در کتابهای مشهور ذکر گردیده است. غرض اینکه تشرف به زیارت آن بزرگوار در زمان غیبت امری است ممکن که برای برخی از افراد شایسته نیز اتفاق افتاده است. و تنها از دو روایت به ظاهر خلاف این معنی فهمیده میشود: ۱. فرموده آن حضرت در توقیع شریف که در آن اعلام شده است که: "غیبت کامل آغاز شده و هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده نماید، کذاب و مفتری است"[۲۷]. این توقیع اعلام پایان غیبت صغری و شروع غیبت کبری است که در آن به علی بن محمد سمری امر شده که به احدی وصیت ننماید که بعد از او قائم مقام و نائب خاص امام باشد. و نیز اعلام صریح بطلان ادعای افرادی است که در غیبت کبری، ادعای نیابت و سفارت خاصه و وساطت بین امام (ع) و مردم مینمایند. بنابراین چنانکه بعضی از بزرگان هم فرمودهاند، ممکن است مراد از اینکه مدعی مشاهده کذاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که در غیبت کبری نیز ادعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را نائب خاص امام معرفی نمایند و همین حکایات و وقوع تشرف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر اینکه در توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی به نیابت باشد[۲۸]. بنابراین عبارت فوق با آنچه یاد کردیم، منافاتی ندارد. ۲. آنچه در مزار بحار از المزارالکبیر به سند خود از احمد بن ابراهیم روایت کرده که گفت: به ابو جعفر محمد بن عثمان اشتیاق و علاقه خود را به دیدن مولایمان بیان داشتم، به من فرمود: با این شوق مایلی که او را ببینی؟ گفتم: آری، به من فرمود:خداوند شوق تو را سپاس گوید و روی آن حضرت را به آسانی و عافیت به تو بنمایاند، ای ابوعبدالله تقاضا مکن که او را ببینی، زیرا که ایام غیبت به او مشتاق هستی و نخواه که با او همراه شوی که این از کارهای بزرگ خداوند است و تسلیم بودن به آن بهتر است، ولی به سوی او به وسیله زیارت توجه کن[۲۹]. این روایت نیز با آنچه یادآورشدیم، منافات ندارد»[۳۰]. |
۳.آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«آری، زیرا مقتضی موجود و مانع در این زمینه مفقود است:
|
پانویس
- ↑ «وَ سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْيَانِيِّ وَ اَلصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ»؛ شیخ طوسی، الغيبة، ص ۲۴۳ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹ - ۱۸۰ و ج ۵۳، ص ۲۰۲ و ۳۱۷.
- ↑ ر.ک: بحارالانوار، ج ۵۳، بخش پایانی
- ↑ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۴، ص ۲۶۴ - ۳۸۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ بِسْمِ اللهِ الرَحْمنِ الرَحِیمِ* یا عَلِی بْنَ مُحَمَدٍ السَمُرِی أَعْظَمَ اللهُ أَجْرَ إِخْوَانِک فِیک فَإِنَک مَیتٌ مَا بَینَک وَ بَینَ سِتَةِ أَیامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَک وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ فَیقُومَ مَقَامَک بَعْدَ وَفَاتِک فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ التَامَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُفْیانِی وَ الصَیحَةِ فَهُوَ کذَابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَةَ إِلَا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ"
- ↑ کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۱۶.
- ↑ الغیبة، شیخ طوسی، ص۳۹۵.
- ↑ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۳، ص۱۱۲۸.
- ↑ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص ۴۴۵.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۶۰.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۶۰؛ ج۵۲، ص۱۵۱؛ ج۵۳، ص۳۱۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۴۷۸؛ إعلام الوری، طبرسی، ص۴۴۵؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۳، ص۱۱۲۸؛ الصراط المستقیم، بیاضی، ج۲، ص۲۳۶؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص۳۹۵؛ کشف الغمة، ج۲، ص۵۳؛ منتخبالأنوارالمضیئة، عبدالکریم نیلی نجفی، ص۱۳۰.
- ↑ کمالالدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۱۶.
- ↑ فاضل لنکرانی، محمد جواد، گفتارهای مهدوی، ص ۲۲۲، ۲۲۸.
- ↑ «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ»
- ↑ «اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي»
- ↑ «وَ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِيقَتِكَ رَغْماً فَابْعَثْنِي عِنْدَ خُرُوجِهِ ظَاهِراً مِنْ حُفْرَتِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي حَتَّى أُجَاهِدَ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي الصَّفِّ الَّذِي أَثْنَيْتَ عَلَى أَهْلِهِ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»
- ↑ «وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ»
- ↑ «وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ»
- ↑ .«وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يَا شَدِيدَ الْقُوَى»
- ↑ «إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ (ع)»
- ↑ «من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است» سوره یوسف، آیه ۹۰.
- ↑ «فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ لَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ قَالُوا ﴿أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ﴾»کافی، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ تفسیر برهان، ج۲، ص۳۸۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۶، ص۶۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۲۸۴ (چاپ بیروت، ۱۳۹۲هـ).
- ↑ «وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ... وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ...»؛ منتخب الاثر، ص۴۰۰.
- ↑ صافی گلپایگانی، لطفالله، امامت و مهدویت، ج۲، ص۴۷۵.
- ↑ «شَكَرَ اللَّهُ لَكَ شَوْقَكَ وَ أَرَاكَ وَجْهَهُ فِي يُسْرٍ وَ عَافِيَةٍ لَا تَلْتَمِسْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْ تَرَاهُ فَإِنَّ أَيَّامَ الْغَيْبَةِ يُشْتَاقُ إِلَيْهِ وَ لَا يُسْأَلُ الِاجْتِمَاعُ مَعَهُ إِنَّهُ عَزَائِمُ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لَهَا أَوْلَى وَ لَكِنْ تَوَجَّهْ إِلَيْهِ بِالزِّيَارَةِ »بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۹۷.
- ↑ الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۳۸۶-۳۹۲
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۴۹.