ابراهیم بن عباس بن محمد صولی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن عباس[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق، به نقل از التوحید شیخ صدوق یاد شده:

«و في كتاب التوحيد: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ بِنَيْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ ذَكْوَانَ»[۲]« قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ الْعَبَّاسِ يَقُولُ كُنَّا فِي مَجْلِسِ الرِّضَا (ع) فَتَذَاكَرُوا الْكَبَائِرَ وَ قَوْلَ الْمُعْتَزِلَةِ فِيهَا إِنَّهَا لَا تُغْفَرُ فَقَالَ الرِّضَا (ع) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَدْ نَزَلَ الْقُرْآنُ بِخِلَافِ قَوْلِ الْمُعْتَزِلَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ»[۳][۴].

این حدیث، در تفسیر نور الثقلین که از التوحید شیخ صدوق نقل شده، به جای «ابراهیم بن عباس»، «ابراهیم عباسی» ضبط شده[۵]، چنان که در توحید شیخ صدوق و تفسیر البرهان که از توحید شیخ صدوق نقل کرده، به جای «ابوذکوان»، «اِبن ذکوان» آمده است[۶][۷]

تحقیق

از کاوش در کُتب رجالی و اسناد روایات به دست می‌آید که نام «ابراهیم بن عباس» درست و «ابراهیم عباسی» مصحّف است، چنان که «ابن ذکوان»، مصحّف «اَبوذکوان» است؛ زیرا بر پایه کتب رجالی و اسناد روایات، ابوذکوان کنیه قاسم بن اسماعیل از راویان و شاگردان ابراهیم بن عباس است.

ابن خلکان در عنوان "اَبوذكوان الراوية": القاسم بن إسماعیل أبوذکوان الراویة قال: السیرا فی کان فی أیام المبرد جماعة نظروا فی کتاب سیبویه ولم یکن لهم نباهة منهم أبوذکوان القاسم بن إسماعیل[۸].

مؤید دیگر، آن است که عنوان «ابوذکوان قاسم بن اسماعیل» در اسناد روایات نیز قرار گرفته؛ مانند حدثنا الحاکم أبوعلی الحسین بن أحمد البیهقی قال: حدثنا محمد بن یحیی الصولی قال: حدثنا أبوذکوان القاسم بن إسماعیل بسیراف[۹] سنة خمس و ثمانین و مأتین قال: حدثنا إبراهیم بن عباس الصولی الکاتب بالأهواز سنة سبع و عشرین و مأتین قال کنا یوماً بین یدی علی بن موسی (ع) فقال:...[۱۰].

بر این اساس، به قرینه اتحاد راوی و مروی عنه، مراد از راوی، «ابراهیم بن عباس صولی کاتب» است.[۱۱]

ابراهیم بن عباس صولی کاتب

ابراهیم بن عباس صولی کاتب[۱۲] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از کتاب عیون أخبار الرضا (ع) آمده:

«إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِيُّ الْكَاتِبُ قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (ع) فَقَالَ لِي لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۱۳] أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (ع) وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا (ع)]: وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۱۴] فَغَضِبَ (ع) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ»[۱۵].[۱۶]

شرح حال راوی

در منابع معروف و مهم رجالی شیعه، مانند رجال کشی، رجال شیخ طوسی و الفهرست شیخ طوسی، الفهرست نجاشی و... از این راوی نام برده نشده و در کتب رجالی متأخر، اطلاعات اندکی از راوی، از آن جهت که نام وی در اسناد بعضی از روایات عیون أخبار الرضا (ع) یاد گردیده، آمده است؛ ولی بیشترین گزارش از راوی در کتب رجالی و تاریخی اهل سنت ذکر شده:

خطیب بغدادی: إبراهیم بن العباس بن محمد بن صول، مولی یزید بن المهلب، یکنی أبا إسحاق الصولی[۱۷] و أصله من خراسان. و کان کاتباً من أشعر الکتاب، و أرقهم لساناً، و أسیرهم قولاً، وله دیوان شعر مشهور، و کان صول جد أبیه و فیروز أخوین ترکیین ملکین بجرجان یدینان بالمجوسیة، فلما دخل یزید بن المهلب جرجان أمنهما، فأسلم صول علی یده، و لم یزل معه حتی قتل یوم العقر؛ و قد روی إبراهیم بن العباس عن علی بن موسی الرضی[۱۸].

ابن ندیم: إبراهیم بن العباس بن محمد بن صول الکاتب. أحد البلغاء و الشعراء الفصحاء؛ و کان إلیه دیوان الرسائل فی مدة جماعة من الخلفاء؛ و کان ظریفاً نبیلاً. قال أبوتمام، لولا أن همة إبراهیم سمت به إلی خدمة السلاطین لما ترک لشاعر خبزاً، یعنی لجودة شعره. و له من الکتب، کتاب رسائل، کتاب الدولة کبیر، کتاب الطبیخ، کتاب العطر[۱۹].

زرکلی: إبراهیم بن العباس بن محمد بن صول، أبو إسحاق: کاتب العراق فی عصره. أصله من خراسان، و کان جده محمد من رجال الدولة العباسیة و دعاتها؛ و نشأ إبراهیم فی بغداد فتأدب و قربه الخلفاء فکان کاتباً للمعتصم و الواثق و المتوکل؛ و تنقل فی الاعمال و الدواوین إلی أن مات متقلداً دیوان الضیاع و النفقات بسامراء... له دیوان رسائل و دیوان شعر و کتاب الدولة کبیر، و کتاب العطر و کتاب الطبیخ[۲۰].

عمر کحاله: إبراهیم بن العباس بن محمد بن صول الصولی (أبو إسحاق) أحد البلغاء، و الشعراء الفصحاء و الکتاب. مات بسامرا. کان إلیه دیوان الرسائل فی مدة جماعة من الخلفاء، و کان ظریفاً نبیلاً. له من التصانیف: دیوان رسائله، دیوان شعره، کتاب الدولة، کتاب الطبیخ، و کتاب العطر[۲۱].

سمعانی: و أبو إسحاق إبراهیم بن العباس بن صول الصولی، المعروف بالکاتب، أصله من خراسان، و کان أشعر الکتاب، و أرقهم لساناً، و أسیرهم قولاً، و له دیوان شعر مشهور، روی عن علی بن موسی الرضا (ع). روی عنه ثعلب النحوی[۲۲][۲۳]

طبقه راوی

درباره ولادت ابراهیم بن عباس در نظر است: سال ۱۶۷ (ق) و ۱۷۶ (ق)[۲۴]؛ ولی سال ۱۷۶ (ق) مشهورتر و در میان مورخان و رجالیان اشتهار بیشتر دارد[۲۵].

بر این اساس، سال ۱۶۷ بر اثر خطای در بصر است و عدد (۶ و۷) جابه جا شده؛ ولی در سال وفات ابراهیم بن عباس اختلافی نیست؛ زیرا همه تصریح کردند که وی در سال ۲۴۳ (ق) وفات یافته است[۲۶].

از جهت نقل روایت از معصوم (ع) از اسناد روایات برداشت می‌شود که از امام رضا (ع) حدیث نقل کرده و در سال ۲۴۳ (ق) به دستور متوکل نامه‌ای به امام هادی (ع) نوشته است[۲۷][۲۸]

استادان و شاگردان راوی

روایاتی که از ابراهیم بن عباس در کتب حدیثی شیعه نقل شده، فقط از امام رضا (ع) است که در این اسناد، کسانی مانند «أبوذکوان قاسم بن اسماعیل»[۲۹] و ابراهیم بن هاشم[۳۰] از وی روایت نقل کردند.[۳۱]

ابراهیم بن عباس، شاعری معروف

ابراهیم بن عباس از شعرای بزرگ و معروف دوره خود بوده و در ردیف شعرای بزرگی همچون دعبل خزاعی قرار، و دیوان شعر نیز داشته است.

یاقوت حموی: و کان إبراهیم آدبهما و أحسنهما شعراً و کان إذا قال شعراً اختاره و أسقط رذله و أثبت نخبته[۳۲].

مسعودی: لا یعلم فیمن تقدم و تأخر من الکتاب أشعر منه، و کان یدعی خؤولة العباس بن الأحنف الشاعر[۳۳].

دعبل خزاعی شاعر معروف اهل بیت (ع): لو تکسب إبراهیم ابن العباس بالشعر لترکنا فی غیر شیء[۳۴].

ابراهیم بن عباس و دعبل خزاعی اشعار بلندی در رثای اهل بیت (ع) از جمله حضرت رضا (ع) سروده‌اند.

ابن خلکان: إبراهیم بن العباس الصولی الشاعر... و هو یرید خراسان و المأمون یوم ذاک بها و قد بایع بالعهد علی بن موسی الرضا و هی قضیة مشهورة و قد إمتدحه إبراهیم المذکور بقصیدة ذکر فیها آل علی و أنهم أحق بالخلافة من غیرهم...[۳۵].

شیخ صدوق با سند خودش از هارون بن عبدالله مهلبی: چون ابراهیم و دعبل نزد حضرت رضا (ع) رسیدند، درحالی که مردم با حضرت به عنوان ولی‌عهدی بیعت کرده بودند، دعبل اشعار معروف خود را در وصف آن حضرت سرودند که با این مصرع شروع می‌شود:

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاَوَةٍوَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ اَلْعَرَصَاتِ

و ابراهیم بن عباس اشعار بلند خود را که با این بیت:

أَزَالَتْ عَنَاءَ اَلْقَلْبِ بَعْدَ اَلتَّجَلُّدِمَصَارِعُ أَوْلاَدِ اَلنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ (ص)

حضرت رضا (ع) بیست هزار درهم از آن دراهمی که به دستور مأمون به نام او سکه زده بودند، به آن دو بخشید. دعبل خزاعی با ده هزار درهم سهمش به سوی قم رهسپار شد و هر درهمی را با ده درهم مبادله کرد (چون مردم به آن تبرک می‌جستند) پس برای او یک صد هزار درهم عاید شد و اما ابراهیم بن عباس همه آن مبلغ نزد او بود، جز آن قسمتی که به این و آن اهدا کرد و یا به بعضی از افراد خانواده‌اش داد؛ تا وقتی که عمرش سرآمد و مخارج کفن و دفن او با باقیمانده آن پول انجام شد[۳۶].

برپایه بعضی روایات، ابراهیم بن عباس دارای دیوان شعری نیز در ستایش امام رضا (ع) بوده است.

شیخ صدوق: "کان إبراهیم بن العباس صدیقاً لإسحاق بن إبراهیم أخی زیدان الکاتب المعروف بالزمن فنسخ له شعره فی الرضا (ع) وقت منصرفه من خراسان و فیه شیء بخطه...."[۳۷].

ابن‌شهرآشوب نیز در معالم العلماء، شعرای اهل بیت (ع) را به چهار گروه «مجاهرون»، «مقتصدون»، «متقون» و «متکلفون» قسمت کرده و نام «ابراهیم بن عباس» را از شعرای متکلفون به شمار آورده است[۳۸][۳۹]

شناسایی متکلفون

ابن‌شهرآشوب مراد خویش را از اصطلاحات یادشده روشن نکرده است.

آقا بزرگ تهرانی ذیل عنوان معالم العلماء پس از اشاره به اقسام چهارگانه یادشده می‌نویسد: "مراده بالمجاهرین أی فی حب أهل البیت، و هکذا"[۴۰] و توضیح دیگری نداده است.

علامه سید محسن امین نیز بعد از یادآوری اصطلاحات چهارگانه مذکور می‌نگارد: "و قد ذکرنا أکثر الذین ذکرهم فی مطاوی ما تقدم من الطبقات و نذکر الآن ما لم نذکره هناک لعدم علمنا بطبقته و إن علمناها أخیراً"[۴۱].

یکی از نویسندگان پس از نقل کلام سید محسن امین می‌نویسد: "و یظهر من السید الأمین أن إبن شهر آشوب لم یوضح مراده من هذه المصطلحات، کما أن السید الأمین نفسه لم یذکر تفسیراً واضحاً لها"[۴۲].

وی سه احتمال برای واژه «متکلفین» یاد کرده است:

  1. شاعران غیر شیعی مراد هستند که در مدح اهل بیت (ع) به انگیزه‌های مختلفی شعر گفته‌اند.
  2. در معنای متکلفین توسعه داده شود، چندان که شاعران شیعی را نیز در بر گیرد که در عقیده و ولایت‌پذیری ضعیف هستند.
  3. این تقسیم‌بندی درباره شعرای اهل بیت (ع) است و مقصود حقیقی ابن شهرآشوب برای ما روشن نیست و یقین نداریم تفسیرهایی که تا به کنون کرده‌ایم، درست است یا خیر؛ اما مراجعه کننده خود باید با مراجعه به حیات شاعر و اشعار وی، در شناختن معنای این واژه‌ها سعی کند [۴۳].

به نظر، تنها راه روشن شدن این اصطلاحات، بررسی شرح حال هر یک از شاعرانی است که ابن شهرآشوب نام آنها را ذیل "المجاهرون، المقتصدون، المتقون و المتکلفون" ذکر کرده است.[۴۴]

مذهب و جایگاه حدیثی راوی

در کُتب رجالی به مذهب ابراهیم بن عباس اشاره‌ای نشده؛ ولی صاحب اعیان الشیعة چهار دلیل برای تشیع وی اقامه کرده است:

  1. ابن شهرآشوب در معالم العلماء وی را از شعرای شیعه و مادحان اهل بیت (ع) شمرده و صاحب نسمة السحر بذكر من تشيع و شعر او را شاعر شیعی می‌خوانده که تقیه می‌کرده است: کان کاتباً فی أیام المأمون و المعتصم و الواثق و المتوکل و کان شیعیاً یستعمل التقیة فی أیام المتوکل و یعد من شعراء أبی الحسن الرضا (ع) و له فیه مدائح أشهرها حین عهد له المأمون بالخلافة و له قصیدة رثی بها أباعبدالله الحسین (ع) و أنشدها بین یدی الرضا (ع)[۴۵].
  2. نگهداشتن ده هزار درهم حضرت رضا (ع) که به وی اهدا کرده بود: فلم تزل عند إبراهیم و جعل منها مهور نسائه و خلف بعضها لکفنه و جهازه إلی قبره[۴۶].
  3. سخن شیخ صدوق: لإبراهیم مدائح کثیرة فی الرضا (ع) أظهرها ثم اضطر إلی أن سترها و تتبعها و أخذها من کل مکان[۴۷].
  4. اشعاری است که در مدح اهل بیت (ع) و ذم خلفای عباسی با زیرکی تمام و با کنایه سروده است.

سید محسن امین در ادامه به نقل نمونه‌هایی از اشعار ابراهیم بن عباس همراه توضیح پرداخته است:

كَفَى بِفِعَالِ امْرِئٍ عَالِمٍعَلَى أَهْلِهِ عَادِلًا شَاهِداً

"أي كفى بفعال آل أبي‌طالب شاهداً على طيب أصلهم"

ثم قال:

أَرَى لَهُمْ طارفا مونقاو لَا يُشْبِهُ الطارف التالدا

"الطارف: الحدیث و التالد: القدیم؛ کنی به عن بنی العباس بأن لهم طارفاً مونقاً بتولیهم الخلافة ولکن لا یشبه أصلهم بطیب أفعاله"

ثم قال:

يمن عَلَيْكَمَ بِأَمْوَالِكُمْوَ تُعْطُونَ مِنْ مِائَةِ واحداً
فلا يَحْمَدُ اللَّهَ مُسْتَبْصِراً يكَوْنُ لأعدَائِكُمْ حَامِداً

"فلم یصرح باسم المخاطبین و المراد آل أبی طالب و بأعدائهم بنو العباس أو هم و غیرهم"

ثم قال:

فَضَلَتْ قسيمك فِي قعددكما فَضْلِ الْوَالِدِ الوالداً

"فلم یصرح بالمخاطب و المراد الرضا (ع) و کنی عن المأمون بقسیمه فی القعدد؛ و قوله: کما فضل الوالد الوالدا؛ أی کما فضل أبوک أباه..."[۴۸].

علامه مامقانی نیز پس از نقل جملات عیون اخبار الرضا (ع) درباره ابراهیم بن عباس: "و یستفاد من جمیع ذلک أن إبراهیم هذا کان شیعیاً موالیاً..."[۴۹].

در کنار ادله یادشده، قرائن و شواهدی نیز هست که تشیع ابراهیم بن عباس را زیر سؤال می‌برد؛ مانند: همکاری با خلفا، سوزاندن دیوان شعر و شرب نبیذ.

توضیح:

أ. بر اساس بعضی گزارش‌ها ابراهیم بن عباس با خلفای عباسی ارتباط داشته و در زمان واثق، معتصم و متوکل، جایگاه ویژه داشته:

زرکلی: و کان جده محمد من رجال الدولة العباسیة و دعاتها؛ و نشأ إبراهیم فی بغداد فتأدب و قربه الخلفاء فکان کاتباً للمعتصم و الواثق و المتوکل؛ و تنقل فی الأعمال و الدواوین إلی أن مات متقلداً دیوان الضیاع و النفقات بسامراء[۵۰].

بلاذری: لما أمر المتوکل إبراهیم بن العباس الصولی أن یکتب فیما کان أمر به من تأخیر الخراج حتی یقع فی الخامس من حزیران (و هو الشهر السادس من السنة الشمسیة)[۵۱] و یقع استفتاح الخراج فیه، کتب فی ذلک کتابه المعروف، و أحسن فیه غایة الإحسان، فدخل عبیدالله بن یحیی علی المتوکل فعرفه حضور إبراهیم بن العباس و إحضاره الکتاب معه، فأمر بالإذن له فدخل و أمره بقراءة الکتاب فقرأه و استحسنه عبیدالله و کل من حضر...[۵۲].

این سخنان نشان می‌دهند که ابراهیم بن عباس کمال همکاری را با دربار داشته و جایگاه والایی نزد حاکمان دوران خود داشته، از این رو مورد تشویق خلفای عباسی قرار میگرفته است.

ب. شیخ صدوق در کتاب عیون أخبار الرضا (ع) قضیه‌ای را گزارش کرده که از آن برداشت می‌شود ابراهیم بن عباس دیوان شعر خود را که در رثای اهل بیت (ع) به ویژه امام رضا (ع) سروده بود سوزاند و از بین برد: «حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ أَبُو الْعَبَّاسِ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقَطَائِيُّ قَالا كَانَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ صَدِيقاً لِإِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ أَخِي زَيْدَانَ الْكَاتِبِ الْمَعْرُوفِ بِالزَّمِنِ فَنَسَخَ لَهُ شِعْرَهُ فِي الرِّضَا (ع) وَقْتَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ خُرَاسَانَ وَ فِيهِ شَيْءٌ بِخَطِّهِ وَ كَانَتِ النُّسْخَةُ عِنْدَهُ إِلَى أَنْ وُلِّيَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ دِيوَانَ الضِّيَاعِ لِلْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ قَدْ تَبَاعَدَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخِي زَيْدَانَ الْكَاتِبِ فَعَزَلَهُ عَنْ ضِيَاعٍ كَانَتْ فِي يَدِهِ وَ طَالَبَهُ بِمَالٍ وَ شَدَّدَ عَلَيْهِ فَدَعَا إِسْحَاقُ بَعْضَ مَنْ يَثِقُ بِهِ وَ قَالَ لَهُ امْضِ إِلَى إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْعَبَّاسِ فَأَعْلِمْهُ أَنَّ شِعْرَهُ فِي الرِّضَا (ع) كُلَّهُ عِنْدِي بِخَطِّهِ وَ غَيْرِ خَطِّهِ وَ لَئِنْ لَمْ يَتْرُكْ بِالْمُطَالَبَةِ عَنِّي لَأُوصِلَنَّهُ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ فَصَارَ الرَّجُلُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ بِرِسَالَةٍ فَضَاقَتْ بِهِ الدُّنْيَا حَتَّى أَسْقَطَ الْمُطَالَبَةَ عَنْهُ وَ أَخَذَ جَمِيعَ مَا عِنْدَهُ مِنْ شِعْرِهِ بَعْدَ أَنْ حَلَفَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لِصَاحِبِهِ- قَالَ الصَّوْلِيُّ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَلِيٍّ الْمُنَجِّمُ قَالَ قَالَ لِي أَنَا كُنْتُ السَّفِيرَ بَيْنَهُمَا حَتَّى أَخَذْتُ الشعرة [شِعْرَهُ] فَأَحْرَقَهُ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ بِحَضْرَتِي»[۵۳].

ابراهیم بن عباس دوستی به نام اسحاق بن ابراهیم داشت که هنگام بازگشت از خراسان اشعار ابراهیم را برای خودش استنساخ کرد و نسخه این اشعار نزد اسحاق مانده بود، تا اینکه ابراهیم بن عباس از جانب متوکل عباسی، رئیس اداره املاک متوکل شد و میان او و اسحاق بن ابراهیم برادر زیدان که در عمل دیوانی نقشی داشت و مقداری از ضیاع سلطانی در دست او بود، مدتی به کدورتی جدایی افتاده بود، تا اینکه ابراهیم وی را عزل کرد و از اسحاق بن ابراهیم مالی مطالبه کرد و بر او سخت گرفت و اسحاق یکی از کسانی را که مورد اطمینانش بود، خواست و به او گفت: نزد ابراهیم بن عباس روانه شود و به او بگوید اشعاری که در مدح علی بن موسی (ع) گفته، به خط او و غیر او نزد من موجود است؛ اگر از مطالبه دست برندارد، جمله را نزد متوکل خواهم فرستاد.

آن شخص پیام اسحاق را به ابراهیم رسانید و دنیا بر وی تنگ آمد، تا اینکه از مطالبه دست برداشت و آنچه از اشعار نزد وی بود، گرفت و با یکدیگر سوگند یاد کردند که نه این مطالبه مالی کند؛ و نه او به خلیفه چیزی گزارش کند.

صولی گوید: یحیی بن علی منجم گفت: من پیغام هر یک از این دو، یعنی اسحاق و ابراهیم را به یکدیگر می‌رساندم، تا اینکه اوراق شعر را از اسحاق گرفتم و به ابراهیم داده و او همه آنها را پیش روی من آتش زد.

ج. بر اساس بعضی گزارش‌ها ابراهیم بن عباس آشکارا نبیذ می‌نوشیده است. چنان که خواهد آمد.

امور سه گانه‌ای که ذکر شدند، با شیعه بودن ابراهیم بن عباس سازگاری ندارد و نشان می‌دهند که او اعتقادات درستی نداشته است.

علامه مامقانی: و یستفاد من جمیع ذلک أن إبراهیم هذا کان شیعیاً موالیة، و لکن شربه للنبیذ - مع قبوله الولایة - أسقط خبره عن الإعتبار. نعم، ما أحرز روایته له قبل فسقه یمکن الأخذ به، والله العالم[۵۴].

شیخ محیی الدین مامقانی که به تحقیق کتاب رجال علامه مامقانی پرداخته: یظهر مما ذکره شیخنا الصدوق فی عیون أخبار الرضا (ع) و ما ذکره یاقوت فی معجم الأدباء، و الخطیب فی تاریخ بغداد، و أبوالفرج فی الأغانی، و القمی فی الکنی و الألقاب و غیرهم من الخاصة و العامة أن المترجم کان محباً لأهل البیت (ع) و یعد من الشیعة إلا أنه من أذناب الظلمة الطغاة و فاسقاً فی بعض أعماله فعلیه لا بد من عده ضعیفاً، والله العالم[۵۵][۵۶]

تحقیق

امور سه‌گانه یادشده نمی‌تواند تشیع ابراهیم بن عباس را زیر سؤال ببرد، به چند دلیل:

  1. ورود در دستگاه خلفا با تشیع شخص منافاتی ندارد؛ زیرا افرادی مانند علی بن یقطین در دستگاه هارون الرشید بودند.
  2. سوزاندن اشعار و شرب نبیذ از روی تقیه بوده؛ زیرا
    1. به گفته شیخ صدوق: ابراهیم بن عباس دو پسر داشت به نام حسن و حسین که کنیه آنان ابومحمد و ابوعبدالله بود؛ و چون متوکل عباسی به خلافت رسید، بر اثر ترسی که از وی داشت، نام پسر بزرگش را که حسن بود، تغییر داد و اسحاق کرد و کنیه‌اش را ابومحمد قرار داد و نام آن فرزند کوچک‌ترش را که حسین بود به عباس تبدیل کرد و کنیه‌اش را نیز ابوالفضل قرار داد[۵۷]. نیز شیخ صدوق: «قَالَ الصَّوْلِيُّ وَ كَانَتْ لِإِبْرَاهِيمَ بْنِ الْعَبَّاسِ الصَّوْلِيِّ عَمِّ أَبِي فِي الرِّضَا (ع) مَدَائِحُ كَثِيرَةٌ أَظْهَرَهَا ثُمَ اضْطُرَّ إِلَى أَنْ سَتَرَهَا وَ تَتَبَّعَهَا فَأَخَذَهَا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ»[۵۸]. این گزارش می‌رساند که ابراهیم بن العباس به جهت تقیه و حفظ جانش به گردآوری و پنهان کردن همه اشعار خود از هر مکانی که در آن شعری از وی وجود داشت، همت گماشت.
    2. گزارش صولی از احمد بن اسماعیل بن خصیب: «مَا شَرِبَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ لَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ النَّبِيذَ قَطُّ حَتَّى وُلِّيَ الْمُتَوَكِّلُ فَشَرِبَاهُ وَ كَانَا يَتَعَمَّدَانِ أَنْ يَجْمَعَا الْكَرَّاعَاتِ وَ الْمُخَنَّثِينَ وَ يَشْرَبَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثاً لِيَشِيعَ الْخَبَرُ بِشُرْبِهِمَا»[۵۹]؛ یعنی محمد بن یحیی صولی گفت: احمد بن اسماعیل بن خصیب برایم گفت که ابراهیم بن عباس و موسی بن عبدالملک هرگز نبیذ- که نوعی شراب است - ننوشیدند، تا زمانی که متوکل عباسی به خلافت رسید؛ ولی در زمان خلافت او هر دو این مسکر را نوشیدند و تعمد داشتند که مردمان بی‌سر و پا و زن صفتان و بی‌شخصیت‌ها را گرد آورند و روزی سه بار در برابر آنان شرب نبیذ کنند، تا این خبر از آنان شیوع یابد.

بر پایه این نقل نیز شرب نبیذ نیز از روی تقیه بوده، از این رو شیخ صدوق بعد از این گزارش‌ها می‌نویسد: و له أخبار کثیرة فی توقیه لیس هذا موضع ذکرها[۶۰].

بر این اساس، ابراهیم بن عباس را از موالیان و علاقه‌مندان خالص امام رضا (ع) باید دانست و انجام دادن اعمالی مانند سوزاندن دیوان شعر، شرب نبیذ و تغییر نام فرزندان برای حفظ جان و از روی تقیه بوده؛ به ویژه در دوران متوکل که در پلیدی و سنگدلی در میان خلفای بنی‌العباس نظیر نداشته است.

از قرائن تشیع ابراهیم بن عباس روایت مورد بحث است که ذیل عنوان راوی، از عیون أخبار الرضا (ع) نقل شد و ادامه آن بعد از جمله «وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ» این است: «فَقَالَ لِي أَبُو ذَكْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِي بِهَذَا الْحَدِيثِ مُبْتَدِياً مِنْ غَيْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُكَ بِهَذَا مِنْ جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِكَ لِي مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّكَ أَفَادَنِيهِ وَ مِنْهَا أَنِّي كُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَى غَيْرِهِمَا فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ (ص) فِي النَّوْمِ وَ النَّاسُ يُسَلِّمُونَ عَلَيْهِ وَ يُجِيبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَيَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِكَ َ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِي بَلَى وَ لَكِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِيثِ النَّعِيمِ الَّذِي سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ. قَالَ الصَّوْلِيُّ وَ هَذَا حَدِيثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ (ص) إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرُ النَّعِيمِ وَ الْآيَةِ وَ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)»[۶۱][۶۲]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۵، ش۳۱۴۷، الفهرست (ابن ندیم)، ص۱۳۶؛ الأنساب، ج۳، ص۵۶۷؛ الأعلام، ج۱، ص۴۵؛ معجم المؤلفین، ج۱، ص۴۲.
  2. از نظر ادبیات عرب، ابی‌ذکوان درست نیست، بلکه "حدثنا أبوذكوان" صحیح است؛ زیرا فاعل حدثنا است.
  3. و بدی (عذاب) را پیش از نیکی (آمرزش) از تو به شتاب می‌خواهند در حالی که (بر کافران) پیش از آنان کیفرها رفته است و بی‌گمان پروردگارت با وجود ستم مردم آمرزگار آنهاست و به راستی پروردگارت سخت کیفر است سوره رعد، آیه ۶.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۱۱ به گزارش از التوحید، ج۱، ص۴۰۶، ح۴.
  5. «... قال: أخبرنا محمد بن یحیی الصولی، قال: حدثنا أبوذکوان قال: سمعت إبراهیم العباسی یقول...»؛ (تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۴۸۲، ح۱۳).
  6. «... مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ ذَكْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ الْعَبَّاسِ يَقُولُ:...»؛ (التوحید، ج۱، ص۴۰۶، ح۴؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۲۶، ح۵۴۴۲).
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۰-۳۴۱.
  8. الوافی بالوفیات، ج۲۴، ص۸۴.
  9. سیراف، کشیراز: د (بلد) بفارس...؛ (القاموس المحیط، ج۳، ص۲۰۴).
  10. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۹، ح۸.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۱.
  12. ر. ک: أ. منابع شیعی: تعلیقة علی منهج المقال، ص۴۸؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۶۸، ش۲۶۰؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۱۰۱، ش۳۳۹؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۱۸، ش۱۳۴؛ ج۱۲، ص۵۰، ش۱۲۸. ب. منابع سنی: تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۵، ش۳۱۴۷؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۱۳۶؛ الأنساب، ج۳، ص۵۶۷؛ معجم البلدان، ج۳، ص۴۳۵؛ معجم الأدباء، ج۱، ص۱۶۴، ش۱۶؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۱۹؛ ج۱۶، ص۱۹۸؛ البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۳۷۹؛ تاریخ الإسلام، ج۱۸، ص۱۶۰؛ الأعلام، ج۱، ص۴۵؛ معجم المؤلفین، ج۱، ص۴۲؛ و....
  13. آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد سوره تکاثر، آیه ۸.
  14. آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد سوره تکاثر، آیه ۸.
  15. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۴، ص۴۲۱ - ۴۲۲ به گزارش از عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۹، ح۸: «حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَكْوَانَ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بِسِيرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِيُّ الْكَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ:...»
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۲-۳۴۳.
  17. سمعانی ذیل عنوان الصولی می‌نویسد: بضم الصاد المهملة، و فی آخرها اللام. هذه النسبة إلی صول و هو اسم لبعض أجداد المنتسب إلیه؛ (الانساب، ج۳، ص۵۶۷).
  18. تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۵، ش۳۱۴۷.
  19. الفهرست (ابن ندیم)، ص۱۳۶.
  20. الأعلام، ج۱، ص۴۵.
  21. معجم المؤلفین، ج۱، ص۴۲.
  22. الأنساب، ج۳، ص۵۶۷ - ۵۶۸.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۳-۳۴۵.
  24. مولده سنة ست و سبعین و مائة و قیل: سنة سبع و ستین؛ (معجم الأدباء، ج۱، ص۱۶۵، ش۱۶).
  25. ر. ک: معجم الأدباء، ج۱، ص۱۶۵، ش۱۶؛ الأعلام، ج۱، ص۴۵.
  26. سنة ثلاث و أربعین و مائتین... و فیها مات إبراهیم بن العباس؛ (تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۰۹)؛ و مات إبراهیم بن العباس فی هذه السنة - یعنی سنة ثلاث و أربعین و مائتین قلت: قال غیره: للنصف من شعبان و بسر من رأی کانت وفاته (تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۶، ج۲، ص۳۲۱)؛ و توفی سنة ثلاث و أربعین و مائتین بسر من رأی. (الأنساب، ج۳، ص۵۶۸).
  27. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: أَخَذْتُ نُسْخَةَ كِتَابِ الْمُتَوَكِّلِ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ (ع) مِنْ يَحْيَى بْنِ هَرْثَمَةَ فِي سَنَةِ ثَلَاثٍ وَ أَرْبَعِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ هَذِهِ نُسْخَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَارِفٌ بِقَدْرِكَ رَاعٍ لِقَرَابَتِكَ مُوجِبٌ لِحَقِّكَ يُقَدِّرُ مِنَ الْأُمُورِ فِيكَ وَ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ مَا أَصْلَحَ اللَّهُ بِهِ حَالَكَ وَ حَالَهُمْ... وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ كَتَبَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ»؛ (الکافی، ج۱، ص۵۰۱ - ۵۰۲، ح۷).
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۵-۳۴۶.
  29. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۱۱.
  30. ر. ک: عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۰، ح۱۱.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۶.
  32. معجم الأدباء، ج۱، ص۱۶۷.
  33. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳ و۲۷.
  34. الاغانی، ج۱۰، ص۲۷۱ - ۲۷۲، ش۳.
  35. وفیات الأعیان، ج۵، ص۳۴۰.
  36. ر. ک: عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۲، ح۸.
  37. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۸، ح۲۰.
  38. ر. ک: معالم العلماء، ص۱۸۷.
  39. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۶-۳۴۸.
  40. الذریعه، ج۲۱، ص۲۰۱، ش۴۶۰۶.
  41. أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۸۱.
  42. ر. ک: سفیان بن مصعب العبدی، ص۸۴.
  43. ر. ک: سفیان بن مصعب العبدی، ص۸۳ - ۸۵.
  44. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۴۸-۳۵۰.
  45. أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۶۹.
  46. أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۶۹.
  47. أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۶۹؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۶، ح۲.
  48. أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۷۰، ش۲۶۰.
  49. تنقیح المقال، ج۴، ص۱۰۵، ش۳۳۹.
  50. الأعلام، ج۱، ص۴۵.
  51. حزیران: ماه ششم از سال شمسی.
  52. أنساب الأشراف، ج۲، ص۷.
  53. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۸ - ۱۴۹، ح۲۰.
  54. تنقیح المقال، ج۴، ص۱۰۵، ش۳۳۹.
  55. تنقیح المقال، ج۴، پانوشت ص۱۰۵، ش۳۳۹.
  56. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۵۰-۳۵۵.
  57. «قَالَ الصَّوْلِيُّ وَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مِلْحَانَ قَالَ كَانَ لِإِبْرَاهِيمَ بْنِ الْعَبَّاسِ ابْنَانِ اسْمُهُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ يُكَنَّيَانِ بِأَبِي مُحَمَّدٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَلَمَّا وُلِّيَ الْمُتَوَكِّلُ سَمَّى الْأَكْبَرَ إِسْحَاقَ وَ كَنَّاهُ بِأَبِي مُحَمَّدٍ وَ سَمَّى الْأَصْغَرَ عَبَّاساً وَ كَنَّاهُ بِأَبِي الْفَضْلِ فَزَعاً»؛(عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۹، ح۲۰).
  58. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۶، ح۲.
  59. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۹، ح۲۰.
  60. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۹، ح۲۰.
  61. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۹ - ۱۳۰، ح۸.
  62. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۵۵-۳۵۷.