ابراهیم بن عباس بن محمد صولی در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از راویان امام رضا (ع). ابواسحاق ابراهیم بن عباس بن صول بکر، معروف به ابراهیم صولی، راوی امام رضا (ع)، شاعر، ادیب و از کاتبان مشهور زمان خود بود[۱]. او در سال ۱۷۶ق و به قولی ۱۶۷ ق به دنیا آمد[۲]. وی را برخی خراسانی الاصل[۳] و برخی از نسل صول بکر، پادشاه جرجان که اصالتی جرجانی دارد، دانسته‌اند[۴]، چنان که ابن‌یوسف وی را کاتب جرجانی و دارای تصانیف معرفی می‌کند[۵]. صول بکر در زمان سلیمان بن عبد الملک (خلافت ۹۶-۹۹ق)، هنگامی که جرجان به دست یزید بن مهلب(۱۰۲ق) فتح شد، به دست او ایمان آورد و تا آخر عمر در خدمت یزید بن مهلب بود. هنگامی هم که یزید دعوی حکومت کرد به او پیوست و در جنگی که بین یزید و مسلمه بن عبدالملک در مکانی به نام عقر روی داد کشته شد[۶]. برخی صول را لقب امیران جرجان خوانده‌اند[۷].

جدش محمد بن صول با خاندان عباسی روابط نزدیکی داشت و از داعیان عباسی بود که در راه حمایت از ایشان کشته شد[۸]. به نظر می‌رسد این خاندان پس از حاکمیت عباسیان، به بغداد منتقل و در دستگاه ایشان مشغول شدند و هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مأمون (خلافت ۱۹۸-۲۱۸ق) برای ولایت‌عهدی به خراسان آمد، ابراهیم نیز در آنجا حضور داشت و اولین گزارش مربوط به او در خراسان، به همین واقعه مربوط می‌شود. از زیست‌نامه و دوران رشد و شکوفایی و حتی گرایش‌های فکری و مذهبی او تا این زمان چیزی در دست نیست. اینکه ابن‌ندیم وی را یکی از سه جوان سخنور و بلیغ می‌داند[۹]، نشان می‌دهد که در جوانی به مراتب اجتماعی بلندی دست یافته بود.

ابراهیم را کاتبی توانا و شاعری فصیح دانسته‌اند[۱۰]، گرچه اثر زیادی از وی باقی نمانده است. منابع برخی از ابیات او را آورده‌اند[۱۱]. او در مراسم ولایت‌عهدی امام (۲۰۱ق) به اتفاق دعبل بن علی خزاعی که با یکدیگر دوستانی صمیمی بودند، اشعاری سرود. ابراهیم به طور مشخص درباره فرزندان پیامبر (ص) ابیاتی را انشاد کرد که از آن تنها یک قصیده باقی است. همچنین مرثیه‌ای در شهادت امام حسین (ع) سرود. امام رضا (ع) این قصیده را ستود و بیست هزار درهم که نام خودش بر آن مسکوک بود، به او هدیه داد[۱۲]. گفته‌اند وی مقداری از آن را تا زمان مرگش نزد خود نگه داشت و مخارج تدفین او با آن پرداخت شد[۱۳].

ابراهیم و برادرش در زمان مأمون از رجال برجسته دستگاه خلافت محسوب می‌شدند، چون فضل بن سهل آن دو را به کارهای مهم گماشته بود[۱۴]. ابراهیم در دوره حاکمان بعدی نیز همچنان در جرگه دولتیان باقی ماند. چنان که ابن‌ندیم اشاره کرده است، در دوران حاکمان عباسی دیوان رسائل در دست او بود[۱۵] و مدتی جاحظ، ادیب برجسته این دوره، جانشینی وی را بر عهده داشت[۱۶]. ابراهیم به حکم معاشرتی که با امام رضا (ع) داشت، روایاتی از او دارد، اما برخی از آنها به گونه‌ای است که جز از معتقد مذهبی نقل نمی‌شود. ابوذکوان قاسم بن اسماعیل از او نقل می‌کند که در اهواز به سال ۲۲۷ق گفت: ما نزد امام رضا (ع) بودیم که درباره تفسیر «النعیم» در آیه ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۱۷] پرسیدند. آن جناب با رد دنیایی بودن نعمت، آن را حب اهل بیت (ع) تفسیر فرمود که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن می‌پرسد[۱۸]. وی همچنین سخنانی در توصیف زهد و علم امام رضا (ع) دارد[۱۹]، به گونه‌ای که برخی از مجموعه داده‌ها به این ارزیابی رسیده‌اند که وی از خواص و همنشینان امام بوده است[۲۰]. وی گذشته از نقل روایاتی از آن حضرت، با واسطه ایشان از امام صادق (ع) نیز روایت کرده است[۲۱] و افرادی چون تغلب نحوی[۲۲] و قاسم بن اسماعیل[۲۳] از او روایت کرده‌اند.

ابراهیم در مسیر زندگی خود رویه واحدی پیش نگرفت. در عهد متوکل عباسی (خلافت ۲۳۲ - ۲۴۷ق) که از خلفای سخت‌گیر به اهل بیت (ع) بود، به او تقرب جست و به فرمان وی کتابی در باب خراج تألیف کرد[۲۴] و از سوی او دیوان رسائل را به عهده گرفت[۲۵] و بر دیوان ضیاع و نفقات نیز گماشته شد. وی در این کارها مهارتی نداشت و مورد طعن و خرده قرار می‌گرفت، اما متوکل وی را همچنان در منصب خود باقی گذاشت[۲۶]. بدیهی بود که این دوستی در نوع نگاهش به اهل بیت (ع) تأثیر گذارد. لذا نوشته‌اند در این زمان در هم‌سویی با متوکل، نام پسران خود را که ابو محمد حسن و ابوعبدالله حسین بود، به ابومحمد اسحاق و ابوالفضل عباس تغییر داد. نیز در مجالس سرور و بزمی که متوکل ترتیب می‌داد شراب می‌نوشید، در حالی که تا آن زمان چنین کاری نمی‌کرد[۲۷].

ابواسحاق برای اینکه هیچ نشانی از گرایش پیشین خود بر جای نگذارد، تمام اشعاری را که در مدح اهل بیت (ع) سروده بود جمع‌آوری کرد و سوزاند، البته به اعتقاد برخی این کار از روی تقیه و اضطرار صورت گرفت[۲۸]. چنان که گفته‌اند او با اسحاق بن ابراهیم، برادر زیدان کاتب دوست بود و زمانی نسخه‌ای از اشعارش را در اختیار او نهاده بود. وقتی متصدی دیوان ضیاع شد، به ناچار خواست تا اسحاق را به اتهام خیانت و اختلاسی که کرده بود، از منصبش برکنار کند، اما اسحاق او را تهدید کرد که اگر به این کار ادامه دهد تمام اشعاری را که وی در مدح اهل بیت (ع) سروده و در دست وی است، به متوکل تحویل خواهد داد. ابراهیم از این تهدید هراسید و تمام اشعارش را از او گرفت و سوزاند و از پی‌گیری و تعقیب او دست برداشت[۲۹]. این امر حاکی از آن است که فضای سیاسی و دینی جامعه چگونه وی را به سوی کتمان و مخفی‌کاری کشانده بود. از این رو، شاید بتوان دیدگاه پیش‌گفته مبنی بر تقیه‌ای بودن رفتارش را تا حدی پذیرفت. ابراهیم در مدح متوکل و پسرانش، منتصر، معتز و مؤید، اشعار مبالغه‌آمیزی سرود و در آنها متوکل را ماه و پسرانش را قمرهای آن خواند[۳۰]. وی تا زمان مرگ، مناصب دولتی خود، دیوان ضیاع و نفقات را در سرمن رای (سامرا) عهده‌دار بود، تا اینکه در سال ۲۴۳ق در این شهر درگذشت[۳۱].

از نظر رجالی، با همه نقشی که ابراهیم در نقل روایت از امام داشته، علمای رجال مطلب درباره‌اش نیاورده‌اند و به تعبیر عطاردی، مصادر رجالی از یادکرد شخصیت وی خالی‌اند، در حالی که رابطه نزدیک و دوستی خالصانه با اهل بیت (ع) داشته است[۳۲]. برخی نیز به سبب اشعار ستایش‌آمیز او درباره اهل بیت (ع)، وی را در زمره شاعران شیعی خوانده‌اند، اما شراب نوشیدن وی را فسق دانسته‌اند که روایاتش را از اعتبار ساقط کرده است[۳۳]. ولی با این حال، پاره‌ای از محققان سرودن اشعار ستایش‌آمیز درباره اهل بیت (ع) را دلیلی محکم در شیعه خواندن او ندانسته‌اند[۳۴] و بر آن‌اند که صرف سرودن اشعار در مدح امام رضا (ع) و اهل بیت (ع) دلیل بر گرایش شیعی او نمی‌شود، چرا که در مقطعی از حکومت بنی‌عباس، شاعران با انگیزه‌های سیاسی و نزدیک شدن به حکومت، اقدام به سرودن چنین اشعاری می‌کردند، به ویژه در جریان انتصاب امام به ولایت‌عهدی که می‌توانست نشان همراهی با مأمون و تأیید تصمیم وی قلمداد گردد. به همین سبب به آسانی نمی‌توان درباره مذهب، مرام و شخصیت وی نظر داد.

ابراهیم علاوه بر نقش سیاسی و اجتماعی، آثاری نیز داشته است. از جمله دیوان اشعار او که گفته شده کتابی کوچک بوده است، چرا که اشعار او کوتاه و در حد سه تا ده بیت بیشتر نبوده است[۳۵]. اساساً روش او چنین بود که پس از سرودن شعری بیت‌های زیادی از آن را حذف می‌کرد و از این رو تنها ابیاتی چند از آن باقی می‌ماند[۳۶]، ضمن اینکه بخش عمده‌ای از اشعارش را خود از بین برد. دیگر آثار او عبارت‌اند از: دیوان رسائل، الدولة الکبیر، الطبیخ، العطر[۳۷] و معانی الشعراء[۳۸].

البته در پایان اشاره به نکته‌ای لازم به نظر می‌رسد و آن اینکه فردی در برخی از نوشته‌ها با عنوان ابوالعباس صولی آمده که از شعرای عصر امام رضا (ع) بوده و در اشعار خویش آن حضرت را مدح گفته و برتری آل‌علی و سزاوار بودن آنان به خلافت را بیان داشته است[۳۹]. اما تنها شعری که از او نقل شده با یکی از شعرهای ابواسحاق صولی مورد بحث این نوشتار، مشترک است[۴۰] و محمد بن یحیی بن عبدالله بن عباس بن محمد بن صول تکین معروف به صولی[۴۱] زمانی که این شعر را بیان می‌کند؛ می‌گوید: شکی ندارم این شعر از عموی پدرم ابراهیم بن عباس باشد، چنان که شیخ صدوق بعد از بیان شعر، سخن صولی مبنی بر یقین کامل در منتسب کردن شعر به ابواسحاق ابراهیم بن عباس صولی دارد[۴۲]. بنابر این احتمال اینکه این دو عنوان؛ یعنی ابراهیم بن عباس و ابوالعباس صولی، مربوط به یک تن باشند، بسیار زیاد است، هر چند موجهی برای چرایی نامیدن او به ابوالعباس به دست نیامده است، جز آنکه گفته شود شاید اشتباه در استنساخ موجب چنین تعادی شده است و در اصل ابن‌عباس صولی بوده است.[۴۳][۴۴]

ابراهیم بن عباس صولی در راویان امام رضا در مسند الرضا

او شاعری فصیح و ادیبی بلیغ و نویسنده‌ای بزرگ بود و از مشاهیر زمان خود به شمار می‌رفت، او در دستگاه خلافت بنی عباس رشد کرد و در دفاتر دیوانی آنها به کتابت مشغول شد، و در مناصب حکومتی در ولایات و شهرها کارکرد، او در عین اشتغال به کارهای حکومتی و مناصب سیاسی شعر هم می‌گفت و از شعرای بزرگ عصر خود و شاعران درجه اول ادبیات عرب به شمار می‌رود.[۴۵]

خاندان صولی

مورخان می‌نویسند که ابراهیم بن عباس از یک خاندان بزرگ ایرانی بوده، وجد او صولی و فیروز هر دو برادر بودند و در جرجان (گنبد کاووس امروز) حکومت می‌کردند، و دین مجوسی داشتند، هنگامی که یزید بن مهلب سردار بزرگ مسلمانان در زمان بنی‌امیه جرجان را فتح کرد آن دو برادر که حاکمان آنجا بودند به دست او مسلمان شدند.

خطیب بغدادی گوید: ابراهیم بن عباس صولی؛ ابواسحاق اصلش از خراسان بود، او یکی از کاتبان و شاعران عصر خود به شمار می‌رفت، او بیانی رقیق و زبانی شیرین داشت؛ دیوان شعرش در میان مردم مشهور می‌باشد، جد پدر او صولی با برادرش فیروز در جرجان حکومت می‌کردند، و بعد به دست یزید بن مهلب مسلمان شدند و او از علی بن موسی الرضا روایت می‌کند.[۴۶]

ابراهیم و فضل بن سهل

یاقوت حموی گوید: ابراهیم مردی بلیغ، فصیح، شاعر و کاتب بود، او و برادرش عبدالله از تربیت‌شدگان ذوالریاستین فضل بن سهل بودند، آنها خود را به دستگاه فضل رسانیدند و در نزد او مقام پیدا کردند، و به کارهای دیوانی مشغول شدند، او در سامراء متصدی دفتر املاک و مخارج بود، او هنگامی که شعر می‌‌گفت، نخبه‌های آن را برمی‌گزید و بقیه را حذف می‌کرد، ابراهیم در سال ۱۷۶ متولد شد و در سال ۲۴۳ در سامراء درگذشت.[۴۷]

ابراهیم بن عباس در خراسان

او هنگامی که شنید امام رضا(ع) در خراسان ولی‌عهد مأمون شده است، از عراق به خراسان رفت و در مدح امام(ع) اشعاری سرود و مسائل متعددی از آن جناب سؤال کرد و سؤالات او از طریق محدثان شیعه و سنی در کتاب‌های حدیث نقل شده و نام او هم در زمره محدثان و راویان حضرت رضا(ع) در آمده است اگر چه تعداد آنها اندک می‌باشد.

مسعودی گوید: ابراهیم بن عباس صولی نویسنده‌ای بلیغ و شاعری خوش قریحه بود، در میان کاتبان گذشته و حال شاعری مانند او پیدا نشده، او در جوانی از طریق شعر زندگی می‌کرد و پادشاهان و امراء و حکام را مدح می‌نمود و از آنها صله می‌گرفت، و امرار معاش می‌نمود، او در هنگام خلافت متوکل در شهر سامرا در گذشت.

اسحاق بن ابراهیم حاکم حیره گوید: ابراهیم بن عباس هنگامی که عازم خراسان بود به حیره آمد، او شنیده بود که علی بن موسی الرضا ولی‌عهد مأمون شده است، بدین جهت اشعاری در فضیلت آل علی گفته بود و در نظر داشت آن اشعار را برای آن حضرت بخواند، ابراهیم در این اشعار تصریح داشت که حق با آل علی می‌باشد و خلافت به آنها تعلق دارد.

من از آن قصیده استقبال کردم و او را در سرودن آن تحسین نمودم و گفتم: نسخه‌ای از آن به من بدهد، و او هم نسخه‌ای نوشت و به من داد و من هزار درهم به او دادم و مرکبی هم در اختیارش گذاشتم و او رهسپار خراسان شد، ابراهیم در هنگام مسافرت خراسان با دعبل خزاعی همراه بوده و به اتفاق او در خراسان خدمت حضرت رضا(ع) رسیده‌اند.[۴۸]

ابراهیم در حضور امام رضا(ع)

او وارد مرو شد و حضرت رضا(ع) را زیارت کرد و اشعاری که در مدح آن حضرت گفته بود خواند، از شرح حال او معلوم است که با امام رضا(ع) زیاد رفت و آمد داشته و مسائلی در موضوعات مختلف از آن بزرگوار روایت می‌کند.

خطیب بغدادی از ابراهیم بن عباس روایت می‌کند که حضرت رضا(ع) فرمودند: شخصی از جعفر بن محمد(ع) پرسیدند چرا قرآن همواره تازگی دارد و هرگز کهنه نمی‌گردد، هرچه انسان بیشتر قرآن می‌خواند و آیات شریفه را تلاوت می‌کند باز هم برایش تازگی دارد و باز هم می‌خواهد آن را از نو بخواند، شما علت این را برایم بیان فرمایید تا موضوع برایم روشن گردد.

امام صادق(ع) فرمودند: خداوند متعال قرآن را برای همه زمان‌ها فرستاده و به زمان معینی اختصاص ندارد و برای مردم در همه اعصار و قرون نازل کرده است، و لذا قرآن در همه زمان‌ها و نزد همه مردم در طول تاریخ تا روز قیامت تازه می‌باشد و هر کس به فراخور استعداد و دانش خود از آن استفاده می‌کند و برای همه طبقات مطالب آن‌تر و تازه می‌باشد.

ابراهیم گوید: من داناتر از امام رضا(ع) کسی را مشاهده نکردم، هرکس چیزی از وی سؤال می‌کرد پاسخ آن را دریافت می‌کرد، او از همه فضلاء گذشته و زمان خود عالم‌تر بود و مانند نداشت، مأمون سوالات زیادی از وی می‌کرد و او پاسخ همه سؤالات او را می‌داد، او همه سؤالات را از قرآن پاسخ می‌داد و به آیات قرآن استشهاد می‌کرد و در هر سه روز یک قرآن ختم می‌نمود و در هنگام قرائت تفکر می‌کرد.

ابوالفرج اصفهانی در الأغانی‌ گوید: ابراهیم بن عباس ولی در خراسان به امام رضا(ع) وارد شد و قصیده خود را برای آن جناب خواند:

أزالت عزاء القلب بعد التجلدمصارع أولاد النبی محمد

امام رضا(ع) ده هزار درهم از درهم‌هایی که به نام او سکه زده بودند به وی مرحمت فرمودند ابراهیم آن درهم‌ها را خرج نکرد و در نزد خود نگه داشت، بعضی از آنها را مهر زن‌های خود قرارداد و تعدادی را هم برای کفن و دفن خود گذاشت، اخبار و اشعار او در کتاب اغانی به‌طور مشروح ذکر شده و ما در بخش عربی این کتاب آنها را نقل شده است.[۴۹]

مراجعت ابراهیم به عراق

به‌طوری که از حالات او معلوم می‌گردد وی بعد از شهادت امام رضا(ع) از خراسان به طرف عراق رفت و در نزد مأمون به کارهای دیوانی مشغول شد، او دیگر امام رضا و آل علی(ع) را که در فضیلت آنها قصاید زیادی گفته بود فراموش کرد و در فساد و گناه گرفتار و آلوده گردید، بعد از آنکه مأمون در گذشت و نوبت به معتصم رسید وی به سامراء منتقل شد.

در زمان خلافت متوکل که نسبت به آل علی(ع) سخت‌گیری شد، و متوکل دستور داد شیعیان و دوستان علی(ع) را تعقیب کنند، و بر علویان سخت بگیرند، ابراهیم بن عباس هم اشعار خود را که در مدح اهل بیت و امام رضا گفته بود از میان مردم جمع‌آوری کرد و همه را در زیر خاک پنهان ساخت و لذا از اشعار او که در مدح امام رضا و اهل بیت گفته اثری نیست.[۵۰]

اقامت در سامراء

او در پایان زندگی خود مقیم سامرا شد، متوکل عباسی که یکی از کثیف‌ترین خلفای بنی عباس است، در سامرا زندگی می‌کرد، دوران خلافت او به باده‌گساری و زن بازی گذشت، او اوقات خود را با کنیزان زیبارو، خوانندگان و نوازندگان و شاعران هرزه و مسخرگان می‌گذرانید، مورخان نوشته‌اند او چهار هزار کنیز داشت که با همه آنها نزدیکی کرده بود.

تمام کارگزاران و عمال او همچنان بودند، در زمان او به امامان اهل بیت سخت گذشت و آنها را در لشکرگاه زندانی کردند و امام هادی و عسکری(ع) تحت نظر بودند، ابراهیم بن عباس هم از ندیمان متوکل بود و برایش شعر می‌گفت و در شب‌نشینی‌ها شرکت می‌کرد و باده‌گساری می‌نمود، تا سرانجام در همین شهر در سال ۲۴۳ درگذشت.[۵۱]

منابع

پانویس

  1. الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۵۶۸.
  2. معجم الأدباء، ج۱، ص۷۰.
  3. الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۵۶۸.
  4. البدایة والنهایة، ج۱۰، ص۳۷۹.
  5. تاریخ جرجان، ص۱۳۷.
  6. تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۵؛ معجم الأدباء، ج۱، ص۷۱.
  7. الآثار الباقیة، ص۴۵۴.
  8. معجم الأدباء، ج۱، ص۷۱.
  9. الفهرست، ابن ندیم، ص۱۴۰.
  10. صبح الأعشی، ج۱، ص۶۹؛ العقد الفرید، ج۴، ص۲۵۲؛ معجم الأدباء، ج۱، ص۷۱.
  11. تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۵؛ التذکرة الحمدونیة، ج۴، ص۷؛ معجم الأدباء، ج۱، ص۷۰-۸۶؛ الفرج بعد الشدة، ج۲، ص۴۴۰.
  12. الأمالی، سیدمرتضی، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۱.
  13. أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۶۸.
  14. معجم الأدباء، ج۱، ص۷۲.
  15. الفهرست، ابن ندیم، ص۱۳۶.
  16. الفهرست، ابن ندیم، ص۲۰۸؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۵۲۷.
  17. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  18. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۳۷؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۳۳۳.
  19. الأمالی، صدوق، ص۷۵۸.
  20. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۱۱.
  21. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۶.
  22. الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۵۶۸.
  23. ذیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۳۶.
  24. کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۵۲۷.
  25. الآثار الباقیة، ص۳۸.
  26. معجم الأدباء، ج۱، ص۸۶.
  27. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۶۰؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۲۷۲.
  28. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۶۱؛ موسوعة مؤلفی الإمامیة، ج۱، ص۲۹۵.
  29. الأمالی، سیدمرتضی، ج۲، ص۱۳۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۶۱.
  30. تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۶۲- ۳۶۳.
  31. تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۱۷؛ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۵۶۸.
  32. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۱۱.
  33. تنقیح المقال، ج۴، ص۱۰۱-۱۰۵.
  34. أعیان الشیعة، ج۳، ص۲۶۰.
  35. أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۶۸.
  36. أعیان الشیعة، ج۴، ص۴۰۲.
  37. الفهرست، ابن ندیم، ص۱۳۶؛ معجم الأدباء، ج۱، ص۸۶.
  38. الفهرست، ابن ندیم، ص۱۹۰؛ الأعلام، ج۱، ص۴۲.
  39. الأغانی، ج۱۰، ص۲۷۷؛ مروج الذهب، ج۴، ص۲۴؛ أعیان الشیعة ج۲، ص۱۶۹؛ ج۳، ص۲۶۰؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۴۸.
  40. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۴۶۰؛ الحدائق الوردیة، ج۲، ص۳۶۷.
  41. أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۶۹.
  42. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۵.
  43. منابع: أعیان الشیعة، سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، بی تا؛ الأغانی، علی بن حسین معروف به ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۱۵ق؛ الأمالی، علی بن حسین موسوی معروف به سید مرتضی (۴۳۶ق)، تحقیق: سید بدر الدین نعسانی حلبی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۰۳ق، الأمالی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة البعثة، تهران، اول، ۱۴۱۷ق؛ الأنساب، عبدالکریم بن محمد معروف به سمعانی (۵۶۲ق)، تعلیق: عبدالله عمر بارودی، بیروت، دار الجنان، اول، ۱۴۰۸ق، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، محمد بن احمد معروف به ابوریحان بیرونی (۴۴۰ق)، تحقیق و تعلیق: پرویز اذکائی، تهران، میراث مکتوب، اول، ۱۴۲۲ق، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علی، محمدباقر بن محمدتقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چهارم، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ بغداد أو مدینة السلام، احمد بن علی معروف به خطیب بغدادی (۴۶۳ق)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ جرجان، حمزة بن یوسف سهمی (۴۲۷ق)، بیروت، عالم الکتب، چهارم، ۱۴۰۷ق، التذکرة الحمدونیة محمد بن حسن معروف به ابن حمدون (۵۶۲ق)، تحقیق: احسان عباس - بکر عباس، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۱۷ق؛ تعلیقة علی منهج المقال، محمدباقر بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی (۱۲۰۵ق)، بی جا، بینا، بی تا، تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله بن محمدحسن مامقانی (۱۳۵۱ق)، تحقیق: محیی الدین مامقانی، قم، مؤسسة آل البیت لا لإحیاء التراث، اول، ۱۴۲۳ق؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، حمید بن احمد محلی (۶۵۲ق)، تحقیق: مرتضی محطوری حسنی، صنعاء مکتبة مرکز بدر، اول، ۱۴۲۳ق؛ ذیل تاریخ بغداد، محمد بن محمود معروف به ابن نجار بغدادی (۶۴۳ق)، تحقیق: مصطفی عبدالقادر یحیی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۷ق، سیر أعلام النبلاء، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: شعیب ارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، نهم، ۱۴۱۳ق، صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء احمد بن علی معروف به قلقشندی (۸۲۱ق)، تعلیق: محمدحسین شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا؛ العقد الفرید، احمد بن محمد اندلسی معروف به ابن عبد ربه (۳۲۸ق)، تصحیح: مفید محمد قمیحة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۴ق، عیون أخبار الرضا، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۰۴ق، الفرج بعد الشدة، محسن بن علی تنوخی (۳۸۴ق)، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۴ق، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق و نشر: رضا تجدد، تهران، اول، ۱۳۹۱ق، کتاب الوافی بالوفیات، خلیل بن ایبک صفدی (۷۶۴ق)، تحقیق: احمد ارناؤوط - ترکی مصطفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۴ق؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، علی بن محمد نمازی شاهرودی (۱۴۰۵ق)، تهران، شفق - حیدری، اول، ۱۴۱۲ق؛ مسند الإمام الرضا علی، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا، اول، ۱۴۰۶ق؛ معجم الأدباء، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الغرب الإسلامی، اول، ۱۴۱۴ق، مناقب آل أبی طالب، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابن‌شهرآشوب (۵۸۸ق.)، قم، نشر علامه، اول، ۱۳۷۹ق؛ موسوعة مؤلفی الإمامیة، تحقیق و نشر: مجمع الفکر الإسلامی، قم، اول، ۱۴۲۰ق؛ ینابیع المودة لذوی القربی، سلیمان بن ابراهیم قندوزی (۱۲۹۴ق)، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۲۲ق.
  44. مقدسی، زهرا، مقاله «ابراهیم بن عباس بن محمد صولی»، دانشنامه امام رضا ص ۳۵۱.
  45. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۱۹.
  46. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۱۹-۲۰.
  47. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۰.
  48. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۰-۲۱.
  49. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۱-۲۲.
  50. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۲.
  51. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۲-۲۳.