استکبار جهانی برای از بین بردن اندیشه مهدی‌باوری چه کارهایی کرده است؟‌ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
استکبار جهانی برای از بین بردن اندیشه مهدی‌باوری چه کارهایی کرده است؟‌
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / کلیاتی از مهدویت / مهدی ستیزی
مدخل اصلیاستکبار جهانی و مهدی‌باوری

استکبار جهانی برای از بین بردن اندیشه مهدی‌باوری چه کارهایی کرده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید علی حسینی خامنه‌ای

آیت‌الله سید علی حسینی خامنه‌ای، در کتاب «انتظار فرج امام زمان» در این‌باره گفته است:

  • «یکی از اساسی‌ترین کارهای استعمار و استکبار و ایادی آن، این بوده است که عقیده امید و مبارزه را در دل مردم از بین ببرند. بارها خواسته‌اند این چراغ را خاموش کنند؛ ولی نتوانسته‌اند. ما می‌دانیم که استعمار و استکبار، چه تلاشی را در این جهت انجام داده است تا این چراغ را خاموش کند. در گزارش بسیار مهمی که مربوط به سال‌ها قبل است و جدید نیست، تلاش گروه‌های تبلیغی مسیحیت که از اروپا به سمت شمال افریقا اعزام می‌شدند تا جاده استعمار را در آن جا صاف کنند، نشان داده شده بود. یکی از غصه‌های دینداران دنیا این است که قدرتمندان مسلط بر کشورهای مسیحی، تبلیغ علی الظاهر دین مسیح در سطح دنیا را وسیله‌ای برای پیش بردن ماشین استعمار قرار دادند و اینها جاده صاف‌کن استعمار شدند. گروه‌های تبلیغی و به اصطلاح تبشیری را به عنوان تبلیغ مسیحیت -که ظاهرش تبلیغ مسیحیت بود؛ اما باطنِ قضیه این بود که راه را باز کنند تا استعمارگران اروپایی از کشورهای مختلف اروپای آن روز، وارد کشورهای اسلامی شوند و قدرت سیاسی را قبضه کنند- به اطراف دنیا فرستادند و متأسفانه در بسیاری از جاها هم موفق شدند. این گزارش، مربوط به گروه‌های تبلیغی در شمال افریقاست. گزارشگر می‌نویسد: "یکی از مشکات ما در سرِ راه تبلیغ مسیحیت و پیشرفت استعمار در شمال آفریقا و منطقه تونس و مغرب این است که این مردم اعتقاد دارند که مهدی موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد کرد". گزارشگر، این را در گزارش رسمی خود می‌نویسد و برای هیئتی که مسؤول رسیدگی به این کارهاست، می‌فرستد. بنابراین، نفس اعتقاد به مهدی موعود، باعث ایجاد مشکل برای استکبار و استعمار شده بود؛ در حالی که اعتقادی که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنی و وضوح اعتقادی که ما امروز در این جا داریم نیست؛ بلکه بیشتر ابهامات و کلی‌گویی وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیات. در عین حال، استعمارگران از این امید ترسیدند[۱]»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آفتاب ولایت» در این‌باره گفته است:
  1. «روحانی‌ستیزی: اگر عالمان جامعه بر سر عهد و پیمان خود با خدا ثابت قدم بمانند، در هیچ وضعیتی تسلیم خواست ضد اسلامی توده مردم و دولت‌ها نخواهند شد. هرچه صاحب منصبان به آنها فشار آورند که فلان قانون ضد اسلامی را امضا کنید، در پاسخ می‌گویند: جان می‌دهیم؛ ولی امضا نمی‌کنیم. حتی اگر صد هزار نفر از مردم برای این قانون اسلامی کشته شوند، جا دارد؛ چون حکم خدا باید محفوظ بماند. اگر اوضاع جامعه به گونه‌ای باشد که قدرتمندان نتوانند با فشار سیاسی از عالمان فتوایی بر خلاف حکم خدا بگیرند و توده مردم نیز با فشارهای روانی و اعتقادی نتوانند ایشان را به زانو در آورند، چه باید کرد؟! از چه راه جدیدی باید برای دین گریزی استفاده کرد؟! باید از این گونه عالمان صرف نظر کرد؛ چرا که دیگر به درد هواپرستان نمی‌خورند. دین گریزان هواپرست از عالمان متعهدی که نه از تهدید سیاسی می‌ترسند و نه از مخالفت مردم، روی می‌گردانند و به مجتهد دیگری روی می‌آورند تا شاید او حکم خدا را تغییر دهد. مجتهدان دیگر هم ممکن است در یک، دو و یا ده فرض با یک دیگر اختلاف داشته باشند؛ ولی در مسائل ضرور که از مسلمات و یقینیات اسلام است، هیچ اختلافی با هم ندارند. دیگر به چنین عالمانی نه قدرتمندان می‌توانند چشم طمع داشته باشند و نه توده دنیاپرست؛ پس چه باید کرد تا بتوان تغییرهایی را در دین ایجاد کرد تا با گرایش‌های مادی و نفسانی مردم سازگار باشد؟ باید تز اسلام منهای روحانیت را پیشنهاد کرد یا روحانیان را از صحنه اجتماع کنار زد. اصلا اسلام به روحانی نیازی ندارد. مردم همه باید خودشان بروند احکام دین و قرآن را یاد بگیرند. این‌ها سه ضلع مثلث زر و زور و تزویر یا سه ضلع مثلث تیغ و طلا و تسبیح هستند. اینان همکاران استعمارگرانند که باید هرچه زودتر کنار گذاشته شوند؛ چرا که طبق میل ما فتوا نمی‌دهند. قدرتمندان هم مانند توده مردم وقتی ببینند روحانیان زیر بار نمی‌روند، به فکر می‌افتند که روحانیانی دولتی درست کنند. استعمارگران نیز وقتی می‌بینند که روحانیان شیعه این قدر سرسخت و انعطاف ناپذیرند، اعتراف می‌کنند که بزرگ‌ترین دشمن استعمار امریکا در خاور میانه ایشانند؛ پس می‌بینید که تمام عوامل در این جهان دست به دست هم می‌دهند تا روحانیان شیعه را بکوبند. شما در دنیا نمی‌توانید یک عامل اجتماعی را پیدا کنید که با وجود روحانیان مستقل شیعه موافق باشد؛ نه استعمار شرق، نه استعمار غرب، نه ثروت جویان و قدرت طلبان داخلی، و نه روشنفکران. می‌بینید در آن جا که پای کوبیدن روحانیان متعهد در میان است، همه با هم همکاری می‌کنند. همه این عوامل دست به دست هم داده‌اند تا اسلام و قرآن و روحانیان را از بین ببرند. برای این که آنها تشخیص داده‌اند تا روحانیان شیعه وجود دارند، نمی‌توانند به مقاصد شومشان برسند. فقط نیروی قدرتمند و قاهر الهی است که مردان خدا را در برابر این امواج سهمگین نگه می‌دارد و حفظشان می‌کند؛ وگرنه، نیروی انسانی در مقابل این همه عوامل اجتماعی تاب مقاومت ندارد. مگر می‌شود گروه اندکی، هم در مقابل توطئه‌های استعمارگران مقاومت، و هم تهمت‌های جاه طلبان داخلی را تحمل کنند. هم فحش و ناسزای روشنفکران را به جان بخرند و هم در مقابل نارضایتی دنیاپرستان استقامت ورزند و هم دین خود را نگه دارند و با خدا باشند. مگر غیر از نیروی الهی، نیروهای عادی بشر در مقابل این همه مخالفت، کفایت می‌کند. اگر می‌بینید کسانی در گوشه و کنار، انعطاف‌ها و انحراف‌هایی پیدا می‌کنند، تعجب ندارد. اگر کسی میان امواج حوادث و فتنه‌های آخرالزمان نجات یافت، جای تعجب دارد. اگر خس و خاشاک‌ها را سیل می‌برد، تعجبی ندارد. اگر درختی در وسط رودخانه مقاومت کند، تعجب دارد. پس تنها چیزی که نمی‌گذارد مردان الهی از مسیر و هدف اصلی خود منحرف شوند، لطف خدا است. اگر کسانی احکام الهی و معارف دینی را بپوشانند و به هر عذر و بهانه‌ای، حقایق را برای مردم روشن نکنند، این جا است که عالم دینی باید حقایق دین را بیان کند. برای دین، خطری بزرگ‌تر از این نیست که آیات الهی تأویل، و احکام و معارف اسلامی واژگون و مسخ شده معرفی شود. اگر احکام الهی و قوانین اسلامی مسخ و تحریف، و اعتقاد مردم از دین و مذهب سلب شود، راه برای هرگونه فساد و افسادی باز خواهد شد. وقتی بپذیریم که از این پس، عقل جای وحی را می‌گیرد؛ وقتی بپذیریم که احکام خدا قابل تغییر، و آیات کتاب او قابل تأویل است، آن وقت چه نیرویی در مردم باقی می‌ماند که در برابر تغییر قانون‌های خدا مقاومت کنند؟! وقتی مردم باور کنند که قانون دین، قابل تغییر است، در مقابل تغییر و تحریف احکام دین هیچ مقاومتی نمی‌کنند و واکنشی نشان نخواهند داد. در چنین فرضی، چه مقاومتی را در مقابل استعمارگران داخلی یا خارجی می‌توان انتظار داشت؟! تا زمانی که مردم دنبال روحانیان متعهد هستند و قوانین اسلام را غیرقابل تغییر می‌دانند، دفاع و مقاومت غیورانه از مرزهای دین نیز وجود خواهد داشت؛ اما وقتی فکرها تغییر کرد، قانون اسلام نیز تغییر می‌کند. به سبب جایگاه ویژه روحانیان در حفظ دین است که می‌بینیم برای کوبیدن ایشان، دشمنان خارجی و منافقان داخلی با هم متحد می‌شوند؛ چرا که اینان هدفی مشترک دارند و آن هم برانداختن اسلام است و و راه و کلید آن جدا کردن مردم از روحانیان و دین است. اگر چنین شد، راه برای هر توطئه‌ای باز خواهد شد.
  2. قرائت‌های گوناگون از دین: "قرائت‌های گوناگون از دین"، خطرناک‌ترین حربه‌ای است که باآن به جنگ امام زمان (ع) می‌روند. وقتی امام زمان (ع) تشریف می‌آورد، با مردمی مواجه خواهد شد که قرآن را تأویل می‌کنند و از قرآن و دین، قرائت جدیدی ارائه می‌دهند و از این طریق، با امام زمان (ع) به مجادله برمی‌خیزند. فضیل بن یسار می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: "هنگامی که قائم ما قیام می‌کند، آزاری که از نادانی مردم می‌بیند، از آزار و اذیتی که رسول الله (ص) از جاهلان دوره جاهلیت دید، بیش‌تر و شدیدتر است. عرض کردم: چگونه؟ فرمود: همانا رسول الله (ص) بر مردمی برانگیخته شد که سنگ، تخته سنگ‌های بزرگ، چوب و مجسمه‌های چوبی را می‌پرستیدند؛ اما هنگامی که قائم ما قیام می‌کند، همه مردم کتاب خدا قرآن را از پیش خود تأویل می‌کنند و با استناد به تأویل خود، با حضرت به بحث و جدال می‌پردازند؛ ولی عاقبت، حضرت، عدل خود را بر آنها و در خانه‌های آنها وارد خواهد کرد؛ همان‌گونه که گرما و سرما داخل می‌شود"[۳]. بر اساس این حدیث شریف و معجزه آمیز، اذیتی که وجود مقدس امام زمان (ع) پس از ظهور خویش می‌بیند، از آزاری که ۱۲۴ هزار پیامبر در راه خدا متحمل شده‌اند، افزون‌تر و طاقت‌فرساتر است؛ زیرا می‌دانیم پیامبر (ص) از قوم خود آن قدر رنج و آزار دید که فرمود:" مَا أُوذِيَ‏ نَبِيٌ‏ مِثْلَ‏ مَا أُوذِيت‏‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۴] اما امام صادق (ع) می‌فرماید: آزار و اذیتی که از جانب مردم، پس از ظهور امام زمان (ع)، متوجه حضرت می‌شود، از آزار و رنج دیدگی پیامبر (ص) نیز افزون‌تر است. راوی حدیث، فضیل بن یسار، با شگفتی از امام می‌پرسد: سر این مطلب چیست که امام عصر (ع) رنج و اذیتی بی‌نظیر می‌بیند؟! امام صادق (ع) می‌فرماید: سرش این است که پیامبر با مردمی جاهل مواجه بود که سنگ، صخره و چوب‌های تراشیده را می‌پرستیدند. اثبات نادرستی عقیده و عمل چنین مردمی کار چندان مشکلی نیست؛ البته پیامبر از جهالت و تعصب‌های کورکورانه بت پرستان زمان خویش خیلی رنج می‌کشید؛ ولی در مقام بحث و استدلال مشکلی نداشت. هنگامی که امام زمان (ع) تشریف می‌آورد، نه با بت پرستان جاهل که با عالم نمایانی روبه رو می‌شود که قرآن را تأویل می‌کنند. این، همان حربه‌ای است که با آن به جنگ امام زمان (ع) می‌روند. وقتی امام زمان (ع) تشریف می‌آورند، با مردمی مواجه می‌شوند که همگی آنها قرآن را تأویل می‌کنند. تعبیری بس عجیب است: "كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ "؛ تمام ایشان، کتاب خدا را تأویل می‌برند و با تأویل خویش بر حضرت احتجاج می‌کنند. تفسیر هرمونوتیک متون دینی و قرائت‌های گوناگون از دین، آن چنان رواج می‌یابد که همه مردم می‌پذیرند و قرائت جدیدی از قرآن و دین ارائه می‌کنند. ایشان با امام زمان (ع) به مجادله برمی خیزند و می‌گویند: تو قرآن را درست نمی‌فهمی. ما درست می‌فهمیم. آن معنایی که تو می‌گویی، قرائت قدیم است و با قرائت ما فرق دارد. آن چه تو از قرآن عرضه می‌کنی، قرائت قدیم است که به درد هزار و چهار صد سال پیش می‌خورده است. امروز باید قرائت جدیدی از دین عرضه کرد تا خوشایند مردم دنیا واقع شود. هرچه امام زمان (ع) بفرماید مگر قرآن نفرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۵]؛ و مگر نه آن است که به فرموده پیامبر خاتم (ص)، من ولی امر شمایم و اطاعتم بر شما واجب است، می‌گویند: این برداشت شما از آیه است. برداشت ما از این آیه، چیز دیگری است. هرچه حضرت بفرماید که من امام ناطقم؛ من مفسر قرآنم و آن چه من می‌گویم، حقیقت قرآن است، در مقابل می‌گویند: این قرائت، از آن تو است و قرائت ما چیز دیگری است. از کجا معلوم که قرائت قدیم تو درست، و قرائت جدید ما نادرست باشد؟! دیگر این گونه قرائت‌ها کهنه شده است و مورد پسند واقع نمی‌شود. ما از قرآن، قرائت‌ها و برداشت‌های نوی داریم که بیش‌تر مردم جهان آن را می‌پسندند. نمی گویند ما خدا را قبول نداریم تا امام زمان (ع) برایشان دلیل بیاورد و خدا را اثبات کند. نمی‌گویند ما پیامبر را قبول نداریم تا دلیل بیاورد که محمد بن عبدالله (ص) پیامبر بر حقی بود که از طرف خداوند بر انگیخته شده بود. نمی‌گویند قرآن، کلام خدا نیست تا دلیل بیاورد قرآن از طرف خدا است؛ بلکه می‌گویند: قرآن کلام خدا است؛ اما ما فقط تأویل و قرائت خویش را قبول می‌کنیم و بس. امام زمان (ع) با این مسلمان نمایان چگونه برخورد کند؟! اگر هزار دلیل بیاورد که دست دزد را باید برید: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا[۶]؛ می‌گویند منظور آیه این است که اگر هیچ راهی برای جلوگیری از دزدی وجود نداشت، آن گاه دست دزد را باید برید این آیه در مقام بیان ابراز است و اگر با ابراز بهتری چون زندانی کردن بتوان جلو دزدی را گرفت، نباید به خشونت و قطع دست متوسل شد. اگر بگوید: قرآن درباره مرد و زن زناکار می‌فرماید: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ[۷]. زن و مرد زناکار را پیش چشم مردم صد تازیانه بزنید! مبادا تحت تأثیر عواطف، از اجرای احکام دین خدا خودداری کنید! مبادا بگویید بیچاره‌ها جوانند و آبرویشان می‌ریزد! آبروی دو جوان ریخته شود بهتر است یا آن که تمام شهر به لجن کشانده شود؟! روشنفکران دینی در مقابل خواهند گفت: این قرائت شما است. این قرائت، بوی خشونت می‌دهد و ویژه خشونت طلبان است. اسلام، دین رأفت و مهربانی است و هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد آبروی دو جوان به سبب یک اشتباه ریخته شود. اگر پرسیده شود که به جای اجرای این احکام اسلامی چه باید کرد؟ می‌گویند: نباید چیزی را بر مردم تحمیل کرد. باید به پسند و خواست مردم گردن نهیم! اگر گفته شود: پیام قرآن، خدامحوری است، نه مردم‌محوری، می‌گویند: این فهم و قرائت شما است؛ ما به گونه دیگری می‌فهمیم. با وجود اینان، امام زمان (ع) چقدر باید خون دل بخورد؟! اگر بخواهد شمشیر بکشد، بی‌درنگ خواهند گفت: خشونت از هر کسی که باشد محکوم است. تعصب را کنار بگذارید و به بحث و گفت‌وگوی منطقی روی بیاورید! امام زمان (ع) با چنین مردمی با چه زبانی بحث کند تا ثابت شود اینان جاهلند و در اشتباه یا غرض ورزند و بیمار؟! رنج چنین امامی بیش‌تر است؛ زیرا که با کسانی روبه رو است که فقط خواسته‌های نفسانی خویش را به نام دین قبول می‌کنند، و پیامبر با کسانی مواجه است که آن چه را خود ساخته‌اند، به خدایی می‌پرستند»[۸].
۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«نظام سلطه جهانی و جبهه استکبار برای استمرار بخشیدن به نفوذ و تسلّط‍‌ و حفظ‍‌ منافع نامشروع خود، با دقت فراوان، امکانات و نقاط‍‌ قوت جهان اسلام را زیر نظر دارد تا آنها را به دقت شناسایی کرده و نابود سازد. یکی از این نقاط‍‌ قوت، اندیشه رهایی‌بخش "مهدی‌باوری" است که در خطمشی مبارزاتی امّت مسلمان از جایگاه استراتژیکی برخوردار است. از این‌رو استکبار جهانی، سناریوهای متعددی را جهت تضعیف و نابودی این اندیشه مقدس طراحی کرده و متناوبا به اجرا گذارده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. دخالت مستقیم و حمایت از پروسه "شخصیت‌پردازی و مهدی‌تراشی": حمایت خائنانه استعمارگران و جبهه استکبار از مدعیان مهدویت مانند مهدی الصومال در آفریقا، سید علی محمد باب، حسینعلی بهاء و سید محمد نوربخش در ایران، میرزا غلام احمد قادیانی در پاکستان، سید محمد جونپوری در هند و محمد بن عبدالله القحطانی در حجاز، به خوبی روشنگر اهداف شوم و پلید آنان است.
  2. تخریب پایه‌های فکری "مهدی‌باوری" از طریق ژست‌های علمی و به ظاهر شرق‌شناسی: نظام سلطه زیر نقاب شرق‌شناسی، سربازان صلیبی خود مانند "فان فلوتن"، "گلدزیهر یهودی"، "ولهوسن"، "پروکیلمن" و "دونالد سن" را با نام مستشرق، راهی کشورهای اسلامی کرد تا شاید از طریق شبهه‌سازی و تردیدافکنی، اذهان افراد غیر متخصص و غیر آشنا با مبانی دقیق اسلامی را مشوب سازند که متأسفانه در این باب به توفیقاتی هم نایل شدند و اسلام‌گرایانی چون "احمد امین" و "محمد رشید رضا" را به این دام کشیدند.
  3. پرورش و حمایت از خودباختگان سرسپرده داخلی: کوته‌فکرانی چون احمد کسروی، شریعت سنگلجی، سلمان رشدی و احمد الکاتب طعمه‌های خوبی بودند که استکبار جهانی آنان را به راحتی با اعطای مدال‌های "نویسنده آزاداندیش"، "متفکر منصف" و "پژوهنده روشنفکر" به دام خود بکشند و به آنان گوشزد کنند که هر لقب و عنوان در برابر یک ضربه به اصول و باورها یا دهن‌کجی به مفاخر و ارزش‌ها، نصیب‌شان خواهد شد.
  4. انتشار تبلیغات مسموم رسانه‌ای: مانند ساخت سریالی به نام "نوسترا داموس" که به مدت سه ماه متوالی از شبکه تلویزیونی آمریکا پخش شد و هدف از آن به تصویر کشیدن چهره‌ای خشن و گرفتار جنون قدرت از مهدی موعود (نستجیر بالله) و تحریک عواطف ملل غربی و منجی موعود آن بود.
تحریف اندیشه ناب مهدویت از طریق ارائه مقالات به ظاهر تحقیقی در کتب معتبر[۹]»[۱۰].

پانویس

  1. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۷/۱۰/۱۳۷۴
  2. حسینی خامنه‌ای، سید علی؛ انتظار فرج امام زمان، ص32.
  3. "إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهَلَةِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُر"؛ نعمانی، الغیبه، ص ۹۶؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۴؛ سید‌هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج ۲، ص ۶۳۰: علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲، ح ۱۳۱ـ۱۳۳.
  4. از میان ۱۲۴ هزار رسول الهی هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد.
  5. سوره نساء، ۵۹.
  6. سوره مائده، ۳۸.
  7. سوره نور، ۲.
  8. مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۲۳۲- ۲۳۸.
  9. در انتظار ققنوس، ص ۳۰۹
  10. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۹۸.