بحث:سوره مائده

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سوره مائده

ولایت در آیه اکمالِ دین

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...[۱] امروز با نصب علی بن ابی‌طالب به ولایت، امامت و خلافتِ بعد از رسول خدا دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را برایتان تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دینِ شما باشد.

روایت اهل تسنّن: سلیم بن قیس هلالی می‌گوید: در زمانِ عثمان گروهی از مهاجران و انصار در مسجدِ رسول خدا(ص) گرد آمده بودند و هر یک از فضائلِ خود می‌گفت و بر یکدیگر افتخار می‌‌کردند. آنگاه حضرت علی(ع) را دیدم که تشریف آورد و پس از شنیدن سخنانِ آنها بسیاری از فضائلش را بیان کرد و بر حق بودنِ آن فضائل از آنان اعتراف گرفت. این حدیث که معروف به «حدیث مناشده» است، روایتی معروف در میانِ شیعه و اهل‌تسنن است. در عبارتی از این روایتِ مفصل، امام علی(ع) خطاب به مهاجران و انصار می‌فرماید: «شما را به خدا قسم می‌دهم! آیا می‌دانید که وقتی این آیات نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲]؛ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳]؛ ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً[۴]؛ مردم گفتند: یا رسول الله! آیا این آیات درباره بعضی از مؤمنان است یا نسبت همه آنان عمومیت دارد؟ خداوند عزوجل به پیامبرش دستور داد تا والیانِ امرشان را به آنان بشناساند و ولایت را مانند نماز و زکات و روزه و حج برایشان تفسیر کند؛ لذا پیامبر(ص) مرا در غدیرخم برای مردم منصوب نمود و سپس خطابه‌ای ایراد کرد و فرمود: "ای مردم! خداوند مرا به رسالتی فرستاده است که سینه ام از آن تنگ شده است و گمان کردم که مردم مرا تکذیب می‌کنند، ولی خداوند مرا ترسانید که باید این پیام را برسانم وگرنه عذابم خواهد کرد". سپس دستور داد ندا دهند تا مردم جمع شوند، و سپس خطابه‌ای ایراد کرد و فرمود: «ای مردم! آیا می‌دانید خداوند عزوجل صاحب‌اختیارِ من است و من صاحب‌اختیارِ مؤمنان‌ام و من از خودِ آنان به ایشان صاحب‌اختیارترم؟» گفتند: آری، یا رسول‌الله. فرمود: «برخیز ای علی!». من برخاستم و حضرت فرمود: «هرکس من صاحب‌اختیارِ اویم این علی صاحب‌اختیارِ اوست. پروردگارا! هرکس او را دوست می‌دارد دوست بدار و هرکس دشمنَش می‌‌دارد دشمن بدار».

در همان غدیرخم سلمان فارسی برخاست و عرض کرد: یا رسول‌الله! ولایت و صاحب‌اختیاریِ او چگونه است؟ فرمود: «ولایت و صاحب‌اختیاریِ او همچون ولایتِ من است. هرکس من نسبت به او از خودش صاحب‌اختیارترم، علی هم نسبت به او از خودش صاحب‌اختیار‌تر است». خداوند تعالی هم این آیه شریفه را (که معروف به آیه اکمال دین است) نازل فرمود: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛ «امروز دینتان را کامل کردم و نعمتِ خود را برای شما تمام کردم و به اسلام‌بودنِ دینتان راضی شدم». پیامبر(ص) سه مرتبه تکبیر گفت و فرمود: «الله اکبر، کمالِ نبوتِ من و تکمیلِ دینِ خدا ولایتِ علی بعد از من است». ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول‌الله! آیا این آیات ویژه علی(ع) است؟ فرمود: «آری، درباره او و جانشینانم تا روز قیامت است». گفتند: یا رسول‌الله! آنان را به ما معرفی کن. فرمود: «برادرم و وزیرم و وارثم و وصیّ‌ام و جانشینم در امتم و صاحب‌اختیارِ هر مؤمنی بعد از من علی است، سپس پسرم حسن، سپس پسرم حسین، سپس نه نفر از فرزندانِ پسرم حسین، یکی پس از دیگری. قرآن با آنان است و آنان با قرآن‌اند. نه آنها از قرآن جدا می‌شوند و نه قرآن از ایشان جدا می‌‌شود، تا بر سر حوض بر من وارد شوند». (حاضرانِ مجلس که حدود ۲۰۰ نفر از مهاجران و انصار بودند) گفتند: آری به خدا قسم! همه آنچه گفتی شنیدیم و حاضر بودیم[۵].

ماجرای غدیرخم و انتصابِ علی(ع) به خلافت بعد از رسول خدا(ص) و نیز نزولِ آیاتی در شأنِ آن حضرت در غدیرخم همچون «آیه اکمال» و «آیه ابلاغ»، و اثباتِ اینکه امامت و ولایتِ مولا علی(ع) شرط کمال و تمامیتِ دین است، از بدیهی‌ترین مطالبِ تاریخِ اسلام است که براساس روایات متواتر اثبات می‌شود. علامه امینی رحمة‌الله‌علیه کتاب گران‌سنگِ الغدیر را در یازده جلد نگاشت و ثابت کرد که واقعه غدیر و حدیثِ غدیر حقیقتی انکارناپذیر است. همچنین علامه میرحامد حسینِ هندی که از علمای بزرگ قرن سیزدهم و از مفاخر شیعه است، ده‌ها جلد کتاب در دفاع از مکتب شیعه و ولایتِ ائمه(ع) نگاشته است که مشهورترینِ آنها عبقات الانوار فی امامة الائمة الأطهار نام دارد. ده جلد از این کتابِ بیست و سه جلدی به حدیثِ غدیر اختصاص یافته است. علامه میرحامد حسین در پنج جلدِ اول، به اثبات تواترِ سندِ حدیث غدیر، و در پنج جلد بعدی به بررسیِ دلالتِ حدیثِ غدیر و پاسخ به شبهه‌های مخالفانِ ولایت پرداخته است.[۶]

خداوند پشتیبانِ امیرالمؤمنین(ع)

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۷] ای اهلِ ایمان! نعمتِ خدا را بر خود یاد کنید؛ زمانی که گروهی قصد کردند که به شما شبیخون بزنند ولی خدا توطئه آنان را از شما بازداشت. از خدا پروا کنید و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند.

روایت اهل تسنّن: «عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ‌ وَ عَلِيٍّ‌ وَزِيرِهِ حِينَ أَتَاهُمْ يَسْتَعِينُهُمْ فِي الْقَتِيلَيْنِ‌»[۸]؛ «ابوصالح از ابن‌عباس نقل می‌کند که این آیه درباره پیامبر خدا(ص) و علی(ع)، وزیرِ او، هنگامی نازل شد که نزدِ آنان آمدند و درباره دو نفر که کشته بودند از آنان کمک خواستند». بسیاری از مفسران اهل‌تسنن از جمله مجاهد و قتاده نقل کرده‌اند که این آیه شریفه درباره برملا شدنِ نقشه ترور رسول خدا(ص) و علی(ع) به دست یهودیانِ بنی‌نضیر است. حدیثِ ابن‌عباس نیز به همین ماجرا اشاره دارد. ماجرا از این قرار بود که یهودیانِ بنی‌نضیر با پیامبر اکرم(ص) پیمان بسته بودند که با یکدیگر جنگ نکنند و اگر کسی کشته شد، در پرداختِ خون‌بهای مقتول مشارکت کنند و یکدیگر را یاری رسانند. یکی از أصحاب، دو نفر از هم‌پیمان‌های پیامبر(ص) را کشته بود. پیامبر(ص) با علی(ع) برای مذاکره و گرفتنِ سهمِ خون‌بهای مقتولان از یهودیان، براساسِ معاهده‌ای که داشتند، به قبیله بنی‌نضیر رفتند. یهودیان به‌ظاهر آنان را احترام گذاردند و پس از گوش کردن به سخنِ رسول خدا(ص) از او تقاضا کردند که بنشیند و پس از پذیرایی‌های لازم مبلغی از خون‌بهای آن دو مقتول را پرداخت کنند. اما در پنهان تصمیم گرفتند که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و همراهانِ ایشان را ناجوانمردانه به قتل برسانند. آنگاه خداوند متعال به پیامبرش وحی کرد و از سوءقصدِ آنها آگاهش ساخت و آن دو بزرگوار به‌اتفاقِ اصحاب از آنجا خارج شدند و یهودیان نتوانستند نقشه خود را پیاده کنند[۹].[۱۰]

آیه ولایت

﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۱۱] سرپرست و دوستِ شما فقط خدا و رسولِ اوست و مؤمنانی = علی بن ابی‌طالب(ع) که همواره نماز را برپا می‌دارند و در حالی که در رکوع‌اند به فقیران زکات می‌دهند. و کسانی که خدا و رسولش و مؤمنان = علی بن ابی‌طالب را به سرپرستی و دوستی بپذیرند حزبِ خدایند و یقیناً حزبِ خدا پیروز است.

روایت اهل تسنّن: این آیه شریفه که معروف به «آیه ولایت» است، اثبات می‌کند که مؤمنان سه ولیّ و سرپرست دارند: خداوند متعال، رسول خدا(ص) و مؤمنانی که در رکوع صدقه می‌دهند. شیعه و سنی براساس روایاتِ متواتر اتفاق‌نظر دارند که این آیه در شأنِ حضرت علی(ع) نازل شد؛ یعنی زمانی که وی در مسجدالنبی و در حضورِ رسول خدا(ص) و بسیاری از مسلمانان، در رکوع انگشتر خود را به فقیر داد و بعد از خدا و رسولش ولیّ‌خدا و مولا و سرپرستِ مؤمنان معرفی شد. روایاتی که این مطلب را اثبات می‌کند در منابع شیعه و سنی به‌تواتر نقل شده است؛ برای نمونه مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان[۱۲] و برخی علمای اهل‌تسنن همچون فخرِ رازی در التفسیر الکبیر و تفسیر مفاتیح الغیب[۱۳] و ثعلبی در تفسیر ثعلبی این روایت را از حضرت ابوذر علیه‌الرحمه نقل کرده‌اند که می‌گوید: «با پیامبر(ص) در مسجد مشغولِ خواندن نمازِ ظهر بودیم. فقیری از مردم کمک می‌خواست. کسی چیزی به او نداد. آن فقیر دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! گواه باش که در مسجدِ پیامبر کمک خواستم و هیچ‌کس به من کمک نکرد. آنگاه علی(ع) که در رکوعِ نماز بود، با انگشتِ دستِ راستش که در آن انگشتری بود به آن فقیر اشاره کرد و آن فقیر انگشتر را از انگشتِ علی(ع) بیرون آورد. اینها در برابر چشمِ پیامبر انجام گرفت. رسول خدا(ص) وقتی از نماز فارغ شد سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو چنین درخواست نمود: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي[۱۴]؛ «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده گردان، کارم را برایم آسان ساز، گِرِهی را از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند و از خانواده‌ام دستیاری برایم قرار ده؛ هارون، برادرم را. پشتم را به او محکم کن و او را در کارم شریک گردان»، تو به او وحی کردی که ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا[۱۵]؛ «به‌زودی قدرت و نیرؤیت را به‌وسیله برادرت افزون کنم و برای هر دویِ شما تسلطی قرار می‌دهم». سپس پیامبر به خداوند عرضه داشت: «اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ فَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِي»؛ «خدایا! منم محمد، پیامبرِ تو و برگزیده‌ات، پس خدایا! سینه‌ام را بگشای و کارم را آسان ساز و علی(ع) را وزیرِ من گردان و پشتِ مرا به او محکم کن».

ابوذر می‌گوید: به خدا سوگند، هنوز سخنِ پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از سوی خداوند نازل شد و گفت: ای محمد بخوان. فرمود: چه بخوانم؟ گفت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۶]؛ «سرپرست و ولیّ شما فقط خدا و رسولِ اوست و مؤمنانی = علی بن ابی‌طالب(ع) که همواره نماز را برپا می‌‌دارند و در حالی‌که در رکوع‌اند به فقیران زکات می‌دهند».[۱۷]

آیه ابلاغِ دین

﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۸] ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت درباره ولایت و رهبریِ علی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین(ع) بر تو نازل شده است ابلاغ کن، و اگر انجام ندهی پیامِ خدا را نرسانده‌ای. خدا تو را از آسیب و گزندِ مردم نگه می‌دارد. قطعاً خدا گروهِ کافران را هدایت نمی‌کند.

روایت اهل تسنّن: «عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۱۹]؛ «عطیه از ابی‌سعید نقل می‌کند که این آیه در روزِ غدیرخم درباره علی بن ابی‌طالب(ع) نازل شد». پیامبر(ص) در راهِ بازگشت از آخرین حجِ خود که به «حجة‌الوداع» معروف است، وقتی به غدیرخم رسید، این آیه شریفه که معروف به «آیه ابلاغ» است، نازل شد و خدای متعال وعده داد که رسول خدا(ص) را از فتنه مخالفانِ ولایت نگاه می‌‌دارد، و امر فرمود که در همان مکان مولا علی(ع) را به خلافت و امامتِ بعد از خود منصوب کند و این حکمِ خدا را در حضورِ هفتادهزار حج‌گزار که در آنجا بودند ابلاغ نماید. «واقعه غدیر» در میان شیعه و سنی به تواتر ثابت شده و تردیدی در انتصابِ علی(ع) به امامت و خلافت به دستِ رسول خدا(ص) نیست. علامه امینی در الغدیر و علامه میرحامد حسینِ هندی در عبقات الانوار و دیگر علمای بزرگوار در کتاب‌های خود این مطلب را اثبات کرده‌اند؛ برای نمونه احمد بن حنبل که از علمای بزرگ اهل‌تسنن است در کتاب مسند، از براء بن عازب، ماجرای غدیرخم و منصوب‌شدنِ مولا علی(ع) به ولایت و خلافت بعد از رسول خدا(ص) را چنین نقل می‌کند: «همراهِ رسول خدا بودیم و در غدیرخم پیاده شدیم. ندا داده شد که همه جمع شوند. رسول خدا نماز ظهر را خواند و دستِ علی را گرفت و فرمود: «أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏»؛ «آیا نمی‌دانستید که من نسبت به مؤمنان از خودِ آنها بر آنها صاحب‌اختیارترم؟». گفتند: بله می‌دانستیم. فرمود: «أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ»؛ «آیا نمی‌دانستید که من نسبت به هر مؤمنی از خود او بر او صاحب‌اختیارترم؟». گفتند: بله می‌دانستیم. سپس دستِ علی را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ «کسی که من مولا و صاحب‌اختیارِ اویم، پس علی مولا و صاحب‌اختیارِ اوست. خدایا! دوست بدار آن کس را که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس را که دشمنَش دارد». پس از آن، عمر نزد علی(ع) آمد و گفت: هَنِيئاً لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ[۲۰]؛ «گوارایت باد ای پسرِ ابوطالب! تو مولای همه مردان و زنانِ مؤمن شدی».

اما برخی از اصحابِ آن حضرت که پس از پیامبر(ص) مرتد شدند، گفتند: محمد در مسجدِ خیف آنچه می‌‌خواست گفت و در اینجا (غدیرخم) نیز آنچه خواست گفت، و اگر به مدینه بازگردد از ما برای او بیعت خواهد گرفت. ازاین‌رو، چهارده نفر از آنان جمع شدند و درباره قتل پیامبر(ص) تبادل‌نظر کردند و در گردنه‌ای به نامِ اَرشی هَرشی در میانِ جُحفه و اَبواء در کمینِ آن حضرت نشستند. هفت نفر از آنان در سمتِ راستِ گردنه و هفت نفر در سمتِ چپِ آن کمین کردند و قصدشان رم‌دادنِ شترِ پیامبر(ص) بود. شب فرا رسید و هوا تاریک شد. پیامبر(ص) پیشاپیشِ لشکر حرکت می‌کرد. ایشان بر شترش نشسته بود و به مسیرش ادامه می‌داد. وقتی به آن گردنه نزدیک شد، جبرئیل ندا داد: ای محمد! فلانی و فلانی در کمینِ تو نشسته‌اند. پیامبر(ص) نگاه کرد و فرمود: پشتِ سرِ من چه کسی هست؟ حذیفة بن یمان: گفت ای رسول خدا! من هستم. پیامبر فرمود: شنیدی آنچه من شنیدم؟ گفت: آری. فرمود: آن را پنهان کن. آنگاه پیامبر(ص) به آنان نزدیک شد و آنان را با نام‌هایشان صدا زد. وقتی صدای پیامبر را شنیدند فرار کردند و داخل جمعیتِ مردم شدند، لکن چهارپایان و لوازمِ سفرشان جا ماند. مردم به پیامبر(ص) رسیدند و سراغِ آنها را گرفتند، و پیامبر(ص) به طرفِ چهارپایانِ آنها رفت و آنان را شناخت.

وقتی پیامبر(ص) اتراق نمود، فرمود: چرا گروهی در کعبه با یکدیگر هم‌پیمان شده‌اند که اگر محمد از دنیا برود یا کشته شود، هیچ‌گاه نگذارند خلافت به اهل‌بیتش برسد؟ آنان نزدِ پیامبر(ص) آمدند و قسم خوردند که چنین سخنانی نگفته‌اند و چنین قصدی ندارند و چیزی را از پیامبر(ص) کتمان نمی‌کنند. آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا[۲۱]؛ «منافقان به خدا قسم یاد می‌کنند که کلمه کفر را بر زبان نیاورده‌اند؛ یعنی این سخن را که امرِ خلافت را به اهل‌بیتِ پیامبر بازنمی‌گردانند، لکن آنان سخنِ کفر را گفتند و پس از اظهارِ اسلام کافر شدند و قصد نمودند همان چیزی را که به آن نرسیدند (یعنی تصمیم گرفتند که پیامبر(ص) را بکشند اما به خواسته خود نرسیدند)»[۲۲].[۲۳]

زهدِ مولا علی(ع)

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ...[۲۴] ای اهل ایمان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خدا برای شما حلال کرده است بر خود حرام نکنید.

روایت اهل تسنّن: سبط ابن‌جوزی در کتاب تذکرة الخواص نقل می‌کند که وقتی امام حسن(ع) به‌ناچار با معاویه صلح کرد و خواست به‌سوی مدینه بازگردد، گروهی از نزدیکان معاویه از جمله عمروعاص، عُتبه و ولید به معاویه گفتند: پیش از آنکه او به مدینه بازگردد، خوب است که به بهانه دیدار، نزدِ او بروی تا خجالت‌زده‌اش کنی. معاویه آنان را از این کار بازمی‌داشت و می‌‌گفت: او زبانِ بنی‌هاشم است (و ما نمی‌توانیم حریفِ زبان‌آوریِ او بشویم). اما آنها بر نظرِ خود اصرار ورزیدند. معاویه کسی را فرستاد و از امام حسن(ع) اجازه دیدار گرفت. وقتی وارد شدند، بدگویی از علی(ع) را شروع کردند. امام حسن(ع) سکوت کرد. وقتی آنها سخنانشان را گفتند، امام حمدوثنای الهی گفت و بر محمد و آلش درود و صلوات فرستاد، و سپس فرمود: «کسی که شما از او بد گفتید، همان کسی است که به دو قبله نماز گزارد و دو بیعت کرد، در حالی‌که همه شما مشرک بودید و به آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده بود کافر. اما علی(ع) از شهوت‌ها دوری کرد و از لذت‌ها خودداری، تا آنجا که خداوند درباره او نازل فرمود: «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خدا برای شما حلال کرده است بر خود حرام نکنید». اما تو ای معاویه! کسی هستی که رسول‌خدا درباره‌ات فرمود: «لَا أَشْبَعَ اللَّهُ بَطْنَكَ‌»؛ «خداوند شکمت را هرگز سیر نکناد! پس از آن نفرینِ نبوی، معاویه هرگز سیر نشد؛ آن‌قدر می‌‌خورد تا شکمش باد می‌کرد اما احساسِ سیری به او دست نمی‌داد»[۲۵].

زهد، قناعت و ساده‌زیستیِ امام علی(ع) شهره آفاق بود؛ روزها روزه می‌گرفت، شب‌ها نماز می‌گزارد، نانِ جو می‌خورد، لباس خشن می‌پوشید، با فقرا همنشین بود، هرگز از بیت‌المال به نفعِ خود استفاده نمی‌کرد و مراقب بود که دِرهمی از آن به ناحق مصرف نشود. بکر بن عیسی می‌گوید: علی می‌‌گفت: «ای مردم کوفه! اگر آن روز که از نزدِ شما می‌‌روم، جز اثاثِ خانه و ستورانِ باربَر و غلامم چیز دیگری با خود داشتم، بدانید که خیانت کردم». راوی می‌گوید: «هزینه زندگی علی از غلّه‌ای تأمین می‌‌شد که برای او از مدینه می‌‌رسید و آن، حاصل مزرعه او در ینبع بود. علی مردم را نان و گوشت می‌خورانید و خود در روغنِ زیتون نان ترید می‌کرد و با خرمای عجوه می‌خورد»[۲۶].[۲۷]

منابع

پانویس

  1. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم.».. سوره مائده، آیه ۳.
  2. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  3. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  4. «آیا پنداشته‌اید که به خود واگذاشته می‌شوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کرده‌اند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیده‌اند معلوم نداشته است؟!» سوره توبه، آیه ۱۶.
  5. ابراهیم بن محمد جوینی، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۱۲، ح۲۵۰؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده، ج۱، ص۳۴۵.
  6. سیف اللهی، حسین، امیرمؤمنان در آیینه قرآن، ص ۱۰۰
  7. «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.
  8. حسین بن حکم حبری، تفسیر الحبری، ص۲۵۶.
  9. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۲.
  10. سیف اللهی، حسین، امیرمؤمنان در آیینه قرآن، ص ۱۰۴
  11. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵-۵۶.
  12. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴.
  13. محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳.
  14. «(موسی) گفت: پروردگارا! سینه‌ام را گشایش بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند * و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۵-۳۲.
  15. «به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند می‌گردانیم و به هر دوتان چیرگی‌یی می‌بخشیم» سوره قصص، آیه ۳۵.
  16. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  17. سیف اللهی، حسین، امیرمؤمنان در آیینه قرآن، ص ۱۰۶
  18. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  19. محمود بن احمد عینی، عمدة القاری، ج۱۸.
  20. احمد بن حنبل، المسند، ج۴، ص۲۸۲.
  21. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  22. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱.
  23. سیف اللهی، حسین، امیرمؤمنان در آیینه قرآن، ص ۱۰۹
  24. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید.».. سوره مائده، آیه ۸۷.
  25. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۰۰.
  26. ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ص۳۶.
  27. سیف اللهی، حسین، امیرمؤمنان در آیینه قرآن، ص ۱۱۳