آیا ملاقات با امام مهدی در غیبت کبری امکان دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا ملاقات با امام مهدی در غیبت کبری امکان دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا ملاقات با امام مهدی (ع) در غیبت کبری امکان دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد جواد فاضل لنکرانی

آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، در کتاب «گفتارهای مهدوی» در این‌باره گفته است:

«یکی از مسائلی که در قضیه مهدویت، صریحاً نفی شده، ادعای ارتباط و رؤیت امام زمان (ع) است. در حالی‌که متأسفانه امروزه برخی از افراد، درست نقطه مقابل این اصل را ادعا می‌کنند. از این رو، یکی از سؤالاتی که در این زمینه مطرح است این است که آیا در دوران غیبت کبری، امکان رؤیت امام زمان (ع) وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که در این زمینه چهار نظریه وجود دارد که هر کدام از این نظریات دارای ادله‌ و شواهدی هستند. این نظریات عبارتند از:

تبیین مویدات نظریه چهارم؛ همان‌طور که مطرح شد، در این زمینه، نظریه چهارم موافق با برخی از توقیعات است؛ از جمله آخرین توقیع صادره از جانب حضرت مهدی (ع) به جناب علی بن محمد سَمُری که مورد استناد مرحوم والد عظیم الشان ما-قدس الله نفسه الزکیة- نیز قرار گرفته بود و ایشان قائل بود که در زمان غیبت کبری، به هیچ وجه امکان رؤیت اختیاری برای افراد، حتی برای مراجع معظم تقلید وجود ندارد و طرح این ادعا به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا حضرت مهدی (ع) در این توقیع شریف به چند نکته مهم اشاره کرده و می‌‌فرمایند: به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مرد، پس خود را برای مرگ مهیا کن و به احدی وصیت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود که غیبت تامه واقع شده و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای تعالی و آن پس از مدتی طولانی و قساوت دل‌ها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد. و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند دروغگوی مفتری است و هیچ حرکت و نیرو و قدرتی نیست مگر به وسیله خدای بلند مرتبه و بزرگ[۱].

که این نکات عبارتند از:

نکته اول: تبیین دستور العمل‌های دوران غیبت کبری در فرازهای توقیع؛ همان‌طور که در ترجمه ذکر شد این توقیع شامل چند فراز مهم است که عبارتند از:

‌فراز اول: علم امام (ع) نسبت به احوال امت؛ در اولین فراز امام عصر (ع) می‌فرماید: یا عَلِی بْنَ مُحَمَدٍ السَمُرِی أَعْظَمَ ‌اللهُ أَجْرَ إِخْوَانِک فِیک فَإِنَک مَیتٌ مَا بَینَک وَ بَینَ سِتَةِ أَیامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَک که خبر از نزدیکی مرگ علی بن محمد داده می‌شود و دستور به جمع و جور کردن کارهای عقب افتاده.

فراز دوم: اعلام پایان نیابت خاصه؛ امام عصر (ع) در فراز دوم می‌فرمایند: وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ فَیقُومَ مَقَامَک بَعْدَ وَفَاتِک تو دیگر کسی را جای خودت به این عنوان که نائب تو بشود تا بعداً با من ارتباط داشته باشد قرار نده.‌ فراز سوم: اخبار از آغاز غیبت کبری؛ امام عصر (ع) در فراز سوم می‌فرمایند: "فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ التَامَةُ" غیبت تامه شروع شد.

فراز چهارم: اخبار از طولانی بودن غیبت کبری؛ در چهارمین فراز، امام عصر (ع) می‌فرماید: فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ ‌اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً دیگر ظهور نیست مگر بعد از اذن خدا که خیلی طولانی مدت است و مردم در اثر این طولانی مدت بودن غیبت، قسی القلب خواهند شد و زمین از ظلم و جور آکنده خواهد شد.

فراز پنجم: اخبار از ظهور مدعیان مشاهده در دوران غیبت کبری؛ در پنجمین فراز، امام عصر (ع) می‌فرماید: وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده می‌کنند.

فراز ششم: تکذیب مدعیان رؤیت قبل از ظهور علائم حتمی؛ و در نهایت امام عصر (ع) در فراز ششم می‌فرمایند: أَلَا فَمَنِ ادَعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُفْیانِی وَ الصَیحَةِ فَهُوَ کذَابٌ مُفْتَرٍ بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند دروغگوی مفتری است.

نکته دوم: حتمیت صدور توقیع از جانب امام زمان (ع)؛ سند این توقیع، سند معتبری است و حدود پانزده مدرک دارد که همگی یا از کتاب "کمال الدین و تمام النعمة" نقل شده‌ یا این‌که مستقیماً از طریق شیخ صدوق نقل گشته است و در اعتبار این روایت همین نکته کافی است که بزرگان متقدم و متاخر از اصحاب امامیه تحفظ داشته‌اند تا آن را در کتاب خود نقل کنند؛ بنابراین از این نقل‌ها و این‌که هیچ یک از علما به ضعف آن اشاره ننموده‌اند، استفاده می‌شود که این حدیث، مورد توجه و عنایت بوده است. به عنوان مثال شیخ صدوق در کتاب "کمال الدین و تمام النعمة"[۲]، شیخ طوسی در کتاب "الغیبة"[۳]، قطب راوندی در کتاب "الخرائج و الجرائح"[۴]، شیخ طبرسی در "اعلام الوری باعلام الهدی"[۵] و علامه مجلسی در کتاب "بحار الانوار"[۶] آن را نقل کرده‌اند. هر چند در این نقل‌ها، اختلاف مختصری وجود دارد که اهمیت چندانی ندارد؛ مثلاً در بعضی از نُسخ، عبارت "قد وقعت الغیبة التامة"[۷] آمده است و در برخی دیگر از نسخ، عبارت "قد وقعت الغیبة الثانیة"[۸] و یا در برخی از نقل‌ها، عبارت "سیأتی الی شیعتی من یدعی المشاهدة" آمده و در بعضی دیگر از نسخ، عبارت "و سیأتی سبعون" آمده است.

بنابراین ادعای "مرسله بودن و ضعف این توقیع" و یا "اعراض مشهور از این توقیع" صحیح نیست. چرا که:

اولاً: ادعای مرسله بودن این توقیع، نمی‌تواند صحیح باشد؛ زیرا روایت توقیع از حیث سندی بحثی ندارد و معتبر است. چه این‌که شیخ صدوق این روایت را از ابومحمد حسن بن احمد المکتب و او از جناب علی بن محمد سمری نایب چهارم حضرت مهدی (ع) نقل می‌کند و از آن‌جا که درگذشت جناب شیخ صدوق در سال ۳۸۱ ه ق واقع شده است؛ بنابراین ایشان در دوران غیبت صغری و در زمان نایب چهارم در قید حیات بوده است. در نتیجه ایشان می‌توانستند با یک واسطه از نایب چهارم این روایت را نقل کند. از این روایت مزبور مشکل ارسال ندارد و از صحت سندی برخوردار است. البته شیخ صدوق از این راوی چند روایت و دعای دیگر نیز نقل کرده است.‌ ثانیاً: اعراض مشهور فقها و محدثین، نیز بدین خاطر در مورد روایت توقیع، قادح نیست؛ زیرا:

اولاً: اصلاً اعراض مشهور در این مورد معنا ندارد و مستشکلین، اساساً توجهی به بنیان ادعای خویش نداشته‌اند؛ زیرا اعراض مشهور در مسائل فقهی و فتوائی است، نه در مسائل اعتقادی.

ثانیاً: در مورد این توقیع، چطور می‌‌توان ادعا نمود که مشهور فقها و محدثین از این توقیع اعراض نمودند، در حالی‌که اعراض مشهور در مواردی جاری است که پس از بررسی کتب فقهاء، به عمل نکردن آنها بر طبق یک روایت و فتوای بر خلاف ایشان، یقین یا اطمینان حاصل شود.

بنابراین سؤالی که از مستشکلین می‌شود این است که کدام فقیه بر طبق این توقیع، نظری بر خلاف داده است که شما ادعای آن را مطرح می‌کنید؟ و یا کدام‌یک از فقها در کتابشان بر خلاف این توقیع نظر داده‌اند که رؤیت امام زمان (ع) امکان دارد؟ و اساساً این بحث که آیا رؤیت امام زمان (ع) امکان دارد یا خیر، تقریباً در بسیاری از کتب فقها و محدثین مطرح نشده، تا بتوان محملی برای این ادعا درست نمود نکته سوم: فراز "من یدعی المشاهدة" عمده دلالت روایت؛ عمده‌ترین بخش دلالت این روایت، فراز "وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" است که بدین معناست که به زودی کسانی نزد شیعیان من می‌آیند و ادعای مشاهده‌ و دیدار مرا می‌کنند که دروغگوی افترا زننده‌اند.

بنابراین دلالت این روایت، دلالتی معتبر و روشن است و حضرت والد نیز نسبت به دلالت این روایت، بسیار تأکید داشتند. اما سؤال این است که عبارت "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" به چه معناست؟ در این زمینه چند نگرش وجود دارد که عبارتند از:‌ نگرش اول: به معنای دیدار اختیاری؛ منظور از فراز "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" این است که در زمان‌های بعد از اتمام غیبت صغری، ممکن است افرادی بیایند و ادعا نمایند که من به حضور امام زمان (ع) شرفیاب شدم! بنابراین از این روست که حضرت (ع) فرموده است: "الا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذاب مفترٍ"/ آگاه باشید هر که پیش از خروج سفیانی و ندای آسمانی ادعای رؤیت و مشاهده کند، دروغگوی افترا زننده‌ای است.

رد نظریه اول از منظر مختار؛ همان‌گونه که از محتوای این روایت بر می‌آید، خود این توقیع در رد نگرش اول، گواه روشنی است؛ چرا که حضرت مهدی (ع) قبل از عبارت "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" مقدمه چینی کردند و ابتدا فرمودند: "فقد وقعت غیبة الثانیة/التامة" و در ادامه فرمودند: فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ ‌اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ یعنی دیگر ظهور تمام شده و کسی مرا نمی‌‌بیند و به عنوان حجت خدا من را نمی‌‌شناسد. بنابراین طبق این فراز، ادعای مشاهده، از اساس باطل است.

‌نگرش دوم: به معنای نیابت خاصه؛ منظور از از فراز "یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ" این است که در زمان‌های بعد از اتمام غیبت صغری، ممکن است افرادی بیایند و ادعای نیابت خاصه مطرح کنند. همچنان که برخی از بزرگان چنین نظری را داده‌اند. مناقشه بر نظریه دوم از منظر مختار؛ به نظر می‌رسد نگرش دوم نیز صحیح نباشد؛ زیرا روشن است که فراز "من یدعی المشاهدة"، به معنای "من یدعی النیابة" نیست. به عبارت دیگر، تطبیق معنای کلمه "المشاهدة" بر "النیابة"، خلاف ظاهر است.‌ نکته چهارم: عدم وجود دلیل قطعی بر تحقق حقیقی تشرفات دوران غیبت کبری؛ نکته دیگری که از روایت توقیع حاصل می‌شود این است ‌که اگر درباره مشاهده امام زمان (ع) صرفاً همین روایت وجود داشته باشد-که ظاهراً همین گونه است و اصلاً معنا ندارد که دلیل دیگری باشد- در این صورت باید گفت که تمام تشرفات نقل شده به محضر امام زمان (ع) از روی احتمال است؛ یعنی به صورت قطعی نمی‌توان ادعا نمود که این تشرفات واقع شده‌اند»[۹].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«مقتضای غیبت و بنای غیبت بر این است که آن حضرت دیده نشود و اگر بنا بود حضرت دیده شود غیبت نمی‌کرد، و این به این معنا نیست، که باید دیده نشود، یا ممکن نیست که دیده شود، حدیثی که در نفی مشاهده است همان حدیث توقیع است که برای علی ابن محمّد ثمری صادر شد و مفاد حدیث این است که ظهور نخواهد بود مگر با صیحه آسمانی و خروج سفیانی نه اینکه رؤیت نخواهد بود، و فرمود هرکس ادعای مشاهده کند قبل از این دو، پس او کذّاب است[۱۰]. یعنی ادّعای این مشاهده کند، یعنی مشاهده‏ ظهور و مؤید این مطلب فرمایش حضرت امام صادق (ع) است به مفضل که فرمودند: نمی‌‏بیند او را چشمی در وقت ظهور او مگر اینکه همه چشم‌ها او را خواهد دید، پس هرکس بگوید برای شما غیر این را تکذیب کنید او را[۱۱].

مطالب فوق منافاتی ندارد با امکان رؤیت از جهت اقتضای مصلحت احیاناً و اتفاقاً بعلاوه در مقابل او نیز دلیل قطعی است از کثرت ادّعای اشخاص صالح، بعلاوه ادّعای ایشان نیز به منزله حدیثی است و صلاح بسیاری از ایشان از حیث تقوی و ورع و وثوق و اطمینان کمتر از راویان احادیث نیست.

پس اخبار ایشان نیز حدیث است معارض با حدیثی که ملاقات حضرت را نفی می‌کند و حدیث نفی مشاهده و ملاقات را باید حمل کرد به آن معنایی که بیان شد.

و اصل امکان تشرّف به خدمت آن حضرت به نص خاصی ثابت نشده است جز برهان تواتر اجمالی که از ادّعای صالحین به دست آمده چه رسد به اینکه راه معینی برای آن باشد و آنچه در بین عامّه مردم گرفته می‌شود از چلّه‌ها و ختم‌ها و اذکار یا در کتبی دیده می‌شود که اهلیت تألیف ندارند، همه‌اش ساختگی است[۱۲]. پایه و اساس محکمی برایش نیست.

پس در نتیجه باید گفت که امام زمان (ع) در هر موردی که لازم باشد و مصلحت بدانند با اذن پروردگار متعال در غیبت کبری هم قابل رؤیت می‌باشند و این قضیه در افراد خاص و نادر صورت می‌گیرد»[۱۳].
۲. حجت الاسلام و المسلمین ذاکری؛
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری، در مقاله «ارتباط با امام زمان در عصر غیبت» در این‌باره گفته است:

«در این‌باره دو دیدگاه وجود دارد:

  1. در دوران غیبت کبری امکان ارتباط و مشاهده، وجود ندارد.
  2. برای اولیای الهی، امکان دیدن و بهره بردن از محضر آن بزرگ، وجود دارد.

دیدگاه نخست: عدم امکان ارتباط: گروهی از بزرگان شیعه، بر این باورند که در زمان غیبت کبری، امکان ارتباط با امام زمان (ع) برای شیعیان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعی دیدار را باید تکذیب کرد. کسانی که به روشنی این نظر را پذیرفته‌اند، عبارتند از:

  1. محمد بن ابراهیم، معروف به نعمانی. از علمای قرن چهارم و نویسنده‌ "کتاب الغیبة"، معروف به غیبت نعمانی‌[۱۴].
  2. فیض کاشانی در کتاب "وافی"[۱۵].
  3. کاشف الغطاء در رساله "حق المبین"[۱۶] و ...
  4. شیخ مفید. ایشان، امکان دیدار با حضرت را در غیبت کبری، برابر روایات، مخصوص خادمان حضرت می‌داند[۱۷].

روایاتی که بر دیدگاه نخست دلالت می‌کنند، بسیارند که اینک به بررسی آنها می‌پردازیم.

  1. توقیع آن حضرت به علی بن محمد سمری.
  2. روایاتی که بر ناشناخته بودن حضرت، در میان مردم، دلالت می‌کنند.
  3. روایاتی که دلالت می‌کنند، امام (ع) در مراسم حج دیده نمی‌شود.
  4. روایاتی که دلالت دارند بر امتحان شیعه در دوران غیبت .

مهم‌ترین و معتبرترین دلیل بر نفی رؤیت و مشاهده امام زمان در عصر غیبت ، توقیعی است که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، آخرین سفیر خاص امام زمان (ع)، از ناحیه آن صادر شده است. برابر این توقیع، مدعی مشاهده دروغگوست و ادعای وی قابل پذیرش نیست. این توقیع را بسیاری از علماء در کتاب‌های روایی خود آورده‌اند: شیخ صدوق در کمال الدین‌[۱۸]، شیخ طوسی در الغیبه‌[۱۹]، شیخ طبرسی در اعلام الوری‌[۲۰]، سید بن طاووس در ربیع الشیعه‌[۲۱]، شیخ طبرسی در احتجاج‌[۲۲]، اربلی در کشف الغمه‌[۲۳]، علامه مجلسی در بحار الانوار[۲۴] و مرآة العقول‌[۲۵]، فیض کاشانی در نوادر الاخبار[۲۶] و ...[۲۷].

شیخ صدوق، در کمال الدین و تمام النعمه، توقیع را چنین نقل می‌کند: ابو محمد حسین بن احمد مکتب برای ما حدیث کرد: در سالی که شیخ علی بن محمد سمری وفات کرد، در مدینه السلام بغداد بودم. چند روز پیش از مرگ وی، نزد او رفتم، او، توقیعی را برای مردم بیرون آورد که نسخه آن چنین است: "به نام خداوند بخشنده مهربان.‌ای علی بن سمری! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو می‌میری در فاصله شش روز. کارهای خود را انجام بده و به هیچ‌کس وصیت نکن که پس از تو، جانشینت باشد که غیبت دوم و تام واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از اذن خداوند و این اجازه پس از مدتی است طولانی که دل‌ها قسی و سخت شود و زمین از ستم پر گردد و به زودی از شیعیان من، خواهند آمد، کسانی که ادعای مشاهده و دیدن مرا بکنند. آگاه باشید، هرکس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی، ادعا کند که مرا دیده است، او دروغگوی افترازننده است. و نیست توان و نه نیرویی، مگر از جانب خداوند بزرگ."[۲۸]»[۲۹].

دیدگاه دوم: امکان ارتباط: گروهی از علمای شیعه بر این باورند که در غیبت کبری، امکان ارتباط با امام زمان (ع) وجود دارد. این دیدگاه در بین متأخران شهرت دارد. این دیدگاه، از سید مرتضی شروع می‌شود و پس از وی، شهرت می‌یابد و افرادی چون: محدث نوری، کراجکی، شیخ طوسی و... آن را مطرح می‌کنند. سید مرتضی، امکان ارتباط اولیای الهی را با آن حضرت جایز می‌داند. در پاسخ به این پرسش که حضور امام، در پرده غیب، چه فایده‌ای دارد؟ امکان استفاده گروهی از اولیاء الهی را از محضر آن حضرت، مطرح می‌کند. پیش از نقل و بررسی دلیل‌های اقامه‌ شده بر این نظر، دیدگاه علمای گذشته را مطرح می‌کنیم و به بررسی آنها می‌پردازیم: پیش از این ذکر شد که افرادی مانند: نعمانی و شیخ مفید، دیدن و ارتباط با امام زمان را در غیبت کبری جایز نمی‌دانند. شیخ مفید، فرض را بر عدم مشاهده و ارتباط با امام (ع) گذاشته و امکان ارتباط را مطرح نکرده است‌[۳۰]. شاگرد وی، سید مرتضی، ارتباط و استفاده گروهی از اولیای الهی را از آن حضرت، ممکن می‌داند و در کتاب‌های تنزیه الانبیاء، رساله غیبت ، شافی و مقنع این مسأله را ذکر کرده است. سید مرتضی در پاسخ به این اشکال که امام غائبی که هیچ‌کس از مردم به وی دسترسی نداشته باشند، چه فایده‌ای دارد و تفاوت بود و نبود وی چیست؟ می‌نویسد: "در پاسخ می‌گوئیم، نخستین چیزی که به آن معترفیم این است که: ما قطع نداریم هیچ‌کس به خدمت امام نمی‌رسد و هیچ بشری او را ملاقات نمی‌کند. این امر، معلوم نیست و راهی به قطع به آن وجود ندارد"[۳۱]»[۳۲].
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:
  • «عدم امکان ملاقات به طور مطلق‌: این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است. برخی از این روایات، با مضامین ذیل‌[۳۳] این دیدگاه را شکل می‌دهند:
  1. تری وَ لَا تری؛ می‌بیند و دیده نمی‌شود[۳۴].
  2. لا یرونه؛ او را نمی‌بینند[۳۵].
  3. یری النَّاسِ وَ لَا یرونه؛ مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌بینند[۳۶].
  4. یغیب عنکم شَخْصَهُ؛ شخص او از شما غایب می‌شود[۳۷].
  5. لا یری جسمه؛ جسم او دیده نمی‌شود[۳۸].
  6. لا یری شخصه؛ شخص او دیده نمی‌شود[۳۹].
  7. لا ترون شخصه؛ شخص او را نمی‌بینید[۴۰].
  8. أری الخلق و لا تری؛ مردمان را می‌بینم و تو دیده نمی‌شوی[۴۱].

روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت می‌کند آن حضرت با وجود این که زنده است و بین مردم زندگی می‌کند و مردم را می‌بیند، مردم آن او را نمی‌بینند.

روایات پیشین و مانند آن، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایسته روایات مربوط به حضرت مهدی (ع) را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکته مهم، این‌گونه اشاره کرده است: ... وَ هُمْ معذورون فی أَنْ لَا یروا حُجَّتَهُمْ وَ إِمَامُ زَمَانِهِمْ فی أیام الغیبة وَ یضیق علیهم فی کل عَصْرٍ وَ زَمَانٍ قَبْلَهُ أَنْ لَا یعرفوه بعینه وَ اسْمِهِ وَ نسبه‌ وَ مَحْظُورُ علیهم الْفَحْصُ وَ الکشف عَنْ صَاحِبِ الغیبة وَ الْمُطَالَبَةُ بِاسْمِهِ أَوْ مَوْضِعِهِ أَوْ غیابه أَوْ الإشادة بذکره فَضْلًا عَنِ الْمُطَالَبَةُ بمعاینته‌[۴۲]؛

با وجود آن که این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیک‌تر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و امکان ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آن که:

  1. در دسته دوم روایات، برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانسته‌اند.
  2. شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان- به ویژه نایبان خاص آن حضرت را ملاقات کرده‌اند؛ بنابراین شکی نیست که روایت‌های یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.

درباره امکان ملاقات، برخی اندیشوران شیعه نیز چنین نوشته‌اند:

  1. سید مرتضی می‌نویسد: ... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد[۴۳].
  2. شیخ طوسی نیز می‌نویسد: نخست ما با جزم و یقین نمی‌دانیم که آن محبوب دل‌ها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود[۴۴].
  3. سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود در این‌باره فرموده است: امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند[۴۵].

در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌شود که در آن، سخن از دیده‌شدن حضرت به میان آمده است؛ اما تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمی‌گیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت.

شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة و نیز در علل الشرایع با ذکر سند از سدیر نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: در قائم، سنتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آن‌گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همان‌گونه که به یوسف اذن داد...[۴۶].

برخی، این روایت را دلیلی بر امکان ملاقات و وقوع آن و نیز پذیرش ادعای ملاقات انگاشته‌اند؛ درحالی که با کمی تأمل درمی‌یابیم که نه فقط چنین استفاده‌ای از روایت نادرست است، بلکه برای دیدگاه عدم شناخت، بهتر به کار می‌آید. چرا که از حکایات تاریخی و روایات، هرگز به دست نمی‌آید تا زمانی که حضرت یوسف خود را معرفی نکرد، کسی او را با عنوان یوسف شناخته باشد. این پاسخ، زمانی قاطعیت بیشتری می‌یابد که بدانیم صریح آیه قرآن، از این حکایت دارد که حتی برادران یوسف که مدت‌ها با وی زندگی کردند، در دیدار نخست او را نشناختند.

بنابراین دست کم، با استناد به این روایت و مانند آن، شباهت آن حضرت با یوسف اقتضا دارد که هرگز با عنوان حضرت مهدی (ع) شناخته نشود.

سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی (ع) محمد بن عثمان نقل شده است که می‌گوید: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ لَيَحْضُرُ اَلْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَى اَلنَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لاَ يَعْرِفُونَهُ؛ [۴۷].

از این روایات، استفاده می‌شود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمی‌شود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است. این نکته، قابل تأمل است.

حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ اما به هرحال می‌توان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.

  • وقوع ملاقات همراه با شناخت و عدم پذیرش ادعا: در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ اما آنچه مورد انکار است این که ملاقات‌ کننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید. به بیان دیگر ادعای ملاقات نماید.

این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان (ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده[۴۸]، چنین آمده است: به نام خداوند بخشنده مهربان. ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز می‌میری. کارهای خود را انجام بده و به هیچ‌کس وصیت نکن که پس از تو جانشینت باشد که غیبت دوم و کامل واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از اذن خداوند. این اذن پس از مدتی طولانی است که دل‌ها قسی و سخت شود و زمین، از ستم پر گردد.

به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند او دروغگوی افترا زننده است. و توان و نیرویی نیست مگر از سوی خداوند بزرگ[۴۹].

این توقیع شریف، حداقل به سه نکته اساسی تصریح کرده است:

  1. نیابت خاصی که با عثمان بن سعید آغاز شده بود، با رحلت سمری به پایان رسید (وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ
  2. غیبتی که در دوران پیش به دلایلی ناقص بود، اینک با رفع آن عوامل، تمام و کامل شده است (فَقَد وَقَعَتِ الغَیبَةُ التامَّةُ
  3. مدعی مشاهده، دروغگوی افترا زننده است (أَلا فَمَنِ ادَّعَی المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانی وَ الصَّیحَةِ فَهُوَ کذّابٌ مُفْتَر).

در این‌جا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشته‌اند: این خبر، ضعیف و غیر آن خبر؛ واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می‌شود. هرچند از هریک آنها پیدا نشود؛ بلکه از جمله‌ای از آنها دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن که شیخ طوسی است- عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۵۰].

در مجموع، این مؤلف بزرگوار بر توقیع چهار اشکال وارد کرده است:

  1. توقیع، خبر واحد و غیر قابل اعتماد است؛
  2. خبر، مرسل و ضعیف است؛
  3. شیخ طوسی که توقیع را نقل کرده به آن عمل نکرده است؛
  4. توقیع، معرض عنه است؛ چرا که اصحاب، حکایات زیادی نقل کرده‌اند که اشخاص با امام زمان (ع) دیدار داشته‌اند.

در پاسخ به اشکال‌های پیشین، گفته شده است:

  1. توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل می‌کند و می‌گوید: "اخبرنا جماعه"؛ پس توقیع از یک طریق نیست؛ بلکه از طرقی گوناگون آن را نقل می‌کند. سرانجام آن که، اگر در کتاب الاحتجاج طبرسی به صورت مرسل ذکر شده‌ است، وی در ابتدای کتاب خود می‌گوید: "سند روایات را نیاورده‌ام یا به سبب شهرت یا مطابقت با عقول یا این که مجمع علیه است".
  2. توقیع‌ ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند و خبر واحد ثقه است که حجیت آن در اصول ثابت شده است و می‌توان به آن اعتماد کرد. از نقل‌های متعدد استفاده می‌شود که به این حدیث، توجه و اعتنا شده است؛ گرچه منظور ما، شهرت اصطلاحی نیست. این تعدد نقل در کتاب‌های بزرگان مذهب از قدما و متأخران و معاصران، بدون اشاره به ضعف و رد آن را می‌توان یکی از شواهد- نه دلایل- اعتبار قرار داد[۵۱].
  3. این که گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط می‌شود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را موردنظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.
  4. این که گفته‌اند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار ما که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداخته‌اند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکرده‌اند.

افزون بر آن، این که هنگامی اعراض اصحاب از توقیع اثبات می‌شود که همه ناقلان حدیث یاد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنین چیزی- نه به دلالت مطابقی و نه التزامی- از کلام آنها قابل برداشت نیست و بلکه در مواردی برخلاف آن است، نمی‌توان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کرده‌اند. علاوه بر آن، اعراض برخی باعث ضعف حدیث نمی‌شود.

ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهده همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی (ع) و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است.

  1. این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی (ع) در توقیع شریف است؛ زیرا در آن صورت، امام باید می‌فرمود: ألا فَمنِ ادعي المشاهدة مع السفارة او الوکالة فهو کذّاب[۵۲].

این‌جا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفته‌اند در صورت ملاقات، فرد ملاقات‌کننده پرده از راز دیدار خود بر نخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است.

سید مرتضی، بدون آن که قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، می‌نویسد: أَنَا غیر قاطعین علی انَّ أَمَامَ لَا یصل الیه أَحَدُ وَ لَا یلقاه بِشْرٍ فَهَذَا أَمَرَ غیر مَعْلُومٍ وَ لَا سبیل الی الْقَطْعُ علیه...[۵۳]؛

وی آن‌گاه با فاصله چند صفحه، در پاسخ به این پرسش که اگر غیبت حضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستان پنهان است؟ می‌نویسد: ... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را می‌داند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران[۵۴].

درباره فرمایش سید مرتضی نکاتی قابل تأمل است:

  1. در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و این، به معنای پذیرش ادعای ملاقات نیست؛ چرا که اگر او- دست کم- ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن تأکید می‌کرد.
  2. او در واپسین جمله کلام خویش (راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نیز رد کرده است.

شیخ طوسی نیز منظور از استاد کیست؟ آن مضمون را این‌گونه بیان کرده است: إِنَّا أَوَّلًا لَانْقَطَعَ علی اسْتِتَارَهُ عَنْ جمیع أولیائه ؛ بَلْ یجوز أَنْ یظهر لأکثرهم وَ لَا یعلم کل إِنْسَانُ إِلَّا حَالِ نَفْسِهِ[۵۵]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن می‌داند؛ اما درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر می‌رسد، آن را منتفی می‌داند.

سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این‌باره فرموده است: وَ اذا کان غیر ظَاهَرَ الْآنَ لجمیع شیعته فَلَا یمتنع أَنْ یکون جَمَاعَةُ مِنْهُمْ یلقونه وَ ینتفعون بِمَقَالِهِ وَ فَعَالَهُ وَ یکتمونه...[۵۶]؛

فرمایش سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه این که پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلی باشد، به معنای رد تمام ادعاهایی است که در دست است.

محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمی‌رسد"، اظهار شگفتی کرده نوشته است: مرحوم طبرسی چرا چنین گفته است؟ درحالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود. محقق اربلی آن‌گاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم طبرسی، این‌گونه بیان کرده است: حتما او نظر به این نکته داشته است که افرادی که احیانا به دیدار نایل می‌شوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست می‌زنند، دروغگویند[۵۷].

این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجت (ع) در غیبت کبرا به حکایت‌هایی که در این‌باره در دست است، استناد کرده‌اند. ایشان بر این باورند که در کتاب‌های بسیاری، داستان‌های گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی (ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمی‌توان انکار نمود.

مهم‌ترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟ برخی در پاسخ به این استدلال گفته‌اند: چگونه از مجموع حکایت‌ها می‌توان به یقین رسید؟ در حالی‌که ملاقات‌ها تک‌تک یقین‌آور نیست. مجموع تشکیل شده از این تک‌تک‌ها چگونه یقین‌آور است؟

و نیز گفته‌اند: کسی نگوید این مجموع، مانند متواتر، یقین خواهد آورد؛ زیرا گفته می‌شود: درباره تواتر، مفاد همه خبرها یکی است؛ اما این‌جا چنین نیست. و موارد حکایات، گوناگون است؛ بنابراین قطعی نیز از این حکایات به دست نمی‌آید؛ مگر برای کسی که شگفت‌زده فراوانی شمار این حکایت‌ها شود و چنین قطعی به قطع قطاع بیشتر شبیه است.

افزون بر آنچه ذکر شد، برخی ملاقات‌ها را به دسته‌هایی تقسیم کرده، آن‌گاه نتیجه گرفته‌اند بخش اندکی از آنها با توقیع، در تعارض است. دسته‌های ملاقات‌های موجود در کتاب‌ها بدین قرار است:

  1. بسیاری از ملاقات‌ها مربوط به زمان غیبت صغرا است.
  2. برخی ملاقات‌ها به بزرگان نسبت داده شده است؛ اما سند معتبر و محکمی ندارد.
  3. در بخشی از آن‌ها، شخص، در عالم رؤیا به محضر آن حضرت مشرف شده است.
  4. بسیاری از آنچه در باب ملاقات و تشرف آمده، شنیدن صدای امام بوده است، نه مشاهده آن حضرت.
  5. بسیاری از آنچه ادعا شده، فقط حدس است.
  6. بسیاری از آنچه ذیل عنوان ملاقات و تشرف ذکر می‌شود، کرامت‌هایی است که از سوی آن حضرت برای فرد صادر شده و هیچ ملاقاتی در آن ذکر نشده است.
  7. بسیاری از آنچه با عنوان مشاهده در کتاب‌ها گفته شده، از نظر محتوا و متن دارای اشکال و ایرادهای فراوانی است. بارزترین نمونه آن، داستان جزیره خضرا است.
  8. برخی از آنچه گفته شده، مشاهده است، مکاشفه بوده و آن هم از محل بحث خارج است.

آنچه باقی می‌ماند، شمار اندکی از مشاهده است که مورد توجه بزرگان قرار گرفته است.

باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ اما آنچه مهم‌تر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر و امامان (ع) با آن بزرگواران دیدار می‌کردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقات‌ها نمی‌بردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع می‌شدند»[۵۸].
۴. پژوهشگران مرکز فرهنگی تبلیغی آینده سازان؛
پژوهشگران مرکز فرهنگی تبلیغی آینده سازان، در کتاب «پرسمان نوجوان» در این‌باره گفته‌اند:

«بیان چند نکته به عنوان مقدمه لازم است:

  1. اصل و مبنا در مورد کسی که به عنوان امام برای هدایت مردم تعیین می‌شود و مسئولیت تبلیغ شریعت را بر عهده می‌گیرد، این است که از جنس خود مردم بوده و مردم بتوانند او را ببینند، مگر آنکه موانعی، مانع از این دیدار شود، مثل فلان پیرزن یا فلان پیرمرد که در منطقه‌ای دورافتاده باشند، ولی در عین حال چنانچه مقدمات عادی این ملاقات فراهم شود، بنابراین است که این ملاقات ممکن باشد.
  2. آنچه که مسلم است در عصر غیبت یعنی زمانی که ما در آن قرار گرفته‌ایم، اصل و بنا براین است که ملاقات‌های عادی و عمومی (با صرف نظر از عوامل و فلسفه غیبت) ممکن نباشد، چون عصر غیبت به همین معنا است که امام و ولی خدا در غیبت باشد و از دیدگان غائب باشند. به این معنا که نمی‌شود هر کس، هر وقت و در هر کجا که خواست بتواند امام را ببیند، بر خلاف دوران ظهور.

با توجه به آنچه گفته شد در دوران غیبت اراده الهی این است که مردم نتوانند به حضور امام رسیده و او را مشاهده کنند و این مسأله هیچ منافاتی با این ندارد که خواص در شرائط خاص و با داشتن ویژگی‌های خاص بتوانند به محضر امام زمان (ع) برسند.

در کنار آنچه به عنوان فلسفه غیبت مطرح شده است که دیدارهای عموم و عمومی را غیرممکن می‌داند نه دیدار خواص را، نامه‌ای از حضرت مهدی (ع) به آخرین نائب خاص آن رسید که در آن نامه ایشان فرمود: ای علی بن محمد سمری تو بعد از شش روز خواهی مرد هنگام غیبت واقع خواهد شد. آگاه باشید هر کس در این دوران ادعای مشاهده کند دروغگو است[۵۹]. به نظر می‌آید که حضرت در این نامه فرموده‌اند، هرکس ادعا کند که امام زمان را در دوران غیبت مشاهده کند دروغگو است و از این بیان می‌توان نتیجه گرفت که در عصر غیبت نمی‌توان امام زمان را ملاقات نمود.

و اما در توجیه این بیان، عباراتی نقل شده است:

  1. با توجه به اینکه این نامه به آخرین نائب امام نوشته شده و در آن پیرامون این موضوع و دوران غیبت بحث نموده، منظور امام (ع) این است که هرکس ادعا کند که آن بزرگوار را به عنوان نائب ایشان دیده است، دروغگو است.
  2. در این روایات کلمه «مشاهده» به کار رفته است و مشاهده یعنی دیدن با شناخت و این منافاتی ندارد که کسی ببیند و بعداً بشناسد و بفهمد چه کسی را دیده است.
  3. منظور دیدن با اختیار است، یعنی کسی بگوید من خواستم ببینم و دیدم. پس در زمان غیبت قرار بر این است که امام زمان از دیدگان جامعه غائب باشد و این منافات ندارد که خواص بتوانند به حضور آن حضرت شرفیاب شوند. به عبارت دیگر فلسفه غیبت نفی دیدارهای عمومی و امکان ملاقات برای عموم را مطرح می‌کند و این آیه به آن معنی نیست که دیدار مطلقاً غیرممکن باشد و هیچ کس به هیچ وجه نتواند به محضر آن بزرگوار شرفیاب شود.

نظرات بعضی از بزرگان شیعه در رابطه با دیدار امام زمان (ع) در عصر غیبت:

  1. سید مرتضی: ما قطع نداریم که دست کسی به امام زمان نمی‌رسد و بشر نمی‌تواند او را ملاقات کند. این امری غیر معلوم است و راهی برای یقین پیدا نمودن به آن نیست. اگر گفته شود که علت غیبت امام ترس از ظالمین و دوری از دشمنان است، در جواب می‌گوییم این علت در حق دوستان و شیعیانش وجود ندارد، پس واجب است که برای آنها ظاهر گردد[۶۰].
  2. شیخ طوسی: ما جایز می‌دانیم که بسیاری از اولیاء و قائلین به امامت آن حضرت به خدمتش رسیده و از او نفع ببرند[۶۱].
  3. سید بن طاووس: گرچه امام الان از جمع شیعیان غایب است ولی ممتنع نیست که جماعتی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار ایشان استفاده کنند و از دیگران کتمان نمایند [۶۲].

اما نکته دقیقی که باید به آن توجه نموده این است که ملاقات با امام زمان در عصر غیبت تنها با اراده و اذن الهی است و دیگران در تحقق این ملاقات نقشی ندارند، ممکن است بشود و ممکن است نشود. بنابراین نمی‌توان راهکار ارائه داد که اگر چنین و چنان شود این ملاقات محقق خواهد شد، چون این ملاقات‌ها براساس مصلحت‌هایی که خداوند و خود امام زمان (ع) ‌از آن خبر دارند واقع می‌شود و دیگران چون از این مصالح بی‌خبرند نمی‌توانند بگویند که این مصلحت تحقق یافته است یا خیر.

پس اصل این کلام که در دوران غیبت، امکان ملاقات با حضرت ولیعصر وجود دارد، صحیح است، ولی اینکه بتوان به صورت مشخص گفت و یا ادعا کرد که فلانی حتماً ملاقات خواهد نمود، صحیح نیست، هر چند او انسان خوبی باشد، چون همان‌طور که عرض شد این ملاقات‌ها براساس مصالحی واقع خواهند شد که ما از آن بی‌خبریم. و البته حرکت در مسیر الهی و تقوای الهی به معنای واقعی آدمی را به این توفیق نزدیک می‌کند. و اما در طول تاریخ وقایعی نقل شده است که نسبت دادن آنها به غیر امام زمان (ع) مشکل است و یا اینکه قضایایی را افرادی نقل کرده‌اند که نسبت دادن کذب و یا دروغ به آنها نارواست، از جمله بزرگانی که این توفیق نصیبشان شده است؛

سید بن طاووس، علامه حلی، مقدس اردبیلی، شیخ مفید، سید بحرالعلوم، شیخ انصاری و بسیاری دیگر از مؤمنان و صالحان که شرفیاب حضور آن بزرگوار شده‌اند، پس می‌توان گفت: اصل ملاقات ممکن است ولی نه به اختیار ما و افراد زیادی به انتخاب خود حضرت به این فیض رسیده‌اند»[۶۳].

پانویس

  1. بِسْمِ ‌اللهِ الرَحْمنِ الرَحِیمِ* یا عَلِی بْنَ مُحَمَدٍ السَمُرِی أَعْظَمَ ‌اللهُ أَجْرَ إِخْوَانِک فِیک فَإِنَک مَیتٌ مَا بَینَک وَ بَینَ سِتَةِ أَیامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَک وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ فَیقُومَ مَقَامَک بَعْدَ وَفَاتِک فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ التَامَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَا بَعْدَ إِذْنِ ‌اللهِ تَعَالَی ذِکرُهُ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیأْتِی إِلَی شِیعَتِی مَنْ یدَعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُفْیانِی وَ الصَیحَةِ فَهُوَ کذَابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَةَ إِلَا بِ‌اللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ"
  2. کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۱۶.
  3. الغیبة، شیخ طوسی، ص۳۹۵.
  4. الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۳، ص۱۱۲۸.
  5. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص ۴۴۵.
  6. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۶۰.
  7. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۶۰؛ ج۵۲، ص۱۵۱؛ ج۵۳، ص۳۱۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۴۷۸؛ إعلام ‌الوری، طبرسی، ص۴۴۵؛ الخرائج ‌و الجرائح، راوندی، ج۳، ص۱۱۲۸؛ الصراط المستقیم، بیاضی، ج۲، ص۲۳۶؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص۳۹۵؛ کشف‌ الغمة، ج۲، ص۵۳؛ منتخب‌الأنوارالمضیئة، عبدالکریم نیلی نجفی، ص۱۳۰.
  8. کمال‌الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۱۶.
  9. فاضل لنکرانی، محمد جواد، گفتارهای مهدوی، ص ۲۲۲، ۲۲۸.
  10. معجم احادیث مهدى، ج ۴، ص ۳۱۷، حدیث ۱۳۳۳؛ بحار، ج ۵۱، ص ۳۶۱.
  11. مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۸۱.
  12. کتاب مهدى منتظر، محمّد جواد خراسانى، ص ۹۳.
  13. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۳۳-۲۳۴.
  14. کتاب الغیبة، ابو زینب محمد بن ابراهیم نعمانی، ۱۶۰، تحقیق علی اکبر غفاری، مکتبة الصدوق، تهران.
  15. وافی فیض کاشانی ج ۲، ۴۱۴- ۴۱۶، مکتبة الامام امیر المؤمنین، اصفهان.
  16. حق المبین، ۸۷، چاپ سنگی.
  17. المسائل العشرة فی الغیبة شیخ مفید، ۸۲؛ الرسالة الاولی فی الغیبة شیخ مفید، ۱۲، مصنفات شیخ مفید، ج ۷، چاپ کنگره هزاره شیخ مفید.
  18. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ۵۱۶.
  19. کتاب الغیبة شیخ طوسی، ۳۹۵.
  20. اعلام الوری امین الاسلام طبرسی، ۴۱۷.
  21. مجمع الرجال، قهپائی، ج ۷، ۱۸۹. دار الکتب العلمیه، به نقل از ربیع الشیعه سید بن طاووس. محدث نوری، ربیع الشیعه را خلاصه‌ای از اعلام الوری می‌داند.
  22. الاحتجاج، ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، تحقیق محمد باقر موسوی خراسان ج ۲، ۴۷۸، مؤسسة الاعلمی، بیروت.
  23. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۳، ۳۲۰، دار الکتاب الاسلامی.
  24. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۱، ۳۶۱.
  25. مرآة العقول، علامه مجلسی، ج ۴، ۵۳، دار الکتب الاسلامیه.
  26. نوادر الاخبار، فیض کاشانی، تحقیق مهدی انصاری قمی، ۲۳۳، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  27. الخرایج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۳، ۱۱۲۸، ح ۴۶، مؤسسه الامام المهدی، قم؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج ۳، ۶۹۳، ح ۱۱۲؛ معجم احادیث الامام المهدی ج، ۳۱۷ ۴، ۳۱۸، تحت اشراف کورانی.
  28. "يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِيَّ اِسْمَعْ أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَيْبَةُ اَلتَّامَّةُ فَلاَ ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ اَلْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ وَ اِمْتِلاَءِ اَلْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْيَانِيِّ وَ اَلصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ"کمال الدین و تمام النعمه، ۵۱۶.
  29. ذاکری، علی اکبر، ارتباط با امام زمان در عصر غیبت، چشم به راه مهدی، ص ۴۴-۴۷.
  30. الرسالة الاولی فی الغیبة شیخ مفید، ۱۲، کنگره هزاره شیخ مفید.
  31. "الْجَوَابُ قُلْنَا أَوَّلُ مَا نُقِرَ لَهُ أَنَا غَيْرُ قاطعين عَلَى أَنَّ الْإِمَامَ (ع) لَا يَصِلُ إِلَيْهِ أَحَدُ وَ لَا يَلْقَاهُ بِشْرٍ فَهَذَا أَمَرَ غَيْرِ مَعْلُومٍ وَ لَا سَبِيلَ إِلَى الْقَطْعِ عَلَيْهِ‏ "؛ تنزیه الانبیاء سید مرتضی، ۱۸۲، رضی، قم.
  32. ذاکری، علی اکبر، ارتباط با امام زمان در عصر غیبت، چشم به راه مهدی، ص ۷۳-۷۴.
  33. از آن‌جا که در درس مربوط به چگونگی غیبت، به صورت مفصل روایات موردنظر را نقل کردیم، این‌جا فقط به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
  34. نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
  35. شیخ کلینی، کافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
  36. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۹؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۵.
  37. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۳۳، ح ۱.
  38. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰.
  39. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۹.
  40. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۱.
  41. سید بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸.
  42. «... برای شیعیان، جست‌وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محل سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است، چه رسد بر آن که بخواهند آشکارا او را ببینند.» ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰.
  43. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
  44. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.
  45. سید بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
  46. إِنَّ فی الْقَائِمِ سُنَّةُ مِنْ یوسف . . . فَمَا تنکر هَذِهِ الُامَّةِ انَّ یکون اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یفعل بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بیوسف أَنْ یکون یسیر فی أَسْوَاقِهِمْ وَ یطأ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یعرفونه حتی یأذن اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یعرفهم نَفْسِهِ کما أَذِنَ لیوسف...؛شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳.
  47. «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر می‌شود؛ مردم را می‌بیند و آنها را می‌شناسد و مردم، او را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند»شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
  48. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و... این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‌کنندگان بر مضمون روایت است.
  49. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶.
  50. محدث نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴.
  51. ر.ک: مقاله: سفارت و نیابت خاصه، نجم الدین طبسی، فصلنامه انتظار، ج ۱۸، ص ۱۴۲.
  52. «درحالی که به صورت مطلق می‌گوید: "هرکس ادعای مشاهده کند، دروغگو است»
  53. «ما قطع نداریم دست کسی به امام نمی‌رسد و بشر نمی‌تواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست» سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۵.
  54. ... انْهَ غیر مُمْتَنِعٍ انَّ یکون الامام (ع) یظهر لِبَعْضِ اولیائه مِمَّنْ لَا یخشی مِنْ جِهَتِهِ شیئا مِنْ أَسْبَابِ الْخَوْفِ ، فَانٍ هَذَا مِمَّا لَا یمکن الْقَطْعُ علی ارْتِفَاعِهِ وَ امْتِنَاعُهُ ، وَ أَنَّمَا یعلم کل وَاحِدٍ مِنْ شیعته حَالِ نَفْسِهِ وَ لَا سبیل لَهُ الی الْعِلْمِ بِحَالِ غیره؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
  55. «اولا ما با جزم و یقین نمی‌دانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.
  56. «اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند...» سید بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
  57. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸.
  58. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۱۱۲-۱۲۴.
  59. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
  60. تنزیه الانبیاء، ص ۱۸۲ – ۱۸۴.
  61. کلمات المحققین، ص ۵۳۳.
  62. الطرائف، ص ۱۸۵.
  63. پرسمان نوجوان، ص 39-42.