التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

کتابی با نام فوق اثر دکتر علی زیعور، در سال ۱۹۷۹ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است. این کتاب دو باب دارد و آن بخش از حقائق التفسیر که از امام جعفر صادق (ع) نقل شده و در مجموعه آثار ابو عبدالرحمان سلمی با عنوان "تفسير جعفر الصادق حققه الاب بولس نويا نقلاً عن حقائق التفسير للسلمي"، ذکر شده[۱]، با عنوان «التفسیر الصوفی الصادقی للقرآن الکریم» فصل اول باب دوم این کتاب قرار داده است[۲] و در آغاز آن فصل به‌عنوان مقدمه، روایت «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ (ع)»؛ با تعبیر "حكى عن جعفر بن محمد انه قال ذکر"[۳] و پس از آن برای حروف و کلماتی از ۶۳ سوره قرآن مطالبی متناسب با مسلک صوفیه و مشابه با اصطلاحات و الفاظ‍ رایج در بین آنان به ترتیب سور و آیات قرآن از آن حضرت نقل شده و از سوره فاتحة آغاز و به سوره دهر پایان یافته است؛ برای نمونه، در ابتدای سوره فاتحه در بیان معنای بِسْمِ از آن حضرت چنین نقل کرده است: "الباء بقاؤه و السّین اسماؤه و المیم ملكه. فایمان المؤمن، ذكره ببقائه و خدمة المرید، ذكره باسمائه و العارف فناؤه عن المملكة بالمالك لها"[۴].

و نیز روایت کرده است: "«بسم» ثلاثة احرف: باء و سین و میم. فالباء باب النّبوة و السّین سرّ النبوة الذی أسرّ الّنبی به الی خواص أمّته و المیم مملكته الدّین الذّی یعمّ الأبیض و الأسود"[۵].

هیچ‌ یک از روایات این فصل را نمی‌توان براساس نقل این کتاب کلام امام صادق (ع) دانست و به آن اعتماد و استدلال کرد؛ زیرا این روایات مأخذ و سند معتبری ندارند و بنابر اظهار مؤلف، مأخذ این روایات یکی از نسخ مخطوط‍ حقائق التفسیر است[۶] و افزون بر اینکه آن نسخۀ خطی به واسطۀ افرادی که وثاقتشان محرز باشد، از مؤلف آن دریافت نشده، وثاقت مؤلف آن (ابو عبد الرحمان) نیز ثابت نیست و همه آن روایات مرسل و بی‌سند است و با توجه به اینکه الفاظ‍ بسیاری از این روایات، مشابه اصطلاحات و الفاظ‍ رایج در زبان صوفیه است و مخالفت امام صادق (ع) با صوفیه مشهور و معلوم می‌باشد[۷]، بسیار بعید به نظر می‌رسد که این روایات را امام صادق (ع) فرموده باشند و چه‌بسا اطمینان به مجعول بودن روایات آن حاصل شود.[۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: پورجوادی، مجموعه آثار ابو عبد الرحمان سلمی، ج۱، ص۲۰-۶۳.
  2. ر. ک: زیعور، علی، التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق، ص۱۲۳-۲۱۲.
  3. زیعور، علی، التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق، ص۱۲۳.
  4. زیعور، علی، التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق، ص۱۲۵.
  5. زیعور، علی، التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق، ص۱۲۵.
  6. ر. ک: زیعور، علی، التفسیر الصوفی للقرآن عند الصادق (ع)، ص۱۲۲.
  7. «عن البزنطی انه قال: «قال رجل من اصحابنا للصادق جعفر بن محمد‍(ص): قد ظهر فی هذا الزمان قوم یقال لهم الصوفیة فما تقول فیهم‌؟ قال: انّهم اعدائنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم و سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبّهون بهم و یلقّبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم الا فمن مال الیهم فلیس منّا و انّا منه براء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفّار بین یدی رسول الله (ص)» عن ابی محمد الحسن العسکری (ع) انه قال: «سئل ابو عبد الله یعنی جعفر الصادق (ع) عن حال ابی هاشم الکوفی فقال: انه کان فاسد العقیدة جدّا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوّف و جعله مفرّ العقیدته الخبیثة» و عن الهادی (ع) «... و الصوفیة کلهم مخالفونا و طریقتهم مغایرة لطریقن» (قمی، عباس، سفینة البحار، ج۵، ص۱۹۷-۲۰۰، کلمه صوف).
  8. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۷۰-۲۷۱.