استکبارستیزی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اسلام گفتمان‌های چندی را در جهان ایجاد کرده است. از مهم‌ترین گفتمان‌های اسلامی می‌توان به یکتاپرستی، عدالت خواهی، حق‌گرایی و استکبارستیزی ‌اشاره کرد. این گفتمان‌ها فراتر از دایره دین و مذهب است. به این معنا که اسلام بی‌توجه به باورها و اعتقادات انسان‌ها و جوامع بشری، خواهان تحقق عدالت و چیرگی حق و رهایی انسان و جامعه از استضعاف و ظلم است. این بدان معنا خواهد بود که در این گفتمان‌ها، تنها محور و اصل اساسی، انسانیت خواهد بود؛ چراکه از نظر اسلام،‌ کرامت و شرافت آدمی تا آن پایه است که بی‌توجه به نوع دین و مذهب، خواهان تحقق این گفتمان‌ها در جوامع بشری است. بی‌گمان، در عصر معاصر که از آن به عصر خمینی یاد می‌شود، گفتمان‌های فوق، توسط ایشان دوباره احیاء و در صحنه جهانی مطرح شده است. از این رو دیپلماسی عمومی و خصوصی جمهوری اسلامی، بر این پایه تعیین شده است،‌ هر چند که در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها، کوتاهی از سوی دستگاه مرتبط با آن انجام شده است، ولی گفتمان‌های این چنینی، اساس حرکت‌های اصلی جامعه اسلامی و کنش‌ها و واکنش‌های آن قرار گرفته است. نویسنده در این مطلب با نگاهی به آموزه‌های قرآنی، این گفتمان اسلامی و چرایی و چگونگی آن را تبیین کرده است.[۱].

استکبار، گفتمان شیطانی

از آموزه‌های قرآنی این معنا به دست می‌آید که جریان و گفتمان استکباری که در جوامع بشری وجود دارد، جریانی شیطانی و بیرون از دایره فطرت انسانی است؛ چراکه انسان به طور فطری گرایش به خیر و خوبی و زیبایی دارد و از هر گونه امور زشت و نقص و بد‌گریزان است. از آنجا که روحیه و عمل استکباری، نوعی بدی و ستم در حق دیگران است، با فطرت و روحیه الهی انسان سازگار نیست. از این روست که انسان به طور طبیعی اعتدال‌گراست و اموری چون وسوسه‌های شیطانی است که او را به یکی از دو سوی افراط و تفریط می‌کشاند. از گزارش‌های قرآنی برمی‌آید که نخستین فرد متکبر، موجودی به نام ابلیس بوده که از قبیله جنیان است. ابلیس به سبب توهم برتری ماده آتش بر دیگر عناصر و مواد، خود را بزرگ‌تر از دیگر آفریده‌های الهی دانست و ادعای خلافت الهی کرد. از آنجا که خلافت الهی به معنای برتری نوعی و شرافت و کرامت بر دیگر انواع و آفریده‌های الهی است، ابلیس چنین ادعایی را مطرح می‌کند و بر اساس همین توهم خودبزرگ‌بینی و برتری نژادی، در برابر خداوند و دیگر آفریده‌ها استکبار می‌ورزد و از حد و حدود خود خارج می‌شود.[۲]

تجاوزگری ابلیس از دایره مقام خود و ادعای خلافت الهی، موجب می‌شود تا از سجده به انسان به عنوان خلیفه الهی سرباز زند و فرمان الهی را برای اطاعت انسان نپذیرد. [۳]

همین روحیه تکبر که در عمل با استکبار بروز و ظهور کرد، موجب شد تا گفتمان جدیدی در جهان شکل بگیرد که از آن به گفتمان استکباری یاد می‌شود؛ چراکه ابلیس پس از خودداری از اجرای فرمان الهی و اطاعت انسان، از ساحت قدس الهی رانده و هبوط می‌کند و پیش از هبوط به سبب وعده‌ای که از خداوند برای بقا تا روز قیامت می‌گیرد، خداوند به او اجازه می‌دهد تا زمان ظهور حضرت مهدی(ع) در زمین زندگی کند و مرگ به سراغش نیاید. او پس از دستیابی به این وعده الهی که تخلف‌ناپذیر است، سوگند می‌خورد تا همه فرزندان آدم(ع) را گمراه کند و فرصت خلافت الهی را از ایشان بازستاند و ظن خویش را در‌باره ناتوانی انسان به این مقام و مظهریت ربوبیت، راست نماید. این گونه است که به فریب و دسیسه و وسوسه رو آورد تا آدمی را از عبودیت خدا بازداشته به عبودیت شیاطین و طاغوت و جبت دعوت کند و فرصت مظهریت ربوبیت و ربانی شدن را از انسان‌ها بگیرد. این گونه است که گفتمان ابلیسی و شیطانی به عنوان گفتمان استکباری در جهان شکل گرفت تا از رسیدن انسان و جنیان مؤمن به حقیقت خود باز دارد و اجازه ندهد تا انسان در یک گفتمان عدالت‌محور و اعتدالی و حق‌جویانه، خود را چنانکه شایسته و بایسته است، بسازد و دستگیر دیگر آفریده‌ها از جمله جنیان شود.

از گزارش قرآن در سوره جن بر می‌آید که تنها بخشی از جنیان، گفتمان استکباری ابلیس را پذیرفتند و به عنوان شیاطین در این گفتمان مشارکت جستند، اما بخشی از جنیان، در مخالفت با گفتمان استکباری او برخاستند و با پذیرش خلافت انسان، تابعیت و اطاعت انسان را در پیش گرفتند و با ایمان آوری به شریعت اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) مسیر کمالی را پیمودند و توانستند به عنوان پیروان صادق پیامبران به درجات و مقامات عالی خود دست یابند و اهل بصیرت شوند، چنانکه داستان عفریت جنی، از درباریان حضرت سلیمان پیامبر(ص) معروف و مشهور است.[۴] زیرا این شخص با پذیرش خلافت و انسانی چون حضرت سلیمان(ع) توانست به مقامات شایسته و بایسته خود برسد. به هر حال، در دو جامعه انسانی و جنی، گروهی از شیاطین جنی و انسی، راه استکبار را در پیش گرفتند و به استضعاف دیگر انواع از جمله نوع انسان و جن پرداختند و حقوق آفریده‌های دیگر را پایمال کرده و اجازه رشد و بالندگی به آنها ندادند؛ زیرا مستکبران، با خروج از دایره عدالت و اعتدال، حقوق دیگران را پایمال می‌کنند و شرایطی را برای مستضعفان پدید می‌آورند که نتواند در یک بستر سالم و مناسبی به رشد و بالندگی خود ادامه دهند و به کمالات خویش برسند. در حقیقت استکبارگرایی در جهان، به معنای سلب فرصت‌های برابر از دیگران است و به عنوان یک مانع جدی در برابر رشد و کمال‌یابی موجودات و آفریده‌های الهی مطرح می‌باشد.

راغب اصفهانی، فرهنگ‌شناس قرآنی مشهور جهان اسلام، ریشه استکبار را در روحیه تکبر و خودپسندی شخص می‌داند و می‌گوید که شخص دارای این روحیه، بی‌آنکه مستحق برتری طبیعی و ذاتی و یا اکتسابی باشد، می‌خواهد خود را بر دیگران مقدم دارد و دیگران را به استضعاف بکشاند. از آیات قرآن به دست می‌آید که استکبار در مقابل استضعاف است؛ چراکه عمل استکباری است که حق دیگران را تباه می‌سازد و دیگری را به استضعاف می‌کشاند؛ زیرا استضعاف، خواستن ناتوانی و ضعف برای شخص دیگری است و مستضعف، کسی است که ضعیف قرار داده می‌شود.[۵].[۶].

استکبارستیزی مصداقی از گفتمان عدالت‌خواهی

استکبارگرایی به سبب آنکه مصداقی از ظلم و ستم است، در گفتمان ظلم و بی‌عدالتی قرار می‌گیرد. بنابراین، مستکبر، مصداقی از ظالم است. از آنجا که ظلم در برابر عدل قرار دارد، گفتمان استکباری در برابر گفتمان عدالت قرار می‌گیرد. از این رو، هرکسی منادی گفتمان عدالت در جهان است، نمی‌تواند استکبارستیز نباشد و یا در کنار گفتمان مستضعفین قرار نگیرد و ایشان را به عدالت نخواند. به سخن دیگر، هر کسی در دایره گفتمان عدالت قرار دارد، در جبهه مستضعفان ودر کنار ایشان قرار می‌گیرد و علیه مستکبران و ظالمان می‌جنگد. در این میان،‌ برای او هیچ فرقی ندارد که شخصی که علیه او به عنوان ظالم و مستکبر می‌ستیزد، مدعی ایمان و دین باشد یا نباشد؛ هم چنانکه فرقی نمی‌کند که مستضعف و مظلومی که در کنارش قرار گرفته است،‌ متدین باشد یا نباشد؛ چراکه دایره گفتمانی عدالت، فراتر از دایره گفتمانی ایمان قرار دارد. البته شرط ایمان واقعی در اسلام، پذیرش چنین گفتمان عدالت خواهانه و حق‌جویانه است. بر این اساس، اسلام بی‌توجه به دایره گفتمانی ایمان و کفر، خواهان توجه به گفتمان عدالت است و از همگان می‌خواهد تا به این گفتمان بپیوندند.

برخی از مفسران بر این باورند که آیه ۲۵ سوره حدید، نگاهی به این گفتمان دارد؛ زیرا در این آیه سخن از ناس یعنی توده‌های مردم بی‌توجه به وجوه اعتقادی آنان است. به این معنا که هر کسی که نام مردم بر آنان نهاده می‌شود، می‌بایست در دایره گفتمانی عدالت قرار گیرند و برای عدالت قیام کنند. خداوند به صراحت به عنوان یک فرمان به مؤمنان در حوزه دفاع از عدالت و استکبارستیزی می‌فرماید: چرا در راه خدا، و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد (ستمدیده‌ای) که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!.[۷].[۸].

ریشه‌های استکبارگرایی

با نگاهی به ریشه‌ها و خاستگاه استکبارگرایی می‌توان دریافت که چرا گفتمان استکبار از مصادیق و زیرشاخه‌های گفتمان ظلم و بی‌عدالتی است. نخستین عاملی که موجب می‌شود تا شخص از حالت عدالت و اعتدال خارج شود،‌ خودپسندی، خودبزرگ بینی و خودبرتربینی است. خداوند در آیاتی از جمله ۷۴ تا ۷۶ سوره ص گزارش می‌کند که چگونه خودپسندی و خودبرتربینی نژادی موجب شد تا ابلیس استکبار ورزد و از حدود خود تجاوز نماید و نافرمانی کند. دومین و سومین عامل مهم در ایجاد بستر گفتمان استکباری قدرت و ثروت است. کسانی که در رفاه و آسایش غرق می‌شوند، موقعیت خویش را فراموش می‌کنند و از فقر به غنا و استغنا می‌رسند و سرکشی و طغیان می‌کنند. با نگاهی به پیرامون خود و تحلیل کسانی که مرتکب گناه و فساد می‌شوند و از حدود عقلانی و الهی خارج می‌شوند، می‌توان به سادگی به نقش مخرب و غیر سازنده امکانات زیاد و رفاه و خوشی آگاه شد. در جریان‌های فتنه در تاریخ اسلام به سادگی می‌توان نقش ‌اشرافیت را علیه عدالت دید. شاید دشمن‌ترین دوستان امیرمؤمنان(ع) که زمینه شهادت وی را در محراب عبادت و عدالت رقم زدند،‌اشرافیت بی‌درد و مرفهان خوشگذران بودند. اگر طلحه وزبیر قارونی واشرافی نبودند هرگز عدالت در محراب این گونه به ششمیر‌اشرافیت فرقانی شکافته نمی‌شد.

خداوند در آیاتی به این دو عامل اصلی‌اشاره کرده و مردمان را به آن حساس می‌کند. از جمله در آیات ۷۳ و ۷۴ سوره مریم[۹] به امکانات و رفاه بیش از اندازه توجه می‌دهد و آن را از مهم‌ترین عوامل در استکبارگرایی و ظلم‌گرایی بشر برمی شمارد. اصولا ‌اشرافیت همواره در برابر عدالت وگفتمان آن بوده و در کنار مستکبران قرار گرفته است. ملا در اصطلاح قرآنی‌اشرافیت حاضر در قدرت است که پایه‌های مستکبران را استواری می‌بخشند و حقوق مستضعفان را به غارت و چپاول می‌برند. خداوند درآیه ۱۵ سوره فصلت به قدرت به عنوان عاملی که گفتمان استکباری را سبب می‌شود‌اشاره می‌کند؛ چراکه قدرت هر گونه مقاومت را تاب بر نمی‌دارد و زمینه را برای گرایش استکباری فراهم می‌آورد. این گونه است که اهل خودپسندی و ثروت و قدرت، نسبت به حقوق خویش بسنده نمی‌کنند و فراتر از حق خویش می‌جویند. پس علیه هر گونه حقوق عقلانی و شرعی قیام می‌کنند و به گناه و زشتی و بدی رو می‌آورند.[۱۰]

روحیه افراد خودپسند و قدرتمند و ثروتمند به ایشان اجازه نمی‌دهد تا در گفتمان حق و عدالت قرار گیرند. این گونه است که راه لجاجت را در پیش می‌گیرند و حتی حق ملموس و قسط را نادیده می‌گیرند و آن را انکار می‌کنند.[۱۱] و در نهایت به جای اصلاح امور و ایجاد گفتمان عدالت، به افساد امور می‌پردازند و گفتمان ظلم و بی‌عدالتی و استکباری را زنده و تقویت می‌کنند و جوامع را به فساد می‌کشند تا در فضایی آلوده با استفاده از ابزارهای قدرت و ثروت بیش‌تر از جامعه بگیرند و خون مردمان را در شیشه کنند و چون زالو از آن بمکند.[۱۲] از نظر قرآن استکبار نه تنها ضد عدالت است، بلکه ضد حق است؛ چراکه ریشه در تکبر و خودپسندی دارد که بر حق نیست.[۱۳].[۱۴].

مبارزه جهانی علیه استکبار

از آیات قرآن از جمله آیه ۲۵ سوره حدید بر می‌آید که عدالت‌گرایی گفتمان اصلی پیامبران بوده است. به این معنا که پیامبران(ع) در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی در جامعه، درصدد بودند تا جلوه‌های حق و عدالت را برپا دارند؛ زیرا در سایه عدالت است که حق می‌تواند خود را نشان دهد و باطل ازمیان رود. در حقیقت توحید‌گرایی زمانی در جوامع می‌تواند حضور یابد و تحقق پیدا کند، که جامعه پیش از آن، حق را بشناسد و عدالت را تجربه کند. بنابراین مأموریت همه پیامبران معرفی حقوق مردمان به عنوان انسان نه مؤمنان و کمک برای فهم و قیام عدالت در جامعه است تا در یک شرایط برابر هر کسی بتواند گفتمان حق را بشناسد و با اختیار در پی آن برود. از آنجا که گفتمان باطل و کفر، گفتمان ظالمانه‌ای است، هرگز اجازه نمی‌دهد تا گفتمان دیگری در جامعه شکل گیرد و مردم از حق و حقوق خویش آگاه شوند و خواهان عدالت فراگیر و همه‌جانبه از جمله عدالت مشهود و ملموس شوند. ازاین رو خداوند مأموریت اصلی را مبارزه با جنبه‌های عدالت ستیزانه باطل و کفر کرده است. بر این اساس، مبارزه با استکبار جهانی به عنوان یک اصل و محور اصلی گفتمان در گفتمان جامع عدالت قرار گرفته و تفسیر شده است.[۱۵] خداوند همان‌گونه که گفتمان عدالت را گفتمان اصلی جامعه ایمانی قرارداده است، هر گونه گرایش به استکبار و یا استکبارگرایی را مردود دانسته و عذاب‌های خوارکننده دنیوی و اخروی برای مستکبران بیان کرده است.[۱۶] خداوند از مؤمنان می‌خواهد تا در جبهه مستضعفانی قرار گیرند که در جامعه بشر به ایشان ظلم شده و حقوقشان تضییع شده است. این همکاری تنها در سطح رسانه و تبلیغات وهمراهی و همدلی نیست، بلکه فراتر از هر نوع همکاری در مقام مجاهدت است. به این معنا که بر مؤمنان است تا سلاح بر گیرند و در کنار مستضعفان بی‌توجه به دین و‌آیین آنان، علیه مستکبران بجنگند و حق ایشان را بستانند و ظلم و بی‌عدالتی را ریشه‌کن کنند تا در یک فضای گفتمانی عدالت محور، هر کسی خود راه خویش از چاه بازشناسد و مسیر تعالی و حق را بپیماید.[۱۷]

گفتمانی که امام خمینی در عصر کنونی داعیه دار و پرچمدار آن بود، گفتمان عدالت بود. بارها آن بزرگوار سیاست جمهوری اسلامی را حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان در برابر مستکبران و قاسطان معرفی کرده است. چنانکه فرمود: «خداوند همیشه با مستضعفان است و حق همواره بر باطل غلبه کرده و ایمان همیشه فائق شده است».[۱۸] وعده خداوند چنین است که مستضعفان وارث زمین خواهند شد و ستم و بیداد، محو و عدل و داد بتمامه رخ خواهد نمود. که: «امامت حق مستضعفین است، وراثت از مستضعفین است، مستکبرین غاصبند، مستکبرین باید از میدان خارج بشوند».[۱۹] این حقیقتی است که با توفیق الهی محقق خواهد شد: «خداوند تعالی وعده فرموده است که مستضعفین ارض را به امید خودش و توفیق خودش بر مستکبرین غلبه دهد و آنها را امام قرار دهد و پیشوا قرار دهد».[۲۰].

امام خمینی تحقق عدالت و قسط را چه در نفس و وجود فرد و چه در درون جامعه بشری یک تکلیف فطری و الهی و انسانی می‌داند که هر فردی از افراد جامعه نسبت به انجام آن مسئول است. مسئولیت انسانی ایجاب می‌کند که در برابر ظلم و بی‌عدالتی ساکت ننشیند و برای قیام به قسط برخیزد. ایشان می‌فرماید: اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی‌اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه‌اش هم باید عادل باشد-از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ ولاتشان هم باید عادل باشند. این ولاتی که در اسلام می‌‌فرستادند، والیهایی که می‌‌فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل باشد. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می‌‌بینید. اسلحه دست اشخاص غیرصالح، اسلحه دست‌ اشخاص ناصالح،‌اشخاص بی‌انصاف، بی‌عدالت.[۲۱].[۲۲].

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، استکبار و استکبارستیزی در قرآن.
  2. ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲؛ ﴿قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  3. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ * وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ * فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید * و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟ * و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد * و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید * شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت * آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۰-۳۷.
  4. ﴿قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ «دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت می‌آورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.
  5. التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن المصطفوی، ذیل وا‍ژه ضعف
  6. منصوری، خلیل، استکبار و استکبارستیزی در قرآن.
  7. ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  8. منصوری، خلیل، استکبار و استکبارستیزی در قرآن.
  9. ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا * وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟ * و چه بسیار گروه‌هایی را پیش از آنان نابود کردیم که در ساز و برگ و فرّ و شکوه، نیکوتر بودند» سوره مریم، آیه ۷۳-۷۴.
  10. ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ «ما هم بر آنان سیلاب و ملخ و شپش و وزغ و خون را به گونه نشانه‌هایی روشن فرستادیم باز سرکشی ورزیدند و قومی گناهکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۳۳؛ ﴿ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ «آنگاه پس از ایشان موسی و هارون را با نشانه‌های خویش به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم اما سرکشی کردند و قومی گناهکار بودند» سوره یونس، آیه ۷۵؛ ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنْتُمْ قَوْمًا مُجْرِمِينَ «وای بر هر دروغزن گناهکار! * که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده! * و امّا (ای) کافران! آیا آیات مرا بر شما نمی‌خواندند که گردنکشی کردید و قومی گناهکار بودید؟» سوره جاثیه، آیه ۷ و ۸ و ۳۱.
  11. ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «بگو: آیا اندیشیده‌اید که اگر (قرآن) از سوی خدا باشد و شما منکر آن باشید و گواهی از بنی اسرائیل بر همانند آن گواهی دهد آنگاه او ایمان آورد و شما گردنکشی کنید (گمراه خواهید بود)؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌شود» سوره احقاف، آیه ۱۰.
  12. ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  13. ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهره‌مند شدید پس امروز برای گردنکشی ناحق در زمین و آن نافرمانی که می‌کردید با عذاب خواری‌آور کیفر می‌بینید» سوره احقاف، آیه ۲۰.
  14. منصوری، خلیل، استکبار و استکبارستیزی در قرآن.
  15. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  16. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳ و ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ «درهای آسمان بر کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزیدند گشوده نخواهد شد و به بهشت وارد نخواهند گشت تا آنگاه که شتر به سوراخ سوزن در آید! و این چنین تبهکاران را کیفر می‌دهیم» سوره اعراف، آیه ۴۰ و ﴿لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا «مسیح از اینکه بنده خداوند باشد هرگز سر باز نمی‌زند و فرشتگان مقرّب نیز؛ و هر که از بندگی او سر باز زند و سرکشی کند زودا که آنان همه را (روز رستخیز) نزد خویش گرد آورد» سوره نساء، آیه ۱۷۲.
  17. نساء، آیه ۷۵
  18. در جست‌وجوی راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، ص۱۱۹
  19. صحیفه نور، ج ۶، ص۱۶۸
  20. صحیفه نور، ج ۵، ص۲۳۵
  21. صحیفه امام؛ ج ۳، ص۳۰۴
  22. منصوری، خلیل، استکبار و استکبارستیزی در قرآن.