الف باب در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

الف باب عنوان روایات پرتعدادی است که‌ بیان‌گر یکی از منابع علوم ائمه (ع) است. در این روایات با اشاره‌ به‌ دعوت‌ پیامبر اکرم (ص) از امیرالمؤمنین (ع)، به انتقال دانشی از پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) در ساعات‌ پایانی‌ عمر‌ حضرت اشاره شده و از تعلیم هزار باب علم که از هر یک، هزار باب‌ دانش باز می‌شود بحث شده است. این علم پس از امام علی (ع) به امامان بعدی منتقل گردید.

مقدمه

روایات مشهور به الف باب از روایات پرتعدادی‌ است‌ که‌ بیان‌گر یکی از منابع و مجاری علوم ائمه (ع) است. برخلاف سایر مجاری علوم‌ اهل‌ بیت (ع) که‌ طرح و تبیین آن بیشتر در زمان امام باقر (ع) و به صورت گسترده‌تر در زمان امام‌ صادق (ع) رخ نمایانده است، روایات الف باب در موارد متعددی از زبان امیرالمؤمنین (ع) و برخی از صحابه پیامبر و تعدادی از همسران ایشان بیان و یا نقل شده است، هر‌ چند‌ تبیین حقایق و جزییاتی از آن در دوره امام صادق (ع) پدیدار شده است[۱].

در این روایات با اشاره‌ به‌ دعوت‌ پیامبر اکرم (ص) از امیرالمؤمنین (ع)، به انتقال دانشی از پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) در ساعات‌ پایانی‌ عمر‌ حضرت اشاره شده و از تعلیم هزار باب علم که از هر یک هزار باب‌ دانش باز می‌شود بحث شده است. امام صادق (ع) می‌‌فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صفِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ ادْعُوا لِی خَلِیلِی- فَأَرْسَلَتَا إِلَی أَبَوَیْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ صأَعْرَضَ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِی خَلِیلِی فَأُرْسِلَ إِلَی عَلِیٍّ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَکَبَّ عَلَیْهِ یُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِیَاهُ فَقَالا لَهُ مَا حَدَّثَکَ خَلِیلُکَ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ»[۲].[۳]

روایات "الف باب"

روایات "الف باب" از چنان گستردگی برخوردار است که برخی از دانشمندان[۴] ادعای متواتر بودن آن را کرده‌اند و برخی دیگر[۵] اشاره به فراوانی این روایات دارند.

بر اساس گزارش‌ روایات، ‌ مسألۀ تعلیم هزار باب علم‌ به‌ امام علی (ع) در دوره امام باقر (ع) و امام صادق (ع) جزء آموزه‌ها و باورهای عمومی شیعه محسوب می‌شود. مؤید این گفتار، آغاز سخن ابوبصیر با این‌ جمله‌ است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَلَّمَ عَلِيّاً ع أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ فَتَحَ أَلْفَ بَابٍ». حضرت نیز با تصحیح این سخن، اصل گزاره را مورد تأیید قرار می‌‌دهد: «فَقَالَ لِي بَلْ عَلَّمَهُ بَاباً وَاحِداً فَتَحَ ذَلِكَ الْبَابُ أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ»[۶].[۷]

برخی از این احادیث عبارت‌اند از:

  1. در حدیثی ابوبصیر می‌‌گوید: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي‏ قَالَ: فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) سِتْراً بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ‏ بَيْتٍ‏ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَ عَلِيّاً (ع) بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ: فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ: قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْم»[۸].[۹]
  2. امیرالمؤمنین (ع) هم فرمودند: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) عَلَّمَنى اَلْفَ بَاب مِنَ الْحَلاَلِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا کَانَ وَ مِمَّا یَکُونُ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، کُلُّ بَاب مِنْهَا یَفْتَحُ اَلْفَ باب فَذلِکَ اَلْفَ اَلْفَ باب حتّی عَلِمْتُ ما کانَ وَ ما یکونُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ»[۱۰].[۱۱]
  3. یونس بن رباط نقل می‌کند: همراه کامل تمّار در محضر امام صادق (ع) بودیم که کامل تمّار خواستار عرضه روایتی شد که آن را شنیده است، وی عرضه می‌کند، شنیده‌ام پیامبر در مریضی پایان عمر در روز وفاتشان هزار باب دانش را به امام علی (ع) حدیث نمود که هر بابی گشاینده هزار باب بوده است، حضرت با تأیید این گفتار، دانش منتشر شده از ائمه برای شیعیانشان را تا آن دوره یک یا دو باب از آن هزار باب علم معرفی می‌نماید[۱۲]. این روایت علاوه بر دلالت بر شهرت یافتن این مسئله در عصر امام صادق (ع)، دلالت می‌نماید دانش انتقالی از امامان (ع) به پیروانشان از منبع دانش انتقالی از پیامبر به امام علی (ع) تغذیه می‌شود.
  4. مؤید دیگر این گفتار پاسخ امام کاظم (ع) به چگونگی آگاهی و دانش ائمه (ع) است، در حالی که پس از پیامبر نبی دیگری نبوده است و اهل بیت (ع) نیز درجه نبوت نداشته‌اند؟ حضرت با اشاره به آیۀ: لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ[۱۳] می‌فرماید: "آنچه را پیامبر به امر الهی برای دیگران به زبان نیاورد، ما را مخصوص به آن فرمود. از این رو از میان اصحاب خود تنها با علی به نجوا می‌نشست و پس از نزول آیۀ وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ[۱۴]، پیامبر (ص) خطاب به اصحابشان فرمود: «از خدا خواسته‌ام آن را گوش تو قرار دهد». آنگاه حضرت، گفتار امام علی (ع) در مسجد کوفه «عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِیّاً أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب» را، از مکنون سرّ و امور اختصاص یافته به حضرت می‌داند که پس از ایشان تنها امامان (ع) آن را به ارث برده‌اند"[۱۵].
  5. عبدالله بن عمر نیز در گزارش خود از لحظات پایانی عمر پیامبر (ص)، به مسئله خلوت حضرت با امیرالمؤمنین (ع) اشاره و مسئلۀ الف باب را مطرح و آنگاه نقل می‌کند، وقتی از حضرت پرسیده شد آیا آنچه را دریافت نمودی حفظ نمودی، ایشان در جواب با تأیید آن، به عمق این ادراک با عبارت "و عقلته" اشاره می‌فرماید[۱۶].[۱۷]

ویژگی دانش الف باب

روایت الف باب که هنگام رحلت پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) تعلیم داده شده، بیانگر این است که در این زمان کوتاه، هر باب از هزار باب اول‌، اصل یا مطلب جامع و کاملی را در بر می‌گیرد؛ به گونه‌ای‌ که‌ از‌ آن، هزار باب دیگر از علم می‌جوشد و علوم انتقالی همراه با تفصیل آن نبوده است. به بیان دیگر، لُب و جامع اصول[۱۸] و سر شاخۀ علومی متعدد در اختیار امام علی (ع) قرار گرفته است؛ عناوین و موضوعاتی که هر یک، دارای فروعات گسترده‌ای است و هر‌ فرع‌ از فروعات آن شامل فروعات متعدد دیگری است[۱۹]. این سخن با علوم مختلف کاملاً امکان‌پذیر است؛ چراکه مهم‌ترین‌ امر‌ در هر علمی، صادق بودن و حقیقت داشتن گزاره و موضوع ریشه‌ای آن و ترتب صحیح مطالب و عناوین بعدی بر آن است، از همین رو، در روایات، تعبیر مفتاح مطرح‌ شده‌ است‌. امیرالمؤمنین (ع) در این زمینه می‌ فرماید‌: "همانا در سینه من علم فشرده‌ای هست که رسول خدا به من آموخته‌ است‌. اگر‌ نگاهبانانی بیابم که به شایستگی از آن مخافظت کنند و همان‌گونه‌ که از من شنیده‌اند روایت کنند، بعض آن را به وی می‌سپارم که با همان اندک، علم زیادی‌ یاد‌ می‌گیرد‌. همانا علم کلید هر بابی است و هر بابی هزار باب دیگر‌ می‌گشاید"[۲۰].

این بیان با روایاتی که به ازدیاد علم امام و یا تحدیث روزانه و ارتباط همه روزۀ ملائکه‌ با‌ ایشان‌ تصریح دارند نیز سازگارتر است. از همین رو، ابوبصیر وقتی از شیوع‌ عقیده‌ به‌ مجاری علمی به‌ نام‌ الف باب در میان شیعیان با امام صادق (ع) سخن می‌گوید، ایشان عقیدۀ وی‌ را‌ تأیید می‌کند و آن‌گاه که ابوبصیر‌ از‌ سر تعجب‌ یا‌ کنجکاوی‌ می‌پرسد: «هذا و الله العلم!»، امام در‌ پاسخ‌ می‌فرماید: «انه لعـلم و ما هو بذلک...» و در پایان این حدیث طولانی «ما‌ یحدث‌ باللیل و النهار، الامر من بعد الامر‌ و الشیء بعد الشیء الی‌ یوم‌ القیامة»[۲۱] را ـ که در برگیرندۀ‌ تصحیح‌ عقیده راوی و توجه او به گستره علم امام است ـ به عنوان علم معرفی‌ می‌نماید. مقایسه این تعبیر با روایاتی‌ که‌ سایر‌ محتوای علم امام‌ را‌ تبیین ‌می‌کنند، تبیین عبارت «انه‌ لعلم و ما هو بذلک» را روشن می‌نماید؛ چراکه علم ائمه مجموعه‌ای است که‌ مجاری‌ و سرچشمه‌های آن شامل جفر، جامعه، الف‌ باب‌، روح القدس‌، عمود‌ نور‌، الهام و تحدیث و غیره اسـت‌ و در کنار یکدیگر متکامل می‌شوند.

با‌ کمک‌ مجموعه احادیث مطرح در علم امام و سرچشمه آن می‌توان گفت، علم انتقال یافته به امام در‌ قالب‌ الف باب، نمی‌تواند شامل تمام تفصیلات و جزئیات‌ باشد‌[۲۲].

الف باب علم و آگاهی ویژه

علم حاصل از روایت "الف باب"‌، علمی‌ ویژه و برای تنها وصی و خلیل حضرت رسول (ص) امکان تحقق داشته است؛ لذا در روایات مشاهده می‌شود که پیامبر گرامی در بیماری‌ای که منجر به رحلتشان شد، وقتی فرمودند: «ادعوا لی خلیلی‌» و برخی نزدیکان حضرت، افراد مورد نظر خـود را حاضر نمودند، ایشان از آنها اعراض نموده، روی برگرداندند، اما وقتی حضرت امیرالمؤمنین (ع) حاضر شدند، جریان گفت و گو و تعلیم الف باب صورت پذیرفت‌ و انتقال‌ علوم به جانشین پیامبر تحقق یافت[۲۳].

این امر نشان می‌دهد تحمل و محقق شدن این تعلیم و تحدیث برای هر کس مقدور نبوده است و این گفت و شنود را گفت و گویی عادی‌ و فقط‌ گفتن و شنیدن نباید به شمار آورد، بلکه انتقال علومی لدنی و الهی و معجزه‌گونه بوده است. از نشانه‌های این امر، آنکه در برخی از روایات، ویژگی‌هایی برای این‌ گفت‌ و گو فراتر از صحبت نقل شده است؛ مانند‌ اینکه امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: "رسول خدا (ص) به من هزار حدیث فرمود که‌ هر‌ یک، هزار سخن را باز و روشن می‌نماید، تا آنکه من و رسول‌ خدا‌ عرق‌ کردیم و عرق ایشان بر من و عرق من بر ایشان جاری شد"[۲۴].

دیگر آنکه بعد‌ از‌ پایان‌ پذیرفتن این انتقال و فراگیری دانش، افرادی از محتوای این گفت و شنود سؤال‌ نـمودند‌، حضرت امیر فرمودند: «حدثنی بالف باب من العلم، یفتح کل باب الی الف باب»[۲۵]، این در‌ حالی‌ است که گفت و گوی عادی و خارج از محدوده عصمت درباره چنین‌ امر‌ عظیمی با این ویژگی‌ها بدون شک به‌ ساعت‌ها‌ بلکه‌ سال‌ها زمان نیاز دارد و اخذ و دریافت تمام‌ آنها‌ نیز امر ساده و عادی نیست.

همچنین در روایات بیان گردیده کسی به‌ چنین‌ علم گسترده‌ای آگاه و عالم نیست[۲۶] و حضرت‌ علی (ع) می‌فرماید:‌ "اجازه اطلاع دادن و بیان آن را‌ به‌ دیگران ندارد و نام آن علم را، سرّ رسول الله می‌نهند"[۲۷].

بر این‌ ویژگی در دوره‌های بعد‌، ائمه (ع) استناد‌ و استدلال کرده‌اند. واقـدی می‌‌گوید‌: "‌ هشام بن عبدالملک بن مروان در مراسم حج از امام باقر (ع) در حالی‌ که‌ درصدد انکار فضائل ائمه بود‌، می‌پرسد‌: آیا‌ ما و شما همگی‌ فرزندان‌ عبد مناف نیستیم و یک‌ ن‍َسَب‌ واحد نداریم؟ حضرت]] با تأیید این مطلب می‌فرماید: اما خداوند بزرگ، مکنون سرّش و خالص علمش‌ را‌ تنها به ما اختصاص داده است‌. هشام‌ می‌گوید: چگونه‌ شما‌ وارث‌ آن امری شدید که‌ دیگران از آن محروم شدند؛ در حالی که پیامبر برای تمامی مردم مبعوث شده بود‌ و چگونه‌ شما از این علم بهره‌مند شدید‌؛ در‌ حالی‌ که‌ محمد‌ خاتم پیامبران بوده‌ و شما‌ که نبی و پیامبر نیستید؟ حضرت در تبیین این موضوع، آیات قرآن را شاهد بر وجود این‌گونه علم‌ دانسته‌ و می‌فرماید‌: از آیۀ لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ[۲۸] چنین مطلبی را می‌گویم. آنچه پیامبر آشکار فرموده، بـرای همه مردم است، اما‌ آنچه‌ که زبانش را به آن تحریک ننمود، خداوند امر فرمود که آن را تنها به ما اختصاص دهد. از همین رو بود که در میان تمامی صحابی، علی با‌ او‌ نجوا می‌‌نمود ‌و خـداوند آیه وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ[۲۹] را نازل کرد و پیامبر از میان همه اصحابش‌ بـه‌ علی فرمود: یا علی، از‌ خدا‌ خواسته‌ام این گوش را، اذن و گوش تو قرار دهد. سپس امام باقر (ع) منشأ و ریشه‌های آگاهی امام علی (ع) را مطابق آیات تبیین نموده و می‌فرماید: «از‌ همین‌ رو بود که علی (ع)‌ در‌ کوفه فرمود: «علمنی رسـول الله الف بـاب من العلم ینفتح من کل باب الف باب». این همان مکنون علم الهی بود که پیامبر به آن مختص شده بود و پیامبر آن‌ را‌ مخصوص علی قرار داد و همین علم به ما رسیده است و ما آن را به ارث برده‌ایم نه قوم ما"[۳۰].[۳۱]

محتوای الف باب و موضوعات کلی آن

در برخی از روایات به بررسی محتوای روایات الف باب پرداخته شده است. روایت اصبغ بن ‌‌نباته‌ از امیرالمؤمنین (ع) دلالت می‌کند ابواب تعلیمی به ایشان توسط پیامبر اکرم (ص)، شامل حلال‌ و حرام‌های‌ الهی‌ و آگاهی‌هایی نسبت به گذشته و آینده است؛ هر چند باید اذعان نمود بر‌ طبق روایات، تعلیمات پیامبر به امام علی (ع)، منحصر به این امور نبوده است‌. اصبغ می‌گوید: از حضرت‌ امیر شنیدم: "رسول خدا (ص) به من هزار باب از حلال و حرام و دانش گذشته و آینده تا روز قیامت را آموخت. از هر یک از باب‌ها هزار در دیگر باز می‌شود، پس‌ آن هزار هزار باب است، تا آنکه علم منایا و بلایا (مرگ و مصیبت ها) و فصل الخطاب (علم بدون تردید و شبهه) را دانستم[۳۲]. دانش حلال و حرام، ما کان و ما یکون از علوم تعلیمیپیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) است‌ که‌ در ذیل عنوان الف باب قرار می‌گیرند. تعبیر «حتی علمت المنایا و الوصایا و فصل الخطاب» نیز از ثمرات هزار درِ علمی است که پس از گشوده شدن محقق شـده اسـت‌. خلاصه‌ اینکه از این روایت استفاده‌ می‌ شود‌، هزار باب علم علاوه بر دانش حلال و حرام که از اهمیت بی‌شماری برخوردار است، شامل علومی گسترده می‌شود، علمی الهی و ویژه‌ که‌ نمایش‌گر‌ وصایت رسول خداست.

مؤید این کلام، مصادیق و شواهدی‌ از‌ آگاهی‌های نقل شده از حضرت امیر (ع) و سایر ائمه (ع) اسـت که علاوه بر مباحث حلال و حرام شامل سایر آگاهی‌ها و علوم‌ نیز می‌شود، مانند:

  1. از امام باقر (ع) نقل‌ شده، وقتی مردی نزد امیرالمؤمنین (ع) حدیث نبوی «انا اقاتل علی التنزیل و علیٌّ یقاتل علی التأویل»[۳۳] را که از عمار یاسر شنیده‌ بود‌، نقل کرد، حضرت امیر (ع) فرمودند: "به خدای کعبه قسم! عمار راست گفت. همانا آن (تأویل‌ قرآن‌) در‌ هزار کلمه نزد من است که از پی هر کلمه‌ای هزار کلمه می‌آید"[۳۴].
  2. امیرالمؤمنین (ع) در معرفی تعدادی از افراد خائن لشکرشان، با استناد به برخورداری‌ از‌ دانش الف بـاب به معرفی‌ ماهیت‌ و اندیشه‌های‌ باطل این گروه‌ پرداخـته‌ است[۳۵] و...[۳۶].

نگاه مجموعی به موارد فوق و مانند آن نشان می‌دهد، انتساب احکام و قضایای ائمه به آبشخور الف باب به عنوان یکی از منابع عـلم خـاص‌ اهل‌ بیت (ع) امری متداول در سیره ایشان‌ بـه‌ شمار می‌آمده است.

از نکات دیگری که روایات به‌ آن‌ اشاره دارد، آشکار شدن‌ و ظهور‌ تنها یک باب یا دو باب از آن ابواب برای مردم است[۳۷]. این امر نیز علاوه بر گستردگی و عظمت‌ این‌ ابواب، نشان‌ از میزان غیر قابل تصور و مقایسه‌ناپذیر بهره‌مندی اهل بیت (ع) از علوم الهی دارد. یونس بن رباط می‌گوید‌ به همراه کامل تمار خدمت امام صادق (ع) رسیدیم و حدیث الف باب‌ را‌ بر‌ حضرت عرضه نمودیم، ایشان صحت آن را تصدیق نمود. سپس من، با اطمینان از صدور حدیث در ‌‌مقام‌ فهم مفاد آن، سؤال کردم: آیا این ابواب علم برای شیعیان و دوستاران شما‌ آشکار‌ شده‌ است؟ ایشان فـرمود: "یک باب یا دو باب آن!" گفتم: فدایت شوم! چرا از هزار هزار‌ باب فضیلت شما تنها یک یا دو باب ‌نقل می‌شود؟ حضرت فرمود: "تـوقع دارید که شما از فضل ما چه اندازه روایت کنید؟ شما از فضل ما جز یک (حرف) ألف غیر متصل (تنها) روایت در دست‌ ندارید. (اشاره به گستردگی فضایل و دانش اهل بیت و انتشار جزء اندکی از آن میان مردم)"[۳۸].[۳۹]

اندیشه خاتمیت و روایات‌ الف‌ باب‌

منشأ و مجرای دانش امام به حلال و حرام الهی، استنباط و اجتهاد شخصی نیست. پیشوایان شیعه با‌ توجه دادن به مبادی معرفتی و لزوم مستند و منقح بودن احکام و فتاوای صادر شده‌ توسط‌ علما‌، منبع معرفتی و آگاهی خود را مستند به کلمات پیامبر می‌دانند[۴۰]. از این رو، سرچشمه‌ دانش‌ پیشوایان شیعه نسبت به احکام را باید در منشأ روشن و تنها مجرای دریافت‌ احکام‌ شرعی‌، یـعنی رسول خدا (ص) جست و جو نمود. این مطلب از آنجا مهم جلوه‌گر می‌شود که با‌ ختم‌ نبوت جریان نزول احکام و شریعت پایان پذیرفته است و از سوی دیگر، امام‌ دارای‌ شان‌ تشریع و تقنین احکامی جدید نیست. با این باور، این سؤال مطرح می‌شود که امام نسبت‌ به‌ پرسش‌های‌ جدید فقهی و مسائل جدید عملی چگونه تعامل می‌‌کند و این پندار را‌ دامن‌ می‌زند که آیا شیعه به موضوع ختم نبوت با نگاهی خدشه انگیز نگاه می‌کند و مکتب تشیّع‌ شؤون‌ پیامبر خاتم را به افرادِ معینی پس از ایشان نسبت می‌‌دهد‌. از‌ این رو، متّهم به تزلزل در اعتقاد‌ یقینیِ‌ خاتمیّت‌ است و مفهوم خاتمیّت در این مکتب مفهومی‌ سست‌ و رقیق شده است. هر چند این سؤال نیازمند بررسی زوایای گوناگون آن است‌، اما‌ جنبه‏ای که روایات مطرح کننده‌ الف‌ باب می‌ تواند‌ پاسخ‌گوی‌ این پرسش باشد، دارای اهمیت اسـت‌؛ زیرا‌ بیان‌گر اعتقاد کامل پیشوایان شیعه به جریان ختم شریعت و بهره‌مندی از پاسخ‌ این‌ شبهه است و از سوی دیگر، نقش‌ این منبع علمی برای‌ ائمه‌ را در فرآیند تبیین خاتمیت‌ و تبیینِ‌ شؤون و وظـایف امام روشن می‌نماید. دو کانون اصلی مطرح در روایات شیعی عبارت‌اند از‌: صحیفه یا کتاب الجامعه و دانش انتقال یافته با یادکرد الف بـاب. همان گونه که روایات دلالت‌ داشت، یکی از پایه‌های معرفتی دانش‌ الف‌ باب‌، آگاهی‌ یافتن‌ امام به احکام‌ و حلال‌ و حرام الهی با دانش انتقال یافته از پیامبر به امام علی (ع) اسـت[۴۱].

نکاتی از روایات "الف باب

روایات الف باب مشتمل بر نکات متعددی است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. از روایات الف باب روشن می‌شود تعلیم پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) تدریجی نبوده بلکه آن حضرت به شکل دفعی و یک‌باره همه علوم را به امیرمؤمنان (ع) به وراثت آموزش داده است. ایشان در بیماری پایان عمرشان، علی (ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و در از دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آنها خود هزار در را می‌گشاید: «یَفْتَحُ کُلُّ حَدِیثٍ أَلْفَ بَاب»[۴۲].
  2. عدد هزار در این احادیث خواه عدد تعداد باشد یا تکثیر، دلیل بر گسترش فوق‌العاده ابواب علمی است که پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) آموخت و نیز اشاره به آن است که این ابواب مشتمل بر یک سلسله اصول کلی بود که از آنها صدها یا هزاران باب دیگر گشوده می‌شد. روایت اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (ع) دلالت می‌کند ابواب تعلیمی به آن حضرت، شامل حلال و حرام الهی و آگاهی‌هایی نسبت به گذشته و آینده است[۴۳]. این منبع دانش در کنار کتاب جامعه دو منبع اصلی آگاهی کامل امام از حلال و حرام الهی است. هرچند باید ادعا نمود طبق روایات، تعلیمات پیامبر (ص) به امام علی (ع) منحصر به این امور نبوده بلکه علومی گسترده را شامل می‌شود[۴۴].
  3. از نکات دیگری که روایات به آن اشاره نموده‌اند، آشکار شدن و ظهور تنها یک باب یا دو باب از آن ابواب است[۴۵]، این امر نیز دلیلی است بر گستردگی و عظمت این ابواب[۴۶]. ابن عباس که راوی روایت "ألف باب" در چند مورد است[۴۷]، خود در عظمت این دانش و عجز نسبت به درک و فهم آن می‌گوید: سمعت من علی حدیثاً لم أدر ما وجهه و لم أنکره، سمعته یقول: ان رسول الله (ص) أسر إلیّ فی مرضه فعلّمنی مفتاح ألف باب من العلم یفتح کل باب ألف باب[۴۸].
  4. درباره اینکه ابواب مترتب بر هر بابی از هزار باب چگونه محقق شده است، سه دیدگاه مشهور از قدما مطرح است: توسط خود پیامبر اکرم (ص)؛ با تفکر و جستجوی حضرت علی (ع)؛ شیوه حکم نمودن را به صورت اجمالی تعلیم داده است[۴۹].[۵۰]

نتیجه‌

الف‌ باب"، موضوع روایات‌ فراوانی‌ است که ماهیت، گستره‌ و منشأ‌ بخشی از علم امام را بیان می‌کند. کثرت این روایات به گونه‌ای است که از محتوای آنها برداشت تواتر‌ معنوی در زمینۀ دریافت دانش بسیار برداشت می‌شود. تحقق این تحدیث در مدت زمان کوتاه و قراین دیگر می‌فهماند که هر باب از هزار باب اول، اصل یا مطلب جامع و کاملی را در برمی‌گیرد‌؛ به‌ گونه‌ای که از آن هزار باب دیگر از علم می‌جوشد. روایات الف باب بیان می‌کنند، یکی از پایه‌های معرفتی دانش الف باب، آگاهی یافتن امام به احکام و حلال و حرام الهی با دانش انتقال یافته از پیامبر به‌ امام‌ علی (ع) است[۵۱].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص۱۵۸.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۹۶.
  3. ر.ک: شاکر، محمد تقی، بهرامی، علی رضا، واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش، مجلۀ تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ش ۱۲، ص۱۳۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۰۵.
  4. مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین، ج ۱، ص ۱۸۶.
  5. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۵۷۲.
  6. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۳۰۴.
  7. ر.ک: شاکر، محمد تقی، بهرامی، علی رضا، واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش، مجلۀ تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ش ۱۲، ص۱۳۹.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹.
  9. ر.ک: عرفانی، محمد نظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸۱.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۹۶؛ بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۳۰.
  11. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص ۳۲۲؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص ۶۴.
  12. «دخلت أنا و كامل التمار على أبي عبد اللَّه ع فقال له كامل جعلت فداك حديث رواه فلان- فقال أذكره فقال حدثني أن النبي ص حدث عليا ع بألف باب يوم توفي رسول اللَّه ص كل باب يفتح ألف باب فذلك ألف ألف باب فقال لقد كان ذلك- قلت جعلت فداك فظهر ذلك لشيعتكم و مواليكم فقال يا كامل باب أو بابان فقلت له جعلت فداك فما يروى من فضلكم من ألف ألف باب إلا باب أو بابان قال فقال و ما عسيتم أن ترووا من فضلنا- ما تروون من فضلنا إلا ألفا غير معطوفة»؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، ج ۲، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۴.
  13. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی» سوره قیامه، آیه ۱۶.
  14. «تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.
  15. «فقال من قوله تبارك و تعالى لنبيه ص- لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ الذي لم يحرك به لسانه لغيرنا أمره اللَّه أن يخصنا به من دون غيرنا فلذلك كان ناجى أخاه عليا من دون أصحابه- فأنزل اللَّه بذلك قرآنا في قوله وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ فقال رسول اللَّه ص لأصحابه سألت اللَّه أن يجعلها أذنك يا علي فلذلك قال علي بن أبي طالب ص بالكوفة علمني رسول اللَّه ص ألف باب من العلم ففتح كل باب ألف باب خصه رسول اللَّه ص من مكنون سره بما يخص أمير المؤمنين ع أكرم الخلق عليه كما خص اللَّه نبيه و أخاه عليا من مكنون سره و خالص علمه بما لم يخص به أحدا من قومه حتى صار إلينا فتوارثناه من دون أهلنا»؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، ج ۳، ص ۷۷۵ ـ ۷۷۶.
  16. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ ادْعُوا لِي أَخِي فَأَرْسَلُوا إِلَى عَلِيٍّ ع فَدَخَلَ فَوَلَّيَا وُجُوهَهُمَا إِلَى الْحَائِطِ وَ رَدَّا عَلَيْهِمَا ثَوْباً فَأَسَرَّ إِلَيْهِ وَ النَّاسُ مُحْتَوْشُونَ وَرَاءَ الْبَابِ فَخَرَجَ عَلِيٌّ ع فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ أَسَرَّ إِلَيْكَ نَبِيُّ اللَّهِ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ أَسَرَّ إِلَيَّ أَلْفَ بَابٍ فِي كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ وَعَيْتَهُ قَالَ نَعَمْ وَ عَقَلْتُهُ قَالَ فَمَا السَّوَادُ الَّذِي فِي الْقَمَرِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً قَالَ لَهُ الرَّجُلُ عَقَلْتَ يَا عَلِيُّ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج ۲، ص ۶۴۳، ح ۲۳.
  17. ر.ک: شاکر، محمد تقی، بهرامی، علی رضا، واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ش ۲۶، ص ۱۴۲.
  18. مؤید این گفتار روایاتی است که در آن راوی از بهره‌مندی عامه از دانش‌ پیامبر سؤال‌ می‌کند و پیشوایان شیعه با تأیید کلی آن، به این تفاوت توجه می‌دهند که اصول‌ و مبانی‌ و فصل الخطاب دانش در نزد ایشان است و آنچه نزد دیگران است پراکنده و جزئی‌ از‌ دانش‌ پیامبر است؛ به عنوان نمونه، حضرت می‌فرماید: «عندنا‌ اهل البیت اصول العـلم و عـراه و ضیائه و اواخیه»؛ ر.ک: بصائر الدرجات، باب نوزدهم، ص۳۶۳ و ۳۶۴؛ الاختصاص، ص۳۰۸.
  19. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۱۲۱‌، ح۱۱۳‌.
  20. «إِنَّ فِی صَدْرِی هَذَا لَعِلْماً جَمّاً عَلَّمَنِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلَوْ أَجِدُ لَهُ حَفَظَةً یَرْعَوْنَهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ یَرْوُونَهُ عَنِّی کَمَا یَسْمَعُونَهُ مِنِّی إِذاً أَوْدَعْتُهُمْ بَعْضَهُ فَیَعْلَمُ بِهِ کَثِیراً مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ الْعِلْمَ مِفْتَاحُ کُلِّ بَابٍ وَ کُلُّ بَابٍ یَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ»؛ بصائر الدرجات، ص۳۰۵، ح ۱۲؛ خصال، ج ۲، ص۶۴۶، ح ۲۹.
  21. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۳۸.
  22. شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص۱۶۴ ـ ۱۶۶.
  23. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۳، ح ۱ و ح ۲ و ح ۳؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۲، ص۶۴۳، ح ۲۱؛ ج ۲، ص۶۵۲ و ۶۴۹ و ۶۴۷.
  24. {{حـدثنی بـالف حـدیث یفتح کل حدیث الف حـدیث حتی عرقت‌ و عرق‌ رسول‌ الله، فسأل علیّ عرقه و سأل علیه عرقی}}؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۲، ص۶۴۳، ح ۲۱؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۳، ح ۱ و ۲.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص۱۴۶؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۳، ح ۱، ۲ و ح ۳ و ص۳۰۴، ح ۸.
  26. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۲، ص۶۴۸، ح ۳۷.
  27. «فلم اکن‌ لأطلعکما‌ علی سر رسول الله»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۰۸، ح ۶.
  28. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی» سوره قیامه، آیه ۱۶.
  29. «تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.
  30. دلائل الامامة، ص۱۰۵ و ۱۰۴.
  31. ر.ک: شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص۱۶۷ ـ ۱۶۸.
  32. «انّ رسول الله علمنی الف باب من الحلال و الحرام و مما کان و مما یکون الی یوم القیامة کل باب منها یفتح الف باب فذلک الف الف باب حتی علمت علم المنایا‌ و البلایا و فصل الخطاب»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۲، ص۶۴۷، ح ۳۰.
  33. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص۳۰۹.
  34. «صدق عمار و رب الکعبة! ان هذه عنده لفی الف کلمة تتبع‌ کل‌ کلمة‌ الف کلمة»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۲، ص۶۵۰.
  35. الخـرائج و الجـرائح، ج ۲، ص۷۴۶؛ خصال، ج ۶۴۴، ح ۲۶؛ بصائر الدرجات، ص۳۰۶، ح ۱۵.
  36. ر.ک: بصائر الدرجات، ص۳۵۸، ح ۱۴؛ کتاب سلیم، ج ۲، ص۸۰۱، ح ۳۰.
  37. خصال، ج ۲، ص۶۵۰، ح ۴۲، ج ۲، ص۶۴۵، ح ۲۵.
  38. «و ما عسیتُم‌ أن تروُوا من فضلنا‌! ما‌ ترون من فضلنا الا ألفاً غـیر مـعطوفة»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج ۲، ص۶۴۸، ح ۳۷.
  39. ر.ک: شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص۱۶۹ ـ ۱۷۲.
  40. به عنوان نمونه ر.ک: الاختصاص‌، ص 313‌.
  41. ر.ک: شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص ۱۷۲.
  42. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص۳۱۳.
  43. ابن‌بابویه، محمد بن علی، الأمالی، ج ۲، ص۶۴۷.
  44. نجارزادگان، فتح‌الله، شاکر، محمد تقی، محمدی احمدآبادی، حسن، ظاهر و باطن قرآن و مبادی آگاهی امام از آن، فصلنامه معارف قرآنی، ش ۱۴، ص۴۸؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۶، ص۱۷۵ ـ ۱۷۷.
  45. ابن‌بابویه، محمد بن علی، الأمالی، ص۶۴۵ و ۶۵۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ۳۰۷ و ۳۰۸.
  46. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۹۷.
  47. نباطی، صراط المستقیم، ج۲، ص۱۵۱.
  48. سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۸۰۱.
  49. نباطی، صراط المستقیم، ج ۳، ص۲۰۹.
  50. ر.ک: شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۶، ص۱۷۵ ـ ۱۷۷.
  51. ر.ک: شاکر، محمد تقی، پژوهشی در روایات الف باب، مجلۀ علوم حدیث، ش ۶۶، ص۱۷۹